درآمد
پیامبر اعظم«ص» برترین آفریده الهی و والاترین الگوی بشریت است. اهمیّت وجودیِ وجود مقدّس پیغمبر اعظم بهقدری است که خدای متعال بهخاطر دادن این نعمت به بشر، بر او منّت میگذارد؛ «لَقَد مَنَّ اللَّهُ عَلَى المُؤمِنینَ إِذ بَعَثَ فیهِم رَسُولاً مِن أَنْفُسِهِم یَتلُوا عَلَیهِم آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِم وَ یُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَ الحِکمَهَ وَ إِن کانُوا مِن قَبلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ(۱)؛ خداوند بر مؤمنان منت نهاد [نعمت بزرگى بخشید] هنگامى که در میان آنها پیامبرى از خودشان برانگیخت که آیات او را بر آنها بخواند و آنها را پاک کند و کتاب و حکمت بیاموزد هر چند پیش از آن، در گمراهى آشکارى بودند.»
آری فلسفه بعثت، پاک شدن انسانهاست که در سایه آموزش و الگوگیری از پیامبر اعظم«ص» رخ مینماید. از این روست که قرآن کریم آن حضرت را اسوه بشریت معرفی میکند و میفرماید: «لَقَد کانَ لَکُم فی رَسُولِ اللَّهِ أُسوَهٌ حَسَنَهٌ لِمَن کانَ یَرجُوا اللَّهَ وَ الیَومَ الآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثیراً(۲) مسلّماً براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نیکویى بود، براى آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد مىکنند.»
با توجه به اهمیت شناخت نقش الگویی آن حضرت بر ما لازم است ابتدا ویژگیهای این «الگوی نیکو» را بشناسیم و سپس صفات یاد شده را در خودمان ایجاد کنیم. در این مقاله بر آنیم تا صفات و ویژگیهای آن حضرت را از قرآن استخراج و ارائه کنیم. باشد که بیش از پیش در مسیر هدایت نبوی قرار گیریم.
در قرآن کریم به دهها صفت پیامبر اعظم«ص» اشاره کرده است(۳) ولی از آنجا که ذکر همه خصلتهای پیامبر اعظم«ص» از حوصله این مقاله خارج است، به چهار صفت ایشان یعنی ادب، استقامت، شجاعت و بصیرت اکتفا میکنیم.
ادب نبوی
در فرهنگنامههاى فارسى تعاریف متعدّدى از واژه ادب ارائه شده که در عمده آنها به عناصرى مانند نیکخوئی، رفتار پسندیده و شایسته،(۴) حسن معاشرت و رعایت حرمت اشخاص(۵) توجّه شده است. در برخى از روایات آمده است که خداوند پیامبرش را به گونهاى خاص تأدیب کرد. آنگاه که ادب آن حضرت را به کمال و انتها رساند، فرمود: «انَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظیم».(۶) روایاتى که پیامبر«ص» را مؤدّب به بهترین تأدیب الهى مىداند، مانند «أدّبنى ربّى فأحسن تأدیبى»(۷)، این معنا را تأیید مىکنند که آن حضرت به صورت ویژه و استثنایى از کمال تأدیب الهى برخوردار بودهاند. از سفارشهای خداوند به حضرت محمّد«ص» برخورد مؤدبانه با دیگران و سلام کردن به آنان است. قرآن میفرماید: «وَ إِذا جاءَکَ الَّذینَ یُؤمِنُونَ بِآیاتِنا فَقُل سَلامٌ عَلَیکُم کَتَبَ رَبُّکُم عَلى نَفسِهِ الرَّحمَهَ أَنَّهُ مَن عَمِلَ مِنکُم سُوءاً بِجَهالَهٍ ثُمَّ تابَ مِن بَعدِهِ وَ أَصلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ؛(۸) هرگاه کسانى که به آیات ما ایمان دارند نزد تو آیند، به آنها بگو سلام بر شما پروردگارتان رحمت را بر خود فرض کرده. هر کس از شما از روى نادانى کار بدى کند، سپس توبه و اصلاح (و جبران) نماید، (مشمول رحمت خدا مىشود زیرا) او آمرزنده مهربان است.»
همگام شدن با پیامبر اعظم «ص» و الگو گرفتن از ادب آن حضرت اقتضا میکند که ما مهمترین حوزههای ادب را بشناسیم و آداب فردی و اجتماعی را رعایت کنیم. برخی از مهمترین حوزههای آداب عبارتند از:
- آداب عبادت(۹)
- آداب توبه(۱۰)
- آداب تجارت(۱۱)
- آداب حضور در مکانهاى مقدّس.(۱۲)
- آداب مواجهه با پیامبر«ص» و دیگر اولیای الهی(۱۳)
- آداب حضور در برابر پدر و مادر.(۱۴)
- ادب مواجهه والدین با فرزندان(۱۵)
- آداب مهمانی و ورود به خانه دیگران.(۱۶)
- آداب حضور در مجالس عمومی(۱۷)
- آداب برخورد با افراد جاهل و نادان(۱۸) و مخالفان(۱۹)
- آداب انفاق و کمک به دیگران(۲۰)
- آداب حضور در مجالس و مواجهه با دیگران سلام کردن(۲۱)
- آداب همسرداری(۲۲)
- آداب تعلیم و تعلم(۲۳) و موارد فراوان دیگری که خداوند بر رعایت آداب در آن تأکید کرده است.(۲۴)
استقامت محمدی
یکی دیگر از مهمترین صفات پیامبر اعظم، استقامت ایشان است. مؤمنان و مسلمانان آنگاه میتوانند خود را مسلمان واقعی بدانند که از پیامبر اعظم«ص» استقامت بیاموزند.
پیامبر«ص»، مأمور دعوتِ مردم به استقامت در راه خداست: «قُل إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثلُکُم یُوحى إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُم إِلهٌ واحِدٌ فَاستَقیمُوا إِلَیهِ وَ استَغفِرُوهُ …(۲۵) بگو من فقط انسانى مثل شما هستم این حقیقت بر من وحى مىشود که معبود شما معبودى یگانه است پس تمام توجّه خویش را به او کنید و از وى آمرزش طلبید.».
در قرآن دو بار به پیامبر اسلام”ص» فرمان داده است که استقامت ورزد: «فاستَقِم کَما امِرت»(۲۶) و در ادامه یکى از این دو خطاب پیروان پیامبر «ص» نیز به استقامت مکلف شدهاند: «فاستَقِم کَما امِرتَ ومَن تابَ مَعَک»(۲۷). پس نه تنها پیامبر اکرم بلکه مؤمنان نیز باید اهل استقامت باشند.
اهمیت استقامتورزی به گونهای است که غالب رهبران الهی، پیروان خود را همواره بر استقامت فراخواندهاند؛ چنانکه امام امت و مقام معظم رهبری در موارد فراوانی مردم را به استقامت فرا خواندهاند امام امت در این باره میفرماید:
«… در قرآن کریم یک آیه در دو سوره وارد شده است که در یک سوره یک ذیل کوچکى دارد، در یک سوره بدون آن ذیل است. در یک سوره وارد شده است وَ استَقِم کَما امِرتَ(۲۸) امر به رسول خدا «ص» مىفرماید که استقامت داشته باش در آن امورى که مأمورى. در یک سوره دیگرى که سوره «هود» است وارد شده است که فَاستَقِم کَما امِرتَ وَ مَن تابَ مَعَکَ (۲۹)… استقامت، امری مهم است و مشکل. در آیه دومى که در سوره «هود» است، همه ما مأموریم به استقامت و در رأس، رسول اکرم«ص» است، از ایشان در باره این آیه وارد شده است که فرمودند: «شَیَّبَتنى سُورَهُ هُودٍ لِمَکانِ هذِهِ الآیَه(۳۰)؛ سوره هود مرا پیر کرد. براى اینکه همه مأمورین را، همه ملتهاى اسلامى را، همه افراد مسلم را امر فرموده است به اینکه در مأموریتى که دارید استقامت کنید. پابرجا باشید… تعلیمى که خداى تبارک و تعالى به مسلمین داده است این است که باید در مأموریتهاى خودتان استقامت داشته باشید، پایدارى داشته باشید.»(۳۱)
در برابر مؤمنانی که اهل استقامت هستند در هر زمانی عدهای سست ایمان نیز یافت میشوند. در صدر اسلام نیز عدهای سستعنصر بوداند که تسلیم وسوسهها و فشارهاى مشرکان شدند و به کفر گراییدند. قرآن کریم با اشاره به سرگذشت گروهى از این افراد مىفرماید:
«إِنَّ الَّذِینَ ارتَدُّوا عَلى أَدبارِهِم مِن بَعدِ ما تَبَیَّن لَهُمُ الهُدى الشَّیطانُ سَوَّلَ لَهُم وَأَملى لَهُم* ذ لِکَ بِأَ نَّهُم قالُوا لِلَّذِینَ کَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّهُ سَنُطِیعُکُم فِى بَعضِ الأَمرِ وَاللَّهُ یَعلَمُ إِسرارَهُم»؛(۳۲) بىگمان کسانى که بعد از روشن شدن راه هدایت به حقیقت پشت کردند، شیطان آنان را فریفت و به آرزوهاى دور و درازشان انداخت، زیرا آنان به کسانى که نزول وحى را کراهت داشتند، [کفار] گفتند: ما در بعضى از امور از شما پیروى مىکنیم، حال آن که خداوند از پنهانکارى آنان آگاه است.(۳۳)
شجاعت مصطفوی
یکی دیگر از صفات بارز پیامبر اعظم«ص»، شجاعت بیمانند و مثالزدنی آن حضرت بود. شجاعت و شهامت مهمترین کلید پیروزى و اساسىترین پایه سربلندى و عظمت انسانهاست. نه تنها در میدان جنگ که در میدانهاى سیاست و اجتماع وحتى مباحث علمى، شجاعت نقش کلیدى را دارد و به همین دلیل علماى اخلاق، شجاعت را یکى از ارکان چهارگانه فضایل برشمردهاند.
علمای اخلاق شجاعت را به شجاعت جسمی و روحی تقسیم کردهاند و در روایات؛ شجاعترین مردم کسی شمرده شده که بر هوای نفسش غلبه کند.(۳۴)
در تقسیمی دیگر شجاعت را میتوان به سه قسم تقسیم کرد: جسمی، اخلاقی و عقلی؛ که در هر سه قسم، پیامبر اعظم، سرآمد شجاعان بود.
مقصود از شجاعت جسمی، فقط نیرومندی بدنی نیست. نیرومندی بدنی مربوط به ساختمان جسمانی و عضلات و اعضا و اجزای بدن است، ولی شجاعت ملکهای است نفسانی و مربوط به قوت قلب و صلابت اراده است که لشکر ترس و جبن بر روح غلبه نکند و اشباح و اوهام بر نفس مسلط نگردد. به عبارت دیگر شجاعت، بیپروایی از مخاطرات احتمالی و از القاء نفس در معارک و مهالک است. بسیار اتفاق میافتد که فرد یا لشکری با فرد یا لشکر دیگر روبرو میشوند که از لحاظ قوت و اسلحه و تجهیزات بدنی و جنگی، بسیار کمترند، ولی به واسطه شجاعت فاتح و پیروز میشوند، همان طور که مثلاً مسلمانان با عدد اندک خود همواره بر اعراب و بر رومیان و ایرانیان فائق میآمدند. شجاعت جسمی در نبردها و مخاطرات جسمانی نمود دارد. به عنوان نمونه، شجاعت جنگی این است که در مبارزههای خونین و خطرناک که خطر کشتن و زندانی شدن و غارت شدن و شکست خوردن در کار است شخص نهراسد و نترسد.
در شجاعت جسمی پیامبر اعظم «ص» همین بس که حضرت علی(ع) میفرمایند: «کُنَّا إِذَا احمَرَّ الْبَأْسُ اتَّقَینَا بِرَسُولِ اللَّهِ«ص» فَلَم یَکُن أَحَدٌ مِنَّا أَقرَبَ إِلَى العَدُوِّ مِنه(۳۵) یعنى هنگامى که جنگ شدید میشد، ما همه به پیغمبر خدا «ص» پناه میبردیم و هیچ یک از ما نسبت به دشمن از او نزدیکتر نبود.
شجاعت اخلاقی به این است که انسان در برابر تحریکات داخلی حیوانی وجود خودش قوی و با اراده باشد؛ مثلاً در مقابل میل به استراحت و خواب و در مقابل میل به غیبت کردن و میل به خیانت به حقوق مالی یا ناموسی مردم مقاومت کند.
پیامبر اعظم«ص» از نظر اخلاقی نیز برترین الگوی شجاعت بودند. ایشان آن قدر در این باره با نفس خودش شجاعانه مبارزه کردند که خداوند ایشان را دلداری داد و فرمود: «ما أَنزَلْنا عَلَیکَ الْقُرآنَ لِتَشقى؛(۳۶) ما قرآن را بر تو نازل نکردیم که خود را به زحمت بیفکنى.»
در برخی از تفاسیر در باره این آیه میخوانیم که پیامبر اکرم«ص» در تمام شب نماز میخواندند و… خداوند به ایشان دستور فرمود که بر خود آسان گیرد و خاطرنشان کرد که وحى نفرستاده است که تا این اندازه خود را رنجور سازد.(۳۷)
سومین نوع شجاعت شجاعت عقلی است. شجاعت عقلی مبارزه با تقلید کورکورانه و بی اساس و اعتقادات پوچ و بی اصل است.
حضرت محمد «ص» در این نوع از شجاعت نیز سرآمد بودند. آن حضرت یک تنه در برابر همه کفر و شرک و بتپرستی ایستادند و بدون هراس از زر و زور و تزویر مشرکان، عَلَم توحید را بر دوش گرفتند. از نگاه قرآن کریم، شجاعت پیامبر«ص» در بیان و ابلاغ احکام الهى، لازمه رسالت و نبوّت ایشان است. چنانکه میفرماید: «ما کانَ عَلَى النَّبِیِّ مِن حَرَجٍ فِیما فَرَضَ اللَّهُ لَهُ سُنَّهَ اللَّهِ فِی الَّذِینَ خَلَوا مِن قَبلُ(۳۸)؛ هیچگونه منعى بر پیامبر در آنچه خدا بر او واجب کرده نیست این سنّت الهى در مورد پیشینیان هم جارى بوده است.»
این نوع از شجاعت نبوی را میتوانیم شجاعت دینی نیز بنامیم. روشن است کسی که شجاعت دینی دارد، وقتی حکم خداوند را دریافت، دیگر در برابر تمام دنیا میایستد؛ چنان که امام خمینی اینگونه بود و میفرمود: «..من با اطمینان مىگویم که اسلام ابرقدرتها را به خاک مذلت مىنشاند. اسلام موانع بزرگ داخل و خارج محدوده خود را یکى پس از دیگرى برطرف و سنگرهاى کلیدى جهان را فتح خواهد کرد… من به تمام دنیا با قاطعیت اعلام مىکنم که اگر جهانخواران بخواهند در مقابلِ دین ما بایستند، ما در مقابل همه دنیاى آنان خواهیم ایستاد و تا نابودى تمام آنان از پاى نخواهیم نشست، یا همه آزاد مىشویم و یا به آزادى بزرگترى که شهادت است مىرسیم.»(۳۹)
نمونه دیگری از برخوردارى پیامبر «ص» از شجاعت، شهامت و آرامش خاص را میتوان هنگام هجرت از مکّه به مدینه مشاهده کرد که در عین تنهایى و نداشتن یار و یاور با توکل بر خداوند و بدون هیچگونه حزن و اندوهی پای در رکاب راه نهاد و وقتی دید ترس از دشمن، وجود همراه خودش را فرا گرفته است، او را دلداری داد. قرآن میفرماید:
«ِلاَّ تَنصُرُوهُ فَقَد نَصَرَهُ اللَّهُ إِذ أَخرَجَهُ الَّذینَ کَفَرُوا ثانِیَ اثنَینِ إِذ هُما فِی الْغارِ إِذ یَقُولُ لِصاحِبِهِ لا تَحزَن إِنَّ اللَّهَ مَعَنا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکینَتَهُ عَلَیهِ وَ أَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَم تَرَوها(۴۰)؛ اگر او را یارى نکنید، خداوند او را یارى کرد (و در مشکلترین ساعات، او را تنها نگذاشت) آن هنگام که کافران او را (از مکّه) بیرون کردند، در حالى که دوّمین نفر بود (و یک نفر بیشتر همراه نداشت) در آن هنگام که آن دو در غار بودند و او به همراه خود مىگفت غم مخور، خدا با ماست! در این موقع، خداوند سکینه (و آرامش) خود را بر او فرستاد و با لشکرهایى که مشاهده نمىکردید، او را تقویت کرد.»
مسلمان واقعی باید نمونه کاملی از شجاعت جسمی، عقلی و اخلاقی باشد و بتواند در این سه جبهه مبارزه کند. قرآن کریم شجاعت مسلمانان را این گونه ستایش میکند.: «وَ لَمَّا رَأَ المُؤمِنُونَ الأَحزابَ قالُوا هذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ ما زادَهُم إِلاَّ إیماناً وَ تَسلیماً؛(۴۱) و چون مؤمنان آن لشکرها را دیدند گفتند این است آنچه خدا و پیامبرش ما را وعده دادهاند و خدا و پیامبرش راست گفتند و [دیدن آن لشکرها] ایشان را جز باور داشتن و گردننهادن نیفزود».
مسلمان شجاع هیچگاه از آمریکا و دیگر دشمنان نمیهراسد. وقتی به او گفته شود که دشمنان دست در دست هم دادهاند تا با شما بجنگند نه تنها نمیترسد، بلکه بر ایمان او افزوده میشود: «الَّذینَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَد جَمَعُوا لَکُم فَاخشَوهُم فَزادَهُم إیماناً وَ قالُوا حَسبُنَا اللَّهُ وَ نِعمَ الوَکیل؛(۴۲) اینها کسانى بودند که (بعضى از) مردم، به آنان گفتند مردم [لشکر دشمن] براى (حمله به) شما اجتماع کردهاند از آنها بترسید، اما این سخن، بر ایمانشان افزود و گفتند خدا ما را کافى است و او بهترین حامى ماست.»
شعار آنان در برابر دشمنان تا دندان مسلح این آیه قرآن کریم است: «قُل هَل تَرَبَّصُونَ بِنا إِلاَّ إِحدَى الحُسنَیَینِ وَ نَحنُ نَتَرَبَّصُ بِکُم أَن یُصیبَکُمُ اللَّهُ بِعَذابٍ مِن عِندِهِ أَو بِأَیدینا فَتَرَبَّصُوا إِنَّا مَعَکُم مُتَرَبِّصُونَ؛(۴۳) بگو آیا درباره ما، جز یکى از دو نیکى را انتظار دارید؟! (یا پیروزى یا شهادت) ولى ما انتظار داریم که خداوند، عذابى از سوى خودش (در آن جهان) به شما برساند، یا (در این جهان) به دست ما (مجازات شوید) اکنون که چنین است، شما انتظار بکشید، ما هم با شما انتظار مىکشیم!»
جالب آنکه شجاعت از مهمترین اوصاف یاوران مهدی«عج» است. یاران مهدی«عج» مانند مولایشان، افرادی شجاع و مردانی پولادین هستند که از هیچ چیز جز خدا هراس ندارند. برابر روایتی که از امام سجاد «ع» نقل شده است که دلهای یاوران مهدی«عج» چون پارههای آهن شده است. چنان که حضرت میفرمایند: «جَعَلَ قُلُوبَهُم کَزُبَرِ الحَدِیدِ» (۴۴) امام سجاد(ع) نیروی آنان را برابر نیروی چهل مرد معرفی کردهاند: «وَ جَعَلَ قُوَّهَ الرَّجُلِ مِنْهُمْ قُوَّهَ أَرْبَعِینَ رَجُلًا» (۴۵)
امام باقر(ع) در مورد شجاعت و دلیری یاران امام زمان«عج» میفرمایند: «أُلْقِیَ الرُّعبُ فِی قُلُوبِ شِیعَتِنَا مِن عَدُوِّنَا فَإِذَا وَقَعَ أَمرُنَا وَ خَرَجَ مَهْدِیُّنَا کَانَ أَحَدُهُم أَجرَى مِنَ اللَّیثِ وَ أَمضَى مِنَ السِّنَانِ یَطَأُ عَدُوَّنَا بِقَدَمَیهِ وَ یَقتُلُهُ بِکَفَّیْه»(۴۶) امروز ترس و رعب را دشمنان ما بر دل دوستان ما افکنده و چون امر ما واقع شود و مهدی«عج» ما خروج کند، هر کدام از دوستان ما از شیر دلیرتر و از نیزه برانتر شوند و دشمنان را پایمال کنند و با دستان بجنگند.
بصیرت احمدی
یکی دیگر از ویژگیهای اخلاقی پیامبر اعظم«ص» که قرآن کریم نیز بر آن تأکید کرده است، بصیرت پیامبر«ص» است. قرآن کریم در این باره میفرماید: «قُل هذِهِ سَبِیلِی أَدعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصِیرَهٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِی وَ سُبحانَ اللَّهِ وَ ما أَنَا مِنَ المُشرِکِینَ؛(۴۷) بگو این راه من است من و پیروانم و با بصیرت کامل، همه مردم را به سوى خدا دعوت مىکنیم. منزّه است خدا و من از مشرکان نیستم!»
در آیه فوق، پیامبر اسلام«ص» مأموریت پیدا مىکنند که آئین و روش و خط خود را مشخص کنند، مىفرمایند: «بگو راه و طریقه من این است که همگان را به سوى اللَّه (خداوند واحد یکتا) دعوت کنم.» سپس اضافه مىکنند: «من این راه را بىاطلاع یا از روى تقلید نمىپیمایم، بلکه از روى آگاهى و بصیرت، خود و پیروانم همه مردم جهان را به سوى این طریقه مىخوانینم» (عَلى بَصِیرَهٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِی). این جمله نشان مىدهد که هر مسلمانى که پیرو پیامبر«ص» است به نوبه خود دعوت کننده به سوى حق است و باید با سخن و عملش دیگران را به راه اللَّه دعوت کند.و نیز نشان مىدهد که «رهبر» باید بصیرت و بینایى و آگاهى کافى داشته باشد وگرنه دعوتش به سوى حق نخواهد بود.(۴۸)
بصیرت برگرفته از ریشه عربى «ب- ص- ر» است.(۴۹) و غالباً در برابر بینایى حسى و ظاهرى، به معناى بینایى قلبى و شهودى به کار میرود. مهمترین کاربرد معنایى بصیرت در قرآن کریم، بینش، آگاهى، هوشیارى و زیرکى، روشندلى و چشم خِرَد و داشتن یقین و اطمینان است به عنوان نمونه در آیه شریفه: «ادعوا الَى اللَّهِ عَلى بَصیرَه». بصیرت به معنای یقین و دوری از شک و تردید است. پیامبر«ص» در این آیه با یقین و اطمینان و از روى بصیرت کامل و معرفتى که حق و باطل را از هم جدا مىسازد، مردم را به خدا دعوت مىکنند.(۵۰) چنانکه بصیرت در آیه شریفه: «قَد جاءَکُم بَصائرُ مِن رَبّکُم»؛(۵۱) به معنای دلایل قوی و روشنی است که باعث شناخت هدایت از ضلالت و ایمان از کفر(۵۲) میشود. خلاصه آنکه بصیرت در دین به معنی روشنبینى عمیق در دین و با چشم باز راه دین را برگزیدن و پاى آن مقاومت کردن است.
با توجه به ریشه این واژه میتوان گفت بهطور کلى بصیرت و ابصار به معناى بینایى است که گاه با چشم ظاهر صورت مىگیرد و جنبه حسى دارد و گاه با چشم درون و عقل و به معناى ادراکات عقلى و قلبى است.(۵۳) وقتی کسی با چشم سرش چیزی را ببیند، به آن یقین و اطمینان خاصی پیدا میکند و دیگر هیچ تردیدی در باره آن به خودش راه نمیدهد، دیدن قلبی نیز همین گونه است. شخص بصیر، در ایمان، اعتقاد و راهی که برگزیده هیچ تردیدی به خودش راه نداده و ثابت قدم و استوار است.
با توجه به این ویژگی است که خداوند در باره مومنان با بصیرت و ایمان آورندگان حقیقی میفرماید: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَم یَرتابُوا وَ جاهَدُوا بِأَموالِهِم وَ أَنْفُسِهِم فی سَبیلِ اللَّهِ أُولئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ؛(۵۴)مؤمنان واقعى تنها کسانىاند که به خدا و رسولش ایمان آوردند، سپس هرگز شک و تردیدى به خود راه ندادند و با اموال و جانهاى خود در راه خدا جهاد کردند اینان راستگو هستند.»
اهمیت بصیرت در دین بهقدری است که ائمه«ع» در روایات متعددی به ما آموختهاند که از خداوند طلب بصیرت در دین کنیم. به عنوان نمونه در دعایی به نقل از امام صادق(ع) که تعقیب نماز مغرب و صبح است میخوانیم: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَیکَ أَن تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَن تَجعَلَ النُّورَ فِی بَصَرِی وَ الْبَصِیرَهَ فِی دِینِی وَ الْیَقِینَ فِی قَلْبِی…»(۵۵)
ما نباید تصور کنیم که بدون بصیرت میتوانیم مسلمان واقعی و از یاوران مهدی«عج» باشیم. کسی که بصیرت ندارد نه تنها از یاوران حضرت مهدی«عج» نخواهد شد، بلکه چه بسا ممکن است در برابر آن حضرت بایستد و با امام زمان خودش بجنگد؛ چنانکه دشمنان امام حسین(ع) نیز به ظاهر از مسلمانان بودند و برخی از آنان همانند شمر بن ذی الجوشن سوابق درخشانی هم داشتند و حتی به افتخار جانبازی در رکاب حضرت علی«ع» نیز نائل آمده بودند، ولی بیبصیرتی باعث شد دنیا و آخرت خودشان را نابود کنند. آری فرد بیبصیرت همانند سرباز خوابآلودی است که ممکن است توپخانه را روی نیروهای خودی به کار گیرد. چنانکه امام خامنهای میفرماید:
«اگر در جبهه جنگ سرباز رزمنده خوابش ببرد، بعد از خواب بیدار بشود گیج و ویج، نمیداند چه کار میکند، توپخانه را روشن کند، ممکن است به خودی ضربه بزند. شما اگر ندانی دشمن کدام طرف است، دوست کدام طرف است، توپخانه را که روشن کردی، به جای اینکه به دشمن بخورد، به دوست میخورد؛ بصیرت که لازم است [برای] این است.»(۵۶)
یکی از ویژگیهای یاران امام زمان «عج» نیز بصیرت آنان است. آنان در فرمانبری از امام و شناخت او و تشخیص حق و باطل دچار مشکل نمیشوند و در فتنهها هوشیارانه راه میجویند. بصیرت یاوران مهدی به گونهای است که گویا حقایق را با چشم سر دیده و به آن یقین پیدا میکنند. بصیرت آنان سبب میشود که در احیای سنت و مبارزه با بدعت درنگ نکنند. بصیرت یاوران مهدی«عج» به گونهای است که آنان، چنان به هدایت یافتگی خود و گمراهی دشمنانشان ایمان دارند که نه از کسی و قدرتی وحشت دارند و نه به خاطر پیوستن فرد یا قدرتی به گروهشان به شادمانی و غرور دچار میگردند.
مولای متقیان در این باره میفرمایند: «فیجمع الله تعالی له قوماً، قزع کقزع السحاب، یؤلف الله بین قلوبهم، لا یستوحشون من أحد و لا یفرحون بأحد یدخل فیهم، علی عده أصحاب بدر، لم یسبقهم الأولون و لا یدرکهم الآخرون…(۵۷) آنگاه خداوند گروهی را بر گرد او میآورد – که بسان ابرهای پراکنده و پاییزی به هم پیوسته و متراکم میگردند – میان دلهای آنان پیوندی از مهر و ایمان به وجود میآورد که نه از قدرتی میهراسند و نه به خاطر پیوستن فرد یا قدرتی به گروهشان دچار شادمانی و غرور میگردند، شمارشان شمار یاران پیامبر در بدر (۳۱۳ نفر) است و از نظر مقام و منزلت، نه گذشتگان از آنان سبقت جستهاند و نه آیندگان به آنان میرسند.»
*استادیار پژوهشگاه و علوم و فرهنگ اسلامی
پینوشتها:
- ۱٫ آل عمران، ۱۶۴٫
- احزاب، ۲۱٫
- ۳٫ برخی از صفات نیکوی پیامبر اعظم«ص» از نگاه قرآن عبارتند از: ادب، استقامت، امانتدارى، بصیرت، احسان و نیکو کاری، اخلاص، استغفار، الگوی نیکو، امر به معروف، انفاق، تقوا، توکّل، عبودیت و عبادت، حسن خلق، دلسوزى، رحمت، زهد، سازشناپذیرى، شجاعت، شرح صدر، صبر، صداقت، عدالت، عزّت، عصمت، عفو، علم و دانش، کرامت، مدارا، مهربانى، هدایتگرى، و…
- ۴٫ لغتنامه، ج ۱، ص ۱۳۱۳٫
- ۵٫ فرهنگ فارسى، ص ۱۷۸٫
- ۶٫ الکافى، ج ۱، ص ۲۶۶ و التفسیر الاصفى، ج ۲، ص ۱۲۳۵٫
- ۷٫ بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۲۱۰٫
- ۸٫ انعام، ۵۴٫
- اسراء، ۱۱۰؛ نساء، ۳۶ و ۱۴۲؛ اعراف، ۳۱؛ انعام، ۶۳؛ بقره،۱۷۲٫
- تحریم، ۸، اعراف، ۲۳؛ توبه، ۱۰۲؛ نمل، ۴۴٫
- جمعه،۱۰؛ نور ۲۴، ۳۷؛ بقره، ۲۸۲٫
- رک: احزاب، ۵۳٫
- ۱۳٫ حجرات، ۲- ۴٫
- ۱۴٫ اسراء، ۲۳- ۲۴٫
- ۱۵٫ صافات، ۱۰۲٫
- ذاریات، ۲۴- ۲۶ و احزاب، ۵۳ و نور، ۲۷- ۲۸٫
- ۱۷٫ مجادله، ۱۱٫
- ۱۸٫ فرقان، ۶۳ و ۷۲ و نساء، ۵٫
- ۱۹٫ انعام، ۱۰۸؛ نحل، ۱۲۵ و …
- ۲۰٫ بقره، ۲۶۲؛ فرقان، ۶۷ و …
- نور، ۲۷ و ۶۱ و ذاریات، ۲۴- ۲۵ و …
- ۲۲٫ بقره، ۱۸۷ و نور، ۵۸- ۵۹٫
- ۲۳٫ نمل، ۳۰- ۳۱ و کهف، ۶۶- ۶۹٫
- ۲۴٫ دائره المعارف قرآن کریم، ج۲، ص: ۳۹۱٫
- فصلت، ۶٫
- هود، ۱۱۲٫
- هود، ۱۱۲٫
- ۲۸٫ شورى، ۱۵٫
- ۲۹٫ هود، ۱۱۲٫
- علم الیقین، فیض کاشانى، ج ۲، ص ۹۷۱؛ مجمع البیان، ذیل آیه ۱۱۲، سوره هود؛ تفسیر کشّاف، زمخشرى، ج ۲، ص ۴۳۲٫
- صحیفه امام، ج۱۳، ص: ۴۶۳٫
- ۳۲٫ محمد، ۲۵- ۲۶٫
- ارتداد بازگشت به تاریکى، ص ۱۱۰٫
- عن علی (علیه السلام) اشجع الناس من غلب هواه (مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص ۱۱۱).
- ۳۵٫ نهج البلاغه، حکمت ۹٫
- طه، ۲٫
- مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص: ۵٫
- ۳۸٫ احزاب، ۳۸٫
- صحیفه امام، ج۲۰، ص: ۳۲۵٫
- ۴۰٫ توبه، ۴۰٫
- ۴۱٫ احزاب، ۲۲٫
- ۴۲٫ آلعمران، ۱۷۳٫
- توبه، ۵۲٫
- ۴۴٫ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۱۶٫
- ۴۵٫ همان.
- ۴۶٫ اثبات الهداه ج، ص ۸۲٫
- یوسف، ۱۰۸.
- ۴۸٫ تفسیر نمونه، ج۱۰، ص ۹۶٫
- ۴۹٫ لسانالعرب، ج ۲، ص ۴۱۸- ۴۱۹، «بصر»؛ لغتنامه، ج ۳، ص ۴۲۰۶، «بصیر».
- ۵۰٫ کشف الاسرار، ج ۵، ص ۱۴۸؛ مجمع البیان، ج ۵، ص ۴۱۱٫
- انعام، ۱۰۴٫
- جامع البیان، مج ۵، ج ۷، ص ۳۹۶؛ شرح توحیدالصدوق، ج ۲، ص ۲۹۳- ۲۹۴٫
- پیام قرآن، ج ۱، ص ۱۵۵٫
- حجرات، ۱۵٫
- أمالی مفید، ص ۱۷۹٫
- ۵۶٫ ۱۳۹۵/۱۰/۱۹ بیانات در دیدار مردم قم.
- معجم احادیث الامام المهدی علیه السلام، ج ۳، ص ۱۰۰ و مستدرک الصحیحین، ج ۴، ص ۵۵۴٫
منابع
- قرآن کریم
- ابن منظور ، لسان العرب (م.۷۱۱ق.)، قم، ادب الحوزه، ۱۴۰۵ق.
- امام خمینی، روح الله، صحیفه امام، مجموعه آثار امام خمینی (بیانات، پیام ها، مصاحبه ها، احکام، اجازات شرعی ونامه ها) تهران: مؤسسه تنظیم ونشرآثارامام خمینی(س)، ۱۳۷۸
- حاکم نیشابوری ،المستدرک علی الصحیحین، (م.۴۰۵ق.)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق.
- زمخشری ،الکشاف، (م.۵۳۸ق.)، مصطفی البابی، ۱۳۸۵ق.
- صادقى فدکى، سید جعفر،ارتداد بازگشت به تاریکى، قم: مؤسسه بوستان کتاب، چاپ اول،۱۳۸۸
- صدوق، توحید، (م.۳۸۱ق.)، به کوشش حسینی تهرانی، قم، جامعه مدرسین.
- طبرسی ،مجمع البیان، (م.۵۴۸ق.)، به کوشش گروهی از علماء، بیروت، اعلمی، ۱۴۱۵ق.
- طبری،جامع البیان، (م.۳۱۰ق.)، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
- عاملی ، اثبات الهداه، (م.۱۱۰۴ق.)، به کوشش تجلیل و رسولی، قم، العلمیه، ۱۳۹۹ق.
- فیض الکاشانی،الاصفی، (م.۱۰۹۱ق.)، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، ۱۴۱۸ق.
- علم الیقین فی اصول الدین (م.۱۰۹۱ق.)، به کوشش بیدارفر، قم، بیدار،۱۳۷۷ش.
- کورانی ، علی ، معجم احادیث الامام المهدى علیه السلام، قم، مؤسسه المعارف الاسلامیه، اول، ۱۴۱۱ ق.
- مجلسى ، محمد باقر، ،بحارالانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربى، ۱۴۰۳ ق.
- مرکز فرهنگ و معارف قرآن، ،دائره المعارف قرآن کریم، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۶ش.
- معین، فرهنگ فارسی، (م.۱۳۵۰ش.)، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۵ش.
- مفید ،الامالی، (م.۴۱۳ق.)، به کوشش غفاری و استاد ولی، بیروت، دار المفید، ۱۴۱۴ق.
- مکارم شیرازی و دیگران ،پیام قرآن ، قم، مدرسه امام علی بن ابی طالب۷، ۱۳۷۴ش.
- ؛تفسیرنمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۵ش.
- میبدی، ابوالفضل رشید الدین، کشف الاسرار و عده الابرار، به کوشش على اصغر حکمت، چهارم، تهران، امیر کبیر، ۱۳۶۱ ش.
- نوری، مستدرک الوسائل، (م.۱۳۲۰ق.)، بیروت، آل البیت:، ۱۴۰۸ق.
سوتیترها:
۱٫
در برخى از روایات آمده است که خداوند پیامبرش را به گونهاى خاص تأدیب کرد. آنگاه که ادب آن حضرت را به کمال و انتها رساند، فرمود: «انَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظیم». روایاتى که پیامبر«ص» را مؤدّب به بهترین تأدیب الهى مىداند، مانند «أدّبنى ربّى فأحسن تأدیبى»، این معنا را تأیید مىکنند که آن حضرت به صورت ویژه و استثنایى از کمال تأدیب الهى برخوردار بودهاند.
۲٫
در قرآن دو بار به پیامبر اسلام«ص» فرمان داده است که استقامت ورزد: «فاستَقِم کَما امِرت» و در ادامه یکى از این دو خطاب پیروان پیامبر «ص» نیز به استقامت مکلف شدهاند: «فاستَقِم کَما امِرتَ ومَن تابَ مَعَک». پس نه تنها پیامبر اکرم بلکه مؤمنان نیز باید اهل استقامت باشند.
۳٫
ما نباید تصور کنیم که بدون بصیرت میتوانیم مسلمان واقعی و از یاوران مهدی«عج» باشیم. کسی که بصیرت ندارد نه تنها از یاوران حضرت مهدی«عج» نخواهد شد، بلکه چه بسا ممکن است در برابر آن حضرت بایستد و با امام زمان خودش بجنگد؛ چنانکه دشمنان امام حسین(ع) نیز به ظاهر از مسلمانان بودند و برخی از آنان همانند شمر بن ذی الجوشن سوابق درخشانی هم داشتند و حتی به افتخار جانبازی در رکاب حضرت علی«ع» نیز نائل آمده بودند، ولی بیبصیرتی باعث شد دنیا و آخرت خودشان را نابود کنند.
۴٫
یکی از ویژگیهای یاران امام زمان «عج» نیز بصیرت آنان است. آنان در فرمانبری از امام و شناخت او و تشخیص حق و باطل دچار مشکل نمیشوند و در فتنهها هوشیارانه راه میجویند. بصیرت یاوران مهدی به گونهای است که گویا حقایق را با چشم سر دیده و به آن یقین پیدا میکنند. بصیرت آنان سبب میشود که در احیای سنت و مبارزه با بدعت درنگ نکنند.