Tag Archives: زندگی مشترک

17فوریه/21

عذرخواهی را عار ندانیم

وقتی عذرخواهی می‌کنی، به بزرگ شدن خودت کمک می‌کنی و وقتی هم عذر کسی را می‌پذیری، از کوچک شدنش جلوگیری می‌کنی.

زندگی مشترک هر انسانی غیر از معصومان(ع) مملو از خطاست. عصمت از خطا برای انسان‌های معمولی تقریباً غیر ممکن است؛ امّا اگر ما به رفتارها و گفتارهایمان توجه و دّت کافی داشته باشیم، از میزان خطاهایمان کاسته خواهد شد و دیگر مجبور به عذرخواهی نمی‌شویم.

امام حسین(ع) فرمود: «از کاری که باید به جهت آن عذرخواهی کنی، بپرهیز، زیرا مؤمن نه بدی می‏کند و نه پوزش می‏طلبد؛ امّا منافق، هر روز بدی می‏کند و عذرخواهی می‏کند.»(۱)

حال اگر به هر دلیلی دچار خطا شدیم، چه باید کرد؟

برخی عادت دارند به جای پذیرش خطای خویش، تا حد ممکن، آن را توجیه کنند؛ در حالی که انکار اشتباه، خود نوعی اصرار بر آن است؛ حتی اگر اشتباه را تکرار نکند.

بهترین کار در این هنگام، پذیرفتن خطاست. اگر انسان از نگاه خود مرتکب خطایی هم نشده، بهتر است در مقابل همسر خویش، مدعیانه ظاهر نشود؛ بلکه برای جلوگیری از تنش بگوید: «اگر من چنین خطایی مرتکب شدم، از شما عذر می‌خواهم.»

امام صادق(ع) فرمود: «اگر کسی به تو نسبت ناروایی داد، به او بگو: اگر در آنچه می‏گویی، صداقت داری، از خداوند می‏خواهم که مرا ببخشد و اگر دروغ می‏گویی، از خداوند می‏خواهم که تو را ببخشد.»(۲)

عذرخواهی، نشانۀ خردمندی است.

برخی هم به جای عذرخواهی تلاش می‌کنند روزنۀ گریزی بیابند و تقصیر را به گردن دیگری بیندازند. این روحیه، نه تنها مشکلی را حل نمی‌کند؛ بلکه مشکلات جدیدی را به وجود می‌آورد که همان بگو مگوهای بی‌خودی بر سر تعیین مقصر است. اگر اشتباهی کرده‌ایم، تا همسرمان را راضی نکرده‌ایم، آرام نگیریم.

پذیرش خطا موجب می‌شود همسر ما اگر هم عصبانی است، خشم خود را مهار کند؛ اما توجیه خطا معمولاً طرف مقابل را عصبانی‌تر می‌کند. عذرخواهی نه تنها نشانۀ ضعف نیست؛ بلکه دلیلی بر مدیریت عاقلانۀ یک اختلاف است. کسی که در رفتار خود مرتکب اشتباهی می‌شود و خیلی زود، عذرخواهی می‌کند معلوم است که از بهرۀ عقلی بالایی برخوردار است.

امیرمؤمنان علی(ع) فرمود: «عذرخواهی، دلیل خردمندی است»(۳)

و نیز : «خردمندترین مردم، عذر پذیرترین آنها از مردم است.»(۴)

پذیرش عذر هم نشانۀ خردمندی است.

بنابراین اگر هر دو طرف به عذرخواهی و عذرپذیری پایبند باشند، تنش‌ها را عاقلانهتر پشت سر خواهند گذاشت. در این صورت، اختلاف‌ها نه تنها موجب کدورت نخواهند شد؛ بلکه به استحکام رابطه نیز کمک خواهند کرد.

برخی از پوزش‌ها با رفتار شکل می‌گیرد. مثلاً زن اشتباهی کرده و بر اثر آن تنشی میان او و همسرش ایجاد شده است و به هر دلیلی از پوزش زبانی خودداری می‌کند؛ اما وقتی همسرش به خانه می‌آید، خود را برای او میآراید و با روئی گشاده به استقبالش می‌رود. یا مرد اشتباهی را مرتکب شده و به جای پوزش زبانی، با یک جعبه شیرینی به خانه برمیگردد و با لبی خندان به همسرش شیرینی تعارف می‌کند. در اینجا باید طرف مقابل هم گذشت کند و انتظار نداشته باشد که حتماً همسرش با زبان عذرخواهی کند.

پذیرش اشتباه هم خود، نوعی پوزش‌طلبی است.

اگر اختلافی رخ داد و همسرمان مقصر بود، اما به جای اینکه بگوید: «معذرت می‌خواهم»، گفت: «اشتباه از من بود و مقصرم»، همین را باید عذرخواهی دانست و پذیرفت.

امیرمؤمنان علی(ع) فرمود: «بسا جرمی که اقرار به آن، انسان را از عذرخواهی بی‌نیاز می‌کند.»(۵)

برای پذیرفتن عذر همسر نباید به دنبال دلیل قانع کننده‌ بود. ممکن است دلیلی که همسرمان برای اشتباهش می‌آورد، از نظر ما منطقی نباشد؛ اما این نباید مانع پذیرش عذر او شود. در این‌گونه موارد نه تنها نباید عذرخواهی او را رد کرد؛ بلکه باید خودمان برای اشتباه او دلیلی بتراشیم.

مثلاً اگر قولی داده و حالا عمل نکرده، بگوییم شاید در توانش نبوده، شاید فراموش کرده، شاید وقتی که قول می‌داد، به سختی عمل کردن به آن فکر نکرده بود، شاید… و هزار شاید دیگر. بالاتر از این، حتی اگر می‌دانیم که او در عذری که می‌آورد، صادق نیست، باز هم باید عذرش را بپذیریم.

در برابر خطاهای همسر، باید تا حد ممکن با نگاهی همراه با حسن ظن، قضاوت کنیم؛ اما اگر این خطا به هیچ وجه قابل توجیه نبود، باید از آن گذشت کرد و اگر همسرمان از آن خطا عذرخواهی کرد، عذر او را پذیرا باشیم.

در پذیرش عذر، نباید معطل کرد. همین که همسرمان عذرخواهی کرد، باید عذر او را بپذیریم. نپذیرفتن عذر، نشانۀ کمبود عقل است و موجب محرومیت از بهره‌های معنوی می‌شود. در بسیاری از موارد، نپذیرفتن عذر از اشتباهی که همسرمان انجام داده، زشت‌تر است. در روایتی یکی از ویژگی‏های همسر بد، عذرناپذیری او معرفی شده است(۷). این رویه موجب می‌شود که انسان از فیض شفاعت محروم شود.

شاید در اینجا سئوالی پیش بیاید که: «چرا باید تا این اندازه مدارا کرد؟ آیا این موجب نخواهد شد که همسرمان در اشتباهاتش جسارت بیشتری پیدا کند؟» در پاسخ به این سئوال باید گفت فرض کنید زن یا شوهری عصبانی شده و در همان حالت، کار ناشایستی را انجام داده‌ که موجب ایجاد کدورت شده است. شخص وقتی به اشتباه خود پی می‌برد، با عذری درست یا نادرست نزد همسر خود میآید و پوزش می‌طلبد. حالا همسر او می‌تواند دو کار انجام دهد. یا عذرش را نپذیرد و او را نبخشد. این کار موجب ادامه کدورت می‌شود و هیچ اصلاحی هم اتفاق نمیافتد. یا عذرش را قبول میکند و او را میبخشد و رابطه به حالت عادی باز می‌گردد. در این حالت است که اگر تصمیم به حرکت اصلاحی گرفتیم، بسیار عاقلانه و منطقی می‌توانیم با در نظر گرفتن قواعدی که در همین مباحث ارائه می‌شوند، برای اصلاح اقدام کنیم. بنابراین، اصلی‌ترین کارکرد پذیرش عذر، ایجاد فضای مستعد برای انجام حرکت‌های اصلاحی است. ناگفته نماند که انسان در اموری که از امر خداوند اطاعت میکند و دیگران ناراحت میشوند، نباید عذرخواهی کند.

 

پی‌نوشت‌ها:

۱- تحف العقول، ص۲۴۸

۲- بحار الأنوار، ج۱، ص۲۲۶

۳- ر.ک: عیون الحکم و المواعظ، ص۳۵٫

۴- عیون الحکم و المواعظ، ص۳۵)

۵- غرر الحکم و درر الکلم، ص۱۹۲

۶- بحار الأنوار، ج۶۸، ص۴۲۵

۷- ر.ک: بحار الأنوار، ج۱۰۰، ص۲۳۵

03ژانویه/21

از نظافت و آراستگی خود و خانه، غافل نشویم

مقدمه: در ادامۀ مبحث «گام‌های موفقیت در زندگی مشترک» که در شماره‌های پیشین تقدیم شدند، در گام شانزدهم از این بحث، با استناد به توصیه‌ها و تاکیدات ائمه معصومین«ع» به ضرورت و لزوم «نظافت و آراستگی فردی و اجتماعی»،  می‌پردازیم:

 

نمی‌شود تنت مثل آب چشمه، پاک نباشد و ادّعا کنی روح زلالی داری

از حساسیت‌های همه انسان‌ها، اعم از مرد و چه زن، حساسیت نسبت به نظافت است. رعایت نظافت ظاهری، از شرایط دینداری ‌است.  امام رضا«ع» فرمود: «پاکیزگی، از اخلاق انبیاست»(۱)

در معارف دینی، نظافت از ابعاد مختلفی بررسی و در مورد همه آنها توصیه شده است:

 

الف) نظافت تن

بدبو بودن بدن، موجب بی‌‌میلی همسر می‌شود. به همین دلیل، شستشوی بدن برای از بین بردن بوی نامطبوعی که حاصل عرق کردن است، تأثیر به‌سزایی در تمایل زن و شوهر نسبت به یکدیگر دارد.

امیرمؤمنان علی«ع» فرمود:

«خودتان را به وسیلۀ آب از بوی نامطبوعی که مایۀ آزار دیگران است، پاکیزه سازید و به خودتان برسید؛ زیرا خداوند عزّوجلّ از بنده پَلشت و لاقیدی که هر کسی که با او می‌نشیند، از وی بیزار می‌شود، نفرت دارد.»(۲)

یکی از مصادیق نظافت بدن، زدودن موهای زاید است. رسول خدا «ص» فرمود: «کسی از شما سبیل و موی عانه و زیر بغل خود را بلند نگذارد.» (۳) این کار، علاوه بر اینکه بوی نامطلوب بدن را از بین می‌برد، از اعمال مستحب است و در روایات ما، تأکید فراوانی نسبت به آن شده است. در سیرۀ بزرگان دین ما آمده که گاهی این بزرگواران، فقط برای زدودن موهای زاید به حمام می‌رفتند. امیر مؤمنان علی«ع» فرمود: «زایل کردن موی زیر بغل، بوی بد نامطلوب را از بین می‌برد و مایه پاکیزگی می‌شود و همچنین از سنت‌هایی است که خداوند به انسان پاکیزه، حضرت محمد«ص» امر فرموده است.»(۴)

 

ب) نظافت لباس

پاکیزگی لباس هم مانند تمیز بودن تن در روابط زن و شوهر مؤثر است. پس نباید به نظافت بدن بسنده کرد. در صدر اسلام، کسانی که به نظافت لباس خود اهمیت نمی‌دادند، مورد سرزنش رسول خدا «ص» قرار می‌گرفتند.

جابربن عبدالله می‌گوید: «رسول خدا «ص» نزد ما آمدند و چشمشان به مردی افتاد که موهایش ژولیده و در هم بود. فرمودند: «آیا این مرد چیزی پیدا نکرد که با آن موهای خود را مرتب کند؟». مردی دیگری را دیدند که لباس‌هایی چرکین به تن داشت. فرمودند: «آیا این مرد آبی پیدا نکرد که لباسش را با آن بشوید؟»(۵)

علاوه بر تأثیری که نظافت لباس روی روابط ما با همسرمان دارد، توجه به این مطلب، موجب شادابی روح نیز می‌شود. امیرمؤمنان علی«ع» فرمودند: «لباس پاکیزه، غم و اندوه را از بین می‌برد و موجب پاکیزگی نماز است.(۶)

 

ج) نظافت دهان و دندان

نظافت دهان و دندان از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است تا حدی که شخص بی‌توجه به آن، مورد سرزنش قرار گرفته است.

رسول خدا «ص» فرمودند: «چرا شما را در حالی می‌بینم که دندان‌هایتان، زرد شده؟ شما را چه شده است که مسواک نمی‌زنید؟» (۷)

امام صادق«ع» فرمود: «مسواک کردن، از اخلاق انبیاست»(۸)

امیرمؤمنان علی«ع» فرمود: «دو رکعت نماز با مسواک از هفتاد رکعت نماز بدون مسواک، برتر است.»(۹)

و نیز : «مسواک زدن، موجب پاکیزگی دهان و مایۀ خشنودی پروردگار است.»(۱۰)

رسول خدا «ص» فرمود: «جبرئیل«ع» همواره مرا به مسواک زدن توصیه می‌کرد، چندان که گمان کردم به‌زودی این کار را واجب خواهد کرد.»(۱۱)

بوی بدی که از دهان به جهت تنبلی در زدن مسواک به مشام می‌رسد، در ارتباط صمیمانه میان زن و شوهر تأثیر منفی می‌گذارد. رعایت نظافت سبب تمایل همسر به ارتباط می‌شود و از این ارتباط لذت می‌برد.

البته بوی بد دهان بسیاری از افراد در اثر بیماری است. این افراد باید به پزشک مراجعه کنند؛ امّا متأسفانه در موارد بسیاری این افراد، توجهی به بیماری خود ندارند و به دنبال درمان آن نمی‌روند.

 

د) نظافت خانه

ظاهر خانه در نشاط و شادابی روحیه انسان، بسیار مؤثّر است. خانه کثیف و در هم ریخته، روان انسان را کسل می‌کند. اسلام، در کنار نظافت خود، اهمیت ویژه‌ای به نظافت خانه داده و به ابعاد مختلف آن، مثل جارو کردن خانه و جلوی درِ خانه و پاک کردن در و دیوار خانه از تارهای عنکبوت پرداخته است.

امیرمؤمنان علی«ع» فرمود: «خانه‌های خود را از تار عنکبوت، تمیز کنید؛ زیرا باقی گذاشتن آن در خانه، فقر می‌آورد.»(۱۲)

 

هـ) آراستگی

ممکن است کسی تمیز باشد؛ امّا آراسته نباشد. آراستن یعنی افزودن به زیبایی ظاهری. دوست داشتن زیبایی، امری فطری است که خداوند هم آن را دوست دارد و تمایل به آن را در وجود ما نیز قرار داده است.(۱۳)

پیامبر خدا «ص» وقتی می‌خواستند از خانه بیرون بروند، به آئینه نگاه و موهایشان را صاف می‌کردند و شانه می‌زدند. گاهی در آب می‌نگریستند و موهایشان را مرتب می‌کردند. ایشان خود را برای اصحاب هم زیبا می‌کردند، چه رسد به خانواده‌شان‌.(۱۴)

آراستن خویشتن نیز یکی از صفات مؤمنان برشمرده شده و علاوه بر آن به آراستن خانه نیز توصیه شده است.

امام صادق«ع» فرمود: «خداوند زیبایی و خودآرایی را دوست دارد و بینوایی و تظاهر به فقر را ناخوش می‌دارد. هرگاه خداوند به بنده‌ای نعمتی دهد، دوست دارد اثر آن را در او ببیند.» پرسیده شد: «چگونه؟» فرمود: «لباس تمیز بپوشد، خود را خوشبو کند، خانه‌اش را گچ‌کاری کند و جلوی در حیاط خود را جارو بزند.»(۱۵)

مردان و زنان دوست دارند همسران خود را در شکل و صورت آراسته ببینند. به همین دلیل هم اسلام، آراستگی انسان برای همسرش را به منزلۀ یک حق، توصیه کرده(۱۶) و علاوه بر نظافت، نسبت به آراستگی افراد نیز حساسیت نشان داده است.

آراستگی، یکی از عوامل افزایش محبّت میان زن و شوهر است. علاوه بر این، آراستن زن و شوهر برای هم موجب مصونیت حریم عفاف در هر دو خواهد شد.(۱۷)

برخی از مردها فکر می‌کنند که زن‌ها توجه چندانی به آراستگی شوهرشان ندارند و فقط این مردها هستند که نسبت به آراستگی همسرشان حساسند؛ در حالی که چنین تصوری کاملاً اشتباه است. زن‌ها هم مانند مردان به آراستگی همسرشان علاقه‌مندند.

حسن بن جَهم می‌گوید: به امام رضا «ع» گفتم: «چطور خضاب کرده‌اید!» فرمود: «آری، با حنا و کَتم(۱۸). آیا نمی‌دانی که در این کار، پاداش هست؟ زنان دوست دارند تو را همان طور ببینند که تو دوست داری آنها را ببینی، یعنی آراسته. همانا زنان از عفت‌ورزی به سوی فجور ‌رفته‌اند و این هم نبوده مگر به این دلیل که همسرانشان کم به خود می‌رسیدند.»(۱۹)

اسلام، علاوه بر توصیه‌های کلّی به آراستگی، به صورت جزئی هم به مواردی اشاره کرده است؛ مثل چیدن موهای سبیل و داخل بینی.

رسول خدا «ص» فرمودند: «مقداری از سبیل و موهای بینی خود را بگیرید و به خودتان برسید؛ زیرا این کارها بر زیبایی شما می‌افزاید.»(۲۰) بلند گذاشتن ناخن برای خانم‌ها(۲۱) و آراستن مو(۲۲)

 

مراقب آراستگی‌های حرام باشیم

برخی از آراستگی‌ها حرام است و به جهت رعایت شرط بندگی باید از آنها پرهیز کرد. مثلاً استفاده از طلا و ابریشم برای مردها حرام است.

رسول خدا «ص» در حالی که به طلا و ابریشم اشاره می‌کردند، فرمودند: «این دو بر مردان امّت من حرام است، نه بر زنان.»(۲۳)

همچنین زن‌ها هم نباید زینت‌های خود را به نامحرم نشان دهند.

 

و) خوشبو کردن

خوشبو کردن خویش از توصیه‌های اکید اسلامی است که از اخلاق انبیا معرفی شده و از برجستگی‌های سیرۀ رسول خداست«ص». در معارف اسلامی به خوشبو‌ کردن هر روزه توصیه شده و در صورت ناتوانی، حداقل هفته‌ای یک بار باید خود را خوشبو کرد.

امام رضا «ع» فرمود:

«خوشبو کردن از اخلاق انبیاست.»(۲۴) و امام موسی کاظم«ع» فرمود: «شایسته نیست که مرد، خو‌بو کردن را هر روز رها کند. اگر به صورت روزانه برایش ممکن نبود، یک روز در میان و اگر این هم ممکن نبود، در هر جمعه خود را معطر کند و این را دیگر رها نکند.»(۲۵)

بوی خوش از اموری است که جنسیت نمی‌شناسد. زن و مرد، بوی خوش را دوست دارند و از بوی بد گریزانند. فعالیت‌های مختلف در طول روز، در خانه و بیرون از خانه، موجب می‌شود که بدن ما عرق و در بدن ما تولید بوی بد ‌کند. در بحث نظافت تن گفتیم که باید با شستشو، بوی بد را از بین برد؛ امّا بدبو نبودن کافی نیست، انسان باید خوشبو‌ باشد. خوشبویی در اشتیاق همسر برای ارتباط مؤثّر است.

 

چند نکته در بارۀ عطر

  1. در انتخاب عطر حتماً سلیقۀ همسرتان را جویا شوید و از عطری استفاده کنید که او دوست دارد. ممکن است همسرتان نسبت به عطر خاصی حساسیت داشته باشد و او را بیازارد. به هیچ وجه از چنین عطری استفاده نکنید؛ چون در روابط عاطفی شما تأثیر سوء خواهد داشت.
  2. تنوع عطر هم می‌تواند در جذابیت بوها و تکراری نشدن آنها مؤثّر باشد. تا حد امکان، چند نوع عطر داشته باشید و به صورت متنوع از آنها استفاده کنید.
  3. برخی از افراد، نسبت به عطر، حساسیت دارند و با بوییدن عطر، سر درد یا دچار عطسه‌های پشت سر هم می‌شوند. اگر همسرتان از جمله این افراد است، اوّلاً از عطر استفاده نکنید، ثانیاً اگر نسبت به گلاب، حساسیت ندارد، برای خوشبو کردن خود از آن استفاده کنید، ثالثاً اگر نسبت به گلاب هم حساس است، تلاش کنید هیچ گاه بدبو نباشید. با یک حمّم مختصر و کوتاه هم می‌توان بوی بد را از خود دور کرد.

۴- خوشبو بودن خانه هم اهمیت دارد؛ به‌ویژه اگر عواملی از قبیل بوی فاضلاب موجب بدبویی خانه شده باشد.(۲۶)

 

خوشبو کردن زنان برای مردان نامحرم

هر اندازه خوشبو کردن زن برای همسرش امر خوبی معرفی شده، در نگاه اسلام، خوشبو‌ کردن زن برای نامحرمان بسیار زشت و ناپسند است تا جایی که چنین زنی مورد لعن قرار گرفته است(۴۰) و نمازهای او نیز مورد پذیرش قرار نخواهند گرفت.

امام صادق«ع» از قول پیامبر خدا «ص» فرمود: «هر زنی که خود را خوشبو کند و از خانه خارج شود، مورد لعن قرار می‌گیرد تا این که به خانه باز گردد.»(۲۷)

 

پی‌نوشت‌ها:

  1. الکافی، ج۵، ص۵۶۷
  2. الخصال، ج۲، ص۶۲۰
  3. بحارالأنوار، ج۷۳، ص۸۸
  4. مکارم الأخلاق، ص۶۰
  5. سنن أبی داوود، ج۲، ص۲۶۱٫
  6. الکافی، ج۶، ص۴۴۴٫
  7. همان، ص۴۹۶
  8. الکافی، ج۶، ص۴۹۵
  9. بحارالأنوار،ج۷۳، ص۱۳۹٫
  10. الکافی، ج۶، ص۴۹۵٫
  11. کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۱۳٫
  12. قرب الإسناد، ص۵۲٫
  13. رسول خدا «ص» فرمودند: «خداوند متعال زیباست و زیبایی را دوست دارد.» (الکافی، ج۶، ص۴۳۸).
  14. مکارم الأخلاق، ص۳۴٫

۱۵٫وسائل الشیعه، ج۵، ص۷٫

  1. امام صادق«ع» فرمود: «زنی خدمت رسول خدا «ص» رسید و گفت: «ای رسول خدا! حقّ مرد بر عهدۀ زن چیست؟» حضرت فرمودند: «بیش از آن است که بتوان آن را در جملاتی بیان کرد.» زن گفت: «برخی از آن را برای من بگوئید.» فرمودند: «باید خودش را با بهترین عطرها خوشبو کند و برای شوهرش، بهترین لباس‌هایش را بپوشد و با بهترین زینت‌هایش خود را بیاراید.» (الکافی، ج۵، ص۵۰۸).
  2. امام موسی کاظم«ع» فرمود: «آراستگی مرد برای همسرش از چیزهایی است که عفّت زن را افزون می‌کند.» (بحار الأنوار، ج۷۶، ص۳۰۷). رسول خدا «ص» فرمود: «لباس‌هایتان را بشویید، موهایتان را اصلاح کنید، مسواک بزنید، خود را بیارایید و نظافت را رعایت کنید که همانا بنی اسرائیل، این‌چنین نکردند و دامان زنانشان به زنا آلوده شد.» (نهج الفصاحه، ص۲۲۶).

۱۸٫«کَتْم»، گیاهی است رنگی که با حنا مخلوط شده و برای رنگ زدن مو از آن استفاده می‌شود. (ر.ک: مجمع البحرین، ج۶، ص۱۵۰).

  1. مکارم الأخلاق، ص۸۱٫
  2. قرب الإسناد، ص۶۷٫
  3. رسول خدا «ص» به مردان دستور می‌دادند که ناخن‌هایشان را کوتاه کنند و به زن‌ها می‌فرمودند: «ناخن‌هایتان را بلند کنید که برای شما زیباتر است.»(همان، ص۴۹۲).
  4. رسول خدا «ص» فرمودند: «هر کس مو می‌گذارد، باید خوب به آن برسد، و گر نه کوتاهش کند.» (الکافی، ج۶، ص۴۸۵).
  5. مستدرک‏الوسائل، ج۳، ص۲۰۹٫
  6. الکافی، ج۶، ص۵۱۰٫
  7. همان
  8. ما توصیه نمی‌کنیم که با اسپری‌های خوشبو‌ کننده، خانه‌تان را خوشبو کنید؛ زیرا از نظر بهداشتی، سلامت این دسته از خوشبو کننده‌ها زیر سئوال است. «تحقیقات نشان داده انواع خوشبو‌ کننده‌های هوا، دارای مواد سمّی و شیمیایی هستند که برای سلامت بدن، مضرند. به گزارش شیکاگو تریبون، انواع خوشبو‌ کننده‌های هوا و پارچه و لباس دارای مواد شیمیایی و بعضاً سمّی هستند. به همین دلیل توصیه می‌شود در مکان‌های سربسته، به‌خصوص در مورد لباس و اتاق کودک، به‌هیچ‌وجه از خوشبو‌ کننده استفاده نشود…. بررسی‌ها نشان می‌دهند عوارض پوستی و تنفّسی ناشی از مصرف انواع خوشبو‌کننده‌ها به‌طور مداوم بین سی تا پنجاه درصد است.» (به نقل از پایگاه اطّلاع‌رسانی همایش‌های ایران)

گلاب خودمان، خوشبو کنندۀ مطمئن و نشاط‌بخشی است.

۲۷٫ ثواب الأعمال، ص۲۵۹٫

29جولای/20

فضای خانه را شاد نگه‌داریم

اشاره: در چهارده گام از «گام‌های موفقیت در زندگی مشترک» به موارد متعدد از بایدها و نبایدهای رفتاری و گفتاری اشاره شد. اینک در آغاز گام پانزدهم، به لزوم و اهمیت ایجاد فضای شاد در خانواده با استناد به احادیث و روایات از معصومین(علیهم‌السلام) می‌پردازیم:

 

وقتی که اهل خانه را شاد می‌کنی، خانه را بهشت می‌کنی و بهشت آسمانی، منتظر قدومت می‌نشیند. محیط شاد خانه، زندگی را برای اعضای آن، جذّاب می‌کند. از آن سو، وقتی کانون خانواده خشک و بی‌روح باشد، طعم زندگی را به کام اهالی خانواده، تلخ می‌کند. تأمین شادی باید دغدغه همه افراد خانواده باشد؛ زیرا شاد بودن، یکی از غذاهای روحی انسان است. شاید بتوان اهمّیت شاد بودن را از میزان شدّت توجّه دین به شاد کردن دیگران، درک کرد. از نگاه دینی، شاد کردن، از جمله عباداتی است که کم عبادتی به پای آن می‌رسد.(۱) شاد کردن مؤمنان، در حکم شاد کردن خدا و رسول اوست.(۲) خشنودی خداوند از شاد کردن مؤمنان، به قدری است که در برابر آن، هول و هراس روز قیامت را از کسی که مؤمنان را شاد کرده، بر می‌دارد.(۳)

 

عوامل شادکننده محیط خانواده

برای شاد کردن محیط خانواده، به نکات ذیل توجّه کنید:

الف) خوش‌اخلاقی و خوش‌رویی

ما پیش از این در مباحث دیگر هم از خوش‌اخلاقی و خوش‌رویی سخن گفته‌ایم. در اینجا نیز خوش‌رویی و خوش‌اخلاقی را از عوامل شاد نگه ‌داشتن محیط خانواده معرّفی می‌کنیم. این امر نشان می‌دهد که اخلاق خوش در ابعاد مختلف زندگی تأثیرگذار است. خوش‌اخلاقی و خوش‌رویی، کم‌هزینه‌ترین راه شاد نگه داشتن محیط خانواده است. این کار در حالی که هیچ هزینه اقتصادی ندارد، تأثیر بسیاری در تزریق نشاط به محیط خانواده دارد. خانواده‌ای را تصوّر کنید که اعضای آن چهره‌هایی گرفته و اخم‌آلود دارند و لب‌هایشان با تبسّم غریبه است. آیا تنفّس در این فضا لذّت‌بخش است؟ این خانواده هر اندازه هم که از نظر مادّی در رفاه باشند، نمی‌توانند از بودن در جمع خانواده خوشحال باشند.

حالا خانواده‌ای را تصوّر کنید که اعضای آن، چهره‌ای شاد و گشاده دارند و در هنگام گفتگو، لبخندی مهمان لب‌هایشان است. زندگی کردن در کنار افراد این خانواده، چه لذّتی دارد؟ چنین خانواده‌ای هر اندازه هم که از نظر مادّی در تنگنا باشند، باز هم از حضور در محیط خانواده، خوشحال می‌شوند.(۴) همان‌طور که در بحث «محبّت» هم گذشت، یکی از عوامل ابراز و ایجاد محبّت، خوش‌رویی است.(۵) خوش‌رویی، تنها موجب استحکام روابط خانوادگی نمی‌شود؛ بلکه یکی از عوامل اصلی پیشرفت انسان در مسیر آفرینش و نزدیک شدن به خداوند است.(۶)

در مقابل خوش‌اخلاقی، باید گفت که عصبانیّت و تندی از عواملی است که به شدّت از میزان شادی خانه می‌کاهد.

من که این‌طور هستم، تو هم؟ وقتی در خانه باشیم و روی لبت نقش لبخند کشیده باشی، شادم و انگار در بهشت؛ امّا اگر در یک روز آفتابی در کنار دریا نشسته باشیم و موسیقی آرام موج‌های به ساحل خورده، گوشمان را بنوازد؛ امّا اخم‌های تو به هم گره خورده باشد، غمگینم و انگار در جهنّم.

من که این‌طور هستم، تو هم؟ وقتی که پول، هوای کوبیدن در خانه‌مان را نمی‌کند؛ امّا خُلق تو، نقّاشی زیبایی روی صورتت کشیده، احساس می‌کنم شادی، لحظه‌ای از خانه‌مان فاصله نمی‌گیرد؛ امّا وقتی پول از در و دیوارمان بالا می‌رود و تابلوی صورت تو جلوه‌ای از نقّاشی سیاه اخلاق ناپسند است، احساس می‌کنم خانه‌مان را با خشت و گِلِ غم ساخته‌اند.

کاش راز شاد بودنمان را فراموش نمی‌کردیم تا راه شاد زیستن را اشتباه طی نمی‌کردیم!

 

ب) شوخی کردن

شوخ بودن، یکی از ویژگی‌های مؤمن بوده،(۷) و در معارف دینی به آن توصیه شده ‌‌است. بزرگان دین ما هم از شوخی کردن با مردم، پرهیز نداشته‌اند،(۸) تا جایی که یکی از دلایل دشمنان برای عدم صلاحیّت حاکم زمین و آسمان، امیرمؤمنان علی«ع» در امر خلافت، شوخی کردن ایشان بود.(۹) اولیای الهی، کسانی را که با شوخی، دلِ مردم را شاد می‌کردند دوست داشتند و در مواقعی که خود غمگین بودند، آرزو می‌کردند که چنین افرادی در نزدشان حضور داشتند.(۱۰) خداوند هم انسان‌های شوخ‌طبع را دوست دارد.(۱۱)

چه خوب است که اعضای خانواده، همان‌طور که در جمع دوستانشان اهل شوخی و بگو و بخند هستند، در خانه هم با یکدیگر شوخی کنند.

در همه کارهای خوب باید اعتدال را رعایت کرد. شوخی هم از جمله همین کارهاست که اگر در آن افراط شود، اثر بدی در رابطه انسان با همسرش می‌گذارد.(۱۲) مثلاً انسانی که بسیار شوخی می‌کند، دیگر در رابطه خود با دیگران اقتدار لازم را ندارد و حتّی آبروی او هم در معرض خطر قرار می‌گیرد.(۱۳) برخی از مردم در اهانت به کسانی که زیاد شوخی می‌کنند، جرئت بیشتری دارند(۱۴) که چنین جرئتی برای انسانی که زیاد شوخی می‌کند، مشکلات فراوانی ایجاد می‌کند. زیاد شوخی کردن، علاوه بر این که در روابط انسان با دیگران اثر منفی می‌گذارد، ایمان او را هم تضعیف می‌کند.(۱۵)

شوخی وقتی از حدّ گذشت، دیگر جنبه شادکنندگی خود را از دست داده، موجب آزار دیگران می‌شود. از همین روست که آرام آرام، شوخی بستری برای ایجاد کینه و دشمنی میان دو طرف می‌شود.(۱۶)

گاهی برخی از ما روی کارهای اشتباهمان، نام شوخی می‌گذاریم. مثلاً با گفتن یک دروغ، شوخی می‌کنیم(۱۷) یا این که به قصد خنداندن دیگران، همسرمان را در جمع مسخره می‌کنیم. اشتباه، اشتباه است و با تغییر نام آن به شوخی نمی‌توان از تأثیر منفی آن جلوگیری کرد.

به اندازه‌ای شوخی کن که مردم جدّی‌ات را شوخی نگیرند. به اندازه‌ای جدّی باش که مردم، شوخی‌ات را نمایش ندانند. وقتی شوخی می‌کنی، نگران از دست رفتن عزّتت باش و وقتی هم که جدّی هستی، گمان نکن که در حال کسب عزّتی. عزّت دستِ خداست. تو اگر به قدری که خدا دوست دارد شوخی کنی، وجودت را از عزّت پُر می‌کند و اگر به خیال کسب عزّت، شوخی را ترک کنی، شاید خدا عزّتت را بسپارد به دست همان مردمی که عزّت را در دستشان جستجو می‌کنی.

 

ج) تفریحات سالم

انسان نباید در طول زندگی از تفریحات سالم غافل بماند. پرداختن به تفریحات سالم از ویژگی‌های مؤمن است.(۱۸) تفریحاتی مانند بازی اعضای خانه با هم، قدم زدن، به فضای سبز نگریستن، سوارکاری و شنا از کارهایی است که در معارف دینی، شادی‌بخش معرّفی شده‌اند.(۱۹) تفریح علاوه بر این که به شاد شدن محیط خانه کمک می‌کند، انسان را در مسیر تقویت معنوی خویش هم یاری می‌دهد.(۲۰)

 

د) گفتگو

متأسّفانه امروزه به جهت حضور جدّی تلویزیون و رایانه در خانه، گفتگوهای اعضای خانواده به حدّاقل رسیده است، غافل از این که گفتگو، یکی از عوامل نشاط‌انگیز و شادی‌بخش در محیط خانه است.(۲۱)

 

 

پی‌نوشت‌ها

۱ـ رسول خدا«ص» فرمود: «محبوب‌ترین اعمال در نزد خداوند عزّوجلّ ، شاد کردن مؤمنان است» (الکافی، ج۲، ص۱۸۹).

۲ـ ابوحمزه ثُمالی می‌گوید: از امام باقر«ع» شنیدم که از قول رسول خدا«ص» فرمود: «هر کس مؤمنی را شاد کند، مرا شاد کرده است و هر که مرا شاد کند، خدا را شاد کرده است» (همان، ص۱۸۸). امام صادق«ع» فرمود: «وقتی یکی از شما مؤمنی را شاد می‌کند، گمان نکند که تنها او را شاد کرده؛ بلکه به خدا سوگند، ما را هم شاد کرده است. به خدا سوگند، رسول خدا«ص» را هم شاد نموده است» (همان جا).

۳ـ ابان بن تغلب از امام صادق«ع» درباره حقّ مؤمن برعهده مؤمن پرسید. امام«ع» فرمود: «حقّ مؤمن بر مؤمن، عظیم‌تر از اینهاست. اگر به شما بگویم [از آنجا که توان درکش را ندارید] کافر می‌شوید. وقتی که مؤمن [در قیامت] از قبرش خارج می‌شود، به همراه او تمثالی خارج می‌شود. که به او می‌گوید: «…بشارت بر تو باد که خداوند عزّوجلّ  به تو دستور داده که وارد بهشت شوی». مؤمن می‌گوید: «خدا تو را بیامرزد! تو کیستی که از هنگامی که از قبرم خارج شدم، مرا بشارت دادی و در راه، مونسم بودی و از جانب خداوند هم برایم خبر آوردی؟». تمثال می‌گوید: «من همان سُروری هستم که تو وارد دل برادرانت کردی. من از همان سُرور آفریده شدم تا تو را بشارت دهم و در هنگام وحشت، انیست باشم» (همان، ص۱۹۱).

۴ـ امیرمؤمنان علی«ع» فرمود: «شما نمی‌توانید با اموالتان در زندگی مردم گشایش ایجاد کنید، پس با گشاده‌رویی و نیک برخورد کردن، این کار را انجام دهید.»(وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۱۶۱).

۵ـ امیرمؤمنان علی«ع» فرمود: «خوش‌رویی، جان و مغزِ دوستی است» (بحار الأنوار، ج۷۱، ص۱۶۵).

۶ـ امام صادق«ع» فرمود: «کارهای نیک و روی خوش باعث جلب محبّت شده، انسان را وارد بهشت می‌کند؛ امّا بخل و ترش‌رویی، انسان را از خداوند دور کرده، انسان را داخل در جهنّم می‌کند» ( أعلام الدین، ص۱۲۰).

۷ـ فضل بن ابی قرّه از امام صادق«ع» نقل می‌کند که فرمود: «هیچ مؤمنی نیست، مگر آن که در او دُعابه هست». از ایشان پرسیدم: دعابه چیست؟ فرمود: «شوخی» ( الکافی، ج۲، ص۶۶۳). رسول خدا«ص» فرمود: «مؤمن شوخ و شنگ است و منافق اخمو و خشمگین است» (تحف العقول، ص۴۹).

۸ـ یونس شیبانی می‌گوید: امام صادق«ع» از من پرسید: «شوخی کردنتان با هم چگونه است؟». من گفتم: اندک. فرمود: «این‌گونه نباشید. همانا شوخی کردن از خوش‌اخلاقی است و تو با شوخی کردن، برادرت را شاد می‌کنی. رسول خدا«ص» با کسی شوخی می‌کرد و قصد می‌‌کرد که او را شاد کند» (الکافی، ج۲، ص۶۶۳).

۹ـ آنها معتقد بودند که حاکم باید خشن و تندخو باشد (ر.ک: شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱، ص۲۵).

۱۰ـ امام رضا«ع» فرمود: «عربی بیابانگرد نزد رسول خدا«ص» می‌آمد و هدیه‌ای به ایشان می‌داد و همان جا می‌گفت: بهای هدیه‌ام را بده. رسول خدا«ص» هم می‌خندید. ایشان، هنگامی که غمگین می‌شد، می‌فرمود: «آن عرب بیابانگرد چه شد؟ کاش نزد ما می‌آمد»» ( الکافی، ج۲، ص۶۶۳).

۱۱ـ امام باقر«ع» فرمود: «همانا خداوند عزّوجلّ  کسی را که در جمع بی‌آنکه حرف ناپسندی بزند شوخی کند، دوست می‌دارد» (همان‌جا).

۱۲ـ برخی از روایات به صورت مطلق از شوخی کردن منع می‌کند. در برخی از روایات هم از افراط در شوخی و یا شوخی به همراه گناه منع شده است؛ مانند شوخی‌هایی که موجب آزار دیگران است. از روایات دسته دوم می‌توان فهمید که مقصود از روایات دسته اول نیز همان افراط در شوخی یا شوخی به همراه گناه است که می‌توان از آن به «شوخی بی‌جا» یاد کرد.

۱۳ـ حَمران بن اَعیَن می‌گوید: «به محضر امام باقر«ع» رسیدم و به ایشان گفتم: سفارشی به من بنمایید. فرمود: «تو را به تقوای الهی سفارش می‌کنم. از شوخی[بی‌جا] دوری کن که هیبت انسان و آبروی او را می‌برَد» (وسائل‏الشیعه، ج۱۲، ص ۱۱۳).

۱۴ـ امام صادق«ع» فرمود: «[بی‌جا] شوخی نکن که دیگران بر تو جرئت پیدا می‌کنند» ( الکافی، ج۲، ص۶۶۵).

۱۵ـ امام کاظم«ع» فرمود: «از شوخی [بی‌جا] پرهیز کن که نور ایمانت را از بین برده، مردانگی‌ات را سبُک می‌سازد» (همان‌جا).

۱۶ـ امیرمؤمنان علی«ع» فرمود: «شوخی [بی‌جا] موجب ایجاد کینه است» (تحف العقول، ص۸۶). باز هم‌ایشان فرمود: «هر چیزی بذری دارد و بذر دشمنی هم شوخی [بی‌جا] است» (غررالحکم و دررالکلم، ص۵۴۳).

۱۷ـ امیرمؤمنان علی»ع» فرمود: «ای ابوذر! همانا کسی سخنی بر زبان می‌آورد که رضای الهی در آن است و خداوند هم در روز قیامت، رضوان خویش را بر او می‌نویسد. کسی هم در مجلسی حرفی می‌زند که دیگران را بخندانَد؛ امّا [به جهت همان حرف] از فاصله‌ای به اندازه فاصله آسمان تا زمین به جهنّم انداخته می‌شود. ای ابوذر! وای بر کسی که برای خنداندن مردم حرفی را به دروغ بگوید، وای بر او! وای بر او! وای بر او!» (وسائل‏الشیعه، ج۱۲، ص۲۵۱).

۱۸ـ امیرمؤمنان علی«ع» فرمود: «برای انسان مؤمن، سه ساعت است (زندگی مؤمن، سه قسمت است): ساعتی با خدایش در نیایش است، ساعتی معاش خود را تنظیم می‌کند، و ساعتی را مابین خود و لذایذ حلال و خوشایند می‌گذراند و برای انسان خردمند، شایسته نیست به دنبال چیزی باشد، مگر سه چیز: تنظیم معاش، گام برداشتن در راه آخرت، و لذّتی که حرام نباشد» (نهج البلاغه، حکمت ۳۹۰).

۱۹ـ ر.ک: المحاسن، ج۱، ص۱۴٫

۲۰ـ رسول خدا«ص» فرمود: «در صحف ابراهیم«ع» آمده: «خردمند مادام که خِردش از او گرفته نشده است، باید ساعاتی را برای خود در نظر بگیرد: زمانی را برای مناجات با پروردگارش عزّوجلّ، زمانی را برای حساب کشیدن از خویش، و زمانی را برای اندیشیدن در نعمت‌هایی که خداوند عزّوجلّ  به وی داده است، و زمانی را هم برای بهره‌مندی خویش از حلال؛ چرا که این زمان، کمکی برای آن سه زمان دیگر و مایه آسودگی و رفع خستگی از دل‌هاست»» (وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۹۷).

۲۱ـ ر.ک: المحاسن، ج۱، ص۱۴٫

۲۲ـ به همّت دست‌اندرکاران «رادیو معارف»، یک لوح فشرده از این گونه سرودها به همراه مدّاحی‌های شاد با عنوان «شادمانه» تهیّه شده که می‌توانید از طریق تماس با روابط عمومی رادیو معارف (۲ – ۰۲۵۳۲۹۱۰۵۵۱) آن را تهیه کنید.

 

29آگوست/19

از گفتگوی قاعده‌مند، غافل نشویم

مقدمه: در شماره‌های گذشته، سیزده گام از گام‌های موفقیت در زندگی مشترک را مرور کردیم. از این شماره، گام چهاردهم را مرور خواهیم نمود و ابتدا به اهمیت گفتگوی زوجین و اینکه در باره چه چیزهایی گفتگو شود، میپردازیم:

 

لازمۀ گفتگو، تنها یاد گرفتن واژه‌ها نیست. این که می‌بینی تا بساط سخن را پهن می‌کنی، ردّ پای اختلاف به میان می‌آید، برای این است که قاعدۀ حرف زدن را بلد نیستی.

با تأسّف فراوان باید گفت: یکی از مشکلات خانواده‌های امروزی، کم‌رنگ شدن فرهنگ گفتگوست، به گونه‌ای که به شهادت آمار، ‌بیشتر زن و شوهرهای ایرانی روزانه حتّی نیم ساعت نیز با هم صحبت نمی‌کنند. همین اندازه از گفتگو هم بیشتر در بارۀ مسائل اقتصادی خانواده است.(۱)

کم شدن فرهنگ گفتگو، موجب شده در برخی از خانواده‌ها زن یا شوهر و یا هر دو برای به کُرسی نشاندن حرف خود، فقط دستور صادر کنند. همان‌طور که برخی، خانه را با دادگاه اشتباه می‌گیرند و فقط به دنبال به دست آوردن حقّ خود هستند. برخی هم خانه را با اداره یا پادگان اشتباه گرفته‌اند. فقط دستور می‌دهند و تنها منتظر شنیدن کلمۀ «چَشم» هستند!. این نوع برخورد، تنش‌زاست. گاهی دستورهایی در خانه صادر می‌شود که از طرف مقابل، مورد پذیرش قرار نمی‌گیرد. همین امر، موجب اختلاف می‌شود. نه دستور دهنده، خواستۀ خود را در قالب یک گفتگو ارائه می‌کند و نه شنوندۀ دستور، دلیل عدم اطاعت خود را با استدلالی منطقی به طرف مقابل خود، انتقال می‌دهد. نتیجه این می‌شود که یکی می‌‌گوید: «انجام بده» و دیگری می‌گوید: «انجام نمی‌دهم».

گاهی هم رفتارهای به ظاهر اشتباه از زن یا شوهر سر می‌زند که تا مدّت‌ها یکی از دیگری کینه به دل می‌گیرد، بدون این‌که پای صحبت هم بنشینند و از این ناراحتی سخن به میان آورند.

می‌خواهم امروز  محاسبه کنم تعداد واژه‌هایی را که دیروز، من و تو با هم ردّ و بدل کردیم. حسابش دستت

هست؟ بیا امروز  با هم بشماریم تعداد جمله‌هایی را که دیروز، بار تفاهم داشت. حسابش دستت هست؟ بیا

امروز  کنار هم بگذاریم واژه‌هایی را که دیروز، رنگ دستور گرفته بود. حسابش دستت هست؟ و بیا امروز

جمع بزنیم جمله‌هایی را که دیروز، بوی محبّت می‌داد. حسابش دستت هست؟ حسابش دست من که

هست، از بس که با هم کم‌حرف می‌زنیم. بیا امروز، ورق بزنیم دفتر خاطرات دیروز را. حالش را داری؟ بیا

امروز یاد کنیم از ساعت‌ها گفتگوی روزانۀ‌ دیروزمان. یادت هست؟ و بار سنگین جمله‌هایی را که با خود،

تفاهم حمل می‌کردند. یادت هست؟ و دسته دسته گل‌واژه‌های محبّتی را که به هم هدیه می‌کردیم. یادت

هست؟ دیروز، دور و بَری‌هایمان از حرف‌زدن‌هایمان خسته می‌شدند. یادت هست؟ و امروز، ستون‌های

خانه‌مان از سکوت‌مان خسته‌اند. حواست هست؟ و خودمان خسته‌ایم از این همه سکوت تلخ و گفته‌های

خشک. هر دو حواسمان هست؛ امّا حواسمان نیست. یادمان هست؛ امّا یادمان نیست. چرایش را باید نشست

و در گفتگوهایی که بین ما اتّفاق نمی‌افتد، پیدا کرد!

 

در بارۀ چه چیزهایی گفتگو کنیم؟

الف) در بارۀ اختلافات، برای رفع آنها

اختلاف‌های زن و شوهر، می‌تواند مایۀ رشد زندگی شود؛ البتّه در صورتی که دو طرف، اختلاف را به میدان زورآزمایی تبدیل نکنند؛ بلکه با در نظر گرفتن قواعدی که در این‌جا در بارۀ گفتگو می‌گوییم، در مورد آن صحبت کنند و آن را حل کنند.

هرچه باشد، در یک مسئلۀ مورد اختلاف، یکی اشتباه می‌کند. شاید هم هر دو یک عقیده و سلیقه دارند؛ امّا یکی اشتباه می‌فهمد. اگر اشتباه در عقیده باشد، گفتگوی قاعده‌مند، می‌تواند فردی را که اشتباه می‌کند، از اشتباه خود بیرون آورَد و همین، مایۀ رشد اوست. اگر هم اشتباه در فهم است، گفتگو، می‌تواند تفاهم ایجاد کند که سرمایۀ اصلی زندگی است.

می‌شود با اختلاف به هم نزدیک شد؛ آری، با اختلاف! فریادهایی که به بهانۀ اختلاف به آسمان می‌رود، اگر

به واژه‌های عاقلانه‌ای تبدیل شود که به روی زمین می‌آید، فقط اختلاف را از میان نمی‌برد؛ بلکه از اختلاف،

پلی می‌سازد برای رسیدن و نزدیک‌تر شدن شما دو نفر به هم.

چه‌قدر بد سلیقه‌اند آنها که با فریاد به سوی اختلاف می‌روند و چه‌قدر نابلدند آنهایی که در اختلاف، قهر می‌کنند و چه‌قدر باهوش‌اند آنهایی که به اختلاف، لبخند می‌زنند و با گفتگو، آن را دور می‌زنند و با منطق، تهدیدِ اختلاف را به فرصتی برای تفاهم، تبدیل می‌کنند.

 

ب) در بارۀ اشتراکات، برای تقویت آنها

همیشه که نباید در بارۀ اختلافات، سخن گفت. اشتراکات هم موضوع خوبی برای گفتگوست. وقتی ما با همسرمان در بارۀ اشتراکات اعتقادی خود سخن می‌گوییم، موجب می‌شود هر دو در این عقیده، استوارتر شده، نقطۀ اشتراکمان تقویت شود. البتّه در بارۀ اشترکات، تذکّر این نکته ضروری است که نباید اشتراکات را همیشه تقویت کرد. شاید نقطۀ اشتراک ما، عقیدۀ نادرستی باشد.

پس بهتر است در بارۀ نقاط اشتراک با اهلش مشورت کنیم تا مطمئن شویم که اشتراکات ما عقاید درستی است که ارزش تقویت کردن دارد.

راستش چند وقتی بود که فکر می‌کردم عدد نقطه‌های اشتراک من و تو که می‌توان به آنها دل بست، چه‌قدر است؟ گاهی به خیالم می‌رسید که تعدادشان اندک است.

گاهی ابرِ سیاه اختلافاتمان، چنان در مقابل نور این اشتراکات می‌ایستاد که گمان می‌کردم زندگی، تاریک است. چه تاریکیِ وحشتناکی! چه‌قدر خوب شد که امروز با هم داشته‌هایمان را مرور کردیم. این همه نقطۀ مشترک کنار هم، یک خطّ ممتد می‌شود به سوی مقصدی که برایش ازدواج کردیم. حالا دیگر موج اضطرابم در ساحل این خطّ ممتد، آرام گرفته است. مدّت‌ها بود طعم این آرامش را نچشیده بودم.

 

ج) در بارۀ امور روزمرّۀ زندگی، برای باز کردن سفرۀ دل و اطّلاع از اوضاع یگدیگر

برخی سخن گفتن در بارۀ امور روزمرّه را برای خود عیب می‌دانند؛ در حالی که گاهی زن یا شوهر نیاز دارد از امور روزمرّۀ خود، مثل قضایایی که امروز در خانه یا بیرون از خانه برای او پیش آمده، سخن بگوید. این گفتگو، شاید چیزی را حل یا تقویت نکند؛ امّا همین اندازه که همسر، سفرۀ دل خود را باز کرده و طرف مقابل خود را شنوندۀ خوبی می‌بیند، در استحکام روابط زن و شوهر، مؤثّر است.(۲) از سوی دیگر، سخن گفتن و شنیدن در بارۀ امور روزمرّه، موجب می‌شود که زن و شوهر از اوضاع هم باخبر شوند و برخورد خود را با همسر خویش، متناسب با همین اوضاع، مدیریّت کنند.

مثلاً اگر شوهر فهمید که امروز فرزند خردسالش بهانه‌گیری و گریۀ بسیاری کرده، از این که همسر او حوصله و نشاط ندارد، شاکی نمی‌شود. اگر هم زن متوجّه شود که امروز بارِ کاری شوهرش بیش از روزهای دیگر بوده، از این که خواستۀ او را برای رفتن به خرید رد می‌کند، ناراحت نمی‌شود.

 

د) در بارۀ مسائل دینی، برای معرفت‌اندوزی و رسیدن به نوع نگاه مشترک

صحبت از معارف دینی نباید به جلسات رسمی محدود شود. خانواده، یکی از بهترین مکان‌ها برای گفتگو در این زمینه است. چه خوب است حدّاقل هفته‌ای یک بار به اتّفاق خانواده، گفتگویی دینی داشته باشیم. موضوع گفتگو را می‌توان با توافق یکدیگر، انتخاب کرد.

آیات قرآن، روایات و کتب علمای اسلام‌شناس، می‌تواند محور خوبی برای این گفتگوها باشد. اگر یک بار امتحان کنید، طعم شیرینِ این نوع گفتگوها را خواهید چشید. چنین گفتگوهایی علاوه بر این که سطح معرفتی خانواده را بالا می‌برَد، موجب می‌شود نگاه زن و شوهر به مسائل دینی، افق مشترکی بیابد که این اشتراک، تأثیر بسزایی در رسیدن به تفاهم بیشتر دارد.

 

هـ) در بارۀ تربیت فرزند، برای رسیدن به وحدت رویه

یکی از بزرگ‌ترین مشکلات تربیتی، سیاست دوگانه در تربیت فرزند است. متأسّفانه در برخی از خانواده‌ها پدر برای خود، شیوه‌ای در تربیت دارد و مادر، روش دیگری را در پیش گرفته است. این سیاست دوگانه، آثار زیان‌باری را در پی خواهد داشت.

در این صورت، ممکن است فرزند، دارای شخصیّت دوگانه شود و یا این که به کلّی از پدر و مادر بُریده شود و تربیت او به دست عنصری خارج از محیط خانواده بیفتد.

گفتگو در بارۀ تربیت فرزند، گامی مهم و لازم برای رسیدن به روشی مشترک در تربیت فرزند است. البتّه بهتر است این گفتگو، قبل از تولّد فرزند و حتّی انعقاد نطفه، شکل بگیرد؛ چرا که از نگاه دینی، تربیت، از هنگام انعقاد نطفه و حتّی پیش از آن آغاز می‌شود.

من سرگیجه گرفتم از بس که چرخیدم میان راهی که شما نشانم دادید. آخر می‌خورم زمین از شدّت این سرگیجه. چه کاری درست است؟ چه کاری اشتباه؟ مرا از این حیرت، نجات دهید. پدر، راهی را نشان می‌دهد که مادر، آن را بیراهه می‌داند. مادر، دستم را می‌گیرد و به راهی می‌برد؛ ولی پدر با یک دست، دستم را می‌کشد و با دست دیگرش راهی دیگر را نشانم می‌دهد. خودتان می‌دانید که چه کار می‌کنید؟! من برای رهایی از این سرگیجه، تصمیم گرفته‌ام نه راه پدر را بروم و نه مادر را. پدر می‌گوید: راه من درست است، مادر هم می‌گوید: راه من. هر دو راه که نمی‌تواند با هم درست باشد! یک‌بار هم که شده، بنشینید و به جای این همه داد و هواری که بر سر هم می‌کشید، در بارۀ راهی که به من نشان می‌دهید، حرف بزنید. عیبی دارد؟

 

و) در بارۀ مسائل علمی، برای بالا بردن اطّلاعات

اطّلاع از مسائل روز، مثل مسائل علمی یا سیاسی، نگاه انسان را به دنیای اطراف خود، واقع‌بینانه می‌کند. زن و شوهر می‌توانند در این فضا نیز همراه یکدیگر باشند.

 

پی‌نوشت:

  1. خبرگزاری فارس، ۱ خرداد ۱۳۸۴
  2. «امام در برخوردهایشان با افراد، آن‌چنان صمیمی بودند که انسان فکر می‌کرد ایشان، هیچ کار و مشغلۀ دیگری ندارد، جز این که با او صحبت کنند. گاهی از مسائل شخصی و مشکلات ما سؤال می‌کردند، به گونه‌ای که واقعاً انتظار نمی‌رفت امام با این همه مسئولیت‌هایی که بر دوش دارند و با این وقت اندک، این قدر نسبت به مسائل خانواده، دقّت داشته باشند» (برداشت‌هایی از سیرۀ امام خمینی(ره)، ج۱، ص۱۱).

 

13مارس/19

گام‌های موفقیت در زندگی مشترک

مقدمه:در شماره‌های گذشته از مباحث «گام‌های موفقیت در زندگی مشترک» ضمن پاسخ به برخی سئوالات زوج‌های جوان، به بایدها و نباید‌های لازم در زندگی مشترک اشاره شد. در این‌شماره نیز ضمن پاسخگویی به برخی سئوالات مطروحه، در خصوص اهمیت تصمیم‌گیری‌های موثر با توجه به تبعات آن در زندگی مشترک اشاره می‌شود.

 

ازدواج کرده‌ام؛ ولی حالا از همسرم خوشم نمی‌آید!

من سه ماه است که عقد کرده‌ام؛ امّا اصلاً از ازدواجم راضی نیستم. همسرم خواهر دامادمان است و واسطه ازدواجمان هم خواهرم بود. به قدری برادر و خواهرهایم از او تعریف کردند که من گفتم حتماً مورد خیلی خوبی است؛ امّا الآن حتّی از قیافه‌اش هم خوشم نمی‌آید. البتّه ناگفته نماند که خانواده خوبی هستند؛ امّا من از او خوشم نمی‌آید. وقتی به جدایی هم فکر می‌کنم، می‌بینم نمی‌شود.

توجّه به مرحله‌ای که در آن هستید

فراموش نکنید که شما یک مرحله در ازدواج پیش رفته‌اید. اگر در مرحله خواستگاری بودید، تصمیم‌گیری بسیار آسان‌تر بود، امّا الآن درباره یک زندگی شکل گرفته می‌خواهید تصمیم بگیرید. از سوی دیگر هم نباید فراموش کنید که هنوز عروسی نکرده و در دوران عقد هستید. توجّه به این نکته هم اندکی کار شما را آسان می‌کند، زیرا تبعات جدایی در دوران عقد خیلی کمتر از جدایی پس از آغاز رسمی زندگی مشترک است.

توجّه به تبعات تصمیم‌گیری

حسّاسیت این تصمیم‌گیری به جهت این که زندگی خواهرتان به آن وابسته شده، بیشتر است. شاید دلیل نگرانی شما هم همین باشد که فکر می‌کنید اگر جدا شوید ممکن است به زندگی خواهرتان آسیب جدّی وارد شود، امّا در عین حال، به هیچ وجه در تصمیم‌گیری، اشتباه اوّل خود را تکرار نکنید. شما بنا به توصیه خواهرتان تن به ازدواج دادید، امّا نمی‌توانید به سبب خواهرتان ادامه دهید. مطمئن باشید که تصمیم به جدایی پس از عروسی، تبعات بیشتری برای شما، همسرتان و خواهرتان خواهد داشت.

حواستان باشد که اگر جدا نشوید، امّا زندگی پُر از تنشی را با همسرتان داشته باشید، باز هم به زندگی خواهرتان لطمه خواهد خورد. البتّه این لطمه‌ها در صورتی است که فرهنگ خانوادگی همسرتان به گونه‌ای باشد که نتوانند میان زندگی شما و خواهرتان تفاوت قائل شوند. برخی از خانواده‌هایی که به قول امروزی‌ها بده بستان داشته‌اند، تنش‌های هرکدام از این دو زندگی را به دیگری سرایت می‌دهند؛ امّا برخی هم این‌طور نیستند. اگر خانواده همسر شما از کسانی هستند که اجازه نمی‌دهند مشکلات زندگی شما به زندگی خواهرتان سرایت کند، تصمیم‌گیری آسان‌تر خواهد شد.

نگاه واقع‌بینانه

تلاش کنید درباره ازدواج، واقع‌بینانه فکر کنید. یک بار دیگر درباره زندگی ایده‌آل خود فکر کنید و ببینید برای تشکیل یک زندگی خوب، همسر انسان چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد. شاید این ویژگی‌ها در همسر شما باشد. نکند به جهت این که همسرتان را دوست ندارید، چشمتان را به روی همه واقعیّت‌ها بسته‌اید؟ گاهی وقت‌ها انسان می‌تواند با تفکّر و تأمّل واقع‌بینانه، بغض و کینه را تبدیل به محبّت و عشق کند. شما که او را دشمن خود نمی‌دانید، بلکه می‌گویید از او خوشم نمی‌آید.

رابطه فعّال عاطفی

فقط به فکر کردن بسنده نکنید. تلاش کنید با ابراز محبّت و ایجاد یک رابطه صمیمی، فضای ارتباطی خود و همسرتان را متحوّل کنید.(۱)

گفتگوی دوستانه

اگر احساس می‌کنید که همسرتان عیوبی دارد که اجازه ایجاد رابطه عاطفی را به شما نمی‌دهد، در گفتگوهای دوستانه، این عیب‌ها را مطرح کنید و از او بخواهید این عیب‌ها را اصلاح کند. شما هم در مسیر اصلاح، به او کمک کنید.(۲)

توسّل جُستن

از توسّل به اهل بیت علیهم‌السلام غافل نشوید. مقلّب القلوب خداست. امیدتان به خدا باشد. اهل‌بیت علیهم‌السلام را در پیشگاه الهی واسطه قرار دهید تا دل‌ شما را نسبت به همسرتان مهربان کند و مهر او را در قلبتان جای دهد.

فکر نهایی در دوران عقد

به هر دلیلی اگر نتوانستید در دوران عقد علاقه و محبّت خویش را نسبت به همسرتان احیا کنید، فکر نهایی را در همین دوران عقد بکنید. برای عروسی عجله نکنید. به این راحتی نمی‌توان تصمیم نهایی را به پس از عروسی واگذار کرد. اگر در دوران عقد این محبّت ایجاد نشود، احتمال ایجاد آن پس از عروسی بسیار کم است.

عدم ایجاد علاقه، یک هفته پس از عقد

ما برای برادرمان به صورت رسمی به خواستگاری رفتیم و دختری را برایش انتخاب کردیم. مراحل خواستگاری یکی پس از دیگری طی شد؛ امّا تا پیش از عقد، بجز یک بار گفتگوی حضوری نیم‌ساعته فقط به صورت تلفنی با هم ارتباط داشتند. آخر برادرم در عسلویه کار می‌کند و ۲۳ روز سر ِکار است و هفت روز مرخّصی دارد. حالا یک هفته‌ای است که از عقد می‌گذرد، امّا همسر او می‌گوید: «مِهر برادر شما به دل من نیفتاده و من او را دوست ندارم.‌ شما عجله کردید و نگذاشتید ارتباط بیشتری داشته باشیم تا من بتوانم تصمیم بگیرم». من می‌خواهم بدانم که آیا حرف این خانم نشانگر اضطرابی است که همه دخترها در ابتدای ازدواج دارند یا این که باید آن را جدّی بگیریم؟

محبّت، پایه زندگی

همان‌طور که بارها گفته‌ایم، یکی از پایه‌های اصلی زندگی مشترک، محبّت میان زن و شوهر است. در فرهنگ مردم ما از این محبّت با عنوان «به دل نشستن» یاد می‌شود. بدون این محبّت، واقعاً نمی‌توان به راحتی زندگی را تحمّل کرد. پس نباید به آسانی از کنار آن گذشت.

علاقه یا عشق؟

اگر منظور این خانم از «به دل ننشستن» آن است که همسرش را دوست دارد؛ امّا عاشقش نیست، نباید برای ایجاد این علاقه شدید عجله کرد. روزهای اوّل عقد را نمی‌توان ملاک مطمئنّی برای قضاوت قرار داد. معمولاً وقتی این محبّت وجود داشته باشد، در طول دوران عقد افزایش می‌یابد. البتّه در صورتی که دو طرف کفوِ هم باشند که هر چه همسویی خود را در مسائل مختلف با همسرشان می‌بینند، محبّتشان نسبت به هم بیشتر می‌شود. با توجّه به این که مدّت زمان قابل توجّهی از عقد این دو جوان نمی‌گذرد و در این مدّت کوتاه نیز ارتباط چندانی با هم نداشته‌‌اند، انتظار عشق و علاقه آن‌چنانی، کمی دور از واقع به نظر می‌رسد.

لزوم احتیاط

اگر هیچ محبّتی نسبت به طرف مقابل وجود ندارد، باید احتیاط کرد. احتیاط در این جا از دو بُعد است. از یک سو نباید عجله کرد و به راحتی این عقد را به هم زد. از سوی دیگر، نباید بی‌اعتنا بود و بدون حلّ این قضیه، زندگی مشترک را آغاز کرد. عدّه‌ای می‌گویند: «زندگی را آغاز کنید، محبّت ایجاد می‌شود». این حرف با این کلّیت قابل قبول نیست. با ازدواج بناست یک زندگی آغاز شود. آمدیم و این محبّت ایجاد نشد، آن وقت چه؟ مگر کم بوده است مواردی که به این امید ازدواج کرده‌اند، امّا محبّتی ایجاد نشده است؟

صبر فعّال

در این موارد بهتر است کمی صبر کرد؛ امّا صبرِ تنها بعید است مشکلی را حلّ کند. باید راه‌های ایجاد و افزایش محبّت را پیدا کرد و به کار بست.(۳)

صبر، تنها نشستن و تماشا کردن مشکل نیست و همیشه بلند شدن و در افتادن با مشکل هم نیست. صبر یعنی وقتی مشکلی پا به خانه‌ات گذاشت، او را دزد و قاتل حساب نکن. این‌طور که باشد، زود می‌ترسی و خودت را می‌بازی. مشکل، فرصتی برای یافتن راه‌های جدید در زندگی است. کسانی که مسیر زندگی‌شان همیشه جاده صاف و مستقیم است، با میان‌بُرها آشنا نیستند. مشکلت را خوب بشناس. از او نترس. راه غلبه بر آن را پیدا کن. زمانی را که برای پاک کردن آن نیاز داری، خوب محاسبه کن و با توکّل به خدا آغاز کن. این‌گونه اگر به مشکل نگاه کنی، می‌بینی گاهی باید بنشینی و مشکل را تماشا کنی تا خودش خسته شود و از زندگی‌ات بیرون برود. گاهی بدون از دست دادن زمان باید با او دست به یقه شوی. گاهی باید او را دوست جدید خود در زندگی بدانی و در آغوشش بکشی. گاهی هم باید بی آن که بفهمد، او را دور بزنی. هر چه هست، مشکل را پایان زندگی ندان. تا خدا هست، زندگی پایانی ندارد.

اگر پس از گذشت زمان قابل توجّهی این محبّت ایجاد نشد و نظر مشاور هم این بود که این محبّت ایجاد نخواهد شد، آن وقت باید تصمیم جدّی گرفت.

یک پیشنهاد برای پیشگیری از موارد این چنین

پیشنهاد اصلی ما درباره پیشگیری از این نوع مشکلات، چیزی است که فرهنگش در میان ما ایرانی‌ها جا نیفتاده است. شاید اگر بگوییم شما هم از دست ما ناراحت شوید؛ امّا چون از نظر دین هیچ مشکلی ندارد، می‌گوییم.

اگر دو نفر با هم به تفاهم رسیدند؛ ولی نمی‌دانستند که آیا بعد از عقد می‌توانند یکدیگر را دوست داشته باشند یا نه، می‌شود یک صیغه موقّت(۴) یکی دو ماهه بین این دو خواند تا با آرامش بیشتری با هم ارتباط برقرار کنند. اگر بنا باشد این دو همدیگر را دوست بدارند یا از هم خوششان نیاید، در همین یکی دو ماه، مشخّص می‌شود. البتّه این در صورتی است که مراحل اوّلیه شناخت، طی شده باشد. در حال حاضر هم برخی از خانواده‌ها این فرهنگ را پذیرفته‌اند. وقتی مراحل خواستگاری طی می‌شود، قبل از عقد رسمی، بدون این که در بوق و کرنا کنند، صیغه محرمیّتی بین دختر و پسر می‌خوانند تا برای آغاز یک زندگی دائمی بتوانند واقع‌بینانه‌تر تصمیم بگیرند.

ممکن است که کسی بگوید آمدیم و در این مدّت یکدیگر را نپسندیدند، آن وقت چه؟ تبعات این عقد موقّت را چه باید کرد؟

از آن جا که ما هم نگران این تبعات هستیم، می‌گوییم به جای عقد دائم، در ابتدا عقد موقّت خوانده شود. حالا ما از شما می‌پرسیم که اگر این دو با هم عقد دائم کردند و یکدیگر را نپسندیدند چه؟ عقد موقّت در فرهنگ ما به «نامزدی» شناخته شده است، نه ازدواج. نتیجه عقد موقّت، دادگاه و طلاق نیست؛ امّا اگر عقد دائم به هم خورد، این دو باید به دادگاه مراجعه کنند و از یکدیگر طلاق بگیرند. به نظر شما تبعات کدام‌یک بیشتر است؟ تازه ما که گفتیم می‌توان عقد موقّت را بدون اطّلاع فامیل انجام داد. حتّی اگر نتوان بدون اطّلاع فامیل چنین کاری کرد، باز هم تبعات عقد موقّتی که با اطّلاع فامیل انجام می‌گیرد، کمتر از عقد دائم است.

اگر نکته دیگری را هم ضمیمه این نکته کنیم، مسئله روشن‌تر می‌شود. با توجّه به فرهنگ موجود در جامعه ما، کسانی که عقد می‌کنند به نوعی خود را مجبور به ادامه راه می‌دانند که خود تبعات فراوان دارد. در حال حاضر، متأسّفانه طلاق در سال اوّل زندگی در جامعه ما رو به افزایش است.(۵) اگر این فرهنگ در جامعه ما جا بیفتد، بسیاری از ازدواج‌ها شکل نمی‌گیرد تا به طلاق بینجامد.

یک پیشنهاد دیگر هم داریم که شاید چندان به پاسخ این سؤال مربوط نباشد و آن این که اگر مراحل اوّلیه طی شد و با توجّه به نکات گفته شده، دختر و پسر یکدیگر را پسندیدند، بد نیست که باز هم قبل از عقد دائم، صیغه موقّتی خوانده شود تا اینها در این مدّت شناخت بیشتری نسبت به هم پیدا کنند. ممکن است با توجّه به رابطه‌ای که در این مدّت برقرار می‌کنند، به این نتیجه برسند که روحیّاتشان به هم نمی‌خورد. نهایتاً در این مدّت، بسیاری از اختلافات جزئی هم بروز می‌کند که در تصمیم‌گیری بسیار مؤثّر است. این کار با فرهنگ دینی ما سازگار است؛ امّا فرهنگ ایرانی این مسئله را نمی‌پسندد. جالب است بدانید که در برخی از کشورها این مسئله به صورت قانون در آمده و کاملاً رسمی است.

در قانون مدنی ژاپن در رابطه با زن و مردی که می‌خواهند با یکدیگر ازدواج دائم نمایند، برای درک یکدیگر و احراز هماهنگی، ازدواج آزمایشی یک ماهه اجازه داده شده.(۶)

ازدواج اجباری و بی‌علاقگی همسر به شوهر در دوران عقد

برادرم یک سال پیش ازدواج کرده و الآن در دوران عقد است، همسرش می‌گوید: «من، تو را دوست ندارم». او قبل از برادر من خواستگار دیگری داشته که به او علاقه‌مند بوده، امّا پدرش مخالفت کرده و اجازه ازدواج به آنها نداده است، حالا او توقّع بالایی از برادر من دارد و دو هفته است که قطع رابطه کرده، در حالی که برادرم همسرش را دوست دارد.

ازدواج‌های اجباری

اگر چه به نظر می‌رسد دوره ازدواج‌های اجباری به پایان رسیده، امّا متأسّفانه ما هنوز هم با این مشکل مواجه هستیم. البتّه در گذشته ازدواج‌های اجباری این طور بود که دختر بدون این که در انتخاب خود دخالت داشته باشد، پدر یا برادر یا یک بزرگ‌تری برای او تصمیم می‌گرفت و تنها نقش دختر گفتن یک «بله» بر سرِ سفره عقد بود. این شکل از ازدواج اجباری در حال حاضر بسیار کم شده، امّا این که دختری تمایل به ازدواج با کسی دارد و ما اجازه نمی‌دهیم و او مجبور می‌شود که با مرد دیگری ازدواج کند، خود نوعی ازدواج اجباری است.

ما بارها به پدران و مادران بزرگوار توصیه کرده‌ایم که سعی کنند با برقراری رابطه‌ای دوستانه با فرزندانشان در موارد مختلف ازدواج به یک توافق واقعی برسند.

دلیل بی‌علاقگی

امّا در پاسخ به این  پرسش باید گفت: حتماً باید دید که آیا این دختر به جهت علاقه‌ای که به خواستگار قبلی داشته، برادر شما را دوست ندارد یا این که برادر شما نتوانسته همسر مطلوب او باشد؟ بهتر است یک بزرگ‌تر  ِعاقل و یا یک مشاور با این خانم صحبت کند و دلایل بی‌علاقگی او را نسبت به همسرش جویا شود. گاهی اوقات جوان از فرد مورد علاقه خود، انسانی آرمانی ساخته و همسر خود را با او مقایسه می‌کند. این مقایسه، خیلی توهّمی و بی‌ریشه است؛ چرا که این جوان، شناخت کاملی از فرد آرمانی خودش ندارد، امّا هر اندازه هم که اشتباه باشد، اشتباهی است که وجود داشته و کار همسر این افراد را سخت می‌کند. همسر چنین افرادی باید تلاش کنند با محبّت و احترام و توجّه بسیار و با پرهیز شدید از اشتباهات رفتاری به همسر خود ثابت کنند که من می‌توانم همسر آرمانی تو باشم. اگر به هر دلیلی با صحبت دیگران و تغییر رفتار همسر باز هم محبّت ایجاد نشد، بهتر است فکر اساسی را در همین دوران عقد کرد.

سوء استفاده از محبّت

می‌گویند باید انسان به همسرش محبّت کند، امّا بعضی خانم‌ها سوءاستفاده کرده، از وظایف خود شانه خالی می‌کنند، چه کنیم که سوءاستفاده نکنند؟

تقدیر از انصاف

خیلی ممنونیم از این آقای محترم که منصفانه گفته‌اند: «بعضی خانم‌ها سوءاستفاده می‌کنند». البتّه اگر بخواهیم کمی دقیق‌تر بگوییم، باید گفت: تعداد اندکی از خانم‌ها و آقایان سوءاستفاده می‌کنند.

محبّت، راه سازگار کردن همسر

برخلاف تصوّری که این برادر محترم دارد، از نظر تربیتی وقتی زن مورد مهر و محبّت قرار می‌گیرد، از آن جا که یکی از نیازهای اساسی او به وسیله شوهر پاسخ داده شده، تلاش او برای راضی نگه داشتن همسرش دوصد چندان می‌شود. به همین دلیل هم ما توصیه می‌کنیم اگر می‌خواهید زنان تبعیّت و سازگاری داشته باشید، آنها را غرق در محبّت کنید و به بهانه‌های سطحی، او را از محبّت محروم نکنید.

خدا مرا طوری آفریده که دوست دارم به تو تکیه کنم. هر چه‌قدر تو قوی‌تر باشی، من آسوده ‌خاطر‌تر به تو تکیه می‌دهم. خدا مرا به گونه‌ای آفریده که دوست دارم به تو «چشم» بگویم. «چشم» که می‌گویم، کامم شیرین می‌شود. تو وقتی از «چشم» گفتن من لذّت می‌بری، قند در دل من آب می‌شود؛ امّا خوب است در کنار همه اینها این را هم بدانی، خدایی که مرا این‌چنین آفرید، کلیدی را برای گشایش قفل این اخلاقم به دست تو داد و آن هم محبّت است. اگر می‌بینی بهانه‌گیر شده‌ام، حرفت را گوش نمی‌دهم، در مقابلت می‌ایستم، همه چیز را سرِ من خراب نکن. شاید کلیدی را که خدا به تو داده، گم کرده باشی.

دلیل سوءاستفاده از محبّت

محبّت یک نیاز اساسی برای روح است؛ مثل غذا برای جسم. نتیجه محبّت هم سازگاری و تبعیّت بیشتر است. اگر دیدید همسرتان با این که به او محبّت می‌کنید، ناسازگار است و از آن سوءاستفاده می‌کند، به دنبال علّت آن باشید. وقتی شما به یک انسان غذا می‌دهید تا رشد کند، اگر غذا را پس بزند، او را از غذا محروم نمی‌کنید بلکه به دنبال ریشه این پس زدن می‌گردید. در محبّت هم باید چنین باشید.

ما در این جا نمی‌خواهیم ‌به همه دلایل این مسئله بپردازیم؛ چرا که این مختصر، گنجایش این بررسی را ندارد و از سویی هم برخی از این‌ دلایل کاملاً شخصی است و باید در یک مشاوره خصوصی معلوم شود؛ امّا به چهار دلیل از دلایل اصلی آن اشاره می‌‌‌کنیم. البتّه مخاطب این دلایل آقایان هستند؛ چرا که این برادر محترم به دنبال وظیفه آقایان در برابر این مسئله است.

الف) فقدان فرهنگ محبّت

برخی از آقایان به قدری در خانه‌ کم‌محبّت هستند که نتوانسته‌اند فرهنگ محبّت را در خانواده حاکم کنند. در این خانواده‌ها واقعاً اعضای خانه یاد نگرفته‌اند که چگونه باید در مقابل یک رفتار محبّت‌آمیز عمل کنند. اعضای این خانواده وقتی از طرف شوهر یا پدرشان مورد محبّت قرار می‌گیرند، دست و پای خود را گم کرده، می‌خواهند از این فضای محبّت‌آمیز نهایت استفاده را بکنند. اینها خودشان را در مقابل رفتار محبّت‌آمیز اصطلاحاً لوس می‌کنند. بندگان خدا تقصیری هم ندارند، محبّت کم دیده‌اند.

ب) عدم توجّه به درخواست‌ها

برخی از آقایان هم توجّهی به درخواست‌های همسر خود ندارند. اینها در مقابل درخواست‌های همسر، یک کلمه بلدند و آن هم «نه» است. همسران اینها وقتی که از جانب شوهر خود محبّتی می‌بینند، فرصت را غنیمت شمرده، درخواست‌شان را مطرح می‌کنند. برخی از این شوهران، درخواست‌های این‌چنینی را سوءاستفاده از محبّت می‌نامند.

گاهی اوقات که محبّت از دستت در می‌رود، یاد دفعه قبل که می‌افتم، دست و پایم را گم می‌کنم. آخر دفعه قبل که محبّت کردی، فکر کردم اهل محبّت شده‌ای. برای همین هم نشستم و قدّ و بالای محبّتت را تماشا کردم؛ امّا فردای آن روز فهمیدم که محبّتت فقط یک اتّفاق بوده. درست یادم نمی‌آید چند ماه گذشته از آن اتّفاق. حالا همیشه منتظرم که روزی محبّت از دستت در برود تا همه آنچه از خواسته‌هایم را جمع کرده بودم، در مقابلت بریزم. می‌دانم اشتباه است؛ ولی تو هم قبول کن کسی که محبّت در زندگی‌اش یک اتّفاق است، خیلی باید توان داشته باشد تا با این اتّفاق، مثل یک پدیده روزمرّه برخورد کند. محبّت تو مثل آب روستای ما در دوران کودکی  است. ما در روستا روزی یک ساعت آب بهداشتی داشتیم. وقتی وصل می‌شد، سر از پا نمی‌شناختیم. کاش ریزش محبّت تو، آب رودخانه می‌شد!

ج) عدم توجّه به احترام

محبّت مکمّلی دارد که بدون آن، نتیجه خوبی نمی‌دهد. مکمّل محبّت، احترام است. معمولاً کسانی که محبّت می‌بینند؛ امّا با آنها محترمانه برخورد نمی‌شود، نمی‌توانند واکنش مناسبی در برابر محبّت نشان دهند. آقایی که به همسرش محبّت می‌کند؛ امّا با او مانند یک انسان محترم و با شخصیّت برخورد نمی‌کند، نباید توقّع داشته باشد که همسرش قدر محبّت او را بداند. به همسرش محبّت می‌‌کند؛ امّا او را در میان جمع خرُد هم می‌کند. به او محبّت می‌‌کند، امّا با او دعوا هم می‌کند. به او محبّت می‌کند، امّا حرف‌های ناروا هم به او می‌زند و… .

محبّت، روح را لطیف می‌کند. احترام، شخصیّت را قوام می‌دهد. محبّتِ تنها، تو را نرم می‌کند. کسی باید بیاید و جمع و جورت کند تا وا نروی. احترام هم اگر بدون محبّت باشد، خشکت می‌کند. همه باید مراقب باشند که نشکنی. محبّت و احترام، وقتی دستشان را به هم می‌دهند و تو را دوره می‌کنند، دیگر نه می‌شکنی و نه وا می‌روی. اینها را گفتم تا بگویم وقتی دیدی همسرت لوس شده، نان محبّتش را نبُر. شاید حواست به بزرگداشت شخصیّتش نیست. وقتی دیدی همسرت مغرور شده، احترامش را زیر پا نگذار، شاید تشنه محبّت باشد.

د) فشار زندگی

ایشان گفته‌اند وقتی به برخی از خانم‌ها محبّت می‌کنیم، از انجام وظایف خود شانه خالی می‌کنند؛ امّا اشاره نکرده‌اند که مقصودشان از وظایف زنان چیست؟ بگذارید در همین جا از این پرسش استفاده کرده، این نکته را یادآوری کنیم که گاهی ما مردان به قدری پای خود را از کارهای خانه بیرون می‌کشیم که زنان مجبورند به تنهایی این بار را به دوش بکشند. باید پذیرفت که تحمّل بار خانه برای زنان دشوار است. محبّت، فقط به این نیست که ما به همسرمان بگوییم «دوستت دارم»، گاهی محبّت کردن به این است که به همسرمان در کارهای خانه کمک کنیم. کمک کردن، گذشته از اجر معنوی، دو پیام اصلی دارد؛ اوّل آن که من، تو را درک می‌کنم و می‌دانم که تا چه اندازه تحمّل بار خانه‌داری مشکل است. دوم آن که من، تو را دوست دارم و با همین کمک اندک می‌خواهم دوستی‌ام را اثبات کنم. وقتی مرد این گونه محبّتش را ابراز نمی‌کند، زن خودش زمینه این ابراز محبّت را فراهم می‌کند؛ یعنی یکی از کارهایی را که به ظاهر از وظایف او به شمار می‌رود، انجام نمی‌دهد تا مرد آن را انجام دهد.

من، زنِ تو هستم. انکار نمی‌کنم. مثل بعضی‌ها هم نیستم که بگویم: «مگر گناه کردم که زن شدم؟ چه کسی گفته باید کارهای خانه را من انجام دهم؟». نه، کارِ خانه صیقل روح و روان من است. خانه برای من قفس نیست، مأمن است. در خانه که هستم، آرامم. وقتی کارِ خانه را می‌کنم، مثل این است که خودم را آراسته می‌کنم؛ امّا تو هم زن بودن مرا انکار نکن. گاهی خسته می‌شوم و دوست دارم کسی… نه، دوست دارم تو را در کنار خود ببینم. مهم نیست چقدر کمکم کنی، همین که می‌بینم بلند شده‌ای برای کمک و دستی روی سرِ کارهای روی زمین افتاده می‌کشی، مثل این است که مرا نوازش کرده‌ای. همراهی‌ات، آرامم می‌کند. آخر وقتی می‌فهمم که می‌فهمی کارِ خانه، اگر چه لذّت دارد، امّا آسان نیست، آرام می‌گیرم.

البته ممکن است سوءاستفاده از محبّت، دلایلی جز این هم داشته باشد که باید در مشاوره‌های خصوصی به آن پرداخت. وقتی شما دلایل سوءاستفاده را از بین ببرید، می‌توانید با خیالی آسوده محبّت کنید، بدون این که نگران سوء استفاده از آن باشید.

 

 

پی‌نوشت‌ها:

۱ـ برای آگاهی از شیوه‌های ابراز محبّت به گام چهارم از همین جلد مراجعه کنید.

۲ـ موضوع گام اول از جلد سوم مهارت‌های گفتگوست.

۳ـ به گام چهارم از همین جلد مراجعه کنید.

۴ـ در زبان عامیانه به آن «صیغه محرمیّت» گفته می‌شود.

۵ـ یکْ ششمِ طلاق‌ها در جامعه ما پیش از رسیدن به سالگرد ازدواج انجام می‌گیرد. ر.ک: سال‌نامه آماری ثبت احوال، ۱۳۹۲.

۶ـ خیمه عفاف، ص ۱۰۶٫