لحظه ای که کارون آتش می گرفت

خاطره ای از
جبهه

لحظه ای که
کارون آتش می گرفت

قبل از
عملیات ثامن الائمه بود. ارتش و سپاه اسلام آماده بودند تا نبرد گسترده ای را با
دشمنان خدا در جبهه ها آغاز نمایند. بیش از یکسال از هجوم ناجوانمردانه دشمن به
میهن پاک اسلامیمان می گذشت. دشمن زبون بی اطلاع از قدرت و انگیزه  الهی مردم مسلمان که دفاع از اسلام و جمهوری
اسلامی را یک فریضه و تکلیف می‌دانند به زعم پلید خود به اهداف نسبتاً قابل توجهی
رسیده و به تثبیت موضع تجاوز کارانه خود پرداخته بود. در این مدت که دشمن حتی خیال
تحرک جدیدی نداشت و بر اثر مقاومت و رشادت فرزندان اسلام عزیز در جبهه ها در هر
محوری متوقف و راه پیشروی بیشتر او به سمت هدفهای اصلی سد شده بود و مأیوسانه
روزهای سختی را سپری می کرد فرزندان سپاه اسلام پس از ماهها زحمت و تلاش شبانه
روزی طرحی را جهت درهم شکستن قوای بعثی و با هدف در هم شکستن محاصره ی شهر مقاوم
آبادان آماده کرده بودند که طی اين طرح از سه محور دارخوین، فیاضیه و ایستگاه هفت
بر قوای مضمحل و غاصب ارتش بعث کافر یورش برده می شد. نیروهای مخلص و جان بر کف
سپاه در این عملیات با بی تابی زائد الوصفی منتظر شروع عملیات بودند. شناسائی
کاملاً انجام گرفته و رزمندگان شهادت طلب در مواضع خود مستقر بودند.

حال و هوای
جبهه هنگام عملیات وضع عجیبی پیدا می کند. مراسم نمازهای جماعت و دعای توسل و کمیل
و زیارت عاشورا بگونه ای عجیب بر پا می شود. دعای توسل که تمام می شود برادرانی را
می بینی که مدتها پس از ختم دعا که همه به سنگرهای خود می روند دست در گردن همدیگر
انداخته و زارزار گریه می‌کنند.

مجال تظاهری
نیست. صدای گریه این عزیزان دل سنگ را کباب می کند. معنویت و عرفان بچه ها قبل از
این عملیات که نسبت به عملیاتهای سابق دامنه و وسعت بیشتری داشت نسبت به گذشته
بیشتر و بیشتر شده بود گوئی هر چه پیروزی بزرگتر باشد باید پاکی و عرفان بیشتری را
در جبهه ها جستجو کرد. از طرف دیگر وسعت دامنه عملیات اضطراب خاصی ایجاد می کرد که
خدایا نتیجه ی این عملیات چه خواهد شد. با این حال همه امید ها به خدا بود با توکل
به او و برای او همه آماده حمله بودند. مقرهای فرماندهی و قرار گاههای تکتیکی سپاه
و ارتش مجاور هم در نزدیکی رودخانه کارون در محور دارخوین کارهای مقدماتی علمیات
را دنبال می کردند. مقرهای ساده و بی پیرایش های دنیوی و تجملاتی و رفاهی و زینت
این مقرها قرآن و مفاتیح وزیارت عاشورا و سجاده و مهر نماز و پرچم های سه گوش سبز
رنگ یا ابولفضل و قرمز یا حسین مظلوم و شکوه ملکوتی این معابد مراسم نماز و صدای
تکبیر مجاهدان و سجده آن سلحشوران و لذت بخش ترین اوقات صدای طنین اذان و دیدنی
ترین صحنه ها، روحانیون عزیزی که جهت تبلیغ اسلام دوشادوش رزمندگان و فرماندهان در
جبهه ها حضور پیدا می کنند و به جبهه ها و جمع و محفل رزمندگان صفا و گرمی و نشاط
می بخشند و در کسوت و لباس و شأن رسول الله بدون اجر و مزد و نام و نشان… یاری
گر این جان بر کفان در صحنه‌ي میدان جهادند.

از جمله
طرحهایی که قرار بود به عنوان مقدمه این عملیات سرنوشت ساز انجام گیرد جدا کردن
ارتباط با نیروهای دشمن در شرق و غرب رودخانه کارون و انهدام پلهای مواصلاتی و
ارتباطی مهم و استراتژیک دشمن بر روی رودخانه یا آلوده کردن سطح رودخانه با مواد
نفتی و سپس به آتش کشیدن سطح رودخانه کارون بود. با این طرح کارون به دریائی از
آتش بدل می شد و مسیر تردد بعثیون کافر را غیر ممکن ساخته آنها را از ارتباط و
پشتیبانی همدیگر به هنگام حمله سنگین قوای اسلام محروم میکرد و تمامی نیروهای دشمن
در یک طرف رودخانه در محاصره و انهدام کامل توسط سپاه ظفرمند اسلام قرار می گفتند.
برای رسیدن به هدف فوق کانال بسیار بزرگی جهت انتقال مواد نفتی به سطح رودخانه
تهیه شد و پس از آن بلافاصله جریان انتقال نفت به سطح رودخانه آغاز گردید. ساعاتی
بیش به آغاز عملیات نمانده بود. شب عملیات تردد در جبهه ها و خطوط و مقر ها به
حداقل می رسید. گوئی چرخ حرکت و تلاش برای مدت کمی از کار می افتاد و خود را آماده
ی  یک حرکت سریع و سهمگین می نماید. همه
منتظر عملیات بودند، نسیم آرامی میوزید و مواد نفتی آهسته آهسته به سمت رودخانه و
گسترش در سطح آن جریان داشت. کارون این رودخانه مظلومی که ماهها وجود ظالمانه و
غاصبانه ارتش بعث کافر را مشاهده کرده بود خود را برای یک انتقام از این غاصبان
میهن اسلامی آماده می کرد. کارون پذیرفته بود که به جهنمی از آتش و دود تبدیل شود
و اجساد مزدوران بعث را به قعر خود فرو برد. هر چه زمان بیشتری سپری می شد مواد
نفتی بیشتر در سطح رودخانه گسترش می یافت قبل از اینکه تمامی سطح رودخانه آلوده به
مواد نفتی شود ناگاه گلوله توپی از سوی دشمن به کانال انتقال نفت اصابت کرد و
کانال یکپارچه آتش گرفت و دود بسیار عظیمی سراسر سطح کانال و فضای اطراف را فرا
گرفت. با انتقال تدریجی نفت موجود در کانال رفته رفته دود غلیظ و غلیظ تر می شد.

آسمان صاف
دارخوین یک باره به تاریکی گرائید و گاز ناشی از احتراق نفت تمامي منطقه را
پوشاند. دود حاصله از این آتش سوزی به سمت قرار گاه ارتش جمهوری اسلامی حرکت می
کرد. وضع در اندک زمانی بگونه ای شده که خفگی،
تمامی افراد مستقر در قرار گاه فرماندهی را تهدید می کرد. گاز و دود اینک به درون
سنگرها راه یافته بود و تنها چاره و راه حل ترک قرار گاه به سوی یک محل امن تر بود
لذا پرسنل با سرعت زائدالوصفی مقرها و سنگرهای خود را ترک کرده و همگی به سمت قرارگاه
فرماندهی سپاه که سردار رشید اسلام حسن باقری و جمعی دیگر از بچه های سپاه در آن
مستقر بودند حرکت کردند. زمان کمی به شروع عملیات باقی مانده است و کار هدایت و
هماهنگی عملیات در این لحظه ها به مخاطره افتاده بود ولی خطر در همین حد خلاصه نمی
شد. بلکه دود و گاز متراکم علاوه بر مقر ارتش به سوی قرار گاه سپاه هم در حال حرکت
بود و با اینکه فاصله بسیار کمی بین این دو قرارگاه بود دود در اندک زمانی به فضای
مقر فرماندهی برادر شهید باقری رسید. اضطراب بر دلها چیره شده بود و در صورتها اثر
آن تجلی می کرد. مسئله، مسئله ی شهید شدن عده ای فرمانده نبود که اینها برای شهادت
به میدان می آیند و برای برداشتن پرچمهائی که از دست سردارانی بر زمین افتاده است
بلکه مسئله نفس عملیات بود. در این لحظات است که جوهر و ظرفیت و ایمان حقیقی افراد
ظهور پیدا کرده و میزان اعتماد و توکل و حسن ظن به ذات اقدس خدای تبارک و تعالی و
اعتقاد به نصرت و نزول امدادهای غیبی او مشخص می شود. چون از نظر کسانی که به نصرت
خدا یقین ندارند مقدمات نصرت و نزول امدادها و گاه خود امدادها و …، ضد نصرت و
امداد جلوه می کنند.

«وعسی ان تکرهوا شیئاً و هو خیر لکم و عسی ان تحبوا شیئاً و هو شرٌ لکم».          (سوره
بقره آیه 216)

در این تنگناهاست که مؤمنین واقعی شناخته می شوند. آنانی که هر پیش آمدی را
خیر می دانند و لو مطابق طبع و میل آنها نباشد چرا که بر خدا توکل می جویند و از
او جز خیر انتظاری نمی برند. چه این سختی ها و امتحانات و ابتلائات فراوان در مکتب
انسانساز جبهه است که مؤمن حقیقی می سازد. و رزمندگان متوکل را به چنان معرفتی می
رساند که وقتی دم از نصرت خدا و یاری او می زنند گوئی در رکاب رسول الله وارد
میدان شده اند و ابراهیم خلیلی هستند که از آتش مرگ زای نمرودیان سالم و سلامت بدر
آمده اند گوئی مجاهدانی بوده اند که در جنگ های بدر و احد و حنین شمشیر زده و شاهد
نزول امداد های غیبی خدا بوده اند و این از برکات جبهه و از مواهب جنگ است و این
از رحمتهای خداوندی است که فقط و فقط بر اولیاء خاص او-مجاهدان- در جبهه ها نازل
می شود.

همه در صدد چاره ی دیگری بودند. چون تا لحظاتی دگر دود فضای قرار گاه سپاه را
کاملاً می پوشاند و بوی گاز در سطح قرار گاه پیچیده بود.

خدایا چه حکمتی در این کار نهفته است. اینک رزمندگان اسلام این نور چشمان امام
و امت، منتظر عملیات هستند. ماهها زحمت کشیده شده و خواب در چشمان بچه ها نیامده
تا این شناسائی و طرح را تهیه کرده اند و اینک این دود دارد همه چیز را بر هم می
زند. همه خدا را می خواندند و عاجزانه از او طلب کمک و نصرت سپاه حق را می نمودند.
عده ای تصمیم گرفته بودند که مقر سپاه را ترک کرده تا شاید از شر این دود نجات
یابند اما سرنوشت عملیات چه خواهد شد.عده ای هم منتظر وضع جدیدی بودند. گویي
خودشان را در این آزمایش بزرگ کاملاً تسلیم حق کرده بودند که بهر حال خدا می داند
و می بیند که مادر چه وضعی قرار داریم او قطعاً از نیت های خالص و ایثاگریهای
صادقانه ارتش و سپاه مطلع است. بنابراین جای هیچ خوفی نیست. او قطعاً نصرت خود را
نازل خواهد کرد که ناگهان در این گیرو دار و در اوج اضطراب و توکل، خداوند نصرت
خود را بر مجاهدان خود نازل کرد.

الحمد لله الذی نشر الریاح برحمته (نهج البلاغه)

آری خداوند باد را به کمک رزمندگان اسلام فرستاد. ناگهان باد شدیدی وزیدن گرفت
و سقف سنگین دود و گاز غلیظ را همچون پر کاهی حرکت داد و بلافاصله دیگر باز فضای
صاف و آبی آسمان خدا جلوه گر شد. بعضی بی اختیار گریه می کردند و بعضی هنوز نمی
فهمیدند که چه رخ داده است، همه خود را به نسیم آرامبخش باد- این آیت حق- سپرده بودند.

کمتر کسی میدانست که چه حادثه شگرفی اتفاق افتاده است که صدای گرم و رسای
سردار رشید حسن باقری همه را به خود آورد که بیائید خوب ببینید که خداوند چگونه
معجزه کرده و نصرت خود را بر ما نازل کرده است. تا فردا کسی منکر نزول این امدادها
و نصرتها و معجزات الهی نشود همه به دود نگاه می کردند که به سرعت بازیچه ی باد
شده و کیلومترها از مقرهای فرماندهی دور شده بود. باد همچنان می وزید و توده عظیم
و انبوه دود را بالا و بالاتر و دورتر و دورتر می برد. ملائک باد اینک شادمان از
ماموریت خود به آسمان بر می گشتند در حالی که اولین بشارت فتح و پیروزی را برای
فرزندان امام به ارمغان آورده بودند و در کمتر از 48 ساعت نبرد کفر ستیزان اسلام
با بعثیون کافر تمام سرزمین هائی که یکسال در اشغال دشمن (شرق کارون و شمال
آبادان) بود آزاد شد.

والسلام-جبهه جنوب- غلامعلی رجائی