مقدمه:
«استقامت» از ارکان اصلی زندگی بشری و مهمترین عامل موفقیت انسان و همه جوامع انسانی است. در قرآن کریم، مقاومت به استقامت تعبیر شده و پیامبر اکرم«ص» و مومنین را امـر به استقامت و پایداری کرده و در آیات متعدد به استقامت کنندگان و صابران، وعده برخورداری از مواهب الهی و امدادهای غیبی و نصرت و پیروزی داده است.
برخلاف آنچه بعضى مىپندارند فطرى بودن «دین»، منحصر به اصل توحید و خداپرستى نیست، بلکه شامل تمام اصول و فروع مىشود. بر این اساس مقاومت نیز یک امر فطرى است و جهاد در مقابل متجاوزان در فطرت انسان وجود دارد، زیرا هرکسی با فطرتش درک مىکند که در مقابل تهاجم دشمن باید از خود دفاع کند.(۱) به بیان دیگر: تجلی مسایل فطرى در انسان با شناخت توأم است، لذا در مورد جهاد و مقاومت، افراد سطحى که تنها ضرب و جرح و مشکلات جهاد و مقاومت را مىبینند، ممکن است آن را ناخوش بپندارند، ولى افراد دورنگر که مىدانند شرف و عظمت و افتخار و آزادى انسان در گرو ایثار و پایداری است، یقیناً با آغوش باز از آن استقبال مىکنند، همان گونه که افراد ناآگاه از دارو تلخ و بدطعم بر اثر سطحىنگرى متنفرند، اما هنگامى که بیندیشند که موجب سلامت و نجات آنهاست، آن را با جان و دل میپذیرند(۲)
در ادامه مبحث به مبانی دفاع و مقاومت در چند بخش اشاره میشود:
الف) مترادفات قرآنی مقاومت: در قرآن، الفاظ هممعنای مقاومت آمده است، مانند: صبر و شکیبایی(۳) ثبات قدم «َاثْبُتُوا»(۴) دفاع: خداوند فرموده است: «بیائید و در راه خدا نبرد و یا (لااقل) از حریم خود دفاع کنید.»(۵) طاقت و تحمل: و هنگامى که [طالوت] با کسانى که همراه وى ایمان آورده بودند از آن [نهر] گذشتند گفتند امروز ما را یاراى [مقابله با] جالوت و سپاهیانش نیست (لَا طَاقَهَ لَنَا) کسانى که به دیدار خداوند یقین داشتند گفتند: بسا گروهى اندک که بر گروهى بسیار به اذن خدا پیروز شدند و خداوند با شکیبایان است(۶) قتال (رو دررو شدن)(۷). جهاد: مانند آیهای که میفرماید: «و کسانى که در راه ما کوشیدهاند (جاهَدُوا) به یقین راههاى خود را بر آنان مىنماییم…»(۸)
ب) مبانی مقاومت از نگاه قرآن: قرآن کریم مبنای کلیدی چهارچوب تئوریک فقه مقاومت است. اولین و مهمترین منبع استنباط احکام فقه اسلام نزد همه فقیهان تمام مذاهب اسلامى، قرآن کریم است و هیچ فرقه اسلامى و فقیه مسلمان اختلاف و تردیدى در این اصل مسلم ندارد. بر این اساس کلیات ابواب فقهى نظیر جهاد و دفاع بر مبنای صریح آیات قرآن بیان شدهاند.(۹)
خداوند در قرآن کریم مىفرماید: «اذِنَ لِلَّذِینَ یُقاتِلُونَ بِانَّهُمْ ظُلِمُوا وَ انَّ اللَّهَ عَلى نَصرِهِم لَقدیر: به کسانى که جنگ بر آنان تحمیل شده اجازه جهاد داده شده است، به خاطر اینکه مورد ستم قرار گرفتهاند و خداوند بر یارى آنها توانایى دارد.»(۱۰)
در این آیه به مسلمانان مظلوم، هم اجازه مقاومت مسلحانه و جهاد و هم وعده پیروزى از سوى خداوند داده شده و دلیل آن هم این گونه ذکر شده که دشمن جنگ را ظالمانه شروع کرده و سکوت در برابر او غیرقابل قبول است، چون باعث جرئت و جسارت مخالفان و ضعف و نومیدى دوستان میشود.(۱۱)
در آیه دیگر میخوانیم: «وَ قاتِلُوهُم حَتّى لاتَکُونَ فَتْنَهٌ وَ یَکُونَ الدّینُ کُلُّهُ لِلّهِ؛(۱۲) با آنها پیکار کنید تا فتنهگرى (شرک و سلب آزادى) بر چیده شود و دین همه مخصوص خدا باشد «و همه اهل ایمان آزادانه بتوانند خدا را بپرستند و از خدا و اسلام سخن بگویند.» بنابراین مبارزه با فتنه نیز نوعى جهاد دفاعى است.(۱۳)
در سوّمین آیه به مسلمانان دستور داده شده که آمادگی کاملی داشته باشند: «وَ اعِدُّوا لَهُم مَا اسْتَطَعتُم مِن قُوَّهٍ؛ در برابر آنها آنچه توانایى دارید از نیرو آماده سازید.»(۱۴) مفهوم آیه هرگونه فراهمسازى نیروهاى معنوى، مادى، نظامى، اقتصادى و فرهنگى را شامل مىشود، اما هدف اصلى از همه این امور مقاومت و خفه کردن تهاجم در نطفه است.
بیشک این تعابیر قرآنی نشان مىدهند که جهاد اسلامى در اصل جنبه دفاعى دارد؛ دستور به جهاد بعد از مسئله هجرت صادر شده که نشان مىدهد اساس جهاد در اسلام را «دفاع در برابر دشمن» تشکیل مىدهد، زیرا مسلمانان سیزده سال تمام در برابر تمام آزارها و کارشکنىها و ضرب و جرحها دست به اسلحه نبردند، شاید دشمن بر سر عقل آید.(۱۵)
آنچه ذکر شد به صورت کلی مبانی مقاومت در قرآن بود. در بخش بعدی سعی میکنیم به صورت خلاصه موارد مقاومت و دفاع را در قرآن بررسی کنیم.
یکم)مقاومت و شأن خدوندی: از دیدگاه قرآن اساس مقاومت و دفاع در برابر کافران و دشمنان دین بر عهده خداوند متعال است. قرآن میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ یُدَافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا: قطعاً خداوند از کسانى که ایمان آوردهاند دفاع مىکند…» خداوند متعال وظیفه دفاع و مقاومت در برابر کفر را به مومنین نیز واگذار میکند و میفرماید: «أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصرِهِم لَقَدِیرٌ: کسانی که مورد ظلم قرار میگیرند میتوانند به مقابله برخیزند، هرچند خداوند بر هر چیز تواناست.»(۱۶)
این اذن الهی به معنای اختیار نیست، بلکه امر به مقاومت است؛ زیرا در جای دیگر میفرماید: «فَاستَقِم کَمَا أُمِرتَ: باید آنگونه که به تو امر شده است استقامت کنی.»(۱۷)
دوم: مقاومت در مقابل فساد: برمبنای قرآن کریم، مقاومت نه تنها امری پسندیده است؛ بلکه امری لازم و ضروری است. خداوند متعال از باب تفضل بر مومنین و برای جلوگیری از تسلط کامل فساد و تباهی طاغوت(۱۸) میفرماید: «و اگر خداوند برخى از مردم را به وسیله برخى دیگر دفع نمیکرد (وَلَولَا دَفْعُ اللَّهِ) قطعاً زمین تباه مىگردید (لَفَسَدَتِ الأَرضُ) ولى خداوند نسبت به جهانیان تفضل دارد.»(۹)
سوم: مقاومت و حفظ دین: «وَلَوْلَا دَفْعُاللَّهِ النَّاسَ بَعضَهُم بِبَعضٍ لَهُدِّمَت صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَ مَسَاجِدُ یُذکَرُ فِیهَا اسمُاللَّهِ کَثِیرًا وَلَیَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن یَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ (در هر زمانی خداوند برای حفظ دین و ایمان مومنین، از ایشان دفاع کرده است) و اگر یاری او نبود و کافران و مشرکان را دفع نمیکرد، آنها هیچ مجالی برای عبادت خداوند بر روی زمین باقی نمیگذاشتند و تمام عبادتگاهها را نابود میکردند؛(۲۰) زیرا اساس دشمنی کفار با مومنین، از بین بردن ایمان و آثار ایمانی است.(۲۱) و باید در مقابل آنها دفاع کرد.
چهارم: مقاومت و دفاع از مظلومان: خداوند مسلمانان را دعوت به جهاد براى حمایت از مظلومان و مبارزه با ظالمان مىکند،و میفرماید: «وَ مالَکُم لاتُقاتِلُونَ فى سَبیلِاللَّهِ وَالْمُستَضعَفینَ مِنَالرِّجالِ وَالنِّساءِ وَالْوِلْدانِ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا اخرِجنا مِن هِذِه الْقَرْیَهِ الظّالِمِ اهلُها وَاجعَل لَنا مِن لَدُنْکَ وَلیّاً وَاجعَل لَنا مِن لَدُنْکَ نَصیراً؛ چرا در راه خدا و براى رهایى مردان وزنان و کودکانى که (به دست ستمگران) تضعیف شدهاند پیکار نمىکنید؟ همان مظلومانى که مىگویند: «خدایا! ما را از این شهر (مکه) که اهلش ستمگرند بیرون ببر (و رهایى ببخش) و از سوى خود،براى ما سرپرستى قرار ده و از جانب خود براى ما یار و یاورى مقرر فرما» در این آیه نخست دعوت به جهاد در راه خدا شده و بلافاصله سخن از مستضعفان و مظلومانى به میان آمده که دشمن سنگدل آنها را مجبور به ترک خانه و کاشانه خود کرده است. یارى اینگونه مظلومان مصداق روشن «جهاد فىسبیلاللَّه» است. روشن است که این نوع جهاد نیز جهاد دفاعى است.(۲۲)
پنجم: لزوم مقاومت بر اساس قاعده نفی سبیل: جهان کفر همیشه برای تسلط بر جامعه ایمانی از هیچ تلاشی دریغ نکرده است. شیخ حسن کاشف الغطاء، از علمای عصر زندیه و اوایل قاجار، که کتاب فقهی او به نام «انوار الفقاهه» از کتابهای مورد توجه است، مینویسد: «قاعده نفی سبیل که مفادش رفع سلطهیکافر بر مسلمان است، حتی شامل منتحلین به اسلام نیز میشود، یعنی اگر کفار بخواهند بر منتحلین به اسلام سلطه پیدا کنند، باید از آنها دفاع کرد و کفار را عقب راند. منتحلین به اسلام به کسانی میگویند که خودشان را مسلمان میدانند، ولی ما به دلایلی آنها را مسلمان به شمار نمیآوریم، مثل خوارج یا ناصبیها.
قرآن میفرماید: «وَلَن یَجعَلَاللَّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَىالْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا : خداوند هرگز بر [زیان] مؤمنان براى کافران راه [تسلطى] قرار نداده است.»(۲۳) یعنی اگر جامعه اسلامیاز دستورات الهی تبعیت کند، کافران در هیچ زمینهای اعم از جنگ و سیاست و علم و عمل نمیتوانند بر آنها مسلط شوند.(۲۴) و هرگاه جامعه اسلامی در تدبیر و انجام وظایف دینی اهمال کرد، زمینه سروری و علوّ کافران را بر خود فراهم کرد و آنها بر مملکت اسلامی حاکم شدند و چونان فرعونیان، زمینهای مسلمانان را غصب و بر آنها جزیه تعیین کردند و ایشان را به کارهای دشوار واداشتند.(۲۵)
در تفسیر آیه گفته شده است که تسلط کافران بر مسلمانان شرعاً جایز نیست و هرجا چنین تسلطی ایجاد شود غیرشرعی است.(۲۶) پس بر همه مسلمانان واجب است به منظور مقاومت در برابر تسلط کفار بر ایشان، تمام قوای خود را در همه ابعاد به کار بندند. از جمله:
بعد سیاسی و اجتماعی: خداوند میفرماید: «بگو من فقط به شما یک اندرز میدهم که دو به دو یا به تنهایی برای خدا قیام کنید و به پا خیزید.»(۲۷) در اینجا «قیام» به معنای روی آوردن به ارشاد و اصلاح و سازندگی انسانها با گفتگوی روشنگرانه و به اندیشه و تفکر واداشتن آنان و نیز اندیشیدن در مورد خویش است؛ زیرا سرچشمه هر دگرگونی مطلوب و یا تحمل هر ناپسند و نامطلوبی، دگرگونی در اندیشه و باورها و از پی آن دگرگونی در عملکردهاست.(۲۸) در جای دیگرمیفرماید:« یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَکُمْ فَانْفِرُوا ثُبَاتٍ أَوِ انْفِرُوا جَمِیعاً: اى کسانى که ایمان آوردهاید! [در برابر دشمن] آماده باشید [اسلحه خود را برگیرید] و گروه گروه [به جهاد] بیرون روید یا بهطور جمعى روانه شوید.(۲۹) در این آیه خداوند در عرصه سیاسی و نظامی، برای در امان ماندن از شر دشمن آماده باش کامل اعلام میدارد.. این آمادگی مستلزم شناخت حالات و استعدادها و قوت و ضعف و تعداد و توافقات و اختلافات دشمن و راه مقابله و مقاومت در برابر آنهاست.(۳۰). در نتیجه سیاست و برنامهریزیهای اجتماعی باید بر مبنای حفظ دین و اعتقاد و مقابله با دسیسههای همهجانبه دشمن باشد.
بعد نظامی: امنیت کامل بستگی دارد به اینکه جامعه اسلامی برای مقابله نظامی با دشمنان آماده باشد. هیچ کاری نمیتواند مانند آمادگی برای جنگ ومقاومت مانع جنگ دشمن شود؛(۳۱) خداوند میفرماید: «وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّکُمْ وَآخَرِینَ مِنْ دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ یَعْلَمُهُمْ : و هر چه در توان دارید از نیرو و اسبهاى آماده بسیج کنید تا با این [تدارکات] دشمن خدا و دشمن خودتان و [دشمنان] دیگرى را جز ایشان که شما آنها را نمىشناسید و خدا آنان را میشناسد بترسانید و هر چیزى در راه خدا خرج کنید پاداشش به خود شما بازگردانده میشود و بر شما ستم نخواهد رفت.(۳۲) و نیز: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَکُمْ فَانْفِرُوا ثُبَاتٍ أَوِ انْفِرُوا جَمِیعًا: اى کسانى که ایمان آورده اید در برابر دشمن آماده باشید (اسلحه خود را برگیرید) و گروه گروه (به جهاد) بیرون روید یا بهطور جمعى روانه شوید.»(۳۳)
ششم: وابستگی عزت مسلمین به مقاومت: خداوند میفرماید: «آنان که غیر از مؤمنان کافران را دوستان [خود] مىگیرند آیا سربلندى را نزد آنان مىجویند [این خیالى خام است] زیرا عزت همه از آن خداست.»(۳۴). برگزیدن راهی جز مقاومت در برابر کافران ذلّت بهبار خواهد آورد و عزت حقیقی در مقاومت است.(۳۵) رهبر معظم انقلاب میفرماید: «پر واضح است که دل دادن به وعده عدالت آخرالزمانی و کناری نشستن و انتظار بدون حرکت و عمل صحیح، ثمربخش نخواهد بود…ملت فلسطین نباید و نمیتواند آزادی و حقوق حقه خود را در کنفرانس و گردهماییهای سران عرب جستجو کند…مبارزان داخل باید به خدا و به نیروی مردمی و اسلامی تکیه کنند و بدانند: «کم من فئه قلیله غلبت فئه کثیره باذناللَّه واللَّه معالصّابرین، چه بسیار شده که گروهی اندک به یاری خدا بر سپاهی بسیار غالب آمده و خدا با صابران است.»(۳۶)
د) فقه مقاومت درسنت رسول الله«ص» و اهلبیت «ع»: سنت نیز مانند کتاب، راهنما و دلیلى است که بهعنوان مصادر تشریع یا دلایل حقوق اسلام یا دلایل احکام شرعى معتبر است؛(۳۷) لذا وقتی دشمن جنگ را بر امت اسلامى تحمیل مىکند و یا ظالمى گلوى مظلومى را مىفشارد و یا سرزمین اورا اشغال میکند، فقیه بر مبنای روایات و دیگر منابع فقه شیعه جهاد دفاعی را بر مسلمانان فرض خواهد کرد تا بهیارى مظلوم بشتابند، هرچند منجر به درگیرى با قوم ظالم شود.(۳۸) طبق روایات عوامل متعددى در تحقق این مسئله دخالت دارند. بهعنوان نمونه پیامبر گرامى اسلام«ص» فرمودند: «مَن اخَذَ لِلْمَظْلُومِ مِنَ الظَّالِمِ کانَ مَعى فى الجنّه مُصاحِباً: کسى که حق مظلوم را از ظالم بگیرد (چه مظلوم مسلمان باشد، و چه غیر مسلمان) در بهشت با من خواهد بود».(۳۹).
در حدیث دیگرى فرمود: «مَنْ سَمِعَ رَجُلًا یُنادى یا لَلْمُسْلِمینْ فَلَمْ یُجِبْهُ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ: هر کس صداى مظلومى را بشنود که از مسلمانان کمک مىطلبد و به کمک او نشتابد مسلمان نیست.»(۴۰)
امام على«ع» خطاب به فرزندانش فرمود: «کُونا لِظَّالِمِ خَصماً وَلِلْمَظْلُومِ عَوناً: دشمن ظالم و یار و کمککار مظلوم باشید.» این روایت نیز عام است و شامل غیر مسلمانان نیز مىشود. بنابراین، طبق روایت فوق هر کس نداى مظلومیت مظلومى را بشنود و استغاثهاش به گوش او برسد و توانایى یارى رساندن به او را داشته باشد و به یاریاش نشتابد مسلمان نیست. با این اوصاف دفاع از مظلوم وظیفه هر مسلمانى است؛ هر چند مظلوم غیرمسلمان باشد.(۴۱)
همچنین کلام نورانی پیامبر اکرم«ص» که فرمود: «شما جنگ را آغاز نکنید، بلکه هر زمان دشمن جنگ را شروع کرد شما جوابش را بدهید و اگر دست از جنگ کشید، شما هم دست بکشید».(۴۲) این خود دلیل بر این است که جنگهاى اسلامى جنبه دفاعى و مقاومتی دارند.(۴۳)
در نتیجه دفاع از سوریه، عراق، فلسطین و یمن و… در راستای جهاد دفاعی است. لذا اگر ملت سرافراز ایران شعار حمایت از ملل مظلوم فلسطین، سوریه؛ عراق، یمن و دیگر ملتهاى مظلوم را سر مىدهد جاى تعجب نیست، زیرا به مضمون قرآن؛ روایات، عقل و اجماع علما و فقهای اسلامی عمل مىکند. بر این اساس باید به نداى هر مظلومى در هرجاى جهان لبیک گفت و در حد وسع و امکانات، به یارى او شتافت.
هه) عوامل مقاومت: برای داشتن روحیه مقاومت باید عوامل آن را ایجاد کرد. برخی از مهمترین عوامل مقاومت به این شرحاند:
۱٫ایمان به خدا و امدادهای الهی: کسی که به خدا ایمان دارد و او را در هستی، تنها مؤثر مطلق و محض میداند، فقر خود را با غنای او جبران میکند.(۴۴). (او که میفرماید: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ: ای مردم، شما همه به خدا محتاجید و تنها خداست که بینیاز و غنیّ بالذّات و ستوده صفات است.»(۴۵). و موانع را نیز با حمایت و امدادهای خداوندی از پیش رو برمیدارد؛ زیرا خداوند فرموده است که اگر او را یاری دهید، او شما را یاری خواهد داد.(۴۶)
۲٫ قیامت باوری: اعتقاد به قیامت، موجب ایجاد روحیه صبر و مقاومت در مومنین میشود و همین باور است که تحمل مصیبتها و سختیها را بر ایشان آسان میکند. مرور آیات قرآن گواه بر این مدعاست که مؤمنین به معاد، یارای مقاومت و مقابله با سختیها را دارند؛ زیرا ایشان معاد را بازگشت ارواح به رب الارواح میدانند.
۳٫ توکل برخدا: انسانی که عاقبت کارها را به خداوند میسپارد، تابع اراده اوست. خداوند میفرماید: «الَّذِینَ قَالَ لَهُمُالنَّاسُ إِنَّالنَّاسَ قَدجَمَعُوا لَکُم فَاخْشَوهُم فَزَادَهُم إِیمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَااللَّهُ وَنِعمَ الْوَکِیلُ: آنها کسانی هستند که اگر همه مردم علیه آنها باشند ترس به دل راه نمیدهند و به خدا توکل میکنند و او را بهترین حامی خود میدانند.»(۴۷)
۴٫ امیدواری: امید به پاداش و نصرت الهی، سبب تقویت روحیه و مقاومت در برابر دشمنان است. خداوند در این باره میفرماید: « َلَا تَهِنُوا فِی ابتِغَاءِ الْقَومِ إِن تَکُونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُم یَأْلَمُونَ کَمَا تَأْلَمُونَ وَتَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ مَا لَا یَرْجُونَ وَکَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمًا: و از تعقیب دشمن سست نشوید (چه اینکه) اگر شما درد و رنج میکشید، آنها نیز همانند شما درد و رنج میکشید، ولی شما امیدی از خدا دارید که آنها ندارند و خداوند دانا و حکیم است.»(۴۸) در این آیه امیدواری به خداوند، سبب مقاومت و تحمل درد و سختی به شمار آمده است.
رهبر معظم انقلاب میفرماید: «باید به وعده الهی امیدوار بود و به تحقق آن حسن ظن داشت. مبارزه وقتی موفق خواهد شد که ایمان به خدا و توکل به خدا در آن وجود داشته باشد. باید حسن ظن به خدای متعال و به وعده الهی را باید در مردم تقویت کنید. او به ما میفرماید: «لینصرنّ اللَّه من ینصره». از دشمن نهراسید، «ان کید الشّیطان کان ضعیفا» او به ما این را تلقین میکند. ما اگر به وظیفه خود عمل و برای خدا حرکت و مبارزه کنیم و هدف را رضای خدا قرار بدهیم، بدون شک پیروزی نصیب خواهد شد.(۴۹)
۵٫ دعا: یکی از عوامل مقاومت دعا و از خدا طلب صبر کردن است، همان گونه که خداوند در وصف بسیاری از پیامبرانی که به همراه پیروان خود در برابر دشمنان مقاومت کردند و عزت خود را از دست ندادند میفرماید: «وَمَا کَانَ قَوْلَهُم إِلَّا أَن قَالُوا رَبَّنَا اغْفِر َنَا ذُنُوبَنَا وَ إِسرَافَنَا فِیأَمرِنَا وَ ثَبِّت أَقْدَامَنَا وَانصُرنَا عَلَى الْقَومِالْکَافِرِینَ: سخن آنان جز این نبود که گفتند پروردگارا گناهان ما و زیادهروى ما در کارمان را بر ما ببخش و گامهاى ما را استوار دار و ما را بر گروه کافران یارى ده.»(۵۰). یعنی در دعای آنها چیزی که نشانه ضعف باشد وجود ندارد؛ بلکه عزم راسخ خود را بیان میدارند. این نوع دعا موجب استقامت بیشتر ایشان خواهد بود.
۶٫ صبر و بردباری: در آیۀ دیگر از قرآن کریم میخوانیم: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُم تُفْلِحُونَ: اى کسانى که ایمان آوردهاید (در برابر مشکلات و هوسها) استقامت کنید و در برابر دشمنان (نیز) استقامت به خرج دهید و از مرزهاى خود، مراقبت کنید و از خدا بپرهیزید، شاید رستگار شوید.»(۵۱)
خداوند در این آیۀ شریفه دستور به استقامت در برابر دشمن میدهد. از دستور (صابروا) استفاده میشود که هر قدر دشمن بر خصومت خود بیفزاید، ما نیز باید بر پایدارى و استقامت خود بیفزائیم. «مرابطه» به معنى مراقبت از مرزهاست. این جمله به مسلمانان دستور آمادهباش در برابر دشمن و مراقبت دائم از مرزها و سرحدات کشورهاى اسلامى میدهد تا هرگز گرفتار حملات غافلگیرانه دشمن نشوند.(۵۲)
پینوشتها:
۱٫دائره المعارف فقه مقارن؛ ج.۱؛ ص. ۷۷
۲٫تفسیر نمونه؛ ج.۲؛ ص. ۱۰۸.
۳-انفال/۶۵
۴٫انفال/۴۵
۵٫آلعمران/۱۶۷
۶٫ بقره/۲۴۹
۷٫بقره/۱۹
۸٫عنکبوت /۶۹
۹٫دائره المعارف فقه مقارن,ناصر مکارم شیرازی, ج۱.؛ ص. ۳۳۲ و ص. ۳۲۹
۱۰٫سوره حج؛ آیه ۳۹.پیام قرآن؛ ج.۱۰؛ ص. ۲۹۶.
۱۱٫ پیام قرآن؛ ج۱۰؛ ص.. ۲۹۶
۱۲٫ سوره انفال؛ آیه ۳۹.
۱۳٫ پیام قرآن؛ ج.۱۰؛ ص. ۲۹۸.
۱۴٫ سوره انفال؛ آیه ۶۰.
۱۵٫پیام قرآن؛ ج۱۰؛ صص. ۳۰۱-۳۰۰ .
۱۶٫ حج؛ ۳۸ و ۳۹
۱۷٫هود/۱۲
۱۸٫المیزان, طباطبایی، ۱۳۷۱ش، ج.۲، ص.۹۸ .
۱۹٫بقره/۲۵۱
۲۰٫حج/۴۰ر.ک: طباطبایی، المیزان ,۱۳۷۱ش،ج. ۱۴،ص. ۳۸۵٫
۲۱٫بقره/۲۱۷
۲۲٫پیام قرآن؛ مکارم شیرازی , ج.۱۰؛ ص. ۳۲۱
۲۳٫نساء/۴۱
۲۴٫المیزان, طباطبایی، ۱۳۷۱ش، ج.۵ ، ص.۱۱۶ .
۲۵٫هروی، محمدالأمین, تفسیرحدائق الروح والریحان،بیروت، دارطوقالنجاه.هروی، محمد الأمین، ۱۴۲۱ق، ج.۶، ص.۴۲۳٫
۲۶٫قرطبی، محمد بن أحمد(۱۳۸۴ق)، الجامع لأحکام القرآن (تفسیر القرطبی)، قاهره، دار الکتب المصریه، چاپ دوم.
۲۷٫سباء/۴۶
۲۸٫طبرسی، فضل بن حسن,مجمع البیان، بیروت، دارالمعرفه، چاپ دوم.، ۱۴۰۸ق، ج.۸، ص. ۲۲۵ .
۲۹٫نساء/۷۱
۳۰٫مراغی، أحمد بن مصطفى، تفسیر المراغی، قاهره، شرکه مکتبه ومطبعه مصطفى البابى الحلبی،چاپول. ، ۱۳۶۵ق، ج.۵، ص.۸۷٫
۳۱٫مراغی،تفسیر المراغی، ۱۳۶۵ق، ج.۱۰، ص. ۲۵٫
۳۲٫انفال/۶۰
۳۳٫نساء/۷۱
۳۴٫نساء/۱۳۹
۳۵٫تفسیر نمونه,مکارم شیرازی، ۱۳۷۹ش،ج.۳، ص. ۴۹۳٫
۳۶٫پیام به مناسبت اولین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی(ره) ۱۰/۳/۱۳۶۹
۳۷٫دائره المعارف فقه مقارن؛مکارم شیرازی, ج.۱، ص. ۶۳۳٫
۳۸٫ تفسیر نمونه؛ ج۲۱.؛ ص. ۴۰۹.
۳۹٫بحارالانوار؛محمد با قر مجلسی , ج. ۷۵؛ ص. ۳۵۹؛ ح. ۷۵
۴۰٫بحارالانوار؛ محمد با قرمجلسی ,ج. ۷۴؛ ص. ۳۳۹؛ ح. ۱۲۰.از تو سئوال مى کنند (مجموعه سئوالات قرآنى از پیامبر اکرم«ص» ص. ۷۷.
۴۱٫ میزان الحکمه؛محمدی ری شهری, ج. ۶؛ ص.؛ ب. ۲۴۶۷؛ ح. ۱۱۴۸۳.
۴۲٫وسایل الشیعه؛ ج. ۱۱؛ ابواب جهاد العدو؛ ب. ۳۴؛ ح. ۴
۴۳٫داستان یاران: مجموعه بحثهاى تفسیرى حضرت آیت الله العظمى مکارم شیرازى (مدظله)؛ ص. ۲۸۸.
۴۴٫طباطبایی، ۱۳۷۱سید محمد حسین,المیزان,ش، ج.۱۷، ص.۳۴ .
۴۵٫فاطر/۱۵
۴۶٫محمد/۷ور.ک: المیزان, طباطبایی، ۱۳۷۱ش،ج.۹، ص. ۹۵٫
۴۷٫آل عمران/۱۷۳
۴۸٫نسإ/۱۰۴
۴۹٫بیانات در دیدار شرکتکنندگان در افتتاحیهی همایش غزه۱۳۸۸/۱۲/۰۸
۵۰٫آلعمران/۱۴۷
۵۱٫آلعمران/۲۰۰
۵۲٫ تفسیر نمونه؛ ج.۳؛ صص. ۲۳۳. ۲۳۴