از روزی که رضاخان از سفر ترکیه بازگشت و پس از چندی همراه با همسر و دخترانش با پالتو و کلاه در انظار ظاهر شد و با اعلان کشف حجاب با زور سرنیزه، حرکت ضد دینی فرهنگی را آغاز کرد تا روزی که فرزندش محمدرضا در زمستان ۱۳۵۷ از ایران گریخت، نیم قرن حجابستیزی این پدر و پسر با توسل به زور و بهرهگیری از همه امکانات اقتصادی و فرهنگی و ایجاد محدودیتهای سخت، هرگز نتوانست پدیده بیحجابی را از یک پدیده اقلیتخواه به یک فرهنگ فراگیر تبدیل کند و حجاب و پوشش اسلامی و ملی همواره به عنوان یک ارزش دینی و میهنی در بین اکثریت قاطع مردم پا برجا ماند.
با پیروزی انقلاب اسلامی که انقلابی برخاسته از مجموعهای از ارزشهای دینی و ملی بود، بخشی از اقلیت بیحجاب جامعه که تحتتأثیر فضای حاکم رژیم سابق قرار گرفته بودند، بدون هیچ فشار و ارعابی به سمت پوشش دینی و ملی بازگشتند و مشتاقانه حجاب را برگزیدند و به صف اکثریت باحجاب جامعه درآمدند. در این میان بخشی از آن اقلیت بیحجاب که زندگی غربی را برگزیده بودند و بیشتر آنان یا از طبقه مرفه و بیدرد جامعه یا از وابستگان به رژیم سابق و یا وابسته به جریانهای الحادی و التقاطی بودند، برخلاف میل باطنی خود و برای رهایی از نگاههای سنگین جامعه به افراد بیحجاب، به حجاب حداقلی روی آوردند؛ اما حجاب به هر حال به عنوان یک ارزش اصیل و نماد دینداری و پایبندی به ارزشهای ملی در جامعه ایران تثبیت و تحکیم و تقویت و تبلیغ این ارزش به یک مطالبه مردم از «حاکمیت» و «رسانهها» تبدیل شد.
با پایان یافتن دفاع مقدس و ظهور تکنوکراتها در عرصه مدیریت کشور، آرام آرام جابهجایی ارزشها نیز آغاز شد؛ جابهجاییای که همان روزها رهبری معظم انقلاب از آن به عنوان تهاجم و شبیخون فرهنگی یاد کردند. این جابهجایی، مسئله پوشش و حجاب را نیز همچون سایر ارزشها در امان نگذاشت؛ به گونهای که نه تنها برخی از عوامل نفوذی در بدنه نظام، مطالبه مردم از حاکمیت و رسانه را رها کردند؛ بلکه خود با ایجاد فضای باز، هم میدان و فرصت را برای تئوریپردازی بیحجابی فراهم ساختند و هم آن اقلیت اندکی را که برخلاف میل باطنی، حجاب حداقلی را پذیرفته بودند، در جایگاه مدعی و مطالبهگر از اکثریت جامعه ترغیب و تشویق کردند.
در کنار ایجاد چنین فضایی در داخل، ماهوارهها جای پای خود را در خانهها باز کردند و شبکههای فارسیزبان یکی پس از دیگری از سوی نظام سلطه تأسیس شدند و جامعه هدف دشمن از آن اقلیت اندک فراتر رفت و به کل جامعه گسترش یافت.
اما با تمام این هزینههای انسانی و مادی، باز پدیده بدحجابی و حجاب حداقلی آن جمعیت اندک نتوانست به یک فرهنگ فراگیر در جامعه تبدیل شود و حتی آن ریزشهای هزینهآور هم نتوانست نظر اربابان آنان و در رأس آنها صهیونیسم بینالملل را قانع کند.
این شکستها این جریان را بر آن داشت تا از چندی قبل به سمت به میدان آوردن آن اقلیت با شکل و شمایل و شعارهای جدید بروند و با محور قرار دادن و برند کردن برخی از فراریان لندننشین سازمان رسانهای اصلاحطلب، حرکت خود را قوت بخشند.
استفاده از یک رنگ خاص در روزهای معین برای مقابله با حجاب، طرح موضوعاتی همچون «آزادی یواشکی» و «بچههای فلان خیابان» و تشویق زنان و دختران با گذاشتن عکسهای بدون پوشش در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی که گاهی عکسهای ربوده شده از خانوادهها و کسانی هستند که وجود خارجی در ایران ندارند، در کنار مظلومنمایی و دعوت اکثریت باحجاب به پذیرش آنان به عنوان یک حق و نمادی از دموکراسی و تحقق آن در ایران، از همان آغاز راه، نوید شکست و استیصال این حرکت را میداد. گذر زمان هم ناکامی نظام سلطه و جریان نفوذ را آشکار ساخت.
با توجه به این نکته، تفاوت این حرکت با حرکتهای دیگر به تسلیم واداشتن جامعه در یک جنگ روانی و به عقب راندن حاکمیت و رسانهها در برابر این فتنه چندلایه نظام سلطه است.
بیشک بیتوجهی حاکمیت و جریان رسانهای نظام و دوستداران آن، به جریتر شدن و حرکت رو به جلوی آنان میانجامد. هر فردی که کمترین دانشی از جنگ نرم داشته باشد، بهخوبی میفهمد که به زانو درآوردن در حوزه باور، گام اصلی در تحمیل شکست در عرصه عمل است.
متولیان فرهنگی باید به این نکته توجه داشته باشند که پهلوی اول و دوم هم در دوران حاکمیت خود از آن جهت در کار خود موفق نبودند که نتوانستند جامعه مؤمن و معتقد و پایبند به ارزشها را در حوزه باور به زانو درآورند و بیحجابی را به یک پدیده فراگیر تبدیل کنند.
باید پذیرفت که در این مقطع هرگونه عقبنشینی حاکمیت و رسانههای همسو با نظام و ارزشها و یا سکوت آنان و یا خدای نکرده، دادن حقی و یا تریبونی به این گروه، لطمات جبرانناپذیری را در پی خواهد داشت. نباید فراموش کرد که در این فتنه چندلایه ـ و البته بیریشه در جامعه ـ نظام سلطه، یکی از هدفگذاریهای دشمن وارد کردن برخی خواص مذبذب و منفعل در قوه مجریه و مقننه به میدان به نفع خود و بسترسازی خط نفوذ در بدنه مدیریتی کشور و موجسواری این اقلیت است که با روی آوردن به ادبیات التماس و الحاح در پذیرش بیحجابی آنان در جامعه، به دنبال جای پایی میگردند تا کاری را که رضاخان با زور سرنیزه نتوانست انجام دهد، آنان سعی کردند با جنگ روانی و رسانهای و توسط اقلیتی ناچیز به اتمام برسانند؛ کاری که به فرموده مرحوم آیتالله شاهآبادی، استاد امام راحل، «رضاخان با این کارش (کشف حجاب) کمر یک صد و بیست و چهار هزار پیغمبر خدا را شکست.»
سوتیتر
کاری را که رضاخان با زور سرنیزه نتوانست انجام دهد، آنان سعی کردند با جنگ روانی و رسانهای و توسط اقلیتی ناچیز به اتمام برسانند؛ کاری که به فرموده مرحوم آیتالله شاهآبادی، استاد امام راحل، «رضاخان با این کارش (کشف حجاب) کمر یک صد و بیست و چهار هزار پیغمبر خدا را شکست.»