Tag Archives: گفتگو

29جولای/20

فضای خانه را شاد نگه‌داریم

اشاره: در چهارده گام از «گام‌های موفقیت در زندگی مشترک» به موارد متعدد از بایدها و نبایدهای رفتاری و گفتاری اشاره شد. اینک در آغاز گام پانزدهم، به لزوم و اهمیت ایجاد فضای شاد در خانواده با استناد به احادیث و روایات از معصومین(علیهم‌السلام) می‌پردازیم:

 

وقتی که اهل خانه را شاد می‌کنی، خانه را بهشت می‌کنی و بهشت آسمانی، منتظر قدومت می‌نشیند. محیط شاد خانه، زندگی را برای اعضای آن، جذّاب می‌کند. از آن سو، وقتی کانون خانواده خشک و بی‌روح باشد، طعم زندگی را به کام اهالی خانواده، تلخ می‌کند. تأمین شادی باید دغدغه همه افراد خانواده باشد؛ زیرا شاد بودن، یکی از غذاهای روحی انسان است. شاید بتوان اهمّیت شاد بودن را از میزان شدّت توجّه دین به شاد کردن دیگران، درک کرد. از نگاه دینی، شاد کردن، از جمله عباداتی است که کم عبادتی به پای آن می‌رسد.(۱) شاد کردن مؤمنان، در حکم شاد کردن خدا و رسول اوست.(۲) خشنودی خداوند از شاد کردن مؤمنان، به قدری است که در برابر آن، هول و هراس روز قیامت را از کسی که مؤمنان را شاد کرده، بر می‌دارد.(۳)

 

عوامل شادکننده محیط خانواده

برای شاد کردن محیط خانواده، به نکات ذیل توجّه کنید:

الف) خوش‌اخلاقی و خوش‌رویی

ما پیش از این در مباحث دیگر هم از خوش‌اخلاقی و خوش‌رویی سخن گفته‌ایم. در اینجا نیز خوش‌رویی و خوش‌اخلاقی را از عوامل شاد نگه ‌داشتن محیط خانواده معرّفی می‌کنیم. این امر نشان می‌دهد که اخلاق خوش در ابعاد مختلف زندگی تأثیرگذار است. خوش‌اخلاقی و خوش‌رویی، کم‌هزینه‌ترین راه شاد نگه داشتن محیط خانواده است. این کار در حالی که هیچ هزینه اقتصادی ندارد، تأثیر بسیاری در تزریق نشاط به محیط خانواده دارد. خانواده‌ای را تصوّر کنید که اعضای آن چهره‌هایی گرفته و اخم‌آلود دارند و لب‌هایشان با تبسّم غریبه است. آیا تنفّس در این فضا لذّت‌بخش است؟ این خانواده هر اندازه هم که از نظر مادّی در رفاه باشند، نمی‌توانند از بودن در جمع خانواده خوشحال باشند.

حالا خانواده‌ای را تصوّر کنید که اعضای آن، چهره‌ای شاد و گشاده دارند و در هنگام گفتگو، لبخندی مهمان لب‌هایشان است. زندگی کردن در کنار افراد این خانواده، چه لذّتی دارد؟ چنین خانواده‌ای هر اندازه هم که از نظر مادّی در تنگنا باشند، باز هم از حضور در محیط خانواده، خوشحال می‌شوند.(۴) همان‌طور که در بحث «محبّت» هم گذشت، یکی از عوامل ابراز و ایجاد محبّت، خوش‌رویی است.(۵) خوش‌رویی، تنها موجب استحکام روابط خانوادگی نمی‌شود؛ بلکه یکی از عوامل اصلی پیشرفت انسان در مسیر آفرینش و نزدیک شدن به خداوند است.(۶)

در مقابل خوش‌اخلاقی، باید گفت که عصبانیّت و تندی از عواملی است که به شدّت از میزان شادی خانه می‌کاهد.

من که این‌طور هستم، تو هم؟ وقتی در خانه باشیم و روی لبت نقش لبخند کشیده باشی، شادم و انگار در بهشت؛ امّا اگر در یک روز آفتابی در کنار دریا نشسته باشیم و موسیقی آرام موج‌های به ساحل خورده، گوشمان را بنوازد؛ امّا اخم‌های تو به هم گره خورده باشد، غمگینم و انگار در جهنّم.

من که این‌طور هستم، تو هم؟ وقتی که پول، هوای کوبیدن در خانه‌مان را نمی‌کند؛ امّا خُلق تو، نقّاشی زیبایی روی صورتت کشیده، احساس می‌کنم شادی، لحظه‌ای از خانه‌مان فاصله نمی‌گیرد؛ امّا وقتی پول از در و دیوارمان بالا می‌رود و تابلوی صورت تو جلوه‌ای از نقّاشی سیاه اخلاق ناپسند است، احساس می‌کنم خانه‌مان را با خشت و گِلِ غم ساخته‌اند.

کاش راز شاد بودنمان را فراموش نمی‌کردیم تا راه شاد زیستن را اشتباه طی نمی‌کردیم!

 

ب) شوخی کردن

شوخ بودن، یکی از ویژگی‌های مؤمن بوده،(۷) و در معارف دینی به آن توصیه شده ‌‌است. بزرگان دین ما هم از شوخی کردن با مردم، پرهیز نداشته‌اند،(۸) تا جایی که یکی از دلایل دشمنان برای عدم صلاحیّت حاکم زمین و آسمان، امیرمؤمنان علی«ع» در امر خلافت، شوخی کردن ایشان بود.(۹) اولیای الهی، کسانی را که با شوخی، دلِ مردم را شاد می‌کردند دوست داشتند و در مواقعی که خود غمگین بودند، آرزو می‌کردند که چنین افرادی در نزدشان حضور داشتند.(۱۰) خداوند هم انسان‌های شوخ‌طبع را دوست دارد.(۱۱)

چه خوب است که اعضای خانواده، همان‌طور که در جمع دوستانشان اهل شوخی و بگو و بخند هستند، در خانه هم با یکدیگر شوخی کنند.

در همه کارهای خوب باید اعتدال را رعایت کرد. شوخی هم از جمله همین کارهاست که اگر در آن افراط شود، اثر بدی در رابطه انسان با همسرش می‌گذارد.(۱۲) مثلاً انسانی که بسیار شوخی می‌کند، دیگر در رابطه خود با دیگران اقتدار لازم را ندارد و حتّی آبروی او هم در معرض خطر قرار می‌گیرد.(۱۳) برخی از مردم در اهانت به کسانی که زیاد شوخی می‌کنند، جرئت بیشتری دارند(۱۴) که چنین جرئتی برای انسانی که زیاد شوخی می‌کند، مشکلات فراوانی ایجاد می‌کند. زیاد شوخی کردن، علاوه بر این که در روابط انسان با دیگران اثر منفی می‌گذارد، ایمان او را هم تضعیف می‌کند.(۱۵)

شوخی وقتی از حدّ گذشت، دیگر جنبه شادکنندگی خود را از دست داده، موجب آزار دیگران می‌شود. از همین روست که آرام آرام، شوخی بستری برای ایجاد کینه و دشمنی میان دو طرف می‌شود.(۱۶)

گاهی برخی از ما روی کارهای اشتباهمان، نام شوخی می‌گذاریم. مثلاً با گفتن یک دروغ، شوخی می‌کنیم(۱۷) یا این که به قصد خنداندن دیگران، همسرمان را در جمع مسخره می‌کنیم. اشتباه، اشتباه است و با تغییر نام آن به شوخی نمی‌توان از تأثیر منفی آن جلوگیری کرد.

به اندازه‌ای شوخی کن که مردم جدّی‌ات را شوخی نگیرند. به اندازه‌ای جدّی باش که مردم، شوخی‌ات را نمایش ندانند. وقتی شوخی می‌کنی، نگران از دست رفتن عزّتت باش و وقتی هم که جدّی هستی، گمان نکن که در حال کسب عزّتی. عزّت دستِ خداست. تو اگر به قدری که خدا دوست دارد شوخی کنی، وجودت را از عزّت پُر می‌کند و اگر به خیال کسب عزّت، شوخی را ترک کنی، شاید خدا عزّتت را بسپارد به دست همان مردمی که عزّت را در دستشان جستجو می‌کنی.

 

ج) تفریحات سالم

انسان نباید در طول زندگی از تفریحات سالم غافل بماند. پرداختن به تفریحات سالم از ویژگی‌های مؤمن است.(۱۸) تفریحاتی مانند بازی اعضای خانه با هم، قدم زدن، به فضای سبز نگریستن، سوارکاری و شنا از کارهایی است که در معارف دینی، شادی‌بخش معرّفی شده‌اند.(۱۹) تفریح علاوه بر این که به شاد شدن محیط خانه کمک می‌کند، انسان را در مسیر تقویت معنوی خویش هم یاری می‌دهد.(۲۰)

 

د) گفتگو

متأسّفانه امروزه به جهت حضور جدّی تلویزیون و رایانه در خانه، گفتگوهای اعضای خانواده به حدّاقل رسیده است، غافل از این که گفتگو، یکی از عوامل نشاط‌انگیز و شادی‌بخش در محیط خانه است.(۲۱)

 

 

پی‌نوشت‌ها

۱ـ رسول خدا«ص» فرمود: «محبوب‌ترین اعمال در نزد خداوند عزّوجلّ ، شاد کردن مؤمنان است» (الکافی، ج۲، ص۱۸۹).

۲ـ ابوحمزه ثُمالی می‌گوید: از امام باقر«ع» شنیدم که از قول رسول خدا«ص» فرمود: «هر کس مؤمنی را شاد کند، مرا شاد کرده است و هر که مرا شاد کند، خدا را شاد کرده است» (همان، ص۱۸۸). امام صادق«ع» فرمود: «وقتی یکی از شما مؤمنی را شاد می‌کند، گمان نکند که تنها او را شاد کرده؛ بلکه به خدا سوگند، ما را هم شاد کرده است. به خدا سوگند، رسول خدا«ص» را هم شاد نموده است» (همان جا).

۳ـ ابان بن تغلب از امام صادق«ع» درباره حقّ مؤمن برعهده مؤمن پرسید. امام«ع» فرمود: «حقّ مؤمن بر مؤمن، عظیم‌تر از اینهاست. اگر به شما بگویم [از آنجا که توان درکش را ندارید] کافر می‌شوید. وقتی که مؤمن [در قیامت] از قبرش خارج می‌شود، به همراه او تمثالی خارج می‌شود. که به او می‌گوید: «…بشارت بر تو باد که خداوند عزّوجلّ  به تو دستور داده که وارد بهشت شوی». مؤمن می‌گوید: «خدا تو را بیامرزد! تو کیستی که از هنگامی که از قبرم خارج شدم، مرا بشارت دادی و در راه، مونسم بودی و از جانب خداوند هم برایم خبر آوردی؟». تمثال می‌گوید: «من همان سُروری هستم که تو وارد دل برادرانت کردی. من از همان سُرور آفریده شدم تا تو را بشارت دهم و در هنگام وحشت، انیست باشم» (همان، ص۱۹۱).

۴ـ امیرمؤمنان علی«ع» فرمود: «شما نمی‌توانید با اموالتان در زندگی مردم گشایش ایجاد کنید، پس با گشاده‌رویی و نیک برخورد کردن، این کار را انجام دهید.»(وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۱۶۱).

۵ـ امیرمؤمنان علی«ع» فرمود: «خوش‌رویی، جان و مغزِ دوستی است» (بحار الأنوار، ج۷۱، ص۱۶۵).

۶ـ امام صادق«ع» فرمود: «کارهای نیک و روی خوش باعث جلب محبّت شده، انسان را وارد بهشت می‌کند؛ امّا بخل و ترش‌رویی، انسان را از خداوند دور کرده، انسان را داخل در جهنّم می‌کند» ( أعلام الدین، ص۱۲۰).

۷ـ فضل بن ابی قرّه از امام صادق«ع» نقل می‌کند که فرمود: «هیچ مؤمنی نیست، مگر آن که در او دُعابه هست». از ایشان پرسیدم: دعابه چیست؟ فرمود: «شوخی» ( الکافی، ج۲، ص۶۶۳). رسول خدا«ص» فرمود: «مؤمن شوخ و شنگ است و منافق اخمو و خشمگین است» (تحف العقول، ص۴۹).

۸ـ یونس شیبانی می‌گوید: امام صادق«ع» از من پرسید: «شوخی کردنتان با هم چگونه است؟». من گفتم: اندک. فرمود: «این‌گونه نباشید. همانا شوخی کردن از خوش‌اخلاقی است و تو با شوخی کردن، برادرت را شاد می‌کنی. رسول خدا«ص» با کسی شوخی می‌کرد و قصد می‌‌کرد که او را شاد کند» (الکافی، ج۲، ص۶۶۳).

۹ـ آنها معتقد بودند که حاکم باید خشن و تندخو باشد (ر.ک: شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱، ص۲۵).

۱۰ـ امام رضا«ع» فرمود: «عربی بیابانگرد نزد رسول خدا«ص» می‌آمد و هدیه‌ای به ایشان می‌داد و همان جا می‌گفت: بهای هدیه‌ام را بده. رسول خدا«ص» هم می‌خندید. ایشان، هنگامی که غمگین می‌شد، می‌فرمود: «آن عرب بیابانگرد چه شد؟ کاش نزد ما می‌آمد»» ( الکافی، ج۲، ص۶۶۳).

۱۱ـ امام باقر«ع» فرمود: «همانا خداوند عزّوجلّ  کسی را که در جمع بی‌آنکه حرف ناپسندی بزند شوخی کند، دوست می‌دارد» (همان‌جا).

۱۲ـ برخی از روایات به صورت مطلق از شوخی کردن منع می‌کند. در برخی از روایات هم از افراط در شوخی و یا شوخی به همراه گناه منع شده است؛ مانند شوخی‌هایی که موجب آزار دیگران است. از روایات دسته دوم می‌توان فهمید که مقصود از روایات دسته اول نیز همان افراط در شوخی یا شوخی به همراه گناه است که می‌توان از آن به «شوخی بی‌جا» یاد کرد.

۱۳ـ حَمران بن اَعیَن می‌گوید: «به محضر امام باقر«ع» رسیدم و به ایشان گفتم: سفارشی به من بنمایید. فرمود: «تو را به تقوای الهی سفارش می‌کنم. از شوخی[بی‌جا] دوری کن که هیبت انسان و آبروی او را می‌برَد» (وسائل‏الشیعه، ج۱۲، ص ۱۱۳).

۱۴ـ امام صادق«ع» فرمود: «[بی‌جا] شوخی نکن که دیگران بر تو جرئت پیدا می‌کنند» ( الکافی، ج۲، ص۶۶۵).

۱۵ـ امام کاظم«ع» فرمود: «از شوخی [بی‌جا] پرهیز کن که نور ایمانت را از بین برده، مردانگی‌ات را سبُک می‌سازد» (همان‌جا).

۱۶ـ امیرمؤمنان علی«ع» فرمود: «شوخی [بی‌جا] موجب ایجاد کینه است» (تحف العقول، ص۸۶). باز هم‌ایشان فرمود: «هر چیزی بذری دارد و بذر دشمنی هم شوخی [بی‌جا] است» (غررالحکم و دررالکلم، ص۵۴۳).

۱۷ـ امیرمؤمنان علی»ع» فرمود: «ای ابوذر! همانا کسی سخنی بر زبان می‌آورد که رضای الهی در آن است و خداوند هم در روز قیامت، رضوان خویش را بر او می‌نویسد. کسی هم در مجلسی حرفی می‌زند که دیگران را بخندانَد؛ امّا [به جهت همان حرف] از فاصله‌ای به اندازه فاصله آسمان تا زمین به جهنّم انداخته می‌شود. ای ابوذر! وای بر کسی که برای خنداندن مردم حرفی را به دروغ بگوید، وای بر او! وای بر او! وای بر او!» (وسائل‏الشیعه، ج۱۲، ص۲۵۱).

۱۸ـ امیرمؤمنان علی«ع» فرمود: «برای انسان مؤمن، سه ساعت است (زندگی مؤمن، سه قسمت است): ساعتی با خدایش در نیایش است، ساعتی معاش خود را تنظیم می‌کند، و ساعتی را مابین خود و لذایذ حلال و خوشایند می‌گذراند و برای انسان خردمند، شایسته نیست به دنبال چیزی باشد، مگر سه چیز: تنظیم معاش، گام برداشتن در راه آخرت، و لذّتی که حرام نباشد» (نهج البلاغه، حکمت ۳۹۰).

۱۹ـ ر.ک: المحاسن، ج۱، ص۱۴٫

۲۰ـ رسول خدا«ص» فرمود: «در صحف ابراهیم«ع» آمده: «خردمند مادام که خِردش از او گرفته نشده است، باید ساعاتی را برای خود در نظر بگیرد: زمانی را برای مناجات با پروردگارش عزّوجلّ، زمانی را برای حساب کشیدن از خویش، و زمانی را برای اندیشیدن در نعمت‌هایی که خداوند عزّوجلّ  به وی داده است، و زمانی را هم برای بهره‌مندی خویش از حلال؛ چرا که این زمان، کمکی برای آن سه زمان دیگر و مایه آسودگی و رفع خستگی از دل‌هاست»» (وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۹۷).

۲۱ـ ر.ک: المحاسن، ج۱، ص۱۴٫

۲۲ـ به همّت دست‌اندرکاران «رادیو معارف»، یک لوح فشرده از این گونه سرودها به همراه مدّاحی‌های شاد با عنوان «شادمانه» تهیّه شده که می‌توانید از طریق تماس با روابط عمومی رادیو معارف (۲ – ۰۲۵۳۲۹۱۰۵۵۱) آن را تهیه کنید.

 

29آگوست/19

از گفتگوی قاعده‌مند، غافل نشویم

مقدمه: در شماره‌های گذشته، سیزده گام از گام‌های موفقیت در زندگی مشترک را مرور کردیم. از این شماره، گام چهاردهم را مرور خواهیم نمود و ابتدا به اهمیت گفتگوی زوجین و اینکه در باره چه چیزهایی گفتگو شود، میپردازیم:

 

لازمۀ گفتگو، تنها یاد گرفتن واژه‌ها نیست. این که می‌بینی تا بساط سخن را پهن می‌کنی، ردّ پای اختلاف به میان می‌آید، برای این است که قاعدۀ حرف زدن را بلد نیستی.

با تأسّف فراوان باید گفت: یکی از مشکلات خانواده‌های امروزی، کم‌رنگ شدن فرهنگ گفتگوست، به گونه‌ای که به شهادت آمار، ‌بیشتر زن و شوهرهای ایرانی روزانه حتّی نیم ساعت نیز با هم صحبت نمی‌کنند. همین اندازه از گفتگو هم بیشتر در بارۀ مسائل اقتصادی خانواده است.(۱)

کم شدن فرهنگ گفتگو، موجب شده در برخی از خانواده‌ها زن یا شوهر و یا هر دو برای به کُرسی نشاندن حرف خود، فقط دستور صادر کنند. همان‌طور که برخی، خانه را با دادگاه اشتباه می‌گیرند و فقط به دنبال به دست آوردن حقّ خود هستند. برخی هم خانه را با اداره یا پادگان اشتباه گرفته‌اند. فقط دستور می‌دهند و تنها منتظر شنیدن کلمۀ «چَشم» هستند!. این نوع برخورد، تنش‌زاست. گاهی دستورهایی در خانه صادر می‌شود که از طرف مقابل، مورد پذیرش قرار نمی‌گیرد. همین امر، موجب اختلاف می‌شود. نه دستور دهنده، خواستۀ خود را در قالب یک گفتگو ارائه می‌کند و نه شنوندۀ دستور، دلیل عدم اطاعت خود را با استدلالی منطقی به طرف مقابل خود، انتقال می‌دهد. نتیجه این می‌شود که یکی می‌‌گوید: «انجام بده» و دیگری می‌گوید: «انجام نمی‌دهم».

گاهی هم رفتارهای به ظاهر اشتباه از زن یا شوهر سر می‌زند که تا مدّت‌ها یکی از دیگری کینه به دل می‌گیرد، بدون این‌که پای صحبت هم بنشینند و از این ناراحتی سخن به میان آورند.

می‌خواهم امروز  محاسبه کنم تعداد واژه‌هایی را که دیروز، من و تو با هم ردّ و بدل کردیم. حسابش دستت

هست؟ بیا امروز  با هم بشماریم تعداد جمله‌هایی را که دیروز، بار تفاهم داشت. حسابش دستت هست؟ بیا

امروز  کنار هم بگذاریم واژه‌هایی را که دیروز، رنگ دستور گرفته بود. حسابش دستت هست؟ و بیا امروز

جمع بزنیم جمله‌هایی را که دیروز، بوی محبّت می‌داد. حسابش دستت هست؟ حسابش دست من که

هست، از بس که با هم کم‌حرف می‌زنیم. بیا امروز، ورق بزنیم دفتر خاطرات دیروز را. حالش را داری؟ بیا

امروز یاد کنیم از ساعت‌ها گفتگوی روزانۀ‌ دیروزمان. یادت هست؟ و بار سنگین جمله‌هایی را که با خود،

تفاهم حمل می‌کردند. یادت هست؟ و دسته دسته گل‌واژه‌های محبّتی را که به هم هدیه می‌کردیم. یادت

هست؟ دیروز، دور و بَری‌هایمان از حرف‌زدن‌هایمان خسته می‌شدند. یادت هست؟ و امروز، ستون‌های

خانه‌مان از سکوت‌مان خسته‌اند. حواست هست؟ و خودمان خسته‌ایم از این همه سکوت تلخ و گفته‌های

خشک. هر دو حواسمان هست؛ امّا حواسمان نیست. یادمان هست؛ امّا یادمان نیست. چرایش را باید نشست

و در گفتگوهایی که بین ما اتّفاق نمی‌افتد، پیدا کرد!

 

در بارۀ چه چیزهایی گفتگو کنیم؟

الف) در بارۀ اختلافات، برای رفع آنها

اختلاف‌های زن و شوهر، می‌تواند مایۀ رشد زندگی شود؛ البتّه در صورتی که دو طرف، اختلاف را به میدان زورآزمایی تبدیل نکنند؛ بلکه با در نظر گرفتن قواعدی که در این‌جا در بارۀ گفتگو می‌گوییم، در مورد آن صحبت کنند و آن را حل کنند.

هرچه باشد، در یک مسئلۀ مورد اختلاف، یکی اشتباه می‌کند. شاید هم هر دو یک عقیده و سلیقه دارند؛ امّا یکی اشتباه می‌فهمد. اگر اشتباه در عقیده باشد، گفتگوی قاعده‌مند، می‌تواند فردی را که اشتباه می‌کند، از اشتباه خود بیرون آورَد و همین، مایۀ رشد اوست. اگر هم اشتباه در فهم است، گفتگو، می‌تواند تفاهم ایجاد کند که سرمایۀ اصلی زندگی است.

می‌شود با اختلاف به هم نزدیک شد؛ آری، با اختلاف! فریادهایی که به بهانۀ اختلاف به آسمان می‌رود، اگر

به واژه‌های عاقلانه‌ای تبدیل شود که به روی زمین می‌آید، فقط اختلاف را از میان نمی‌برد؛ بلکه از اختلاف،

پلی می‌سازد برای رسیدن و نزدیک‌تر شدن شما دو نفر به هم.

چه‌قدر بد سلیقه‌اند آنها که با فریاد به سوی اختلاف می‌روند و چه‌قدر نابلدند آنهایی که در اختلاف، قهر می‌کنند و چه‌قدر باهوش‌اند آنهایی که به اختلاف، لبخند می‌زنند و با گفتگو، آن را دور می‌زنند و با منطق، تهدیدِ اختلاف را به فرصتی برای تفاهم، تبدیل می‌کنند.

 

ب) در بارۀ اشتراکات، برای تقویت آنها

همیشه که نباید در بارۀ اختلافات، سخن گفت. اشتراکات هم موضوع خوبی برای گفتگوست. وقتی ما با همسرمان در بارۀ اشتراکات اعتقادی خود سخن می‌گوییم، موجب می‌شود هر دو در این عقیده، استوارتر شده، نقطۀ اشتراکمان تقویت شود. البتّه در بارۀ اشترکات، تذکّر این نکته ضروری است که نباید اشتراکات را همیشه تقویت کرد. شاید نقطۀ اشتراک ما، عقیدۀ نادرستی باشد.

پس بهتر است در بارۀ نقاط اشتراک با اهلش مشورت کنیم تا مطمئن شویم که اشتراکات ما عقاید درستی است که ارزش تقویت کردن دارد.

راستش چند وقتی بود که فکر می‌کردم عدد نقطه‌های اشتراک من و تو که می‌توان به آنها دل بست، چه‌قدر است؟ گاهی به خیالم می‌رسید که تعدادشان اندک است.

گاهی ابرِ سیاه اختلافاتمان، چنان در مقابل نور این اشتراکات می‌ایستاد که گمان می‌کردم زندگی، تاریک است. چه تاریکیِ وحشتناکی! چه‌قدر خوب شد که امروز با هم داشته‌هایمان را مرور کردیم. این همه نقطۀ مشترک کنار هم، یک خطّ ممتد می‌شود به سوی مقصدی که برایش ازدواج کردیم. حالا دیگر موج اضطرابم در ساحل این خطّ ممتد، آرام گرفته است. مدّت‌ها بود طعم این آرامش را نچشیده بودم.

 

ج) در بارۀ امور روزمرّۀ زندگی، برای باز کردن سفرۀ دل و اطّلاع از اوضاع یگدیگر

برخی سخن گفتن در بارۀ امور روزمرّه را برای خود عیب می‌دانند؛ در حالی که گاهی زن یا شوهر نیاز دارد از امور روزمرّۀ خود، مثل قضایایی که امروز در خانه یا بیرون از خانه برای او پیش آمده، سخن بگوید. این گفتگو، شاید چیزی را حل یا تقویت نکند؛ امّا همین اندازه که همسر، سفرۀ دل خود را باز کرده و طرف مقابل خود را شنوندۀ خوبی می‌بیند، در استحکام روابط زن و شوهر، مؤثّر است.(۲) از سوی دیگر، سخن گفتن و شنیدن در بارۀ امور روزمرّه، موجب می‌شود که زن و شوهر از اوضاع هم باخبر شوند و برخورد خود را با همسر خویش، متناسب با همین اوضاع، مدیریّت کنند.

مثلاً اگر شوهر فهمید که امروز فرزند خردسالش بهانه‌گیری و گریۀ بسیاری کرده، از این که همسر او حوصله و نشاط ندارد، شاکی نمی‌شود. اگر هم زن متوجّه شود که امروز بارِ کاری شوهرش بیش از روزهای دیگر بوده، از این که خواستۀ او را برای رفتن به خرید رد می‌کند، ناراحت نمی‌شود.

 

د) در بارۀ مسائل دینی، برای معرفت‌اندوزی و رسیدن به نوع نگاه مشترک

صحبت از معارف دینی نباید به جلسات رسمی محدود شود. خانواده، یکی از بهترین مکان‌ها برای گفتگو در این زمینه است. چه خوب است حدّاقل هفته‌ای یک بار به اتّفاق خانواده، گفتگویی دینی داشته باشیم. موضوع گفتگو را می‌توان با توافق یکدیگر، انتخاب کرد.

آیات قرآن، روایات و کتب علمای اسلام‌شناس، می‌تواند محور خوبی برای این گفتگوها باشد. اگر یک بار امتحان کنید، طعم شیرینِ این نوع گفتگوها را خواهید چشید. چنین گفتگوهایی علاوه بر این که سطح معرفتی خانواده را بالا می‌برَد، موجب می‌شود نگاه زن و شوهر به مسائل دینی، افق مشترکی بیابد که این اشتراک، تأثیر بسزایی در رسیدن به تفاهم بیشتر دارد.

 

هـ) در بارۀ تربیت فرزند، برای رسیدن به وحدت رویه

یکی از بزرگ‌ترین مشکلات تربیتی، سیاست دوگانه در تربیت فرزند است. متأسّفانه در برخی از خانواده‌ها پدر برای خود، شیوه‌ای در تربیت دارد و مادر، روش دیگری را در پیش گرفته است. این سیاست دوگانه، آثار زیان‌باری را در پی خواهد داشت.

در این صورت، ممکن است فرزند، دارای شخصیّت دوگانه شود و یا این که به کلّی از پدر و مادر بُریده شود و تربیت او به دست عنصری خارج از محیط خانواده بیفتد.

گفتگو در بارۀ تربیت فرزند، گامی مهم و لازم برای رسیدن به روشی مشترک در تربیت فرزند است. البتّه بهتر است این گفتگو، قبل از تولّد فرزند و حتّی انعقاد نطفه، شکل بگیرد؛ چرا که از نگاه دینی، تربیت، از هنگام انعقاد نطفه و حتّی پیش از آن آغاز می‌شود.

من سرگیجه گرفتم از بس که چرخیدم میان راهی که شما نشانم دادید. آخر می‌خورم زمین از شدّت این سرگیجه. چه کاری درست است؟ چه کاری اشتباه؟ مرا از این حیرت، نجات دهید. پدر، راهی را نشان می‌دهد که مادر، آن را بیراهه می‌داند. مادر، دستم را می‌گیرد و به راهی می‌برد؛ ولی پدر با یک دست، دستم را می‌کشد و با دست دیگرش راهی دیگر را نشانم می‌دهد. خودتان می‌دانید که چه کار می‌کنید؟! من برای رهایی از این سرگیجه، تصمیم گرفته‌ام نه راه پدر را بروم و نه مادر را. پدر می‌گوید: راه من درست است، مادر هم می‌گوید: راه من. هر دو راه که نمی‌تواند با هم درست باشد! یک‌بار هم که شده، بنشینید و به جای این همه داد و هواری که بر سر هم می‌کشید، در بارۀ راهی که به من نشان می‌دهید، حرف بزنید. عیبی دارد؟

 

و) در بارۀ مسائل علمی، برای بالا بردن اطّلاعات

اطّلاع از مسائل روز، مثل مسائل علمی یا سیاسی، نگاه انسان را به دنیای اطراف خود، واقع‌بینانه می‌کند. زن و شوهر می‌توانند در این فضا نیز همراه یکدیگر باشند.

 

پی‌نوشت:

  1. خبرگزاری فارس، ۱ خرداد ۱۳۸۴
  2. «امام در برخوردهایشان با افراد، آن‌چنان صمیمی بودند که انسان فکر می‌کرد ایشان، هیچ کار و مشغلۀ دیگری ندارد، جز این که با او صحبت کنند. گاهی از مسائل شخصی و مشکلات ما سؤال می‌کردند، به گونه‌ای که واقعاً انتظار نمی‌رفت امام با این همه مسئولیت‌هایی که بر دوش دارند و با این وقت اندک، این قدر نسبت به مسائل خانواده، دقّت داشته باشند» (برداشت‌هایی از سیرۀ امام خمینی(ره)، ج۱، ص۱۱).