هیچ امری برای امریکا مهم‌تر از امنیت اسرائیل نیست.

«بررسی مهم‌ترین تحولات منطقه»

 

 

مقدمه:

پس از فروپاشی سازمان داعش در سوریه، وضعیت منطقه در دوران پسا داعش، بخصوص در آستانه انتخابات عراق، در شرایط بسیار حساسی قرار گرفته است و مداخله‌های مستقیم امریکا که به منظورحفظ موقعیت اسرائیل صورت می‌گیرند، تحلیل شرایط را دشوار می‌کند؛ از این رو از دکتر سعداله زارعی، کارشناس ارشد مسائل سیاسی و استراتژیک خواسته‌ایم در این زمینه تحلیل‌های خود را بیان کنند و ایشان هم طبق معمول دعوت «پاسدار اسلام» را پذیرفتند و در یک گفتگوی مفصل، ابعاد مختلف این موضوع را بازگو کردند.

* تحولات منطقه در سال ۱۳۹۶ به‌ویژه برای محور مقاومت را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

سال ۱۳۹۶ برای محور مقاومت، به‌ویژه در سوریه و عراق سالی تعیین‌کننده و اساسی بود، ما می‌توانیم رخدادهای مربوط به سوریه را به دو قسمت تقسیم کنیم و درباره آنها به‌طور جداگانه سخن بگوییم. سال ۱۳۹۶ سال پایان گروه تروریستی داعش در سوریه و عراق بود.

در سوریه ما شاهد عملیات البوکمال بودیم که در مجاورت مرزهای عراق واقع شد و به وجود گروه تروریستی داعش در سوریه پایان داد. در واقع می‌توان گفت که آذر ماه آخرین حضور گروه تروریستی داعش در سوریه بود. این مسئله را نیز در نظر بگیرید که داعش مهم‌ترین و قدرتمندترین و در عین‌حال جنایتکار‌ترین گروه تروریستی در سوریه بود. البته داعش به‌طور کامل در سوریه ریشه کن نشده، بلکه سرزمین از آنها گرفته شده و گروهی که زمانی سه استان دیرالزور، رقه و حلب در اختیارش بود، امروز حتی یک روستای سوریه را نیز در اختیار ندارد. اما با وجود این، آنها در بخش‌هایی از خاک سوریه حضور دارند و دست به اقداماتی می‌زنند، در اختیار سرویس‌های اطلاعاتی غربی و منطقه‌ای هستند و طبق نقشه آنها عمل می‌کنند.

آمریکایی‌ها پس از فروپاشی سازمان داعش در سوریه تلاش کردند این‌ تروریست‌ها را در قالبی جدید و با فرماندهی مستقیم بازسازی کنند و با استفاده از آنها شرایط امنیت سوریه را تغییر دهند. در عین‌حال در حوزه امنیتی، در سال ۹۶ ضربات بسیار سنگینی به گروه النصره، دومین گروه مهم تروریستی سوریه وارد شد.

مناطق قلمون و عرسال در مجاورت مرزهای لبنان در مرز مشترک لبنان و سوریه پاکسازی شدند و عملاً مرزهای حساس مرتبط با لبنان که به تروریست‌ها این امکان را می‌داد که از طریق مناطق هرمل و طرابلس یک خط ترانزیت تسلیحاتی را دراختیارداشته باشند، از دسترس آنان خارج شدند.

با شکست تروریست‌ها در منطقه قلمون و عرسال امنیت قابل توجهی در مرزهای سوریه و لبنان به وجود آمد. در حوزه امنیتی، دولت سوریه در یک‌ سال گذشته عملیات‌های متعددی را در مناطق مهم دیگر از جمله حماه و حمص انجام داد و توانست موفقیت‌های خوبی را به دست آورد.

همچنین تروریست‌ها شکست‌های متعدد دیگری را در مناطق دیگر، به‌ویژه در شهر ادلب متحمل شدند. در واقع تروریست‌ها می‌خواستند با سیطره بر منطقه ادلب تا سخنه شکست‌های خود را در مناطقی نظیر حلب جبران کنند که البته در این‌راه موفق نبودند و اگر هم موفق می‌شدند، شکست آنها جبران نمی‌شد. حلب به دلیل موقعیت استراتژیک و اتصال به ترکیه، عملاً مهم‌ترین شهر سوریه به حساب می‌آید و حتی از جهاتی از پایتخت سوریه نیز مهم‌تر است.

اقدامات تروریست‌ها با شکست کامل مواجه شد.  آنان به قصد تصرف شهر حماه آمدند، ولی موفق نشدند و شکست خوردند و کشته‌های بسیار زیادی هم دادند. آنها توانستند برای یک دوره ۴۰ روزه منطقه سخنه و نیز منطقه پالمیرا را که یک منطقه باستانی است و از نقاط مهم تاریخی سوریه به شمار می‌آید، برای ۴۰ روزه به تصرف خود در آورند، اما در نهایت ارتش سوریه توانست این مناطق را آزاد کند و هم اکنون این مناطق در دست دولت سوریه قرار دارند.

اتفاق دیگر امنیتی که در سوریه رخ داد، حملات متعدد ارتش رژیم صهیونیستی به نقاطی از این کشور بود. اسرائیلی‌ها در سال ۹۶ متوجه شدند که روند تحولات به‌سرعت به نفع بشار اسد در حال تغییر است و این تغییرات می‌توانند بر اسرائیل تأثیر بگذارند. به این صورت که نیرویی که داعش را عقب می‌راند و در عین‌حال به رژیم صهیونیستی دیدگاه‌ بسیار منفی دارد، حداقل از لحاظ سیاسی معتقد است که مبارزه با اسرائیل بر مبارزه با تروریست‌ها اولویت دارد.  به همین دلیل اسرائیلی‌ها متناسب با چنین فضایی دو کار را انجام دادند:

یکی اینکه تلاش کردند مانع از ادامه این روند شوند و در همین راستا چندین بار دمشق را بمباران و از طریق این اقدامات سعی داشتند دولت سوریه را توجیه کنند که در جایگاه خطرناکی قرار گرفته است و احتمال جنگی جدید از سوی اسرائیل علیه آنها وجود دارد. اسرائیل با این ترفند می‌خواهد ارتش سوریه از مواجهه با تروریست‌ها عقب بماند و به این مسئله رضایت دهد که آنها در سوریه حضور داشته باشند و جای پای خود را محکم کنند تا بتوانند در آینده شرایط را به نفع خود تغییر دهند.

اسرائیلی‌ها با چنین نگاهی تلاش ‌کردند با عملیات‌های خود این راهبرد را محقق کنند. در همین راستا آنها حملات هوایی متعددی را انجام ‌دادند و دولت سوریه نیز پاسخی به این حملات ند‌اد، زیرا سوری‌ها معتقدند که جبهه، در جای دیگری است و اسرائیلی‌ها اساساً با هدف تغییر جبهه است که این حملات را انجام می‌دهند.

بنابراین دولت سوریه به همان اعتراضات کلی بسنده ‌کرد و تن به درگیری متقابل نداد. این وضعیت تقریباً تا پایان ۱۳۹۶ ادامه یافت؛ اما در نهایت  دولت سوریه که در سی سال اخیر در مواجهه با حملات رژیم صهیونیستی خویشتنداری می‌کرد، این ‌بار دست به تقابل مستقیم نظامی با جنگنده‌های اسرائیلی زد و که هشدار مهمی برای اسرائیل بود.

به اعتقاد بسیاری از تحلیلگران، پاسخ دولت سوریه شرایطی را که از سال ۱۹۷۶ وجود داشت تغییر داد و  در واقع سیاست چندین دهه‌ای ارتش سوریه که مبتنی بر عدم پاسخ و خویشتنداری و هضم استوار بود، تغییر کرد و در شرایط به‌گونه‌ای رقم خورد که صهیونیست‌ها سخت نگران شدند. این مسئله بازتاب بسیار گسترده‌ای داشت و باعث خوشحالی مردم سوریه شد.

اسرائیلی‌ها بسیار نگران شدند، زیرا آنان همواره ‌خواسته‌اند در میدانی که دست حریف بسته است به او ضربه بزنند و سپس از مهلکه فرار کنند، اما سیاست جدید نشان داد عمر این رویکرد به سر آمده و واقعیت‌های جدیدی رخ نموده‌اند. در واقع دیگر دوره بزن و در روی اسرائیل به پایان رسیده است.

 

*درباره احتمال تکرار حملات رژیم صهیونیستی به سوریه و پاسخ مجدد ارتش سوریه نظر شما چیست؟

در دنیای سیاست و روابط بین کشورها، همیشه یک رخداد عیناً تکرار نمی‌شود. ممکن است حوادث جدیدی پدید آیند و تجربه جدید نیز با حوادث قبلی تفاوت داشته باشد. اما آیا طرف مقابل چنین تهدیداتی را همیشه در یک مسیر انتخاب می‌کند؟ تجربه می‌گوید خیر.  بر این اساس نمی‌توان گفت که اسرائیل در سال آینده به سوریه حمله می‌کند یا خیر. اما شرایط تفاوت خواهد کرد و ممکن است شاهد تحولات جدیدی باشیم. از جمله اینکه اسرائیلی‌ها سیاستِ زدن به سیم آخر را انتخاب کنند و هیچ مانعی را در برابر خود باقی نگذارند.

البته اگر اسرائیلی‌ها مجدداً به سوریه حمله کنند، قطعاً با پاسخ ارتش سوریه مواجه خواهند شد. قبلاً این طور نبود و اسرائیلی‌ها حمله خود را انجام می‌دادند و از مهلکه فرار می‌کردند. در شرایط کنونی می‌توان گفت که در سال آینده اسرائیلی‌ها به سوریه حمله نخواهند کرد و اگر دوباره حمله کنند با پاسخ سوریه مواجه خواهند شد، چون دیگر برای سوریه این مسئله قابل پذیرش نیست که ارتش اسرائیل به این کشور حمله کند و پاسخی دریافت نکند.

با توجه به اینکه قادر به پیش‌بینی آینده نیستیم، نمی‌توانیم در مورد مسائل با قطعیت صحبت کنیم؛ اما منطق می‌گوید که اسرائیل باید در این نقطه متوقف شود. همچنین از لحاظ امنیتی، در سال گذشته در سوریه شاهد درگیری‌های شدیدی میان گروه‌های تروریستی با خودشان بودیم. گروه‌هائی که در مذاکرات آستانه شرکت ‌کردند به سازشکاری متهم بودند. گروه‌هایی که روند سیاسی را کاملاً مردود می‌دانستند، این مسئله را هرگز نمی‌پذیرفتند و تعارضات جدی با دیگر گروه‌های مخالف داشتند، به‌طوری که تنها در یک سال گذشته هزار نفر از نیروهای تروریستی در نبرد بینابین کشته شدند و هرچه به پایان سال نیز نزدیک‌تر شدیم این مسئله تشدید شد و آنها هم اکنون در غوطه شرقی در حال حمله به یکدیگر هستند. گروهی معتقدند که باید سلاح را زمین گذاشت و وارد مذاکره شد، اما گروه دیگر معتقدند که به‌رغم هر اتفاقی، باید جنگ را ادامه داد. این دو گروه هم اکنون درگیری سنگینی با یکدیگر دارند.

اتفاق امنیتی دیگری که در سال ۹۶ در سوریه شاهد آن بودیم تلاش ترکیه برای سیطره بر بخش‌هایی از سوریه بود. بر همین اساس عملیات تسلط عفرین که توسط کردها اداره می‌شود، از سوی ترکیه آغاز شد. هدف ارتش ترکیه تصرف بخش وسیعی از منطقه شمال شرقی سوریه شامل شهرهای اعزاز، عفرین، الباب، منبج و شهرهای دیگری در این منطقه بود. در واقع تصور ترکیه این بود که با توجه به اینکه در این عملیات، علیه کردها وارد شده است و می‌خواهد کرد‌ها را گوشمالی دهد، با سکوت سوریه و ایران همراه خواهد شد. ضمناً آنها فکر می‌کردند روابطشان با آمریکا باعث می‌شود که آنها در این قضیه دخالت کنند.

ترکیه کردهای سوریه را بسیار ضعیف ارزیابی و بر این اساس از اول بهمن‌ماه عملیات نظامی علیه شمال سوریه را آغاز کرد. در این عملیات تلفات بسیار زیادی به مردم کرد و عرب سوریه وارد آمد، اما در عین حال ترکیه نتوانست وارد شهر شود و تنها به تصرف برخی از روستاها در اطراف شهر عفرین بسنده و در اواسط اسفند نیز نیروهای خود را از اطراف استان جمع و عملاً عفرین را رها کرد. بنابراین، سال ۹۶ سال شکست نظامی ترکیه در سوریه نیز بود.

اتفاق دیگری که در سال گذشته در سوریه رخ داد این بود که آمریکایی‌ها تلاش کردند به موازات افزایش نگرانی‌های اسرائیل، جای پای محکمی را برای خود در سوریه ایجاد کنند. بر این اساس زمانی که عملیات علیه داعش مطرح شد، آمریکایی‌ها برای مقابله با آن آمادگی داشتند و از دوسال پیش برای آن برنامه‌ریزی کرده بودند. آنها طرح یک کریدور امنیتی با ۸۰ کیلومتر عمق و ۵۰۰ کیلومتر طول در شرق سوریه را  که قرار بود در حد فاصل اردن ترکیه و سوریه ایجاد شود و ارتباط سوریه با عراق و ایران را قطع و جبهه مقاومت را متوقف کند، پیشنهاد کردند تا  گروه‌های مقاومت را از بین ببرند و به‌تدریج بر سوریه مسلط شوند.

این مسئله با واکنش ایران مواجه شد و ایرانی‌ها برای اولین ‌بار به دولت سوریه هشدار دادند و تاکید کردند که باید در این زمینه اقداماتی را انجام دهد. پیش از این آمریکایی‌ها توانسته بودند روس‌ها را تا حد زیادی متقاعد کنند و به همین دلیل در سال گذشته سرفرماندهی روسیه در چندین نوبت حامل پیغام فرمانده آمریکایی در سوریه بود. همچنین رئیس سازمان سیا نامه‌ای را برای سردار سلیمانی ارسال کرد که ایشان آن را باز نکرد.   آمریکایی‌ها پس از رسوائی در این زمینه، تصویر نامه را در رسانه‌ها و افکارعمومی منتشر کردند تا آبروی رفته را بازگردانند. آنها مدعی شدند در این نامه در باره سیاست‌های ایران ابراز نگرانی شده و نامه حاوی هشدارهایی درباره اتباع آمریکایی در سوریه بوده است؛ در صورتی که اگر این مسئله واقعیت داشت، ضرورتی نداشت که سازمان سیا چنین نامه‌ای را ارسال کند. این مسائل در واقع هشدارهایی بودند که  بارها توسط آمریکایی‌ها داده شده بودند و لازم نبود از این‌طریق عمل کنند. این مسئله دروغ آنان را آشکار می‌سازد و نشان می‌دهد که موضوع نامه به سردار سلیمانی چیز دیگری بوده است. البته ما نمی‌دانیم محتوای نامه چیست، چون این نامه توسط سردار سلیمانی باز نشد.

نامه‌ای که اصلاً  گشوده نشده، قابل متن خوانی نیست و ما نمی‌توانیم حدس بزنیم این نامه شامل چه مسائلی بوده است، اما می‌دانیم که آمریکا برای سرنوشت اسرائیل بسیار نگران است و اسرائیلی‌ها از پیروزی‌های محور مقاومت در سوریه به ستوه آمده‌اند و این مسئله آنها را بسیار حساس کرده است. آمریکا هیچ امری را برای خود مهم‌تر از امنیت اسرائیل نمی‌داند و طبیعتاً این نامه حاوی نکات امنیتی در باره رژیم صهیونیستی بوده است. آنچه که در عمل شاهد بودیم این است که ایران به درخواست آمریکایی‌ها توجه نکرد و به اقدامات خود ادامه داد. در نتیجه، تلاش‌های آمریکایی‌ها برای فضاسازی در باره این نامه به شکست انجامید.

به‌طور خلاصه می‌توان گفت طرح آمریکا برای ایجاد کریدور امنیتی در سوریه با ورود نیروهای حشدالشعبی و ارتش عراق از یک سوی مرز و همچنین ورود نیروهای دفاع وطنی و ارتش سوریه از سوی دیگر مرزهای مشترک دو کشور به شکست کشیده شد و آنها نتوانستند طرح مزبور را اجرا کنند. این مسئله سر و صدای بسیاری از آمریکایی‌ها را در آورد  و آنان در اواخر سال گذشته تلاش کردند اقدامی انجام دهند و برگ برندۀ تحولات را خود به دست گیرند.

زمانی که طرح ایجاد کریدور در سوریه شکست خورد، امریکائی‌ها بقایای داعش را در سوریه فرا خواندند و آنها را وارد یک سازماندهی جدید و تلاش کردند آنان را به منطقه حد فاصل دیرالزور تا غوطه شرقی دمشق که منطقه حساسی است و تروریست‌های متعددی در آن هستند، منتقل کنند.

غوطه شرقی ۲۰۰ هزار نفر جمعیت دارد که ۱۰۰ هزار نفر از آنها مردم عادی و صد هزار نفر دیگر خانواده تروریست‌های داعش هستند. آمریکایی‌ها ۵ هزار نفر از این نیروها را به این منطقه گسیل داشتند وتلاش کردند با گرفتن نیروهای بیشتر، به‌طور مرتب به این منطقه نیرو تزریق کنند. هدف آمریکایی‌ها این بود که با کمک این تروریست‌ها بتوانند در غوطه شرقی دمشق در منطقه‌ای به مساحت ۱۵۰ کیلومتر مربع، یک پایگاه کوچک هوایی بزنند و جنگنده‌های خود را مستقر کنند و عملاً یکی از مواضع مهم تصرف دمشق را در اختیار داشته باشند.

*امریکائی‌ها به چه دلایلی قصد داشتند در نزدیکی دمشق پایگاه هوائی بزنند؟

اول اینکه بگویند ما تروریست‌ها را رها نکرده‌ایم و از آنها حمایت میکنیم. این شیوه  بر خلاف گذشته است، از این رو آنها قصد داشتند طرف مقابل را متقاعد سازند که  ما در میدان عمل هم، همراه شما هستیم و فقط امکانات مالی، تسلیحاتی، مخابراتی و اطلاعاتی به شما نمی‌دهیم، بلکه به صورت عملی نیز در حمایت از شما حضور داریم و دوشادوش شما می‌جنگیم.

دوم هدف آمریکایی‌ها این بود که مانع از اقدامات جبهه مقاومت شوند. امریکائی‌ها قصد تقابل با روسیه را نداشتند، اما تلاش می‌کردند در عملیات محور مقاومت خلل ایجاد کنند. آنها تلاش کردند مانع از عملیات محور مقاومت شوند و تنها خود در این منطقه حضور داشته باشند تا ارتش سوریه و روسیه نتوانند به این مناطق ورود و یا به آنجا حمله کنند. در واقع آنها حضور خود را در این مناطق به معنای پایان حضور ارتش سوریه و روسیه تلقی کردند تا در نهایت بتوانند وضعیت پایتخت سوریه را تغییر دهند، پایتختی که در شرایط سخت به عنوان یک پرچم عمل کرده و هیچ وقت ساقط نشده است و در واقع مانع سقوط سوریه به دست آمریکایی‌ها شده است.

آنها تلاش کردند از این پایگاه هوایی به عنوان منطقه‌ای برای حمله به پایتخت سوریه و برهم زدن امنیت آن استفاده کنند. درواقع برای هرکشوری موقعیت رادیو و تلویزیون، فرودگاه و پرچم بسیار مهم است و اینها نباید ساقط شوند.

یکی دیگر از اهداف آمریکایی‌ها از تشکیل این پایگاه هوایی، حضور تروریست‌ها در منطقه غوطه شرقی برای برهم زدن امنیت حرم حضرت زینب(س) بود، زیرا آنها این حرم را مانع اصلی تحقق اهداف خود می‌دانستند،  به‌ویژه اینکه محور مقاومت و شیعیان با وجود تلفاتی که در جنگ داشته‌اند، همه این مسائل را فدای دفاع از حرم حضرت زینب(س) کرده‌اند و با وجود همه سختی‌ها احساس پیروزی می‌کنند.

آمریکایی‌ها برای تحقق اهداف خود به کمک انگلیس و سوئد تلاش کردند قطعنامه‌ای را به عنوان آتش‌بس۳۰ روزه در سوریه تصویب کنند. هدف آنها این بود که در این مدت اهداف خود را در منطقه تنف تا غوطه شرقی اجرا و تروریست‌ها را وارد این منطقه کنند و در نهایت نیروها را به سوی دمشق بفرستند. آنان در این راستا قطعنامه‌ای را به شورای امنیت بردند؛ اما روسیه با هوشیاری جلوی او را گرفت و قطعنامه تغییر مهمی کرد. در تغییری که رخ داد، گروه‌های تروریستی‌ای که هم‌پیمان آمریکا بودند و در منطقه غوطه شرقی حضور داشتند، از شمول آتش‌بس در قطعنامه خارج شدند و در نهایت این قطعنامه به تصویب رسید و آمریکا به هدف خود نرسید.

در شرایطی که آمریکا برای حمایت از تروریست‌ها این قطعنامه را مطرح کرده بود، ارتش سوریه بار دیگر با هوشمندی وارد عمل شد و منطقه‌ای را که آمریکایی‌ها در آن قصد ایجاد کریدور امنیتی داشتند، دور زدند و نیروهای خود را وارد آن کردند تا مانع از اجرای طرح آمریکا شوند. در مقابل، آمریکایی‌ها این منطقه را بمباران کردند و ۳۰ نفر از نیروهای ارتش سوریه را به شهادت رساندند. اما به هر حال ارتش مقاومت کرد و با وجود این که شهید داد، منطقه را ترک نکرد.

در نهایت هم جبهه سوریه و محور مقاومت که حساسیت مسئله را درک کرده بودند، منطقه غوطه شرقی را که در سه ‌سال گذشته آرامش پیدا کرده بود، آزاد کردند. دولت کاری با افراد مسلح نداشت و تروریست‌ها  نیز کاری به کار دولت نداشتند و این منطقه در واقع تبدیل به استراحتگاه تروریست‌ها شده بود. منطقه‌ در دست خانواده داعشی‌ها بود و دولت هم به دلیل برخی ملاحظات، کاری به این منطقه نداشت و عملاً توافق نانوشته‌ای در باره غوطه شرقی امضا شده بود.

اما در این اواخر تروریست‌ها از ناحیه غوطه، دمشق و سفارت روسیه را هدف خمپاره قرار دادند و باعث خشم مسکو شدند.  این مسئله باعث شد که ارتش سوریه و روسیه، عملیات آزادسازی غوطه را آغاز کنند. خبرها حاکی از آنند که بیش از ۷۰ درصد از غوطه شرقی در عملیات مذکور آزاد شده است و پیش‌بینی می‌شود تا اواخر سال جاری کل منطقه غوطه شرقی از تروریست‌ها باز پس گرفته شود.

محور دوم در سوریه بحث سیاسی بود که البته از قبل هم مطرح بود. آمریکایی‌ها یک جریان سیاسی را با حضور ۸۰ کشور در ژنو طراحی و در آن اهداف سیاسی مورد نظر خود را دنبال ‌کردند.  در سال ۹۵ بین ترکیه و ایران و روسیه مذاکراتی انجام و قرار شد که در مذاکراتی به عنوان آستانه بحث سوریه از لحاظ سیاسی مطرح شود و مذاکرات از حدود ۱۶ اسفند ۹۵ در۹ دور آغاز شدند.

مبنای آمریکایی‌ها در ژنو تشکیل دولت انتقالی یعنی تغییر دولت در سوریه بود. آنها روی فرمول ایجاد دولت جدید کار ‌کردند و  نام آن را نیز دولت انتقالی شش ماهه گذاشتند. آنان تاکید داشتند که با برگزاری انتخابات،   تکلیف سوریه تعیین می‌شود. اشتباه بودن این سیاست امری بدیهی بود، چون سوریه دولت داشت. سازمان ملل دولت سوریه را به رسمیت می‌شناسد و نماینده آن را در سازمان ملل می‌پذیرد و سفارتخانه‌های سوریه در اکثر کشورهای غربی فعالند، بنابراین تشکیل دولت انتقالی امری بی‌معنی و به معنای دخالت در امور سوریه است و منطق درستی ندارد. مهم‌ترین نقد بر این نظریه این است که در این صورت قرار است چه کسی انتخابات را برگزار کند و امور دولتی را بر عهده بگیرد. همه این اقدامات باید از سوی دولت صورت می‌گرفت، در حالی که در طرح دولت انتقالی، دولت محلی از اعراب ندارد.   در واقع این هم یکی از بلاهت‌های آمریکا و البته مسبوق به سابقه است.

قابل ذکر است که مذاکرات ژنو از سال ۲۰۱۲ و مذاکرات آستانه از سال ۲۰۱۷ شروع شد. مبنای مذاکرات آستانه آتش‌بس در سوریه بود. یعنی برخلاف مذاکرات ژنو که بر مبنای تشکیل دولت انتقالی صورت گرفت، در اینجا شاهد ایجاد مبدا درستی برای مذاکرات بودیم، یعنی آتش‌بس در سوریه و پایان جنگ.  در حالی که در مذاکرات ژنو گفته شد که جنگ ادامه خواهد داشت و با ایجاد دولت جدید تلاش خواهد شد که جنگ متوقف شود و لذا به‌طور ضمنی ‌پذیرفته شد که تا زمانی که دولت موقت امور کشور را به دست می‌گیرد، جنگ متوقف شود.  اما در مذاکرات آستانه،  ابتدا باید آتش‌بس برقرار شود تا بعد ببینیم دولت می‌خواهد چه ‌کار می‌کند و در مورد مسائل مختلف باید چه تصمیمی گرفت. این تفاوت اساسی مذاکرات ژنو و مذاکرات استانه است. درباره مذاکرات آستانه، رایزنی‌هایی هم با سازمان ملل و کشورهای مختلف انجام شدند. آنها اصل مذاکرات آستانه را تایید کردند و آمریکایی‌ها هم برای مشارکت در این مذاکرات نماینده‌ای را اعزام ‌کردند. اروپایی‌ها هم پس از برگزاری مذاکرات با صدور بیانیه‌ای محتوای آن را تایید ‌کردند و در واقع با حضور نماینده دبیرکل سازمان ملل و سفیر آمریکا نوعی مشروعیت بین‌المللی برای مذاکرات آستانه ایجاد شد.

در پی مذاکرات آستانه،  شدت درگیری در سوریه کاهش پیدا کرد و بسیاری از مناطق، حالت امن به خود گرفتند. دولت سوریه توانست از زیر فشارهای شدید خارج شود و دولت فعلی عملاً و در این چهارچوب تثبیت شد. این دور مذاکرات که با همکاری ایران و ترکیه و روسیه برگزار شد، مهم‌ترین رویداد سیاسی پرونده سوریه در سال ۹۶ بود و برای سوریه پیامدهای مثبتی را در پی داشت

دومین تحول سیاسی سال گذشته فروپاشی یک سری از ائتلاف‌ها و تشکیل ائتلاف‌های جدید بود. در سال گذشته آمریکایی‌ها بر مبنای سیطره بر رقه با کردها ائتلاف کردند تا از این طریق، منطقه شرق سوریه را در کنترل بگیرند، اما با حمله ترکیه به کردها عملاً ائتلاف آمریکا و کردها متلاشی شد.

در سال گذشته ائتلاف محرمانه آمریکا و روسیه نیز با شکست مواجه شد. ما می‌دانستیم که آمریکائی‌ها در مورد غوطه شرقی دیدگاه مشترکی را با روسیه ایجاد کرده‌اند، اما روس‌ها در جریان قطعنامه ۱۷۰۱ به آمریکایی‌ها بدگمان شدند و این بی‌اعتمادی بیشتر شد و ائتلاف روسی، آمریکائی از بین رفت.

یک ائتلاف دیگر، ائتلاف ترکیه و گروه‌هایی از تروریست‌ها به نام النصره بود که در شرق سوریه سکونت داشتند. در مذاکرات آستانه درگیری در این مناطق کاهش زیادی پیدا کرد و این با هدف گروه‌های تروریستی سازگار نبود. بنابراین میزان اثرگذاری ترکیه و گروه‌های تروریستی از جمله جبهه النصره و دیگر گروه‌ها کاهش پیدا کرد و می‌توان امسال را سال شکست ائتلاف ترکیه با تروریست‌ها دانست.

در نهایت ائتلاف میان محور مقاومت به‌ویژه ایران، سوریه، عراق، حزب‌الله و گروه‌هایی نظیر حیدری و فاطمیون، زینبیون و امثال اینها باقی ماند و هیچ ضربه‌ای به آن وارد نشد؛ اما تمام ائتلاف‌های دیگری که در سوریه به صورت دو به دو و یا سه به سه وجود داشتند، از بین رفتند.

نهایتاً در پرونده سیاسی، باید به تثبیت موقعیت بشار اسد در منطقه عربی اشاره کرد. در سال ۹۶ روابط میان سوریه و برخی از کشورهای عربی و در صدر آنها تونس، الجزایر مصر و عراق  و اردن مجدداً برقرار شد. این روابط عموماً به صورت عملی انجام شده‌ و همه به نوعی اذعان کرده‌اند که دولت سوریه ماندگار است و بشار اسد در سال‌های آینده نقش اول در سوریه خواهد داشت.

 *تحلیل شما از تحولات عراق، به‌ویژه انتخابات پیشِ‌رو در این کشور چیست؟  

ما در عراق پرونده سیاسی و امنیتی داریم. با توجه به موفقیت‌های که عراق در عرصه سیاسی داشت و توانست گروه‌های تروریستی را در این کشور به شکست بکشاند و شکست دیگری را  به آنها تحمیل کند، شاید بهتر باشد که بیشتر به بحث سیاسی بپردازیم. از موفقیت‌های عراق در سال‌های اخیر این‌بود که با وجود انواع فشارها، پس از اشغال این کشور توسط آمریکا و سر برآوردن داعش، در خلال جنگ و درگیری‌ها، انتخابات و فعالیت‌های حزبی و سیاسی متوقف نشدند و همچنان ادامه یافتند. در واقع،  نهال سیاسی در عراق با وجود همه این بحران‌ها  پیوشته بارورتر شد.

در اوایل سال ۲۰۰۵ اتفاق مهمی برای عراق افتاد و برای اولین بار قانون اساسی تصویب شد و نمایندگان پارلمان انتخاب شدند. ساختار سیاسی در این کشور ایجاد شد که در آن مشارکت همه طوایف وجود داشت و توام با مشارکت مردمی در همه تحولات بود و باعث شد که هم‌اکنون عراق به جایی برسد که چهارمین انتخابات پارلمانی را برگزار کند. در این انتخابات گرایشات مختلف حضور دارند و ۱۳۰ ائتلاف پارلمانی شکل گرفته است. این نشان‌دهنده تکثر انتخاباتی و فعالیت‌های انتخاباتی در عراق است.

در اینجا این سئوال مطرح می‌شود که انتخابات عراق چه نسبتی با دیدگاه‌ها و منافع کشورهای پیرامونی عراق و همچنین آمریکا دارد؟ ضرر دموکراسی در یک کشور برای آمریکا این است که نمی‌تواند بر آن کشور تسلط پیدا کند. دموکراسی باعث می‌شود که راه برای وقوع اقدام نظامی از سوی آمریکا سنگلاخ شود و آنها نتوانند اری را از پش ببرند.  آمریکایی‌ها با که نتواند اهداف آنها را محقق کند، میانه‌ای ندارند.

در ایران شاهد هستیم که با وجود مشارکت بالای ۸۰ درصدی مردم، آنها این مسائل را نادیده می‌گیرند و اصلاً نمی‌بینند که مردم با چه شور و شوقی در انتخابات شرکت می‌کنند و به نامزدهای خود رای می‌دهند. در واقع این دموکراسی برای آمریکا پذیرفته شده نیست. آنها دموکراسی‌ای را می‌خواهند که در خدمت اهداف و منافعشان باشد.  بنابراین دموکراسی در عراق مطلوب آمریکا نیست، چون اختیار آن را در دست ندارند،  لذا برای آمریکایی‌ها ضرر دارد. ازآنجا که  انتخابات در عراق به صورت آزاد برگزار می‌شود، در نتیجه نخبگانی مشروعیت پیدا می‌کنند که شناخته شده نیستند و یا با آمریکائی‌ها ارتباطی ندارند.

از سوی دیگر این انتخابات با تعارضاتی از سوی کشورهای دیگر عرب حاشیه خلیج فارس مواجه است. آنها اصولاٌ چیزی به عنوان صندوق رای را نمی‌شناسند، دموکراسی در یک کشور می‌تواند سبب آغاز موج دموکراسی‌خواهی در کشورهای دیگر شود، مخصوصاً اگر در یک کشور مستقل شکل بگیرد که با جمهوری اسلامی ایران هم رابطه دارد. این مسئله برای عرب‌ها وضعیت وحشتناکی را ایجاد کرده است. همین قضیه را درباره ترکیه نیز می‌توانیم بگوییم. آنها  مخالف انتخابات عراق هستند، چون به تحولات این کشور همچون یک مشکل می‌نگرند.

البته نتیجه انتخابات عراق تا حدود زیادی قابل پیش‌بینی است. در انتخابات عراق کردها، اهل سنت و شیعیان سهم مشخص دارند؛ بنابراین  انتخابات با هر کیفیتی برگزار شود، تغییری در شیوه چینش قومیتهای عراقی ایجاد نمی‌شود.

در عراق رقابت‌های انتخاباتی درون قومی هستند و میان احزاب و قومیت‌های مذهبی تفاوتی نیست، زیرا ضرورتی ندارد که شیعه با سنی و یا سنی با کرد رقابت کند، چون اختلافات درونی تشدید می‌شوند. زمانی احزاب سیاسی در برابر یک دشمن واحد متحد می‌شوند، اما گاهی هم اختلافاتی در داخل خانه رخ می‌دهند و باعث ایجاد اختلافات شدید می‌شوند. در دوره رقابت‌ها از ادبیات تند انتقادی و با شدت بالا هم استفاده می‌شود. این تنش‌ها، مسالمت‌آمیز و مبتنی بر اصول اخلاقی نیستند. مثل شرایط انتخابات کشور خودمان که در آن شاهد درگیری‌های شدید میان نامزدهای انتخاباتی به‌ویژه آقایان قالیباف و روحانی بودیم. طبیعتاً حرف‌ها در چنین تلخ و سخنانی  مطرح می‌شوند که نگرانی ایجاد می‌کنند و ضعفِ انگیزه می‌آورند.

در مورد انتخابات عراق باید به این نکات توجه کرد. اول اینکه می‌گویند شیعه در آستانه یک شکست است که گزاره درستی نیست، زیرا کرسی‌ها تغییری نکرده‌ند و در نهایت میان شیعیان توزیع می‌شوند. آنها  تبلیغ می‌کنند که غیر مذهبی‌ها در عراق از مذهبی‌ها جلوتر افتاده‌اند، یعنی جریان سکولار شیعه در عراق از جریان مذهبی محبوب‌تر شده‌است. اولاً باید منتظر برگزاری انتخابات عراق فرابرسد تا متوجه شویم که مردم از چه چیزی خوششان و از چه چیزی بدشان می‌آید. جمع‌بندی ما این است که در عراق طیف‌های انقلابی و اسلامی رأی می‌آورند و از لحاظ هویتی و مذهبی تغییری در پارلمان عراق ایجاد نخواهد شد و حضور گروه‌های شیعه تضمین شده است.

بنابراین، در اینکه همان طیف‌های شناخته شده رای می‌آورند شکی نیست، اما این سئوال مطرح است که برخی می‌گویند در عراق باید به افراد انقلابی رأی بدهیم یا به تکنوکرات‌ها؟ در بین  شیعیان، گروه‌هایی مثل الفتح و قانون، طیف انقلابی را نمایندگی می‌کنند. گروه‌هائی چون  النصر و حکمت ملی گروه‌های درون شیعه  و تکنوکرات هستند که کابینه‌ای متخصص از هر طیفی و تفکری را تشکیل می‌دهند.

این کار از نظر ما غلط است، چون اگر دولتی با حضور تکنوکرات‌ها تشکیل شود، بدترین تفاهمات و توافقات را علیه کشور اعمال می‌کنند.

اما نتیجه چه خواهد شد؟ نظرسنجی‌ها می‌گویند که جریان الفتح جلوست و در رده‌های بعدی النصر و دولت قانونی قرار دارند. شخصیت شاخص ائتلاف الفتح هادی العامری  از جریان بدر و فرمانده یگان‌های حشد الشعبی است.

بنابراین ترکیب دولت عراق در آینده به لحاظ مذهبی تغییر نخواهد کرد، اما به لحاظ سیاسی در بخش شیعیان این ابهام وجود دارد که آیا حیدر العبادی مجدداً نخست‌وزیر می‌شود یا خیر؟ نظرسنجی‌ها نشان می‌دهند که حیدرالعبادی برای نخست‌وزیری مجدد با دشواری‌های متعددی روبروست و احتمال دارد که در این مسیر به مشکل بخورد. به لحاظ اینکه ائتلاف او در جایگاه نخست قرار نخواهد گرفت و بیش از ۴۰ کرسی نخواهد داشت و رقبای او یعنی گروه اول و سوم که الفتح و دولت قانونی هستند، چنانچه که اگر جمع آرای آنها به چیزی حدود ۸۰ کرسی برسد برای آقای عبادی عبور از ۸۰ کرسی آسان نخواهد بود.  در هر حال مشخص نیست که آیا آقای عبادی از نتیجه انتخابات دهم و یازدهم اردیبهشت موفق بیرون می‌آید یا خیر.

 

سوتیترها:

 

۱٫

آمریکایی‌ها پس از فروپاشیِ سازمان داعش در سوریه تلاش کردند این‌ تروریست‌ها را در قالبی جدید و با فرماندهی مستقیم بازسازی کنند و با استفاده از آنها شرایط امنیت سوریه را تغییر دهند، در عین‌حال در حوزه امنیتی، در سال ۹۶ ضربات بسیار سنگینی به گروه النصره، دومین گروه مهم تروریستی سوریه وارد شد.

 

۲٫

در سال گذشته ائتلاف محرمانه آمریکا و روسیه نیز با شکست مواجه شد. ما می‌دانستیم که آمریکائی‌ها در مورد غوطه شرقی دیدگاه مشترکی را با روسیه ایجاد کرده‌اند، اما روس‌ها در جریان قطعنامه ۱۷۰۱ به آمریکایی‌ها بدگمان شدند و شاهد بودیم که این بی‌اعتمادی بیشتر شد و ائتلاف روسی، آمریکائی از بین رفت..

۳٫

ائتلاف دیگر، ائتلاف ترکیه و گروه‌هایی از تروریست‌ها به نام النصره بود که در شرق سوریه سکونت داشتند. در مذاکرات آستانه درگیری در این مناطق کاهش زیادی پیدا کرد و این با هدف گروه‌های تروریستی سازگار نبود. بنابراین میزان اثرگذاری ترکیه و گروه‌های تروریستی از جمله جبهه النصره و دیگر گروه‌ها کاهش پیدا کرد و می‌توان امسال را سال شکست ائتلاف ترکیه با تروریست‌ها دانست.

 

۴٫

ضرر دموکراسی در یک کشور برای آمریکا این است که نمی‌تواند بر آن کشور تسلط پیدا کند. دموکراسی باعث می‌شود که راه برای وقوع اقدام نظامی از سوی آمریکا سنگلاخ شود و آنها نتوانند اری را از پش ببرند.  آمریکایی‌ها با که نتواند اهداف آنها را محقق کند، میانه‌ای ندارند

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *