مقدمه
چگونه میتوان نگهبانان انقلاب اسلامی بود اگر آن را حقیقت وجودی دوران ندانیم؟ آیا جز با گوشسپردن به آن از طریق وجودِ خود و به زبانآوردن تعلق خاطری که به آن داریم میتوانیم بار سنگین مسئولیت این دوران را به دوش بگیریم؟
انسانها در کنار ناخودآگاهی فردی، ناخودآگاهی جمعی نیز دارند و در ناخودآگاه جمعی همه افرادِ قوم شریکاند، خودآگاهی جمعی فراتر از زمان و مکان، انسانها را در بر میگیرد، در حالیکه ممکن است هنوز ندانند به چه حقیقتی رسیدهاند.(۱)
رخداد تاریخی، یک نوع آشکارشدن است برای جان انسان و مثل فهمیدنهای معمولی نیست. انسان در آن واقع میشود و اگر نسبت به آن آگاهی پیدا کند میتواند از آن تغذیه کند و با آن هماهنگ گردد، در آن صورت به درون آن رخداد کشیده میشود و در آن حالت امری معنادار، اعتبار و مرجعیت خود را بر آن فرد یا ملت حاکم میگرداند و به آن ملت خطاب میکند و آن ملت آن معنا را از خود میکند و حاضر میشود با آن زندگی کند و به آن آری بگوید.
ما در انقلاب اسلامی قبل از آنکه فکر کنیم چگونه باید به آن باور داشته باشیم، در داخل رخداد حقیقت این دوران قرار گرفتهایم. پیشفهمهایی است در امری معنادار و معنوی که در «سنت» رخ مینمایاند و در افق درونی انسانها عالَمی را به آنها عطا میکند و انسانها در آن عالَم از خود، فهمی خاص پیدا میکنند. وظیفه ما برای تفسیر این رخداد توجه به پشتِ صحنه آن است تا بیرون از فرهنگ مدرنیته، فهم تازهای از خود پیدا کنیم و وارد تاریخی اثرگذار شویم.
وَهمی که بر ذهن حاکم است
سلوک ذیل شخصیت امام خمینی در واقع تذکری در این تاریخ و فلسفه وجودی ما در گرو همین تذکر است که میتوان خلأ آن را بین نیروهای متعهد به انقلاب اسلامی احساس کرد.
جریانهای فکری حاضر در انقلاب در عین حال که بینشان وحدت وجود دارد، اما گویی از نوعی بیگانگی نیز رنج میبرند و برای رفع آن، راه حل میطلبند. هر چند وجه بیگانگی ملموس نیست، ولی در باطنِ قضیه میتوان آن را احساس کرد. نگاهها طوری است که هر جریان فقط خود و داشتههای خود را میبیند و عموماً داشتنهای دیگران را به چیزی نمیگیرد.
سلوک ذیل شخصیت امام خمینی به این معناست که جبهههای مختلف فکری انقلاب، وجه وحدت را با مبنایی که ذیل شخصیت اشراقی امام محقق میشود، شکل دهند تا بر اساس این سلوک هر کسی جایگاه خود را پیدا کند. امروز این مهم با نظر به رهبری انقلاب قوت میگیرد.
نکتهای که نباید از آن غفلت کرد، نظر به انقلاب اسلامی در متن فعالیتهای فرهنگی است. بسیاری از کسانی که مشغول کارهای فکری و اندیشهای هستند، عموماً به بحثهای انقلاب اسلامی نظر ندارند و در فضای فکری خودشان مشغولاند و نسبتی جدّی بین فعالیتهای آنان و انقلاب اسلامی وجود ندارد. این غیر از بیگانگی بین نیروهای جبهه فکریای است که قرار است آینده نظام فکری را در دست بگیرند.
حال اگر تذکر به شخصیت اشراقی امام را در این تاریخ بهطور جدی مطرح کردیم، با جبههای که در عین نظر به مؤلفههای عرفانی و فلسفی، نسبت به اهداف اصلی انقلاب بیتفاوت است و به یک معنا در فضای تحریف شخصیت امام قدم میزند، باید چگونه برخورد کرد؟ ما هنوز به این خودآگاهی نرسیدهایم که تا تفکر نسبت به جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی توسط جامعه درک نشود، نمیتوان انتظار داشت که معنای سلوکِ اشراقی نهادینه گردد. پس نباید امیدوار باشیم قبل از فهم اصالت وجود و نظر به تشکیکیبودن آن، اتفاقی بیفتد. بر فرض اتفاقی هم بیفتد اگر نتوانیم جای آن را در متن انقلاب درست معنا کنیم، همان اتفاق ما را از اصل مسئله غافل میکند و عملاً تصمیمات اشتباهی میگیریم و موضعمان را عوض میکنیم. مثل ظهور پدیده داعش که بین بعضی از نیروهای مذهبی بلوایی به پا کرده که به گمان آنها گویا همان سفیانی است.
این نگاه با شاخصههای احساسی خود گامهای سلوک ذیل شخصیت امام را در سیری که باید در جامعه ایجاد کند، نادیده میگیرد و به امید آن که وقت ظهور حضرت مهدی«عج» نزدیک است نسبت به هر کار عمیقِ فرهنگی بیتفاوت میشود. گویا وَهمی بر روی ذهن ما حاکم است و میخواهیم با همان وَهم جامعه آرمانی خود را تشکیل دهیم. چیزی که بعضاً در فضای فرهنگی در بعضی از افراد به چشم میخورد و بعد که به نتیجه مورد انتظار نمیرسند، دچار یأس میشوند.
بعضی از دوستان جبهه فکری با شور و نشاط به میدان میآیند، ولی بعد که با انبوه تنگناهای تاریخیِ جامعه روبهرو میشوند و اوضاع پیچیده میشود، خود را میبازند و از این موضوع غفلت میکنند که در امور فرهنگی باید فرآیند فعالیتها را در نظر گرفت و در قدم اول نباید انتظار تحقق نتایج قدمهای آخر را داشت.
آیا کوتاهیها و همراهی نکردنهای ما با جریانهای منسوب به انقلاب موجب نمیشود از طریق همین افراد، انقلاب در حجاب برود؟ در این زمینه دو دیدگاه مطرح است، یکی اینکه خیلی هم خوشبین نباشیم چون راحت ممکن است این حقیقت در حجاب برود و جریانها به سمت دیگری سیر کنند. دیدگاه دوم این است که نه، آدمها از انقلاب بیرون میافتند ولی انقلاب جلو میرود.
با توجه به این دو دیدگاه این موضوع به ذهن میآید که آیا انقلاب اسلامی با فضای سقیفه روبهرو میشود و گرفتار سقیفهسازها میگردد و دوباره تاریخِ ظهورِ اسلام ناب به حجاب می رود یا نه. دیدگاه ما به این نکته گرایش دارد که تقدیری از طرف خداوند در این تاریخ شروع شده است و در این تقدیر، اتفاقی در حال وقوع است که از بینرفتنی نیست، هرچند اگر ما خود را مناسب تقدیر الهی شکل ندهیم، این مائیم که از این فضای تاریخی خارج میشویم و البته قرائن زیادی در تأیید این دیدگاه در میان است. قرائنی که از دیدگاه امثال سلطنتطلبها پنهان مانده و به همین جهت هر هفته و هر ماه منتظر سقوط نظام اسلامی هستند. تعبیر مقام معظم رهبری به فرماندهان سپاه این بود که شماها چه همراهی بکنید و چه همراهی نکنید این انقلاب نتیجه خودش را میگیرد، فقط اگر به صحنه بیایید این امر زودتر محقق میشود و شما به هویت لازم دست مییابید.(۲)
با نگاه به آنچه در جهان میگذرد مییابیم از یک طرف جنس آینده، جنس ارتباط إشراقی با حقایق قدسی است و ما از دوران مفاهیم عبور کردهایم و لذا با مردان إشراقی روبهرو میشویم و از طرف دیگر باید مقدمات چنین حضوری را با طرح معارف لازم فراهم کرد، کاری که حضرت امام با آثاری که از خود در نوشتههایشان باقی گذاردهاند خودشان ماده اصلی آن را فراهم کردهاند.
اولاً: باید دغدغه وجود مشکلات جامعه را داشته باشیم و ثانیاً: متوجه باشیم راهکارهای موجود که در متن فرهنگ مدرنیته مطرح هستند، جوابگو نیستند و لذا باید با توجه به آن دغدغهها، قلبمان را آماده اشراقِ زمانه کنیم تا از آن طریق به فهم تاریخ زمانه خود راهنمایی شویم و بفهمیم خداوند در این زمان چه چیزی را تقدیر کرده تا در متن آن تقدیر، انسانها را بیازماید.
حضرت امام میفرمایند: «این که روز میلاد پیامبر اکرم«صلیاللهعلیهوآله» چهارده کنگره از طاق کسری فرو ریخت، آیا نشان بر آن نیست که چهارده قرن تمام کنگرههای شاهنشاهی فرو خواهد ریخت؟»(۳)
آیه ۴۶ سوره حج میفرماید با نظرکردن به آنچه در تاریخ بشر جریان دارد، صاحب قلبی میشوید که در متن آن شعور قلبی، عقل به صحنه میآید، که این عقل، عقل منفک از قلب نیست. میفرماید: «أَفَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ یَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَکِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ» آیا در زمین گردش نکردهاند تا قلبهایى داشته باشند که با آن تعقل کنند یا گوشهایى که با آن بشنوند. در حقیقت چشمها کور نیستند، لیکن دلهایى که در سینهها هستند کورند.(۴) در چنین دستگاهی حضرت امام میفرمایند: این قرن، قرن غلبه مستضعفان بر مستکبرین است. تاریخی که شروع شده، تاریخ بازگشت به گذشته نیست که در متن آن یک سقیفه ظهور کند و سلفیگری جان بگیرد. جامعه باید با این روح اشراقی که شروع شده خود را بیابد و امکان درک تقدیر الهی برایش ممکن شود و وظیفه ماست تا به کمک آثار حضرت امام، متذکر روح إشراقی جامعه باشیم و در این راه نگاه به شهدا و سرداران شهید بسیار کارساز است و راز مهمی از این تاریخ در این زمینه برای ما گشوده میشود.(۵)
شور و تلاشی که در ملاصدرا مشاهده میشود در احساس رسالت تاریخیاش نهفته و از جنس اتفاقی است که با آثار مرحوم شهید آوینی در تاریخ ما در حال وقوع است. حتی میرزا کوچک خان هم وقتی دارد در آن سرمای سوزان و در میان انبوه برفها تمام میشود، به تحقق چنین انقلابی امید بسته است، همان طور که حقیقتاً مرحوم شیخ فضل الله در افق کار خود به صورت اشراقی متوجه تحقق چنین انقلابی است. داستان انقلاب اسلامی هم همین است که چون متوجه آرمانی است از جنس ابعادی که فطرت بشر اقتضای آن را دارد و صورت متعین آن انقلاب، انقلاب مهدوی است، امیدواری و آرمانگرایی را در متن خود زنده نگه میدارد و به جهت روح مهدویتی که در آن نهفته است از سقیفهای که در متن اسلام پیش آمد، عبور کرده است همان طور که تشیع، جریان عبور از سقیفه است.
برای ادامه انقلاب اسلامی اولاً باید در نگاه خود ملزومات تداوم انقلاب را مدّ نظر قرار دهیم. ثانیاً: روش اشراقیای را هم که انقلاب مطابق آن روش باقی میماند، مدّ نظرداشته باشیم. وقتی میگوئیم حقیقت انقلاب اسلامی، یک حقیقت وجودی است یعنی که اگر انقلاب بخواهد با چنین هویتی به ظهور برسد، نیاز به مقدمات زیادی دارد. این درست نیست که ما با یک چرخش سیاسی امیدوار شویم و با یک چرخش سیاسی دیگر ناامید گردیم! ما چون زیرساختهای فکری لازم را نداریم در طمأنینه لازم قرار نمیگیریم. اگر در تربیت انسانِ تراز انقلاب اسلامی چارهای نیندیشیم، همواره دچار سردرگمی و خودزنی میشویم و همدیگر را مقصر میدانیم، در حالیکه داستان چیز دیگری است و مشکلات ریشه در تنگناهای تاریخی ما دارد.
بلند بودنِ اهداف و خطر یأس
ما وقتی به آنچه در اطراف انقلاب میگذرد، نگاه میکنیم قلبمان آرامش لازم را ندارد و نمیتواند راحت آنچه را در ظاهر پیش میآید بپذیرد، هر چند در نگاه عقلی و شواهدی که خبر از الهی بودن انقلاب میدهد، برای عقلمان آرامش لازم است. بحث از انقلاب اسلامی میکنیم و امیدوارانه هم بحث جلو میرود، کاملاً هم بحث مستدل است، ولی وقتی با اتفاقات جاری در انقلاب اسلامی و در اطراف آن مواجه میشویم آن امید از دست میرود.
ما با نگاه به تنگناهای تاریخی میبینیم که تا رسیدن به اهداف انقلاب فاصله زیاد است و متوجه ریشههای انقلاب که در متن فرهنگ ما در حال ریشه دواندن است نیستیم و تنها ظاهر را میبینیم. در فتنه ۸۸ با آن برنامهریزی که دشمن کرده بود، وامانده بودیم که انقلاب چگونه میخواهد از آن دام بزرگ عبور کند و فکر نمیکردیم مردم ناگهان آن طور به صحنه بیایند. اشراق الهی در آنجا ملموس بود و همین ما را نسبت به تحولی اساسی که ناگهان پیش میآید، امیدوار کرد. نه آن که به کارهای خودمان و به برنامههایی که بعضیها در فضای سیاسی کشور میریزند امیدوار باشیم، بلکه از آن جهت که دیگر زمانه، زمانهای نیست که کارِ برنامهریزانِ سیاسی نتیجه بدهد و متوجه شدهایم که تقدیر دیگری به صحنه آمده است و کارها بر اساس آن تقدیر جلو میروند. باید این دو را با هم جمع کنیم تا نه این حس امیدواری، ما را به یک اکنونزدگی و کارهای روزمره و سیاستزدگی گرفتار کند و نه به جهت بلندبودن اهداف، از نرسیدن به نتیجه زودرس مأیوس شویم و درصدد تدوین مقدمات لازم برنیائیم و از آیندهمان بیگانه بشویم.
بحثهایی مثل امام خمینی و سلوک در تقدیر توحیدی زمانه تذکری است نسبت به راههای دینی در این تاریخ و عدم بنبست. نیروهای انقلاب باید متوجه باشند با این نگاه است که میتوانند کارها را به نتیجه برسانند و نیروهای جبهه فرهنگی انقلاب شاخصی را که باید به آن نزدیک بشوند گُم نکنند.
تجربه نشان داده است که نیروهای فکری انقلاب در مواجهه با شرایط جدید است که متوجه میشوند که باید به سلوکی فکر کنند که در شأن انقلاب اسلامی است. البته هنوز خیلیها به جایگاهی که باید در آن قرار گیرند یعنی تفکر بیشتر در مورد امام و سلوکی که ذیل شخصیت ایشان میتوان داشت، نرسیدهاند.
عقلی برتر از حکمت و عرفان رسمی
امام حکمت ملاصدرا و عرفان محی الدین را بهدرستی دریافته و در اجتماع کارهایی را به صحنه آورده که نه شبیه ملاصدراست و نه شبیه محی الدین. کتابهای حضرت امام نشان میدهند که ایشان غیر از فقه، در حکمت و عرفان نیز مجتهد مسلّم است. نتیجه عقلِ برتر از حکمت و عرفان رسمیِ امام نوعی از حیات است که با انقلاب اسلامی در حال ظهور است. لذا اگر در این تاریخ بخواهید در حیات درستی قرار بگیرید باید خود را با عقلی که حضرت امام به عالَم آوردند معنا کنید.
کسی که بخواهد در مورد آینده فکری فرهنگی انقلاب فکر کند آنچه را باید ببیند و به آن رجوع کند انجام میدهد. هدایت دست خداست و خدا ما را به بهترین نگاه نسبت به انقلاب راهنماست. ملاحظه کردید چقدر تلاش میکنند شیعه دیده نشود، ولی آیا زیباتر از آنچه در پیادهروی اربعین این سالها انجام میشود، برای دیدن شیعه ممکن است؟ آیا نباید گفت: اربعین استراتژی شیعه است برای جهان؟ خیلی تلاش میکنند آن را نبینند ولی از این به بعد غیر ممکن است این مسئله را نادیده بگیرند، زیرا این حرکت در متن نهضت حضرت اباعبداللّه«ع» نهفته بود. بشر امروز که آمادگی ورود به لایههای عمیقتر آن نهضت را پیدا کرده است، به آن لایه رجوع دارد. در مورد انقلاب اسلامی نیز قضیه از همین قرار است.
اولین قدم برای حضور در این تاریخ
افراد در مقابل سخن و تفسیر ما از انقلاب که نظر به جنبه قدسی انقلاب اسلامی داریم، دو کار میکنند یا میگویند انقلاب همین اندازه است که فعلاً در جامعه با آن روبهرو هستیم که البته شما با آنها نمیتوانید حرفی داشته باشید و عملاً آنها به اسم انقلاب اسلامی در همان عالَمی به سر میبرند که غرب در آن قرار دارد و یا قبول دارند که ذات و حقیقت انقلاب از آنچه فعلاً هست بالاتر است، ما با آنها حرف داریم و سعی میکنیم وجه عمیقتر انقلاب را به آنها بشناسانیم. مخاطب ما کسانی هستند که میخواهند نگاه عمیقتری به انقلاب اسلامی بیندازند و در زیر سایه حضرت حق در فضای دیگری در این تاریخ قرار گیرند و دینداری را با حالت حضوری ادامه دهند.
باید موضوعات را طوری با نیروهای جبهه فکری در میان بگذاریم که از دل آن موضوعات آوینیها ظهور کنند، آن هم با زبانی که بتوانیم به روح انقلاب اشاره کنیم و در اثر آن، تفکر مناسبِ فهم انقلاب به جامعه برگردد و این غیر از به صحنه آوردن نیروهایی است که یک بُعد انقلاب را میفهمند، ولی ابعاد دیگر آن را نمیشناسند. عدهای در حال حاضر طرفدار انقلاباند، اما در بازخوانی نهایی، ممکن است اینها عوض شوند و نتوانند همراهی با انقلاب را ادامه بدهند.
دوره فَترتِ دولت اسلامی
به نظر بنده ما فعلاً در مورد فهم جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی در دوره فترت هستیم، بدین معنا که از چیزهایی عبور کردهایم، ولی تصور درستی از آنچه که باید در انقلاب اسلامی دنبال کنیم نداریم. ما تا مرحلهای فکر میکردیم که اگر به دولتهایی مثل دولت نهم برسیم، تقریباً به دولت اسلامی مدّ نظر آقا رسیدهایم و بعد از انقلاب اسلامی، دولت اسلامی را تشکیل دادهایم. همه تمام انرژی خود را صرف کردند تا آن دولت تشکیل شد و رهبری انقلاب نیز برای پایداری و موفقیت آن دولت تمام قد به صحنه آمدند. طلبهها شهریههایشان را برای تبلیغات خرج کردند و خانمها طلاهایش را برای تبلیغات فروختند. همه متوجه بودند چهره دیگر انقلاب در حال ظهور است، ولی بر خلاف میل ما و به هر دلیلی، آن چه باید میشد محقق نشد و با تک رویهایی روبهرو شدیم و معلوم شد که جایگاه دولت نهم در نظام اسلامی، جایگاه لغزندهای بود. چرا متوجه نیستیم که تاریخ ما در حال حاضر ظرفیت تحقق آن چیزی را که گمان میکردیم در دولت نهم بهدست میآوریم، نداشت؟ بنده خواهش میکنم مسئله را با نظر به جایگاه تاریخیاش ببینید. همان طور که ما از نظر جایگاه تاریخی که در آن هستیم از تهدید نظامی عبور کردهایم، باید ببینیم از آنچه در دولت دهم از طرف رئیس جمهور از یک طرف و از طرف جریانهای اصولگرا از طرف دیگر پیش آمد، چه موقع عبور میکنیم تا ادامه دولت نهم، دولت دهم نباشد و توطئههای داخلی و خارجی بیتأثیر گردند.
بنا بود ما با دولت اسلامی برای همیشه از آن مشکلاتی که در دولت سازندگی و دولت اصلاحات پیش آمد عبور کنیم. در دولت سازندگی چه شبهایی خوابمان نبرد که ای کاش دولت این را نمیگفت و ای کاش این کار را نمیکرد. همه آرزویمان این بود که ای کاش دولتی بیاید که دیگر این دلواپسیها را نداشته باشیم. با اینهمه چون دولتها با انتخابات معین میشوند و گریزی هم از آن نیست، هرگز نمیتوانید موضعگیریهای آنها را پیشبینی کنید و یکمرتبه مواضعی میگیرند که آن مواضع نمیتواند انقلاب را جلو ببرد.
دوره فترت یعنی همین. دوره فترت یعنی هنوز از تنگناهای گذشته عبور نکردهایم و به آیندهای که باید به آن رسیده باشیم، نرسیدهایم. از یک طرف هنوز رسوبات عادات گذشته را داریم و از طرف دیگر آیندهای را پیش رو داریم که درست شکل نگرفته است.
ما فکر میکردیم که اگر شاه برود با مردممان صحبت میکنیم و همهچیز در اسرع وقت درست میشود و عملاً مردم بهترینها را که با اهداف اصلی انقلاب همخوانی دارد، انتخاب میکنند، غافل از اینکه رسوبات فرهنگ طاغوت سخت مانع فهم درست مردم از انقلاب میشود. آن زمان هنوز جدایی بین عقیده و عمل شکل نگرفته بود. مردم به عقیدهای که حق میدانستند عمل میکردند، ولی با ورود فرهنگ مدرنیته حساسیت روی عقیده صحیح بهشدت ضعیف شد و یک نوع عملگراییِ مطابق امیال نفس امّاره به میدان آمد. دلها و دستهای مردم، امروز تحت تأثیر فرهنگ مدرنیته نه تنها به سوی اهداف انقلاب اسلامی جلو نمیرود، بلکه در عین نظر به انقلاب اسلامی، سلیقههای غربی مذاقها را آغشته کرده است. این که فضای قلبی با آنچه که عقل پذیرفته همراهی نمیکند به خاطر رسم این زمانه است و برای عبور از آن تلاش زیادی باید صورت گیرد.
برکات درک دوره فَترت
درک درست دوره فترت موجب هوشیاری و بصیرت میشود. با درک اینکه در دوره فترت هستیم میفهمیم که باید زمینه را آماده کنیم تا وقتی رحمت الهی آمد، امکان تحقق داشته باشد و وقتی شرایط آماده شد نگاهها تا عمق حقیقت جلو برود.
عبور از مدرنیته و استقرار در انقلاب اسلامی و نظر به انقلاب مهدی«عج» منوط به آن است که متذکر موضوع انقلاب حضرت به صورت حضوری باشیم. گاهی از این نکته که هرچه داریم از وجود مقدس حضرت مهدی«عج» است و اگر ذرهای از نور آن حضرت از طریق رهبر عزیز به عالم افشانده میشود، غوغا میکند، غفلت میکنیم. حضرت از طریق همه علما و از طریق افراد دلسوز این امت و نیروهای حزب اللهی با ما مرتبطاند و به ما کمک میکنند.
اگر راه صحیح باشد، نباید نگران ابهامی باشیم که نسبت به هدف داریم. به نظر بنده باید بیشتر روی این نکته متمرکز شویم که آیا این راهی که تحت عنوان سلوک ذیل شخصیت اشراقی حضرت امام خمینی مد نظر ماست، واقعاً درست است یا نیست؟ اگر واقعاً درست است دغدغه ما باید این باشد که هر اندازه که ممکن است خود را برای ورود در این تاریخ تربیت کنیم تا هر اندازه جلو رفتیم بهتر متوجه حقانیت این راه برای رفع مشکلات و از بین بردن موانع شویم. حضرت امام میفرمودند در جریاناتی که پیش میآمدند، بیشتر مطمئن میشدم که خدا میخواهد این مسیر به نتیجه برسد و میفهمیدم که باید همین راه را جلو ببرم. دغدغه حضرت امام بعد از اطمینان به حقانیت راه، این بود که آن راه را به بهترین شکل طی کنند.
این نکته مهمی است که متوجه ظهور و خفای حقایق وجودی باشیم وگرنه اگر یک روز انقلاب به آنچه ما خواستیم نرسید و یا حتی نسبت به اهدافش در خفا رفت، میگوئیم انقلاب اسلامی بسط فرهنگ مدرنیته است. چون تنها انقلاب را به همین ظواهر میشناسیم و این غیر از آن فکری است که متوجه جایگاه تاریخی انقلاب شده و اراده الهی را در آینه انقلاب اسلامی به تماشا نشسته و می فهمد شهدا چه کار کردند و چه تاریخی را جدا از نگاه روشنفکران ما به صحنه آوردند.
چطور شده است که بعضی گرفتار ظاهری شدهاند که در واقع حجاب انقلاب است و آن ظاهر را به انقلاب نسبت میدهند؟ گفته میشود که هر روز آمار طلاق بیشتر میشود و کیان خانواده در حال نابودشدن است، پس آینده از آن انقلاب اسلامی که شما میخواهید به آن امیدوار باشید، نیست. اگر راهی که در نسبت با انقلاب اسلامی در پیش گرفتهاید راه درستی است، دیگر نباید حادثههای جزئی متزلزلمان کنند.
خدایی که ما میخواهیم
اگر خدایی که ما میخواهیم همین خدایی است که در انقلاب اسلامی ظهور کرده است، پس باید تکلیفمان را با خدا از طریق انقلاب اسلامی روشن کنیم. هنوز معلوم نیست ما با کدام خدا زندگی میکنیم. اگر خدایی که از طریق انقلاب اسلامی در این تاریخ ظهور کرده خدای واقعی است و نه خدای ذهنی و خیالی، پس باید راهی را که پیدا کردهایم محکم بگیریم، چون ما را به خدای واقعی میرساند.
اگر راه صحیح است خودِ راه، مقصدش و ملزومات حقانیتش را نشان میدهد. واقعاً این همه نقشه برای انقلاب اسلامی و اینهمه پیروزی در مقابل این نقشهها را ساده میگیرید؟ هر نقشهای که میکشند تا شما را منزوی کنند، همان نقشه تبدیل میشود به یک حیات فعال جهت حضورِ هر چه بیشتر انقلاب اسلامی در این تاریخ. دانشمندان دنیا که با اسلام آشنایی دارند اقرار میکنند که اسلام به خودی خود یک مکتب تمدنساز است. تاریخ نشان میدهد که چقدر خوب بشریت ذیل تمدن اسلامی خود را تغذیه کرده است.
داعش به کمک آمریکا این فرصت تاریخی را ایجاد کرد که روشن کنید اسلامِ تمدنساز هیچ ربطی به وهابیت که ذیل تمدن غربی خود را معنا کرده است، ندارد. بنده به شما قول میدهم اگر ما بتوانیم به لطف الهی وظیفه خود را در مقابل اسلام تکفیری درست انجام دهیم و در جنگ بین شیعه و سنی که دشمنان اسلام راه انداختهاند، وارد نشویم، چیزی نمیگذرد که ورق برمیگردد و سنت «إِذَا جَاء نَصرُ اللَّهِ وَالْفَتحُ»(۶) دوباره در این تاریخ رُخ نشان میدهد و همه بشریت به سوی حکمتی که حضرت امام در این تاریخ به نمایش گذاشتند، برمیگردد. حال وظیفه شما در آن زمان عبارت است از «فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ»(۷) در آن صحنه متوجه عظمت پروردگارتان شوید و در متن تسبیح، تحمید کنید و کمالات را بهجز به حضرت رب العالمین نسبت ندهید. آیا خود را آماده کردهاید برای آنکه در آن شرایط بشریت را تغذیه کنید؟
به نظر بنده اگر با خودآگاهی نسبت به اصالت وجود با مردم حرف بزنید، مردم آزاد از اصطلاحات فلسفی، اشارهها را درک میکنند. لازم نیست شما اصالت وجود به مردم درس بدهید، بر مبنای اصالت وجود و غیر اصیل بودن ماهیات، با آنها سخن بگویید. کاری که امام روح الله انجام دادند. شما نیایید با نگاه مفهومی و یا به تعبیر هایدگر با نگاه متافیزیکی با مردم سخن بگوئید و خود را از حضوری که جهت درک تاریخ لازم است محروم کنید. عموماً برنامههای عقیدتی تلویزیون و برنامههای اکثر مراکز علمی ما، مردم را از درک حقایق محروم مینمایند. در فضای متافیزیکی، درس اخلاق و احکام و عقاید، ما را از نیهیلیسیمِ دوران آزاد نمیکند. این افراد چون راه را نمیشناسند با ظهور داعش میگویند سفیانی ظهور کرده و یا در موضوع یمن موضوع سید یمانی را پیش میکشند.(۸) در حالی که در حال حاضر راه مشخص است و وظیفه ما نسبت به انقلاب و رهبری و در مقابل با استکبار جهانی روشن است. آمریکا آن طرف است و حضرت مهدی«عج» هم این طرف و انقلاب اسلامی نیز مرحله مقدماتی ظهور آن حضرت است. ما گرفتار موضوعی نیستیم که به دنبال سید یمانی باشیم و یا بگردیم سفیانی را پیدا کنیم. آیا امام صادق«ع» در زمان خود این نوع مشکلات را داشتند که به دنبال سفیانی باشند و وظایف خود را مطابق بود و نبود او شکل دهند و یا چون حضرت تاریخ خود را درست می شناختند، همه چیز برایشان مشخص بود و مطابق اقتضای زمانه خود در اوج فعالیت بودند؟
باید ببینیم در این تاریخ و با تشخیص ظرفیت تاریخی که در آن قرار داریم، چه وظیفهای را باید دنبال کنیم. به نظر بنده اگر همین امروز خبر دهند سید یمانی از یک طرف و سفیانی از طرف دیگر به صحنه آمده، باید دقیقاً همین کاری را بکنیم که با بودن دولت سعودی و آمریکا از یک طرف و سید حسن نصرالله و امثال آقای سردار قاسم سلیمانی از طرف دیگر، ذیل رهبری حضرت آقا انجام میدهیم. ما امروز در متن واقعیترین واقعیات قرار داریم.
پینوشتها
۱ـ قرآن در رابطه با آگاهی تاریخی که سپس به خودآگاهی تبدیل میشود، میفرماید: «قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ عَلَیْنا»(آلعمران، ۸۴) بگو ما به خدا و آنچه بر ما نازل شدایمان آوردیم، نمیفرماید «ما اُنْزِلَ عَلیّ» که تنها شامل پیامبر«صلیاللّهعلیهوآله»شود. از این جهت یک ملت را در بر میگیرد.
۲ـ به سخنان رهبر معظم انقلاب«حفظهاللّه» با فرماندهان سپاه در تاریخ ۲۶/۶/۱۳۹۲ رجوع شود.
۳ـ به صحیفه امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» ج ۱۹، ص ۴۳۶ رجوع شود.
۴ـ عقل منفک از قلب و اشراق، ادعای تعالی بخشی دارد ولی با فرو کاستن آرمانهای بشر کار را به پایان میبرد. این همان عقل فرهنگ مدرنیته است که با وعده بهروزی و رفاه و عدالت و آزادی و پیشرفت، انسانها را برانگیزاند، ولی در نهایت سیهروزی به بار آورد.
۵ـ مقام سرداران شهید، مقام کسانی است که آیه ۲۲ سورهی مجادله توصیف میکند و میفرماید: « أُولئِکَ کَتَبَ فی قُلُوبِهِمُ الْإیمانَ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ » خداوند بر قلب آنها ایمان نگاشته بود و در اثر وفاداری به آن ایمان در عمل، آنها را با روح خود که همان نور ایمان برتر است، یاری رساند.
۶ـ نصر، ۱٫
۷ـ نصر، ۳٫
۸ـ در روایت آخرالزمان داریم که سید یمانی شش ماه قبل ظهور حضرت مهدی«عجلاللّهتعالیفرجه» قیام میکند و اطاعت از او بر هر فرد مؤمنی واجب است. او در مقابل سفیانی میایستد و شکننده چشم سفیانی خواهد بود. (به معجم احادیث الامام مهدی «عجلاللّه تعالی فرجه» ج۳، ص ۴۷۸ رجوع شود).
سوتیترها:
۱٫
ما در انقلاب اسلامی قبل از آنکه فکر کنیم چگونه باید به آن باور داشته باشیم، در داخل رخداد حقیقت این دوران قرار گرفتهایم. پیشفهمهایی است در امری معنادار و معنوی که در «سنت» رخ مینمایاند و در افق درونی انسانها عالَمی را به آنها عطا میکند و انسانها در آن عالَم از خود، فهمی خاص پیدا میکنند. وظیفه ما برای تفسیر این رخداد توجه به پشتِ صحنه آن است تا بیرون از فرهنگ مدرنیته، فهم تازهای از خود پیدا کنیم و وارد تاریخی اثرگذار شویم.
۲٫
داعش به کمک آمریکا این فرصت تاریخی را ایجاد کرد که روشن کنید اسلامِ تمدنساز هیچ ربطی به وهابیت که ذیل تمدن غربی خود را معنا کرده است، ندارد. بنده به شما قول میدهم اگر ما بتوانیم به لطف الهی وظیفه خود را در مقابل اسلام تکفیری درست انجام دهیم و در جنگ بین شیعه و سنی که دشمنان اسلام راه انداختهاند، وارد نشویم، چیزی نمیگذرد که ورق برمیگردد
۳٫
هدایت دست خداست و خدا ما را به بهترین نگاه نسبت به انقلاب راهنماست. ملاحظه کردید چقدر تلاش میکنند شیعه دیده نشود، ولی آیا زیباتر از آنچه در پیادهروی اربعین این سالها انجام میشود، برای دیدن شیعه ممکن است؟ آیا نباید گفت: اربعین استراتژی شیعه است برای جهان؟