سنّتهای اجتماعی جزیرة العرب

درسهائی از تاريخ تحلیلی

بخش دوم قسمت هشتم

حجت الاسلام ولمسلمین رسولی محلاتی

سنّتهای اجتماعی جزیرة العرب

وضع دینی و آداب و سنتهای اجتماعی مردم جزیرة العرب قبل از ظهور اسلام

چنانچه در خلال بحثهای گذشته یادآور شدیم و از روی هم رفته‌ي روایات و تواریخ
نیز بدست می آید، در شبه جزیره عربستان و بخصوص منطقه حجاز دین یهود و مسیحیت و
مجوس و نیز مرامهای صابئی و ستاره پرستی و از همه بیشتر بت پرستی پیروان زیادی
داشته، که در شهرهای مختلف جزیرةالعرب سکونت داشتند.

و در مورد تاریخ ورود این ادیان به جزیرةالعرب در تواریخ، نظرها و روایات
گوناگونی وجود دارد که نمی توان اظهار نظر قطعی درباره‌ي آنها نمود، و چون تحقیق
زیاد و ردّ ایراد در این باره از وضع تدوین این مقاله خارج است، ما در اینجا قسمتی
از نوشته مرحوم علامه طباطبائی (ره) در تفسیر المیزان که ضمن فشردگی و اختصار،
حاوی بیشترین و عمده ترین مطالب در این باره می باشد برای شما نقل می کنیم:

ایشان در ذیل آیات 36-49 سوره هود و داستان حضرت نوح (ع) و جریان بت پرستی در
جهان، در آغاز انگیزه و علت توجه مردم را به بت پرستی در ضمن چند فصل بیان داشته،
و سپس تارخچه ای از دین صابئین و براهمه و بودائیان و غیره ذکر کرده و آنگاه
درباره بت پرستی اعراب و پیدایش این آئین شیطانی در میان ایشان چنین گوید:

اعراب اولین قومی هستند که اسلام با آنان بمعارضه پرداخته و ایشان را از بت
پرستی به توحید فراخوانده است. قسمت اعظم اعراب در عهد جاهلیت صحرانشین بودند و متمدنین
آنان مانند یمنیها نیز صحرانشینی داشتند و یک سلسله آداب و رسوم مختلط و مختلف که
از همسایگان نیرومند خود مثل فارس و روم و مصر و حبشه و هند گرفته بودند و مقداری
از آن آداب دینی بود، در بین آنان حاکم بود.

اسلاف و پیشینیان اعراب یعنی اعراب اصلی و از جمله قوم عاد در «ارم» و قوم
ثمود بت پرست بودند بطوریکه خدا در کتاب خود از قوم هود و صالح و اصحاب مدین و اهل
سبا در قصه سلیمان و هدهد حکایت کرده است تا بالاخره ابراهیم پسر خود اسماعیل و
مادر وی هاجر را بسر زمین مکه که بیابانی بی آب و علف بود و قبیله «جرهم» در آنجا
مسکن داشتند آورد و در آنجا ساکن ساخت. کم کم اسماعیل رشد کرد و شهر مکه ساخته شد
و ابراهیم، کعبه-بیت الله الحرام- را ساخت و مردم را بدین حنیف خود که اسلام بود
دعوت کرد و دعوتش در حجاز و اطراف آن پذیرفته شد و حج را برای مردم تشریع کرد که
آیه ذیل در ضمن نقل خطاب خدا به ابراهیم بطور مجمل آنرا نقل می کند:

«bÏiŒr&ur ’Îû Ĩ$¨Y9$# Ædkptø:$$Î/ š‚qè?ù’tƒ Zw%y`͑ 4’n?tãur Èe@à2 9ÏB$|Ê šúüÏ?ù’tƒ `ÏB Èe@ä. ?dksù 9,ŠÏJtã
»(الحج:27) یعنی: «در بین مردم اعلام حج کن که پیاده آیند و بر اسبان لاغر
اندامیکه از دره های عمیق می آیند».

بعداً عدّه
ای از اعراب بر اثر معاشرتیکه با یهودیان مقیم حجاز داشتند یهودی شدند و نصرانیت
به پاره ای از اقطار جزیرةالعرب و مجوسیت نیز به نقاط دیگر آن سرایت کرد.

آنگاه
اتفاقاتی بین آل اسماعیل و جرهم در مکه روی داد که سرانجام به پیروزی آل اسماعیل و
بیرون کردن جرهم از مکه و مسلط «عمروبن لحی» بر مکه و حومه آن منتهی شد.

پس از چندی
عمروبن لحی مریض شد و بدو گفتند:

در «بَلقاء»
در سرزمین شام چشمه آب گرمی است که اگر در آن استحمام کنی بهبودی خواهی یافت. وی
عازم آنجا شد و در آن اتحمام کرد و بهبود یافت. و عمرو در آنجا قومی را ید که بت
می پرستیدند. از آنها در این باره سئوال کرد. بدو گفتند: اینها معبودانی هستند که
ما بشکل هیاکل علوی و افراد بشری در آورده ایم و از آنها یاری می طلبیم و یاریمان
می کنند و نیز طلب باران می کنیم و باران می بارد.

این مطلب
عمرو را بشگفت آورد و یکی از بتهای آنان را طلبید و ایشان نیز بت «هُبَل» را به وی
دادند و او در مراجعت به مکه «هبل» را روی کعبه نهاد. عمرو دو بت دیگر نیز بنام
«اُساف» و «نائله» که بنقل «الملل و النحل» بشکل دو زوج و به نقل دیگران به شکل دو
جوان بودند به همراه آورد، و مردم را به پرستش بتها دعوت کرد، و بت پرستی را بین
آنان رواج داد. مردم نیز پس از مسلمانی به بت پرستی برگشتند، اینان را چون پیرو
ملت ابراهیم (ع)بودند «حُنَفاء» می نامیدند و این اسم روی آنها ماند، و معنای خود
را از دست داد و «حنفاء» اسم اعراب بت پرست گردید.

از عواملی
که اعراب را به بت پرستی نزدیک می کرد این بود که یهود و نصاری و مجوس و بت پرستان
همگی «کعبه مشرفه» را بزرگ می شمردند و لذا هر کس از مکه کوچ می کرد با علاقه
فراوان مقداری از سنگهای حرم را برای تبرک با خود میبرد و هر کجا اقامت می گزید
روی زمین قرار می داد و برای تیمّن و به لحاظ دوستی کعبه و حرم دور آن طواف می
کرد.

روی این علل
و اسباب بود که بت پرستی در بین اعراب اصیل و غیر اصیل شایع شد و از اهل توحید کسی
ما بین آنان نماند مگر معدودی که قابل ذکر نبودند.

بتهای معروف
بین اعراب عبارت بودند از «هُبَل» «اُساف» «نائله» که عمروبن لحی آورد و مردم را
به پرستش آنها دعوت کرد «لات»، «عُزّی»، «منات»، «وُدّ»، «سُواع»، «یَغُوث» و «نَسر».
نام این هفت بت در قرآن ذکر شده و پنج تای آخری به قوم نوح نسبت داده شده است. در
کافی سند را می رساند به عبدالرحمن بن اشل نمد فروش که حضرت صادق (ع) فرمود:
«یغوث» روبروی کعبه گذاشته شده بود «یعوق»، طرف راست و «نسر» طرف چپ.

و در روایت
نیز  آمده است که «هُبَل» بالای کعبه و «اساف»
و «نائله» روی صفا و مروه بودند.

و در تفسیر
قمی می گوید: «ود» بت طایفه «کلب» و «سواع» متعلّق به «هذیل»، «یغوث» از آن «مراد»
و «یعوق» وابسته به «همدان» و «نسر» بت «حصین» بود.

در بت پرستی
اعراب آثاری از بت پرستی صابئین از قبیل غسل جنابت و غره و آثاری از برهمائی مانند
عقیده به «انواء» و عقیده به «دهر» وجود داست بطوریکه در بت پرستی بودائی گذشت.
خدا می فرماید: «(#qä9$s%ur $tB }‘Ïd žwÎ) $uZè?$uŠym $u‹÷R‘‰9$# ßNqßJtR $u‹øtwUur $tBur !$uZä3Î=ökç‰ žwÎ) ã÷d¤$!$# » (الجاثیه:24) یعنی: «چیزی جز زندگی دنیا نیست که می میریم و زنده می
گردیم و جز روزگار ما را هلاک نمی کند». هر چند بعضی گفته اند این سخن از مادیون و
منکرین صانع است. در آئین بت پرستی اعراب، اندکی از آداب دین حنیف یعنی اسلام
ابراهیم(ع) نیز مثل ختنه و حجّ وجود داشت ولی اعراب این کارها را با سنن بت پرستی
مخلوط کرده بودند، مثلاً به بت هائی که دور کعبه بودند دست می مالیدند و برهنه
طواف می کردند و با این عبارات تلبیه می گفتند:

(لَبیک
لَبیک اَللّهُمَ لَبیک لا شَریکَ لَکَ ِالا شَریکٌ هُو َلکَ تَملِکُه وَ ما
مَلَکَ)

یعنی
پاسخگویم، پاسخگویم! خدایا پاسخگویم تو شریکی نداری و غیر از شریکی که از آن توست،
مالک اوئی و هر چه او مالک اوست.

بت پرستان
عرب چیزهای دیگری نیز داشتند که از پیش خود در آورده بودند مثل اعتقاد به «بَحیره»
و «سائبه» و «وصیله» و «حام»و همچنین عقیده به «صدی» و «هام» و «انصاب» و «ازلام»
و امور دیگری که در تاریخ ذکر شده .[1]

و در کتاب
«المستطرف» ابشهی درباره‌ي ادیان قبائل عرب همچنین آمده است:

دین نصرانیت
در قبائل «ربیعه» و «غسّان» و برخی از قبائل «قضاعة» رسوخ یافته بود، و آئین یهود
در «نمیر» و «بنی کنانة» و «بنی حارث» و «کندة» وجود داشت، وکیش مجوس در «بنی
تمیم» پیروانی داشت و از آنجمله زرارة بن عدی به این کیش در آمده بود، و نیز اقرع
بن حابس تمیمی که او نیز مجوس بود…

وی آنگاه در
مورد انگیزه بیت پرستی و زندقه در میان اعراب قلم فرسائی کرده و پس از ذکر نظریه
ای در این باره گوید:

و
برخی گفته اند: نخستین باری که پرستش سنگها(و بتهای سنگی) در میان فرزندان اسماعیل
رائج شد از اینجا شروع شد که مردم مکه سالها بود که از مکه خارج نمی شدند تا اینکه
فشار زندگی آنها مجبور به مسافرت و پراکنده شدن در شهر ها نمود، و روی علاقه ای که
به مکه و حرم داشتند هر کدام که می خواستند از مکه خارج شوند سنگی از سنگهای حرم
را به منظور احترام به همراه خود می بردند و هر کجا منزل می کردند و فرود می آمدند
آن سنگ را در کناری می گذاردند و اطراف آن طواف می کردند همانگونه که اطراف کعبه
طواف می نمودند، و این کار تدریجاً منجر به پرستش سنگها و بتها را معبود خویش
دانسته و انگیزه اصلی اینکار را که بدان جهت نیاکانشان پایه گذاری کرده بودند
فراموش کردند… .[2]

و
درباره معتقدات اعراب و عادات و سنن ایشان نیز در –نهایة الارب- قلقشندی آمده است:
معتقدات اعراب قبل از اسلام متباین و مختلف بود.