مقدمه
در نوشتار پیشین، به «جایگاه تکوینی زن» و مبادی هستیشناختی و انسانشناسانهی مرتبط از دیدگاه اسلام و غرب پرداخته شد. تعیین جایگاه زن در نظام تکوین و عالَم انسانی، زمینهی بحث از «جایگاه اجتماعی زن» در دو عرصهی «جامعه» و «خانواده» را فراهم میکند. در اینجا بخش نخست، یعنی جایگاه اجتماعی زن از دیدگاه اسلام و غرب بررسی میشود.
الف) مسألهی اصلی و انحرافی
دربارهی جایگاه اجتماعی زن میتوان در محورهای مختلفی بحث کرد، امّا نخست باید پرسید: «اصلیترین مسأله در این زمینه چیست؟» در سدههای اخیر بهطور عام، و قرن نوزدهم و بیستم بهطور خاصّ، و دهههای اخیر بهطور اخصّ، روند تحولات جهانی بهسمتی رفت که اکنون، مهمترین مسألهی جامعهشناختی عرصهی زنان اینست که «آیا زن و مرد بهلحاظ اجتماعی برابرند و حقوق مساوی دارند؟» امّا این مسأله، بومی جهان اسلام نیست و وارداتی و برگرفته از غرب فرهنگی است.
عوامل بسیاری در شکلگیری این پرسش نقش داشته است؛ مانند: تبعیضهای تاریخی نسبت به زنان بهویژه در فرهنگ غربی، تحولات فکری و فرهنگی پس از رنسانس و تحکیم بنیادهای معرفتی نادرست، استفادهی گسترده و ظالمانه از زنان بهعنوان نیروی کار ارزان، ترویج فرهنگ لذتگرایی حداکثری و فرار از مسئولیتهای اجتماعی ازجمله تشکیل خانواده، تحمیل فرهنگ و سبک زندگی غربی بر جوامع، پیروی کورکورانهی روشنفکرنمایان از غرب، و موجهای چندگانهی فمینیسم؛ بهخصوص موج دوم.
مهمتر از بومی و اصلی نبودن مسأله «تساوی»، نادرست، جعلی و انحرافی (و دستکم، ناقص) بودن آن است. بنابراین، باید با گذر از فضای رایج، در جستجوی مهمترین مسألهی جامعهشناختی دربارهی جایگاه اجتماعی زن بود. با توجه به مبادی هستیشناختی و انسانشناختی اسلامی که در نوشتار پیشین بحث شد، پرسش اصلی در این زمینه باید اینگونه مطرح شود: «نسبت و نقش زن و مرد در تشکیل جامعه انسانی بهگونهای که هر کدام به کمال و سعادت نهایی خود نیز برسند، چیست؟». به دیگر بیان: «آیا با لحاظ مجموع ویژگیها، نقشها، تکالیف و حقوق، امکان حرکت بهسمت بینهایت و نیل به هدف کلان خلقت و سعادت نهایی برای هر انسان (چه زن یا مرد) فراهم است؟» از آنجاکه در فرهنگ غربی، با تأثّر از مبادی مادهگرایانه و انسانمحور(بهمعنای منفیاش)، کنکاشهای جدی دربارهی سعادت و کمال نهایی انسان به گوشهای نهاده شده است، در واکاویهای رایج جامعهشناختی دربارهی مسایل اجتماعی زن و مرد نیز بدین مقوله توجه نشده و با سادهسازی مسأله به اموری مثل تساوی زن و مرد، در واقع از اینگونه پرسشهای کلیدی سرنوشتساز فرار میشود. امّا جهت پاسخ باید به برخی مبادی توجه شود.
ب) سنّت «تسخیر» و شکلگیری جامعه
خداوند حکیم، شکلگیری و تکوّن جامعهی انسانی را بر سنّت «تسخیر» متقابل، یعنی بهکار گرفتن دو یا چند طرفه بنا نهاده است. تسخیر بدین معناست که چیزی در استخدام چیز دیگری درآید بهگونهایکه عمل و کارکرد آن در مسیر تأمین اهداف تسخیرکننده باشد. البته، تسخیر ضرورتاً بهمعنای مجبورکردن و اکراه نیست؛ زیرا فاعل تسخیرشده بر طبق مقتضای طبع یا اختیار خودش عمل میکند.(۱)
یکی از آیات بیانگر این سنّت اجتماعی بدینگونه است: «أَ هُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعیشَتَهُمْ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِیًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ؛ آیا آنها رحمت پروردگارت را تقسیم میکنند؟ ما معیشت آنها در زندگی دنیا را بینشان تقسیم کردیم و بعضی از آنها را فوق بعضی دیگر به درجاتی بالا بردیم تا بعضی بعض دیگر را بهکار گیرند. و رحمت پروردگارت بهتر است از آنچه جمع میکنند».(۲)
هر انسانی نیازهای متنوع متعددی دارد که بهتنهایی قادر به تأمین آنها نیست. ازاینرو، انسانها برای رفع حاجات مختلف به تسخیر یکدیگر نیازمندند. هیچ اجتماعی بدون تسخیر و بدون تعریف روابط نیازآلود متقابل و تعاملهای چندجانبه شکل نمیگیرد یا استمرار نمییابد. در روایتی از پیامبر اکرم(ص) در شرح همین آیه آمده است: «خداوند فرمود که… ما معیشت آنها را در زندگانی دنیا تقسیم کردیم. پس، بعضی را به بعضی محتاج نمودیم. این را به مال آن نیازمند کردیم، و آن به کالای این نیازمند [، و این] به خدمت او محتاج شد. پس، [حتی] باشکوهترین پادشاهان و داراترین ثروتمندان را به شکلی از شکلها محتاج فقیرترین فقیرها میبینی [، بدینگونه که مثلاً] یا کالایی با اوست که با دیگری نیست و یا شایستگی خدمتی را دارد که آن پادشاه فقط با آن بینیاز میشود، و یا بابی از علمها و حکمتها را دارد و او نیازمند است که آنها را از این فقیر استفاده کند. پس، این فقیر به مال آن پادشاه ثروتمند نیاز دارد و آن پادشاه به علم این فقیر یا اندیشه یا معرفت او نیازمند است».(۳)
ج) تلازم تسخیر با تفاوت
یکی از لوازم روشن تسخیر متقابل، «تفاوت»؛ از جمله تفاوت در نقشها و وظایف است؛ زیرا هر طرف تسخیر باید ویژگیها، امتیازات و تواناییهایی داشته باشد که طرف دیگر ندارد تا تسخیر معنا و تحقق یابد. همین تفاوت، موجب اختلاف نقشها و تفاوت در وظایف و حقوق متقابل نیز میشود و به فرمودهی امیرمؤمنان(ع): «مردم همواره در خیرند تا وقتیکه متفاوت باشند. پس، اگر در زمانی [کاملاً] مستوی شدند، هلاک میگردند».(۴)
د) سنّت تسخیر در نسبت زن و مرد
قانون تسخیر، شامل زن و مرد و روابط آنها نیز میشود و آنها هم چه در اجتماع، چه در خانواده، از آن مُستثنا نیستند. از آنجا که تسخیر با «تفاوت»، ملازم است و تساوی و تشابه همهجانبه و مطلق در همهی وظایف و حقوق، ممکن نیست و باعث اختلال در زندگی و معیشت اجتماعی میشود؛ پس، هر یک از زن و مرد، دستهای وظایف و حقوق (در جامعه و خانواده) دارند که برخی از آنها بین زن و مرد مشترک است، یعنی امور برخاسته از ویژگیها، استعدادها و تواناییهای مشترک بین آنها که در این دسته، تفاوتی بین زن و مرد نیست. بهتعبیر دیگر، بهدلیل اشتراک زن و مرد در اصل انسانیّت، هر دو دستهای حقوق و وظایف مشترک، مساوی و مشابه دارند.
امّا برخی حقوق و وظایف، بهتناسب جنسیّت و تفاوتهای جنسیتی جعل شدهاند؛ چه توسط قانونگزاران جوامع، چه از جانب شرایع الهی. بنابراین، افزون بر نیاز همگی انسانها به یکدیگر بهطور عام، زن و مرد بهطور خاصّتر و ویژهتری هم به یکدیگر نیاز دارند که بهزودی بیان میشود. در ادامه، نخست باید پرسید که تسخیر مطلوب و نامطلوب چیست؟
ه) تسخیر مطلوب و نامطلوب و ویژگیهای آنها
بهطورکّلی، بهترین نوع تسخیر آنست که چنین ویژگیهایی داشته باشد:
- منطبق بر ساختار تکوینی، خصوصیات آفرینش و ویژگیهای خلقت باشد.
- در راستای کمال، سعادت و رشدِ فرد، جامعه و نوع انسان باشد (و به بیان توحیدی، در مسیر نیل به هدف زندگی بوده و نزدیککنندهی به خدا باشد).
- در مجموع و با توجه به ویژگیهای دو طرف تسخیر، متعادل باشد، نه لزوماً متشابه، همشکل و هماندازه.
در مقابل، بدترین شکل تسخیر چنین مشخصاتی دارد:
- غیرمنطبق بر ساختار تکوینی و ویژگیهای خلقت و آفرینش باشد.
- دورکننده از کمال، سعادت و رشدِ فرد، جامعه و نوع انسان باشد (و بهتعبیر توحیدی، برخلاف مسیر نیل به هدف زندگی و دورکنندهی از خدا باشد).
- در مجموع و با توجه به ویژگیهای دو طرف تسخیر، غیرمتعادل باشد. با توجه بدین ویژگیها، باید دید که آیا تسخیر بین زن و مرد، مطلوب است یا خیر؟
نخستین مؤلّفهی تسخیر مطلوب، انطباق آن بر خلقت و ویژگیهای آفرینش دو طرف تسخیر است. جهت بررسی منطبق بودن یا نبودن تسخیر متقابل زن و مرد بر ویژگیهای تکوینی و خلقت آنها، باید تحلیلی عمیقتر از این تسخیر در جامعهی انسانی داشت.
بیان شد که هر یک از مرد و زن بهنوعی دیگری را مسخّر خود میکند. این امر بدیهی بوده و با اندکی التفات عقلی و توجه به واقعیت جامعهی انسانی قابل درک و تصدیق است. امّا مسأله در همین حدّ نیست، یعنی از دیدگاه قرآن، عرفان و برهان، نیاز متقابل زن و مرد فقط نیازی اعتباری برای گذران زندگی اجتماعی یا کششی غریزی برای تداوم نوع انسانی نیست، بلکه نوعی نیازمندی تکوینی فطری است که افزون بر تأمین امور یادشده، در تأمین سعادت و کمال نهایی انسان نیز دخالت جدی دارد. توضیح اینکه، در بخش نخست نوشتار گذشت که زن و مرد، اشتراکهای بسیار و در عینحال، تفاوتهای فراوانی دارند. مختصر اینکه، هرچند انسان مظهر جمال و جلال الهی است؛ امّا زن، جنبهی جمالی غالب دارد و درمقابل، جنبهی جلالیِ مرد غالب است. بنابراین، هرکدام از زن و مرد، نسبتی از جمال و جلال را در خود دارند و فاقد بخشهایی از آنها هستند.
از طرف دیگر، انسان موجودی کمالخواه است و بلکه، بهطور فطری طالب و جویندهی «کمال مطلق» است بهگونهایکه طلب کمال مطلق، فطرت اصلی انسان و ریشهی همه فطرتهای دیگر اوست.(۵) بنابراین، انسان همواره و در هر فعلش؛ ازجمله گرایش به جنس مخالف، در طلب کمال خویش در نهایت حدّ ممکن است. با توجه بدین مبادی، ریشهی تکوینی و فطری گرایش زن و مرد به یکدیگر نیز روشن میگردد. مرد در سرشت خود بهدنبال جمال زن است تا جنبهی جلالی خودش کامل گردد. زن نیز بهلحاظ فطرتش در پی جلال مرد است تا جنبهی جمالی خودش کامل شود. این کشش فطری و تکوینی موجب میشود تا هرکدام دیگری را بهنوعی تسخیر کند.
بنابراین، نخستین ویژگی تسخیر مطلوب، یعنی انطباق بر فطرت و سرشت انسان، در تسخیر متقابل زن و مرد موجود است، امّا نکتهی ظریفی هم در میان است. از آنجاکه فطرت، خمولپذیر است و گردوغبار توجّه به امور غیرفطری میتواند نورش را کمسو کند و همچنین، از آنجاکه انسان ممکنست در اثر عوامل مختلفی در گرایشهای فطری متعالی خود دچار اشتباه در تشخیص و تطبیق مصداق شود و از سوی دیگر، چون امور فطری باید در قالب خُلقها و رفتارهای متناسب با خود تفصیل و قالب بیابند و بهتنهایی و اجمال خود برای سعادت انسان کافی نیستند؛ پس، گرایش فطری و تکوینی زن و مرد و تسخیر متقابل آنها نیز باید هدایت و مدیریت شود تا او را به سعادت و کمالش برساند.
بهتعبیر کلّیتر، همانطورکه در همهی عرصهها، هر تسخیری موجب رسیدن به هدف نمیگردد و نیل بدان از قواعد متناسب خود پیروی میکند، به همینگونه هرگونه تسخیری بین زن و مرد در اجتماع نیز موجب رسیدن آنها به هدف، یعنی کمال آنها نمیشود. تنها اگر جمال و جلال تعبیه شده در انسان بهدرستی و مطابق با اقتضائات خلقت و سرشت او راهبری و مدیریت شوند، موجب کمال او میشوند؛ زیرا برآیند ترکیب صحیح «جلال» و «جمال»، «کمال» است.
از مطالب پیشین، وضعیت ویژگی دوم و سوم نیز مشخص میگردد، یعنی تسخیر متقابل زن و مرد فقط در صورتی در راستای کمال، سعادت و رشدِ فرد، جامعه و نوع انسان (یا مقرِّب به خدا) است و همچنین، تنها در صورتی تعادل مجموعی دارد که ضوابط و قواعدی بر آن حاکم باشد که با ویژگیهای فطری زن و مرد و هدف آفرینش و معنای زندگی در تناسب باشند. بنابراین، باید در پی پاسخ این پرسش بود که اساساً چه منبعی میتواند هدایتگر و تدبیر کنندهی این تسخیر باشد بهگونهایکه ویژگیهای تسخیر مطلوب را دارا شود؟
و) منبع ترسیم تسخیر مطلوب
منبع و مصدری میتواند تسخیر مطلوب در همهی عرصههای حیات اجتماعی؛ از جمله تسخیر متقابل مرد و زن، را ترسیم کند و آنها را در جامهی قواعد و قوالب رفتاری و اخلاقی متناسب با واقعیت عالَم و آدم تنظیم کند که:
- ساختار تکوینی و خصوصیات آفرینش انسان را بهطور کامل و تفصیلی بداند.
- به کمال، سعادت و رشد فرد، جامعه و نوع انسان (و قواعد قُرب به خداوند) به تفصیل علم داشته باشد.
- به علم، حکمت و عدل و رحمت خود، قواعد و برنامههای رفتاری و اخلاقی زندگی انسان را بهگونهای تنظیم کند و بدو برساند که زن و مرد با اختیار آنها و التزام بدانها، درمجموع و با توجه به ویژگیهای خود، به حداکثر کمال و سعادت نهایی برسند.
در علومی مانند کلام و حکمت الهی بهتفصیل بحث و برهانی شده است که اسلام، دین خاتَم و کاملترین برنامهی زندگی و سعادت دوسرایی است؛ چراکه تجلّی اتمّ علم اطلاقی پروردگار حکیم رحیم و شفیق نسبت به مخلوقات؛ بهویژه انسان است. اسلام همهی عناصر لازم برای منبع ترسیم تسخیر مطلوب بودن را در حدّ اعلا دارد. در همه ابعاد معارفی، اخلاقی، احکامی و حقوقی تشریع اسلامی بهصورت عام، و در تقسیم وظایف و تنظیم حقوق اجتماعی زن و مرد بهطور خاصّ، و در طراحی نظام خانواده بهطور اخصّ، ویژگیهای تسخیر مطلوب، در نهایت حدّ ممکن لحاظ شده و به سه مسیر ویژه، یعنی مسیر عام (متن جامعه)، خاصّ (خانواده پدر و مادری) و اخصّ (خانوادهی همسری) جهت راهبری و تحقق تسخیر مطلوب متقابل مرد و زن عنایت خاصّ شده است.
در اسلام هر فردی بهاندازهی وُسع و سعه وجودی و مطابق ویژگیهای تکوینیاش مکلّف است؛ «لایُکَلِّفُ اللهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها…؛»(۶) «لایُکَلِّفُ اللهُ نَفْساً إِلاَّ ما آتاها…؛»(۷). همچنین، اسلام به جایگاهها و نقشهای دنیوی (و اساساً حیات دنیا و مرتبه پایینتر زندگی)، جنبهی اصیل نداده و همواره آنها را در جهت هدف زندگی، تعریف، هدایت و ارزشگذاری میکند. از اینرو، در آیهی تسخیر نیز تفاوتهای برآمده از وظایف و نقشهای اجتماعی، مربوط به «حیات دنیا» و غیراصیل معرفی و «رحمت پروردگار» از اندوختههای مرتبط بدانها بهتر معرفی شده است(۸).
به بیان دیگر، تفاوت زن و مرد بهلحاظ خصوصیات ظاهری و تقسیم وظایف اجتماعی و خانوادگی بهتبع آنها و برخی تفاوتها در نظام فقهی و حقوقی حاکم بر آنها، جنبهی ارزشی ندارد و معیار برتری نزد خداوند و مقرّبتر بودن در مراتب کمالی نیست، بلکه این تفاوتها به اقتضاء نیازهای زندگی دنیوی و ضرورتهای نظام تسخیری حاکم بر اجتماع و ضرورتهای رشد و کمال انسان است که تنها در متن جامعه و از رهگذر تقسیم نقشها و وظایف اجتماعی قابل تحقق است. بهتعبیر قرآن مبین: «یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللهِ أَتْقاکُمْ…؛ ای مردم! همانا ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را شعوب و قبیلههایی قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید. همانا گرامیترین شما نزد خداوند باتقواترین شما است…»(۹) روشن است که «کرامت عندالله»، به درجات تکوینی و مراتب رشد و کمال حقیقی اشاره دارد، نه امور ظاهری گذرا.
اسلام، تسخیر طبیعی یا ناشی از ضرورتهای حیات اجتماعی را ارتقا داده و با لحاظ فطرت توحیدی کمالجوی انسان و تسخیر فطری، بدان روح توحیدی و کمالآفرین بخشیده و آن را به تعاون بر نیکی و تقوا تبدیل نموده و از نزاعهای صوری بر سر تفاوتهای ابزاری پرهیز داده است: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا… تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ اتَّقُوا اللهَ إِنَّ اللهَ شَدیدُ الْعِقابِ.»(۱۰)
افزون بر اینها، اسلام در مجموعِ حقوق و وظایف متقابل در عرصههای مختلف، «تعادل» را درنظر گرفته است، یعنی برآیند آنها متعادل، عادلانه و متکافئ است، نه ضرورتاً مشابه. به فرمودهی شیوای امام علی(ع): «حق برای کسی [و به نفعش] جریان پیدا نمیکند مگر آنکه بر او [هم] جاری شود، و بر کسی جاری نمیشود مگر آنکه برای او هم جریان پیدا کند. و اگر برای احدی [جایز] بود که حق برایش جریان یابد و بر او جریان نیابد حتماً چنین چیزی بهطور خالص برای خداوند سبحان بود… خداوند سبحان…، حقوقی را برای بعضی از مردم بر بعضی دیگر حتمی کرد و آن حقوق را در وجوه آنها [و در مجموع و برآیندشان] متکافئ قرار داد».(۱۱)
این اصل راقی، در نظام تکالیف و حقوقِ طراحیشده توسط اسلام برای هدایت تسخیر زن و مرد نیز لحاظ شده است. بهتعبیر قرآن کریم: «وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ: و برای زنان است مثلِ (نه عینِ) همان چیزیکه بر آنهاست به معروف.»(۱۲) برای نمونه، از لحاظ فقهی، یک تکلیف زن که حق زوج اوست، تمکین است؛ زیرا مرد از این جهت، ضعیفتر و نیازمندتر و زن از این حیث، برخوردارتر و قویتر است. در مقابل، یک تکلیف مرد که حق زوجه اوست، تأمین مالی و پرداخت نفقه و مسکن در شأن اوست؛ زیرا مرد از اینجهت، برخوردارتر و توانمندتر و زن ضعیفتر است. همچنین، در اسلام، نقشهای زن و مرد، مکمّل و تکاملبخش یکدیگر تعریف شدهاند.
ز) اندیشهی غربی، ترویجگرِ تسخیر نامطلوب
اندیشهی غربی و غیردینی بهدلیل ناآگاهی از تفاصیل آفرینش انسان و خلقت زن و مرد و برنامههای اخلاقی و رفتاری متناسب با آنها، در همهی مؤلّفههای یادشده برای تسخیر مطلوب، نظامی نامطلوب از تسخیر زن و مرد ارایه میکند که کمترین انطباق را با خصوصیات تکوینی و ویژگیهای فطری آنها دارد و حداکثر آنکه، به زندگی دنیوی آنها مقداری سامان بدهد بدون اینکه کمال غایی و سعادت نهایی آنها را درنظر بگیرد.
بهطور طبیعی، مراعات تعادل و تکافئ مجموعی در نظام حقوق و تکالیف نیز از چنین نظامی توقع نمیرود. در موارد یا حیطههای بسیاری نیز اساساً چنان تسخیری یکجانبه و اغلب به نفع مرد طراحی شده است!
اندیشهی غربی میکوشد زن و مرد را مقابل یکدیگر قرار داده و به پیکارهای باطل، نزاعهای بیحاصل و رقابتهای عقیم بکشاند و با دمیدن در آتش نزاع جنسیّت، آنها را دو موجود بیگانهی رقیب معرفی کند.
در دیدگاههای فمینستی نیز عمدتاً القاء میشود که هرگونه تفاوت زن و مرد در حقوق و وظایف، بدین معناست که مرد، جنس برتر و زن، جنس دوم است! بدینجهت، زن باید حقوق پایمال شدهاش را با جنگ و ستیز ایفا کند بدین معنای نادرست که باید در همه امور کاملاً شبیه و عین مرد شود. طُرفه آنکه، در این تلاش نیز مرد اصل قرار داده میشود و زن باید شبیه او شود! از اینرو، بر ترویج و تحقق چنین مسایلی تمرکز میشود: «هرچه بیرونتر کشاندن زنان از حریم امن خانواده، تضعیف نقش الهی مادری به بهانههایی مثل برابرى کامل حق اشتغال و لزوم استقلال اقتصادی زن، منزوىتر ساختن مردان در اجتماع و سپردن کارهاى مناسب خلقت زن بدانها (مادهی پنجم، یازدهم و سیزدهم کنوانسیون رفع کلیه اشکال تبعیض علیه زنان)»، «تأکید بر حذف هرگونه مفهوم کلیشهاى از نقش زنان و مردان؛ ازجمله در تمام سطوح و اشکال آموزشی بهوسیلهی تشویق آموزش مختلط (بند ج مادهی دهم)»، «نفى تقسیم وظایف بین زن و مرد و نفى اختصاصى بودن بعضى وظایف یا حقوق (مادهی شانزدهم)»، و…
خاتمه
از دیدگاه اسلام، زن و مرد در رابطهی تسخیری خود در متن جامعه، مکمّل همدیگرند، نه مقابل یکدیگر و بهتعبیر قرآن حکیم: «هُنَّ لِباسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُن…»(۱۳) بنابراین، نزاع جنسیّت بر سر جنس اوّل یا دوم بودن اساساً بی موضوع و منتفی است.
اسلام به وظایف و حقوق طبیعی و فطری قایل است، بدین معنا که هر استعداد و ویژگی تکوینی و فطری، مبنا و پدیدآورندهی دستهای از وظایف و حقوق متناسب با خود است و تحمیل تکالیف و حقوقی نامتناسب و ناسازگار با آفرینش ویژهی انسان بر او ظلم و خروج از عدل است. زن و مرد، نه باید خود را دو قطب مخالف تصور کنند و نه باید خود را کاملاً شبیه همدیگر بپندارند، بلکه، باید بدانند که از طرفی، هر دو انسانند و درنتیجه، حقوق و وظایف مشترکی دارند و از طرف دیگر، هرکدام نیز ویژگیهای آفرینشی خاصّی دارد و در نتیجه، حقوق و وظایف مختصّ و ویژهای هم دارد، امّا هیچکدام اصل نیست و تنها بستری برای استکمال ارادی انسان بر پایه ویژگیهای طبیعی و جنسیتی اوست و فقط عمل به وظایف بندگی بر پایهی ایمان و تقوا سعادتبخش است.
از اینرو، زن و مرد نباید در همهی موارد، در پی حقوق و وظایف کاملاً متشابه باشند. البته، اینگونه تفکرها و توقعهای نادرست و افتادن در افراط و تفریط تقابل و تضاد یا تشابه کامل، در اثر تزریق اندیشه و فرهنگ غربی به جوامع، بسیار رواج و رسوخ یافته و حتی گاه، جزء هنجارها و رفتارهای اسلامی پنداشته میشود!
حاصل آنکه، زن و مرد باید ولاءها و ولایتهای طرفَینی تشریع شده از سوی خداوند را درنظر داشته و بدانها ملتزم باشند تا کشش فطری آنها به یکدیگر، در مسیر صحیح قرار بگیرد، و بکوشند با قدم اراده در انطباق تکوین و تشریع خود نقش داشته و به کمال اعتدالی مجموعی و سعادت نهاییشان برسند. بنابراین، باید از فرهنگهایی مثل مردسالاری یا زنسالاری بهسمت خداگرایی و تقوامحوری رفت. مشکل عمده، زن یا مرد بودن نیست، بلکه نبودن یا ضعف عزم و اراده جدّی برای سلوک مسیر کمال و تقرّب است!
همّتی باید قدم در راه زن
صاحب آن، خواه مرد و خواه زن
غیرتی باید به مقصد رهنورد
خانه پرداز جهان، چه زن چه مرد
شرط راه آمد، نمودن قطع راه
بر سر رهرو چه معجر، چه کلاه(۱۴)
مباحث یادشده پایههای تحلیل «جایگاه زن در خانواده» از دیدگاه اسلام و غرب هستند که باید در نوشتار دیگری بدان پرداخت.
پاورقی:
۱- ر.ش: سیّد محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۴، ص۳۱۲-۳۱۳٫
۲- زخرف/ ۳٫
۳- التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن العسکری، ص۵۰۷-۵۰۸٫ همچنین: تفسیر القمی، ج۲، ص۲۸۳٫
۴- شیخ صدوق، الأمالی، ص۴۴۶٫
۵- ر.ش: امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۱۲۷ و۱۸۲-۱۸۴٫
۶- بقره/ ۲۸۶٫
۷- طلاق/ ۷٫
۸- زخرف/ ۳۲٫
۹- حجرات/ ۱۳٫
۱۰- مائده/ ۲٫
۱۱- نهجالبلاغه (للصبحی صالح)، ص۳۳۲-۳۳۳٫
۱۲- بقره/ ۲۲۸٫
۱۳- بقره/ ۱۸۷٫
۱۴- عمان سامانی، گنجینه اسرار، ص۵۹٫