امتداد توحید در عرصه‌ اجتماع و سیاست – حجه‌الاسلام والمسلمین سید سجاد ایزدهی

توحید به معنای باور به یکتایی خداوند، مشتمل بر عرصه‌هایی چون توحید ذاتی، توحید صفاتی، توحید افعالی (خالقیّت و ربوبیّت)، توحید عبادی، توحید در مالکیّت، توحید در تشریع، توحید در حاکمیّت و توحید در اطاعت است. در توحید به‌مثابه اساسی‌ترین رکن و اولین وجه اشتراک ادیان ابراهیمی، بر این نکته تأکید می‌شود که تمام هستی و جهان (با همه‌ ویژگی‌ها و عرصه‌ها)، به یک مبدأ و منش متعالی (خداوند یکتا) مستند است؛ و این مبدأ متعالی، به‌عنوان علّت تامّه و علّت موجده و مبقیه هستی تلقی می‌شود و عالم، از وی حظّ و بهره می‌گیرد. طبعاً نقطه‌ مقابل توحید الهی، اشتراک دیگری با خداوند در خلق و تدبیر عالم است و جدا از اینکه این امر، با علّت تامّه بودن خداوند، در تنافی است، در ادبیات قرآنی و روایی، ظلم عظیم تلقی شده(۱) و باور به آن، مورد نکوهش و عقوبت قرار گرفته است.(۲)

برخلاف رویکرد غالب و نزدیک به باور عمومی که توحید را به باورها محدود کرده و موحد، غیر موحد، مشرک و کافر را به ملاک باورهای ذهنی آنان و نه رفتارهایشان تعیین می‌کند، توحید فقط باور ذهنی به یک مبدأ متعالی در عالم و فقدان شریک برای آن نیست، بلکه غرض پیامبران از تعلیم و تبلیغ توحید، رویکردی از توحید است که می‌تواند به تأثیرات جدی و اساسی در جامعه بینجامد و الزامات توحیدی را در جامعه ایجاد کند؛ زیرا ممکن است در جوامعی، مؤمنان باور به یکتایی خداوند داشته باشند، لکن این باور، جلوه‌ای در جامعه نداشته و در نهایت، رویکردی فردی و انزواگرایانه باشد و تنها در رویکرد عبادی مؤمنان، جلوه کند.

این در حالی است که غرض از توحید، خدامحوری در همه‌ امور عالم و جامعه است و محدود شدن به رویکردی ذهنی و شخصی به توحید، خود، شرکی آشکاراست که مجال وسیعی را برای غیر خداوند در ساحت جامعه قائل می‌شود و عملاً به حاکمیّت سکولاریسم در جامعه می‌انجامد و دست خداوند را در اداره و تدبیر جامعه کوتاه می‌کند:

«آن توحیدى که پیغمبر اسلام آن را ترویج مى‌کند، آن توحیدى که تبعیض را در جامعه نفى مى‌کند، آن توحیدى که غلامان و بردگان مظلوم را علیه اربابانشان تحریک مى‌کند، آن توحیدى که جوان‌هاى با روحیه و حساس را در مقابل کارهاى زشت و غلط و انحرافى پدرانشان به مقاومت وامى‌دارد، یک توحید فردى و قلبى و پنهان در گوشه‌ انزوا نیست؛ بلکه همان توحیدى است که بایستى پرچمش برافراشته شود و یک جامعه بر اساس آن زندگى کند.»(۳)

بنابراین توحید را باید به‌مثابه باوری که طریقیت به آموزه‌های بسیاری در جامعه دارد و سرمنشأ تحقق نظام سیاسی ـ اجتماعی توحیدی می‌شود و به بازتولید نظام معرفتی ـ ساختاری توحیدی در جامعه می‌انجامد، دانست؛ نه باوری که در سطح باور و در ذهن مؤمنان، باقی می‌ماند و در جامعه امتداد نمی‌یابد و به ساختاری اجتماعی تبدیل نمی‌شود:

«هر جایى، هر ملتى و هرگونه مردمى که معتقد به اسلام هستند و زندگى مى‏کنند، ناگزیر باید ادعاى حکومت اسلامى را داشته باشند؛ یعنى اگر نداشته باشند، اعتقاد به توحید ندارند یا اعتقاد به توحید را بد فهمیده‏اند.»(۴)

بر این اساس و با عنایت به اینکه توحید به‌عنوان امّ‌المسائل دین تلقی می‌شود، پیامبران در آغاز دعوت خویش، مردم را به توحید دعوت و باقی آموزه‌های دینی، (اعم از باورها و رفتارها و بلکه ساختارها و نظام‌های دینی) را بر این آموزه، مبتنی می‌کردند.

لذا فارغ از اینکه باور به توحید، از مطلوبیّت ذاتی و ضرورت دینی برخوردار است و باور به شرک، برای مؤمنان، قابل پذیرش نیست، باید گفت مراد اصیل از توحید، فقط باور ذهنی به یکتایی خدا در عرصه‌های پیش‌گفته یا مختصّ به عبادات و مناسک عبادی به قصد قربت و در راستای اطاعت از خداوند (و نه غیر او) نیست، بلکه مراد نهایی، امتداد این باورها، به عمل (در زندگی فردی، اجتماعی و حکومتی) در عرصه‌های مختلف زندگی (اقتصاد، سیاست، فرهنگ، تربیت و …) است.

«اعتقاد به خدا باید در زندگى عمومى مردم معتقد و موحد منعکس و متجلى بشود. شکى نیست که اعتقاد به خدا فقط براى آباد کردن دل و ذهن انسانى نیست، بلکه اعتقاد به خدا به معناى ساختن دنیایی است که با این اعتقاد متناسب است… در جامعه‌اى که مردم آن جامعه اعتقاد به خدا دارند، حکومت آن جامعه باید حکومت مکتب باشد. یعنى مکتب اسلام و شریعت اسلامى و احکام و مقررات اسلامى باید بر زندگى مردم حکومت کند… در جامعه‌اى که مردم اعتقاد به خدا دارند و اعتقاد به دین و شریعت اسلامى دارند، حاکم و ولى امر باید کسى باشد که تجسم مکتب باشد، یعنى حکومت او حکومت مکتب باشد… همه‌ مسائل اجتماعى در جامعه‌ اسلامى از پایه‌ توحید، از پایه‌ اعتقاد به خدا و اعتقاد به روز جزا و نظارت خدا و نماینده دین خدا در جامعه باید از این پایه نشئت بگیرد.»(۵)

در این راستا، با اینکه مسلمانان، همگی به اصل توحید باور دارند، لکن گونه‌های مختلفی از امتداد توحید باید عنایت قرار گیرند.

ـ برخی رویکرد محدود به توحید دارند و عملاً آن را مقیّد به باورهای ذهنی می‌دانند و در نهایت، حکم به إعمال آن در محدوده عبادات و احکام عبادی (با حکم به قصد قربت و نفی شرک و ریا) می‌کنند.

ـ برخی، رویکرد توسعه‌ای نسبت به توحید دارند و آن را در برخی باورها و رفتارهای دیگر، امتداد داده‌اند. از این‌ روی، نحله‌هایی چون وهابیّت با تمسّک به توحید و ضرورت تحقّق آن در رفتارهای دیگر، اموری چون توسّل، شفاعت، زیارت و… را شرک، اعلام می‌کنند و با تلقّی ناآگاهانه از «توحید»،(۶) تنها خود و تفکرات خود را حقّ مطلق می‌دانند و از این‌ روی، مرتکبین اموری را که با قرائت آنان از توحید، مخالفت دارند تکفیر  می‌کنند و محکوم به قتل می‌دانند.

ـ برخی دیگر با رویکرد توسعه‌ای نسبت به توحید و با الگوگیری از آیات قرآن مانند: )تَعالَوا إِلى کَلِمَهٍ سَواءٍ بَینَنا وَبَینَکُم أَلّا نَعبُدَ إِلَّا اللَّهَ(،(۷) تلقّی «اتحاد» محور، اخذ می‌کنند و ضمن تأکید بر باورهای خویش، مسلمانان دیگر را هم که باور به توحید را محور عمل قرار می‌دهند، مشمول حکم به اسلام می‌دانند و لذا برخلاف رویکرد پیشین از توحید که حکم به تکفیر قرائت‌های دیگر از دین می‌کند، در این رویکرد، توحید به یکپارچگی مسلمانان بر محور توحید الهی و تقریب و نزدیکی آنان با هم، منجر می‌شود.

نقش توحید در ساختار سیاسی ـ اجتماعی

نظام سیاسی در هر جامعه‌ای، تابعی از مبانی کلان و هنجارهای عقیدتی حاکم بر همان جامعه به شمار می‌رود. به‌عنوان نمونه ساختار نظام سیاسی در نظام‌های اسلامی بر اساس منطق توحید، به تمرکز قوا و سلطه و حاکمیّت یک خلیفه و امام بر نظام سیاسی منجر شده است. حتی در عصر حاضر هم قوای سه‌گانه و نهادهای متعدد نظام سیاسی گرد ولایت ‌فقیه قرار دارند و جامعه با محوریّت آن، تدبیر و مدیریت می‌شود؛ در حالی که در جوامع مسیحی، از زمان گذشته و با عنایت به منطق «کار قیصر را به قیصر و کار خدا را به خدا واگذار» که به کتاب مقّس مستند است، رویکردی سکولار در جهان غرب حاکم بوده است و حاکمان در عرض پدران کلیسا (که به امور دینی جامعه می‌پردازند)، اداره ّمادی، جامعه را به عهده دارند. در عصر حاضر، تفکیک قوای سه‌گانه دولت، به باور تثلیث (به‌مثابه اصلی‌ترین باور مسیحیت) مستند شده است.(۸)

بر همین اساس، با عنایت به اینکه دین اسلام به‌مثابه دین خاتم و جامع، باید تمام نیازها و حوائج انسانی را مدّ نظر قرار دهد، شایسته است که قوانین، ساختار و شکل نظام اسلامی به‌گونه‌ای تنظیم و ارائه شوند که در نهایت به حاکمیت یگانه خداوند در سرنوشت زندگی فردی، اجتماعی و حکومتی جامعه منجر شود.

قرآن کریم مى‌فرماید: «یهْدِی بِهِ اللَّهُ مَنِ‌اتَّبَعَ رِضوانَهُ سُبُلَ‌السَّلامِ»(۹) کسانى که به خدا ایمان پیدا می‌کنند، خداوند آنها را هدایت مى‌کند و به راه‌هاى سالم و همزیستى سوق مى‌دهد، به‌خاطر مبناى توحیدى جامعه‌ اسلامى است. ولایت هم معنایش همین است. ولایت، یعنى پیوند و ارتباط تنگاتنگ و مستحکم و غیرقابل انفصال و انفکاک. جامعه‌ اسلامى ولایت دارد، یعنى همه‌ اجزاى آن به یکدیگر و به آن محور و مرکز جامعه ـ ولى‌ـ  متصلند.

به دلیل همین ارتباط و اتصال است که جامعه‌ اسلامى در درون خود متحد و مؤتلف و متصل‌ به ‌هم است و در بیرون نیز اجزاى مساعد با خود را جذب و اجزایى را که با آن دشمن باشند، به‌شدت دفع و با آن معارضه مى‌کند. یعنى «اَشِدّاءُ عَلَى الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم» لازمه ولایت و توحید جامعه‌ اسلامى است.(۱۰)

چنان که در خصوص مؤلفه‌ توحید می‌توان رابطه و تأثیر توحید نسبت به حکومت را در قالب دو مقوله «تأثیر توحید در حکومت» و «تأثیر توحید بر حکومت» بررسی کرد. بدین‌ صورت که در مقوله‌ «تأثیر بر»، بر اصل تأثیرپذیری حکومت از توحید، بحث و در مقوله «تأثیر در»، کیفیّت تأثیر توحید در حکومت، بررسی و تحقیق می‌شود. بر اساس این منطق، در مقوله «تأثیر در» می‌توان از امکان و دلیل تأثیر توحید در حکومت و بر اساس منطق «تأثیر بر» در باره‌ چگونگی تأثیر مقوله‌ توحید در حکومت بحث کرد.

بر این اساس و با فرض اینکه توحید، نمایانگر شأن اساسی برای خداوند در ربوبیت عالم است و وی علاوه بر خلقت و تأسیس هستی، تدبیر آن را نیز عهده‌دار است، و در فرایند تدبیر عالم، نه فقط انسان و جامعه را به حال خود رها نکرده،(۱۱) طبعاً استناد تدبیر عالم و هستی به خداوند به این معناست که وی پس از خلقت هستی و انسان، امور زندگی را به‌صورت مطلق، به انسان واگذار نکرده است، بلکه علاوه بر رویکرد تکوینی، فرایند تدبیر هدف‌دار عالم را در قالب ارائه ساختار و رویکرد مطلوب نظام اداره هستی، تشریع و قانون‌گذاری آن و اختصاص اطاعت، به خداوند بر عهده دارد.(۱۲)

لذا در فرایند توحید ربوبی، به‌مثابه «اعتقاد به اینکه تنها خداى متعال است که مى‏تواند استقلالاً و بدون نیاز به هیچ‌ اذن و اجازه‏اى در تمام شئون مخلوقات و کل جهان تصرف و آنها را تدبیر و اداره کند»،(۱۳) تدبیر امور انسان پس از خلقت را در قالب سه مولفه «توحید در حاکمیّت»، «توحید در تشریع» و «توحید در اطاعت» سامان بخشیده است.

 

 

پاورقی:

  1. وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لاِبْنِهِ وَ هُوَ یَعِظُهُ یا بُنَیَّ لا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظیمٌ. سوره لقمان، آیه ۱۳٫
  2. إنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ به وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ. سوره نساء، آیه ۴۸٫
  3. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، سخنرانى در اجتماع بزرگ اساتید فضلا و طلاب حوزه‌ علمیه‌ قم، در مدرسه‌ فیضیه؛ ۱۴/۰۷/۱۳۷۹٫
  4. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بررسى ابعاد حکومت اسلامى، حکومت در اسلام، مقالات سومین و چهارمین کنفرانس اندیشه‌ اسلامى، ص‏۳۰٫
  5. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، سخنرانی در خطبه‌‌ نماز جمعه؛ ۳۰/۰۲/۱۳۶۲٫

۶٫هرکس مانند ما در بحث توحید فکر نمی‌کند، محکوم به کفر و قتل است.

  1. سوره‌ آل عمران، آیه ۶۴٫
  2. ر.ک. ابوالفضل قاضی شریعت پناهی، گفتارهایی در حقوق عمومی، ص. ۱۹۲٫
  3. سوره مائده، آیه ۱۶٫
  4. آیت‌الله خامنه‌ای، سخنرانى در دیدار با جمع کثیرى از دانشگاهیان و طلاب حوزه‌هاى علمیه؛ ۲۹/۰۹/۱۳۶۸٫
  5. اَیحْسَبُ‏ الْاِنْسانُ اَنْ یتْرَکَ سُدئً؛ آیا انسان می‏پندارد که به حال خود رها شده است؟ قیامت/۳۸ – ۳۶٫
  6. ر.ک. میراحمدی، درس ‏گفتارهایی در فقه سیاسی، صص.۱۰۳-۱۰۱

۱۳٫ آیت‌الله مصباح یزدى، معارف قرآن (۳-۱)،ص.۲۳٫

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *