صلح با صدّام، هرگز!

حجة
الاسلام جمی (امام جمعه آبادان)

 

ملت
مسلمان ايران كه يك انقلاب بزرگ و بي سابقه كرده و رژيم ظلم و استبداد شاهنشاهي را
برانداخته بود، سرگرم ساختن مملكت و جاي گزين كردن ارزشهاي اسلامي بجاي آثار
طاغوتي بود ولي آنها كه نمي خواستند و نمي خواهند اين انقلاب با خاصيت اسلاميش پا
بگيرد جنگ را بر ما تحميل كردند.

طرفهاي
اصلي جنگ: كفر جهاني و اسلام

همانگونه
كه امام بزرگوارمان از روزهاي نخستين جنگ اعلام كردند: اين جنگ، جنگ كفر و اسلام
است. گرچه اين مطلب براي عموم روشن و ثابت است اما از آنجا كه بحسب ظاهر جنگ ميان
دو كشور اسلامي است و يك طرف جنگ كه رژيم عراق است نيز مدعي اسلاميت مي باشد ممكن
است براي بعضي مايه ابهام و سوال انگيز باشد لذا لازم است بطور مختصر توضيحي داده
شود.

همه
مي دانند كه رژيم حاكم بر عراق جنگ را بر جمهوري اسلامي تحميل كرد و اين رژيم بعث
است كه با ايران اسلامي مي جنگد نه ملت عراق كه ملت عراق از اين جنگ بيزار و متنفر
است.

اكنون
بنگريم رابطه اين حزب با اسلام چگونه است؟ براي تبيين مطلب نظري اجمالي و كوتاه
مؤسّسين حزب و اهداف آنها مي افكنيم.

مؤسّس
حزب بعث ميشل عفلق مسيحي است. پدرش يوناني و مادرش فرانسوي و تحصيلاتش در فرانسه
مي باشد و با مطالعه در مقالات و نوشتجات و كنجكاوي در حالات اين شخص كاملا روشن
مي شود كه هدفش از تاسيس حزب جز كشاندن ملل عرب بدام استعمار چيز ديگري نبوده است.

براي
فهم هرچه بيشتر مطلب بايد اساسنامه حزب بعث مورد دقت قرار گيرد كه با مطالعه و
تامل در اين اساسنامه بخوبي روشن مي شود كه اساسي ترين هدف از تاسيس اين حزب،
برافروختن آتش قوميت گرائي در ميان ملل عرب و جدا كردن آنان از عموم مسلمين و
ايجاد تفرقه و جدائي بين آنها است.

گرچه
در اساسنامه نامي هم از اسلام برده شده اما نه بعنوان اينكه اسلام ديني است كه
بايد حاكم بر مسلمين باشد بلكه بهمان نحوي كه دين در فرهنگ غربي مطرح است، جداي از
حكومت و سياست.

كارنامه
حزب بعث در عراق

كارنامه
رژيم بعث در عراق خلاصه مي شود در اعمال ضد دين بصورتهاي مختلف:

1-
تعطيل و از كارانداختن مراكز و كانونهاي ديني:

همه
مي دانيم كه حدود هزار سال است نجف اشرف يكي از مراكز و حوزه هاي مهم ديني مسلمين
است كه محل پرورش فقها و محققين در رشته هاي مختلف علوم اسلامي بوده و از آنجا
فقاهت و ساير علوم اسلامي در سراسر بلاد اسلامي منتشر مي شده و ديديم كه رژيم بعث
چه بر سر اين مركز و حوزه آورد و چگونه اين كانون نور و خير را متلاشي كرد و همين
معامله با ساير مراكز در بلاد مقدس عراق انجام گرفت از قبيل كربلا، كاظمين و
سامرا.

2-
قتل و شكنجه و دستگيري رجال دين و فضيلت:

گمان
مي كنم نياز به توضيح نداشته باشد زيرا مطلبي است كه عامه مسلمين مي دانند. چه كسي
است كه از شهادت آيت الله صدر و خواهرش بنت الهدي در زير شكنجه هاي بعثي ها واقف
نباشد؟ چه كسي است كه از شهادت علامه عبدالعزيز بدري آگاه نباشد؟ كيست كه قتل عام
علماء و برجستگان از بيت آيت الله العظمي حكيم قدس سره را نداند؟ و در هر صورت،
صدها طالب علم و رجال فضل و فضيلت كه زير شكنجه هاي وحشيانه بعثي ها به شهادت
رسيده اند، بر اهل اطلاع مخفي نيست.

3-
هتك و تعطيل شعاير و محافل ديني:

آيا
از آن مجالس و محافل عزاداري و تبليغي كه در عراق با شكوه تمام برگزار مي شد الآن
اثري هست؟ و آيا اكنون در عراق يك اجتماعي كه واقعا اسلامي باشد بطور آزاد تشكيل
مي شود؟

4-
حبس و شكنجه و اعدام هر كسي كه حزب، احتمال مخالفتي از ناحيه او حس كند:

چه
بسا مردان و زنان و افراد مسلمان از تمام اقشار كه از خانه هاي خود ربوده شده و
ديگر اثري از آنها بدست نيامد يا زير شكنجه جان دادند و يا به جوخه هاي اعدام
سپرده شدند كه اجساد آنها نيز به خانواده هايشان داده نشد.

حزب
بعث ضد انساني ترين روش را براي سركوبي و نابودي مخالفين خود بكار گرفته و   مي گيرد. يكي از اين جريانات قضيه ي معروف
ابوطبر است كه خلاصه آن از اين قرار است: عمال رژيم بعث بدستور سران خود بخانه هاي
مخالفين ريخته و اعضاء خانواده را قتل عام مي كردند، سپس براي آنكه خشم مردم عليه
آنان برانگيخته نشود، رژيم رسما تمام اين جنايات را به باند موهومي به رهبري شخصي
بنام «ابوطبر»! نسبت مي داد و انگيزه آنها را دزدي قلمداد مي كرد! اينها مشتي از
خروار از جنايات بعثي ها است كه هر كدام به تنهائي مي تواند دليلي قاطع بر كفر اين
دشمنان خلق و خالق باشد[1].

خوب
بينديشيم و تامل كنيم رژيمي كه اين است فشرده اي از كارنامه سياهش، رژيمي كه اين
است راه و رسمش: زجر و شكنجه و قتل و اعدام علماء دين، محققان و دانشمندان و آزادي
خواهان، رژيمي كه دستش بخون عالم و مرجعي چون آيت الله صدر و علمائي همچون شيخ
عارف بصري، سيد عزالدين القبانچي، سيد نوري آل طعمه، سيد عمادالدين تبريزي و صدها
امثال اين بزرگان همچون رجال علم و فضيلت مردان دين و تقوي و جهاد، سادات بزرگوار از
بيت آيت الله العظمي حكيم قدس سره آلوده است، رژيمي كه پايه حكومتش را بر اجساد
هزاران بي گناه از پير و جوان و زن و مرد ملت مظلوم عراق استوار ساخته، رژيمي كه
هرجا افراد علاقمند بدين و روحانيت را ديده به انحاء گوناگون آنها را سر به نيست
كرده، نظامي كه هرجا ديده روزنه اي از اسلام بسوي جامعه باز شده وحشيانه آنجا را
سد كرده؛ مدارس و كتابخانه ها و بيمارستانهائي كه متعلق به روحانيت اصيل بوده همه
را تعطيل و بسته است حتي قطعه زميني كه براي تهيه دانشگاه اسلامي در كوفه بوده
مصادره كرده و خلاصه جلو هر گونه حركت ديني را گرفته است، آيا چنين رژيمي جز كفر
ايده ي ديگري دارد؟ رژيم بعث عراق نه تنها نظامي ضد اسلام و توحيد است كه خود از
مدافعين سرسخت كفر و الحاد و مروج شرك و نفاق و فتنه و فساد در كشورهاي اسلامي
است.

بنابراين،
يك طرف اين جنگ كفر و شرك و نفاق و الحاد و طرف ديگرش اسلام است.

هدف
و انگيزه جنگ

جاي
هيچگونه ترديدي نيست كه هدف از اين جنگ، از بين بردن انقلاب و به سقوط كشاندن رژيم
جمهوري اسلامي بوده است. و بهانه هاي ديگر از قبيل مسائل مرزي و آب و خاك، همه بي
اساس و كاملا و اهي و مسخره آميز است.

آري!
صدام به فرمان اربابانش اين آتش را روشن كرد كه جمهوري اسلامي را بسوزاند. صدام
جنگ را شروع كرد كه خوزستان را عربستان و خود به عنوان فاتح قادسيه در اهواز جشن
پيروزي برپا كند و از ارتش خود سان ببيند. او جنگ را آغاز كرد تا منابع عظيم نفتي
و اقتصادي ما را در خوزستان در اختيار ارباب قرار دهد.

جنگ
را آغاز كرد تا سفارتخانه ي تعطيل شده اسرائيل را بار ديگر در تهران بگشايد و
پشتوانه از دست رفته صهيونيست ها را به اسرائيل برگرداند.

به
جمهوري اسلامي حمله كرد تا بار ديگر فراري هاي آمريكا و نوكران حلقه بگوش استعمار
را به ايران بازگرداند و آمريكا منافع از دست رفته اش را بازيابد.

و
تنها جرم نظام ايران، اسلامي بودن آن است. اسلام اصيل محمدي نه اسلام تحريف شده
آمريكائي كه خيلي از دولت هاي باصطلاح اسلامي دارند و آمريكا با آنها كاري ندارد
بلكه صددرصد پشتيبان و حامي آنها است زيرا نوكراني تسليم و حرف شنو براي اربابند!

وحشت
استعمار از حاكميت اسلام بر جهان است، همان اسلامي كه دين سياست و حكومت است، همان
اسلامي كه محصور در مقداري عبادات و آداب خشك و بي روح نيست. دشمنان مي گويند:
نماز باشد اما نه اقامه الصلوة! حج باشد اما نه آن حجي كه «ليشهدوا منافع لهم»
مسجد باشد اما مسجد ضرار!

منبر
باشد اما نه براي تنوير افكار و بيدار كردن دلهاي تاريك! قرآن باشد اما نه براي
حكومت كردن و پياده شدن در اجتماع كه فقط براي قرائت آنهم بيشتر براي مردگان و
احيانا براي خواب كردن بعضي زنده ها!

اسلامي
كه چنين باشد استعمارگران شرق و غرب با آن هيچ مخالفتي ندارند بلكه در ترويج و
اشاعه اش از هيچ كوششي هم دريغ نمي ورزند همانطور كه الآن بعينه مي بينيم.

اما
همينكه اسلام بمعناي واقعيش مطرح شود آنجا است كه استعمار به حركت مي آيد و اين
چنين اسلامي از همه طرف مورد هجوم قرار مي گيرد نه تنها از دشمنان زيرك و
سياستمدار كه از دوستان ابله و نادان هم.

اسلامي
كه مي گويد:

إِنَّا
أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ
الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هَادُوا وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالأحْبَارُ بِمَا
اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتَابِ اللَّهِ وَكَانُوا عَلَيْهِ شُهَدَاءَ فَلا تَخْشَوُا
النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلا وَمَنْ لَمْ
يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ (٤٤)وَكَتَبْنَا
عَلَيْهِمْ فِيهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَالأنْفَ
بِالأنْفِ وَالأذُنَ بِالأذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَنْ
تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَهُ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ
اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ[2] (٤٥)

وَقَفَّيْنَا
عَلَى آثَارِهِمْ بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ
التَّوْرَاةِ وَآتَيْنَاهُ الإنْجِيلَ فِيهِ هُدًى وَنُورٌ وَمُصَدِّقًا لِمَا
بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِينَ (٤٦)

اسلامي
كه هدفش اقامه قسط و تشكيل جامعه بر مبناي عدالت و امانت و فرمانش عدل و احسان
است.

الَّذِينَ
يَبْخَلُونَ وَيَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَمَنْ يَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ
هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ[3] (٢٤)

إِنَّ
الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِيهِمْ نَارًا كُلَّمَا نَضِجَتْ
جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَيْرَهَا لِيَذُوقُوا الْعَذَابَ إِنَّ
اللَّهَ كَانَ عَزِيزًا حَكِيمًا[4] (٥٦)

إِنَّ
اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإحْسَانِ[5]
وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ
يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ (٩٠)

يَا
دَاوُدُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الأرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ
بِالْحَقِّ وَلا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ[6] إِنَّ
الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا
يَوْمَ الْحِسَابِ (٢٦)

اسلامي
كه هشدار مي دهد مبادا نفسانيات شما مانع اجراء عدالت شود،

يَا
أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ
وَلا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ
لِلتَّقْوَى[7] وَاتَّقُوا
اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ (٨)

اسلامي
كه تنها امتياز را تقوي و فضيلت مي داند و مي خواهد بشريت را از اسارت در محدوده
امتيازات غيرانساني و فرورفتن در لجن شهوت و حيوانيت رهائي بخشد.

يَا
أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ
شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ
أَتْقَاكُمْ[8] إِنَّ
اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ (١٣)

اسلامي
كه هدفش نجات انسانها از ظلم و انظلام است.

لا
تَظْلِمُونَ وَلا تُظْلَمُونَ[9] (٢٧٩)

اسلامي
كه فرمانش مبارزه با كفر و بزرگترين پيامش نشر فضيلت و احسان و محبت است.

يَا
أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ[10]
فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَيْمَانَ لَهُمْ[11]

مُحَمَّد
رَسُولُ اللهِ وَالّذَينَ مَعَهُ اَشِدّاءُ عَلَي الكُفّارِ رُحَماءُ بَينَهُم[12]

اسلامي
كه زمين را از آن بندگان صالح خدا مي داند:

أَنَّ
الأرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ[13]
(١٠٥)

اسلامي
كه بيشترين عنايت و توجهش به محرومان و مستضعفان است و تا آنجا اين قشر را مكرم و
عزيز مي داند كه به بزرگ رهبرش زبده و صفوه موجودات رسول اكرم صلي الله عليه وآله
وسلم چنين فرمان مي دهد.

وَاصْبِرْ
نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ
يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَلا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ[14]

خلاصه
اسلامي كه يك بخش از فقه وسيعش در رابطه با عبادات اختصاص يافته و ساير بخشها و
مباحث اين فقه غني مربوط به اداره امور جامعه است با تمام ابعادش و انسان را از
ولادت تا وفات زير چتر حكومت مي گيرد و آني از او جدا نيست، اين چنين اسلامي باب
طبع حاكمان ظالم و غاصب امروز شرق و غرب نيست و بايد كوبيده شود و از بين برود تا
زمين براي تاخت و تاز اعداءالله و غارتگران و مفسدين هموار گردد و آن هم بدست
زمامداران خود فروخته كشورهاي اسلامي.

آري
موثرترين حربه و نقشه اي كه استعمار از ديرباز براي مقابله با اسلام و سركوبي نهضت
هاي اسلامي بكار گرفته كوبيدن اسلام و مسلمين بدست زمامداران و حكام خودفروخته اي
بوده كه از طرف استعمار براي همين منظور در كشورهاي اسلامي بقدرت رسيده اند.

اينان
بظاهر مسلمان و در واقع حافظ منافع استعمار و مامور بانهدام اسلامند نمونه بارزش
اغلب نظامهاي حاكم بر كشورهاي اسلاميند كه بعضي از آنها حتي در كسوت حمايت از
شعائر اسلامي ماموريت جلوگيري از حركتها و نهضت هاي اسلامي را يافته و با تمام قوا
بفرمان آمريكا براي حفظ اسرائيل و سركوبي مسلمين انقلابي در سراسر منطقه مي كوشند.

الآن
در مصر، سودان، مراكش، تونس، اردن و عراق مسلمانان مبارز و متعهد بدست چه كساني
قلع و قمع و حركتهاي اسلامي بوسيله چه عمالي كوبيده مي شود؟

شما
مي بينيد پس از به ثمر رسيدن انقلاب اسلامي در ايران و واژگون شدن رژيم امريكائي
محمد رضا اين كشور از طريق هوا و زمين و دريا مورد هجوم نظامي از طرف يك رژيم
باصطلاح اسلامي قرار مي گيرد و اغلب رژيم هاي باصطلاح اسلامي ديگر هم به كمك وي مي
شتابند و بعضي از آنها تمام امكانات خود را در اختيارش قرار مي دهند.

كمك
هاي بي دريغي كه اين رژيم هاي باصطلاح اسلامي بعراق كرده اند و استعمار با گماشتن
اين نوكران بي همه چيز بر كشورهاي اسلامي تمام امكانات مسلمين را قبضه كرده و عليه
اسلام بكار گرفته است.

صلح
با صدام، هرگز!

و
اكنون پس از گذشت پنج سال از جنگ، صدام كه خود را در چنين باتلاقي فرو رفته مي
بيند، دم از صلح مي زند و اربابانش براي اين صلح بدتر از جنگ، ما را تحت فشار قرار
مي دهند، ما طبق كدام منطقي صلح را بپذيريم؟

آيا
اسلام به ما چنين اجازه اي مي دهد؟

اجازه
صلح با كفر: صلحي كه مقدمه هدم اسلام و ذلت و خفت مسلمين و سركوبي تمام نهضت ها و
جنبش هاي آزادي خواه مردم مستضعف جهان است.

آيا
مردم مظلوم و ستمديده اي كه اينهمه از اين جنگ صدمه و مصيبت ديده اند به ما اجازه
مي دهند؟

آيا
مردمي كه شهر و ديار آنها به تلي از خاك بدل شده و آنهمه زن و مرد و كودكشان آماج
خمپاره ها و توپهاي صدام گرديده چنين اجازه اي به ما مي دهند؟

آيا
آن مادري كه جسد بي جان كودك خود را بروي دست مي گيرد و فرياد مي زند جنگ جنگ تا
پيروزي چنين اجازه اي مي دهد؟

آيا
رزمندگان عزيزي كه با نثار خون خود صدام را به پرتگاه سقوط و ذلت كشانده و چيزي
نمانده كه براي هميشه او را به زباله دان تاريخ بيفكنند، به ما اجازه مي دهند؟

ما
به حكم اسلام عزيز داريم از اين مكتب مقدسش دفاع مي كنيم و جز اين چاره اي نداريم.
وانگهي از آغاز جنگ تاكنون تمام مسئولين و دست اندر كاران اداره كشور شرايط انساني
و عادلانه ي ختم جنگ را اعلام كرده اند ولي هرگز گوش دشمنان بدهكار شنيدن اين
حرفها نبوده و نيست.

اكنون
ببينيم راه عادلانه براي خاتمه دادن به جنگ غير از اين است:

1-
جبران خسارتهائي كه بر جمهوري اسلامي وارد شده

2-
محاكمه و مجازات متجاوز بعنوان جنايتكار جنگي

3-
برگشت مهاجرين عراقي به منزل و ماواي خود در عراق

پيام
به مسلمانان متعهد

و
اكنون روي سخنم با علماء و دانشمندان اسلامي است، با بزرگاني كه مسئوليت حفظ و
صيانت اسلام را بعهده دارند، با آنان كه حصون اسلام و حافظان ثغور و حدود اين مكتب
الهي و انسان سازند، با آنان كه به اسلام عزيز دل بسته و عاشقانه در راهش در تلاش
و جهادند، با وارثان انبياء، با پاسداران قرآن، با آنان كه خون شهدا و قربانيان
دلباخته اسلام و قرآن در رگهايشان مي جوشد، با آنان كه مزه تلخ هجوم استعمار را
چشيده و از اين رهگذر دلي خونين دارند و بالاخره به رزمندگان و جان بركفاني كه در
طول جبهه ها سينه به سينه دشمن مي جنگند و عرصه را بر دشمنان خدا تنگ كرده اند و
به تمام كساني كه با اسلام عزيز، انس و الفتي دارند.

اي
علما! اي بزرگان اسلام! اي خادمين و مروجين آئين محمدي و اي عاشقان قرآن و اي
پروانه هاي شمع فروزان حق و فضيلت!

امروز
اسلام، اين آئين الهي، اين كانون فيض بخش، اين تنها حامي مظلومين و محرومين و
مستضعفين و اين مكتب الهام بخش عدل و انسانيت چنين ناجوانمردانه مورد هجوم دشمنان
است؛ دشمناني كه با صراحت اعلام كرده اند اسلام براي آنان خطرناك است؛ دشمناني كه
حفظ منافع خودشان را در نابودي اسلام مي دانند، دشمناني كه با استفاده از امكانات
و نيروهاي كشورهاي اسلامي چنين بجان اسلام و مسلمين افتاده اند؛ دشمناني كه با نفت
مسلمين چرخهاي صنعتي اسرائيل را بحركت آورده، آنجا را گرم و دنياي اسلام را باين
سردي و ركود كشانده اند؛

امروز
يك ميليارد مسلمان در اثر خيانت و خودفروختگي اغلب حكام و زمامدارانشان تحت سلطه
استعمار به بدترين وضع گرفتارند.

چرا
بايد چنين باشد؟ چرا يك نعمت دو سه ميليوني صهيونيست اين چنين در قلب كشورهاي
اسلامي چون سرطاني ريشه بدوانند و اين باصطلاح زمامداران كشورهاي اسلامي اينطور
ذليلانه دست بسينه در اختيار آنها باشند؟

چرا
بايد كشور غاصب و ظالم و غير قانوني اسرائيل با همدستي و حمايت اين باصطلاح
زمامداران اسلامي (چون حسن و حسين و حسني و صدام …) اين چنين به اسلام و مسلمين
بتازد و حيثيت و شرف آنها را مخدوش و پايمال كند؟

چرا
بايد سرنوشت مسلمين در واشنگتن و پاريس و لندن تعيين و ترسيم شود؟ و صدها چراهاي
ديگر تكليف و وظيفه ما مسلمين در برابر اين دشمنان چيست صلح و سازش و سكوت و تن به
ذلت و خفت دادن و شاهد اينهمه جنايات بودن يا اينكه دست در دست هم در صف واحد عليه
آنها قيام و مبارزه و رفع شر آنها از اسلام و مسلمين كردن؟

 



[1] – براي هرچه بيشتر پي بردن به ماهيت حزب
بعث و جنايات بعثي ها در عراق، به كتاب تاريخ سياسي عراق، از انتشارات مؤسسه نهضت
جهاني اسلام، مراجعه شود.