آرمان‌های تمدّنی در اسارت فضای مجازیِ رهاشده / مواجهه با مسئله فضای مجازی در منطق انقلابی / دکتر مهدی جمشیدی

 

  1. نقطۀ آغاز تمدن‌ها، دستیابی به «منطقه‌های هویتیِ غیرمتعهد» نسبت به تمدن‌های رقیب است. این «تمایز وجودی»، سلول آغازین تمدن است. پس باید خود را از منطقه‌های ذیل تمدن غربی خارج و چه در علوم انسانی، چه در فرهنگ، چه در فضای مجازی، «سرزمین‌های مستقل» برای خود تعریف کنیم. مسئله این است که ما اکنون در چنبرۀ عالم تجدد گرفتاریم و گذار انقلابی، همچنان کامل نشده است، بلکه در برخی عرصه‌ها مبتلا به بیماری‌های مزمن هستیم و زخم‌های کهنه شکل گرفته‌اند.

ما نمی‌توانیم هم در زیر سایۀ تعلق و تعهد به تمدن غربی به سر ببریم و در عین‌ حال، سودای تمدن‌سازی مستقل و موازی را داشته باشیم. باید میان این دو، یکی را انتخاب کنیم و انتخاب انقلاب، استقلال و رقم‌ زدن عالم تمدنی متفاوت بود.

اگر بنا بود که خود را از عالم تمدن غربی بیرون نکشیم و دنباله معرفتی و اجتماعی آن باشیم، انقلاب نیز چندان موضوعیت نمی‌داشت و می‌شد و در همان قالب پیشین، تجدیدنظرهای حداقلی را صورت‌بندی کرد و به توقعات ناچیز دست یافت، اما مسئله و غایت انقلاب، در این لایۀ نازل و فرومایه قرار نداشت.

انقلاب بر این قصد بود که جامعه ایران را از اسارت عالم تجدد برهاند و عالم قدسی بیافریند. براین‌اساس، طلب فضای مجازیِ مستقل از عالم تجدد، هرگز عجیب نیست، بلکه می‌توان با استناد به ماهیت انقلاب، این امر را فهم و تجویز کرد. این‌ همه در حالی است که سیطره فضای مجازی غربی، ما را به یکی از اقمار عالم تجدد فرو کاهیده و حتی کار این مناسبات و معادلات، به اختلاط نیز رسیده و در نتیجه، فرهنگ ما آسیب‌های جدی دیده است. باید خویش را از عالم تجدد بیرون بکشیم و اجازه ندهیم این مرداب، هویت اسلامی و انقلابی ما را ببلعد و در خود مستحیل سازد.

اگر به وضع آشفته و اختلاط کنونی ادامه بدهیم، تحقق تمدن اسلامی را با چالش روبه‌رو خواهیم کرد و در لایۀ ملی نیز دگرگونی سبک زندگی را به جان خریدار خواهیم شد، اما اگر پا رااز این مرزها فراتر بگذاریم و قلمرو و پهنۀ مستقل برای خود طراحی کنیم، مقدمات ورود به تاریخی متفاوت را فراهم خواهیم کرد.

مشکل رهبر معظم انقلاب نیز با «فضای مجازیِ زیر سلطه تمدن غرب» است نه خودِ «فضای مجازی». فضای مجازی «به صورت مستقل»، یک امکان و فرصت است و «در نسبت با تفوق تمدن غربی بر آن»، یک چالش و تهدید مهلک.

مسئله ایشان، «مدیریت بومیِ فضای مجازی» است، نه «نفی فضای مجازی». مسئله ایشان، «رهابودن فضای مجازی» است نه «اصل فضای مجازی».

***

  1. جهاد تبیین یعنی در «برابرِ» دشمن ایستادن و حق را آشکار کردن، اما حضور در فضای مجازی غربی یعنی در «سایه» تمدن غربی نشستن؛ چون «قواعد» و «زمین» از آن اوست. ازاین ‌رو، او خشنود است که حتی حمله‌های‌مان نیز در چهارچوب «تسلط او»ست. این‌ چنین حضوری، «انقیاد» است، نه «قیام». باید زمین و زمان مستقل آفرید و خویش را بر دیگری تحمیل کرد. تا آن‌هنگام که تمدن غربی، تفوق و تسلط دارد، ما نیز دچار بازی‌های حداقلی خواهیم بود و گریزی از چهارچوب‌های بیرونی و وارداتی نداریم. باید ساختار‌شکنی کنیم و خویش را از سیطره تمدن غربی رها سازیم. در یک فضای رها شده است که می‌توان تنفس عمیق داشت و ارزش‌های غایی خود را تحقق بخشید.

فضاهای دیگری، امکان‌های ناچیز و تنگ‌دامنه هستند که اگر در جهت مخالف منافع عالم تجدد به حرکت درآیند، در نهایت، مهار و متوقف خواهند شد. پس هر چه کنیم، در لحظه نهایی آن اتفاقی رخ خواهد داد که عالم تجدد می‌طلبد. برای اینکه چنین موقعیتی را تغییر دهیم، باید خود را در جایی بیرون از فضایی که به تصرف تمدن غربی درآمده است تعریف کنیم. در این موقعیت متفاوت و مستقل است که امکان‌های حداکثری و قابلیت‌های تاریخی نیز به سراغ ما خواهند آمد و یک نیروی متمایز و سرکش به وجود خواهد آمد.

***

  1. رهبر معظم انقلاب، خواهان «مرزبندی با جهان‌های فرهنگیِ بیگانه» هست، اما این امر به معنی «انزوا» و «قطع ارتباط» نیست، بلکه مرزبندی فرهنگی یعنی خویشتن فرهنگی‌مان را نبازیم و جزو آنها نشویم و بیگانه را خود تصور نکنیم؛ یعنی ما «مستقل» و «متمایز» هستیم و نه دنباله‌رو و مقلد و بی‌هویت. داد و ستد فرهنگی باید «نظم» و «قاعده» داشته باشد و دچار هرج‌ و مرج نباشد. اینکه خانه، «در» داشته باشد به معنی محدود کردن «غریبه‌ها»ست نه «اهالی خانه». ازاین ‌رو، وجود «در»، امنیت می‌آفریند، نه نارضایتی. همچنین نمی‌توان گفت وجود «در» به معنی قطع ارتباط با بیرون است. براین‌ اساس، جامعه‌ای که فضای مجازی‌اش «مرز» و «مهار» ندارد، حریم و حرمت نیز ندارد.

ما اکنون در وضعیت ناخوشایندی قرار گرفته‌ایم. ما با غیر ما، مرزی نداریم و تصور کرده‌ایم که جهان، به‌و‌اقع دهکده است و هیچ دست توطئه و تدبیری در میان نیست و همه امور، بر مدار روندهای طبیعی و فناورانه حرکت می‌کنند، حال ‌آنکه یکسان‌سازی فرهنگی در گستره جهانی، یک واقعیت کلان است و عالم تجدد می‌خواهد همه دیگری‌ها را ببلعد و جز خویش را بر جا ننهد. تا کنون نیز در این جهت پیش رفته و هرچه را که در توان داشته برای تغییر مناسبات فرهنگی به نفع اقتضائات خویش به کار گرفته است.

نباید ارتباط‌های بیرونی و جهانی را نادیده انگاشت و خویش‌بسنده بود، اما در عین حال نباید بی‌مرز و بی‌حریم بود و عناصر هویتی خویش را به حراج گذاشت. رسانه‌های ارتباطی، از جمله فضای مجازی، مرزها را کمرنگ و کم‌اثر کرده‌ و جوامع را به یکدیگر نزدیک ساخته‌اند، اما نباید دچار استحاله هویتی بشویم و خود را ببازیم.

بهره‌گیری از امکانات‌ بیرونی به معنی زوال درونی نیست. ازاین ‌رو، باید همچنان به مرزها و حریم‌ها وفادار بود و تحت ‌عنوان پیوستن به خانواده جهانی، دیوارهای منطقی و معقول را برنچید. ما در عین اینکه ما هستیم و نمی‌خواهیم هسته هویتی خویش را از دست بدهیم، می‌توانیم ارتباط جهانی داشته باشیم و بگوییم و بشنویم. سپردن جامعه به دست روندهای بیرونی که از عمق تمدن غربی هدایت می‌شوند، خطای راهبردی و به معنی اضمحلال فرهنگی ماست.

فضای مجازی نیز که در حقیقت، زیست‌ جهان است و ارزش می‌آفریند و شخصیت می‌پردازد، چنین حکمی دارد. در اینجا نیز باید از اختلاط و بی‌مرزی و شناور بودن پرهیز داشت و خود را نباخت.

***

  1.  «شنیده ‌نشدنِ» سخن فعالان فکری و فرهنگی انقلاب، واقعیت است؛ زیرا منتقدان در «جهان رسانه‌ایِ» خود به سر می‌برند و ما نیز. وقتی حتی «هم‌جهان» نیستیم، طبیعتا نمی‌توانیم «همدل» نیز باشیم. اما راه ‌حل، رفتن به جهان رسانه‌ایِ آنها نیست، بلکه باید آنها را به جهان رسانه‌ایِ خویش «دعوت» کنیم. باید منتقدان را به جهانِ رسانه‌ایِ بومی دعوت کرد.

راه طبیعی و موجه گفتگو با خاکستری‌ها و منتقدان، سفر به زیست‌جهان آنها نیست، چون چنین سفری، مخاطراتی را در پی دارد که چه ‌بسا در جمع‌بندی نهایی، وجه منفی‌اش غالب شود. می‌توان به‌گونه‌ای دیگر نیز مسئله را فهم و تحلیل کرد. باید زوایه دید را تغییر داد. ما نباید مهمانِ جهانِ رسانه‌ایِ آنها بشویم؛ چون آنها «مهمان» نیستند؛ بلکه فضای مجازیِ ایرانی، «خانه همه ایرانیان» است. پس باید «مهاجران» را به «وطن» فراخواند.

چرا باید این تصور شکل بگیرد که فضای مجازیِ بومی، دیگری و رقیب است و ایرانی باید با چنین فضائی احساس بیگانگی کند؟! آنچه که دیگری و بیگانه است، فضای مجازیِ غربی است که ما اکنون به‌عاریت و از سر اضطرار در درون آن قرار گرفته‌ایم. حکم فضای مجازیِ غربی، حکم لباس عاریه است که باید پس از جشن، از تن به در کرد و به سراغ جامه خویش رفت. باید چنین فهمی در کاربر ایرانی شکل بگیرد و تصور منفی و تحریف ‌شده زائل شود.

فضای مجازیِ کنونی، فضای جهانی نام گرفته است، اما در حقیقت، غربی است و نه جهانی. تمدن غربی برای اینکه همه ‌چیز را طبیعی جلوه بدهد و دست تصرف خویش را پنهان نگاه دارد، این توهم شناختی را می‌آفرید که دنیا در ابعاد یک دهکده، کوچک شده و خانواده جهانی پدید آمده است و این‌ همه، حاصل روندهای دستکاری‌ نشده و خودجوش هستند؛ حال‌آنکه واقعیت از اراده تمدن غربی برای جهانی‌سازی خویش حکایت می‌کند و فضای مجازی نیز در بافت این طرح، به یک بستر مستعد تبدیل شده است.

باید سلطه را دید و دیکتاتوری پنهان را که بر همه گستره زندگی انسان غیرغربی سایه‌ افکنده است احساس کرد. خوشبختانه محاکمه مدیر تیک‌تاک در کنگره آمریکا نیز نشان داد که آمریکا بر خلاف نظریه لیبرال-دموکراسی، «رویکرد ایدئولوژیک – امنیتی» غلیظ و چشمگیری دارد و می‌توان آمریکا را حتی در درون مرزهایش به «چالش سخت» کشید. دوره «جهان تک‌قطبی‌» به رهبری آمریکا تمام شده است و «فضای مجازی»، عنصر سرنوشت‌ساز در لایه حیات ملی و منطقه بازی حکمرانانه دولت‌هاست.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *