پاسخی به دغدغه ها و ابهامات شما در نوع برخورد با والدین
دوری از بی احترامی به مادر
ما چهار خواهر و پنج برادر هستیم. پدرم چند سال پیش از دنیا رفت. مادرم با سه تا از برادرانم با هم هستند. آنها هر میراثی که پدرم بر جای گذاشته بود، به نفع خودشان جمع کردند. حالا شما میگویید باید به پدر و مادر احترام گذاشت. وظیفه ما در مقابل این مادر چیست؟
از نظر اسلام هیچ بهانهای برای بیاحترامی به پدر و مادر وجود ندارد، نه کفر، نه شرک، نه عدم ولایتپذیری اهل بیت«علیهمالسلام» و نه ظلم.
احترام گذاشتن با حقطلبی منافات ندارد؛ امّا در همین حقطلبی هم باید حدود احترام را رعایت نمود.
در حدیثی آمده است: کسی به امام صادق«ع» گفت: پدر من خانهای را به من صدقه داد؛ امّا پس از مدّتی از صدقه خود پشیمان شد و آن را پس گرفت. حال قاضیان به نفع من حکم کردهاند.
امام«ع» فرمود: «حکم قاضیان خوب است و کاری که پدر تو انجام داده بد کاری است؛ چرا که صدقه برای خداوند عزّوجلّ است و نمیتوان از آن باز گشت. حال اگر تو به دادخواهی از او برخاستهای، صدایت را بالای صدای او مبر و اگر او صدایش را بالا برد، تو صدایت را پایین بیاور».(۱)
توجّه داشته باشید که حقوق دیگری مثل محبّت، خدمت، دعا، دیدار و… هم که مادرتان بر عهده شما دارد، با این گونه ظلمها از بین نمیرود.
به هنگام تضادّ نظر پدر و مادر
مادر و پدرم جدا از هم زندگی میکنند. اگر به مادر سر بزنیم، پدر ناراحت میشود و اگر به پدر سر بزنیم، مادرمان نفرین میکند. مادرمان همیشه نفرین میکند؛ حتّی اگر کار خوب انجام دهیم. حالا وظیفه ما در قبال این مادر چیست؟
سر زدن به پدر و مادر و فراموش نکردن آنها از حقوقی است که برعهده ماست. حال اگر پدری از ما درخواست کند که این کار را در حقّ مادرت انجام نده و یا مادری به ما بگوید که به پدرت سر نزن، گوش دادن به این حرف واجب نیست؛ حتّی اگر آنها از ما ناراحت شوند. البتّه لازمه این حرف آن نیست که ما وقتی میخواهیم به پدر سر بزنیم، به مادرمان اطّلاع دهیم و یا وقتی میخواهیم به دیدار مادرمان برویم، پدرمان را باخبر کنیم.
درباره این که گفتید ما هر کاری میکنیم باز هم مادرمان نفرین میکند، باید گفت درست است که نفرین پدر و مادر گیراست؛ امّا نه هر نفرینی. اگر نفرین پدر و مادر به جهت ادا نکردن حقوق آنها باشد، باید از آن ترسید؛ ولی نفرین پدر یا مادری که فرزند نیکوکارشان را هم نفرین میکنند، اثری ندارد. آنچه در روایات نهی شده، عاق شدن است. اگر چه برخی گمان میکنند عاق شدن به معنای مورد نفرین پدر و مادر قرار گرفتن است؛ امّا معنای دقیق عاق، ترک نیکی به پدر و مادر است.(۲) کسی که حقوق این دو را ادا میکند، مطمئن باشد که عاق نیست؛ حتّی اگر پدر و مادر او را نفرین کنند.
خیلی هم از نوع برخورد مادرتان ناراحت نباشید. شما هم وقتی بچّه بودید، هر اندازه هم که مادر برای شما زحمت میکشید، باز ناراضی بودید. مادر کارهایی را برای شما انجام میداد که هیچ کسی جز او حاضر به انجام دادن این کارها نبود؛ امّا باز هم شما به این راحتی از او راضی نمیشدید. اگر بعد از این همه تلاش، یک بار شما را به حق دعوا میکرد، با او قهر میکردید. حقّ مادر بیش از حد تصور ماست.
به ناسازگاریهای مادرتان از این زاویه نگاه کنید. تحمّل ناسازگاریهای او، بار حقّی را که ایشان بر دوش شما دارد، سبُکتر و تحمّل کارهایش را برایتان آسانتر خواهد کرد.(۳)
پنج سال است که ازدواج کردهام؛ امّا همسرم نسبت به مادرم خیلی حسّاس است، همیشه میگوید: «مادرت، فلان حرف را به من زد. چرا آن حرف را به من گفت؟». مادرم هم واقعاً خیلی ایراد میگیرد و انتظارات زیادی دارد. مادرم همیشه از همسرم انتقاد میکند. این اختلاف به قدری بالا گرفته که یک بار هم به دادگاه کشیده شد؛ امّا من دوست ندارم با وجود داشتن یک فرزند، کارم به طلاق کشیده شود. ناگفته نماند که ما خودمان با هم مشکلی نداریم؛ یعنی اگر مشکلات میان مادر و همسرم نبود، با خوبی و خوشی با هم زندگی میکردیم. حالا من نمیدانم چگونه باید میان مادر و همسرم مدیریت کنم.
یکی از نکات مهمّی که در اینگونه مشکلات باید در نظر گرفت، آن است که به جهت این درگیریها، احترام مادر و همسر را به هیچوجه نباید زیر پا گذاشت. اگر شما به حریم شخصیّت یکی از این دو خدشه وارد کنید، دیگر به این راحتی نمیتوانید میانشان را اصلاح کنید.
استفاده از تفاهم موجود برای برقراری رابطه قوی محبّتآمیز
همانطور که از متن پرسش پیداست، میان شما و همسرتان مشکل خاصّی وجود ندارد؛ جز مسئله اختلاف میان مادر و همسر. شما با همسرتان در مسائل مختلف زندگی تفاهم دارید و باید از این تفاهم در حدّ اعلا استفاده کنید. این تفاهم، سرمایه خوبی برای ایجاد یک رابطه صمیمی و محبّتآمیز است.
هر اندازه رابطه محبّتآمیز میان شما و همسرتان تقویت شود، تأثیر رابطه بد مادر و همسرتان روی اصل زندگی شما کمتر خواهد شد. نباید اجازه داد مشکلات موجود، شما را از پاسخ گفتن به نیازهای همسرتان غافل کند. محبّت، یکی از اصلیترین نیازهاست. محبّت شدید و واقعی، به راحتی میتواند فضای زندگی شما را برای همسرتان، قابل تحمّل و جذّاب کند.
با ایجاد یک رابطه محبّتآمیز قوی، میتوانید همسرتان را در هنگام بروز تنشها مدیریت کنید؛ یعنی او به جهت علاقه شدیدی که به شما دارد، کوتاه بیاید.
برقراری رابطه محبّتآمیز با مادر
همین رابطه محبّتآمیز را با مادرتان هم برقرار کنید. اجازه ندهید که اختلافات همسرتان با مادرتان رابطه صمیمی شما را با مادرتان کمرنگ کند. تیره شدن رابطه شما با مادرتان نه تنها کمکی به حلّ مشکلتان نخواهد کرد؛ بلکه بدبینی مادر نسبت به همسرتان را بیش از پیش خواهد کرد.
دوری از قضاوت و تقویت حُسن ظنّ
تلاش کنید تا جایی که ممکن است، از قرار گرفتن در مقام یک قاضی دوری کنید. قضاوت در این موارد، اثر چندان خوبی ندارد. معمولاً افرادی که آبشان با هم به یک جوی نمیرود، از قضاوتهایی که به ضررشان است، استقبال نمیکنند. در اینگونه موارد، قاضی در نگاه کسی که حکم علیه او صادر شده، مورد اتّهام قرار میگیرد. اگر به نفع مادرتان حکم کنید، همسرتان میگوید: «کاش از اوّل میدانستم که این اندازه تحتتأثیر مادرت هستی و از خودت استقلال نداری!» وقتی هم که به نفع همسرتان حکم کنید، مادرتان میگوید: «این همه زحمت کشیدم و بزرگت کردم، حالا چشم به فرمان همسرت شدهای و از او حساب میبری!» پس بهتر است به جای قضاوت، منصب اصلاح را انتخاب کنید.
شما میتوانید پس از برقراری رابطه محبّتآمیز قوی میان خود و همسر و مادرتان، تلاش کنید با صحبتهای کاملاً منطقی با تقویت حُسن ظنّ مادر و همسرتان نسبت به یکدیگر، اصلاح روابط آنان را آسانتر کنید.
تقویت نگاه معنوی همسر، در تحمّل حرفهای مادر بسیار مؤثّر خواهد بود. به جای این که بخواهید درباره مسائل پیش آمده بحث کنید، تلاش کنید با در نظر گرفتن مطالبی که در گام «پُر نگه داشتن کانون خانواده از معنویت» گفته شده، بنیه معنوی خود و همسرتان را تقویت کنید تا به این راحتی با صحبتهای دیگران آشفتهخاطر نشوید. اگر همسرتان مقصد زندگی را خدا قرار داده باشد و اگر بداند که حِلم ورزیدن در برابر حرف دیگران تا چه اندازه او را به مقصد زندگی نزدیک میکند، دریای وجودش با این صحبتها اینگونه توفانی نخواهد شد.
همه دلها در دست قدرتِ خداست و اوست که میتواند دل مادر و همسرتان را نسبت به هم مهربان کند. از صمیم دل و با حالت تضرّع از او بخواهید که میان همسر و مادرتان را اصلاح کند.
نفرین پدر و مادر به جهت ازدواج
ازدواجی صورت گرفته که پدر و مادر مخالف بودند. حاصل ازدواجشان هم یک فرزند شش ساله است. با این که پسر پشیمان شده که چرا دل والدینش را شکسته؛ امّا آنها به هیچ عنوان فرزندشان را نمیبخشند. البته در حال حاضر زندگی خوبی دارد. چه کند که این ناله و نفرین مادرش گریبانش را نگیرد؟
جایگاه رضایت پدر و مادر در ازدواج
ما بارها تأکید کردهایم که احترام به پدر و مادر به این معنا نیست که سخن آنان بدون هیچ قید و شرطی در هر زمینهای لازمالإجرا باشد. یکی از زمینههایی که در روایات به صراحت درباره آن سخن گفته شده، ازدواج است. در روایتی به نقل از ابن ابی یعفور آمده است: به امام صادق«ع» گفتم که میخواهم با دختری ازدواج کنم؛ امّا پدر و مادرم او را نمیپسندند و دیگری را به من پیشنهاد میکنند. فرمود: «با همان کسی که خودت دوست داری ازدواج کن، نه با آن که پدر و مادرت دوست دارند».(۴)
درباره دختران هم در رساله مراجع این مسئله آمده است که: «اگر پدر یا جدّ پدری از ازدواج دختر با کسی که همکفو اوست، با وجود تمام مقدّمات و شرایط ممانعت کند و او نیز تمایل به ازدواج داشته باشد و ازدواج هم به مصلحت او باشد، میتواند بدون اذن پدر، ازدواج کند».
این اجازه شرعی یعنی این که در این جا دیگر پدر حقّی ندارد تا بخواهد فرزندش را عاق کند.
پس در این نکته میخواهم بگویم که در ازدواج فرزندان اگر فرزند، پسر باشد، رضایت پدر و مادر شرط نیست و اگر هم دختر باشد، حتّی با توجّه به فتوای مراجعی هم که معتقدند اذن پدر در ازدواج دختر شرط است، باز هم این ولایت از پدر ساقط میشود. در اصل در نکته اوّل میخواستیم محدوده فقهی رضایت پدر و مادر را در ازدواج مشخّص کنیم. البته با تمام احترامی که برای مادران قائل هستیم، باید بگوییم که مادران در مسئله ازدواج ولایتی ندارند. این حکم خداست؛ همان خدایی که نیکی به مادر را سه برابر پدر لازم میداند،(۵) در امر ازدواج فرزندان ولایتی برای او قائل نشده است. البته خواهش میکنیم این نکته را در کنار نکتههای بعدی بخوانید.
احترام در هر شرایط
نکته اوّل به هیچوجه به معنای صدور مجوّز برای بیاحترامی به والدین نیست. هیچ دختر و پسری حق ندارد به جهت اختلافی که با پدر و مادرش در امر ازدواج دارد، به او بیاحترامی کند. در این جا فرقی ندارد که پدر و مادر چه برخوردی با فرزند داشتهاند و به چه دلیلی با او مخالفت میکنند. چه محترمانه برخورد کنند و چه غیرمحترمانه، چه دلیل منطقی برای مخالفت داشته باشند و چه غیرمنطقی مخالفت کنند، باز هم باید احترام گذاشت. در امر به معروف و نهی از منکر هم که یک وظیفه است، در جایی که برای دیگران، برخورد تند جایز دانسته شده است، برخی از فقها احتیاط کرده و میگویند: نباید فرزند نسبت به پدر و مادر خویش این مرحله را اجرا کند. وقتی درباره یک واجب شرعی چنین حکمی هست، باقی مسائل جای خود دارد.
تأمّل در نظر پدر و مادر
درست است که از نظر شرعی پسرها نیاز به اذن پدر در امر ازدواج ندارند؛ امّا توصیه ما به همه فرزندان، این است که بدون تأمّل از کنار نظر پدر و مادر خود رد نشوند. اگر چه پدران و مادران شما متعلّق به نسل پیش از شما هستند؛ امّا این دلیل موجّهی برای بیتوجّهی به نظر آنان در امر ازدواج نیست.
چند ویژگی در پدر و مادر، حکم میکند که در نظر آنان تأمّل کنید:
اوّل آن که آنان تجربه بیشتری از زندگی مشترک دارند و عوامل و موانع موفّقیت در زندگی مشترک را بهتر از شما میشناسند.
دوم آن که آنان نسبت به شما با توجّه به این که زیرِ دستان آنان بزرگ شدهاید، شناخت ویژه و قابل توجّهی دارند.
سوم آن که آنها شما را دوست دارند و خیر شما را در زندگی میخواهند.
این سه ویژگی به قدری اهمّیت دارد که نمیشود به این راحتی از کنارش گذشت.
نکتهای هم برای پدران و مادران
پدران عزیز و مادران بزرگوار! ما به جهت دستوری که خداوند نسبت به نیکی و احترام به شما صادر کرده است، وظیفه خود میدانیم از حقوق شما دفاع کنیم. مباحث بسیار مفصّلی را هم درباره حقوق پدر و مادر داشتهایم. پس در این تردید نکنید که بنای ما در این پاسخ، سست کردن جایگاه شما در خانواده نیست؛ امّا بدون تعارف باید گفت: اگر این اندازه درباره پدر و مادر سخن میگوییم، به این دلیل است که خداوند، نیکی به والدین را این اندازه توصیه کرده بود. پس در حدّ و حدود احترام و اطاعت، ما هم نباید احساسی عمل کنیم و تنها به جهت این که شما پدران و مادران بزرگوار از دست ما ناراحت نشوید، حرفی خلاف آنچه خدای عزیز فرموده بزنیم. همه ما باید بنده خدا باشیم و هر آنچه را که او گفته ببوسیم و بر چشم بگذاریم و در برابر فرامین او هم جز یک کلمه ـ که همان «چشم گفتن» است ـ، بر زبان نیاوریم.
توصیه ما به شما بزرگواران آن است که:
برای این که در مسائلی مانند ازدواج بتوانید با فرزندتان همراه شوید، سعی کنید به جای استفاده از جایگاه پدرانه یا مادرانه، از رابطه دوستی و رفاقت استفاده کنید. اگر شما با فرزندتان رفیق باشید، در مواردی که احساس میکنید باید به او نکتهای را گوشزد کنید و در مقابل تصمیم اشتباه او بایستید، کارتان بسیار آسانتر و نتیجهبخشتر خواهد بود.
تلاش کنید در ازدواج، علاوه بر توجّه به رابطه رفاقتی، مانند مشاوری در کنار فرزندتان قرار بگیرید. مشاور به جای طرف مقابل، تصمیم نمیگیرد؛ بلکه راه و چاه را به او نشان میدهد.
بین انتخاب اشتباه و اختلاف سلیقه فرق بگذارید. گاهی فرزندتان به دلایل مختلف چشمش را به روی همه واقعیّتهای ازدواج بسته و میخواهد انتخاب خطرناکی را انجام دهد؛ امّا گاهی صرفاً سلیقه او با شما متفاوت است. مثلاً او دختری را میخواهد که شما قیافهاش را نپسندیدهاید یا این که دختری است که شغل پدرش با سلیقه شما جور نیست. اینها را دلیل بر مخالفتهای جدّی نگیرید؛ مخالفتهایی که خدای ناکرده، زمینه بیاحترامی به شما را فراهم میکند.
در مواردی هم که احساس میکنید فرزندتان انتخاب خطرناکی انجام داده، تلاش نکنید که تمام مسئله را خودتان حل کنید. با سیاست رفاقت و مشورت میتوانید او را وارد مسیر ارتباط با یک مشاور باتجربه کنید که شاید بهتر از شما بتواند از عهده فرزندتان بر بیاید. شاید هم بشود با وارد کردن یکی از افراد فامیل یا اساتید فرزندتان و یا هر کسی که در نزد او مقبولیت دارد، بحران انتخاب خطرناک را بهتر مدیریت کرد.
ممکن است به هر دلیلی نتوانید از انتخاب خطرناک فرزندتان جلوگیری کنید. در این صورت اگر فرزندتان را دوست دارید، پس از ازدواج از او فاصله نگیرید. فرزندتان پس از ازدواج، نیاز بیشتری به شما دارد. باز هم سیاست رفاقت و مشورت را در پیش بگیرید؛ چرا که در این صورت، اگر مشکلی هم در زندگی فرزندتان رُخ دهد، شما در حلّ مشکلاتش روزنه امیدی برای او خواهید بود.
حق فرزند بر والدین
چرا همیشه درباره حقوق پدر و مادر برعهده فرزندان حرف میزنید؟ چرا همیشه میگویید عاقّ پدر و مادر نشوید؟ چرا هیچ وقت برعکسش را نمیگویید؟ مادر من در زندگی خیلی اذیّتم میکند و فشار روحی بر من وارد میکند. او حرفهای زشتی به من میزند و مرا عصبانی میکند. به همین دلیل هم گاهی کنترل خود را از دست میدهم و با او تندی میکنم. کمی هم درباره حقوق فرزندان که برعهده پدر و مادر است، حرف بزنید.
به شما باید حق داد که توقّع داشته باشید وقتی از حقوق والدین برعهده فرزندان سخن گفته میشود، از حقوق فرزندان برعهده والدین نیز سخنی به میان آید؛ امّا اگر ما بخشی از این کتاب را به حقوق والدین اختصاص دادهایم، در کتاب منِ دیگرِ ما، به صورت مفصّل درباره حقوق فرزندان حرف زدهایم؛(۶) امّا برای این که درخواست شما را بیپاسخ نگذاشته باشیم، همین اندازه باید گفت که در فرهنگ غنی معارف اسلامی، همانگونه که درباره فرزندان بحث از عاقّ والدین وجود دارد، درباره والدین هم عاقّ فرزندان را داریم؛ یعنی اگر پدر و مادری حقوق فرزند خود را ادا نکنند، عاقّ فرزند میشوند.
حبیب خدا، پیامبر اکرم«ص» فرمود: آنچه از عاقّ والدین برعهده فرزند میآید، برای پدر و مادر هم هست [و آنها هم اگر حقوق فرزندان را رعایت نکنند، عاقّ فرزندشان میشوند].(۷)
پدران و مادران نباید زمینه عاق شدن فرزندان را فراهم کنند و وظیفه دارند راه نیکی کردن فرزندان به خودشان را هموار کنند. پیامبر حق، رسول خدا«ص» فرمود: خداوند رحمت کند پدر و مادری را که به فرزندشان در راه نیکی کردن به خودشان، کمک میکنند.(۸)
پینوشتها
۱ـ کتاب من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۲۴۷٫
۲ـ ر.ک: المصباح المنیر، ص۴۲۲٫
۳ـ نکته چهارم از پاسخ به پرسش اول در همین گام را دوباره مطالعه کنید.
۴ـ بحارالأنوار، ج۱۰۰، ص ۲۳۵٫
۵ـ مردی خدمت رسول خدا«ص» رسید و گفت: ای رسول خدا! به چه کسی نیکی کنم؟ فرمود: «مادرت». آن مرد پرسید: پس از او به چه کسی نیکی کنم؟ فرمود: «مادرت». برای بار سوم آن مرد پرسید: پس از او به چه کسی نیکی کنم؟ فرمود: «مادرت». پس از آن باز هم پرسید: پس از او به چه کسی نیکی کنم؟ فرمود: «پدرت» (الکافی، ج۲، ص ۱۵۹).
۶ـ تا زمان نگارش این کتاب، پنج جلد از مجموعه منِ دیگرِ ما منتشر شده و به یاری خدا، جلد ششم آن هم در دستِ تألیف است.
۷ـ الکافی، ج۶، ص۴۸٫
۸ـ همان جا.