موج اصیل برآمده از انقلاب اسلامی معادلات تروریست‌ها در عراق و سوریه را برهم زد

بررسی آخرین تحولات منطقه

 

 

درآمد:

پیروزی‌های پی در پی مقاومت علیه تکفیری‌ها وداعش، به‌ویژه آزادی معجزه‌وار موصل ما را بر آن داشت تا با جناب آقای دکتر زارعی کارشناس برجسته مسائل خاورمیانه به گفتکو بنشینیم و ایشان چون همیشه «پاسدار اسلام» را مورد لطف قرار داده به پرسش‌های ما پاسخ‌های روشن و مستدلی دادند که از ایشان سپاسگزاریم.

  

*طی ماه‌های اخیر، تحولات منطقه به‌طرز عجیبی به سوی روند نابودی داعش حرکت کرده ست تا جایی که پس از پیروزی در حلب و موصل، حاج قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس تاکید کردند که غربی‌ها برای فهم وقایع رخ داده به سال‌ها زمان نیاز دارند. برخی نیز معتقدند تحولات عراق و سوریه افق سیاسی منطقه را دست‌کم تا سال ۲۰۵۰ روشن کرد. ارزیابی شما از تحولات منطقه چگونه است؟

ما در دوره‌ای زندگی می‌کنیم که تحولات بسیار سریع رخ می‌دهند و منطقه را دچار تغییرات بنیادین می‌کنند. اگر ما یک دوره ۲۵ ساله را در منطقه در نظر بگیریم، می‌توانیم بگوییم که در این مدت شاهد بروز و ظهور پنج موج مهم بوده‌ایم.

موج اول با فروپاشی شوروی سابق در سال ۱۹۹۱ رخ داد. برخلاف ادعای آمریکایی‌ها این فروپاشی به‌هیچ‌وجه در چهارچوب یک طرح برنامه‌ریزی شده و مدون نبود. عوامل متعددی در فروپاشی شوروی سابق تاثیرگذار بودند که یکی از مهم‌ترین آنها عامل دین و معنویت بود. امام خمینی«ره» بنیانگزار کبیر انقلاب اسلامی سه سال پیش از فروپاشی، در نامه‌ای به گورباچف تأکید کردند که عامل دین و معنویت باید توسط آنها مورد توجه قرار گیرد.

موج دومی که در منطقه شاهد بودیم، موج اشغالگری و جنگ بود که آمریکایی‌ها از سال ۲۰۰۰ کلید زدند و  با اشغال افغانستان و به بهانه حمله به برج‌های دوقلو آغاز کردند و سپس به اشغال عراق و جنگ رژیم صهیونیستی علیه لبنان و همچنین سه جنگ متوالی علیه غزه (۲۲ روزه، ۹ روزه و ۱۱ روزه) انجامید. این وقایع در واقع با هدایت آمریکا در منطقه آغاز شدند. این موج دوم بر خلاف موج اول کاملاً برنامه‌ریزی شده بود. از سال ۱۹۹۲ یک تیم متخصص آمریکایی ۴۰۰ نفره به ریاست «پل ولفوویتز» ـ  معاون بوش پسر ـ  و با هدف نجات آمریکا به دنبال تغییراتی در منطقه بودند. این گروه که جلسات خود را در ستاد نیروی دریایی آمریکا برگزار می‌کردند، در نهایت برای تغییر در منطقه طرح جسورانه‌ای را ارائه دادند. تشکیل این گروه برای تغییر منطقه در سال ۱۹۹۲ نشان می‌دهد که آمریکایی‌ها در آن زمان از روند تحولات در منطقه نگران بودند و ادعای آنها در زمینه رضایت از شورای منطقه دروغین بوده است.

بر اساس این طرح قرار بود آمریکا از طریق شوک بحران‌سازی و جنگ فرمان تحولات را در دست بگیرد. نتیجه تجزیه و تحلیل آنها این بود که برتری اصلی آنها در مسئله نظامی نهفته است و هر چه تحولات به سمت و سوی نظامی شدن پیش برود، امکان موفقیت واشنگتن نیز بالاتر می‌رود. در همین راستا بود که روند نظامی‌سازی تحولات را در دستور کار خود قرار دادند.

در این مقطع آمریکایی‌ها گمان می‌کردند می‌توانند با قدرت نظامی مسائل را حل و فصل کنند و کانون این تغییر کیفی را در خاورمیانه نهادند، چون معتقد بودند اصلی‌ترین مخالف آنها در منطقه خاورمیانه یعنی جمهوری اسلامی ایران و محور مقاومت است. آنها معتقدند که با مهار ایران می‌توانند مشکلات خود را در منطقه حل کنند و وضعیت را به نفع خود سر و سامان بدهند.

این دوره تا سال ۲۰۰۹ ادامه داشت، اما از سال ۲۰۰۶ و پس از جنگ ۳۳ روزه مشخص شد که تغییر مبتنی بر برتری نظامی در خاورمیانه به هدف خود نرسیده است و به همین دلیل از همین سال صداهای مخالف در زمینه لزوم تغییر در استراتژی‌های آمریکا در منطقه افزایش یافت. در سال ۲۰۰۷ جرج بوش با امضای توافق امنیتی با دولت نوری المالکی در زمینه خروج نیروهای آمریکایی، در واقع پرچم سفید آمریکا در دوره موسوم به تلاش برای برتری نظامی در منطقه را بالا برد و نشان داد که این دوره هم دورانی مستعجل و زودگذر بوده است.

موج سومی که در منطقه رخ داد، موج بیداری اسلامی بود که از سال ۲۰۱۱ به فاصله چهار سال پس از پایان دوره نظامی‌گری آمریکا در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا آغاز شد. این موج مبتنی بر تغییرات درون‌گرایانه سیاسی بود و اکثر کشورهایی را که حکام وابسته به آمریکا داشتند مورد هدف قرار داد. این موج درون‌زا و مبتنی بر درک شرایط جدید از سوی جوانان منطقه بود.

در واقع شکست ایدئولوژی مارکسیسم و شکست نظامی‌گری آمریکا باعث شده بود که موجی از تغییر از سوی جوانان آغاز شود و برخی از رژیم‌های وابسته را به‌طرزی عجیب و در فاصله بسیار کوتاهی سرنگون کند. البته این موج به علت عدم تجربه سیاسی رهبران آن و تلاش‌های فتنه‌گرانه آمریکا ره به جایی نبرد و در اکثر موارد ناکام ماند. آمریکایی‌ها از راهبرد جنگ، فتنه داخلی و توطئه‌های مختلف برای خاموش کردن این موج تحول‌خواهی استفاده کردند.

موج چهار موج تروریسم تکفیری بود که در حین وقوع بیداری اسلامی شاهد بروز و ظهور آن بودیم. این موج از اوایل سال ۲۰۱۲ شدت گرفت و نقطه کانونی آن نیز در سوریه بود که بعدها به عراق نیز سرایت کرد و در ادامه به یمن، مصر، لبنان و حتی کشورهایی نظیر مالی و نیجریه نیز کشیده شد. هدف از ایجاد این موج از بین بردن توانمندی‌های درونی جهان اسلام بود که در موج بیداری اسلامی آغاز شده بود. هدف از موج تروریسم تکفیری،استهلاک این توانمندی‌ها از درون بود، به همین دلیل نقطه کانونی این موج بر محور مقاومت به‌ویژه منطقه شامات (سوریه) و فلسطین قرار داده شد؛ زیرا آنان این منطقه را کانون اصلی گرایشات علیه منافع آمریکا و غرب در منطقه می‌دانستند.

این موج قوی از سال ۲۰۱۲ توسط آمریکا، ترکیه و برخی کشورهای عربی مورد حمایت قوی قرار گرفت و آنها طی یک دوره دو ساله تا سال ۲۰۱۴ تمام توان لجستیک و عملیاتی خود را پای کار آوردند و توانستند بخش‌های وسیعی از جهان اسلام را به تصرف درآورند.

منطقه تحت سیطره داعش در عراق و سوریه شامل هفت استان دیرالزور، رقه، الانبار، نینوا، صلاح‌الدین و دیالی می‌شد که در واقع بیش از هر یک از کشورهای عراق و سوریه وسعت داشتند. گویی که در دورانی بسیار کوتاه، کشوری نظیر عراق و یا سوریه به تصرف درآمده باشد. نقطه مرکزی این موج روی بدنام کردن اسلام و درگیری مسلمانان با یکدیگر قرار داشت. این مسئله به گمان آمریکایی‌ها پرونده ایران را می‌بست و محور مقاومت را متلاشی می‌کرد. در آن زمان تصمیم حزب الله برای ورود به جنگ در سوریه ، از سوی صهیونیست‌ها پایان حزب الله تعبیر شد.

همچنین زمانی که جمهوری اسلامی ایران به‌طور مستقیم در بحران سوریه وارد شد، اعراب از آن به عنوان پایان نفوذ ایران در بین کشورهای عربی یاد کردند. آنها معتقد بودند که بشار اسد باقی نخواهد ماند و ایران روی مهره سوخته برنامه‌ریزی کرده است، اما با توکل به خدا و تحمل برخی هزینه‌ها، جمهوری اسلامی ایران وارد منطقه شده و امروز ورق برگشته است. همان‌هایی که زمانی می‌گفتند ایران نباید در بحران سوریه دخالت کند، هم اکنون به این اعتقاد رسیده‌اند که جز جمهوری اسلامی ایران هیچ قدرتی نمی‌توانست مانع توسعه گروه‌های تروریستی تکفیری در سطح منطقه شود. این مسائل را در رسانه‌های عربی و حتی غربی می‌توان مشاهده کرد.

در توضیح موج پنجم می‌توان این‌گونه تعبیر کرد که پس از ظهور موج تکفیری در منطقه، موج جدید گروه‌های مقاومتی در کشورهایی نظیر عراق، سوریه و یمن شکل گرفت که توانست موفقیت‌های راهبردی مهمی را رقم بزند. رهبری این محور هم اکنون در شخصیت والای مقام معظم رهبری تمثل دارد و در عرصه میدانی نیز در وجود فرمانده‌ای تمام عیار نظیر حاج قاسم سلیمانی دیده می‌شود.

 

*در اینجا می‌خواهیم نظر شما را درباره تحولات عراق جویا شویم. به‌تازگی فرماندهان حشدالشعبی عراق در نشستی مشترک با یکدیگر بر لزوم حفظ نقاط آزاد شده مرزی و حرکت به سوی آزادسازی تلعفر از آخرین نقاط تحت سیطره داعش تأکید کرده‌اند ارزیابی شما از تحولات میدانی عراق چیست؟

شکست تروریسم در عراق یک موضوع افسانه‌ای است. تروریسم حاضر در عراق یک تروریسم بین‌المللی و متشکل از نخبگان عملیاتی و نظامی اروپا و اقصی نقاط جهان از جمله قفقاز، سین کیانگ چین، افغانستان، پاکستان و جنگ دیدگان لیبی بود. فرمانده عملیاتی داعش در عراق یک مهندس آلمانی و با سرویس اطلاعاتی آلمان در ارتباط بود. یک نویسنده آلمانی در کتاب ۱۰ روز با داعش از این مسئله پرده برداشته است. این تروریست‌ها از پشتیبانی گسترده‌ای بهره‌مند بودند و زمانی که در اوایل سال ۱۳۹۳ تحرک خود را آغاز کردند، از سوی محور غربی، عربی و ترکی به عنوان قوم ستمدیده سنی که علیه تبعیض‌های دولت مرکزی به‌پا خاسته‌اند توصیف شدند. در واقع آنها می‌خواستند کمک‌های خود را به تروریست‌ها توجیه کنند و به همین دلیل آنها را این‌گونه معرفی می‌کردند.

البته گروه‌های تروریستی تکفیری در عراق مشکل داخلی زیادی برای ادامه توسعه‌طلبی خود نداشتند، چون ارتباطات آنها با مسعود بارزانی قوی بود. تروریست‌ها نه تنها از مرزهای شمالی خود در عراق مطمئن بودند بلکه می‌دانستند که در صورت لزوم می‌توانند از همکاری بارزانی در انتقال نیروها یا تجهیزات خود بهره ببرند.

زمانی که از بارزانی درباره لزوم واکنش در برابر تروریست‌ها در عراق سئوال شد، جواب داد: «ما در طول یک شب با شکل‌گیری یک دولت جدید مواجه شدیم. به نظر شما باید چه می‌کردیم؟ وظیفه ما همکاری با آنهاست، نه مخالفت.» بارزانی از آنها به عنوان یک دولت یاد کرد و آنها را تروریست نخواند. او در جواب اینکه زمانی هم داعش به شما حمله خواهد کرد، گفت ما با آنها توافقات محکمی داریم. این در حالی است که چند ماه بعد، داعش به مناطق تحت سلطه بارزانی حمله کرد و اگر ایران نبود هر سه استان شمالی عراق شامل سلیمانیه، اربیل و دهوک به اشغال داعش در می‌آمدند.

همچنین داعش در بین برخی از گروه‌ها و شخصیت‌های سیاسی در عراق حامیان جدی و قوی داشت. آنها به داعش به عنوان یک عامل نجات دهنده می‌نگریستند و هیچ مخالفتی با این گروه تروریستی تکفیری نداشتند. آنها معتقد بودند داعش دوباره عراق را به رژیم سابق بازمی‌گرداند و سیطره ۲۰۰ ساله آنها را فراهم می‌کند. همچنین داعش در بین برخی از جوان‌ان مقبولیت داشت. ارتش عراق هم در آن زمان قوی نبود و همه شرایط مهیا بود که داعش بتواند قلمرو خود را در عراق به‌سرعت توسعه بدهد و حتی برخی از مناطق را بدون شلیک یک گلوله تحت سیطره خود در آورد. این تحرکات خوش‌بینی بسیار گسترده‌ای را برای محور ضد مقاومت و انتظارات بالا از داعش ایجاد کرد و به این توهم دامن زد که آنها به زودی می‌توانند به آرزوهای خود دست یابند.

اما در اینجا بار دیگر موج اصیل برآمده از انقلاب اسلامی وارد عمل شد و در یک دوره زمانی کوتاه، معادلات را بر هم زد. از خرداد تا شهریور سال ۱۳۹۳ که عملیات عامرلی رخ داد، پس از سه ماه نخستین موفقیت علیه داعش در عراق رقم خورد. این موفقیت‌ها و عملیات‌ها در ادامه به‌طور منظم استمرار پیدا کردند و ضربات سنگینی بر تروریست‌ها وارد آمد و در نهایت استان دیاله، صلاح الدین، بخش‌هایی از سامرا، شمال بابل و کرکوک که به اشغال درآمده بودند، آزاد شدند.

همچنین عملیات در الانبار توسعه پیدا  کرد و در با پیروزی در موصل در تیر ۱۳۹۳ پرونده داعش در عراق بسته شد. البته تکفیری‌ها همچنان نقاط بسیار محدودی را در عراق به صورت بی‌ارتباط با هم در اختیار دارند که این لکه‌های تروریستی هم تا پایان سال ۲۰۱۷ پاکسازی خواهند شد.

 

*با توجه به پیروزی‌های اخیر محور مقاومت، به‌ویژه توافقی که اخیراً برای آتش‌بس در جنوب سوریه میان ترامپ و پوتین رخ داد، ارزیابی شما از تحولات سوریه و پایان تروریسم تکفیری در سوریه چیست؟

ایران و روسیه در اوایل سال ۱۳۹۴ و با حضور سوریه یک توافق امنیتی سه جانبه را امضا کردند. مبنای این توافق انجام تلاش مشترک برای شکستن دو اقدام بود. نخست اینکه تلاش‌های سیاسی با هدایت آمریکا در راستای تغییر نظامی سوریه، امنیت‌بخشی به رژیم صهیونیستی و تبدیل نظام سوریه به رژیمی مطابق خواست غرب به شکست کشانده شود. بنا شد روس‌ها با توجه به ظرفیت بین‌المللی خود وارد میدان شوند و این روند را تغییر دهند. آنها باید هم در شورای امنیت وارد عمل می‌شدند و هم در عرصه سیاسی پرونده سیاسی سوریه را از دست آمریکا خارج می‌کردند.

توافق دیگر در حوزه نظامی امنیتی بود که قرار شد روسیه از ظرفیت بالای نیروی هوایی خود در سوریه استفاده کند و با ورود روسیه معادله امنیتی تغییر کند و امکان عملیاتی نیروهای زمینی محور مقاومت در سوریه فراهم شود. این توافق به‌سرعت امضا و اجرا شد و به فاصله یک هفته پس از امضای توافق، نیروی هوایی روسیه وارد سوریه شد و عملاً این توافق قبل از اینکه غربی‌ها مفاد آن را دریابند به مرحله اجرا گذاشته شد. این توافق تا کنون ادامه داشته و جمع‌بندی ایران این است که روس‌ها با صداقت وارد شدند

و توانستند معادلات میدانی را به نفع سوریه بر هم بزنند. همچنین در عرصه سیاسی هم‌اکنون به جای مذاکرات ژنو که دراختیار آمریکا بود، با نشست‌های آستانه با مدیریت روسیه مواجه هستیم که نشان می‌دهد روسیه توانسته پرونده سیاسی را نیز از دست آمریکا خارج کند و این موفقیت بزرگی است.

البته در ایران تحرکات حساب شده‌ای برای کاستن ارزش توافق ایران و روسیه و بی‌اهمیت جلوه دادن آن و همچنین اینکه روسیه در نهایت ایران را تنها خواهد گذاشت مطرح است. این تلاش‌ها از سوی برخی از طرف‌ها در ایران در این راستا صورت می‌گیرد که همچنان مسیر حرکت ایران در تعامل با جهان به سوی غرب باشد و هیچ تغییری در این مسئله ایجاد نشود.

البته این واضح است که روسیه و ایران با تجزیه و تحلیل از منافع ملی خود درباره سوریه به توافق دست یافتند و قرار نیست هیچ‌کدام دست از منافع ملی خود بکشند. اما هنر این است که جمهوری اسلامی ایران توانسته به‌نحوی منافع ملی خود را تعریف کند که روس‌ها همان کاری را که ایران می‌خواهد انجام دهند. این به معنای چک سفید امضای ایران به روسیه نیست. همان ‌طور که اخیراً مشاهده کردید تهران توافق پوتین و ترامپ درباره جنوب سوریه را مورد تأیید قرار نداد. باید تأکید کنم کسانی که در داخل نعل وارونه می‌زنند باید بدانند همکاری ایران و روسیه باعث شد بسیاری از طرح‌ها در منطقه خنثی شود.

 

*با توجه به توافقی که اخیراً با توتال مطرح شده، ارزیابی شما از نگاه موجود در کشور به سوی گرایش به کشورهای غربی و استفاده از فناوری‌های آنها چگونه است؟ همچنین اخیراً آمریکایی‌ها مواضعی را علیه ایران مطرح و بار دیگر ما را تحریم کرده‌اند. نگاه شما به این تحولات چگونه است؟

ببینید این یک مسئله پیچیده است و بستگی دارد به اینکه پرونده چگونه از سوی ایران مدیریت شود. اینکه شرکت توتال قراردادی چند میلیارد دلاری در ایران به امضا برساند و این قرارداد درنهایت عملی شود، می‌تواند یک تحرک جدی و پاسخی محکم به آمریکا در روند سخت کردن تحریم‌ها علیه ایران باشد. اگر این توافق در نهایت عملی شود، رخداد مهم و بزرگی است، به‌ویژه اینکه شکستن تحریم‌ها از سوی کشوری انجام شود که در جریان مذاکرات هسته‌ای گاهی بدتر از آمریکایی‌ها علیه ایران موضع می‌گرفت و در نقش پلیس بد ظاهر می‌شد. این خیلی مهم است که فرانسه به عنوان یک کشور اروپایی پروژه عظیم تحریم‌ها علیه ایران را با شکست مواجه کند. در این صورت ارزش توافق بسیار بیشتر از ارزش اسمی آن برای ایران خواهد بود.

نقطه پیچیده ماجرا این است که آیا توتال در نهایت این قرارداد را نهایی خواهد کرد یا خیر؟ چون در این توافق همه مسائل به ایران مربوط نمی‌شوند. ماجرای توتال مانند خریداری یک ماشین فرانسوی نیست، البته نزد اعضای دولت این قرارداد مانند ماشینی است که هر وقت بخواهند به فرمان آنها حرکت می‌کند و می‌ایستد. اما به اعتقاد من درباره قرارداد توتال این مسئله صحت ندارد، چون در صحنه بین‌الملل چنین توافقاتی دو طرف دارند که در هر زمانی یکی از طرف‌ها می‌تواند زیر بار ادامه قرارداد نرود و آن را یک‌طرفه لغو کند. کما اینکه در مسئله خریداری هواپیماها و حتی قرارداد چند سال پیش توتال با ایران شاهد این مسئله بوده‌ایم. آنها در گذشته درباره توسعه فاز سه میدان گازی پارس جنوبی با ایران توافق و تجهیزات خود را به مدت یک‌ سال در ایران مستقر کردند، اما در نهایت با فشار آمریکایی‌ها همه تجهیزات خود را جمع‌آوری و کار توسعه میدان گازی پارس جنوبی را بدون توجه به ضمانت بین‌المللی قرارداد نیمه کاره رها کردند.

بنابراین ما در ماجرای توتال همچنان یک قرارداد امضا کرده‌ایم که امیدواریم طرف فرانسوی به آن پایبند بماند. همین الان توتال تأکید می‌کند توافقی را که برخلاف روندهای بین‌المللی باشد اجرا نخواهد کرد که این نکته بسیار مهمی است.

درباره تحریم‌ها باید بگویم که این تحریم‌ها قطعاً ادامه خواهند یافت، چون تحریم‌های آمریکا علیه ایران در درجه اول تأمین‌کننده اعتبار آمریکا برای اعمال فشار بر جمهوری اسلامی ایران هستند. اما از لحاظ تأثیرات این تحریم‌ها باید گفت که در گذشته نیز با تحریم مواجه بوده‌ایم، اما ایران زندگی خود را کرد و حتی به اذعان غربی‌ها پیشرفت هم داشت. در واقع تأثیر تحریم‌ها همیشه مطلق نبوده‌اند. از این به بعد که درجه اعتباری امریکا پایین‌تر از سال‌های ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ است و نمی‌تواند روسیه را کنار خود داشته باشد، قطعاً تحریم‌های جدید آثار کمتری خواهند داشت.

نکته مهم دیگر اینکه تحریم‌ها اگر اثرگذار باشند، لزوم تجدید آنها وجود ندارد. اینکه آمریکا همواره در حال وضع تحریم‌های جدید و پیاپی علیه ایران است در واقع به این معناست که این تحریم‌ها اثرگذار نبوده‌اند.

 

سوتیترها:

۱٫

زمانی که جمهوری اسلامی ایران به‌طور مستقیم در بحران سوریه وارد شد، اعراب از آن به عنوان پایان نفوذ ایران در بین کشورهای عربی یاد کردند. آنها معتقد بودند که بشار اسد باقی نخواهد ماند و ایران روی مهره سوخته برنامه‌ریزی کرده است، اما با توکل به خدا و تحمل برخی هزینه‌ها، جمهوری اسلامی ایران وارد منطقه شده و امروز ورق برگشته است

 

۲٫

شکست تروریسم در عراق یک موضوع افسانه‌ای است. تروریسم حاضر در عراق یک تروریسم بین‌المللی و متشکل از نخبگان عملیاتی و نظامی اروپا و اقصی نقاط جهان از جمله قفقاز، سین کیانگ چین، افغانستان، پاکستان و جنگ دیدگان لیبی بود. فرمانده عملیاتی داعش در عراق یک مهندس آلمانی و با سرویس اطلاعاتی آلمان در ارتباط بود

 

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *