مقدمه: در شمارههای گذشته، سیزده گام از گامهای موفقیت در زندگی مشترک را مرور کردیم. از این شماره، گام چهاردهم را مرور خواهیم نمود و ابتدا به اهمیت گفتگوی زوجین و اینکه در باره چه چیزهایی گفتگو شود، میپردازیم:
لازمۀ گفتگو، تنها یاد گرفتن واژهها نیست. این که میبینی تا بساط سخن را پهن میکنی، ردّ پای اختلاف به میان میآید، برای این است که قاعدۀ حرف زدن را بلد نیستی.
با تأسّف فراوان باید گفت: یکی از مشکلات خانوادههای امروزی، کمرنگ شدن فرهنگ گفتگوست، به گونهای که به شهادت آمار، بیشتر زن و شوهرهای ایرانی روزانه حتّی نیم ساعت نیز با هم صحبت نمیکنند. همین اندازه از گفتگو هم بیشتر در بارۀ مسائل اقتصادی خانواده است.(۱)
کم شدن فرهنگ گفتگو، موجب شده در برخی از خانوادهها زن یا شوهر و یا هر دو برای به کُرسی نشاندن حرف خود، فقط دستور صادر کنند. همانطور که برخی، خانه را با دادگاه اشتباه میگیرند و فقط به دنبال به دست آوردن حقّ خود هستند. برخی هم خانه را با اداره یا پادگان اشتباه گرفتهاند. فقط دستور میدهند و تنها منتظر شنیدن کلمۀ «چَشم» هستند!. این نوع برخورد، تنشزاست. گاهی دستورهایی در خانه صادر میشود که از طرف مقابل، مورد پذیرش قرار نمیگیرد. همین امر، موجب اختلاف میشود. نه دستور دهنده، خواستۀ خود را در قالب یک گفتگو ارائه میکند و نه شنوندۀ دستور، دلیل عدم اطاعت خود را با استدلالی منطقی به طرف مقابل خود، انتقال میدهد. نتیجه این میشود که یکی میگوید: «انجام بده» و دیگری میگوید: «انجام نمیدهم».
گاهی هم رفتارهای به ظاهر اشتباه از زن یا شوهر سر میزند که تا مدّتها یکی از دیگری کینه به دل میگیرد، بدون اینکه پای صحبت هم بنشینند و از این ناراحتی سخن به میان آورند.
میخواهم امروز محاسبه کنم تعداد واژههایی را که دیروز، من و تو با هم ردّ و بدل کردیم. حسابش دستت
هست؟ بیا امروز با هم بشماریم تعداد جملههایی را که دیروز، بار تفاهم داشت. حسابش دستت هست؟ بیا
امروز کنار هم بگذاریم واژههایی را که دیروز، رنگ دستور گرفته بود. حسابش دستت هست؟ و بیا امروز
جمع بزنیم جملههایی را که دیروز، بوی محبّت میداد. حسابش دستت هست؟ حسابش دست من که
هست، از بس که با هم کمحرف میزنیم. بیا امروز، ورق بزنیم دفتر خاطرات دیروز را. حالش را داری؟ بیا
امروز یاد کنیم از ساعتها گفتگوی روزانۀ دیروزمان. یادت هست؟ و بار سنگین جملههایی را که با خود،
تفاهم حمل میکردند. یادت هست؟ و دسته دسته گلواژههای محبّتی را که به هم هدیه میکردیم. یادت
هست؟ دیروز، دور و بَریهایمان از حرفزدنهایمان خسته میشدند. یادت هست؟ و امروز، ستونهای
خانهمان از سکوتمان خستهاند. حواست هست؟ و خودمان خستهایم از این همه سکوت تلخ و گفتههای
خشک. هر دو حواسمان هست؛ امّا حواسمان نیست. یادمان هست؛ امّا یادمان نیست. چرایش را باید نشست
و در گفتگوهایی که بین ما اتّفاق نمیافتد، پیدا کرد!
در بارۀ چه چیزهایی گفتگو کنیم؟
الف) در بارۀ اختلافات، برای رفع آنها
اختلافهای زن و شوهر، میتواند مایۀ رشد زندگی شود؛ البتّه در صورتی که دو طرف، اختلاف را به میدان زورآزمایی تبدیل نکنند؛ بلکه با در نظر گرفتن قواعدی که در اینجا در بارۀ گفتگو میگوییم، در مورد آن صحبت کنند و آن را حل کنند.
هرچه باشد، در یک مسئلۀ مورد اختلاف، یکی اشتباه میکند. شاید هم هر دو یک عقیده و سلیقه دارند؛ امّا یکی اشتباه میفهمد. اگر اشتباه در عقیده باشد، گفتگوی قاعدهمند، میتواند فردی را که اشتباه میکند، از اشتباه خود بیرون آورَد و همین، مایۀ رشد اوست. اگر هم اشتباه در فهم است، گفتگو، میتواند تفاهم ایجاد کند که سرمایۀ اصلی زندگی است.
میشود با اختلاف به هم نزدیک شد؛ آری، با اختلاف! فریادهایی که به بهانۀ اختلاف به آسمان میرود، اگر
به واژههای عاقلانهای تبدیل شود که به روی زمین میآید، فقط اختلاف را از میان نمیبرد؛ بلکه از اختلاف،
پلی میسازد برای رسیدن و نزدیکتر شدن شما دو نفر به هم.
چهقدر بد سلیقهاند آنها که با فریاد به سوی اختلاف میروند و چهقدر نابلدند آنهایی که در اختلاف، قهر میکنند و چهقدر باهوشاند آنهایی که به اختلاف، لبخند میزنند و با گفتگو، آن را دور میزنند و با منطق، تهدیدِ اختلاف را به فرصتی برای تفاهم، تبدیل میکنند.
ب) در بارۀ اشتراکات، برای تقویت آنها
همیشه که نباید در بارۀ اختلافات، سخن گفت. اشتراکات هم موضوع خوبی برای گفتگوست. وقتی ما با همسرمان در بارۀ اشتراکات اعتقادی خود سخن میگوییم، موجب میشود هر دو در این عقیده، استوارتر شده، نقطۀ اشتراکمان تقویت شود. البتّه در بارۀ اشترکات، تذکّر این نکته ضروری است که نباید اشتراکات را همیشه تقویت کرد. شاید نقطۀ اشتراک ما، عقیدۀ نادرستی باشد.
پس بهتر است در بارۀ نقاط اشتراک با اهلش مشورت کنیم تا مطمئن شویم که اشتراکات ما عقاید درستی است که ارزش تقویت کردن دارد.
راستش چند وقتی بود که فکر میکردم عدد نقطههای اشتراک من و تو که میتوان به آنها دل بست، چهقدر است؟ گاهی به خیالم میرسید که تعدادشان اندک است.
گاهی ابرِ سیاه اختلافاتمان، چنان در مقابل نور این اشتراکات میایستاد که گمان میکردم زندگی، تاریک است. چه تاریکیِ وحشتناکی! چهقدر خوب شد که امروز با هم داشتههایمان را مرور کردیم. این همه نقطۀ مشترک کنار هم، یک خطّ ممتد میشود به سوی مقصدی که برایش ازدواج کردیم. حالا دیگر موج اضطرابم در ساحل این خطّ ممتد، آرام گرفته است. مدّتها بود طعم این آرامش را نچشیده بودم.
ج) در بارۀ امور روزمرّۀ زندگی، برای باز کردن سفرۀ دل و اطّلاع از اوضاع یگدیگر
برخی سخن گفتن در بارۀ امور روزمرّه را برای خود عیب میدانند؛ در حالی که گاهی زن یا شوهر نیاز دارد از امور روزمرّۀ خود، مثل قضایایی که امروز در خانه یا بیرون از خانه برای او پیش آمده، سخن بگوید. این گفتگو، شاید چیزی را حل یا تقویت نکند؛ امّا همین اندازه که همسر، سفرۀ دل خود را باز کرده و طرف مقابل خود را شنوندۀ خوبی میبیند، در استحکام روابط زن و شوهر، مؤثّر است.(۲) از سوی دیگر، سخن گفتن و شنیدن در بارۀ امور روزمرّه، موجب میشود که زن و شوهر از اوضاع هم باخبر شوند و برخورد خود را با همسر خویش، متناسب با همین اوضاع، مدیریّت کنند.
مثلاً اگر شوهر فهمید که امروز فرزند خردسالش بهانهگیری و گریۀ بسیاری کرده، از این که همسر او حوصله و نشاط ندارد، شاکی نمیشود. اگر هم زن متوجّه شود که امروز بارِ کاری شوهرش بیش از روزهای دیگر بوده، از این که خواستۀ او را برای رفتن به خرید رد میکند، ناراحت نمیشود.
د) در بارۀ مسائل دینی، برای معرفتاندوزی و رسیدن به نوع نگاه مشترک
صحبت از معارف دینی نباید به جلسات رسمی محدود شود. خانواده، یکی از بهترین مکانها برای گفتگو در این زمینه است. چه خوب است حدّاقل هفتهای یک بار به اتّفاق خانواده، گفتگویی دینی داشته باشیم. موضوع گفتگو را میتوان با توافق یکدیگر، انتخاب کرد.
آیات قرآن، روایات و کتب علمای اسلامشناس، میتواند محور خوبی برای این گفتگوها باشد. اگر یک بار امتحان کنید، طعم شیرینِ این نوع گفتگوها را خواهید چشید. چنین گفتگوهایی علاوه بر این که سطح معرفتی خانواده را بالا میبرَد، موجب میشود نگاه زن و شوهر به مسائل دینی، افق مشترکی بیابد که این اشتراک، تأثیر بسزایی در رسیدن به تفاهم بیشتر دارد.
هـ) در بارۀ تربیت فرزند، برای رسیدن به وحدت رویه
یکی از بزرگترین مشکلات تربیتی، سیاست دوگانه در تربیت فرزند است. متأسّفانه در برخی از خانوادهها پدر برای خود، شیوهای در تربیت دارد و مادر، روش دیگری را در پیش گرفته است. این سیاست دوگانه، آثار زیانباری را در پی خواهد داشت.
در این صورت، ممکن است فرزند، دارای شخصیّت دوگانه شود و یا این که به کلّی از پدر و مادر بُریده شود و تربیت او به دست عنصری خارج از محیط خانواده بیفتد.
گفتگو در بارۀ تربیت فرزند، گامی مهم و لازم برای رسیدن به روشی مشترک در تربیت فرزند است. البتّه بهتر است این گفتگو، قبل از تولّد فرزند و حتّی انعقاد نطفه، شکل بگیرد؛ چرا که از نگاه دینی، تربیت، از هنگام انعقاد نطفه و حتّی پیش از آن آغاز میشود.
من سرگیجه گرفتم از بس که چرخیدم میان راهی که شما نشانم دادید. آخر میخورم زمین از شدّت این سرگیجه. چه کاری درست است؟ چه کاری اشتباه؟ مرا از این حیرت، نجات دهید. پدر، راهی را نشان میدهد که مادر، آن را بیراهه میداند. مادر، دستم را میگیرد و به راهی میبرد؛ ولی پدر با یک دست، دستم را میکشد و با دست دیگرش راهی دیگر را نشانم میدهد. خودتان میدانید که چه کار میکنید؟! من برای رهایی از این سرگیجه، تصمیم گرفتهام نه راه پدر را بروم و نه مادر را. پدر میگوید: راه من درست است، مادر هم میگوید: راه من. هر دو راه که نمیتواند با هم درست باشد! یکبار هم که شده، بنشینید و به جای این همه داد و هواری که بر سر هم میکشید، در بارۀ راهی که به من نشان میدهید، حرف بزنید. عیبی دارد؟
و) در بارۀ مسائل علمی، برای بالا بردن اطّلاعات
اطّلاع از مسائل روز، مثل مسائل علمی یا سیاسی، نگاه انسان را به دنیای اطراف خود، واقعبینانه میکند. زن و شوهر میتوانند در این فضا نیز همراه یکدیگر باشند.
پینوشت:
- خبرگزاری فارس، ۱ خرداد ۱۳۸۴
- «امام در برخوردهایشان با افراد، آنچنان صمیمی بودند که انسان فکر میکرد ایشان، هیچ کار و مشغلۀ دیگری ندارد، جز این که با او صحبت کنند. گاهی از مسائل شخصی و مشکلات ما سؤال میکردند، به گونهای که واقعاً انتظار نمیرفت امام با این همه مسئولیتهایی که بر دوش دارند و با این وقت اندک، این قدر نسبت به مسائل خانواده، دقّت داشته باشند» (برداشتهایی از سیرۀ امام خمینی(ره)، ج۱، ص۱۱).