مقدمه
در پژوهشی که توسط یکی از محققین(۱) انجام شده است از تعدادی از اعضای هیئت علمی و نخبههای کشور سئوال شده است اگر روحیات و خلقیات ایرانی بحثبرانگیز است، بیشتر مربوط به کدام مؤلفهها از خلقیات ایرانیها مربوط میشود؟ نتایج بر حسب رتبه به شرح زیر هستند:
۱ـ ضعف فرهنگ کار جمعی و فعالیت مشترک گروهی
۲ـ انتقادناپذیری. ایرانیان از انتقادها آزرده و ناراحت میشوند، وقتی کسی از آنها انتقاد کند، به دل میگیرند.
۳ـ رودربایستی زیاد، تعریف و تمجید در حضور یکدیگر و قضاوتهای منفی. تعارف ایرانیان واقعی نیست.
۴ـ ایرانیان معمولاً پنهانکاری میکنند.
۵ـ ایرانیها بیشتر خودمدارند و خود را مبنا قرار میدهند.
۶ـ احساسات در ایران بیشتر بر خردورزی چیره میشود.
۷ـ دروغ در بین آنها رواج دارد.
۸ـ ایرانیها بهسختی میتوانند گفتوگو و توافق پایداری را انجام بدهند.
نگارنده در مقام نقد این تحقیق و راستنمایی آن نیست، اما اگر به جای این پژوهشگران بود، نکتههای مثبت شخصیت ایرانیها را هم میآورد یا در تحقیقی جداگانه بررسی میکرد. جای این سئوال باقی است که ایرانیها که این قدر نکات منفی دارند چگونه زندگی میکنند و چگونه پایه تمدنیِ بسیار قوی دارند؟
عاطفه، نوعدوستی، احترام به والدین، وحدت و همدلی در مسائل مهم اجتماعی که نمونهاش انقلاب اسلامی است، از وجوه مثبت شخصیت ایرانیهاست. در جنبه دینی عشق و ارادت به قرآن و اهلبیت«ع» به عنوان دو میراث گرانبهای رسول خدا«ص» جنبه مثبت دیگری از شخصیت ما ایرانیهاست. اما به قول این محقق و با نگاه آرمانی، ضعفهایی هم که در این تحقیق به آن اشاره شده است زیبنده جامعه اسلامی نیست و دین و مذهب ما آنها را تأیید نمیکند. فایده کار این محقق محترم این است که هشداری به جامعه بدهد تا این ضعفها را برطرف کنند و در موج دوم پیمایش که انجام میشود این ضعفها به حداقل برسند. در این نوشتار به هشدارهای قرآنی و روایی که در باره رفع این ضعفها وجود دارد اشاره میشود.
۱ـ فرهنگ کار جمعی در اسلام
تشویق به کار جمعی در حوزه عبادات و امور اجتماعی نشاندهنده اهمیت کار گروهی است، نمونه آن توصیه به نماز جماعت و تعاون و همکاری است که در قرآن آمده است.
متأسفانه این آموزههای دینی به صورت اجرایی درنیامدهاند. برای نمونه تشویق به کار گروهی که باید از دوران نوجوانی و حتی کودکی آموزش داده شوند، مورد توجه برنامهریزان نیستند. برای نمونه، نتیجه محتوای کتابهای متوسطه نشان میدهد که ۸ درصد محتوای کتابها درباره همکاری گروهی و تعاون است، تشویق به کار گروهی و تقسیم کار منجر به احساس ارزشمندی در افراد، کاهش هزینه خدمات، احساس مسئولیت و احساس ارزشمندی در افراد میشود. از طرفی کنار هم بودن نوعی همافزایی در تواناییها را به وجود خواهد آورد.
خودانتقادی و انتقادپذیری
از نظر اسلام یک مؤمن مسلمان علاوه بر انتقادپذیری باید روحیه خودانتقادی را در خود پرورش دهد. در نهج البلاغه آمده است: « أَنَّ اَلْمُؤْمِنَ لاَ یُمْسِی وَ لاَ یُصْبِحُ لاَ یُصْبِحُ وَ لاَ یُمْسِی إِلاَّ وَ نَفْسُهُ ظَنُونٌ عِنْدَهُ فَلاَ یَزَالُ زَارِیاً عَلَیْهَا… ؛(۲) مؤمن شب را به روز و روز را به شب نمیبرد مگر آنکه به نفس خویش بدگمان است. هماره از خود عیبجویی میکند و خواهان افزایش کار نیک از نفس است.»(۳)
در روایت دیگری از امام علی«ع» است که: «خوشا به حال کسی که پرداختن به عیب خویش وی را از عیب دیگران بازدارد.» در روایت دیگری فرمود: «آن کسی که نفس خویش را ادب نکند، آن را تباه ساخته است.»(۴)
علاوه بر خودانتقادی، انتقادپذیری نیز مورد توجه اسلام است، چون نقدپذیری موجب اصلاح رفتارها در آینده میشود. علاوه بر آن نقد سازنده میتواند انسان را در مسیری قرار دهد که با توجه به محدودیت عمر، بهترین رفتارها را در مناسبترین زمانها انجام دهد و در حوزه اخلاق فردی نیز به اصلاح خویش بپردازد این موضوع بهقدری اهمیت دارد که امام سجاد«ع» فرمودند: «بهترین برادران من کسی است که عیوب مرا به من هدیه کند. »
تعـارف
بدون تردید بسیاری از تعارفات رایج بین مردم مصداق دروغاند. پیشوایان ما فرمودهاند از دروغ شوخی و جدی بپرهیزید. کسی که بهزحمت میتواند در یک محیط کوچک خود زندگی کند و خانواده خود را اداره کند، وقتی تعارف اصرار بر ماندن دیگران دارد، در واقع دروغ گفته است. در روایت است که اسماء بنت عمبس میگوید در شب زفاف عایشه، رسول خدا ظرف شیری به من دادند و فرمودند: «به زنها بده تا بخورند.» زنها گفتند: «میل نداریم.» (تعارف دروغین کردند). رسول خدا«ص» فرمودند: «بین گرسنگی و دروغ جمع نکنید.» اسماء گفت: «یا رسولالل!ه اگر چیزی را میل داریم و بگوییم میل نداریم، آیا دروغ شمرده میشود؟» فرمودند: «بهدرستی که دروغ در برنامه عمل ثبت میشود هر چند کوچک باشد.»(۵)
۴ـ پنهانکاری و عدم صداقت
برای همه افراد پذیرفته شده است که زندگی هر کس دو بخش دارد. بخشی که باید بر دیگران پوشیده و مخفی باشد و بخشی که باید آشکار گردد، اما این تقسیمبندی مطلق نیست و نمیتوان مصادیق آن را برای همه یکسان گرفت. این هم که چه اموری باید پنهان یا آشکار باشند مشخص نیست و با توجه به افراد و زمانها و مکانها متفاوتنذ.
در کشور اسلامی و شیعی ما ایران از بهترین کارها ذکر فضایل اهلبیت«ع» و نشان دادن علامت شیعهگری است و این یک کنش صحیح است که واکنش منفی ندارد، اما همین کار در شرایطی دیگر و کشوری دیگر شاید درست نباشد. بیان گناه در دیدگاه عمومی و دیگران بد است، اما در خلوت با خداوند اقرار بر گناه پسندیده است.
در آنچه گفته شد کسی اشکال ندارد. اینکه گفته میشود ایرانیان پنهانکاری میکنند، به نظر میرسد در جاهایی است که منجر به فریبکاری میشود. مثلاً نظام اسلامی برای برنامهریزی و توسعه کشور نیاز به اطلاعات شفاف دارد. عدم ارائه اطلاعات و آمار نوعی فریب دادن است و این کار پسندیده نیست. و یا در جریان خواستگاری اگر طرفین اطلاعات صحیح ندهند، عواقب ناخوشایندی دارد و یا عدم شفافیت در اطلاعات محصولات تولیدی و درجهبندی آنها معامله را از صورت حلال خارج و به مصداق خیانت تبدیل میکند. اینها همه در حالی است که در اسلام شعار بسیار زیبایی وجود دارد که پیامبر«ص» فرمود: «النجاه فی الصدق؛ نجات در راستگویی است.»
خودمحوری
بر هیچکس پوشیده نیست که همه انسانها در همه کارها نه تخصصی دارند و نه توان. استعدادها بین افراد توزیع شدهاند تا با در کنار هم بودن و از یکدیگر مشورت گرفتن، امور فردی و اجتماعی اداره شوند. رسول خدا«ص» که خاتم پیامبران و اشرف مخلوقات است، در اداره امور امر به مشورت شده بودند و از دیگران مشورت میگرفتند. این سنت اسلامی و الهی امروزه در سازمانها و بنگاههای بزرگ با عناوین مختلف وجود دارد. هر فرد موفقی مشاور یا مشاورانی دارد و هر سازمانی شورای مشورتی و اطلاق اندیشهورزی دارد. خودمحوری و خودمداری به استبداد کشیده میشود و فرد و سازمان از اندیشههای دیگران بیبهره میشوند. رسول خدا«ص» فرمودند: «هیچکس هرگز با مشورت بدبخت و با استبداد رأی خوشبخت نشده است.»(۶)
ممکن است در تحقیق پیش گفته، خودمداری به معنای مقدم کردن خویشتن بر دیگران در منفعت باشد که آن هم از نظر اسلام نهی شده است و عبارت «الجارُ ثُمَّ الدّارُ» بین مسلمین مشهور است. البته در ترجیح دیگران بر خود باید حد اعتدال نیز رعایت شود.
توجه به احساسات به جای خردورزی
از زمانی که انسان پای به عرصه وجود گذاشته است، در میدان جنگ بین عقل و احساس بوده است. عقل سرچشمه دانش و تفکر و تکیهگاه آن منطق و استدلال است، برخلاف احساس که تکیهگاه آن عواطف هستند که هدفشان ایجاد هیجان برای رسیدن به مطلوب است. تصمیمگیری باید براساس عقل باشد. مؤلف اصول کافی اولین کتاب خود را به عقل اختصاص داده است و روایتی ذکر کرده که اولین چیزی که انسان را با آن محاسبه میکنند عقل اوست.
و در قرآن برای این چراغ که در وجود انسان نهاده شده است، آیات فراوانی آمده است. بنابراین اگر ایرانیها بخواهند در مسیر قرآن و اهل بیت«ع» باشند، باید با نور این چراغ راه خویش را انتخاب کنند که راهی است درست و با عاقبتی خوش. اما تصمیمگیری و برنامهریزی اگر براساس عواطف و احساس باشد، ماندگار نیست و با احساس و عاطفه از بین میرود.
دروغ
بدیهای دروغ که ریشه همه گناهان است بر هیچکس پوشیده نیست و از قرآن و روایات و معلمان اخلاق مطالب بسیاری وجود دارند. اگر به همین یک روایت معروف اکتفا شود که همه گناهان در اتاقی است و کلید آن دروغ است، اهمیت پرهیز از آن روشن میشود.
توافق و پایداری در گفتوگوها
گفتوگوهای بین مردم چند حالت دارند. گاهی برای اتلاف وقت هستند و سخنان بیهوده. گاهی گفتوگوی علمی و گاهی احساسات و عواطف و احوالپرسی. اما گاهی این گفتوگوها تعهدآورند و نشان میدهند که باید کاری انجام شود که البته گاهی مستلزم این است که این گفتوگوها ادامه یابند. شاید منظور از تحقیق درباره ایرانیان این باشد که یا گفتوگوها ناتمام میمانند و طرفین تعهدات خود را لغو میکنند و یا نتیجه گفتوگوها تعهدی است که باید انجام شود وایرانیان در این مورد نقطه ضعف دارند. هر کدام باشد پسندیده نیست و در قرآن آمده است: «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ: به عقدهایتان وفادار باشید.» و در روایت است: «الْمُسْلِمُونَ عِنْدَ شُرُوطِهِمْ»(۷). بنابراین مخالف کتاب الهی و سنت رسول خدا و اهل بیت«ع» است که گفتوگوها پایدار نباشند و اگر پایدار باشند و عهدی در آن آمده است به آن وفا نشود.
نگارنده امیدوار است که ایرانیان افزون بر همه کمالاتی که دارند این ضعفها را با به کار بردن دستورات دینی جبران نمایند.
پینوشتها
۱ـ کتاب «ما ایرانیان» نوشته مقصود فراستخواه، نشر نی.
۲ـ نهجالبلاغه، خطبه ۱۷۶٫
۳ـ وسایل الشیعه، ۱۵/۲۸۹٫
۴ـ میزان الحکمه، باب صلاح نفس.
۵ـ سفینه البحار، ج ۲، ص ۴۳۷٫
۶ـ نهجالفصاحه، پاینده، ص ۶۸۷٫
۷ـ اصول کافی، ۵/۱۶۹٫
سوتیترها:
۱٫
بر هیچکس پوشیده نیست که همه انسانها در همه کارها نه تخصصی دارند و نه توان. استعدادها بین افراد توزیع شدهاند تا با در کنار هم بودن و از یکدیگر مشورت گرفتن، امور فردی و اجتماعی اداره شوند. رسول خدا«ص» که خاتم پیامبران و اشرف مخلوقات است، در اداره امور امر به مشورت شده بودند و از دیگران مشورت میگرفتند.