‌اصول تربیت در سیره امام رضا«ع»

 

درآمد

از نگاه اسلام، انسان منظور نهایی جهان خلقت و گل سرسبد آفرینش است و عامل ارزشمندی وجود آدمی،  پایبندی و التزام او به ارزش‌هاست و پدیده‌ای که او را عارف به ارزش‌ها و عامل بدان‌ها می‌سازد، تربیت است.

قرآن کریم نیز بر تربیت تأکید فراوانی کرده است. از منظر قرآن کریم تربیت و پرورش نفوس، از اهداف بعثت پیامبر اسلام«ص» است.(۱) در روایات نیز بر تربیت تأکید فراوانی شده است.

به فرموده امام خمینی«ره»، اساس عالم بر تربیت انسان است. انسان عصاره همه موجودات و فشرده تمام عالم است و انبیا آمده‌اند برای اینکه این عصاره بالقوه را بالفعل کنند و انسان موجودی الهی‌ای بشود که جلوه‌گاه نور مقدس حق تعالی باشد.(۲)

قرآن کریم، الگوها و سرمشق‌هایى را در همه زمینه‏ها براى مؤمنان معرفى مى‏کند که حضرت ابراهیم و پیامبر اعظم «ص» از آن جمله‌اند؛(۳) علاوه بر پیامبر اکرم، ائمه«ع» الگوهای زندگی و اسوه‌های بشریت هستند.(۴)

یکی از مشکلاتی که امروزه دامنگیر جامعه بشری و حتی برخی از مؤمنان شده، کم‌توجهی به اصول و روش‌های تربیتی ائمه «ع» از جمله امام رضا«ع» است.

در این مجال بر آنیم که برخی از مهم‌ترین اصول تربیتی در سیره امام رضا«ع» را بررسی و ارائه کنیم.

 

مفهوم شناسی

تربیت مصدر باب تفعیل از ماده «ر- ب- ب» یا «ر- ب- و»(۵) و به معناى پروردن و پرورانیدن‏(۶) و تهذیب(۷) فزونى و نمو(۸) است. بر این اساس، تربیت، پرورش دادن و استعدادهاى درونى، بالقوه را به فعلیت  رساندن(۹) و کاربرد آن در موجوداتی همانند فرزند و زراعت است که قابلیت رشد و نمو داشته باشد.(۱۰) در تعریفى دیگر تربیت فراهم ساختن بسترى براى برانگیختن و رشد استعدادهاى نهفته در یک موجود است، به‌نحوى که بتواند به شکلى مستمر او را در راه رسیدن به کمال وجودى یارى دهد.(۱۱)

در قرآن کریم، برای مفهوم تربیت از مشتقات واژه‌هایی همچون: «ر.ب.ب»، «ر.ب.و»،«ر.ش.د» و واژه‌هایی همانند: «تزکیه»، «أعیننا» و… استفاده شده است.(۱۲)

اصل در لغت به معنی بیخ و جمع آن اصول است؛ اصول یعنی بیخ‌ها، بن‌ها، ریشه‌ها، قواعد. قوانین، پایه‌ها، قواعد و قوانینی که هر علم بر آنها استوار شود.(۱۳) دیگر معانی اصل عبارتند از: بنیاد، نژاد، گوهر،(۱۴) پی، قاعده و قانون، ریشه‌ی درخت، (حقوق) هریک از ماده‌های حقوقی، جوهر، ذات، سرشت، شالوده، طبیعت، عین، فطرت، کنه، گوهر، لب، مایه، مبدا، منبع، منشا، نژاد و نسب.(۱۵)

اصل در برخى از علوم رفتارى، به معانى زیر است: راهنمای کلی سلوک. قاعده عمومى پذیرفته شده برای سلوک. اظهار یک همبستگى و یکنواختى در طبیعت. یک ارتباط منطقى عمومى و کلى.(۱۶) در مجموع می‌توان گفت که اصل یعنی قاعده کلی یا چیزی که مبنا و پایه امور دیگر است.(۱۷)

این معنای از اصل نه تنها در سخنان اهل لغت به چشم می‌خورد، بلکه در روایات فراوانی نیز به همین معنا یا معنایی مشابه آن به کار رفته است.(۱۸) بنابراین مقصود ما از اصول تربیت، قواعد کلی و ثابتی هستند که می‌توانند مبنا و پایه برای روش‌های تربیت قرار گیرند و مربی با توجه به اصول کلی یاد شده، روش‌های تربیتی را انتخاب می‌کند.

در باره اصول تربیت، نظریات متفاوتی ارائه شده‌اند. به عنوان نمونه، یکی از دانشوران هشت اصل را عنوان اصول تربیت برشمرده(۱۹) و دانشمند دیگری به شش اصل بسنده کرده است.(۲۰)

در این بین بسیاری از اصول تربیت را غیر از آنچه گذشت معرفی کرده‌اند(۲۱)

با توجه به این که بررسی همه اصول یاد شده در حوصله این مقاله نمی‌گنجد و اصول یاد شده را نیز می‌توان در هم ادغام و یکسان‌سازی کرد، در ادامه به پنج اصل مهم تربیتی در سیره امام رضا «ع» اشاره خواهیم کرد.

 

اصل اعتدال

یکی از مهم‌ترین اصول تربیتی «اصل اعتدال» است.(۲۲) یکی از دلایلی که پدران و مادران و برخی از مربیان و معلمان نمی‌توانند به‌خوبی از عهده تربیت فرزندان و متربیان خودشان بر آیند، بی‌توجهی به این اصل است.

اعتدال مصدر باب افتعال از ریشه «ع- د- ل» و در لغت به معناى حد متوسط بین دو وضعیت دیگر(۲۳) و به‏طور کلى هرگونه تناسبى است که لازمه آن برقرارى مساوات بین جهات مختلف است،(۲۴) از این‏رو نقطه مقابل اعتدال، افراط و تفریط نامیده مى‏شود(۲۵) که مفهوم جامع هر دو فساد به معناى خروج از حالت اعتدال است، بنابراین، دو مفهوم «اعتدال» و «صلاح» با یکدیگر رابطه جانشینى و هر دو با مفهوم «فساد» رابطه تقابلی دارند؛(۲۶) همچنین با توجه به اینکه اعتدال به معناى میانه‏روى است، اسراف نقطه مقابل آن به شمار مى‏رود.(۲۷)

مفهوم اعتدال در قرآن را مى‏توان از واژگان «قوام» (فرقان/ ۲۵، ۶۷)، «وسط» (بقره/ ۲، ۱۴۳)، «قصد» (لقمان/ ۳۱، ۱۹)، «سواء» (قصص/ ۲۸، ۲۲) و «حنیف» (آل عمران/ ۳، ۶۷) استفاده کرد. همه این واژگان با اندکى اختلاف به وضعیت میانه و حد وسط اشاره دارد.

در احادیث اسلامى نیز موضوع اعتدال بیشتر در قالب کلیدواژه «قصد» مورد تأکید و سفارش ویژه قرار گرفته و با معادل قرار دادن آن با مفهوم حق، هرگونه خروج از راه اعتدال نوعى ستم شمرده شده است.(۲۸)

امام رضا «ع» نیز بر رعایت این اصل در تربیت فردی و اجتماعی تأکید کرده‌اند به عنوان نمونه می‌فرمایند: «از لذائذ دنیوی نصیبی برای کامیابی خویش قرار دهید. تمایلات دل را از راه‌های مشروع برآورید. مراقبت کنید در این کار به مردانگی و شرافتتان آسیب نرسد و دچار اسراف و تندروی نشوید.  تفریح و سرگرمی‌های لذت‌بخش شما را در اداره زندگی یاری می‌کند و با کمک آن بهتر به امور دنیای خویش موفق خواهید شد.»(۲۹)

امام رضا «ع» میانه‌روی در زمینه هزینه خانواده را مایه بقا و دوام زندگی معرفی می‌کنند و کسانی را که در مصرف، به خود و خانواده خود سخت می‌گیرند و خسّت می‌ورزند و هم آنان را ‌که اسراف و زیاده‌روی می‌کنند از جاده مستقیم بیرون می‌دانند.

از امام رضا «ع» درباره چگونگی تأمین مخارج خانواده سئوال شد، فرمودند: «مخارج خانواده حد وسط است میان دو روش ناپسند. خداوند اسراف (زیاده‎روی) و اقتار (سخت‌گیری) را ناخوشایند می‌دارد(۳۰) و در قرآن فرموده است: «و کسانى‏اند که چون انفاق کنند نه ولخرجى مى‏کنند و نه تنگ مى‏گیرند و میان این دو [روش] حد وسط را برمى‏گزینند.»(۳۱)

 

اصل ابراز محبت

یکی دیگر از اصول تربیتی اصل ابراز محبت است(۳۲) که در بسیاری از موارد مورد غفلت قرار می‌گیرد. همه پدران و مادران به فرزندان خود علاقه دارند، ولی بسیاری از آنها از ابراز محبت خودداری می‌کنند. در حالی که در دین اسلام به اصل ابراز محبت توجه ویژه‌ای شده است. قرآن کریم اخلاق پیامبر«ص» را که مظهر رحمت و مهرورزی بوده‌اند، می‌ستاید و می‌فرماید: «فَبِما رَحمَهٍ مِنَ اللّهِ لِنتَ لَهُم وَ لَو کُنتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِن حَولِکَ: پس به [برکت] رحمت الهى با آنان نرمخو [و پرمهر] شدى و اگر تندخو و سخت‌دل بودى قطعاً از پیرامون تو پراکنده مى‏شدند.»(۳۳) و در آیه دیگری می‌فرماید: «وَ ما أَرسَلْناکَ إِلاّ رَحْمَه لِلْعالَمین: و تو را جز رحمتى براى جهانیان نفرستادیم.»(۳۴)

اسلام از همه انسان‌ها می‌خواهد که به چشم همنوع به یکدیگر بنگرند و به یکدیگر ابراز محبت کنند؛ کرامت انسانی را در میان هم پاس دارند و در رفع حوائج هم بکوشند و از هم حمایت کنند و در گرفتاری‌ها به یاری هم بشتابند و خلاصه (انسان بودن) را ارج بگذارند و نسبت به انسان‌های دیگر احساس نزدیکی و دوستی کنند.

در حدیثی آمده که امام صادق «ع» در پاسخ به سئوالی در مورد دوستی و محبت فرمودند: «هَل الدّین اِلاّ الحُب؟» (۳۵) نقطه مقابل محبت نفرت و تبری است که زندگی را در کام انسان تلخ و ناگوار می‌سازد.

امام رضا«ع» نیز اصل ابراز محبت را برای تربیت جامعه به‌ویژه فرزندشان امام جواد «ع» به کار می‌گرفتند. رفتار حضرت با فرزندشان امام جواد «ع» آن قدر محبت‌آمیز و توأم با احترام بود که ایشان را به نام صدا نمی‌زدند بلکه بیشتر با کنیه مورد خطاب قرار می‌دادند. به عنوان مثال وقتی مردم از ایشان می‌پرسیدند: «امام بعد از شما کیست؟» می‌فرمودند: «ابوجعفر امام بعد از من است.»(۳۶) ابراز محبت امام رضا«ع» به فرزندشان مثال زدنی بود. گاه امام جواد«ع» را در آغوش می‌کشیدند و بین دو چشم او را می‌بوسیدند و می‌فرمودند: «بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی أَنْتَ لَهَا(۳۷): پدر و مادرم به‌فدایت، تو برای مقام امامت شایستگی داری.»

آن حضرت حتی در آخرین لحظات زندگی در حالی که در بستر شهادت بودند از ابراز محبت به فرزند نوجوان خویش دریغ نورزیدند؛ به احترام او بلند شدند، دست به گردن فرزند انداختند، او را در آغوش گرفتند و میان چشمانش را بوسیدند.(۳۸)

 

اصل رعایت عزت نفس

یکی دیگر از اصول مهم تربیتی اصل عزت نفس است.(۳۹)  این اصل نیز باید به‌جد مورد توجه همه مربیان قرار گیرد. مربیان از سویی نباید دانش خود را به متاع قلیل دنیا بفروشند و از دیگر سو نباید عزت نفس متربیان را نادیده بگیرند. ممکن است برخی از  مربیان، فرماندهان و حاکمان عزت نفس فرزندان، دانش آموزان، سربازان و مردم را رعایت نکنند و  چنین تصور ‌کنند که به صرف این که معلم یا پدر و مادر و… شده‌اند حق دارند در باره متربیان هرگونه که دوست داشته باشند،  بدون در نظر گرفتن عزت نفس آنان عمل کنند، در حالی این روشی ناپسند و خلاف اصول اصلی تربیتی است.

به فرموده قرآن، عزت اختصاصاً از آنِ خداوند و پیامبر و مؤمنان است: «وَ لِلّهِ اَلْعِزَّه وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤمِنِینَ.»(۴۰)

مقصود از آیه این است که مؤمن باید عزیز باشد و عزت نفس خود و دیگران را به‌درستی رعایت کند. این یک نوع توجه دادن به عزت نفس است. در احادیث و سیره معصومان«ع» نیز به عزت نفس توجه ویژه‌ای شده است. در روایتی از پیامبر اکرم«ص» چنین نقل شده است که: «اُطْلُبُوا الْحَوائِجَ بِعِزَّهِ الاَنْفُس»(۴۱) حاجاتتان را با عزت نفس بخواهید. همچنین: «بی‌نیازی به داشتن مال بسیار نیست، بی‌نیازی حقیقی بی‌نیازی نفس است.»(۴۲)

در نهج البلاغه نیز به عزت نفس توجه ویژه‌ای شده است. امام علی«ع» به یارانشان فرمودند: «مرگ در زندگی ذلت‌بار و زندگی در مرگ با عزت است.»(۴۳) بنا بر خطبه فوق عزت نفس ارزش والایی دارد که اصلاً زندگی بدون آن معنی ندارد.

با بررسی سیره امام رضا«ع» درمی‌یابیم که اصل یاد شده در سیره آن حضرت جایگاه ویژه‌ای داشت. یکی از اهداف مأمون از فراخوانی امام رضا به خراسان و واگذاری تحمیلی ولایتعهدی به آن حضرت، سرگرم کردن ایشان به امور دنیوی و سلب عزت نفس ایشان بود، ولی امام«ع» در طول دوره حضور در خراسان سعی ‌کردند با دخالت حداقلی در امور حکومتی مأمون، همواره عزت نفس خود را حفظ کنند.

جالب توجه این است که از منظر امام رضا«ع» عزت نفس همه انسان‌ها از هر رنگ و نژاد و مذهب و قبیله‌ای که باشند باید حفظ شود. هیچ پدری حق ندارد در مورد فرزندانش تصمیمی بگیرد که عزت نفس آنها را از بین ببرد.

زکریا بن آدم گوید به امام رضا«ع» عرض کردم که مردی از اهل ذمه که به فقر و تنگدستی مبتلا شده بود فرزندش را آورد و گفت: «فرزندم مال تو. او را خوراک بده و او برده‏ تو باشد. امام«ع» مرا از این کار نهی و تأکید کردند که نه او و نه پدر فرزند حق چنین کاری را ندارند.»(۴۴)

از دیگر سو، تربیت، به‌ویژه تربیت دینی به خاطر دنیاطلبی نیز بسیار ناشایسته است. از نگاه امام رضا«ع» دست نیاز به سوی دیگران بردن کلید فقر و تنگدستی است.(۴۵) پس هیچ کس نباید عزت نفس خود را با دنیاطلبی لکه‌دار کند. خداوند متعال به پیامبران، از جمله حضرت نوح،(۴۶) پیامبر اعظم،(۴۷) هود (پیامبر قوم عاد)(۴۸) و… دستور می‌دهد با صراحت به مردم بگویند که آنان در برابر نبوت و آموزش‌های دینی که به مردم می‌آموزند، هیچ پاداش مادی مطالبه نمی‌کنند.

بنابراین رعایت عزت نفس از سوی مربیان و مدیران جامعه اهمیت فوق‌العاده‌ای دارد که اگر بدان توجه شود، بسیاری از مشکلات مرتفع خواهند شد.

 

 اصل تغییرپذیری انسان

اصل فوق نیز یکی از اصول تربیتی است. باور آدمی به تحول‌پذیری شخصیت، معنای جدیدی از تربیت‌پذیری بی‌نهایت متربی را ترسیم می‌کند چنین رویکردی به حصول امید و مثبت‌گرایی می‌انجامد و در درون انسان، منجر به حرکت و پویایی نوینی می‌شود.

اگر والدین، مربیان، معلمان، نویسندگان، روحانیون و دیگر دست‌اندرکاران امور تربیتی به این اصل توجه کنند، هیچ‌گاه از تربیت خسته نمی‌شوند و برای افراد مختلف با سنین متفاوت و گرایش‌های مختلف و… برنامه‌ریزی فرهنگی می‌کنند.

برخی از روانکاوان نظیر فروید و کارن هورنای دوران کودکی را سرحد و منتهی‌الیه شکل‌پذیری انسان فرض می‌کنند. برخی مانند یونگ مرز تغییرپذیری انسان را تا چهل سالگی می‌دانند.(۴۹) در برابر نظریات یادشده، از دیدگاه اسلام، تغییرناپذیری انسان حد و مرزی ندارد و آدمی تا پایان عمر می‌تواند خود را تغییر دهد.

قرآن کریم می‌فرماید: «خداوند بر اهل ایمان منت گذاشت که رسولی از میان آنها برانگیخت که بر آنها  آیات خدا را تلاوت کند و نفوسشان‌ را از آلایش و نقص پاک گرداند  و احکام شریعت و حقایق حکمت را به آنان بیاموزد، هرچند از پیش گمراهی آنها آشکار بود.»(۵۰)

این آیه شریفه دلالت بر این واقعیت دارد که نفس آدمی قابل تغییر است و پیامبران نیز به همین منظور آمده‌اند و چنانچه اخلاق انسان قابل تغییر ‌نبود،  بعثت انبیا نوعی نقض غرض بود.

امام خمینی در این خصوص می‌فرماید: «باید دانست که مقصود از طبیعی بودن و فطری بودن خلقی، آن نیست که ذاتی غیرقابل تغییر است، بلکه جمیع ملکات و اخلاق نفسانیه تا نفس در این عالم حرکت و تغییر و در تحت تصرف زمان و تجدد واقع است و دارای هیولی و قوه است، قابل تغییرند و انسان می‌تواند جمیع اخلاق خود را متبدل به مقابلات آنها کند.(۵۱)

توجه به اصل تغییرپذیری انسان باعث می‌شود که مربی همواره و خستگی‌ناپذیر به تلاش خودش ادامه دهد و همه روش‌های افزایش تأثیر تربیت را به کار گیرد تا زودتر به نتیجه برسد. این اصل می‌تواند به عنوان یکی از اصول حاکم تربیتی باشد و همه روش‌های افزایش تأثیر تربیت ذیل این اصل جای می‌گیرد.

اصل رعایت مقتضای حال

رعایت مقتضای حال مربی و متربی نیز از اصول مهم تربیتی است که «اصل توجه به ابعاد وجودی انسان و مراحل رشد وی» که مورد تأکید برخی از دانشمندان علوم تربیتی قرار دارد(۵۲) به این اصل بازگشت می‌کند.

یکی از مشکلات اصلی تربیتی که باعث شده در موارد فراوانی، تربیت ناموفق جلوه کند، بی‌توجهی به این اصل است. ممکن است مربی تربیتی، پدر و مادر، سخنران مذهبی و هر که به امر تربیت اهتمام دارد، مطلبی که برای افراد بزرگسال مناسب است برای کودکان بیان کند، آنچه را که برای افراد تحصیلکرده مناسب است، برای بی‌سوادان بگوید، محتوای فیلم‌هایی را که باید برای افراد خاصی بیان شوند، در برنامه خردسالان ارائه شود و… در این‌گونه موارد، غالباً تربیت ناموفق است، در حالی که مربی باید با توجه به مقتضای حال خودش و متربی و موقعیت روحی و جسمی و فرهنگی که وجود دارد؛ مطالب خودش را تهیه و ارائه کند. او باید در زمانی که آمادگی کامل دارد، به پرسش‌های متربیان پاسخ دهد و در پاسخ‌گویی نباید فروتر از حد مخاطب سخن بگوید که کلامش سخیف شمرده شود و نباید فراتر از فهم مخاطب سخن بگوید که گفتارش نامفهوم شمرده شود.

این اصل مورد عنایت شارع نیز قرار گرفته و در سیره اهل بیت«ع» نیز بر رعایت آن تأکید شده است. رعایت مقتضای حال را می‌توان در دو بخش مقتضای حال مربی و متربی تقسیم کرد.

 

مقتضای حال مربی

تربیت نیز همانند بسیاری از کارهای دیگر باید در زمان مناسب خود انجام شود، در غیر این صورت نتیجه مورد نظر را نخواهد داشت. در برخی مواقع، به هر دلیل روحی و غیرروحی، مربی آمادگی تدریس، سخنرانی، پاسخگویی و… را ندارد، در چنین مواقعی نباید انتظار تربیت مناسب داشت. چنان‌ که امام على«ع» فرمود: «گاه باب پاسخ بر شیواسخن بسته مى‌شود.»(۵۳) یعنی هر چند مربی سخنور زبردستی است، ولی در عین حال به خاطر برخی مشکلات نمی‌تواند پاسخ مناسب ارائه کند و به فرموده آن حضرت، گاه مرد زبان‌آور از حجت‌آورى درمى‌ماند.

گویند یکى از استادان برجسته به شاگردان و دانشجویان، توصیه مى‌کرد که در برخى از اوقات ـ راجع به مسائل دین ـ از من سئوال نکنید: ۱ـ آنگاه که راه مى‌روم. ۲ـ زمانى که با مردم سرگرم گفت‌وگو هستم. ۳ـ وقتى که سرپا ایستاه‌ادم. ۴ـ موقعى که براى استراحت، به چیزى تکیه کرده‌ام؛ زیرا انسان در چنین مواقعى از تمرکز حواس و اندیشه محروم است و نمى‌تواند فکر خود را در جهت اداء مطلب متمرکز سازد. فقط موقعى از من پرسش کنید که بهترین زمان تجمع حواس و تمرکز اندیشه‌ها به شمار مى‌آید. (و من آمادگی کامل برای پاسخ‌گویی دارم).(۵۴)

 

مقتضای حال متربی

رسول گرامی اسلام به زبان قوم و متناسب ظرفیت مخاطبانشان سخن می‌گفتند و این روایت آن حضرت مشهور است: «ما پیامبران مأمور شده‌ایم به اندازه عقل مردم با آنان سخن بگوییم.»(۵۵)

رعایت مقتضای حال مردم که آن را می‌توان با عنوان «توجه به تفاوت‌های فردی» نیز نام‌گذاری کرد، از روش‌های مهم تربیتی است و در سیره ائمه«ع» مورد توجه جدی قرار گرفته است. امام رضا«ع» به یکى از اصحاب خود پیغام دادند که در پاسخ به پرسش‌هاى مردم، قدرت درک و ظرفیت آنان را در نظر بگیرد و از طرح آنچه برایشان قابل فهم نیست، بپرهیزد.(۵۶)

مربی باید با توجه به مقتضای حال سخن بگوید و گفتار و رفتار خود را به گونه‌ای تنظیم کند که بهترین اثربخشی را داشته باشد. نمونه عینی و کامل رعایت مقتضای حال در تربیت را می‌توان در رفتار امام رضا«ع» هنگام رفتن به نماز عید ترسیم کرد.

روز عیدی مأمون از امام«ع» تقاضا کرد که نماز عید را با مردم بخوانند. امام نپذیرفتند. پس از اصرار مأمون، امام با او شرط کردند که نماز را بر سیره پیامبر و روش امیرمؤمنان علی«ع» اقامه خواهند کرد. با انتشار این خبر مردم مرو مشتاقانه برای شرکت در مراسم و بهره‌گیری از وجود حضرت رضا«ع» خود را آماده کردند. هنگامی که خورشید طلوع کرد، حضرت غسل کردند و عمامه سفیدی بر سر گذاشت و یک سر آن را روی سینه و سر دیگر را میان دو شانه انداختند و خود را معطر کردند و عصائی به دست گرفتند و حرکت کردند. موقع خروج از منزل، امام رضا«ع» سربه سوی آسمان بلند کردند و چهار تکبیر گفتند این تکبیرها با چنان صلابت و روحانیت خاصی ادا ‌شدند که گویی آسمان و در و دیوار با نوای امام«ع» همنوا بودند. سرداران، نظامیان و سایر مردم که با آمادگی و آراستگی تمام در بیرون منزل صف کشیده بودند، هنگامی که امام رضا«ع» و یارانشان را به آن صورت مشاهده کردند، به پیروی از امام رضا«ع» و هماهنگ با ایشان فریاد تکبیر سردادند. شهر مرو یکپارچه فریاد تکبیر سرداد و از گریه و ناله هزاران زن و مرد مشتاق اهل بیت«ع» به لرزه درآمد. سرداران نظامی هنگامی که حضرت را با آن حال دیدند از مرکب‌های خود پیاده شدند و کفش‌هایشان را درآوردند و کنار گذاشتند و به دنبال امام تکبیرگویان به راه افتادند. حضرت رضا«ع» پیاده راه می‌پیمودند و هر ده قدم یک بار می‌ایستادند و با نوای ملکوتیشان تکبیر می‌گفتند. هنگامی که این خبر به مأمون رسید، احساس خطر کرد وامام رضا«ع» را از میانه راه بازگرداند.(۵۸)

آری رعایت مقتضای حال در برخی از موارد باعث می‌شود یک کلام یا نکته به اندازه ساعت‌ها موعظه اثربخشی تربیتی داشته باشد.

*استادیار پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی

پی‌نوشت‌ها

۱ـ رک: بقره، ۱۲۹ و ۱۵۱؛ آل‏عمران، ۱۶۴؛ جمعه، ۲ و… .

۲ـ آیین انقلاب اسلامی (گزیده‌ای از اندیشه‌ها و آرای امام خمینی) ص ۲۰۱٫

۳ـ ممتحنه، ۴ و احزاب، ۲۱٫

۴ـ چنانکه امام حسین«ع» می‌فرماید: فَلَکُم فیَّ اُسوه (تحف العقول، ص ۵۰۵) من برای شما الگو هستم.

۵ـ مفردات، ص ۳۴۰،« ربو».

۶ـ التحقیق، ج ۳، ص ۲۰، «رب»؛ ص ۳۴، «ربو»؛ لغت‏نامه، ج ۴، ص ۵۷۷۶، «تربیت»

۷ـ لغت‏نامه، ج ۴، ص ۵۷۷۸، «تربیه».

۸ـ لسان‏العرب، ج ۵، ص ۱۲۶- ۱۲۸، «ربا».

۹ـ تعلیم و تربیت در اسلام، شهید مطهرى، ص ۵۷٫

۱۰ـ لسان العرب، ج ۵، ص ۱۲۸،« ربو».

۱۱ـ شیوه‏هاى تعلیم، ص ۲۸٫

۱۲ـ فرهنگ قرآن، ج‏۷، ص ۴۴۸٫

۱۳ـ دهخدا، لغت نامه، ج۲، ص ۷۰۰٫

۱۴ـ نفیسی، فرهنگ نفیسی، ص ۲۷۹٫

۱۵ـ خداپرستی، فرهنگ واژگان مترادف و متضاد، ص۱۶٫

۱۶ـ فرهنگ علوم رفتارى، ذیل مدخل Principle

۱۷ـ رک: طالبیان، ترمینولوژی فقه و اصول(۱) http://oloum-ensani. mihanblog. com/post/142 ).

۱۸ـ رک: کلینی، کافی، ج۱، ص۶۰ و ج۴، ص۱۸۸ و ج۵، ص۲۱۵ و۵۰۵٫ همچنین رک: صدوق، من‏لایحضره‏الفقیه، ج۱، ص۲۹۹ و ص۳۵۱ و ص۵۴۱ و… .

۱۹ـ که عبارتند از: اصل کرامت و شرافت، اصل مساوات و برابری، اصل اختیار، آزادی و آگاهی، اصل توجه به ابعاد وجودی انسان و مراحل رشد وی، اصل جهت و هدف داشتن حیات انسان، اصل قابلیت و استعداد انسان برای کمال، اصل لزوم عمل برای رشد و کمال انسان و اصل مبارزه با جهل و خرافات (احمدی، اصول و روش‌های تربیت در اسلام، صص۱۰۶-۱۴۵).

۲۰ـ که عبارتند از: اصل فعالیت، اصل کمال، اصل حریت، اصل سندیت، اصل تفرد، اصل اجتماع (شریعتمداری، اصول تعلیم و تربیت، ص۲۳).

۲۱ـ همان.

۲۲ـ بهرامی، درآمدی بر اصول تربیت، ص ۵۵٫

۲۳ـ لسان العرب، ج ۹، ص ۸۵؛ القاموس‏المحیط، ج ۴، ص ۲۰، «عدل».

۲۴ـ مفردات، ص ۵۵۳، «عدل».

۲۵ـ التحقیق، ج ۹، ص ۶۱- ۶۲، «فرط».

۲۶ـ التوقیف، ج ۱، ص ۵۵۶؛ مفردات، ص ۶۳۶، «فسد».

۲۷ـ التعریفات، ص ۳۸٫

۲۸ـ نهج‏البلاغه، خطبه ۹۴، ۱۰۳، ۱۹۵، ۲۲۲؛ نامه ۲۱، ۳۱، حکمت ۱۴۰٫

۲۹ـ بحارالانوار ۱۷،  ص۲۰۸.

۳۰ـ صدوق، الخصال، ج‏۱، ۵۵٫

۳۱ـ فرقان، ۶۷٫

۳۲ـ بهرامی، درآمدی بر اصول تربیت، ص ۶۷٫

۳۳ـ آل‌عمران، ۱۵۹٫

۳۴ـ انبیاء، ۱۰۷٫

۳۵ـ بحار الأنوار، ج‏۱۰۱ ص ۱۳۰٫

۳۶ـ مسند الإمام الرضا علیه السلام، ج‏۱، ۲۱۰٫

۳۷ـ بحار الأنوار، ج‏۵۰، ص ۵۹٫

۳۸ـ امالی صدوق، ص ۶۶۳٫

۳۹ـ بهرامی، درآمدی بر اصول تربیت، ص ۵۹٫

۴۰ـ منافقون، ۸٫

۴۱ـ نهج الفصاحه، حدیث ۳۲۵، ص۶۴٫

۴۲ـ دیلمی، اعلام الدین، ج۱، ص ۱۵۹٫

۴۳ـ نهج البلاغه، خطبه۵۱٫

۴۴ـ مسند الإمام الرضا علیه السلام، ج‏۲، ۳۰۴٫

۴۵ـ المسأله مفتاح البوس بحارالانوار، ج ۹۳، ص ۱۵۷٫

۴۶ـ هود، ۲۹٫

۴۷ـ شورى، ۲۳٫

۴۸ـ هود، ۵۱٫

۴۹ـ شرفی محمدرضا، تربیت اسلامی با تاکید بر دیدگاه‌های امام خمینی «ره»، ص ۵۰ و او از شولتس، دوان، روانشناسی، کمال، ترجمه گیتی خوشدل، بخش یونگ.

۵۰ـ آل عمران، ۱۶۴٫

۵۱ـ امام خمینی، چهل حدیث، ص ۵۱۰٫

۵۲ـ احمدی، اصول و روش‌های تربیت در اسلام، صص۱۰۶-۱۴۵٫

۵۳ـ محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج ۱، ص ۴۸۰٫

 

۵۴ـ شهید ثانی، منیه المرید، ص ۲۵۸٫

۵۵ـ کلینی، کافی، ج ۱، ص ۲۳، صدوق، أمالی ص ۵۰۴٫

۵۶ـ در این باره روایات فراوانی در دست است، برای آگاهی از آنها رک: مجلسی، بحارالأنوار ج ۲، ص ۶۴٫

۵۷ـ ارشاد مفید، ج ۲، ص ۲۶۴٫

 

 

سوتیترها:

 

۱٫

امام رضا «ع» میانه‌روی در زمینه هزینه خانواده را مایه بقا و دوام زندگی معرفی می‌کنند و کسانی را که در مصرف، به خود و خانواده خود سخت می‌گیرند و خست می‌ورزند و هم آنان را ‌که اسراف و زیاده‌روی می‌کنند از جاده مستقیم بیرون می‌دانند

 

۲٫

مربی باید با توجه به مقتضای حال خودش و متربی و موقعیت روحی و جسمی و فرهنگی که وجود دارد؛ مطالب خودش را تهیه و ارائه کند. او باید در زمانی که آمادگی کامل دارد، به پرسش‌های متربیان پاسخ دهد و در پاسخ‌گویی نباید فروتر از حد مخاطب سخن بگوید که کلامش سخیف شمرده شود و نباید فراتر از فهم مخاطب سخن بگوید که گفتارش نامفهوم شمرده شود

 

۳٫

 

توجه به اصل تغییرپذیری انسان باعث می‌شود که مربی همواره و خستگی‌ناپذیر به تلاش خودش ادامه دهد و همه روش‌های افزایش تأثیر تربیت را به کارگیرد تا زودتر به نتیجه برسد. این اصل می‌تواند به عنوان یکی از اصول حاکم تربیتی باشد

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *