آغازین سخن
حماسه جاویدان عاشورا از مهمترین وقایع در تاریخ بشریت است. گستره این حادثه غمبار چنان عمیق و عظیم است که ذهن هر پرسشگر و نگاه هر کاوشگری را به سوی خود جلب مینماید و هرچه زمان میگذرد چهره آن فروزانتر و تابندهتر میشود. این نهضت یک رویکرد احساساتی و برخاسته از خواهشهای نفسانی نیست، بلکه یک قیام الهی است که بررسی و شناخت آموزههای قرآنی آن برای تعالی و تکامل بشر در هر مکان و زمان ضرورت دارد.
آنچه بیش از همه حادثه کربلا را پرفروغ و ماندگار جلوه میدهد، شناخت مبانی قرآنی آن است که در ضمیر رهروان راستین آخرین کتاب آسمانی تأثیر شگفتانگیزی داشته و دارد. اگر حماسه جاویدان عاشورا رخ نمیداد، بدون شک هیچ نهضت اسلامی دیگری به وقوع نمیپیوست و خودکامگی زمامداران فاسد افزونتر و رشد جوامع اسلامی با خطرات جدی روبهرو میشد و مکتب قرآن و عترت تعطیل میشدند.
اما تأثیر بعد وحیانی حماسه حسینی در بیداری و آگاهی مردم به اندازهای عمیق بود که سلاطین پرقدرت و کمشعوری مانند متوکل عباسی هم ناچار شدند برای تحکیم پایههای حکومتشان و برای جلوگیری از رشد و تعالی جامعه مسلمین با کشته آن حضرت هم بجنگند و تبلیغات مسمومی را به راه بیندازند؛ اما جذابیت این واقعه سرنوشتساز در ضمیر حقپرست مردم به صورتی مقدس و هدایتبخش باقی ماند و توانست همچنان به نقش اساسی خود که هدایت و سربلندی جامعه بشری است، ادامه دهد.
در این نوشتار درصددیم به بیان مهمترین مبانی قرآنی و آموزههای وحیانی این قیام جاویدان بپردازیم با این امید که مورد توجه پویندگان راه مکتب حسینی قرار گیرد.
هدایت و اصلاح
امام حسین(ع) قیام جاویدان خویش را باشعار اصلاحطلبی و مبارزه با فساد اعلام کردند. آن بزرگوار در آغازین لحظات نهضت خویش در بخشی از وصیتنامه خود به برادرشان محمد حنفیه هدفشان را اصلاح جامعه بیان میکنند و میفرمایند: «انّما خَرَجتُ لِطَلَبِ الاصلاحِ فی اُمَّه جدی؛۱همانا برای اصلاح امت جدم از مدینه خارج شدم.»
آن حضرت در پایان سخنرانی معروف خود در سرزمین منا اصلاح واقعی را در جامعه اسلامی خواستار میشوند و میفرمایند: «خدایا تو میدانی که حرکت و مبارزه ما به خاطر به دست آوردن قدرت و کسب ثروت نیست، بلکه میخواهیم اصول و ارزشهای دین تو را در جامعه حاکم کنیم و در شهرها به نفع مردم اصلاحاتی را انجام دهیم.»۲
لذا میبینیم که در مکتب سالار شهیدان اقدامات اصلاحی با خودسازی مصلحان آغاز میشود. اصلاحطلبان حسینی با الهام از پیام وحی، اولین گامهای اصلاحی را در تربیت نفس خویش بر میدارند و اصلاح اخلاق و رفتار خویش را زیربنای اصلاحات اصولی میدانند. آنان این پیام آسمانی را سرلوحه مبارزه خویش قرار میدهند و هر صبح و شام آن را زیر لب زمزمه میکنند که: «…من هدفی جز اصلاح ندارم و توفیق من جز به یاری خدا نیست. بر او توکل کردهام و به سوی او بازمیگردم.» ۳
شهید مطهری(ره) در مورد اصلاح میگویند: «اصلاحطلبی یک روحیه اسلامی است. هر مسلمانی به حکم اینکه مسلمان است، خواه ناخواه اصلاحطلب و لااقل طرفدار اصلاحطلبی است؛ زیرا اصلاحطلبی هم به عنوان شأن پیامبر(ص) در قرآن مطرح است و هم مصداق امر به معروف و نهی از منکر است که از ارکان تعلیمات اجتماعی اسلام است. البته هر امر به معروف و نهی از منکری لزوماً مصداق اصلاح اجتماعی نیست، ولی هر اصلاح اجتماعیای مصداق امر به معروف و نهی از منکر هست. پس هر مسلمان آشنا به وظیفهای از آن جهت که خود را موظف به امر به معروف و نهی از منکر میداند، نسبت به اصلاح اجتماعی حساسیت خاصی دارد.»۴
حضرت سیدالشهدا(ع) وقتی که ندای اصلاح جامعه را سر دادند و مردم را برای مبارزه با انحرافات و تباهی در جامعه فراخواندند، از نظر دوست و دشمن فردی خودساخته و مورد اعتماد و اطمینان بودند تا جایی که معاویه به فرزندش یزید گفته بود: «حسین بن علی(ع) محبوبترین چهره جامعه مسلمانان نزد مردم است.» ۵
برخورداری از شجاعت
شجاعت یک نیروی قلبی و یک قوت روحی است که سبب میشود انسان از بیان حق نترسد و در برابر ظالمان به مقابله بپردازد و از فداکاری و جانبازی نهراسد. همه رشادتها و حماسهآفرینیهای میدانی جهاد مدیون دلیری شجاعان بوده است. خداوند متعال در توصیف مردان الهی و مبلغان راه حقیقت، شجاعت و شهامت را یکی از بارزترین صفات و خصلتهای آنان میشمارد و میفرماید: «الّذینَ یُبَلِّغونَ رِسالاتِ الله وَ یَخشَونَهُ وَ لا یَخشَونَ اَحَداً الا اللهَ وَ کَفی باللهِ حَسیباً؛۶ کسانی که رسالتهای الهی را ابلاغ میکنند و تنها از خدا میترسند و از غیر او هیچ واهمهای ندارند، خداوند برای حسابرسی آنان کافی است.»
وقتی حضرت سیدالشهداء(ع) از مکه به سمت کوفه حرکت کردند، در طول راه کسانی با ایشان برخورد کردند و با طرح اوضاع آشفته عراق و استیلای ابن زیاد بر مردم، ایشان را از عواقب این سفر بیم دادند؛ اما شجاعت آن حضرت این سفر را حتمی ساخت و در برخورد با سپاه حرّ فرمودند: «لَیسَ شأنی شأن مَن یَخافُ الموتَ؛۷ شأن و موقعیت من مانند موقعیت کسی نیست که از مرگ میهراسد.»
شجاعت عاشورائیان ریشه در باورشان داشت. آنان که به عشق شهادت میجنگیدند، از مردن ترسی نداشتند تا در مصاف با دشمن سست شوند؛ از این رو لشکریان دشمن پیوسته از برابرشان میگریختند و چون یارای رزم فردی با این شجاعان را نداشتند، به یک فرد هجوم میبردند یا از دور، یاران امام را سنگباران میکردند.
زمانی که امام حسین(ع) جنگ تن به تن را آغاز کردند، هر یک از نیروهای دشمن را که در مقابل ایشان قرار میگرفتند، به هلاکت میرساندند. عمرسعد احساس کرد که کسی را یارای هماوردی با آن حضرت نیست؛ لذا بر سپاهیان خویش نهیب زد و گفت: «وای بر شما! آیا میدانید با چه کسی جنگ میکنید؟ این فرد فرزند آن پدری است که شجاعان عرب را به هلاکت رسانده است. روح علی(ع) در پیکر اوست.» در این زمان بود که از هر طرف لشکر دشمن به امام هجوم آوردند.۸
امام جواد(ع) از پدران خویش حالت امام حسین و یارانشان را پس از سخت شدن کارزار اینچنین نقل میکنند: «چهره امام حسین(ع) و یاران باوفایشان به هنگام شدت گرفتن جنگ میدرخشیدند و اعضا و جوارح آنان ساکن و آرام و روحشان استوار و از آرامش برخوردار بود. سپس هر یک به دیگری میگفت: «نگاه کنید که چگونه از مرگ باکی ندارد و بدان اعتنا نمیکند.»۹
عاشورا الهامبخش شجاعت به مبارزان است و محرم همواره روحیه شهامت و ظلمستیزی را در مردم تقویت میکند. به تعبیر حضرت امام خمینی(ره): «ماه محرم، ماه حماسه، شجاعت و فداکاری است. ماهی که خون بر شمشیر پیروز شد. ماهی که قدرت حق، باطل را تا ابد محکوم کرد و داغ باطله بر جبهه ستمکاران و حکومتهای شیطانی زد. ماهی که به نسلها در طول تاریخ، راه پیروزی بر سرنیزه را آموخت…»۱۰
با توجه به اینکه مایه شهامت و شجاعت در متن پیام قیام حسین(ع) و در عمل و گفتار شهدای کربلا موج میزند، سزاوار است که این محتوا برای مردم، بهویژه جوانان بیشتر تشریح شود تا علاوه بر اشکی که بر مظلومیت شهدای کربلا و شهادت حسین بن علی(ع) میریزند، از شجاعت آنان نیز درس بگیرند. همچنین یادآوری شجاعت روحی حضرت زینب(س) در مواجهه با مشکلات و نیز خطابههای آتشین آن شیرزن در کوفه و دمشق در مقابل جباران زمان، بانوان ما را نیز شجاع و مقاوم بار میآورد.۱۱
بازگرداندن عزت به مسلمانان
توجه به عزت و خودباوری در سیره امام حسین(ع) یکی دیگر از اهداف قیام آن حضرت بود. از زمانی که نبی مکرم اسلام(ص) رحلت کردند، عزت و کرامت مسلمانان هر روز تضعیف شد و دیری نپایید که این فضیلت اخلاقی از میان آنان رخت بر بست، به گونهای که در زمان خلافت معاویه، مردم به عنوان بردگان حلقه به گوش، زیر فرمان حاکمان خودخواه اموی به سر میبردند و بدون آنکه از خود حرکتی نشان دهند، حق حیات خود را در اطاعت از زمامداران مستبد میدانستند.
سالار شهیدان در خطبه آتشین و روشنگرانه خود در سرزمین منا به این حقیقت تاریخی اشاره کردند و فرمودند: «زمین در تسلط آنان (حاکمان بنی امیه) است و دستشان برای هر تجاوز و جنایتی باز است. مردم بردگان آنان به شمار میآیند و قدرت دفاع از حق خویش را ندارند…»۱۲
آن حضرت برای جبران حقارت مسلمانان و برگرداندن عزت واقعی به آنان قیام کردند و به عنوان الگو و اسوه عزتمندان حقیقی، ندای «هیهات منّا الذلّه» را سر دادند و به ملتهای تحقیر شده جهان، راه به دست آوردن عزت و افتخار را آموختند که عزت حقیقی فقط در سایه توجه به خدا و در پرتو عمل به قانون الهی است و این همان پیام آسمانی قرآن است که میفرماید: «الذینَ یتَّخِذونَ الکافرینَ من دونِ المؤمنینَ أَ یَبتَغونَ عِندَهُم العِزّهَ فانَّ العزّهَ للهِ جمیعاً؛۱۳ کسانی که کافران را به جای مؤمنان به عنوان دوست خود انتخاب میکنند، آیا میخواهند از کافران عزت و آبرو کسب کنند؟ [هرگز چنین نیست] تمام عزت و سرافرازی مخصوص خداوند است.»
بدون شک شخصیت و هویت هر فردی در کوران زندگی و در فراز و نشیبهای روزگار آشکار میشود و صلابت و استواری انسان در برابر بحرانها و حوادث گوناگون، حاکی از شرافت و عزت درونی اوست. سومین فروغ امامت(ع) در نخستین خطبه روشنگر خود فرمودند: «آگاه باشید که این فرومایه (ابن زیاد) مرا میان دوراهی شمشیر و خواری قرار داده است. ما هرگز تن به خواری و ذلت نمیدهیم؛ زیرا خداوند و پیامبرش و مؤمنان از اینکه ما تن به ذلت دهیم ابا دارند…»۱۴
در روز عاشورا هنگامی که دشمن، امام حسین(ع) را به پذیرش بیعت با یزید و گردن نهادن به حکومت آن پلید دعوت کرد، آن حضرت با استناد به آیه، «وَ للهِ العزّهُ وَ لِرسولِهِ و لِلمؤمنینَ و لکنَّ المنافقینَ لایعلمون؛۱۵ عزت مخصوص خدا و پیامبرش و مؤمنان است، ولی منافقان نمیدانند.» بیعت ذلتبار با یزید را رد کردند و فرمودند: «مرگ با عزت بهتر از زندگی ذلتبار است.» ۱۶
عزت و کرامت در مکتب قرآن امام حسین(ع) از چنان اهمیت و جایگاهی برخوردار است که ایشان مخالفان و دشمنان خویش را نیز دعوت به آزادیخواهی و عزتطلبی میکنند و میفرمایند: «ویحَکُم یا شیعه آلِ ابی سفیانَ. اِن لَم یَکُن دینٌ وَ کنتُم لا تَخافونَ المعادَ فَکونوا اَحراراً فی دنیاکُم هذِهِ؛۱۷وای بر شما ای پیروان خاندان ابوسفیان! اگر دین ندارید و از روز واپسین نمیهراسید، لااقل در دنیا آزاده باشید.»
آن زاده شرف و عزت در روز عاشورا با سرودن شعار عزتآفرین در مبارزه با ظلم و ستم یزیدیان، به کافران ثابت کردند که حسین(ع) به مسلخ و قربانگاه میرود، ولی هرگز عزت و کرامت خویش را از دست نمیدهد.
عاشورا نشان داد که حضرت سیدالشهدا(ع) بهترین الگوی عزتمندی در گفتار و عمل هستند که با تمسک به کلام وحی و خداوند با تمام ذلتها مقابله و در راه حفظ دین اسلام هر چه را که داشتند با عزت و سربلندی هدیه کردند.
زنده کردن فریضه امر به معروف و نهی از منکر
امر به معروف و نهی از منکر محور تحقق حاکمیت ارزشها و محو پلیدیهاست. بنای رفیع جامعه اسلامی بر ستون مستحکم امر به معروف و نهی از منکر پایهگذاری شده است و امت مسلمان بهترین امتی هستند که برای اقامه امر به معروف و نهی از منکر برانگیخته شدهاند.
قرآن کریم در این مورد میفرماید: «وَلتَکُن مِنکُم اَمَّه یَدعُونَ الی الخیرِ و یأمُرون بِالمعروفِ و یَنهَونَ عَن المُنکَرِ و اولئک هُم المُفلحون؛۱۸ باید از میان شما گروهی به نیکی دعوت کنند و به کار شایسته وادارند و از زشتی بازدارند و آنان همان رستگاران هستند.»
امام حسین(ع) در سیره خود یکی از اهداف اصلی قیامشان را زنده کردن فریضه امر به معروف و نهی از منکر معرفی میکنند و میفرمایند: «… اُریدُ اَن آمُرَ بالمَعروفِ وَ اَنعی عَنِ المُنکَر…؛۱۹ … میخواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم…»
حضرت در زمان حاکمیت معاویه، در یکی از مراسم حج در جمع بزرگان و صحابه سخنانی ایراد و با استناد به سخنان پدر بزرگوارشان هدف و نقش خود را در آن شرایط بیان کردند. سالار شهیدان(ع) در آن جمع با آگاهسازی مردم از رجعتطلبی بنیامیه سخن به میان آوردند و خود را مصلح و حرکتشان را اصلاح معرفی کردند و سخنان امام علی(ع) را شاهدی بر هدف و رفتار خود گرفتند و فرمودند: «خدایا! تو میدانی آنچه از سوی ما صورت گرفته است برای بازگرداندن سنتهای دین توست و حرکت ما به خاطر اصلاح سرزمین اسلام است تا بندگان ستمدیدهات آرامش یابند و مقررات الهی زنده شوند…»۲۰
الگوسازی
در نظام تربیت اسلامی یکی از عوامل مؤثر در شکلگیری شخصیت مذهبی افراد الگوپذیری از اسوههای دینی است. تاریخ اجتماعی بشر نشان داده است که در صورت نبودِ الگو در یک جامعه انسانی، افراد در زندگی ظاهری، عقلانی و ایمانی خود سرگردان و حیران میمانند. جامعهای که میخواهد نسلی توانمند، پویا و پرصلابت تربیت کند، احتیاج به الگوهای جاویدان دارد.
قرآن کریم در کنار طرح مسائل نظری و بیان اندیشههای ناب الهی، الگوهای عملیای را هم معرفی میکند تا خداجویان به یاری نمونههایی که معرفی میشوند به سر منزل مقصود برسند: «لَقَد کانَ لَکُم فیهِم اُسوَهٌ حَسَنه لِمن کانَ یَرجُواللهَ وَ الیَومَ الآخِرَ؛۲۱ قطعاً برای شما در پیروی از آنان سرمشق نیکویی است برای کسانی که امید به خدا و روز قیامت دارند.»
همین شیوه را در سیره سالار شهیدان حضرت حسین بن علی(ع) نیز میبینیم.
انتخاب برتر
خداوند با ارسال کتب آسمانی و پیامبران ربانی همه انسانها را به راه هدایت و رستگاری دعوت کرده است، اما تاریخ نشان میدهد که همیشه عدهای خاص به ندای آسمانی آن فرستادگان لبیک گفته و در زندگی بهترین راه را انتخاب کردهاند. قرآن کریم درباره آنان میفرماید: «الذّین یَستَمِعونَ القَولَ فَیَتَّبِعونَ اَحسَنَهُ اولئکَ الذّین هَداهُمُ اللهُ و اولئک هُم اولوالالبابِ؛۲۲ کسانی که به سخنان گوش فرا میدهند و از بهترین آنها پیروی میکنند. اینان کسانی هستند که خداوند هدایتشان کرده و آنان خردمندان هستند.»
از منظر قرآن کریم، جهان هستی کوره آزمایش انسانها و فلسفه مرگ و زندگی، انتخاب برتر است: «الذی خَلَقَ الموتَ وَ الحَیاهَ لِیَبلُوَکُم اَیُّکُم اَحسَنُ عملاً وَ هُوَ العزیزُ الغَفورُ؛۲۳ او کسی است که مرگ و زندگی را بیافرید تا شما را بیازماید که کدام یک در عمل بهتر و نیکوتر عمل میکنید و او شکستناپذیر و آمرزنده است.»
انسان همواره در طول زندگی بر سر دوراهی انتخاب قرار دارد. او انتخابگر است و باید راهی را برگزیند که سرانجامش خوشبختی واقعی است و میتواند به مدد آن در میان امواج سهمناک زندگی بر کشتی اطمینان سوار شود و در ساحل سعادت لنگر اندازد.
در منزلگاه «ثعلبیه» مردی از امام حسین(ع) درباره آیه شریفه «یَومَ نَدعوا کُلَّ اُناسٍ بِامامِهِم…»۲۴ سئوال کرد. حضرت فرمودند: «پیشوایی به هدایت دعوت میکند، پس گروهی او را اجابت میکنند و پیشوایی به گمراهی دعوت میکند، پس عدهای او را اجابت میکنند. آن گروه در بهشت هستند و این گروه در آتش. این گفته خداوند است که گروهی در بهشت هستند و گروهی در دوزخ.»۲۵
حضرت در منزلگاه «زَروَد» قاصدی را به خیمه «زهیر بن قین» فرستادند. زهیر یکی از مردانی بود که نه تنها با اهل بیت پیامبر(ص) و آل علی(ع) رابطه حسنهای نداشت، بلکه تقریباً منحرف بود و هنگامی که امام حسین(ع) او را به جهاد در راه خدا دعوت کردند، مردد بر سر دوراهی «انتخاب» قرار گرفت. ولی با تشویق همسرش به ندای امام(ع) پاسخ داد و همراه حضرت رهسپار دیار خونین نینوا گردید. وقتی زهیر به کاروان کربلا پیوست به امام خویش گفت: «ای حسین! دوست دارم در راه تو کشته شوم و بار دیگر زنده گردم و کشته شوم و هزاربار طعم مرگ در راه حق را بچشم…»۲۶
بدین ترتیب زهیر بن قین با پذیرش دعوت اباعبدالله(ع) حیاتی نوین یافت و به سعادت رسید. این چیزی است که قرآن کریم همه مؤمنان را به سوی آن فرا میخواند تا با اجابت دعوت خدا، پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) رستگار شوند.
مبارزه با ستم و ستمگران
خداوند سبحان در آیات متعددی مسلمانان را از ارتباط با ستمگران و حاکمان مستکبر نهی کرده و در مورد عواقب ذلتبار همکاری و اطاعت از ظالمان هشدار داده است: «وَ لا تَرکَنوا الی الذین ظَلَموا فَتَمَسَّکُم وَ ما لَکُم مِن دون اللهِ مِن اولیاءَ ثُمَّ لاتُنصَرون؛۲۷ به ستمگران اعتماد نکنید و به آنان تمایل نداشته باشید؛ زیرا این عمل موجب میشود آتش شما را فرا گیرد و در آن حال هیچ ولی و سرپرستی جز خدا نخواهید داشت. پس یاری نمیشوید.»
حضرت سیدالشهدا(ع) از قول رسول اکرم(ص) فرمودند: «هر کسی ببیند که زمامدار ستمپیشهای به حقوق الهی و احکام دین بیاعتنایی میکند و حرام خدا را حلال میشمارد، ولی برای تغییر و اصلاح چنین حاکم ظالمی اقدام نکند، خداوند متعال او را با آن فرمانروای ستمپیشه محشور و همنشین خواهد کرد. ای مردم! آگاه باشید که این حاکمان ستمگر به اطاعت شیطان تن داده، از بندگی خدا سرباز زده، حدود الهی و مجازات دینی را تعطیل کرده و بیت المال را به خود اختصاص دادهاند. بنابراین من (امام حسین) از هرکسی در اقدام به تغییر وضع موجود شایستهتر هستم.»۲۸
شوق شهادت
شهادت در راه خدا یک معیار اصیل و معنوی است که سایر امتیازات انسانی یک فرد مسلمان را تحتالشعاع قرار میدهد و در طبقهبندی ارزشهای اسلامی جایگاه رفیعی دارد.
شهید مطهری(ره) در مورد شهادت مینویسند: «شهادت به حکم اینکه عملی آگاهانه و اختیاری و در راه هدفی مقدس و از هرگونه انگیزه خودگرایانه منزه است، تحسینبرانگیز و افتخارآمیز است و عملی قهرمانانه محسوب میشود. در میان انواع مرگ و میرها تنها این نوع مرگ است که از حیات و زندگی برتر و مقدستر است. پس شهادت قداست خود را از اینجا کسب میکند که فداکردن آگاهانه تمام هستی خود است در راه هدفی مقدس.»۲۹
از منظر آیات وحیانی، شهادت، حیاتی جاودانی و همیشگی است و این ندای قرآن همیشه در گوش مردمان آزاده جهان طنینانداز است که: «وَلا تَحسَبَنَّ الذین قُتِلوا فی سبیلِ الله اَمواتاً بل احیاءٌ عندَ رَبِّهم یُرزَقون؛۳۰ کسانی را که در راه خدا کشته شدهاند مرده مپندار، بلکه آنان زندهاند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند.»
عشق به شهادت و جانفشانی در راه حق سراسر وجود مقدس حضرت اباعبدالله(ع) را فراگرفته بود و آن امام همام(ع) شهادت را برترین نوع مرگ میدانستند و میفرمودند: «اگر بدنها برای مرگ آفریده شدهاند، پس کشته شدن یک انسان در راه خدا با شمشیر برترین نوع مرگ است.»۳۱
البته شهادت در مکتب امام حسین(ع) به این معنا نیست که انسان خود را تسلیم مرگ کند و در مقابل دشمن هیچ اقدام و دفاعی نکند، بلکه آن حضرت در برابر ظلم و ستم غارتگران بیتالمال شدیداً مقابله و دفاع میکردند. سرور شهیدان وقتی در معرض بیعت با یزید قرار گرفتند، احساس کردند که دین خدا جز با شهادت احیا نخواهد شد؛ لذا کنار قبر پیامبر(ص) آمدند و فرمودند: «ای رسول خدا! پدر و مادرم به فدایت! من با اکراه و اجبار از جوار تو بیرون میروم. میان من و تو جدایی انداختند؛ زیرا با یزید بن معاویه که شرابخوار و فردی فاسق و فاجر است، بیعت نکردم. اکنون با همه ناخوشایندیها از نزد تو خارج میشوم.»۳۲
هنگامی که امام(ع) از مکه عازم کوفه بودند، عبدالله بن مطیع با ایشان را ملاقات کرد و خطاب به آن حضرت گفت: «به کوفه مرو که اگر آنجا بروی کشته میشوی.» حسین بن علی(ع) در پاسخ به وی این آیه را تلاوت کردند: «قُل لَن یُصیبَنا الا ما کَتَبَ الله لَنا هُو مَولنا وَ علی الله فَلیَتَوکلِ المؤمنین؛۳۳ بگو مصیبتی جز آنچه که خداوند برای ما مقدر کرده است، به ما نمیرسد. او مولای ماست و اهل ایمان بر او توکل میکنند.»
وقتی خبر شهادت قیس بن مسَهّر صیداوی را به امام(ع) دادند، اشک از چشمان آن حضرت جاری شد و این آیه را تلاوت کردند: «مِنَ المؤمنینَ رجالٌ صَدَقوا ما عاهَدوا اللهَ عَلَیهِ فَمِنهُم مَن قَضی نَحبَه وَ منهُم مَن یَنتَظِر…؛۳۴ از میان مؤمنان مردانی هستند که به آنچه با خدا عهد بستند، صادقانه وفا کردند. برخی از آنان به شهادت رسیدند و برخی دیگر در انتظار شهادت هستند…»
در شب عاشورا قاسم بن حسن(ع) که به لقای الهی میاندیشید، در جواب امام و مقتدایش که پرسیدند مرگ نزد تو چگونه است جواب داد: «شیرینتر از عسل» . هر یک از یاران باوفای سالار شهیدان نیز برای به آغوش کشیدن عروس شهادت تا صبح بر سجاده سبز عبودیت دست به آسمان بردند و آن قدر ثابتقدم و آماده بودند که وقتی حضرت زینب(س) در باره روحیه یاران از امام(ع) پرسیدند، حضرت در جواب فرمودند: «به خدا قسم آنان را آزمودهام. همه ثابتقدم هستند. انس آنان به مرگ مانند علاقه کودک به سینه مادر است.»۳۵
اتمام حجت
خداوند سبحان برای نجات انسانها به ساحل سعادت افراد و ابزارهای مختلفی را فرستاده است تا پیام و ندای ایمان به گوش همه برسد و عذری برای کسی باقی نماند و حجت خدا بر همگان تمام شود. قرآن کریم میفرماید: «من اهتَدی فَانَّما یَهتَدی لِنَفسه وَ من ضَلَّ فَاِنَّما یَضِلُّ عَلیها وَ لا تَزِروا وازره وِزرَ اُخری وَ ما کُنّا مُعَذِّبینَ حتی نَبعَثَ رسولاً؛۳۶ هر کسی هدایت شود، برای خود هدایت شده است و هر کسی که گمراه شود، به زیان خود گمراه شده است. هیچ کسی بار گناه دیگری را به دوش نمیکشد و ما هرگز قومی را مجازات نخواهیم کرد، مگر اینکه پیامبری را برای آنان مبعوث کرده باشیم.»
امام حسین(ع) در تمام مراحل قیام خود به این آیه شریفه جامه عمل پوشاندند. در مکه به سران بصره نامه نوشتند و آنان را به کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) دعوت کردند. هنگامی که سیل نامههای کوفیان به سوی ایشان سرازیر شد، گروهی را به فرماندهی مسلم بن عقیل(ع) به سوی کوفه گسیل کردند و ضمن نامهای به آنان نوشتند: «… به جانم سوگند! امام تنها کسی است که عمل کننده به کتاب خدا و رفتار کننده بر اساس عدالت و جزادهنده بر مبنای نیکی و نگهدارنده نفس خویش بر ذات خداوند است.» ۳۷
سومین فروغ امامت وقتی در منزلگاه «شراف» با لشکر حر بن یزید ریاحی روبهرو شدند و مطالبی بین آنان رد و بدل شد، با اشاره به نامه کوفیان علت حرکت خود را چنین بیان کردند: «انَّها مَعذِرَهٌ الی الله و اِلَیکُم و اِنّی لَم آتِکُمحتی اَتَتنی کُتُبُکُم؛۳۸ این تنها به علت عذر به پیشگاه خداوند و شماست. من به سویتان نیامدم تا نامههایتان به من رسید.»
امام پس از آنکه نماز را در آنجا به جماعت اقامه کردند، ضمن خطبهای فرمودند: «ای مردم! تقوای الهی را پیشه کنید و حق را برای اهلش معرفی کنید. این مایه خشنودی خداوند است و ما اهل بیت پیامبر(ص) به ولایت این امر از همه سزاوارتر هستیم.»۳۹
قافله سالار کربلا در آخرین لحظات نیز از دعوت مردم به سوی حق دست برنداشتند و در خطبه اول با اشاره به فلسفه قیام خود فرمودند: «پس اگر در آنچه میگویم شک دارید، یقین کنید که من فرزند دختر پیامبر هستم.»۴۰
اما آنان از جهالت و ضلالت دست برنداشتند. سرانجام امام(ع) در خطبه دوم قرآن را گشودند و شمشیر پیامبر(ص) را در دست گرفتند و عمامه ایشان را بر سر نهادند و به سپاه ستم چنین خطاب کردند: «همانا بین من و شما کتاب خدا و سنت جدم رسول خدا(ص) است.» ۴۱
آنان با اینکه امام را میشناختند و سخنان او را میشنیدند، همچنان در جهنم طغیان و گمراهی باقی ماندند و حجت بر آنان تمام شد.
آری! عاشورا بسان آیینهای است که آیات قرآن و آموزههای وحیانی بهروشنی در آن منعکساند و حضرت اباعبدالله(ع) و یاران وفادارشان تجسم عینی آن دسته از آیات هستند که سیمای حقجویان، عدالتخواهان و پویندگان راه ولایت را به تصویر میکشند.
پینوشتها
۱- مقتل الحسین(ع)، سید عبدالرزاق مقوم، ص ۱۳۹٫
۲- تحف العقول، ابن شعبه حرّانی، ص ۲۳۹٫
۳- سوره هود، آیه ۸۸٫
۴- نهضتهای صدساله اخیر، مرتضی مطهری، به نقل از فصلنامه کوثر، زمستان ۱۳۸۶، شماره ۷۲، ص ۲۶٫
۵-تهذیب تاریخ دمشق الکبیر، ابن عساکر، ج ۴، ص ۳۲۷٫
۶- سوره احزاب، آیه ۳۹٫
۷- ملحقات احقاق الحق، ج ۱۱، ص ۶۰۱، به نقل از مجله مبلغان، شماره ۳۹، ص ۱۵٫
۸- بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، ج ۴۵، صص ۵۰-۵۱٫
۹- همان، ج ۴۴، ص ۲۹۷٫
۱۰- صحیفه نور، امام خمینی(ره)، ج ۳، ص ۲۲۵٫
۱۱- نک: پیامهای عاشورا، جواد محدثی، صص ۶۵ – ۶۲٫
۱۲- تحف العقول، ص ۱۶۸٫
۱۳- سوره نساء، آیه ۱۳۹٫
۱۴- مأخذ قبل، ص ۱۷۱٫
۱۵- سوره منافقون، آیه ۸٫
۱۶- بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۹۲٫
۱۷- مقتل خوارزمی، ج ۲، ص ۳۳٫
۱۸- سوره آل عمران، آیه ۱۰۴٫
۱۹- بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۲۹٫
۲۰- تحف العقول، به نقل از فصلنامه فرهنگ کوثر، زمستان ۱۳۸۶، شماره ۷۲، ص ۲۵٫
۲۱- سوره ممتحنه، آیه ۶٫
۲۲- سوره زمر، آیه ۱۸٫
۲۳- سوره ملک، آیه ۲٫
۲۴- سوره اسراء، آیه ۷۱٫
۲۵- مقتل الحسین(ع)، ص ۱۷۶٫
۲۶- نک: بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۱۷ – ۳۱۵٫
۲۷- سوره هود، آیه ۱۱۳٫
۲۸- تاریخ طبری، ج ۴، ص ۲۶۶٫
۲۹- قیام و انقلاب مهدی، مرتضی مطهری، ص ۸۴٫
۳۰- سوره آل عمران، آیه ۱۶۹٫
۳۱- کنز العمّال، حسام الدین متقی هندی، ج ۴، ص ۲۹۵٫
۳۲- مدینه المعاجز، سیدهاشم بحرانی، ج ۳، ص ۴۸۴٫
۳۳- سوره توبه، آیه ۵۰٫
۳۴- سوره احزاب، آیه ۲۳٫
۳۵- مقتل الحسین(ع)، ص ۲۱۹٫
۳۶- سوره اسراء، آیه ۱۵٫
۳۷- بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۲۳۴٫
۳۸ و ۳۹- مقتل الحسین(ع)، ص ۱۸۳٫
۴۰ و۴۱- همان، ص ۲۳۳٫
سوتیترها:
۱٫
حماسه جاویدان عاشورا از مهمترین وقایع در تاریخ بشریت است. گستره این حادثه غمبار چنان عمیق و عظیم است که ذهن هر پرسشگر و نگاه هر کاوشگری را به سوی خود جلب مینماید و هرچه زمان میگذرد چهره آن فروزانتر و تابندهتر میشود. این نهضت یک رویکرد احساساتی و برخاسته از خواهشهای نفسانی نیست، بلکه یک قیام الهی است.
۲٫
آنچه بیش از همه حادثه کربلا را پرفروغ و ماندگار جلوه میدهد، شناخت مبانی قرآنی آن است که در ضمیر رهروان راستین آخرین کتاب آسمانی تأثیر شگفتانگیزی داشته و دارد. اگر حماسه جاویدان عاشورا رخ نمیداد، بدون شک هیچ نهضت اسلامی دیگری به وقوع نمیپیوست و خودکامگی زمامداران فاسد افزونتر و رشد جوامع اسلامی با خطرات جدی روبهرو میشد و مکتب قرآن و عترت تعطیل میشدند.
۳٫
شهادت در مکتب امام حسین(ع) به این معنا نیست که انسان خود را تسلیم مرگ کند و در مقابل دشمن هیچ اقدام و دفاعی نکند، بلکه آن حضرت در برابر ظلم و ستم غارتگران بیتالمال شدیداً مقابله و دفاع میکردند. سرور شهیدان وقتی در معرض بیعت با یزید قرار گرفتند، احساس کردند که دین خدا جز با شهادت احیا نخواهد شد