درآمد
پیامبر اعظم(ص) الگوی کامل بشریت و شناخت و معرفی چهره آن حضرت و روشهای تعامل ایشان با افراد جامعه بسیار ضروری و لازم است. همان گونه که مقام معظم رهبری(مدظلّهالعالی) میفرماید:
«بزرگترین تبلیغ برای اسلام، شاید همین باشد که ما چهره پیامبر اسلام(ص) را برای بینندگان و جویندگان عالم روشن کنیم. اینها کارهای لازمی هستند.»(۱)
در این میان تبیین روشهای پیامبر اعظم(ص) در تعامل با جوانان اهمیت دوچندان دارد و برای همه دلسوزان بهویژه اولیا، مربیان، مسئولان، معلمان و دیگر اقشاری که دغدغه جوانان و دینداری آنان را دارند بسیار سودمند است.
در شماره پیشین به پنج روش از روشهای تعامل پیامبر اعظم(ص) با جوانان اشاره کردیم که عبارت بودند از: «تقویت ایمانی و استدلال برهانی»، «پاسخگویی به سئوالات و شبهات»، «هماهنگی گفتار و کردار»، «تکریم شخصیت» و «اصلاح اقتصاد و معیشت»
در این شماره نیز به پنج روش دیگر از روشهای تعامل پیامبر(ص) با جوانان اشاره خواهیم کرد.
۱٫ راهنمایی غیر مستقیم
جوانان به مقتضای سن از تذکرهای صریح و مستقیم گریزانند و در بسیاری از مواقع در برابر آن موضع میگیرند. امروزه و در پرتو پیشرفتهای ارتباطی و شبکههای اجتماعی مختلف این ویژگی جوانان تشدید شده است. در این بین گاه از جوانان و نوجوانان خطاهایی سر می¬زند که مبلّغ و مربی از آن آگاه میشود¬. در بسیاری از موارد، تذکر و توصیه مستقیم،موجب شرمندگی و در تنگنا قرار دادن فرد خطاکار میشود یا او را در انجام گناه و خطا گستاخ میکند، در برابر دین و مربی دینی موضع منفی میگیرد و از دین رویگردان شود. در چنین مواردی مبلغ و مربی باید شیوه کنایی و غیرمستقیم را به کار ببرد تا مخاطب را از نادرستی کار خویش آگاه سازد.
این شیوه تربیتی در قرآن نیز مشاهده میشود. برای نمونه امام صادق(ع) میفرمایند: «هر جا که خداوند، پیامبرش را سرزنش کرده؛ مقصود دیگران است؛ مانند آیه ۷۴ اسراء که میفرماید: اگر تو را استوار نمی¬داشتیم، قطعاً نزدیک بود کمی به سوی آنان متمایل شوی.»(۲) روشن است که پیامبر اعظم(ص) معصوم هستند و امکان ندارد به کافران متمایل شوند. از این رو همان گونه که ابن عباس نیز تصریح کرده است منظور آیه باز داشتن دیگران از تمایل به کفر(۳) و رویگردانی از اسلام است.
نمونه روشن راهنمایی غیرمستقیم پیامبر اکرم(ص) نصایح ایشان به حضرت علی(ع) است که در آن، پیامبر اعظم(ص) حضرت علی(ع) را از گناهانی چون شرک، بتپرستی، روزهخواری، نپرداختن زکات، سرپیچی از انجام حج، ناراحت کردن پدر و مادر، خوردن مال یتیم، رباخوارى، شراب، زنا، لواط، سخنچینى، سوگند دروغ، دزدى و. . . نهی کردهاند.(۴)
روشن است که حضرت علی(ع) هیچ یک از کارهای ناشایستهای که در روایت آمده را انجام نمیدادند، ولی پیامبر(ص) به شکل غیر مستقیم دیگر مردم را راهنمایی کردند. روش یاد شده و بیان کلی، کارآمدتر و کاربردیتر از این است که دیگران صراحتاً مخاطب قرار گیرند و از آنان خواسته شود که کفر نورزند، نماز را در وقت خود به جای آورند و…
آموزش غیرمستقیم وضو توسط امام حسن و امام حسین(ع) از جمله نمونههای آموزش غیرمستقیم مکتب نبوی است.(۵)
۲٫ ارتباط چهره به چهره
بر خلاف برخی از مسئولان و مدیران فرهنگی که با دلایل واهی از ارتباط مستقیم با جوانان رویگردان هستند، یکی دیگر از روشهای پیامبر اعظم(ص) در تعامل با جوانان، مواجهه مستقیم و ارتباط چهره به چهره با آنان بود. پیامبر اکرم(ص) در ابتدای دعوت خودش، با بسیاری از کافران و دینگریزان گفتگو و آنان را به اسلام دعوت کردند. حتی در مواردی برخی از افراد برای آن که سخن پیامبر اکرم(ص) را نشنوند از آن حضرت فرار میکردند یا در گوششان پنبه میگذاشتند؛ ولی تلاش آن حضرت باعث میشد همین افراد از بهترین مسلمانان شوند. اسعد بن زراره یکی از آنان بود. وی وقتی از مدینه وارد مکه شد، برای آنکه صدای پیامبر(ص) را نشنود، هنگام طواف در گوش خودش پنبه گذاشت، ولی وقتی از روی کنجکاوی یک بار با پیامبر(ص) همصحبت شد، شیفته آن حضرت و مسلمان شد و از پیامبر(ص) خواست برای مردم مدینه یک معلم و مبلّغ بفرستند. این گونه بود که اولین جوانههای اسلام در مدینه با تبلیغ چهره به چهره کاشته شد.(۶)
۳٫ الگوپردازی
روش الگویی یکی از مهمترین روشهای تربیت و در اغلب فرهنگها مورد توجه جدی است. امروزه نیز دشمنان اسلام با استفاده از رسانه و فضای مجازی به دنبال الگوسازیهای مبتذل یا غربگرا برای دختران و پسران ایران اسلامی هستند. آنان با معرفی الگوهای غربی و مدلهای دینگریز یا دینستیز، جوانان را با فرهنگ خودی بیگانه و چه بسا از آن دلزده و در عمل فرهنگ منحط و رو به زوال غربی را تبلیغ میکنند.
در صدر اسلام نیز همواره افرادی به عنوان «الگوی جوانان» معرفی میشدند. اگر این افراد از صاحبان خرد و اندیشه بودند، بسیاری از جوانان نیز آنها را الگو قرار میدادند و به سوی دین متمایل میشدند؛ ولی اگر دینستیز بودند، جوانان نیز به همان سمت و سو گرایش پیدا میکردند.
دشمنان اسلام، پیامبر اعظم(ص) را الگوی خوبی برای مردم نمیدانستند و میگفتند: «لَوْلَا نُزِّلَ هَذَا الْقُرْآنُ عَلَى رَجُلٍ مِنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظِیمٍ:(۷) چرا این قرآن بر مرد بزرگ (و ثروتمندى) از دو شهر (مکه و طائف) نازل نشده است؟»
به نوشته اغلب مفسران، مرادشان ولید پسر مغیره مخزومی از مکه و عروه پسر مسعود ثقفی از طائف بود. آنان برای اینکه پیامبر اعظم(ص) را الگوی خوبی برای مردم جلوه ندهند، دو الگوی بدلی و تقلبی را معرفی کردند. از دیدگاه آنها که متأسفانه امروز نیز خریداران زیادی دارد، معیار ارزش انسانها مال و ثروت، زیبایی، مقام ظاهرى و شهرت بود که افراد یاد شده از آن برخوردار بودند.
ولید فرزند مغیره از تاجران توانگر بود و اموال فراوانی داشت و بهتنهایی هزینه یک ساله کعبه را میپرداخت، در حالی که تمام قریش اموال و دارایی خود را جمع میکردند تا بتوانند در یک سال بر خانه کعبه پرده بپوشانند. ولید به خاطر دشمنی با اسلام، از پذیرش آیین الهی سر باز زد و به همراه برخی از افرادی که او را الگوی خود میدانستند به آیین زندقه گروید و در شمار زنادقه قریش درآمد.(۸) عروه فرزند مسعود هم از سلبریتیهای زمان پیامبر(ص) و فردی بسیار زیباچهره بود.(۹)
قرآن کریم ضمن اشاره به معیارهای یک الگوی برتر، پیامبر اعظم(ص) را بهترین الگوی مسلمانان معرفی میکند: «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثیراً:(۱۰) قطعاً براى شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقى نیکوست براى آن کس که به خدا و روز بازپسین امید دارد و خدا را فراوان یاد مىکند.»
پیامبر اعظم(ص) نیز برای گرایش جوانان به دین، الگوهای نیکوئی را معرفی میکردند. برای نمونه، ایشان در مناسبتهای مختلف حضرت علی(ع) را الگوی مسلمانان معرفی میکردند.(۱۱) با توجه به اینکه امام علی(ع) قبل از هجرت، در سن نوجوانی و پس از هجرت نیز در سن جوانی به سر میبردند، جوانان میتوانستند با الگوبرداری از آن حضرت، به دین متمایل شوند و از الگوهای دروغین پیروی نکنند.
توجه همزمان به دنیا و آخرت
یکی از علتهای کمتوجهی برخی از جوانان به دین، برداشتهای غلط و نادرست از معارف دینی است. برخی از اوقات، چنین تصور میشود که دین اسلام در این دنیا و زندگی روزمره انسان نقش مهمی ندارد و قرآن کریم هم فاقد برنامه برای زندگی این جهانی و تنها کارکرد دین و قرآن، نجات و رستگاری در آخرت است. این دیدگاه سادهانگارانه به معارف دینی باعث میشود عدهای از دین احساس بینیازی کنند و آن را کنار بگذارند.
جوانی که در جستوجوی فلسفه زندگی است، اگر احساس کند دین در معنادهی و جهتبخشی به زندگی او تأثیر مثبتی ندارد، بهتدریج آن را کنار میگذارد. رفتار برخی از مسلمانان نسبت به قرآن کریم، شاهدی بر این انگاره است. برخی از مسلمانان، به اسم تقدسبخشی به قرآن، آن را از زندگی کنار گذاشتهاند. در برخی از جوامع قرآن کریم کارکرد اصلی خود را از دست داده و به کتابی تبدیل شده است که تنها برای تبرک از آن استفاده میشود. قرآن بر سر سفرههای سنتی عقدِ ازدواج حضور دارد و مسافران برای رفع بلا از زیر آن رد میشوند، آن را میبوسند و بر دیده مینهند. برخی نیز برای درک ثواب و بدون توجه به معانی و معارف قرآن آن را میخوانند؛ در حالی که قرآن کتاب زندگی و اصلاح امور دنیا و آخرت، غذای روح و سفره آماده الهی است که باید بر سفره آن نشست و با عمل به معارف آن، روح و جان خود را در دنیا و آخرت به کمال رساند. پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «قرآن سفره آماده و گسترده الهی است. پس هر چه میتوانید از سفره آماده خدا بهره برگیرید.»(۱۲)
هم اکنون یکی از مسائل جدی جوانان، مسئله ازدواج است. غریزه جنسی یکی از غرایز نیرومند و حساس در وجود انسان است. این غریزه در حیات روانی و جسمانی انسان تأثیرات فراوانی دارد. بسیاری از اعمال و رفتارها و حتی بیماریهای جسمانی و روانی انسان از این غریزه مایه میگیرد. اگر این غریزه بهنحو درست و با روشی عاقلانه پرورش یابد، زندگی را قرین آسایش میگرداند و چنانچه بهخوبی کنترل و مدیریت نشود، ممکن است صدها ضایعه جسمانی و روانی به بار بیاورد. پیامبر اعظم(ص) برای مدیریت صحیح سرشت یاد شده، برنامههای دقیقی داشتند. برای نمونه با آنکه میدانستند امام علی(ع) از حیث مالی، ثروت زیادی ندارند، حضرت زهرا(س) را برای ازدواج با امام علی(ع) تشویق و مقدمات این ازدواج شایسته را بهخوبی فراهم کردند. همچنین در موارد فراوانی مقدمات ازدواج جوانان را فراهم و گاه برای آنان از خانواده دختر خواستگاری میکردند. خواستگاری برای جوان با ایمان، ولی تنگدستی به نام جوبیر در تاریخ مشهور است.(۱۳)
طبق روایت، روزى جوانى نزد پیامبر(ص) آمد و گفت: «اى پیامبر خدا! آیا به من اجازه مىدهید زنا کنم؟» با گفتن این سخن، فریاد مردم بلند شد و از گوشه و کنار به او اعتراض کردند؛ ولى پیامبر(ص) با کمال ملایمت و اخلاق نیک با او به گفتگو پرداختند و زشتیهای این عمل را برایش بازگو کردند. وقتی جوان به اشتباه خود پی برد پیامبر(ص) دست بر سینه او نهادند و در حق او دعا کردند و فرمودند: «خدایا! قلب او را پاک گردان، گناه او را ببخش و دامن او را از آلودگىِ بىعفتى حفظ کن!» از آن به بعد، زشتترین کار نزد این جوان، زنا بود.(۱۴)
در موردی دیگر، یکی از جوانان مدینه در کوچه زنی را دید. در آن زمان حجاب زنان کامل نبود، جوان ناخودآگاه به دنبال زن به راه افتاد و چون چشم از زن برنمی داشت، صورتش به استخوان یا شیشهای که از دیواری بیرون زده بود برخورد کرد و خونین شد. با همان حال نزد رسول خدا(ص) رفت. پیامبر(ص) از او پرسیدند: «این چه وضعی است؟» او داستان را تعریف کرد. آن گاه جبرئیل نازل شد و این آیه را آورد: «به مؤمنان بگو چشمهای خود را (از نگاه به نامحرمان) فروگیرند و عفاف خود را حفظ کنند. این برای آنان پاکیزهتر است. خداوند از آنچه انجام میدهید، آگاه است.»(۱۵)
۱٫ بخشش و مهربانی
خداوند مهربان در آیه ۱۹۹ سوره اعراف در یک آیه کوتاه، به پیامبر اکرم(ص) به چند امر مهم و کلیدی دستور میدهد: «خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلینَ: عفو پیشه کن. کار را بر مردم آسان گیر و گذشت و میانهروى را پیشه ساز و به کار نیک و پسندیده فرمان ده و از نادانان و نابخردان روى بگردان.»
در این آیه به سه وظیفه از وظائف رهبران و مبلغان به صورت خطاب به پیامبر(ص) اشاره شده است: ۱٫پرهیز از سختگیری با مردم و لزوم مدارا با آنان. ۲٫ دعوت مردم به کارهاى نیک. ۳٫ تحمل و بردبارى در برابر جاهلان(۱۶)
پیامبر اکرم(ص) بهترین الگو برای انجام این دستورات بودند، به گونهای که قرآن کریم در ستایش اخلاق آن حضرت میفرماید: «وَ إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظیمٍ:(۱۷) و تو اخلاق عظیم و برجستهاى دارى.»
کی از مهمترین ویژگیهای پیامبر اکرم(ص) مهربانی و محبت ایشان به همگان، بهویژه جوانان بود. جوانان به مقتضای سن و مشکلات این دوران ممکن است گاهی پرخاش کنند و سخنان ناشایستهای بگویند یا رفتار نابخردانهای انجام دهند. پیامبر اکرم(ص) در مواجهه با این افراد با کمال آرامش و مهربانی رفتار میکردند. برای نمونه یکی از همسایگان آن حضرت که مردی یهودی بود، هر روز به هنگام عبور آن حضرت، از بالای بام به بهانه ریختن خاکروبهها در کوچه، خاکستری همراه با آتش بر سر و صورت آن حضرت میریخت. این برنامه هر روز ادامه داشت. روزی آن شخص بیمار شد و پیامبر(ص) به قصد عیادت به منزلش رفتند و هیچگونه کنایهای به آن مرد نزدند. مرد یهودی که از رفتار پیامبر(ص) تعجب کرده بود، پرسید: «این برخورد شما، جزو دین اسلام است یا ناشی از اخلاق شخصی شماست؟» حضرت محمد(ص) پاسخ دادند: «جزو دین اسلام است.» آن مرد همان جا و در حضور رسولالله(ص) مسلمان شد.(۱۸)
پیامبر(ص) وقتی با اقتدار وارد مکه شدند، همه کسانی را که به ایشان ستم کرده بودند، عفو کردند و از هیچ کسی انتقام نگرفتند؛ در حالی که قریش و مشرکان مکه از آغاز ظهور اسلام تا آن روز در باره رسول خدا(ص) از هیچ دشمنی و آزاری فروگذار نکرده بودند. ایشان در مقابل کسانی که میگفتند: «امروز روز کشتار و جنگ است.» اعلام کردند: «امروز روز رحمت است.»(۱۹) همچنین وحشى قاتل حضرت حمزه(ع)، هند مثله کننده حضرت حمزه(ع) و عبدالله بن سعد بن ابى سرح مرتد را عفو کردند.
جمعبندی
در این مقاله به برخی دیگر از روشهای تعامل پیامبر اکرم(ص) با مردم بهویژه جوانان اشاره کردیم که عبارتند از: «راهنمایی غیرمستقیم»، «ارتباط چهره به چهره»، «الگوپردازی»، «توجه همزمان به دنیا و آخرت» و« بخشش و مهربانی».
از مجموع این مقاله و مقاله پیشین به این نتیجه رسیدیم که اگر دغدغهمندان دینی میخواهند جوانان را بیش از پیش به دین و دینداری علاقهمند کنند، باید روشهایشان را در سه حوزه بینشی، گرایشی و کنشی با روشهای پیامبر اعظم(ص) هماهنگ کنند.
در حوزه بینشی با «تقویت ایمانی و استدلال برهانی» و «پاسخگویی به سئوالات و شبهات»، باورهای مذهبی و دینی در جوانان نهادینه میشود تا عمیقاً به اصول دین ایمان داشته باشند.
در حوزه گرایشی و اخلاقی با «مهربانی»، « خوشرویی»، «تکریم شخصیت»، «راهنمایی غیرمستقیم» و «الگوپردازی»، زیبایی، شیرینی و سودمندی دین و دینداری روشن و مکارم اخلاقی جوانان تقویت میشوند و آنان گرایش بیشتری به دین پیدا میکنند.
در حوزه کنشی و رفتاری باید پیامبرگونه با «عملگرایی»، «هماهنگی گفتار و کردار» ؛ «اصلاح اقتصاد و معیشت» و «توجه همزمان به دنیا و آخرت»، جوانان را به سوی اعمال عبادی و مناسک سوق داد.
پینوشتها:
۱- در دیدار با مهمانان کنفرانس وحدت اسلامی، ۲۴/۷/۶۸٫
۲- کلینی، کافی، ج.۲، ص.۶۳۱٫
۳- بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج.۳، ص. ۵۶۱ برابر تفسیری دیگر، آیه بر عصمت پیامبر(ص) دلالت دارد، زیرا خدا میفرماید: اگر ما قلب تو را بر حق و حقیقت تثبیت نکرده بودیم (و در پرتو نور عصمت ثابت قدم نشده بودى) نزدیک بود کمى به آنها اعتماد کنى و تمایل نشان بدهی، ولی از آنجا که خداوند قلب پیامبر(ص) را بر حق ثابت نگه داشت، پس محال بود که به کافران متمایل شود (رک: علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج.۱۳، ص. ۱۷۳؛ تفسیر نمونه، ج.۱۲، ص. ۲۱۱)
۴- طبرسی، خصال، ج.۲، ص.۵۴۳٫
۵- علامه مجلسی، بحارالانوار، ج.۴۳، ص. ۳۱۹٫
۶- همان، ج. ۱۹، ص.۸٫
۷- زخرف، ۳۱٫
۸- ابنحبیب، محمد، المحبر، ص ۱۶۱، بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۷۰.
۹- وی سالها پس از نزول آیه یاد شده، در سال نهم هجری مسلمان و عاقبت به خیر شد.
۱۰- احزاب، ۲۱٫
۱۱- رک: مجلسی، بحارالأنوار، ج.۱۰، ص.۴۴۵٫
۱۲- محدث نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسایل، ج.۴، ص.۲۳۲.
۱۳- کلینی، کافی، ج۵، ص۳۳۹٫
۱۴- رشیدرضا، تفسیر المنار، ذیل آیهی ۱۰۴ آلعمران.
۱۵- کلینی، کافی، ج. ۵، ص.۵۲۱٫ نور، ۳۰٫
۱۶- مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج.۷، ص.۶۳٫
۱۷- القلم،۴٫
۱۸- مکارم شیرازی، امثالالقرآن، ج.۱، ص. ۲۰۲٫
۱۹- مجلسی، بحارالانوار، ج.۲۱، ص.۹۱٫