معتقدات و باورهاي انساني

تفسير سوره لقمان ــ قسمت هفتم

آية الله مشکيني

«وَ اِذٰا تُتْليٰ عَلَيْهِ آيٰاتُنٰا وَلّيٰ مُسْتَکْبِراً
کَأَنْ لَمْ يَسْمَعْهٰا کَأنَّ في اُذُنَيْهِ وقْراً، فَبِشّرْهُ بِعَذٰابٍ
أَليمٍ».                                     
(سوره لقمان ـ آيه 7)

و هر گاه آيات ما بر او تلاوت شود، چنان با تکبر پشت کند
که گوئي نشنيده است يا اينکه از هر دو گوش کر است. (اي پيامبر ما) او را به عذابي
دردناک بشارت ده.

 

مصاديق لهوالحديث

در آيه ي گذشته، بحث از لهوالحديث و سخن باطل بود. از آيه
چنين استفاده شد که سخن باطل، عمل منکر و حرامي است و آن کس را که انجام داده در
بر مي گيرد چه در مقابل کارش حقوقي دريافت کرده و چه دريافت نکرده باشد. و در هر
صورت، در مقابل لهوالحديث پول گرفتن حرام و براي انجام آن پول مصرف کردن نيز حرام
است.

و درباره ي مصداق لهوالحديث گفتيم که تنها آواز خواني و
غنا نيست، بلکه مصداق ديگرش کار خبرگزاراني است که اخبار دروغ را گزارش مي کنند و
حقايق را وارونه جلوه مي دهند که کار آنها حرام و عذابي دردناک استقبالشان خواهد
کرد. خبرنگاران رسمي خبرگزاريهاي استکباري يا حقايق را وارونه جلوه داده و خبرهاي
دروغ گزارش مي کنند و يا اينکه اسرار يک ملتي را به ابرقدرتها و ابرقلدرها مي
رسانند که در هر دو صورت مصداق بارز لهوالحديث و حرام است، و اين فرق نمي کند. چه
قلم آنها روي کاغذ جريان پيدا کند و چه با بيان و سخن، مطالب را گزارش دهند که در
هر دو صورت لهوالحديث است و کسي که آنها را استخدام کرده و در مقابل آن کار پول مي
دهد، عذابش سخت تر و دردناکتر است.

مصداق سوم لهوالحديث و سخن باطل که انجامش حرام و پول
گرفتن در برابر آن حرام است، کار کارمندان دستگاههاي جاسوسي جهان است مانند سيا،
موساد، کاـ گ ـ ب ـ وو … که از همه سياه تر و پليدتر همان دستگاه جاسوسي سياي
آمريکا است. بنابراين، مصداق لهوالحديث، منحصر نيست به آوازه خوانان بلکه اين دو
گروه ديگر را نيز ــ که ذکر شد ــ متضمن مي شود. و حکم هم منحصر نيست براي
مرتکبين، بلکه خريدن، پول گرفتن و مصرف کردن در اين راه نيز همان حکم را دارد. لذا
در روايتي که از پيامبر گرامي اسلام «صلي الله عليه و آله» نقل شده که فقها از آن
قاعده کلي اي را استفاده کرده اند،‌مي فرمايد:

«اِنَّ اللهَ اِذٰا
حَرَّمَ شَيْئاً حَرَّمَ ثَمَنَهُ» خداوند هر کاري را حرام کرده، مزدش را نيز حرام
کرده است. پس، هر کاري که شرعا حرام است، فروختن، اجاره دادن آن کار و مزد گرفتن
در برابر انجام آن کار نيز حرام است. پس وقتي که آواز خواني و دروغ پراکني
خبرگزاري و جاسوسي حرام است، آن چه که در برابرش پول پرداخت مي شود، جرم است و
خيانت است و حرام.

 

روگرداني از آيات
الهي

در آيه ي بعدي که
مورد نظر ما است ــ در اين بحث ــ مي فرمايد: و اگر بر او آيات ما خوانده شود،
چنان با غرور و کبر و خودخواهي، پشت مي کند و روگردان مي شود که گوئي نشنيده است
يا هر دو گوشش کر است.

آري! آنان که متصدي
اين کارها هستند و انجام دهندگان لهوالحديث مي باشند، هنگامي که آيه هاي روشن و
ادله و براهين قرآني را به گوش آنان مي رساني و نواي دلنواز قرآن از رسانه هاي
گروهي دنيا در اين جوّ لايتناهي پراکنده مي شود و قطعا به گوش آنها نيز مي رسد، آن
چنان روگردان مي شوند که گوئي نشينده اند. و نه اينکه نمي شنوند بلکه روح استکباري
و خودخواهي چنان بر جان و قلب آنها مسلط شده که از آيات الهي گريزان مي باشند.

آن گاه خداوند خطاب
به پيامبرش مي فرمايد: اي پيامبر ما ايشان را به عذابي دردناک و سخت بشارت ده.
يعني تو حکم را براي اينها بيان کن و بگو: غنا حرام است، جاسوسي ــ به اين نحو ــ
حرام است، دروغ و تهمت حرام است و در برابر هر حرامي دريافت حقوق نيز حرام است و
اينها که نمي خواهند اين آيات را بشنوند، گويا در گوششان سنگيني و وقر هست، ما
براي اينها عذابي دردناک مهيا خواهيم کرد. اينها را مژده بده به عذاب و چه عذابي؟
عذاب دردناک و سهمگين.

برخي از مفسرين خيال
مي کنند، اين عذاب دردناک منحصر به ما بعد از مرگ و در عالم قيامت است ولي شايد
تنها منحصر به قيامت نباشد، بلکه در دنيا نيز معذب شوند. مگر نه خداوند وعده داده
است که روزي مؤمنان را خلافت در زمين بدهد و مستضعفين از دست مستکبران رهائي يابند؛
پس هر گاه وعده الهي تحقق يافت، عذاب دردناک در همين دنيا نيز به آن دشمنان و
ابرجنايتکاران خواهد رسيد. که طليعه اش امروز از ايران شروع شده و به زودي ــ به
خواست خداوند ــ جهان را فرا خواهد گرفت.

«اِنَّ الَّذينَ آمَنُوْا وَ عَمِلُوا الّٰالِحٰاتِ لَهُمْ
جَنّٰاتُ النَّعيمِ».  (سوره لقمان ـ آيه
8)

آنان که ايمان آوردند و اعمال نيکو داشتند، باغهاي پر برکت
بهشتي به آنان خواهيم داد.

 

مؤمنان و بهشت

پيامبر ما! همه از عذاب و گناه نگو، بلکه مؤمنين را نيز به
بهشت جاودان بشارت ده. بهشتي که پر از برکت و نعمت و باغهاي پرثمر خواهد بود.

در اينجا سؤالي پيش مي آيد: شما که مي گوئيد: معاد جسماني
است، پس آن بهشت را هم مادي مي دانيد؟

آري! ما بر طبق بيان کامل و صريح قرآن مدعي هستيم که عالم
آخرت هم مادي است و هم روحي. يعني هم روح ما در آنجا متنعم است و هم بدن ما،
هنگامي که قفس بدن مي شکند و روح ما به يک عالمي به نام عالم برزخ پرواز مي کند،
در آن جا بايگاني مي شود ــ البته يا متنعم است و يا معذب ــ ولي آنگاه که صحنه
قيامت بر پا مي شود و زمين را زلزله اي سخت فرا مي گيرد «اِذٰا زُلْزِلَتِ
الْأَرْضُ زِلْزٰالَهٰا وَ اَخْرَجَتِ الْأَرْضُ اَثْقٰالَهٰا»

و از ميان شکم، زمين انسان ها و حيوانات و موجودات زنده
بيرون مي ريزند و در لابراتور حقيقي الله روح هاي بايگاني شده، باز به کالبدها و
بدنها برمي گرند و ارواح با ابدان دگر بار ازدواج مي کنند، آنجا است که با همين
بدن و همين روح به بهشت يا جهنم خواهيم رفت ــ که اميدواريم نظر لطفش را بر ما
بيفکند و ما را همراه با صالحان و مؤمنان به بهشت جاودان ببرد ــ ولي بهشت کجا
است؟ اين را ما نمي دانيم. ولي آنچه از 
قرآن بر مي آيد اين است که مقام مؤمنان بالاتر از آن است که آنها را به
بهشت ببرند، بلکه بهشت را به خدمت آنها مي آورد. «وَ اِذَا الْجَنَّةُ اُزٌلِفَتْ»
هنگامي که بهشت را به بهشتيان نزديک مي سازند. و در آيه ي 31 سوره «ق» مي فرمايد:

«وَ اُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقينَ غَيْر بَعيدٍ» و
بهشت را براي تقوا پيشگان نزديک آورند که هيچ از آن دور نباشند.

و اما بهشت در کجا واقع است، آيا در همين کره است يا اينکه
در کرات ديگري است که از ما پنهان است و چندين ميليون برابر زمين است؛ اين را ما
نمي دانيم ولي مي دانيم که عالم برزخ در همين عالم زمين است و جاي حساب ما هم همين
جا است.

 

شرط رسيدن به اين جنات نعيم چيست؟

اين جنات نعيم و باغهاي روح افزا که هيچ پژمردگي و خرابي و
نابودي ندارد و براي هميشه هست و از آن مؤمنين مي باشد، داراي دو شرط است که در
صورت پيدايش اين دو شرط براي هر کس، به او ارزاني خواهند داشت و به رايگان تقديم
ايشان مي شود.

اين دو شرط در همين آيه ذکر شده است:

1ـ الذين آمنوا: ايمان و باور کردن که مربوط به مغز و روان
انسان است.

2ـ و عملوا الصالحات: کار نيکو کردن که توسط بدن انسان
انجام مي ـ پذيرد.

برخي از افراد ممکن است ايمان و اعتقاد داشته باشند ولي در
برابر احکام و فرايض، سستي و تنبلي نشان مي دهند، و خلاصه اعمال صالح به جاي نمي
آورند، اينان از بهشت بهره اي نخواهند برد، زيرا ايمان و عمل صالح متلازم با هم مي
باشند و هيچ گاه از هم جدا نمي شوند. و همان گونه که ممکن نيست يک موتور قوي و
بدون هيچ عيب وجود داشته باشد و ماشين را به حرکت نيندازد، يک انسان باايمان هم،
ممکن نيست بدون عمل صالح پذيرفته درگاه مقدس الله شود.

در روايتي از امام صادق عليه السلام نقل شده است که فرمود:
خدا آن مؤمني را که دين ندارد، مبغوض ميدارد. سوال شد: يا ابن رسول الله! مگر ممکن
است مؤمني باشد که دين نداشته باشد؟ فرمود: آري! مؤمني که عقيده دارد ولي وقتي به
عمل مي رسد، حرکت ندارد. خداوند چنين مؤمني را دشمن مي دارد.

 

معتقدات انسان

در اين آيه، مي فرمايد اگر کسي ايمان داشته باشد و عمل
صالح انجام دهد، به بهشت مي رود. ولي در آيه روشن نمي شود که بايد ايمان به چه
چيزهايي داشته باشد؟ اينجا است که بايد پاسخ را از آيات ديگر قرآن دريابيم. و لذا
مفسرين گفته اند: در تحقيق آيات شريفه قرآن، اين طور نيست که آيه آيه بررسي کرد
بلکه هر آيه اي، آيه ي ديگري را تفسير و توضيح مي دهد،پس بايد تمام آيات را با هم
مدّ نظر قرار داد، و از اين رو است که مي بينيم گاهي براي اينکه آيه اي را تفسير
کنيم، نياز به اين داريم که بيست يا سي آيه قرآن را مطالعه نمائيم تا معناي آيه
معلوم شود.

حال برويم سراغ معتقدات و آن چه که بايد يک مسلمان باور
داشته باشد.

 

معتقدات انسان دو قسم است

1ـ اعتقادات و باورهائي که بايد در تکاپو و جستجوي آنها
باشي.

2ـ اعتقاداتي که تحصيل و جستجوي آنها لازم نيست ولي هر گاه
آموختي و درک کردي بايد به آنها معتقد شوي.

و به عبارت ديگر: برخي از اعتقادات هست که در روز قيامت از
مؤمن مي پرسند: چرا نرفتي و در پي فهم آنها برنيامدي؟ ولي درباره ي برخي ديگر سوال
نمي شود.

آن اعتقاداتي که بايد بپرسيم و ياد بگيريم و تعقيب نمائيم
و بفهميم همان اصول پنجگانه دين است. پس هر انساني بايد خدا را بشناسد و به
وحدانيّت او معتقد باشد و بداند که خداوند تمام صفات کمال را دارا است بلکه او
کمال محض است و هيچ ظلم و ستمي از ذات مقدسش سر نمي زند. و بايد باور کند که
خداوند فرستادگان ويژه اي براي بشر فرستاده است که آنان را به برنامه هاي الهي
آشنا سازند و بايد به جانشينان پيامبر (ص) معتقد باشد و مسئله رهبري و امامت را
اذعان داشته باشد و معاد و قيامت و حساب و کتاب روز جزا را نيز باور کند.

ولي اصول و عقايد ديگري هم وجود دارد که واجب نيست انسان
آنها را تعقيب کند ولي اگر به آنها رسيد و پي برد، بايد آنها را باور کند.

اين اعتقادات بسيار است و ما برخي از آنها را فهرست وار
يادآور مي شويم:

1ـ علم رسول و امام: انسان بايد معتقد باشد، آن پيامبر و
امامي را که خداوند براي مردم اعزام نموده، علم دارند به آن چه که بشر از احکام و
قوانين نياز دارد. پس علم النبي و علم الامام باور کردني است و بايد انسان به آن
ايمان بياورد.

2ـ عصمت: انسان بايد باور داشته باشد که پيامبر ــ چه قبل
از بعثت و چه بعد از آن ــ و هم چنين امام ــ چه در سن خردسالي و چه در کبر سن ــ
در هيچ حالي گناه نکرده اند و هيچ گناهي ــ چه عمداً و چه سهواً ــ از آنها سر
نزده است.

3ـ سنت: همان گونه که خداوند قرآن را براي هدايت مردم
فرستاده است و آن را حجت قرار داده است، روايات صادره از پيامبر و امامان نيز حجت
است و بايد مانند قرآن مورد عمل قرار گيرد و اگر کسي قرآن را بگيرد و سنت را رها
کند، گناه بزرگي مرتکب شده است، بلکه بايد قرآن را توسط روايات معصومين عليهم
السلام شناخت.

4ـ اراده تکويني: هر انساني بايد معتقد باشد که پروردگار
تمام حرکتهاي جهان ــ از حرکتهاي اتمهاي ريز و الکترونها و نوترونها و پروتون ها
گرفته تا حرکت کهکشانها و سيارات و افلاک ــ را زير نظر دارد و همه تحت مشيت و
اراده الله حرکت مي کنند. او است که مي ميراند و زنده مي کند و او است که حرکت و
سکون مي بخشد و او است که تمام قلب و انقلابات عالم را تحت نظام عليت و معلوليت
اداره مي نمايد.

5ـ انسان معتقد باشد که نه جبر است و نه تفويض بلکه امرٌ
بين الامرين است. و اين مطلبي است که در چند خط نمي توان آن را توضيح داد ولي
اجمال آن اين است که: خداوند به ما اراده و اختيار داده است که هر کاري را بتوانيم
انجام دهيم «و هديناه النجدين» ولي در تمام اراده هاي ما، اراده الله دخالت دارد.
زيرا او به ما فکر، توان و نيرو داده است و تمام عوامل طبيعي نيز مخلوق خدا است.

6ـ اعتقاد به معاد جسماني.

7ـ اعتقاد به شفاعت.

8ـ اعتقاد به عالم برزخ.

9ـ اعتقاد به بهشت و جهنم.

10ـ اعتقاد به حساب و ميزان و صراط و و …

ادامه دارد