معرفت الله، مقصد مکتب امام

مقدمه

سخن گفتن از نعمت‌های پروردگار یکی از وظایف ماست: «وَ أَمَّا بِنِعْمَهِ رَبِّکَ فَحَدِّث‏؛»(۱). از جمله نعمت‌های بزرگ الهی، «ایّام الله» یا روزهای خداوند است که به امر خداوند باید یادشان را به هرشکل ممکن زنده نگه داشت: «…وَ ذَکِّرهُم بِأَیَّامِ‌اللهِ إِنَّ فی‏ ذلِکَ لَآیاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُور»(۲). امّا «ایّامُ الله» چیستند؟ هرچند همه ایّام، یعنی روزها، روزگارها، زمان‌ها و حتی لحظه‌ها و آنها متعلق به خداوند و ایّامُ الله هستند، امّا قرینه‌ها و شواهد مختلف نشان می‌دهند که مراد، زمان‌های خاصّ و ویژه‌ای است.(۳) بنابراین، یادآوری کردن ایّامُ الله به معنای تذکّر دادن نسبت به شرافت برخی از زمان‌ها یا عصرها و دوره‌های خاص مانند ماه مبارک، شب‌های قدر، عید غدیر، نیمه شعبان، عصر ظهور و…، یا یادآوری محتوا یا رخداد عظیمی است که در ظرف این زمان‌ها واقع شده یا خواهد شد. یکی از مصادیق بسیار مهم ایّامُ الله، روزگار حکومت «اولیای الهی» به معنای عام، یعنی دوران حکمرانی منسوبان به دین اعم از اولیای حقیقی دین«ع» و چه نایبان خاص یا عام آنهاست.

دهه فجر و ۲۲ بهمن ، ۱۲ فرودین ماه نیز بهنوعی سرآغاز حکومت خاص الهی در عصری بود که می‌توان آن را «عصر خمینی» نامید. اما مطلبی که در همین زمینه به تذکر و تأمّل جدی نیاز دارد، جایگاه «حکومت» از منظر «مکتب امام» به عنوان تجلی عصری «اسلام ناب» است. به بیان دیگر، موضوع بحث، «منطق اسلام در باب حکومت» یا «ارزش و جهت حکومت از دیدگاه اسلام»، در آیینه مکتب امام است.

مراتب حکومت

نخست باید توجه کرد که حکومت مراتبی دارد که به لحاظی عبارتند از:

۱) حکومت عقلایی

یک مرتبه از حکومت، حکومت عقلایی است که در میان نوع بشر رواج  دارد. اسلام درباره بسیاری از امور عقلایی، «رویکرد امضایی» دارد، یعنی آنها را امضا میکند و به رسمیت می‌شناسد؛ از جمله تدبیر جامعه و اصل ضرورت حکومت برای بقای یک جامعه که امری عقلایی است.(۴) عقلای همه دوره‌های زندگی بشر حکم می‌کنند که هر اجتماع یا جامعه‌ای برای رتق ‌و فتق امور جاری و حفظ و بقایش در بین جوامع دیگر، به حاکم (سلطان، مسئول، مدیر، رئیس، و…) نیاز دارد وگرنه،‌ یا اصلاً شکل نمی‌گیرد یا بهزودی نابود و یا در جوامع دیگر هضم و زایل می‌شود.

تأیید یا امضای یک سیره یا رویکرد عقلایی توسط دین، شکل‌های مختلفی دارد؛ مانند:

  1. گاه، تأیید با عدم منع (ردع) است، یعنی صاحب شریعت (شارع مقدّس) نسبت به آن سکوت میکند؛ بهگونه‌ای که فهمیده شود بدان امر عقلایی رضایت دارد؛
  2. گاه، تأیید در مرتبه بالاتر است و شارع به آن سیره تشویق هم می‌کند که نشان می‌دهد آن سیره نزد او مطلوب است؛

۳ و۴٫ گاهی، تأیید بالاتر است و شارع، بر انجام آن امر تأکید و اصرار دارد و بلکه حتی با مخالف آن مقابله می‌کند که نشان می‌دهد آن سیره،‌ نزد شارع اهمیت بسیار زیادی دارد و آن را ضروری می‌داند.

با توجه بدین مقدمه، مقوله عقلایی «حکومت» و نیاز به حاکم برای تدبیر جامعه، از مصداق‌های نوع سوم و چهارم است. متون دینی در این زمینه زیادند. تنها برای نمونه به یکی از معروف‌ترین آنها یعنی خطاب امیرالمؤمنین(ع) به خوارج اشاره میکنیم که فرمود:«لاحُکمَ الّا لله هیچ حُکمی نیست جز برای خداوند، سخن حقّى است، لکن از آن، اراده باطل می‌شود!

حکم، حکم خداوند است، لکن خوارج مى‏گویند که امارت و ریاست (در بین خلق) نیز مخصوص خداوند است و حال آنکه لاجرم براى مردم امیرى لازم است؛ خواه نیکوکار یا بدکار باشد تا مؤمن در امارت و حکومت او به طاعت مشغول باشد و کافر بهره خود را بیابد و خداوند در زمان او هرکه را به اجل مقدّر برساند و توسط او مالیات جمع و با دشمن جنگ شود و راه‌ها ایمن شوند.»(۵)

بنابراین اسلام بر رویه و روش عقلا در باب نیاز به حاکم که از جنبهای دیگر ازجمله سنّت‌ها و قوانین الهی است، صحّه میگذارد و آن را تأیید و امضا و حتی با رویه مخالفش مبارزه میکند. از منظری دیگر، امضای سیره‌ای از سیره‌های عقلایی توسط شارع یا رویکرد امضایی دین دو حالت کلی دارد:

  1. تأیید و امضای یک سیره یا روش و منش عقلایی بهطور کامل و بدون دخل و تصرّفی از جانب شارع در آن؛
  2. امضای تهذیبی، یعنی شارع آن سیره را علاوه بر امضا، تهذیب و اصلاح هم بکند (ترکیبی از امضا و تأسیس)؛ مانند: اضافه یا کم کردن برخی عناصر و اجزا یا حدود و قیود، دادن جهت خاصی بدان، و…

در مقوله حکومت نیز اصل سیره عقلایی نیاز به حاکم، مورد تأیید دین قرارمی‌گیرد، اما نه به عنوان یک مطلوبیت نهایی، بلکه به عنوان امری حداقلی، یعنی در مقابل آشوب، هرج‌ومرج و بی‌قانونی کلی که اساس زندگی اجتماعی و بلکه، حیات بشری را به خطر می‌اندازد. به بیان دیگر، اسلام نکته عقلایی نهفته در این سیره عقلا را به عنوان یک ضرورت اجتماعی تأیید میکند و لازم می‌داند، ولی کافی نمی‌داند. حکومت عقلایی، اگر در حد ادراک عقلا و مبادی، مقاصد و روش‌های عقلایی باقی بماند، حتی در شکل عالی و کاملاً پیشرفته‌اش، منحصر به رتق ‌و فتق دنیا و اداره امور دنیوی مردم می‌شود. به تعبیر امام‌ خمینی(ره):

«قانون الهى غیر از این قوانین دنیایى است. در این قوانین دنیایى یک جهت، دو جهت‏ ملاحظه شده است و فقط مربوط به زندگى همین عالم است… این را هم معلوم نیست که بتوانند همه حدودش را تفتیش کنند و آن طورى که باید قانون برایش بگذارند. اما قوانین الهى از قبل از [تولد تا بعد از مرگ، آداب و]… قوانین هست… مثل قوانین… بشری نیست که نتواند جز همین پرده مادى را ببیند.»(۶)

ازاین رو از دیدگاه اسلام، این مرتبه، مطلوبیت ذاتی نهایی ندارد، بلکه اگر انحصار نظر در آن شود و برایش تنافس، نزاع و جدال شود، ممکن است از مطلوبیت هم بیفتد. از اینجا به بعد، مرتبه دوم حکومت، مطرح می‌شود.

 

۲)حکومت صالحان و اولیای الهی(سطح نخست)

هرگاه امکان تشکیل حکومت صالحان (یا در مرتبه بالاتر، اولیای الهی«ع» فراهم شود، وظیفه آنها تشکیل حکومت است. البته قبل از آن هم وظیفه تمهید و زمینه‌سازی‌های مختلف (علمی، فکری، فرهنگی، تربیتی، کادرسازی، و…) در جهت تشکیل حکومت اسلامی، در جای خود و به قدر امکان و امکانات هر عصر، پابرجا و برعهده عموم مؤمنان است.

دقت در سیره اهل بیت «ع» نیز نشان می‌دهد که آنها هیچگاه از فکر تشکیل حکومت اسلامی دست نکشیدند.

اما حتی حکومت صالحان نیز از جبنه حکومت بودن، ارزش و مطلوبیت ذاتی و نهایی ندارد. حکومت صالحان آن گاه ارزش بیشتری پیدا می‌کند که در جهت تحقق اهداف دین، بسط عدل و عدالت و مانند آنها به کارگرفته شود. به همین دلیل حضرت علی(ع) می‌فرماید:

«قسم به خدایى که دانه را شکافت و جان را به وجود آورد، اگر حضور حاضر و تمام بودن حجّت بر من به خاطر وجود یاور نبود و اگر نبود عهدى که خداوند از دانشمندان گرفته که در برابر شکمبارگى هیچ ستمگر و گرسنگى هیچ مظلومى سکوت نکنند، مهار شتر حکومت را بر کوهانش مى‏انداختم و پایان خلافت را با پیمانه اولش سیراب مى‏کردم و مى‏دیدیدکه ارزش دنیاى شما نزد من از آب بینى بزی کمتر است!»(۷)

 

۳) حکومت صالحان و اولیای الهی(سطح برتر)

اما با نگاهی دقیق‌تر باید گفت از نگاه دین اقامه نظام‌های مختلف اجتماعی و حتی برپایی قسط و عدل در ضمن آنها نیز هدف نهایی و مطلوب ذاتی حکومت نیست، بلکه هدف نهایی و ذاتی، «معرفت‌الله» و بسط بیشتر معرفت، اخلاق و رفتار توحیدی در سطوح مختلف جان‌ها و جوامع بشری، یعنی بسترسازی علمی و عملی برای شناخت بیشتر، کیفی‌تر و همگانی‌تر نسبت به خداوند و حرکت و سیر به سوی اوست.

امام خمینی(ره) به عنوان معمار و معیار انقلاب و معرف اسلام ناب، مکرراً این مسئله را گوشزد میکردند. برای نمونه: «… مقصد انبیاء حکومت نبوده است، حکومت براى مقصد دیگری بوده… تمام مقاصد برمى‏گردد به معرفت‏ الله‏. انبیاء دنبال این بودند که خداشناسی حاصل بشود که اگر بشد به دنبالش همه چیز حاصل میشود. انبیاء هم دنبال این بودندکه بهتدریج و آن طورکه مى‏شود بشر را به طرف معرفت‏‌الله سوق بدهند ‏. تمام چیزهاى دیگر هم مقدمه همین معناست. انبیاء«ع» میسوختند وقتی مى‏دیدند مردم دارند خودشان را مى‏کِشند به طرف جهنم. انبیاء«ع» مظهر رحمت حق تعالى هستند و مى‏خواهند همه مردم‏ معرفت‌الله و سعادت داشته باشند. همه دنبال این بودند که مردم را با خدا آشنا کنند.»(۸)

همچنین، امام، در موضع دیگری می‌فرمایند:

 

«تمام مقاصد انبیاء، برگشتش به یک کلمه است و آن «معرفت‌الله» است. تمام، مقدمه این است. اگر دعوت به عمل صالح شده است، اگر دعوت به تهذیب نفس و‏ معارف شده است، تمام برگشتش به این است که حجاب را از آن نقطه اصلى که در فطرت همه انسان‌ها هست، بردارند تا انسان به معرفت حق برسد. مقصد عالى همین است. ما اگر چنانچه در این پیروزی‌ها، از آن راهى که انبیاء دارند منحرف نشویم، پیروز هستیم. و اگر خداى ناخواسته، اینها اسباب غرور و دلبستگى به دنیا شد، اگر ما هم‏ بخواهیم توسعه‏اى در کشورمان حاصل شود و بر مردم حکومت کنیم، با ابرقدرت‌ها فرقى نداریم، بلکه عقب‌تر از آنها هستیم. آنها به صراحت حرف‌هاى خودشان را مى‏زنند که «ما مى‏خواهیم دنیا را بگیریم، ولو با لگدمال شدن همه کشورها»…، ما که خودمان را تابع اسلام مى‏دانیم، اگر خداى ناخواسته، در قلب ما این معنا باشد که ما هم قدرت زیادتر و شخصیت بیشترى پیدا کنیم و حکومتى کنیم و توسعه‏اى در مِلک خودمان حاصل کنیم، حالمان از آنها  بدتر است.»(۹)

و نیز:

«تمام مسائل براى معنویات است. پیغمبرها هم که آمدند و احکام را منتشرکردند براى این است که تزکیه بکنند مردم را: «یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتاب»(۱۰).همه براى این آمدند که مردم را با مبدأ وحى آشنا کنند و سیر إلى الله بدهند. ما مى‏خواهیم دست ظالم‌ها را کوتاه کنیم ان‌شاءالله و قدرت‌ها را سرکوب و پای‌شان را از بلاد مسلمین کوتاه کنیم ان‌شاءالله. همه اینها مقدمه این است که‏ آرامشى‏ در این بلاد پیدا بشود و به دنبال این آرامش یک سیر روحى و هدایت به سوى خدا پیدا بشود. آن چیزى که اساس است سیر إلی‌الله و توجه به خداست. همه عبادات براى اوست. همه زحمات انبیاء از آدم تا خاتم براى این معنا هست که سیر إلی‌الله باشد.(۱۱)

 

خاتمه

حکومت در منطق اسلام و به تبع آن از منظر مکتب امام، فقط زمانی ارزش نهایی دارد که وسیله و ابزار تحقق اهداف دین قرار بگیرد. مهم‌ترین هدف، «معرفتُ‌الله» و سوق دادن بندگان به سمت مبدأ و مقصود نهایی‌شان، یعنی خداوند متعال و به تعبیر دیگر، بسط حداکثری توحید است. این، همان هدف ذاتی و خط مشی اصیلی است که حضرت امام(ره) در تبیین اسلام ناب برای نهضت اسلامی ترسیم کردند. نباید چنین هدف والایی، در هیاهوی امور و حتی در کشاکش میدان‌های مختلف مبارزه و جهاد برای تحقق مراحل مختلف انقلاب و گام‌های متوالی آن، از جمله انتخاب دولت‌ها،‌ مجلس‌ها، تعیین مناصب و…، فراموش یا کمرنگ شود که خسرانی عظیم خواهد بود.

 

 

پی‌نوشت‌ها:

  1. الضحى، ۱۱٫
  2. إبراهیم، ۵٫

۳- اصطلاحاً گفته می‌شود: «اضافه» در این‌گونه موارد، از باب «تشریف»، یعنی شریف بودن و گرامی‌داشت مضاف‌الیه است؛ مثل تعبیرهای بیتی، جنّتی و… در قرآن کریم.

  1. ر.ش: امام خمینی، ولایت فقیه (حکومت اسلامى)، ص۱۰۱٫
  2. نهج‌البلاغه، ص۸۲ (خطبه۴۰).
  3. صحیفه امام، ج‏۴، ص۳۰-۳۲٫
  4. نهج‌البلاغه، ص۵۰٫
  5. صحیفه امام، ج‏۱۹، ص۴۳۷-۴۳۸٫
  6. صحیفه امام، ج‏۲۰، ص۱۶-۱۷٫
  7. جمعه، ۲٫

۱۱٫ صحیفه امام، ج‏۱۹، ص۵۱٫

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *