تأمّل راهبردی دربارۀ موقعیت کنونی انقلاب – دکتر مهدی جمشیدی

تجربۀ اغتشاش سال گذشته، هنوز کهنه و فرسوده نشده و انتظار می‌رود که دوباره، بازسازی شود. ازاین ‌رو، باید ضعف‌ها را در این تجربه علاج کرد و مجال نداد که از یک سوراخ، دو بار گزیده شویم. باید تأمل کرد که در این تجربه، دشمن توانست از کدام مسیرها به ما ضربه بزند؛ زیرا امروز هم همان راه‌ها را در پیش خواهد گرفت و دامنۀ تجدیدنظرهایش چندان گسترده نیست. باید دست‌کم این منافذ را بست و خلاء‌ها را جبران کرد. در این باره، با چند نقطۀ کانونی مواجه هستیم.

  1. فیلم‌نامۀ دشمن، تکراری و تجربه ‌شده است: ساختن یک «خرده‌واقعیت تلخ» در لایۀ شبه‌مردمی، تولید «روایت کلان» برای تدارک جنگ شناختی ـ هیجانی، بسیج «بدنۀ اجتماعی تجددی» برای فشار بر حاکمیت، ایجاد «چالش ملی» در راستای قفل‌شدگی و تداوم موج بر اساس آفرینش «زنجیرۀ ریز واقعیت‌های تلخ».

دشمن دریافته که بخشی از جامعه، دیگر «فکر» نمی‌کند، بلکه فقط «تکرار» می‌کند؛ چنان‌ که «فرضیه‌بافی‌های شیادانۀ دشمن»، جای «دلیل» و «شاهد» نشسته‌اند. دشمن فهمیده که می‌تواند با «حرکت‌های ایذایی جزئی»، «کج‌روایت‌های کلی از انقلابی‌ها» برای خود پیاده نظام بسازد. نیاز به اقیانوس انسانی نیست. نقطۀ شروع، همیشه کوچک است و تصاویر بزرگ، از واقعیت‌های کوچک ساخته می‌شوند. واقعیت خُرد که تولید شد، واقعیت‌های فراگیر، خودشان از راه خواهند رسید. شناخت، بردۀ همین تصویرهای روزمره و تنگ‌دامنه است. شاید در واقعیت، بیش از این پنج نفر در میان نباشند، اما وقتی منطقه عملیات، ذهن‌ها و شناخت‌هاست، تخیل ذهنی، مهم است، نه تعداد میدانی. دشمن در پی تولید ریزواقعیت‌هاست تا با تکیه بر آنها، جامعه را تحریک و تهییج کند.

نقطۀ شروع، همین ریزواقعیت‌ها هستند که در سیری شتابنده و صعودی، واقعیت‌های بزرگ را صورت‌بندی می‌کنند. در درجۀ اول باید از شکل‌گیری ریزواقعیت‌های منفی، جلوگیری کرد و در درجۀ دوم، باید بسیار زودتر از دشمن به روایت‌پردازی در بارۀ آن پرداخت و مجال نداد که روایت اول، از آنِ رسانه‌های دشمن شود. در این مرحله، ثانیه‌ها سرنوشت‌سازند و تأخیر به معنی واگذارکردن بازی به دشمن است.

  1. استحاله از درون آغاز و اغلب هم از «نمادها» شروع می‌شود، مانند تجربۀ فروپاشی شوروی که در آن، «مک‌دونالد» به نماد تجدد و تغییر سیاسی و اجتماعی تبدیل شد. در ایران نیز «کشف ‌حجاب» به نقطۀ تمرکز در جنگ نمادین تبدیل شد. بت تجدد در هر جا جلوه‌ای دارد. مسئله این است که می‌خواهند «خطوط قرمز فرهنگی انقلاب» را به عقب برانند، و ضدارزش‌ها را «عادی» و‌ «هنجار» جلوه بدهند. می‌خواهند ارزش‌های الهی در جامعه، «رسمیت» و «غلبه» نداشته باشند و «خدای شارع» از جامعه برچیده شود. تعابیر «تکثر» و‌ «تنوع»، توجیه‌اند. واقعیت آن است که در پی «نسبی‌سازی ارزش‌ها» و «تساهل» هستند. عبور از حجاب، «حلقۀ اول» از زنجیرۀ درنوردیدن مرزهای دینی و شکستن حریم‌های اخلاقی و پیشروی ضدارزشی، «تدریجی» و «گام‌به‌گام» است. هر ارزشی که شکسته شود، شکستن ارزش بعدی «آسان‌تر» و «کم‌هزینه‌تر» خواهد بود. می‌دانند که کافی ا‌ست «قدم نخست» را بردارند. آری، به دنبال «فتح سنگر به سنگر» هستند. با «رهاسازی حجاب»، بخش اندکی از زنان به طرف «برهنگی‌ حداکثری» حرکت خواهند کرد. در ابتدا، یک مرگ طبیعی را به بهانه‌ای برای «کشف حجاب» تبدیل کردند و اکنون در خیابان‌های تهران، «نیم‌تنه» می‌پوشند. آن متفکر انقلابی که این آشوب را برآمده از «هرزگی» دانست، درست گفته بود. اینکه حاکمیت، «اعمال قدرت» نکند و «رهاسازی حجاب» را در پیش بگیرد به معنی حل‌شدن مسئله نیست، بلکه مواجهه در لایۀ مردمی میان «متدینان» با «ولنگارها» شکل خواهد گرفت.کنار کشیدن حاکمیت، فاجعه‌ساز است؛ چون آغاز «نامدنیّت» و «تنش اجتماعی» است. به‌راستی، فلسفۀ وجود «دولت اسلامی» چیست؟
  2. بستر اصلی و اولیۀ جریان اغتشاش، فضای مجازیِ غربی بود و تمام نیروها و جریان‌هایی که با اغتشاش همراه بودند، یکدیگر را در این فضا یافتند و انسجام یافتند. این فضای رهاشده و بی‌مهار، همچنان از ظرفیت تولید جریان‌های تخریبی برخوردار است و ما در این بستر، به‌شدت آسیب‌پذیریم. ازاین‌ رو، باید این فضای متعارض با حاکمیت ملی را کنار زد و مجال نداد که ذهنیت جامعه به‌آسانی در اختیار بازی‌هایی قرار بگیرد که در آن ساخته ‌و پرداخته می‌شوند. نباید از انسداد این فضا هراسید؛ چون حق حاکمیت ملیِ ما را به رسمیت نمی‌شناسد، بلکه به کانون تهاجم و بسیج نیروهای معارض تبدیل شده است. میان گشودگی این فضا و تلاطم اجتماعی، نسبت مستقیم برقرار است. توطئه در خیابان از کج‌روایت در فضای مجازیِ غربی ریشه گرفت و چالش ایجاد کرد.
  3. بخش عمده‌ای از توطئه به سلبریتی‌ها سپرده شده است و جامعه از طریق اینان، تحریک و برآشفته می‌شود. پیش از این، سلبریتی‌ها هرچه می‌خواستند می‌گفتند و می‌نوشتند و مسئولیتی را نیز عهده‌دار نبودند. برخی از افراد جامعه گمان می‌کنند که سخن اینها، صحیح و صواب است. به دلیل همین تأثیر و تعیین‌کنندگی اجتماعی باید صحنه را به صورتی طراحی کرد که اینها در برابر تمام مواضع خویش، مسئولیت‌پذیر باشند و اگر موضع نادرستی گرفتند و ذهنیت جمعی را آلوده کردند، بی‌درنگ در چالش حقوقی قرار بگیرند. ه

همچنین برخی از «روحانیان لیبرال»، نقش تخریبی مهمی را در بی‌ثبات‌سازی جنبۀ شرعی حجاب و اهمیت آن و الزام حکومتی به آن ایفا کردند. این ادبیات تجدیدنظرطلبانه، قداست و فضیلت و قطعیت حجاب را در برخی ذهنیت‌ها فرسود و‌ زمینۀ فکری عبور از آن را فراهم کرد. پیش از این مباحث فقهی و تفسیری بازاندیشانه، حجاب در تصور توده‌ها، منزلت جزمی و‌ حتمی داشت.

  1. ادعای برخی این بود که بر اساس آمار، درصدی بالایی از مردم (گویا اکثریت)، مخالف مداخله حقوقی و قانونی حکومت در حجاب هستند و این یعنی اکثریت مردم می‌گویند نه به حجاب اجباری (قانونی و دارای ضمانت اجرا)؛ هر چند فقط ده درصد، کشف حجاب کردند. در طول ماه‌های پس از اغتشاش تا کنون، مخالفان مداخله حکومت، افزایش یافته‌اند. یعنی برهنگی بیشتر و روشن شدن ماهیت جریان زن، زندگی، آزادی هیچ تاثیر منفی‌ای بر عدم همراهی مردم نداشته، بلکه مردم بیشتر با شعار اصلی این جریان(نه به حجاب اجباری)، همراه شدند.

در مقابل باید گفت مشاهدات نشان می‌دهند که هم سئوالات در پیمایش‌ها سوگیری دارند و هم رویه عملی نظرسنجی، مخدوش و نامعرّف است. از طرف دیگر می‌شود از منطق ایجاد ظرفیت اجتماعی پسینی استفاده کرد؛ یعنی هر چند مخالفت ابتدایی وجود دارد، اما می‌توان در عمل، یک صورت مطلوب و نمونه موجه از مداخله حاکمیتی ارائه کرد تا مردم در متن جریان عینی و با مشاهده معقولیت، همراه شوند. چون مخالفت با اجرای حکم اسلام بر خلاف شرع است، حاکمیت اسلامی نمی‌تواند از آن تبعیت کند؛ هر چند این مخالفان، اکثریت باشند. به‌خصوص که می‌توان حدس قوی زد که اکثریتِ این اکثریت، تنها مخالفت ذهنی دارند و حاضر نیستند برای این مخالفت، هزینه عملی بدهند و اختلال و تنش ایجاد کنند.

  1. برخی مواجهه‌ با «کشف حجاب» را موجب «دوقطبی ‌شدن جامعه» می‌دانند. اینان در واقع به هویت جامعۀ ایران «بدبین» هستند؛ چون پیش‌فرض ناگفته‌شان این است که بخش مهمی از جامعه، «ولنگار» و «لذت‌پرست» و «اباحه‌گر» شده‌اند و‌ ارزش‌های دینی ـ از جمله تعهد به حجاب در عرصۀ عمومی ـ را برنمی‌تابند.

«دوقطبی‌ شدن جامعه»، دروغ و برای مقاومت‌زدایی از جبهۀ انقلاب در برابر طرح «لیبرال‌سازی جامعۀ ایران» است. کسانی با اعداد و مفاهیم به جان ذهنیت مسئولان افتادند و این اندیشه را به آنان القا کردند که هرگونه تصرف در جامعه موجب دوقطبی‌ شدن و شکاف و تنش خواهد شد و باید از حجاب عبور کرد و جامعه دیگر به وضع قبلی باز نخواهد گشت. هرکاری هم صوری و سطحی و بی‌اثر است و جز اسقاط تکلیف و بستن دهان متدینان نتیجه‌ای نخواهد داد. حلقه‌های اطراف، به نام تحلیل اجتماعی، چنین برداشتی از جامعه را تلقین کرده‌اند. اما دوگانه‌سازی از اجرای شریعت/ دوقطبی ‌شدن جامعه، راه‌حل و حاصلش چیزی بیش از عرفی‌ شدنِ تدریجیِ جمهوری اسلامی نیست. کسانی ساده‌ترین راه‌ها را انتخاب و از کیسۀ شریعت خرج می‌کنند تا ضعف‌های دیگر را بپوشانند. صورت پوست‌کنده و عریان حرف برخی این است که بخشی از جامعه از شریعت عبور کرده و ما چاره‌ای جز پذیرش واقعیت‌های فرهنگیِ جدید نداریم و باید مصالحه و مدارا کنیم و در بهترین حالت، حد وسط را بگیریم.

در مقابل باید گفت که بدون شک، باید با کشف حجاب مواجهه داشت؛ هم «اکنون» و هم «خیابانی». این مواجهه، تلۀ امنیتی نیست، بلکه بی‌عملی، تبعات غیرقابل‌ بازگشت خواهد داشت. اقلیت تجددی و ولنگار، اگر رها شوند، قدرت پیشروی بالایی دارند و تمام جامعه را از جهت ظهورات بیرونی و تجلی اجتماعی، خواهند بلعید. فقط این مواجهه، «ضمیمه‌ها» و «پیوست‌ها»ی مهم‌تر از متن دارد، از جمله جلوه‌گری اقتدار حاکمیت. جریان سکولار باید احساس کند که حاکمیت، اهل عقب‌نشینی نیست.

لازمه قطعیِ بعدی، به‌دست‌ گرفتن روایت مسلط است. رهبر معظم انقلاب به جای امتناع، گشایش می‌ببینند و از بازسازی انقلابیِ ساختار فرهنگ سخن می‌گویند و ساختار فرهنگی را نیز ذهنیت تغییرکرده بخشی از مردم می‌دانند. این یعنی نه ‌فقط نباید عقب نشست و واقعیت منفی و نباید استحاله ‌شده را پذیرفت، بلکه باید آن را شکست و دگرگون کرد.

رهبر معظم انقلاب، نگاه اراده‌گرایانه دارند و همواره می‌فرمایند می‌شود و ممکن است و مقدور است و می‌توانیم. ایشان متفکر امکان است نه امتناع. از جامعه هم نمی‌هراسد. چنانکه فرمودند عده‌ای کم‌عمق و احساساتی در اغتشاشات بودند. روایت ایشان از جامعه، انقباضی و تهدیدمحور نیست که مرعوب شوند. رهبر معظم انقلاب با نظرسنجی‌هایی که با «هویت دینی جامعه ایران»، همراه هستند مخالفتی ندارند. مخالفت ایشان در آنجاست که نتایج نظرسنجی‌ها، متضاد با منطق جامعه ایران و جهت‌گیری اسلامی و انقلابی آن است.‌ ازاین‌‌رو، ایشان می‌فرمایند نظرسنجی‌ها «ملاک» نیستند؛ یعنی باید آنها را به نشانه‌های بیرونی خود جامعه، «ارجاع» داد.

  1. رهبر معظم انقلاب از در پیش بودن فتح خرمشهرها سخن می‌گویند، ولی حس برخی، حس سقوط است؛ بدون فتح و رو به عقب‌نشینی تدریجی و معطوف به حفظ سنگرهای باقیمانده نه فتح خرمشهرهای از دست رفته. در مقابل، باید بتوان از طریق هضم و مستحیل کردن جزییاتی که نیروهای انقلابی را آزار می‌دهد در آن کلیت تاریخی، از تبدیل رنجش به یأس جلوگیری کرد؛ یعنی از طریق ارجاع با بافت کلی و الهی، تحولات و تنش‌ها را طبیعی یا ناتوان از استحاله ترسیم و تعریف کرد.

برداشت من این است که سیر واقعی و عینیِ حرکت انقلاب، دست‌کم در عرصۀ اجتماعی، وضع قهقرایی داشته و انقلاب، جامعه و اصالت‌های فرهنگی را باخته و اکنون این شیب منفی، سر بر آورده است. این واقعیتِ عینی است و تحلیل‌های کلان و عام و تاریخی باید از عهدۀ حل این پاره‌های نچسب و ناملایم برآید؛ تا به کلی‌نگری‌های انتزاعی و بریده از سطح واقعی نیز متهم نشویم.

باید تلاش کنیم که خرده‌ها و جزئیات ناخوشایند را نادیده نگیریم، بلکه در حد و وزن خود ببینیم و انقلاب را از دست رفته ترسیم نکنیم. اینکه تنها «ده درصد» از زنان، دچار کشف حجاب و برهنگی شده‌اند به این معنی است که «نود درصد» از زنان، چه محجبه و چه ضعیف الححاب، همراه و همدل هستند. ریزش ده درصدی به معنی شکست فرهنگی نیست و به‌کارگیری قانون برای مهار این ده درصد، به معنی حقوقی و سخت شدن زبان نظام در مقام استقرار ارزش‌ها نیست.

  1. جبهۀ نیروهای اجتماعی و غیرحاکمیتیِ انقلاب، «بی ‌سر» و «به ‌خود وانهاده» است. تا زمانی که علامه مصباح حضور داشت، به‌رسمیت شناخته می‌شد و محل رجوع بود. اکنون کسی در سطح ایشان در میان نیست که بتواند نقش پدری و رهبریِ غیررسمی را ایفا کند. جبهۀ ما درهم‌ریخته و مشوش است و حداکثر اینکه تکه‌ها و پاره‌های متحدی وجود دارند، اما در عین حال، «نقشۀ کلی» در میان نیست. وقتی وضع ما «جبهه‌وار» نباشد، انسجام و هم‌افزایی هم در رقیق‌ترین حالت خود است. نه تقسیم‌ کار داریم و نه حمایت می‌شویم. بگذریم از اینکه اغلب افراد، متوسط‌اند و توانایی حضور مستقیم در جنگ ترکیبی را ندارند. پیش از انقلاب، امام خمینی(ره) توصیه کردند که حداقل، اندکی با هم بنشینید و در کنار یکدیگر چای بنوشید تا قرابت و وحدتی حاصل شود. امروز این فوریت، حیاتی‌تر شده است. گویا باید دستی از آستین به در آید و نیروهای پراکنده را مفصل‌بندی کند.
  2. نظام به یک گروه چریکیِ پنجاه نفری از نویسندگان و تحلیل‌گرانِ صریح و میدانی و معتبر نیاز دارد تا در برابر هر واقعیت و روایتی موضع‌گیری و فضا را به دست بگیرند و ذهنیت جمعی را سامان‌دهی کنند. دشمن چنین جبهه‌ای را طراحی کرده و از طریق نیروها و جریان‌های غیررسمی، بازی‌سازی می‌کند و حاکمیت را در موضع انفعال و اضطرار قرار می‌دهد. آنها با «روایت‌سازی» توانستند «کشف حجاب» را تحمیل کنند. ما نیز با «روایت‌پردازی»، «حفظ حجاب» را بازمی‌گردانیم. قدرت «روایت»، صدها برابر قدرت «گشت ارشاد» است. من هرچه که در مسئله‌ها عمیق‌تر می‌شوم، بیشتر به حکمت سخن رهبر انقلاب پی می‌برم که گفتند: «تبیین، واجب فوری و قطعی است». برای ما نیروهای عرصۀ عمومی، تکلیف بنیادین و البته مؤثر بر حاکمیت، گفتن و بازگفتن است. باید از طریق روشنگری و روایت، «فضای اجتماعی» ساخت و‌ «ذهنیت عمومی» ایجاد کرد. راه، این است.
  3. اقتدار اجتماعیِ نظام، آسیب دیده است، نه به دلیل اجرای شریعت، بلکه به دلیل ارسال پیام ضعف از درون حاکمیت به جامعه. حاکمیتی که اقتدارش تَرک برداشته باشد، دیگر نه تبلیغ و فرهنگ و تذکر و کتابش اثر دارد، نه امنیت و قانون و برخورد و آهنش. طبقۀ سکولار احساس کرده است می‌شود با نظام، چانه‎زنی کرد و نظام در ازای بقا و دوامش، حاضر است باج فرهنگی بدهد و از سبک زندگی به نفع سیاست، عقب‌نشینی کند. وقتی جامعه مشاهده می‌کند که در درون حاکمیت و در نیروهای انقلاب، تشتت و اختلاف غوغا می‌کند و پس از یک سال، همچنان بحث بر سر ترجیح فرهنگ یا قانون و…است، احساس می‌کند که مجال بیانِ خویشتنِ تجددی‌اش را دارد.

چندسخنی و اختلاف درونی و کاشتن بذر تردید، موجبات سلطۀ اشرار فرهنگی را بر جامعه فراهم کرد. حفظ نظام به معنی حفظ ارزش‌های اسلامی است و به تعبیر رهبر انقلاب، نظام، منهای ارزش‌ها یعنی سکولاریسم پنهان. نظام با مقاومت حفظ می‌شود نه با تسلیم و سازش؛ چه در سیاست خارجی و چه در اقتصاد و چه در فرهنگ. البته اقتدار، جلالت است نه جباریت، تمکین است نه تحکم، هیبت است نه هلاکت. راه‌حل این است: معبرگشایی برای حضور نیروهای اصیل انقلابی به درون حاکمیت؛ یعنی آدم‌های شالوده‌شکن و غیرمتعهد به جنبه‌های ناصواب وضع موجود. البته ورود به صورت جمعی نه افرادی که محاصره و منفعل شوند و سپس حمایت قاطع نیروهای بیرونی و غیررسمی ضرورت دارد. پس باید در پی چرخش رسمی در قدرت به همراه اهرم چانه‌زنی اجتماعی بود. برای این کار، ابتدا باید از نیروهای محافظه‌کار و انقلابی‌های متوسط عبور کرد و در برابر عادی‌سازی و ترمیدور، آرمان‌ها را بر سر واقعیت‌های ناخوشایند و منفی کوفت و بازسازی انقلابی را طلبید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *