آنگاه که عالِمی سقوط می‌کند

عالمی نامور و برخوردار از آیات الهی در عصر حضرت موسی«ع» می‌زیست که به سبب دست یافتن به مراتب بالایی از علم و معنویت، در رتبه‌ای از مجد و عظمت جای داشت و مستجاب‌الدعوه بود و سرآمد اولیاء‌الله به شمار می‌آمد؛ آن‌سان که پیامبر«ع» از وجود او به عنوان یک مبلغ نیرومند بهره می‌جست.

سخن از بلعم باعوراست که گویا از اسم اعظم خدا آگاهی داشته و به سبب ویژگی‌های ممتاز، مردم از اطراف و اکناف به نزد وی می‌آمدند تا درباره آنان پیشگویی یا برای برکت یافتن دارایی و زندگی آنها دعا کند.

بلعم باعورا تاب تماشای شکوه و عظمت حضرت موسی«ع» را نداشت و دام هوا و تله حسدی که ابلیس برای بلعم انداخت، او را به صورت تدریجی از صف مردان خدا دور کرد و این فاصله بدانجا انجامید که در جبهه دشمن جای گرفت و بلندگوی فرعون به شمار آمد و به درخواست طاغوت در مقابل موسی«ع» قرار گرفت و به توهین به حجت خدا و نفرین به او می‌پرداخت.

این عالم زاهد گذشته بدان حد در منجلاب دشمن سقوط کرد که پرچم قیام بر ضد موسی«ع» را برافراشت و به عنوان یک نیروی پیاده دشمن، پیشقراول جبهه باطل شد و رسماً اعلام کرد که خواهان نابودی سپاه پیامبر«ع» است. از این‌رو از حاکم خواست که زنان را به استقبال بنی‌اسرائیل بفرستد، شاید آنان به این ‌وسیله به زنا دچار شوند و خداوند نابودشان کند!

قرآن کریم در آیات ۱۷۵ و ۱۷۶ سوره مبارکه اعراف در باره سقوط آزاد او چنین بیان می‌دارد:

* خبر آن مرد را برایشان بخوان که آیات خویش را به او عطا کرده بودیم.

* و او از آن علم عارى شد و شیطان در پى‌ او افتاد و در زمره گمراهان درآمد.

* اگر خواسته بودیم به سبب آن علم که به او داده بودیم رفعتش مى‌بخشیدیم.

* ولى او در زمین بماند و از پى هواى خویش رفت.

* مثَل او چون مثَل آن سگ است که اگر به او حمله کنى، زبان از دهان بیرون آرد و اگر رهایش کنى بازهم زبان از دهان بیرون آرد.

قرآن، این عالم منحرف را به سگ هار تشبیه می‌کند. این حیوان معمولاً دهانش باز و در حرکت است و در هر صورت، چه یاری یا  رها شود،  به دیگران می‌تازد. چنین عالم ساقط شده‌ای فاقد ارزش و بسیار خطرناک است، زیرا هوا و هوس و دنیاپرستى چشم او را کور کرده است؛ به گونه‏اى که دیگر نه دوست را مى‏شناسد و نه دشمن را.

در نگاه پنجمین امام، آیه درباره بلعم است. «سپس خداوند آن را مَثَل قرار میدهد براى مردمى که اهل قبله هستند و هواى خود را بر هدایت الهى مقدم می‌شمارند.»

بلعم با عور را خلق جهان

سغبه شد مانند عیسی زمان

سجده ناوردند کس را دون او

صحت رنجور بود افسون او

پنجه زد با موسی از کبر و کمال

آنچنان شد که شنیدستی تو حال

صد هزار ابلیس و بلعم در جهان

همچنین بوده است پیدا و نهان

این دو را مشهور گردانید اله

تا که باشد این دو بر باقی گواه

در هفته‌های اخیر کلیپ‌هایی از فردی در کسوت مجد و وعظ منتشر شد که سوگمندانه مجموعه‌ای از رذیلت‌ها را نشر داد و از سکوی دشمن، خاک به آفتاب حق پاشید، کشته‌های دشمن و مزدوران خصم را شهید خواند و به دریدن ارزش‌های انقلاب پرداخت. بدیهی است تحلیل این سقوط برای مومنان و حتی برای آنانی که در دوره‌ای مرید فرزانگی وی بودهاند، روشن و آشکار است.  تاریکی هوی و استبداد در جهل آغازی برای دوری از هدایت الهی است.

امام سجاد«ع» از خطر دام هواهای نفسانی برای انسان یاد میکنند، جهل و نادانی را دشمنی برای مومنان بر می‌شمارند و ضمن تاکید بر دوری از حسد، همگان را از غفلت و ناسپاسی و اسیر شیطان شدن برحذر می‌دارند. حضرت در فرازی از دعای۱۷ صحیفه سجادیه می‌فرمایند:

«بارخدایا! به تو پناه می‌بریم از فتنه‌انگیزی‌های شیطان رانده‌شده و از حیله و مکرهای گوناگونش و از تکیه‌کردن به آرزوها و وعده‌ها و فریب او و درافتادن به دام‌هایش و از طمع‌بستن او به گمراه‌کردن ما از راه بندگی‌ات و خوارساختن ما به عصیان و نافرمانی‌ات یا خوب دانستن چیزی که آن را در نظرمان نیکو جلوه داده یا گران دانستن چیزی که نزد ما زشت نشان داده.»

«بارخدایا! ما را به هر باطل که در نظرمان بیاراید آگاه کن و  چون آگاهمان کردی ما را از آن حفظ کن و به راه و روش جنگ با او بینایی ده و ما را ملهم ساز که برای نبرد با او چه باید آماده کرد و از خواب غفلتی که سبب گرایش به اوست بیدار کن و به توفیق خود ما را در مسیر مبارزه با او یاری ده.»

«وَ أَیقِظْنَا عَنْ سِنَهِ الْغَفْلَهِ بِالرُّکونِ إِلَیهِ، وَ أَحْسِنْ بِتَوْفِیقِک عَوْنَنَا عَلَیهِ؛»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *