کاش باورمان شود «فرهنگ حاشیه و ذیل اقتصاد نیست، حاشیه و ذیل سیاست نیست، اقتصاد و سیاست حاشیه و ذیل بر فرهنگند»(۱)
واژه مظلومی است این «فرهنگ». بهمثابه کودکِ کاری است که در وصف مظلومیتش تا دلتان بخواهد سخن راندهایم و راندهاند، سمینارها برگزار کردهایم و کردهاند، اما افسوس که او همچنان سرچهارراه، فال حافظ میفروشد! آه و افسوس هم به کار این «مظلوم» نمیآید که اگر میآمد وضع موجودش این نبـود. او سخت بیمار است، درد میکشد، صدای نالهاش بلند شده است و پزشکی را به یاری میطلبد که بیماریاش را تشخیص بدهد و نسخه درمانش را بپیچد.
پزشکان فرهنگ کیستند؟ کجایند؟ از چه طُرقی باید از آنان مطالبه کرد؟ کدام سازمانها؟ کدام نهادها؟ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی؟ علوم؟ آموزش و پرورش؟ یا از تلویزیون و سینما؟ یا همه؟ تک تک این نهادها دانههای یک تسبیحند و نخِ این تسبیح، شورایعالی انقلاب فرهنگی است.
تلویزیون یا مرغ مقلد؟ مسئله این است!
کاش باورشان شود «فرهنگ، حاشیه و ذیل اقتصاد نیست، حاشیه و ذیل سیاست نیست، اقتصاد و سیاست حاشیه و ذیل بر فرهنگند»
خدا را شاکریم از اینکه دیگر لازم نیست همسایه ماهواره داشته باشد تا بفهمیم فلان برنامه تلویزیونی رونوشت بهمان برنامه شبکه خارجی است! همین که انگشت مبارک را چند لحظهای بهزحمت بیندازیم و شبکههای تلویزیون ملی! را بالا و پایین کنیم در طرفهالعینی گاتتلنتشوها، یکی پس از دیگری به پُستمان میخورند! این هم از اثرات سواد رسانهای است دیگر! اینکه تهاجم پیچیده فرهنگی دنیای جدید چه اهمیتی دارد و نتیجه اصالتبخشی به ارزشهای فرهنگ مهاجم و تاثیرات بلندمدت این رویه نامبارک اخذ شده بر فرهنگ این مملکت هم چیست که اصلاً موضوعیت ندارد! نسبت این برنامهها با هویت ملی و دینی ما هم که لابد چندان قابل اعتنا نیست! مهم این است که مرغ مقلد، ببخشید تلویزیون، بالاخره چیزی برای پخش کردن داشته باشد و چه کاری راحتتر از تقلید و رونوشت؟
خدا را شاکریم از اینکه در تلویزیون ملی، اجتماع نقیضین هم محال نیست! یعنی هم میتوان کارخانه سلبریتیسازی راه انداخت و هم سلبریتیها را نقد کرد. هم در شبکه چهار در مورد اهمیت پاسداشت زبان فارسی نطق کرد و هم در شبکه سه، هنر مهمان خردسال برنامهات این باشد که زبان انگلیسی را بهتر از فارسی حرف میزند. فلان کارگردان در شبکه نسیم از اهمیت فرهنگ بومی دم بزند و همزمان از جیب شبکه سه، گاتتلنت شو بیرون بیاید. «اعجوبهها» عجیب نیستند، میوه طبیعی نهال غرس شده تلویزیونند. نهالی که ریشه دوانده و حالا دیگر برای خودش درخت تنومندی شده است که هیچ باد و صاعقهای، لرزه برشاخههایش نمیاندازد!
پله اول
کاش باورشان شود «تحول علوم انسانی کار اولی است که باید انجام شود.» (۲)
علت تاکید مؤکّد رهبر معظم انقلاب بر تحول علوم انسانی و اولویتی که ایشان برای این مطالبه قائلند چیست؟ علوم انسانی هویتساز و فرهنگسازند. تحول علوم انسانی صرفاً به علوم انسانی محدود نمیشود. نتیجه رشد و تحول علوم انسانی، ارتقای فرهنگی است و فرهنگ ارتقا یافته، بستر مناسب برای رشد، بالندگی و تحول سایر علوم و دیگر حوزهها نظیر اقتصاد و سیاست را فراهم میکند. هر برهه تاریخی که فرهنگ در آن پیشرفت داشته است، رشد چشمگیری در علوم رخ داده است. دوران تمدن اسلامی به دلیل فراهم بودن بستر فرهنگی مناسب، دوران شکوفایی و رشد فزاینده دانش بود. دنیای علم امروز، دنیای ماتریالیسم(مادیگرایی) و پوزیتیویسم(تجربهگرایی) است و برای فطرت، اصالتی قائل نیست. تحول علوم انسانی موجب میشود نقصها و کاستیهای علم جدید روشن شوند و انقلاب اسلامی که با تکیه بر فطرت بشری ظهور کرده است، قادر خواهد بود ماسک فریبنده علم جدید را کنار بزند و جایگاه حقیقی فطرت را به بشر امروز یادآور شود و در مسیر حقیقت انسان و تعالی روح او گام بردارد.
نخ تسبیح فرهنگ
کاش باورشان شود «فرهنگ حاشیه و ذیل اقتصاد نیست، حاشیه و ذیل سیاست نیست، اقتصاد و سیاست حاشیه و ذیل بر فرهنگند.»
در عرصههای مختلف فرهنگی کشور، نسبت «تعالی فرهنگ در انقلاب اسلامی» با «امپریالیسم فرهنگی» موضوعیت ندارد و عدم انسجام نظری مشهود است. آیا فلسفه وجودی شورایعالی انقلاب فرهنگی چیزی جز انسجامبخشی نظری میان حوزههای مختلف فرهنگی و وصل کردن این دانههای تسبیح است؟ اولویتهای نهادهای کلان فرهنگی کدامند؟ چگونه میتوان ارزیابی درستی ازوضعیت فرهنگی موجود و به تبع آن، عملکرد عالیترین نهاد حوزه فرهنگی کشور را داشت؟ شاخصها کدامند؟
به سایت این شورا که رجوع کنید شاخصها در دسترس بازدیدکنندگان قرار دارند. شاخصهایی چون تعداد فارغ التحصیلان دانشگاهها و تعداد تماشاگران سینما، اما مگر فرهنگ کمیتی عددی است که بتوان با اعداد و ارقام وضعیت آن را گزارش داد؟ آیا شاخصهای مصداقی سنجش فرهنگ و هویت یک ملت نظیر رفتارهای فردی و اجتماعی، خلقیات ملی، اخلاق، عقاید و آداب را که همواره مورد اشاره رهبری بودهاند، میتوان با آمار کمی گزارش داد؟ تاثیرات فرهنگی شاپینگمالها و آسیبهای اجتماعی حاشیهنشینی را چطور؟
ارزیابی وضعیت فرهنگی و علمی کشور با شاخصهای صرفاً کمی، یعنی تعداد تماشاگران سینما اهمیت دارد و نه کیفیت فیلمهای به نمایش درآمده و در دسترس نبودن سینما در مناطق محروم کشور، یعنی آنچه مهم است تعداد فارغ التحصیلان است و نه محتوای منابع درسی دانشجو و تناسب خروجی دانشگاه با نیازهای جامعه. سایر حوزههای فرهنگ نیز به همین ترتیب. این آمار و گزارشات اعلام شده مربوط به «وضع موجود» است و
وضع موجود یعنی:
- عدم درک صحیح از اهمیت مقوله فرهنگ و تعطیلی پنجماهه جلسات عالیترین نهاد تصمیمساز و سیاستگزار کلان فرهنگی کشور از دی ماه۹۷ تا خرداد ۹۸ و عدم حضور رئیس این شورا یعنی رئیس قوه مجریه در این جلسات، یعنی نگاه فرمالیته و تقلیلگرایانه مسئولین رده بالای کشور به فرهنگ و تسری این نگاه به مدیران استانی و شهرستانی؛
۲٫جدی نگرفتن و بیکاربرد پنداشتن علوم انسانی در نظام آموزشی کشور و صفهای طویل داوطلبان کنکور تجربی؛
۳٫کمیاب بودن گوهر«تعهد ملی» در سینما، دست به گریبان بودن ناشرین با قیمت بالای کاغذ و مشکلات چاپ و نشر کتاب. تنزل ذائقه مطالعاتی مخاطب با انتشار کتابهای بیکیفیت و ترجمههای ضعیف در مجموعه تحت مدیریت عضو شورایعالی انقلاب فرهنگی یعنی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی؛
- ناکارآمدی سازمان صدا و سیما در عصر رسانه و تهاجم پیچیده فرهنگی دنیای جدید. فقدان خلاقیت و ابتکار در تلویزیون و تولید قارچگونه گاتتلنتشوهای صددرصد تقلید شده از شبکههای غربی. اصالتبخشی به ارزشهای فرهنگ مهاجم و بیتوجهی به نسبت این قبیل برنامهها با هویت دینی و ملی جامعه و تساهل و غفلت از آثار بهجا مانده از آن. عدم بهرهگیری صحیح از تنوع فرهنگی کشور و حصول معرفت از این تفاوتها در شبکههای تلویزیونی ملی و استانی. بیتوجهی لازم به هویت دینی ملی و سنتهای بومی، آن هم در مجموعه تحت مدیریت عضو شورایعالی انقلاب فرهنگی یعنی رئیس سازمان صدا و سیما؛
۵٫کم توجهی به نیازهای اساسی زنان جامعه و فراهم آوردن زمینهای مساعد برای به انحراف کشاندن و تغییر ماهیت مطالبات ایشان توسط شبکههای معاند خارجی و حامیان پشت پردهشان. یعنی نهادهای مربوطه هنوز باورشان نشده «مادر است که فرهنگ و معرفت و تمدن و ویژگیهای اخلاقی یک قوم و جامعه را با جسم خود، با روح خود، با خلق خود و با رفتار خود، دانسته و ندانسته به فرزند منتقل میکند. همه تحت تاثیر مادران هستند.»(۳)
۶٫مدیریت ناصحیح و در عمل شکست خوردهی فضای مجازی؛
- آمار بالای مهاجرت نخبگان؛
- روی کاغذ ماندن تحول علوم انسانی و عدم تغییر محسوس در این حوزه. بیتناسبی خروجی دانشگاه با نیازهای کشور. برگزار نکردن کرسیهای نظریهپردازی و آزاد اندیشی مستمر در دانشگاه در مجموعه تحت مدیریت عضو شورایعالی انقلاب فرهنگی یعنی وزیر علوم.
تلنبار شدن و بر زمین ماندن مطالبات رهبری از شورایعالی انقلاب فرهنگی یعنی عدم تحقق مطالباتی که هر یک از آنها میتواند نمود عملکرد ایجابی انقلاب اسلامی در حوزه فرهنگ باشد. انفعال و اُبژه بودن، سم مهلک عرصه فرهنگ است. فرهنگ منفعل چارهای ندارد جز اینکه مصرفکننده فرهنگ مهاجم باشد و یک مصرفکننده صرف فرهنگ مهاجم، هرگز نمیتواند در عرصه سیاست و اقتصاد عملکرد ایجابی داشته باشد.
از کمّیانگاری فرهنگ که بگذریم (که صد البته قابل گذر هم نیست)، چرا آماری از «وضع مطلوب» و چشمانداز مدنظر این شورا در دسترس بازدیدکنندگان قرار نگرفته است تا از این طریق بتوان فاصله وضع موجود را با وضع مطلوب سنجید؟
خودآگاهی تاریخی
تاریخ، صحنه تکامل و رشد انسان است و ملتی که جایگاه خود را در تاریخ درک کند، ملت مسلط بر تاریخ جهانی است. فرهنگ موجود، فرهنگی است که در «اکنون» زیست میکند. در اکنون زیستن منافی خودآگاهی تاریخی است. خودآگاهی تاریخی، «اکنون» را در نسبت با «تاریخ» نگریستن است که به هویتسازی منتج میشود. ملتی که خودآگاهی تاریخی دارد، از ارزشهای فرهنگی مبتنی بر تجربه تاریخی بهرهمند میشود. شناخت روح زمانه (و خودآگاهی تاریخی) پادزهر انفعال است و فقدانش به از هم گسیختگی معرفتی و بیهویتی میانجامد.
چه باید کرد؟
- مواجهه با واقعیت وضع موجود و فرهنگ جاری، ارزیابی صحیح از وجوه مختلف آن و پاک نکردن صورت مسئله؛
- راه اندازی(و نه صرفاً ابلاغ بخشنامه و آئیننامه) کرسیهای نقد، نظریهپردازی و آزاداندیشی در دانشگاهها و ترویج آزاداندیشی در حوزه علوم انسانی و معارف دینی. ایجاد فرهنگ تضارب آراء و تعامل علمی در عین اجتناب از جدالهای باطل و ممانعت از ابتلای محیطهای دانشگاهی به سوداهای گروهی؛
- پرهیز از مصلحت اندیشیهای ناصواب؛
۳٫اصلاحات ساختاری و نه صرفاً تغییر افراد در مجموعههای کلان فرهنگی؛
- عبور از مشهورات عام؛
- قدر دانستن گنجینههای عظیم فرهنگی و اندیشهای ملی و دینی و بهکارگیری آن در جهت هضم میراث فرهنگی دنیای جدید؛
- ارج نهادن به خلاقیتها و ابتکارات متعهدانه به فرهنگ بومی؛
- شایسته سالاری؛
- استفاده از ظرفیتهای عظیم مساجد در کنشمندی و ارتقای سطح فرهنگ عمومی؛
- ایجاد بستری مناسب برای نقد جدی و مستمر بخشهای مختلف تلویزیون در تلویزیون؛
- توزیع عادلانه امکانات فرهنگی در سراسر کشور و محدود نکردن گفتمان عدالت در ساحت اقتصاد و سیاست؛
کاش باورمان و باورشان شود که برای عبور از وضع موجود و رسیدن به وضع مطلوب چارهای جز نقد و گفتوگو نداریم.
کاش باورمان و باورشان شود «فرهنگ حاشیه و ذیل اقتصاد نیست، حاشیه و ذیل سیاست نیست، اقتصاد و سیاست حاشیه و ذیل بر فرهنگند.»
پینوشتها:
- رهبر معظم انقلاب در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی۱۹ آذر۱۳۹۲
- همان
- رهبر معظم انقلاب در سالروز ولادت حضرت فاطمه زهرا(س) ۵ مرداد ۱۳۸۴