غدیر،عید بزرگ اسلام

غدیر،عید بزرگ اسلام

روز غدیر از بزرگترین ایام تاریخ اسلام است. در آن روز فرخنده خداوند نعمت را
بر مسلمانان تمام کرد و ارکان دین را محکم و استوار نمود و پیامبری را به امامت
پیوست و تشنگان را به غدیر گوارای ولایت راهنمائی فرمود و رهبر آینده مسلمانان را
معرفی کرد و فرزند کعبه را برفراز منبر امامت قرار داد.

پیامبر خدا (ص)در مناسبتهای مختلف، امامت و خلافت امیرالمؤمنین علی (ع)را به
مردم اعلام می‌فرمود ولی برای تثبیت این امر لازم بود یک اعلام عمومی شود بخصوص با
توجه به ازدیاد روزافزون عدد مسلمانان و انتشار آنان در سرزمینهای مختلف و لذا در
آخرین سال دوران رسالت، پیامبر گرامی اسلام (ص)اعلام حج فرمود. حج بهترین مجمع
برای ابلاغ چنین امر سرنوشت سازی به تمام مسلمانان است پیامبر از روز مهاجرتش به
مدینه موفق به انجام حج نشده بود زیرا مکه در اشغال دشمنان بود، اکنون که همه اطراف
جزیره العرب تحت قدرت و سلطه آن حضرت است، فرصتی است مناسب برای یک حج عمومی.
فرستادگان از هر سوی کشور اسلامی مردم را به حج با رسول خدا (ص)دعوت کردند. مردم
پیاده و سواره اطراف رکاب آن حضرت را گرفتند و حجی بی‌نظیر در آن دوران انجام
گرفت. گفته می‌شود یکصد و چند هزار نفر با آن حضرت حرکت کردند و این عدد بجز آنان
است که بعدا ً به آن حضرت پیوستند.

این حج به حجه الوداع معروف است زیرا رسول اکرم (ص)در این حج با امت خویش وداع
کرد یا از اینروی به آن حجه الوداع می‌گویند که آخرین حج آن حضرت بود.

داستان غدیر

در بازگشت از مکه روز هیجدهم ذیحجه به منطقه غدیرخم رسیدند. غدیر موضعی را می‌گویند
که در آن آب باران بر زمین باقی می‌ماند و چنین مواضعی در آن صحرای سوزان اهمیت
بسیاری دارد. از آن موضع قافله های حجاج به راههای مختلف، متفرق می‌شدند. و چون
رسول خدا (ص)به آن موضع رسید فرمان تبلیغ ولایت و تأکید بر اهمیت آن و تهدید که
اگر آن را ترک کنی هیچ مأموریتی را انجام نداده ای و تضمین حفاظت از بدخواهان بر
آن حضرت نازل شد. «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت
رسالته و الله یعصمک من الناس…»- ای فرستادۀ خدا برسان آنچه پروردگارت بر تو فرو
فرستاده است و اگر این کار نکنی رسالت او را انجام نداده ای و خداوند تو را از
مردم نگه خواهد داشت.

بدون شک منظور از این تبلیغ، کلّ تعالیم اسلام نیست وگرنه جمله تهدید بی‌معنی
خواهد بود زیرا فرقی میان شرط و جزا در این صورت باقی نمی‌ماند و معنای جمله چنین
می‌شود: رسالت را تبلیغ کن که اگر نکنی رسالت را تبلیغ نکرده ای و این معنای صحیحی
ندارد بنابراین باید منظور تبلیغ یک امر بسیار مهم باشد که اساس و پایه دین بر آن
استوار است و اگر انجام نپذیرد همه تلاش و تبلیغ بیهوده خواهد بود زیرا آن امر
مایه بقاء دین و ضامن تداوم شریعت است پس بدون آن گویا هیچ تبلیغی صورت نگرفته و
شریعتی بر پا نشده است. و آن امر بدون شک تعیین رهبر آیندۀ مسلمانان است.

و اما تضمین حفاظت که در تبلیغ سایر اصول شریعت نیازی نداشت برای این است که
این امر، حقد و حسد عده‌ای را بر می‌انگیخت و برخی دیگر را به سوءظن وا می‌داشت
زیرا امیرالمؤمنین (ع) با آن سوابقی که در جنگها داشت و گردنکشان عرب را به خاک
مذّلت افکنده بود مورد خشم و کینه سران آنها بود زیرا آنان از ترس تسلیم شده بودند
و ایمانی نداشتند و از سوی دیگر او نزدیکترین افراد به حضرت رسول (ص)بود و این
موجب سوءظن افراد ساده دل می‌شد که زمینه مناسبی برای تحریکات دشمنان و بدخواهان
به وجود می‌آورد. رسول خدا (ص)از این بیم داشت که تبلیغ چنین امری عواقب نامطلوبی
داشته باشد و لذا خداوند او را مطمئن ساخت که از شر بدخواهان نگهداریش خواهد نمود.
«والله یعصمک من الناس».

پس فرمان داد تا آنان که گذشته اند برگردند و درنگی نمود تا آنان که نرسیده
اند برسند. همه از خود می‌پرسیدند: در این آفتاب سوزان و ریگهای تفتیده که حاجیان
از شدت گرما بر سایۀ شتران پناه برده اند و ردای خود را زیرپا کشیده اند، چه امر
مهمی رهبر مسلمانان را واداشته که همه را جمع کند و در این سرزمین نگه دارد؟!…

رسول خدا (ص)دستور داد تا در موضعی که چند درخت بزرگ و تنومند در آن بود،
منبری از جهاز شتران تهیه نمودند و سایبانی فراهم آوردند. پس از نماز ظهر حضرتش با
صدای بلند برای آن جمعیت انبوه خطبه ای بسیار مهم و سرنوشت ساز ایراد فرمود و در
آن خطبه گفت: هر پیامبری بمقدار نیمه ای از عمر پیامبر پیشین زندگی خواهد کرد و من
نزدیک است که دعوت حق را اجابت نمایم. من مسئولم و شما نیز مورد سؤال قرار خواهید
گرفت، پس چه خواهید گفت؟! گفتند: ما شهادت می‌دهیم که تو رسالتت را به انجام
رساندی و خیرخواه مردم بودی و زحمت بسیار کشیدی؛ خداوند جزای خیرت دهد.

فرمود: آیا شهادت نمی‌دهید به وحدانیت خدا و این که من بنده و فرستادۀ اویم و
این که بهشت و دوزخ و مرگ حق است و این که قیامت بدون شک برپا خواهد شد و خداوند
مردگان را خواهد برانگیخت. گفتند: چرا شهادت می‌دهیم.

فرمود: خدایا! شاهد باش. سپس صدا برآورد: آیا همگی صدایم را می‌شنوید؟ گفتند:
آری. فرمود: من پیشتاز شما بر حوض کوثرم و شما نیز بر آن وارد خواهید شد (یعنی شما
را ملاقات خواهم کرد و چنین نیست که تا ابد رو در روی شما قرار نگیرم) پس توجه
کنید که چه رفتاری با دو چیز مهم و ارزشمند که در میان شما باقی می‌گذارم خواهید
داشت.

پرسیدند: ای رسول خدا آن دو چیز چیستند؟ فرمود: آن یکی که بزرگتر است کتاب خدا
است که رابطه خداوند با شما می‌باشد، به آن دست آویزید تا گمراه نشوید و آن دیگری
عترت و اهل بیت من است که خداوند به من فرموده از قرآن جدا نخواهند شد تا مرا در
قیامت ملاقات کنند. بر این دو چیز سبقت نگیرید که هلاک می‌شوید و در حق آنها
کوتاهی نکنید که هلاک می‌شوید.

سپس دست امیرالمؤمنین علی (ع)را گرفت و چنان بلند کرد که زیر بغل هر دو نمایان
شد و همه مردم او را شناختند و جائی برای تردید باقی نماند. پس فرمود: ای مردم آیا
من اولی به مؤمنین از خود آنها نیستم؟ (اشاره به آیه کریمه النبی اولی بالمؤمنین
من انفسهم که دلالت بر ولایت مطلقه آن حضرت دارد) گفتند: چرا هستی. سه بار این سؤال
و جواب تکرار شد و چون موضوع را مشخص نمود فرمود: «پس هر که من مولای اویم علی نیز
مولای او است. خداوندا دوست دوستان و دشمن دشمنانش باش. هر که او را یاری کند
یاریش فرما و هر که او را واگذارد او را واگذار. هان! ای حاضران به غائبان نیز
اطلاع دهید».

این حادثه عظیم را هزاران نفر شاهد بودند و اکثرا ً آن را نقل کردند به گونه
های مختلف که اختلاف راویان تأثیری در معنی ندارد بخصوص جمله «من کنت مولاه فعلی
مولاه» که بدون شک از جملاتی است که بطور تواتر قطعی از رسول خدا (ص)نقل شده و
هیچکس را یارای تکذیب آن نیست.

هنوز مردم متفرق نشده بودند که جبرئیل امین نازل شد و این آیه را
برخواند:«الیوم اکملت لکم دینکم واتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا»-
امروز دین شما را به کمال رساندم و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را به عنوان
یک دین الهی برگزیدم. شگفتا تا آن روز دین کامل نشده بود و نعمت رسالت ناتمام بود
و حتی شریعت به عنوان یک شریعت پابرجا ثبت نشده بود. آیا حادثه ای از این عظیمتر
در تاریخ اسلام سراغ دارید؟!.

پس رسول خدا (ص)فرمود تا خیمه ای را برپا داشتند و مردم را فرمان داد تا با
امیرالمؤمنین (ع)بیعت کردند همه اصحاب و یاران پیامبر (ص)با آن حضرت بیعت نمودند
که در میان همه جمله ای از عمر در تاریخ بطور مسلّم ثبت است که به آن حضرت خطاب
کرد: به به! ای پسر ابوطالب! مولای من و مولای هر مؤمن و مؤمنه ای گشتی. حسّان بن
ثابت شاعر از رسول خدا (ص)اجازه خواست و اشعار جالبی در این زمینه سرود که بی‌شک
نشانۀ تسلیم همگان در برابر ولایت و خلافت آن حضرت است.

حسان بن ثابت در قسمتی از اشعار خود چنین گوید:

ینادیهم یوم الغدیر نبیهم                  بخمّ
وأسمع بالرسول منادیا

فقال فمن مولاکم و نبیّکم                       فقالوا
ولم یبدوا هناک التعامیا

الهک مولانا وأنت نبینا                     ولم
تلق منافی الولایه عاصیا

فقال له قم یا علیّ فاننی                       رضیتک
من بعدی إماما ً وهادیا

فمن کنت مولاه فهذا ولیّه                        فکونوا
له أبتاع صدق موالیا

هناک دعا اللّهم وال ولیّه                        وکن
للذّی عادی علیا ً معادیا

و یکی از شعرای ایرانی، ترجمه این اشعار را به نظم درآورده است:

پیمبر پاک رای،به امر حیّ قدیر         ندا
به امت نمودبه خم، به روز غدیر

بشنو زان پیشوا ندای بس دلپذیر              که
جبرئیل ستود بعصمت بی‌نظیر

کاکنون، باید کنی بدون سستی بیان

امر خدا را بخلق نترسی از دشمنان

سپس بپاخاست آن مظهر خلق عظیم       دست
علی را گرفت چون ید بیضا کلیم

بانگ رسایش دمید روح به عظم رمیم         بانگی
بس دلفزا قول رسول کریم

گفت که هر کس منم به جان و مالش ولی

هست و را بعدمن وی و مولی علی

راهنمای شما علی بود بعدمن                 علی
امام است و نیست جزوی کسی مؤتمن

علی بود پیشوا بر همه از مرد وزن            ملجأ
و مأوی بود علی به سرّوعلن

بار خدایا توئی به این رسالت گواه

که من نمودم عیان بر همگان شاهراه

ایندم آن شاه دین گشود دست دعا           که
بارالها تو باش دوست به اهل ولا

دشمن او را عدو تو باش بی منتها             یارانش
را تو باش يار به هر دوسرا

بارخدایا به لطف باش و را دستگیر

تا کند اندر جهان جلوه چوبدر منیر 

دشمنی با غدیر

دریغا! دیری نپائید که اکثرا ً آن بیعت را چنان فراموش کردند که گویا چنین
حادثه ای رخ نداده کینه ها و حسدها در سینه آن مردم به جوش آمد. دشمنی نیز همانند
دوستی چشم را کور و گوش را کر می‌کند.

امیرالمؤمنین (ع)مکرر از صحابه می‌پرسید آیا آن روز را به یاد دارید؟ و همگی
با سرافکندگی پاسخ مثبت می‌دادند. در روایت است که انس بن مالک گفت: من پیر شده ام
و از یادم رفته است. حضرت دعا کرد و گفت: خدایا اگر دروغ می‌گوید درد زشتی بر او
نازل کن که نتواند بپوشاند. و او به بیماری پیسی مبتلا شد که تا پیشانی او را فرا
گرفت.

همان روز نیز برخی از دشمنان از اظهار کینه خودداری نکردند. حارث قهری با
گستاخی از رسول خدا (ص)بپرسید: آیا این امر از جانب خدا است یا از پیش خود تصمیم
گرفته ای؟ فرمود: این امر خدا است. نابخرد بدبخت در حالی که پشت کرده بود گفت:
خدایا اگر از سوی تو است عذابی بر ما نازل کن. و هنوز لختی نگذشته بود که سنگی بر
سرش فرود آمد و او را به هلاکت رسانید.

پیامبر گرامی (ص)حجت را بر مردم تمام کرد تا هر که راه را بخواهد بیابد «لیهلک
من هلک عن بینه و یحیی من حی عن بینه». جمعیت مسلمانان بحدی بود که هیچکس را یارای
انکار و عدم اطلاع نبود. دستور لزوم ابلاغ به غایبان نیز داده شد؛ ولی انسان منحرف
برای پیروی از خواهشهای نفسانی خویش دستاویزی می‌جوید هر چند بداند که نادرست است
و همواره سعی می‌کند که خود را به تفکر در آن واندارد. دیده را برهم نهادند و
گفتند: این همه مقدمات و این همه تأکید فقط برای این بوده است که مردم را به دوستی
با علی (ع)دعوت نمایند!! گویا دوستی با دعوت و دستور محقق می‌شود. تازه همان را
نیز عمل نکردند و سالیان دراز بر فراز منابر و منائر آن حضرت را دشنام دادند و
نفرین نمودند.

اعلام عید

ائمه اطهار علیهم اسلام برای زنده نگه داشتن این حادثه، روز غدیر را از
بزرگترین اعیاد اسلامی اعلام نمودند. بلکه این مطلب از رسول خدا (ص)نیز نقل شده
است. در روایت است که آن حضرت فرمود: روز غدیر برترین اعیاد امت من است. روزی است
که خداوند برادرم علی را پرچم هدایت امت قرار داد و دین را کامل و نعمت را تمام
نمود و اسلام را برگزید». (بحارج 37 ص 109) امام باقر (ع)فرمود: شیطان در چهار روز
نالید: روزی که لعن شد و روزی که از آسمان اخراج شد و روز بعثت رسول خدا (ص)و روز
غدیر. (بحارج 37- ص 121).

حسن بن راشد گوید: از امام صادق (ع)پرسیدم: آیا برای مسلمانان عیدی غیر از فطر
واضحی هست؟ فرمود: آری اعظم و اشرف از آنها. گفتم: کدام روز؟ فرمود: روزی که
امیرالمؤمنین (ع)بعنوان رهبر مسلمانان نصب شد. و نظیر آن را نیز دیگران نقل کرده
اند. و برای این روز اعمالی نیز از ائمه علیهم السلام روایت شده است که تفصیل آن
در کتب ادعیه آمده است. همه اینها برای اهمیت دادن به اصل ولایت است.

اهمیت غدیر

اهمیت غدیر به دلیل اهمیت اصل ولایت است که ثبات و بقاء دین موقوف بر آن است
زیرا آن بزرگترین پایه دین است. روایات بسیاری در این زمینه وارد شده که صاحب
وسائل «ره» آنها را در اول کتاب وسائل نقل کرده است. امام باقر (ع)فرمود: «پایه
های اسلام پنج چیز است: نماز، روزه، حج، زکات و ولایت. و مردم به چیزی خوانده نشده
اند آن گونه که به ولایت خوانده شده اند». سایر روایات نیز به همین مضمون است.

بدون شک مسائل اسلام بسیار زیادتر از این چند چیز است ولی همه آنها در ولایت
داخل است مثلا ً جهاد، امر به معروف، نهی از منکر وو… همه از شئون ولایت است. در
روایت معتبر است که آخرین فریضه الهی ولایت است و پس از آن فریضه ای نازل نشده
(بحارج 37 ص 112).

و در روایت دیگر است که بر رسول خدا (ص)وحی نازل شد که من نماز و زکات و روزه
و حج را بر شما فرستادم و اکنون ولایت علی (ع)را می‌فرستم و این پنجمین است و من
آن چهار را بدون این پنجم نمی‌پذیرم.

ولایت مطلقه

از مجموع این روایات به دست می‌آید که منظور از پایه های دین، فرائض الهی است.
احکام اسلام متشکل از فرائض الهی و سنن رسول اکرم (ص)می‌باشد و بحث در فرق اساسی
میان این دو نوع تشریع مفصل است و این مقاله را گنجایش آن نیست. منظور فقط توضیح
این مطلب بود که چرا این پنج چیز را پایه های دین شمرده اند. ولی نکته اساسی همین
است که اصل ولایت مهمترین اصل دین و بالاترین فریضه الهی است و بدون آن هیچ عملی
از انسان پذیرفته نیست. اشتباهی بسیار بزرگ است اگر کسی تصور کند که منظور از
ولایت علی (ع)دوستی و محبت با او است و اکمال دین واتمام نعمت، معرفی او به عنوان
یک چهرۀ محبوب و دوست داشتنی است!!!.

مقدمه ای که رسول خدا (ص)برای جمله «من کنت مولاه فعلی مولاه» ذکر فرمود،
گویای صریحی است که مراد اولویت آن حضرت از مؤمنان برخود آنها است و این معنای
ولایت مطلقه است که هر دستوری دهد باید اجرا شود. او حاکم علی الاطلاق و ولی
مسلمین و رهبر جامعه است. بنابراین راهی برای تأویل این جمله و نادیده گرفتن واقعه
غدیر و توجیه کار پیشینیان نیست، و باید هر مسلمان منصفانه بیاندیشد و راه را از
چاه تشخیص دهد. «وان هذا صراطی مستقیما ً فاتبعوه ولا تتبعوا السبل فتفرقّ بکم عن
سبیله».

ولایت فقیه

امروز بحمدالله از آن ولایت پربرکت ثمره ای شیرین و گوارا نصیب ملت مسلمان
ایران که اکثریت قاطع آن پیرو آن ولی الله اعظم اند، شده است. باید بر این نعمت
الهی شکرگزار باشیم و قدر آن را بدانیم.

ولایت فقیه چیزی در مقابل ولایت اهل بیت نیست بلکه عین آن است فقیه بعنوان
نایب، احکام آنها را جاری می‌کند و مردم را به پیروی از آنان می‌خواند و ولایت ولی
عصر عجل الله فرجه را عملی می‌سازد پس همان درجه از اهمیت را دارا است و هرکس از
این ولایت الهی روی گردان باشد هیچ عملی از او پذیرفته نیست و به همین دلیل فقها
نقض حکم حاکم شرع یعنی مجتهد جامع الشرایط را جایز نمی‌دانند زیرا در روایت آمده
است: «الراد علیهم کالراد علینا و الراد علینا کالراد علی الله و هو فی حد الشرک
بالله»- آن کس که حکم ولی فقیه را رد کند حکم ما را رد کرده و آن که حکم ما را رد
کند حکم خدا را رد کرده و او در مرز شرک است. و بدون شک هیچ عملی از مشرک پذیرفته
نیست.

اکنون در زمان ما روشن شده است که ولایت عادل آگاه چه نقش اساسی در نگهداری
دین دارد و چگونه مردم را از انحراف به چپ و راست باز می‌دارد و چگونه مرزهای
اسلام را حفظ می‌کند و اصول شریعت را بر پا می‌دارد. وه چه کورند کینه توزانی که
این همه تغییر و تحول را نمی‌بینند و با دست آویز قراردادن برخی نارسائیها یا
اشتباهات متفرقه که حتی در دوران رسول اکرم (ص)نیز از مسئولین دیده می‌شد به نام
دین تیشه بر ریشه اش می‌زنند و ندانسته دعوت به ولایت غاصبان ولایت می‌کنند.