ایران‌هراسی چرا و چگونه شکل گرفته است؟

پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، این کشور در زمینه سیاست خارجی، از حالت یک نظام اصلی طرفدار غرب تغییر یافت و سیاست‌های خود را تحت سیاست نه شرقی، نه غربی تنظیم کرد. جنبه‌های مختلف سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را که آن را از سیاست‌های پیشین متمایز می‌کند، می‌توان در ابعاد زیر خلاصه کرد:

۱ـ عدم وابستگی به شرق و غرب

۲ـ حمایت از حقوق مسلمانان و ملت‌های مستضعف در سرتاسر جهان

۳ـ نفی هرگونه سلطه جویی و سلطه‌پذیری

۴ـ تز صدور انقلاب

۵ـ سیاست اعلام حمایت از آزادی فلسطین

براساس اصل ۱۵۲ قانون اساسی، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بر اساس نفی هرگونه سلطه‌جویی و سلطه‌پذیری، حفظ استقلال همه‌جانبه و تمامیت ارضی کشور، دفاع از حقوق همه مسلمانان و عدم تعهد در برابر قدرت‌های سلطه‌گر و روابط صلح‌آمیز متقابل با دولت‌های غیر متحارب استوار است.(۱)

براساس اصل ۱۵۴ قانون اساسی، جمهوری اسلامی ایران در عین خودداری از هرگونه دخالت در امور داخلی ملت‌های دیگر، از مبارزه حق‌طلبانه مستضعفان در برابر مستکبران در هر نقطه از جهان حمایت می‌کند.(۲)‌

به این ترتیب، پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، نقطه امید همه ملل مستضعف و مظلوم جهان و الگویی برای حرکت‌های ضداستعماری و مواجه با منافع غرب، به‌خصوص آمریکا بود.

سیاست نه شرقی نه غربی به معنی نفی سلطه و حاکمیت شرق و غرب و مضمون آیه قرآنی «وَ لَن یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا»(۳) است.

از جمله تحولات اساسی دیگر در سیاست خارجی ایران پس از پیروزی انقلاب، تغییر در مواضع نسبت به فلسطین و رژیم صهیونیستی بود. شعار، «امروز ایران، فردا فلسطین» تهدید بالقوه‌ای برای پایگاه مهم استراتژیک آمریکا در خاورمیانه، یعنی اسرائیل شد. از زمان تشکیل این رژیم غاصب، حفظ امنیت اسرائیل جزو اهداف اصلی آمریکا در منطقه اعلام شد و این عامل بر همه دکترین‌های رؤسای جمهور آمریکا در منطقه خاورمیانه سایه افکند. اسرائیلی‌ها نخستین کسانی بودند که زنگ‌های خطر را در مورد نتایج سقوط شاه در منطقه به صدا درآوردند، زیرا کمتر کشوری چون رژیم صهیونیستی از سقوط شاه دچار ضرر و زیان می‌شد. شاه متحد پایداری برای اسرائیل به شمار می‌رفت. در زمان شاه، ایران خریدار مهم سلاح‌های اسرائیلی بود و از سوی دیگر، ایران بخش عمده نفت مورد نیاز اسرائیل (حدود۷۰%) را تأمین می کرد.(۴)

در پی اتخاذ سیاست مستقل خارجی توسط جمهوری اسلامی ایران که منجر به بروز خلاء قدرت در منطقه شد، فرصت مناسبی برای عراق برای ایفای نقش برتر در منطقه به وجود آمد. فعال شدن عراق با توجه به ساختار حکومتی و وابستگی‌های استراتژیک آن کشور به شوروی، زنگ خطری جدی برای غرب به شمار می‌رفت.

در واقع سیاست‌های غرب با توجه به از دست دادن ایران و فعال شدن عراق دچار بحران می‌شد. از این رو آمریکا به عنوان حافظ منافع غرب مجبور شد از میان دو تهدید (ایران و عراق) یکی را انتخاب کند و با فراموشی موقت یکی، راه‌حل‌های اساسی خود را در مورد دیگری به کار بندد. در این میان انقلاب اسلامی با توجه به ویژگی‌هایش، تهدید اصلی برای غرب، به‌ویژه نظام سلطه محسوب می‌شد.

برای روشن‌تر شدن این موضوع ضروری است دیدگاه‌ها و مواضع بازیگران سیاسی منطقه‌ای و جهانی جبهه استکبار علیه انقلاب اسلامی ایران مورد بازنگری قرار گیرد.

 ۱ـ دیدگاهها و مواضع بازیگران سیاسی منطقهای و جهانی جبهه استکبار

موضع‌گیری‌ها و اقدامات کشورهای منطقه و جهان در نخستین روزهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در شرایطی که هیچ‌گونه عملی از سوی رهبران و مسئولان انقلاب آغاز نشده بود، نشان‌دهنده آن است که سقوط رژیم شاه موجب نگرانی‌های عمیق و ناخشنودی تمام محافل کانون‌های سرمایه‌داری، صهیونیستی و ارتجاعی شده بود.(۵)

روزنامه الوطن ـ چاپ کویت ـ  در این باره نوشت: «عراق و عربستان تنها یک روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی، گزینش تدابیر امنیتی برای مقابله با انقلاب اسلامی را در دستور جلسه کنفرانس عالی کشورهای خلیج فارس قرار دادند.»(۶)

روزنامه القبس ـ چاپ کویت ـ نیز نوشت: «آمریکا از کشورهای خلیج فارس خواسته است یک فرماندهی متحد ایجاد کنند.»(۷)

نخست‌وزیر وقت رژیم صهیونیستی نیز در سخنانی اظهار داشت: «آمریکا و اسرائیل برای حفظ ثبات و امنیت خاورمیانه باید با یکدیگر همکاری نظامی کنند.»(۸)

خبرگزاری «ایتارتاس» اتحاد جماهیر شوروی هم در تفسیری نوشت: «آمریکا برای پر کردن خلأ سقوط شاه در پی اتحاد مصر، اسرائیل و عربستان است.»(۹)

پس از تأثیرات منطقه‌ای پیروزی انقلاب اسلامی ایران، مقامات آمریکایی به این اعتقاد رسیدند که موج جدید سیاسی ایران می‌تواند فضای ژئوپلتیکی خاورمیانه را تحت‌تأثیر قرار دهد و به نفوذ و منافع این کشور در منطقه ضربه وارد سازد. براساس چنین ادراکی، امریکا تضادهای نهفته اندیشه تقابل با انقلاب اسلامی ایران را تقویت کرد. برژینسکی مشاور امنیتی جیمی کارتر رئیس جمهور (وقت) آمریکا اظهار داشت: «به نظر من جایگاه استراتژیکی ایران، آن چنان برای غرب اهمیت دارد که آمریکا بایستی به هر ترتیبی که شده و با دست زدن به هر اقدامی، حتی اشغال نظامی، جلوی این را که غرب ایران را از دست بدهد بگیرد.»(۱۰)

«جرج بال» معاون پیشین وزارت خارجه آمریکا نیز گفت: «آمریکا و متحدانش باید برای حصول اطمینان از عرضه نفت پاسداری خاورمیانه را بر عهده بگیرند.»؛ «بلوک غرب باید برای پر کردن خلأ دفاعی که بر اثر سقوط شاه سابق ایران به وجود آمده اقدام کند.»؛ «غرب و متحدانش بایستی برای جلوگیری از وقوع اتفاقاتی نظیر آنچه که در ایران رخ داد، قاطعانه وارد عمل شوند.»

جرج بال با احساس نگرانی از وضعیت عربستان سعودی گفت: «حکام این کشور برای اینکه به سرنوشت شاه ایران مبتلا نشوند بایستی به اقدامات اصلاحی دست بزنند.»(۱۱)

«اسحاق رابین» نخست‌وزیر پیشین و مقتول اسرائیل نیز گفت: «از دست دادن ایران برای غرب بزرگ‌ترین ضربه پس از جنگ دوم جهانی به شمار می‌رود.»

او در یک مصاحبه تلویزیونی پیش‌بینی کرد: «موجی از تندروی‌های مذهبی[!] عربستان سعودی دومین تأمین‌کننده عمده نفت غرب در خاورمیانه را تهدید خواهد کرد.»(۱۲)

سخنگوی حزب محافظه‌کار انگلیس نیز اعلام کرد که وضع خاورمیانه از نظر این حزب بسیار وخیم است: «خروج ایران از پیمان‌های دفاعی به خصوص دفاع از خلیج فارس به ضرر غرب تمام خواهد شد. بی‌شک رقبای ما از این فرصت حداکثر استفاده را خواهند برد.»(۱۳)

در این راستا نظریه‌پردازان سیاسی و نظامی آمریکا با ارائه نظرات مختلف و نیز دولتمردان این کشور بر طبق اصول و سیاست خارجی خود بر آن شدند تا با ترفندهای گوناگون و برنامه‌ریزی‌های وسیع، مقاومت ملت مسلمان ایران را از هم بگسلند؛ نظام نوپای اسلامی تهدید کنند؛ درصدد تصرف دوباره ایران اسلامی برآیند و دستان مردم ایران را از شیرهای نفت و دیگر ذخایر عظیم آن کوتاه و از تأثیرات و پیامدهای انقلاب اسلامی در منطقه جلوگیری کنند. در آن زمان روزنامه واشنگتن پست از قول یکی از مقامات آمریکا نوشت: «قدرت‌های بزرگ باید انقلاب اسلامی را که در حال گسترش در میان مسلمانان است و می‌رود تا یک میلیارد مسلمان را در سراسر جهان با هم متحد کند، زنگ خطری برای خود به حساب بیاورند و سرسختانه با آن به مبارزه برخیزند و نگذارند این موج، همه مسلمانان را دربرگیرد و آنها را متحد کند. اگر مسلمانان با هم متحد شوند، کیان قدرت‌های بزرگ به خطر می‌افتد.»(۱۴)

«الکساندر هیگ» وزیر امور خارجه آمریکا در دوره ریگان در زمینه رشد بنیادگرایی اسلامی هشدار می‌دهد و می‌گوید: «به نظر من خطرناک‌تر و مهم‌تر از این عواقب (مشکلات بین‌المللی) گسترش بنیادگرایی اسلامی است که از ایران پا گرفته و اکنون عراق و ثبات رژیم‌های عرب میانه رو را در منطقه تهدید می‌کند. این پدیده ‌اگر از کنترل خارج شود، منافع ابر قدرت‌ها را به ‌خطرناک‌‌ترین ‌وجه به مخاطره ‌خواهد ‌انداخت.»(۱۵)

دکتر «جانسون» از نظریه‌پردازان سیاسی آمریکا نیز در این باره می‌گوید: «بنیادگرایی اسلامی در سراسر جهان رشد قابل‌توجهی کرده و به موازات رشد اسلام، نفوذ و منافع غرب تحت‌تأثیر آن قرار گرفته است. بنیادگرایی اسلامی نیرویی پویا و متنفذ و پر جنب و جوش و قادر به مبارزه علیه منافع غرب در سراسر جهان اسلام است؛ جامعه مسلمین از حالت ضعف و ناتوانی خارج و به یک قدرت بدل شده است.»(۱۶)

«دانیل پاپیس» یکی از نظریه‌پردازان لیبرال یهودی و رئیس مؤسسه پژوهش‌های سیاسی خارجی آمریکا معتقد است: «چالش بنیادگرایان اسلامی با غرب ژرف‌تر از چالش کمونیست‌هاست. شوروی کمونیستی صرفاً با سیاست‌های بلوک سرمایه‌داری مخالف بود و ریشه‌های مشترکی با سکولارها داشت، اما مسلمانان چنین نیستند.»(۱۷)

وی همچنین در سمیناری در شهر استامبول ترکیه گفت: «آمریکایی‌ها نخواهند توانست با مسلمانان رادیکال سازش کنند، زیرا آنها نه تنها قصد دارند ما را به لحاظ نظامی از خاورمیانه بیرون برانند، بلکه از جهت فرهنگی نیز چنین قصدی دارند… امروز مسلمانان به ایران نظر دارند و از آن الگوبرداری می‌کنند.»(۱۸)

«کنت الکساندر دُمارانش» یکی از سران باشگاه سرّی بیلدربرگ و رئیس دستگاه جاسوسی فرانسه نیز پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران گفت: «انقلاب اسلامی مهلک‌ترین جنگ تاریخ است که دورنمای عینی پایان تمدن غربی را نشان می‌دهد و چیزی هولناک‌تر از گلوله آتش‌زای [امام] خمینی وجود ندارد، ممکن است همه جا طعمه حریق شود….صحنه‌های انقلاب اسلامی بذر جنگ جهانی چهارم را خواهد پاشید و این یعنی آغاز جهاد شیعه علیه غرب یا جنگ شمال و جنوب…. این دشمن ما یعنی مسلمانان اصولگرا، در طول تاریخ برای مبارزه آماده شده و جنگ عقیده برای ایرانیان، بخشی از تاریخ و مذهب شیعه است. آنان حاضرند مشتاقانه برای عقیده خود بمیرند؛ در حالی که اعتقادات تمدن غرب عمیقاً بر اساس سعادت مادی استوار است و همین موجب شکست ما خواهد شد….پیروزی انقلاب اسلامی برابر با پیروزی ایران از نخستین صحنه‌های سهمگین‌جنگ جهانی چهارم است.»(۱۹)

«برنارد لوئیس»، استاد برجسته اسلام‌‌شناسی در دانشگاه‌های اسرائیل، سال‌ها پیش از هانتیگتون زنگ خطر انقلاب را به صدا در آورد و اظهار داشت: «مبارزه آینده چیزی جز برخورد تمدن‌ها نیست، یعنی یک واکنش احتمالاً غیرعقلانی، اما مطمئناً تاریخی، از سوی یک رقیب کهن علیه «میراث یهودی ـ مسیحی ما» و علیه «وضعیت کنونی سکولار ما» و علیه گسترش جهان شمول این دو خواهد بود.»(۲۰)

«ریچارد نیکسون» از رؤسای جمهور پیشین آمریکا نیز گفته بود: «بنیادگرایی اسلامی برای ما خطرناک‌تر از شوروی است.»(۲۱)

استراتژیست‌های غربی با عنوان کردن خطر بنیادگرایی اسلامی نشأت گرفته از انقلاب اسلامی، ایران را به عنوان مهم‌ترین و بلکه تنها تهدید جدی علیه ثبات و توازن موجود به نفع غرب تلقی کردند. «لس اسپین»، رئیس کمیته نیروهای مسلح مجلس نمایندگان آمریکا در این مورد تأکید کرد: «باید هدف استراتژی آمریکا متوقف کردن ایران در گسترش انقلاب اسلامی بنیادگرای خود به جهان عرب به‌ویژه خلیج فارس باشد، حتی اگر در این راه استفاده از نیروهای نظامی لازم شود.»(۲۲)

۲ـ راهبرد ایران‌هراسی آمریکا علیه انقلاب اسلامی

براساس دیدگاه‌های فوق‌الذکر، نظام سلطه جهانی با بهره‌گیری از عوامل و امکانات منطقه‌ای و جهانی خود و نیز کمک و همراهی متحدان اروپایی و حتی برخی از کشورهای عربی منطقه، در یک فرایند سیستماتیک، دشمنی خویش را با انقلاب اسلامی ایران تداوم بخشید و سیاست‌های جهانی را نیز به سمت حمایت از نقشه‌های سلطه‌گرایانه‌اش در جهان، به‌ویژه در منطقه خلیج‌فارس علیه نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران سوق و اولویت سیاست‌های خاورمیانه‌ای خود را برخورد با جمهوری اسلامی ایران و سرنگونی این نظام نوپای اسلامی قرار داد.

تداوم سیاست خشونت‌آمیز آمریکا علیه ایران و نگرانی رهبران انقلابی نسبت به آن ـ با توجه به تجربه کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ علیه دولت مصدق ـ باعث شد که دانشجویان پیرو خط امام در ۱۳آبان ۱۳۵۸ در اعتراض به سیاست‌های حمایتی آمریکا از شاه و ادامه خصومت علیه انقلاب اسلامی، سفارتخانه آن کشور را که مرکز و ستاد اقدامات براندازی علیه انقلاب بود، تصرف کنند.

«گری سیک»، مشاور امنیتی کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا در این باره می‌گوید: «دولت آمریکا با دولت انقلابی تماس گرفت و وضعیت مورد پذیرش شاه را تشریح کرد. دولت ایران این پیام را دریافت داشت، ولی همان‌گونه که می‌دانید انقلابی در جریان بود و من فکر می‌کنم تمایل چندانی هم به باور کردن این توضیح نبود. آنها فکر می‌کردند آمریکا دروغ می‌گوید.»(۲۳)

در پی آن ایالات متحده آمریکا با کمک و همراهی متحدان غربی و جهانی و نیز عربی خود در منطقه، راهبردها و سیاست‌هایی را برای مقابله با انقلاب اسلامی ایران در پیش گرفت و برنامه‌ها و طرح‌هایی را در دستور کار خود قرار داد. مهم‌ترین راهبرد نظام سلطه جهانی علیه انقلاب اسلامی ایران راهبرد «ایران‌هراسی» بود. ایران‌هراسی یکی از راهبردهای تبلیغاتی و تهدیدات نرم در قالب جنگ‌ روانی در سیاست خارجی آمریکا و برخی از کشورهای اروپایی علیه جمهوری اسلامی ایران است. راهبرد ایران‌هراسی همزاد و مترادف با راهبرد شیعه‌هراسی و به طور کلی اسلام‌هراسی و امواج آن است.

«مایکل برانت» از مقامات ارشد سازمان «سیا» تصریح می‌کند که: «در یک گردهمایی که با حضور مقامات سازمان سیا برگزار شد و در آن نماینده‌ای از سرویس اطلاعاتی انگلیس به علت تجارب زیاد این کشور در جوامع اسلامی نیز حضور داشت، به این نتیجه رسیدیم که پیروزی انقلاب اسلامی ایران فقط نتیجه سیاست‌های اشتباه شاه در مقابله با این انقلاب نبوده است؛ بلکه عوامل دیگری مانند قدرت رهبر مذهبی آن و استفاده از فرهنگ شهادت دخیل بودند. این فرهنگ از هزار و چهارصد سال پیش توسط نوه پیامبر اسلام(ص) ـ (امام حسین (ع)ـ به وجود آمده و هر ساله با عزاداری در ایام محرم این فرهنگ ترویج و گسترش یافته است. ما همچنین به این نتیجه دست یافته‌ایم که شیعیان بیشتر از مذاهب دیگر فعال و پویا هستند. در این گردهمایی تصویب شد که در مورد مذهب شیعه تحقیقات بیشتری صورت گیرد و بر اساس این تحقیقات، برنامه‌ریزی کنیم. به همین منظور ۴۰ میلیون دلار بودجه برای آن اختصاص دادیم. این پروژه در سه مرحله به ترتیب زیر انجام شد:

۱ـ جمع‌آوری اطلاعات و آمار؛

۲ـ اجرای اهداف کوتاه‌مدت با انجام تبلیغات علیه شیعیان و راه‌اندازی اختلافات مذهبی میان شیعیان با مذاهب اسلامی دیگر؛

۳ـ اجرای اهداف بلندمدت از بین بردن این مذهب.»(۲۴)

این راهبرد از زمان پیروزی انقلاب اسلامی ایران تا کنون، همواره توسط دولت‌های ایالات متحده آمریکا اعم از جمهوریخواه و دموکرات به صورت پیوسته در سیاست خارجی و دیپلماسی عمومی این کشور در عرصه بین‌المللی پیگیری شده است. طرح راهبردی «ایران‌هراسی» یا «شیعه‌هراسی» قصد دارد ایران را به عنوان تهدیدی بزرگ در منطقه و همچنین تهدیدی برای صلح و امنیت جهانی مطرح سازد و باعث تضعیف و تخریب چهره نظام جمهوری اسلامی ایران شود.

این رویکرد از سوی ایالات متحده و رژیم صهیونیستی و کشورهای غربی با هدف به حاشیه راندن و انزوای جمهوری اسلامی ایران پیگیری شده است. آمریکا با تشدید «فضای ایران‌هراسی» در منطقه تلاش کرد تا موضوع ایران را همواره به عنوان مهم‌ترین مقوله در اولویت اساسی سیاست خارجی خود نگه دارد و در منطقه خاورمیانه و سطح نظام بین‌المللی، ائتلاف‌های گسترده علیه پیشرفت‌های جمهوری اسلامی ایران در عرصه‌های علمی از قبیل برنامه‌های بومی‌سازی دانش صلح‌آمیز هسته‌ای و انزوای ایران در عرصه بین‌المللی را شکل دهد و تداوم بخشد.

«نوآم چامسکی» به‌وضوح بر سیاست خصمانه آمریکا اشاره می‌کند و می‌گوید: «مقامات آمریکایی به عرب‌ها می‌گویند، ایران دشمن آنان است آمریکا تلاش می‌کند مانع استقلال کشورهای منطقه شود… سیاست آمریکا براساس منافع این کشور استوار است… چون ایران از دستورات واشنگتن اطاعت نمی‌کند، از سوی آمریکا به عنوان تهدید معرفی می‌شود.»

چامسکی در مصاحبه‌ای با هفته‌نامه آلمانی «فرایناگ» با بیان این که ایران قرن‌هاست علیه هیچ کشوری اقدامی نکرده است، افزود: «اسرائیل با کمک آمریکا ظرف سی سال، پنج بار به لبنان حمله کرده، در صورتی که ایران هرگز اقدامی این‌گونه انجام نداده است. آنها می‌گویند ایران به خاطر اینکه در تلاش است تا نفوذ خود را در کشورهای همسایه توسعه دهد یک تهدید عمده تلقی می‌شود. نفوذی که به گفته آمریکا می‌تواند به بی‌ثبات شدن این کشورها منجر شود…نکته اینجاست که وقتی آمریکا به کشوری حمله می‌کند این برنامه با بهانه ثبات‌بخشی به این کشورها صورت می‌گیرد. ثبات یک واژه فنی در ادبیات روابط بین‌الملل است که منظور از آن همان اطاعت از فرامین آمریکاست. اگر ایرانی‌ها تلاش می‌کنند تا نفوذ خود را حداقل در کشورهای همسایه توسعه دهند این بی‌ثباتی است. در واقع آمریکا با این بهانه و به بهانه ثبات‌بخشی بر آن است تا فرامین خود را اجرا کند و آنها را به اطاعت خود در آورد.»(۲۵)

راهبرد «ایران هراسی» ایالات متحده آمریکا تاکنون چندین موج را پشت سر گذاشته است:

موج اول ایران‌هراسی همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران اجرا شد. با عملیاتی شدن موج اول این راهبرد، کشورهای عربی منطقه در شرایطی هول‌انگیز قرار گرفتند و وادار به بازی در زمین معین شده از سوی آمریکا و لابی صهیونیسم شدند. هول و هراس ایجاد شده در بین کشورهای منطقه و جاه‌طلبی صدام، عملاً پازل جنگ‌افروزی آمریکا را کامل و جنگ همه‌جانبه و گسترده‌ای را با هدف سرنگونی جمهوری اسلامی، به ایران تحمیل کرد.

طرح‌ها و برنامه‌های نظام سلطه جهانی برای اجرای سیاست‌ها و راهبردهای ایران‌هراسی، نخست ماهیت سیاسی داشت، اما پس از مدت زمان اندکی در اوایل انقلاب ماهیت امنیتی پیدا کرد که در ایجاد غائله‌های مختلف در سراسر ایران و طراحی کودتا علیه نظام جمهوری اسلامی ایران تجلی یافت. نظام سلطه جهانی پس از اینکه در این مسیر موفق نشد، تهدیدهایش ماهیت نظامی پیدا کردند که نقطه عطف آن اشغال نظامی ایران توسط رژیم بعثی عراق بود. پس از عدم موفقیت از این روش‌ها، ایالات متحده آمریکا برای اجرای راهبرد ایران‌هراسی از روش تهاجم فرهنگی و تحریم اقتصادی و سرانجام راه‌اندازی جنگ نرم و هوشمند علیه انقلاب اسلامی ایران استفاده کرد.

 

پی‌نوشت‌ها

۱ـ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ص۱۱۰

۲ـ همان، ص۱۱۱

۳ـ سوره نساء، آیه ۱۴۱

۴ـ کدیور، جمیله، رویارویی؛ انقلاب اسلامی ایران و آمریکا (تهران: انتشارات اطلاعات، ۱۳۷۴)، صص۹۵-۹۴

۵ـ اسدیان، امیر، سیاست امنیتی آمریکا در خلیج فارس، (تهران: انتشارات پژوهشکده مطالعات راهبردی، ۱۳۸۱)، صص۹۸-۹۷

۶ـ مرکز مطالعات خلیج فارس دفتر مطالعات سیاسی و بین‌المللی، مجموعه مقالات سمینار بررسی مسائل خلیج فارس، (تهران: ۱۳۶۸)، ج ۱، ص۱۱۲

۷ـ همان

۸ـ همان، ص۱۲۴

۹ـ همان، ص۱۳۳

۱۰ـ روزنامه جمهوری اسلامی، شماره ۱۱۲۳

۱۱ـ روزنامه کیهان، ۲۰ اسفند۱۳۵۷، ص۸

۱۲ـ روزنامه کیهان، ۲۵ بهمن ۱۳۵۷، ص۸

۱۳ـ روزنامه اطلاعات، ۹ اسفند ۱۳۵۷، ص۸

۱۴ـ روزنامه جمهوری اسلامی، شماره ۷۵۸

۱۵ـ ‌روزنامه ‌اطلاعات، به نقل از آسوشیتدپرس، ۱/۱۲/۱۳۶۱

۱۶ـ روزنامه دی ولت، چاپ آلمان غربی، ۲ می ۱۹۹۸

 

۱۷-. Daniel Pipes,7november1994,P64

۱۸ـ روزنامه جمهوری اسلامی، ۷/۸/۱۳۶۸

۱۹ـ فضلی نژاد، پیام، ارتش سری روشنفکران (تهران: انتشارات کیهان، ۱۳۹۱)، صص۱۳۵-۱۱۷

۲۰- Bernarld Lewis, September 1990, P60

۲۱- غضنفری، کامران، آمریکا و براندازی جمهوری اسلامی ایران (تهران: معاونت سیاسی نمایندگی ولی فقیه در نیروی زمینی سپاه، ۱۳۸۱)، ص۲۴۸

۲۲ـ فصلنامه انقلاب اسلامی، ۱۳۷۷، ص۷۱

۲۳ـ مصاحبه با بیژن خواجه پور خویی، مجله گفت‌وگو، شماره ۱۶، تابستان ۱۳۷۶، ص۷۲

۲۴ـ روزنامه جمهوری اسلامی، ۴/۳/۱۳۸۳، ص۱۶

۲۵ـ روزنامه کیهان، ۹/۷/۱۳۹۱، ص۱۲

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *