«شراکت با شرق»

۱- به دنبال انتشار اخباری دربارۀ مذاکرات مقامات جمهوری اسلامی و چین با محوریت برنامه همکاری ۲۵ ساله دو کشور، انبوهی از اطلاعات و مطالب مرتبط با این موضوع در فضای رسانه‌ای داخلی و خارجی منتشر شد. در این میان، واکنش وزارت خارجه آمریکا به این خبر به‌شدت جالب توجه بود. وزارت امور خارجه آمریکا درحساب کاربری رسمی خود در توئیتر فارسی، این برنامه را به قرارداد ترکمانچای تشبیه و مردم ایران را  برای مخالفت با آن دعوت کرد و به دنبال این دعوت بود که موجی از مخالفت‌ها در فضای مجازی داخلی و رسانه‌های فارسی زبان بیگانه بر علیه این برنامه به راه افتاد.

فصل مشترک این موج رسانه‌ای، نگرانی از تهدید استقلال ایران توسط چین و تبدیل شدن ایران به مستعمره چینی‌ها بود! حتی برخی سخن از واگذاری جزیره کیش به چینی‌ها و یا تبدیل سایر جزایر ایرانی به پایگاه‌های نظامی چین به میان می‌آوردند. اما همه این واکنش‌ها و مخالفت‌ها در حالی رخ داد که جزئیات این برنامه هنوز تصویب و منتشر نشده است!

۲- اما مرور رسانه‌های آمریکایی درباره برنامه همکاری‌های ایران و چین، چهره دیگری از این برنامه را به تصویر می‌کشد. مثلاً روزنامه آمریکایی «واشنگتن پست» همکاری‌های ایران و چین را موجب قدرتمند شدن چین در سطح منطقه دانسته و چنین نوشته است: «این برنامه ضربه شدیدی به منافع آمریکا وارد خواهد کرد و دیوار تحریم‌های دولت ترامپ را تخریب می‌کند.» از سوی دیگر نشریه آمریکایی «نیوزویک» هم این برنامه را هشداری برای رژیم صهیونیستی دانسته و آن را نویدبخش سرمایه‌گذاری چین در بخش‌های مختلف اقتصادی ایران توصیف کرده است. به نظر نویسندۀ نیوزویک، «این برنامه مانع از تلاش‌های آمریکا و رژیم صهیونیستی برای خنثی کردن قدرت ایران خواهد شد و فشار حداکثری آمریکا علیه ایران را از بین خواهد برد.»

نگرش رسانه‌ها و مقامات اروپایی در این زمینه نیز تفاوت چندانی با دیدگاه رسانه‌های آمریکایی ندارد. آنها  هم عملیاتی شدن این برنامه را موجب کاهش نفوذ و اقتدار آمریکا و باز شدن دست ج.ا.ا در مقابله با تحریم‌ها و حل مشکلات اقتصادی می‌دانند. به همین علت است که  غربی‌ها و سرانگشتان آنها در داخل کشور (از سلبریتی‌ها گرفته تا سیاست‌بازان اصلاح طلب‌) در هجوم به این برنامه هرآنچه توانستند انجام دادند، بلکه بتوانند مردم را برای مخالفت با این برنامه تحریک کنند.

۳- فارغ از مخالفت‌های غربی‌ها و غرب‌گراها با برنامه همکاری چین و ایران، برخی از دلسوزان نظام و انقلاب هم این دغدغه را دارند که آیا این برنامه با شعار نه شرقی و نه غربی منافات ندارد و مانعی در برابر استقلال همه‌جانبه کشور نیست؟ این نگرانی بر خلاف ناراحتی و عصبیت آمریکا و متحدان و مزدوران آن، قابل احترام و درک است و نوشتار حاضر به دنبال توصیف شرایط برای رفع یا کاهش این نگرانی محترم است.

۴- شکی نیست که چین تا کنون در قامت یک دوست برای ج.ا.ا ظاهر نشده و دلیلی هم ندارد پس از این چنین نیتی داشته باشد؛ آن هم در دنیایی که هر کشور صرفاً به فکر منافع و امنیت ملی خویش است و اصولاً دوستی و اتحاد میان کشورها بیشتر یک ژست و شعار تبلیغاتی است تا امری حقیقی! از سوی دیگر مواضع چین طی سال‌های اخیر نشان داده که این کشور هم مانند سایر قدرت‌های برتر جهان، تمایلی به افزایش اقتدار ج.ا.ا نداشته و این عدم تمایل به‌خوبی در رای مثبت چین به شش قطعنامه شورای امنیت علیه برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی قابل مشاهده است. از سوی دیگر هم اکنون چین با ۱۸۰ کشور دنیا از کشورهای غربی گرفته تا کشورهای آفریقایی، قرار داد همکاری اقتصادی دارد و این تعداد غیر از کشورهایی است که چین صرفاً با آنها رابطه تجاری دارد.

تا کنون رابطه ایران و چین در حد روابط تجاری (فروش نفت و مواد معدنی خام و خرید انواع مصنوعات چینی) بوده و ایران جزو معدود کشورهای جهان است که با چین قرارداد همکاری و سرمایه گذاری عمده‌ای ندارد. برخی تصور کرده‌اند برنامه همکاری ایران و چین ادامه روابط تجاری گذشته است و چین در فکر تبدیل ایران به یک خریدار عمده کالاهای چینی است و به‌نوعی چین را نیازمند بازار ایران تصور کرده‌اند. حال آنکه میزان مبادلات تجاری چین و کشوری مانند عربستان در سال ۲۰۱۹ بیش از ۴۰ میلیارد دلار بوده، در حالی که میزان تجارت ایران و چین در هیچ مقطع زمانی به این حجم نرسیده است. و این بدین معناست که از نظر تجاری چین نیاز خاصی به بازار ایران ندارد و میزان فروش کالاهای چینی به ایران در حدی است که چینی‌ها به‌سادگی می‌توانند از آن صرف نظر کنند. بر این اساس می‌توان گفت هدف چین از برنامه همکاری ۲۵ ساله با ایران نه دوستی است، نه تجارت و نه کمبود همکار و شریک اقتصادی! پس باید تمایل چین به همکاری میان‌مدت با ج.ا.ا را در عرصه‌های دیگری جستجو کرد.

۵- چین از مدت‌ها پیش خود را برای تبدیل شدن به ابرقدرت برتر دنیا آماده می‌کند و بر خلاف رقبای غربی‌اش، راهکارهای نظامی و سیاسی را برای تسلط بر جهان مطلوب نمی‌داند. چینی‌ها با درس گرفتن از تجربه استعماری و استثماری قدرت‌های غربی و عواقب آن که ایجاد نفرت در دل ملت‌ها و تحریک آنها برای استقلال‌طلبی و استعمار ستیزی بوده است، به این نتیجه رسیده‌اند که برای چیرگی بر دنیا باید از طریق اقتصادی وارد شوند و به‌گونه‌ای عمل کنند که دولت‌ها و ملت‌ها آنها را باعث و عامل بهبود وضع اقتصادی خود بدانند و از حضور شرکت‌ها و فعالین اقتصادی چینی در کشور خود احساس رضایت کنند.

همین عامل در کنار استفاده چین از جمعیت انبوه خود به عنوان نیروی کار ارزان باعث شده تا این کشور با سرعتی فوق‌العاده مسیر رشد اقتصادی را طی کند و به رقیب جدی و سرسخت آمریکا تبدیل شود. رقیبی که در بسیاری از عرصه‌های اقتصادی از آمریکا سبقت گرفته و در پی آن است که تا یک دهه دیگر به برترین قدرت دنیا تبدیل شود. البته رهبران چین به‌موازات افزایش قدرت این کشور در حوزه اقتصاد، توانمندی‌های سیاسی و دفاعی و علمی آن را هم افزایش داده‌اند.

چین در شرایط فعلی برای تامین نیازهای خود روزانه معادل ۸ میلیون بشکه نفت، مواد ئیدروکربوری، اعم از نفت خام ، گاز ، میعانات نفتی و…را وارد می‌کند. بر‌اساس محاسبه انجام شده در سال ۲۰۳۰ میلادی، واردات مواد ئیدروکربوری چین به حدود ۳۰ میلیون بشکه خواهد رسید و این کشور برای پاسخ به این نیاز در مقطع زمانی پیش‌رو (۲۰۳۰ میلادی به بعد) ناگزیر از یافتن منطقه‌ای است که توان تامین نیازهای روزافزونش به نفت و گاز و… را داشته باشد و خلیج فارس تنها نقطه‌ای است که در آن مقطع زمانی می‌تواند به نیازهای نفتی چین در بازه زمانی طولانی پاسخ دهد. بر اساس محاسبات انجام شده، خلیج فارس در مقطع زمانی ۲۰۳۰ تا ۲۱۰۰ میلادی قادر خواهد بود حدود ۶۵ درصد نفت و گاز قابل عرضه دنیا را تولید کند. این ویژگی منحصر به فرد، باعث شده تا در سال‌های اخیر چین نگاه ویژه‌ای به خلیج فارس پیدا کند و به دنبال راهی برای یافتن سرپلی مناسب در این پهنه آبی باشد.

۶- آمریکا به عنوان جدی‌ترین رقیب چین، بیش از سایر قدرت‌های بزرگ، از تبدیل شدن چین به قدرت اول دنیا زیان می‌بیند، زیرا جایگاه خود را پس از نیم قرن از دست خواهد داد و دچار افول خواهد شد. به همین دلیل در چند سال اخیر، دست به اقداماتی زده تا از نیاز چین به خلیج فارس به عنوان اهرمی علیه این کشور استفاده کند. آمریکا به‌خوبی از نگرش چین به خلیج فارس مطلع است و به همین دلیل با استحکام و گسترش پایگاه‌های نظامی خود در کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس تلاش کرده است تا مانع دستیابی چین به جای پای مطمئنی در این منطقه شود.

طی سال‌های پس از ۲۰۱۰، نیروهای مسلح ، مجموعه‌های امنیتی و جاسوسی و شرکت‌های نفتی آمریکایی اقدام به تاسیس پایگاه‌ها و دفاتر جدید و تثبیت و روزآمد کردن پایگاه‌ها و دفاتر قدیمی خود در کشورهای کویت، عربستان، بحرین، امارات، قطر و عمان کردند. اقدامی که باعث شد، چین از یافتن سرپلی قابل اطمینان در این کشورها ناامید شود و از آن به بعد به اجبار، توجه خود را به شمال خلیج فارس معطوف سازد. ج.ا.ا با در اختیار داشتن طولانی‌ترین ساحل (با احتساب جزایر در حدود ۲۰۰۰ کیلومتر) در شمال خلیج فارس، بر اساس قواعد حقوق دریاها امکان قانونی تسلط بر حدود نیمی از این پهنه آبی را دارد و در عمل هم اراده و توان خود را برای حفاظت از سهم خود در خلیج فارس به نمایش گذاشته است.

سرنگونی پهپاد متجاوز آمریکایی «گلوبال هاوک» در ورودی تنگه هرمز و توقیف نفتکش انگلیسی متخلف در خروجی این تنگه درفاصله زمانی چند ماه، این نکته را برای همه از جمله چینی‌ها اثبات کرد که ج.ا.ا در مسیر دفاع از حقوق قانونی خود با هیچ قدرتی تعارف ندارد و از هیچ قدرتی حساب نمی‌برد. به این دلایل بود که چینی‌ها متقاعد شدند که برای مقابله با آمریکا در خلیج فارس و تثبیت موقعیت خود در این منطقه راهی جز همکاری با ایران ندارند.

۷- جمهوری اسلامی از زمان ورود ناوگان نظامی آمریکا به خلیج فارس در سال ۱۳۶۵به این نکته واقف بود که برای حفاظت از منافع و مرزهای خود در آب‌های جنوبی باید با آمریکایی‌ها مقابله و توازن وحشت را  که مانع جنگ‌افروزی آمریکا در خلیج فارس می‌شود، برقرار کند. اتخاذ این راهبرد دفاعی که از زمان حضرت امام(ره) آغاز شد و تا امروز ادامه دارد، باعث شده است تا ج.ا.ا به قدرت اول نظامی ـ دفاعی در میان کشورهای پیرامون خلیج فارس تبدیل شود و حدود نیمی از آن را در چهارچوب حقوق و قواعد بین‌المللی تحت نظارت و اشراف خود قرار دهد؛ امری که تامین و حراست منافع مشروع کشور در خلیج فارس جز به وسیله آن ممکن نخواهد بود.

این اقتدار دقیقاً در نقطه تقابل با هدف اصلی آمریکا از حضور در خلیج فارس، یعنی تسلط کامل بر آن قرار دارد. افزایش قدرت دفاعی ج.ا.ا موازنه اقتدار در خلیج فارس را که سال‌ها به نفع آمریکا رقم خورده بود، بر هم زد. ادامه این روند تمام طراحی‌ها و برنامه‌های آمریکا برای خلیج فارس و تسلط بر آن را به هم خواهد زد. این نکته‌ای است که آمریکایی‌ها قصد دارند به هر قیمتی از وقوع آن جلوگیری کنند.

۸- از یک طرف چین برای تبدیل شدن به قدرت اول دنیا نیازمند بهره‌برداری از خلیج فارس است و از طرف دیگر ج.ا.ا برای استفاده از سهم قانونی خود در این عرصه آبی باید بر نیمی از آن تسلط یابد و این تسلط را حفظ کند. آمریکا با تحقق این دو مورد به‌شدت مخالف است و همین امر اولین نقطه اتصال دو کشور چین و ایران در خلیج فارس است.

وجود این منفعت مشترک راهبردی در برابر رقیب و دشمن واحد (آمریکا) باعث می‌شود تا این دو کشور ناگزیر باشند برای تحقق منافع و امنیت ملی خود در برابر آمریکا به همکاری و تشریک مساعی دو جانبه متوسل شوند. در این مسئله هر دو کشور به هم نیازمندند و هیچ یک برتری چشمگیری بر دیگری ندارد. همین امر موجب می‌شود تا طرف چینی امکان برتری‌طلبی و افزون خواهی را نداشته باشد؛ مگر اینکه ج.ا.ا اقتدار کنونی خود در خلیج فارس را از دست بدهد و به همین میزان ناچار شود در برابر چین کوتاه بیاید و برتری چین را بپذیرد.

چین در طول سال‌های گذشته برای حضور نظامی در خلیج فارس و گشت زنی ناوهایش در آن تلاش‌هایی را انجام داده و هر بار برای استفاده از امکانات بندری و تامین سوخت و سایر ملزومات شناورهایش به ایران مراجعه کرده و هر بار با پاسخ مثبت و مشروط ج.ا.ا روبرو شده است. بنا به تدابیر فرماندهی کل قوا، نیروی دریایی ارتش ج.ا.ا به شرط رفتار متقابل، با طرف چینی همکاری‌های لازمه را انجام داد و در نتیجه ناوگان اعزامی ارتش ج.ا.ا به دریای زرد (دریای واقع در مجاورت چین‌) برای پشتیبانی از ماموریت خود از امکانات نیروی دریایی چین بهره‌برداری کرد.

این تدبیر ایران علامت مثبت و محکمی به طرف چینی بود و به دنبال آن چینی‌ها متوجه شدند برای حضور در خلیج فارس تنها می‌توانند در قالب «‌همکاری و مشارکت» با ایران کار کنند و ج.ا.ا قالب‌هایی را که با استقلال و شأن و جایگاهش منافات داشته باشند، نمی‌پذیرد. بر همین اساس بود که در زمستان ۱۳۹۸، چینی‌ها پذیرفتند رزمایش خود در محدوده دریای عمان را با مشارکت و فرماندهی طرف ایرانی انجام دهند. این رویداد به همگان ثابت کرد چین متوجه موقعیت ج.ا.ا هست و ایران بر همین اساس همکاری با چین را پذیرفته است.

۹- برنامه جامع ۲۵ ساله همکاری‌های ایران و چین، یک قرارداد یا تعهد الزام‌آور نیست، بلکه پس از تصویب در دو کشور، معین کننده زمینه‌ها و عرصه‌هایی است که دو می‌توانند طرف به انتخاب خود در آن با یکدیگر مشارکت و همکاری کنند. زمینه‌هایی مانند سرمایه‌گذاری اقتصادی، انتقال فناوری و دانش فنی، استفاده از تجارب متقابل، همکاری‌های نظامی و امنیتی و…

اما اینکه در هر عرصه چه نوع قراردادی و  با چه شرایطی منعقد شود، بستگی تام به هوشیاری طرف ایرانی دارد. این برنامه تنها به همکاری‌های دولت‌ها خلاصه نمی‌شود و می‌تواند زمینه همکاری بخش خصوصی دو کشور را نیز فراهم کند. اما در هر مرحله و هر قرارداد، عدم دقت، اعتماد بی‌جا به طرف مقابل و خدای نکرده منفعت‌طلبی شخصی، می‌تواند موجب وارد آمدن زیان به ج.ا.ا شود! زیرا طرف مقابل بزرگ‌ترین تاجر دنیای امروز و فرداست و در معامله با چنین طرفی، کوچک‌ترین ضعف یا بی‌دقتی طرف ایرانی به فرصتی برای طرف چینی تبدیل خواهد شد! امری که در تعامل با بزرگ‌ترین تاجر دنیا عجیب و غیر‌منتظره نخواهد بود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *