قرآن درباره ناکامی جریانهایی که به هر بهانهای تلاش دارند به چهره درخشان اسلام و پیامبر خدا«ص» ضربه بزنند، از جمله درباره تهمتی که به یکی از همسران آن حضرت زدند، میفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ جَاءُوا بِالإِفْکِ عُصبَهٌ مِنکُم لا تَحسَبُوهُ شَرًّا لَکُم بَل هُوَ خَیرٌ لَکُمْ لِکُلِّ امرِئٍ مِنهُم مَا اکتَسَبَ مِنَ الإِثْمِ وَالَّذِی تَوَلَّى کِبرَهُ مِنهُم لَهُ عَذَابٌ عَظیم(۱): گمان نکنید آن تهمتها به ضرر شما تمام میشود، بلکه در بستر رسوایی تهمتزنندگان آنچه پیش آید به خیر شما خواهد بود و هر یک از آنها به عقاب گناه خود خواهند رسید و آنکس از منافقان هم که رأس و منشأ این بهتان بزرگ شد، به عذابی بزرگ گرفتار خواهد شد.»
با توجه به آیه فوق و سنتی که آن آیه مطرح میفرماید باید متوجه بود وقایع اغتشاشات اخیر که گفته میشود اعتراضات و اتفاقاتی که اسمی ندارد، حتماً به نفع موجودیت تاریخی انقلاب اسلامی تمام خواهد شد، امری که بالاخره در فتنههای گذشته تجربه کردیم. البته این بدان معنا نیست که در باره این پدیده تاریخی تعمق و تأمل کامل نکنیم و بهسادگی از آن عبور کنیم و از خصوصیات خاصی که مربوط به این فتنه بود، سخن نگوییم.
وقایع اخیر را باید به عنوان یک موضوع تاریخی و با نگاه پدیدارشناسانه ارزیابی کنیم. اتفاقات اخیر با همه وسعتی که در فضای مجازی داشت، هویت اصیلی نداشت. برعکس برخی از روشنفکران که تحت تأثیر امپراتوری توهّم، آن را انقلاب ملی در مقابل انقلاب اسلامی تلقی کردهاند(۲) اما این پدیده به هر صورتی که باشد، پدیدهای است که در مقابل ما قرار دارد و باید جایگاه آن را در این مرحله بررسی کنیم.
برای شناخت رویدادهای پائیز ۱۴۰۱ باید به شاخصههای آن توجه کرد. اولاً در حاشیه این اتفاق، عدهای به بعضی از امور معترضند و اعتراض خود را با فوت مهسا امینی مطرح کردند، ولی روح این صحنه چیز دیگری بود و در صدای بلند آن چند ویژگی منحصر به فرد از جمله جملات و شعارهای بسیار رکیک شنیده شد. بدیهی است که در هر حرکتی، اعم از مثبت یا منفی، صدای بلند آن حرکت هویتش را معلوم میکند و اکثریت خاموش جامعه با شنیدن صدای بلند آن حرکت است که تصمیم میگیرند یا با رهبران آن حرکت همراهی کنند یا نکنند.
در انقلاب اسلامی هم در ابتدای امر ۱۰٪ مردم ایران صدای بلند انقلاب بودند و بقیه افراد بررسی کردند و آرامآرام قانع شدند و با حضرت امام خمینی و امثال شهید مفتح و شهید مطهری و شهید بهشتی همراهی کردند، در حالیکه در همان زمان چریکهای فدایی خلق فعّال بودند، ولی مردم با آنها همراهی نکردند.
صدای بلند اتفاقات پائیر ۱۴۰۱ با ویژگی خاصش طوری بود که هیچگونه معنایی که بعداً حکایت از حاکمیت آن جریان داشته باشد از آن بر نمیآمد و این اولین نکتهای است که باید روی آن تأمّل کنیم که چرا جریانی که به گمان خود میخواهد حکومت کند با اینهمه خشونت به صحنه میآید؟! «خشونت» و «بیحیایی» دو شاخصه این حرکت بود، در حالیکه ملتها، بهخصوص ملت ایران، حساسیتش نسبت به «حیا» و «عفاف» سابقه تاریخی دارد. البته منظور از عفاف یک تکه پارچه روی سر خانمها نیست. «عفاف»، روح این ملت است و منحصر به این ملت هم نیست. عموماً ملتها اهل فرهنگ و عفافاند. با توجه به این امر که یکی از شاخصههای اتفاقات اخیر «خشونت» و «بیحیایی» بود، باید فکر کنیم در صدای بلند این حرکت چه چیزی نهفته است و جای آن در این تاریخ کجاست؟ و چرا به گفته خودشان قشر خاکستری همراهی نکردند؟
انتقام از جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی
به نظر میرسد این پدیده چیزی نیست جز «انتقام از جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی»، انتقامی که استکبار بنا دارد در این زمان از جمهوری اسلامی بگیرد و از این جهت آنچنان خشمناک و عصبانی است که به وقایع بعدی فکر نمیکند و علت به میدان آوردن نوجوانان و جوانان که به آینده کارشان فکر نمیکنند، همین است.
همان طور که اهل نظر فرمودند حرکت مذکور “ترکیبی” بود با پیچیدگیهای خاص این حرکتها که در پشت آن برنامهریزیهای گستردهای قرار داشتند. اگر پیچیدگی قضیه را درست ببینیم، در آن صورت میتوانیم در باره موضوع درست فکر کنیم. پیچیدگی قضیه و تجهیز همهجانبه جهان استکباری نشان میدهد که حضور انقلاب اسلامی در این تاریخ موجب شده تا تمام هویت رقیب انقلاب اسلامی یعنی استکبار، تهدید شود و برای بازگشت به آنچه از دست داده است به فکر چنین حملهای بیفتد و با بیآبروکردن نظام اسلامی به گمان خود آبروی رفته خود را بازگردانند. حال چه نام رقیب انقلاب اسلامی را مدرنیته به معنای سکولاریسم بگذارید و چه تحجّر و ارتجاع در سیمای وهابیت، و یا جریان روشنفکری مدرن حاضر در جامعه ایران که ناراحت است که چرا نتوانسته مانند قبل از انقلاب به میدان بیاید و جریان امور را تماماً در دست بگیرد.
ما با سه جریان روبهرو هستیم: جریان «جهان مدرن» و «جهان استکبار» و «ارتجاع» و مقابله آنها با انقلاب اسلامی قابل فهم است و جواب این سئوال روشن میشود که چرا روشنفکر درسخواندهای مثل آقای سید جواد طباطبایی در کنار دشمنانی که آبروی فرهنگ و خرد ایرانی را نشانه گرفته بودند و سعی داشتند با بزرگنمایی بعضی از حرکات افراد فریبخورده یا مزدور، در جهان چهره زشتی را از ایران نشان دهند تا حدّی که حتی نوام چامسکی هم که مواضع ضد امپریالیستی او مشهور است با این جریان همراهی کرد.
دشمنان ما گمان کردند با جریانهایی که به راه انداختند و به کمک امپراتوری رسانه که در اختیار دارند عملاً آبرویی برای ایران انقلابی که ذهن بسیاری از متفکران را به خود جلب کرده است باقی نمیماند. بر همین اساس رسانههای دنیا با دروغهای خود خواستند ایران را بدتر از اسرائیل کودککش جلوه دهند. رژیم صهیونیستی هم در این انتقامگیری بسیار تلاش کرد و آلسعود هم به گمان خود از ایران انتقام گرفت. بعضی از گروههای به اصطلاح روشنفکر داخلی میدیدند که در فضای رسانهای همه چیز این ملت بهدروغ زیر سئوال میرود، ولی برایشان اهمیت نداشت و سکوت کردند، زیرا همه دست به دست هم داده بودند تا از ایرانی که جهان دیگری غیر از جهان استکباری مدرن را مدّ نظرها آورده است، انتقام بگیرند، زیرا سایر راههای مقابله با انقلاب اسلامی شکست خورده بود.
تصور بنده آن است که اگر این رویداد را صرفاً یک حرکت سیاسی بدانیم، اصل موضوع گم میشود، زیرا اتفاقات اخیر رقابت دو «فکر» بود، تفکری که بر مدرنیته با روح سکولاریته متکی است و تفکری که برای بشر امروز حرف دارد و میداند که بشر در عین جهانیبودن، دارای هویتی قدسی است و بر آن تأکید دارد.
از نمونههایی که میتوان دریافت که جهان مدرن در مقابل انقلاب و نظام اسلامی حرفی برای گفتن ندارد، موضعگیریهای اخیر شبکه خبری بی بی سی است که در اتفاقات اخیر تنها کاری که نمیکرد، خبررسانی بود. این شبکه بهراحتی دروغ میگفت و تهمت میزد، در حالیکه در گذشته سعی میکرد بهظاهر هم که شده رسالت رسانهای خود را حفظ کند. ایران اینترنشنال از ابتدا یک رسانه ورشکسته بود، اما اینکه چرا بی بی سی در مسیر ایران اینترنشنال قرار گرفت، دلیلی جز انتقامجوئیای که با تمام ابعادش به صحنه آمد، ندارد. سئوال این است که آیا اینها نگران حضور مؤثر انقلاب اسلامی و ایران انقلابی در نظم جدید جهان نیستند؟ آیا این همان سرنوشتی نیست که هر جریان باطلی به آن دچار میشود؟
در این جریان بازاریان و مغازهداران تهدید شدند که اگر همراهی نکنند، مغازههای آنان را آتش خواهند زد. بدیهی است که اگر اینها میخواستند حکومت کنند به مردم توصیه میکردند برای سرنگونی رژیم با آنها همراهی کنند تا مردم احساس کنند در رژیم آینده جایی دارند.
بدیهی است که این جریان، مأمور نظام استکباری برای انتقامگیری از نظام اسلامی حتی به قیمت از دستدادن تمام چیزهائی است که تا به حال به دست آورده و به این موضوع فکر نمیکند که با این نوع موضعگیریها چه بر سر خود میآورد. اینها با جنگ و سپس تحریمها و در این سالها بهخصوص در اتفاقات اخیر با راهاندازی اغتشاش امیدوار بودند فضای فرهنگی و رسانهایشان قدرت آن را دارد که مردم را با خود همراه کند. آنها تصور میکردند با نارضایتی موجود در بین مردم میتوانند کار را به اعتراض عمومی بکشانند، در حالی که «اعتراض» به عنوان مطالبه حق از نظام، امری طبیعی است، اما آنها تصور میکردند به وسیله رسانههایی که در اختیار دارند میتوانند در راستای براندازی نظام، اعتراضات را تبدیل به یک اعتراض عمومی شهری کنند، ولی عملاً این گونه نشد و از آن به بعد بود که دست به خشونت زدند و جبهه استکبار مجهز شد تا کار جمهوری اسلامی را یکسره کند. به گفته رهبر معظم انقلاب یک جنگ ترکیبی به راه افتاد و حتی تروریسم داعشی وارد صحنه شد و با این همه به نتیجهای که میخواستند نرسیدند.
به نظر بنده نباید از این مسئله صرفاً به این دلیل که آنها به سادگی شکست خوردند، گذشت. آنان در طول ده سال به وسیله رسانههای خود و تحریمها و ناکارآمدیهای داخلی، دامنه نارضایتی را بسیار گسترش دادند و تصور میکردند دامنه این نارضایتیها و مخالفتها تا مرز براندازی نظام کشیده خواهد شد، اما یکباره متوجه شدند مردم در براندازی با آنها همراهی نمیکنند. توجه داشته باشیم که دشمنان و منافقان در صدد ضربهزدن به اصل نظام مقدس و توحیدی ایران هستند.
عدهای از روشنفکران ما به بهانه مدیریت اعتراضهای مردمی، بعضاً از زبان مردم مطالباتی را مطرح میکردند که در هیچ جای دنیا عملی نیست و از این جهت به ما ضربه زدند، زیرا موجب ایجاد ذهنیت غیرمنطقی ناتوانی جمهوری اسلامی در بعضی از جوانان شدند. اینجاست که متوجه میشویم جریانهای به اصطلاح اصلاحطلب خواسته یا ناخواسته در ذهن بعضی از جوانان، توهم براندازی نظام را کلید زدند.
استکبار در پی خنثیشدن تحریمها و سایر مشکلاتی که برای ما ایجاد کرد، به دلیل ضعفهایی که در ما دید، به گمان خود توانست بین عدهای از جوانان با نظام گسست ایجاد کند. ما نمیخواهیم ناامنیهایی را که با تخریبها و به شهادترساندن نیروهای انقلاب پیش آمد ساده بگیریم؛ اما این خسارتها با خسارتی که دشمنان نظام به هویت خود، بهخصوص هویت رسانهایشان وارد کردند، قابل مقایسه نیست. دشمنان ما تصور میکردند میتوانند نارضایتی مردم را به کودتا تبدیل کنند و با تصوری که از دولت آقای روحانی داشتند، امید موفقیت برایشان بود، ولی مسیر آقای رئیسی کاملاً متفاوت است. این دولت بنا ندارد آرزوهائی را که جهان مدرن با دستکاری ذهنها ایجاد کرده و بیشتر مربوط به طبقه اشراف است، برآورده سازد؛ بلکه میخواهد کاری کند که مردم درست زندگی کنند. دشمن میخواست از طریق نارضایتیها کار را تا براندازی نظام جلو ببرد، ولی وقتی براندازی رخ نداد، به دروغپردازیهائی کرد که شأن رسانهای او نبود و با تشویق اغتشاشگرها به خشونت، رابطه مردم با رسانههای طرفدار آنها به هم خورد و در نتیجه ضربهای که بنا داشتند به ما وارد کنند عملاً به ضرر خودشان تمام شد؛ زیرا این نظام در ذات خود متذکر ابعاد فطری انسانهاست و از این جهت در تاریخ این جهان میماند، هرچند بدین معنا نیست که میتواند تمام مشکلاتی را که بسیاری از آنها ریشه تاریخی دارند حل کند.
به قول دکتر کچوئیان این نظام هسته سختی به نام ایمان مردم دارد که این انقلاب را نگه داشته است. بعضیها گمان میکنند فحاشیها و خشونتهای رسمیتیافته برای این است که برخی از متدینین را به این نتیجه برسانند که حکومت دینی باعث شده تا اخلاق و دین مردم از دست برود؛ در حالیکه شواهد فراوانی حاکی از آنند که هسته سخت مرکزی نظام، مردم بصیری هستند میدانند در این نظام است که میتوانند تا حد ممکن به خواستههای خود برسند.
مردم ما به عنوان هسته سخت نظام، آینده انقلاب را خوب درک میکنند
ما چند نوع مردم داریم. مردم متدینی که حتی اگر نان شب هم نداشته باشند برای رضای خدا پای این نظام میایستند و مردمی که میتوان آنها را در طبقه روشنفکران قرار داد که با انگیزه خاص خود تا حدّی پای این نظام هستند تا به قول خودشان ایران، ایرانستان نشود. اما رمز تداوم و قوام نظام مردم آگاه به زمان و متفکر و حاضر در صحنههای مختلف انقلاب هستند که بنا نیست مانند به اصطلاح روشنفکران فکر کنند. بدنه اصلی مردم ما که پای انقلاب ایستادهاند، به خوبی متوجه جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی در جهان هستند و به همین جهت هر زمان که احساس کنند خطری کلیّت انقلاب را تهدید میکند در میدانهای دفاع از انقلاب حاضر و مصداق این آیه شریفه هستند که، «بَل هُوَ خَیرٌ لَکُم» هر اندازه دشمنان شما به گمان خود برای شما شرّآفرینی کنند همه به نفع شما تمام میشود.
رهبر معظم انقلاب در روزهای آخر ماه رمضان خطاب به دانشجویان فرمودند: «توصیه اول من پرهیز از انفعال و ناامیدی است؛ مواظب باشید؛ یعنی مواظب خودتان باشید، مواظب دلتان باشید، مواظب باشید دچار انفعال نشوید، دچار ناامیدی نشوید. شما باید کانون تزریق امید به بخشهای دیگر باشید… مواظب باشید به افق پشت نکنید، به قلّه پشت نکنید، همیشه به سمت قلّه و به سمت افق روشن حرکت کنید.»(۳)
افراد در زمینه فهم آینده انقلاب سه دسته هستند:
عدهای که اساساً فهمی از آینده ندارند و هنوز در گذشته زندگی میکنند. به گفته آقای دکتر رضا داوری تا دویست سال پیش چیزی به نام آینده در ذهن و فکر مردم معنی نداشت. آینده به معنایی که در این زمانه مطرح است در جهان مدرن مطرح شد. عدهای هنوز در این جهان حاضر نیستند تا آینده به معنای امروزین آن را مدّ نظر داشته باشند. عدهای هم هستند که آینده را میفهمند و تصوری از آینده دارند که ابداً در این نظام اسلامی محقق نمیشود. متفکران جامعه ما میدانند در جامعه و در تاریخ ما تنگناهائی وجود دارند که بهراحتی برطرف نمیشوند، ولی در عین حال میدانند آینده را باید در همین تاریخ و انقلاب جستجو کرد.
بنده مردم متدینمان را از این جهت متفکرترین انسانها میدانم. فرق این مردم با روشنفکران غربزده آن است که آنها بدون آنکه متوجه تنگناهای تاریخی ما باشند، تصورات ذهنی و فانتزی دارند، در حالی که به گفته اهل فکر، متفکر کسی است که بفهمد امکانات ما در هر برهه از تاریخ چیست. به نظر میآید امکانی که ما در این تاریخ داریم همان امکانی است که ذات انقلاب اسلامی میتواند به فعلیت برساند و تنها آن امکان مربوط به مردم ماست. شهدا از آن جهت متفکران تاریخ ما هستند که میدانستند با انقلاب اسلامی چه امکاناتی برای ما پیش آمده و با مجاهدهای همچون شهدا میتوانیم اهدافمان را در این تاریخ به فعلیت برسانیم.
جریانهای مقابل انقلاب اسلامی در سال ۱۴۰۰ تصور میکردند از نظر تعداد آن قدر زیادند که میتوانند انتخابات را تحریم و نظام را منفعل کنند و اصرار داشتند که مردم پای صندوق رأی نیایند و یا اگر آمدند بیشتر، رأی سفید بدهند تا درصد کمی رأی بدهند و در نتیجه رژیم مشروعیتش را از دست بدهد؛ اما وقتی متوجه شدند طرح آنها عملی نیست، نامزدهای خود را به میدان آوردند و تازه معلوم شد نزد مردم چه جایگاهی دارند. به همین دلیل به نظر من مردم در فضای رسانهای به شکلی که دنیای رسانه طمع کرد، حاضر نیستند و خود را در آیندهای دیگر و در جای دیگری تعریف کردهاند. بعضی از صاحبنظران غربی معتقدند تعداد افرادی که پای کار این نظام ایستادهاند نسبت به نظامهای دیگر دنیا بسیار قابل توجهند. اما به هر حال باید در مورد افرادی که از آینده نظام اسلامی ناامیدند، فکری کرد و علاوه بر رفع مشکلات مردم آنها را متوجه این امر مهم کرد که مشکلات موجود با استقرار همین نظام قابل رفع هستند، غیر از آرزوهای فانتزی و اشرافی و رمانتیک که ربطی به ذات انقلاب و حضور تاریخی آن ندارند و در هیچ جای دنیا قابل تحقق نیستند.
البته با فضایی که رسانههای دنیا شکل دادهاند و کوتاهیهایی که ما داشتهایم به نظرم کار آسانی نیست، ولی درصد خوبی از مردم این نکته را درک میکنند که در ذات انقلاب اسلامی زندگی حقیقی نهفته است و مردم متوجهند میتوانند زندگی خود را در بستر همین مطالبات منطقی که مطابق فرهنگ آنهاست، محقق کنند و لذا آیندهای را برای این نظام متصورند و خود را در آینده نظام شریک میدانند. افق مردم کوچه و بازار این است، ولی جریانهایی که هیچ آیندهای در افق تاریخی ایران و انقلاب اسلامی نمیبینند، خود را به بلای «اکنونزدگی» گرفتار میکنند.
نظام اسلامی در جای خود محکم و استوار و پایدار است. البته ما وظیفه داریم با جهاد تبیین تلاش کنیم مردم در این مردابها گرفتار نشوند و زندگی خود را ناخودآگاه با انواع ناامیدیها به پوچی و بیثمری تبدیل نکنند. ما میتوانیم با گفتگوهای دلسوزانه آنها را متوجه این امر کنیم که ما نمیتوانیم آینده خود را در گذشته غرب پیدا و به آیندهای فکر کنیم که گذشته غرب است، در این حالت مسلماً آینده جهان به اصطلاح توسعهنیافته نمیتواند گذشته جهان توسعهیافته باشد و ما نمیتوانیم از جایی که اروپائیان شروع کردند شروع کنیم و به آیندهای میرسیم که امروز غربیها در آن هستند. پس باید به آیندهای فکر کرد که با جان و اعتقادات و زندگی و گذشته ما پیوند داشته باشد.
ما در این تاریخ میتوانیم آینده خود را با حضور در تاریخ انقلاب اسلامی دنبال کنیم تا جوابگوی ابعادی باشیم که جهان مدرن از آن غافل است و با تأمّل در خود میتوانیم به آن ابعاد نظر کنیم. وقتی با نقطهای که هستی ماست سر و کار پیدا کنیم با خودمان درگیر میشویم و با عالمی که در آن هستیم روبهرو خواهیم شد و سعی میکنیم نسبت به آن عالم بیتفاوت نباشیم و با توجه به چنین حضوری، جهان دیگری غیر از جهان تجدد سراغ ما میآید. انقلاب اسلامی بیتردید میتواند منشأ این تحول باشد و به همین جهت دولتهایی را که به جهانی غیر از جهان تجدد نمیاندیشند تحمل نمیکند.
ما در شرایطی هستیم که باید بین «ماندن در میان دو تاریخ» مانند کاری که ملی مذهبیها کردند و یا «حضور در جهانی میان دو جهان» که با انقلاب اسلامی توسط حضرت امام آغاز شد، یکی را انتخاب کنیم. تجددمآبی نوعی در همآمیختن قالب زمان گذشته با «اکنون» موهوم جهان متجدد است. در این حالت نه گذشته، گذشتهای خواهد بود که بتوان از امکانات آن بهرهمند شد و نه آینده، آینده روشنی است که بتوان به تحقق آن امیدوار بود و این همان ماندن در میان دو تاریخ است که نوعی درماندگی و بیتاریخی و تیرگی افق است. در حالیکه با حضور در «جهان میان دو جهان»، به خرد مدرن و حتی به توسعه و توسعهیافتگی و توسعهنیافتگی میاندیشیم، منتها متوجه هستیم راه توسعه ما با راهی که غرب رفته است متفاوت است و چون مسائل ما با مسائل جهان توسعهیافته متفاوت است، علوم انسانی و اجتماعی ما نیز باید رویکرد خاص خود را داشته باشند زیرا با انسانی روبهرو هستیم که انسان «جهان میان دو جهان» است و این میتواند طرحی باشد برای اندیشیدن به جهان آینده که البته کار آسانی نیست ولی قدم گذاردن در چنین راهی خود به خود ما را با جهانی روبهرو میکند که اندیشیدن به آن نوعی اندیشهورزی تاریخی است، از آن جهت که هر تاریخی با «تفکر» آغاز میشود و جهان بشری در شرایطی قرار دارد که با نظر به حضور تاریخی انقلاب اسلامی، میتوان به «جهان میان دو جهان» اندیشید و فکر کرد ما چه نسبتی با جهان توسعهیافته و با وضع توسعهنیافتگی داریم و این امر بسیار مهمی است که در این زمانه برای متفکران پیش آمده و نمیتوان از ضرورت آن غفلت کرد.
اگر غرب، در تاریخ معاصر خود کانتی و هگلی زندگی کرده، آیا ما در مواجهه با آن متفکران، نمیتوانیم با فلسفه صدرایی زندگی کنیم که با جان ما ارتباط دارد و مقدمهای است برای حضور در «جهان بین دو جهان»، امری که نباید به دنبال نتایج سریع آن بود، هرچند با انقلاب اسلامی مقداری از این راه طی شده و البته این نه به معنای نادیده گرفتن خرد مدرن است و نه به معنای تأیید فرهنگ مدرنیته که منشأ استعمارهای گوناگون در جهان بوده و هست، بلکه تأکید بر خرد هزار سالهای است که در این زمانه هنوز قدرت زندگی بخشی به معنای حقیقی آن را داراست.
این است راز پایداری و آیندهداری ما در تاریخی که با انقلاب اسلامی شروع شده.
پینوشت:
- نور/۱۱
- به نظرات آقای سید جواد طباطبایی در روزنامه «برخط نیوز» رجوع فرمایید. https://www.barkhat.news/art/16691849453/seyyed-javad-tabatabai-s-idea-of-iranshahri-and-the-late-firahi-s-criticism-and-comments-about-it
- بیانات ۱۱/۲/۱۴۰۱