معاد
قسمت سوم
آيت الله حسين نوري
برهان دوّم
پاداش يا كيفر
منطق قرآن و حديث
اين دنيا كشتزاري است كه هر چه در آن
بكاريم در جهان ديگري محصول آن را برخواهيم داشت و ميوۀ آن را خواهيم چيد،
بنابراين زندگي ما هرگز در زندگي چند روز اين دنيا خلاصه نميشود و در دنبال اين
زندگي حيات ديگري كه حيات جاويد است، حيات كيفر و پاداش است و حيات ثواب و عذاب
است در انتظار ما است.
اين موضوع يكي از اصول مسلّم و
مستحكم دين مقدس اسلام بلكه كليّۀ و مستحكم دين مقدس اسلام بلكه كليّۀ اديان الهي
است كه با براهين قطعي نيز به ثبوت رسيده است.
در شمارۀ قبل يكي از براهين معاد كه
با «حكمت آفريدگار بزرگ عالم» ارتباط داشت بيان گرديد اكنون لازم است بذكر براهين
ديگر بتوفيق خداوند متعال بپردازيم:
برهان دوّم
اين برهان كه از «عدل خداوند» سرچشمه
ميگيرد و بر اين اساس است كه هرگز سرنوشت نيكوكاران و بدكاران يكسان نخواهد بود
از اين دو مقدّمه تشكيل مييابد:
1- در مباحث توحيدي با دلائل متقن به اثبات رسيده است كه
«آفريدگار عالم» عادل است يعني كارهاي او از نقص و عيب منزّه و ساحت مقدّس وي از
ظلم و ستم مبرّا و بر كنار است.
2- ميدانيم افراد بشر در دوران زندگي از لحاظ عمل به وظائفي
كه خداوند مقرّر داشته و عقل انساني نيز به آن حكم ميكند يكسان نيستند و ميان
آنها تفاوتهاي بسياري وجود دارد.
گروهي در سايۀ عقل و معرفت و ايمان، به نعمتهاي فراواني كه پروردگار متعال در
اين جهان بوجود آورده است پي ميبرند و موقعيّت هر يك از آنها را درك ميكنند و
خود را در مقام سپاسگزاري هر چند كه ناتوان ميبينند و ميگويند:
«هر نفسي كه فرو ميرود مُمِدّ حيات است و چون بر ميآيد مفرّح ذات پس در هر
نفسي دو نعمت موجود و بر هر نعمتي شكري لازم». ولي آن اندازه كه قدرت دارند سعي ميكنند
كه آنها را در راه صحيح و جلب خشنودي خداوند بكار ببرند.
اما عدّهاي نه باين نعمتها توجّه ميكنند و نه نعمت آفرين را ميشناسند بلكه
هر قدر نعمت الهي نسبت به آنها افزايش مييابد آنها به طغيان و كفران خود ميافزايند.
آيا اين دو گروه در صحنۀ عدل الهي ممكن است مساوي باشند؟
جمعي عمر خود را به بازيها و هوسبازيها ميگذرانند و به وظائفي كه انسان در
برابر خالق اين عالم و مخلوقات اين جهان دارد قيام نميكنند امّا دستهاي وقت و
عمر گرانبهاي خود را مغتنم ميشمارند و به انجام وظائف اعتقادي فرهنگي، سياسي،
اجتماعي، فردي، اخلاقي ميپردازند.
آيا اين دو طايفه در ميزان عدل و داد يكسانند؟
طبقهاي در زندگي خود جز افزايش و احسان و گذشت و بخشش و خدمت هدفي ندارند و
جمعي جز به لذّات شخصي و منافع فردي خود به چيز ديگري نميانديشند.
آيا ممكن است اين دو طبقه همسنگ يكسان باشند؟
گروهي شبهاي خود را با ياد خدا انجام عبادتهاي عارفانه بر اساس اخلاص اشتياق
و صفاي روح بسر ميبرند و روزهاي خويش را با جهاد در راه اسلام و ايثار و خدمت به
اجتماع در پرتو دانش و ايمان و بردباري بپايان ميرسانند كه مصداق بيان حضرت
اميرمؤمنان عليه السلام ميباشند.
كه در توصيف آنان فرمود:
«امّا الَّليلُ فَصاقُونَ اَقْدامَهُمْ تالينَ لِأجْزاء القُرانِ
يُرتّلُونَهُ تَرتيلاً يُحزنونَ به انفُسَهُمْ وَ يَسْتَثيروُنَ بِهِ دواءَ
دايِهمْ فَاِذا مَرّوا بِآيَة فيها تَشْويقٌ رَكَنُوا اِلَيْها طَمَعاً وَ
تَطَلَّعَتْ نُفُوسُهُمْ اِلَيها وَ ظَنُّوا اَنَّها نَصْبَ اَعْيُنِهِمْ وَاذا
مَرُّوا بِآيةٍ فيها تَخْويفٌ اِلَيْها مَسامِعَ قُلُوبِهمْ وَظَنُّوا اَنَّ
زَفيرَ جَهَنَّمَ وَ شهيقَها في اُصُول اذانِهُم فَهُمْ حانُونَ عَلي اَوْساطِهِمْ
مُفْتَرشُونَ لِجباهِهِمْ وَاكُفَّهِمْ وَرُكَبِهمْ وَ اَطرافِ اَقْدامِهِمْ
يَطْلُبُونَ اِلَي الله تعالي في فَكاكِ رِقابِهِمْ.
وَاَمَّا النَّهارُ فَحُلَماءُ عُلَماءُ اَبْرارُ اَتْقِياءُ».
يعني چون شب فرا رسد براي نماز و عبادت بر پا ميايستند و آيات قرآن را با
تأمّل و انديشه ميخوانند و با خواندن آن اندوههائي كه در دل آنها نهفته است موج
ميزند و آنان درمانهاي دردهاي خود را در آيات قرآني جستجو ميكنند، هرگاه در ضمن،
به آيهاي شوق انگيز و اميد بخش مي رسند چشم اميد بآن ميدوزند و با شوق و اشتياق به آن مينگرند و آن حالت
عرفاني چنان بر اساس يقين و اطمينان استوار است كه گوئي بهشت رد برابر چشم ايشان
است و آنرا آشكار ميبينند.
و هر گاه به آيهاي بر ميخورند كه در آن ترس و بيم منعكس ميباشد گوشهاي
دلشان را بر آن ميگشايند چنانكه گوئي شيون و فرياد اهل جهنّم در بيخ گوشهايشان
قرار دارد.
آنها در پيشگاه الهي قامتهاي خود را به عنوان ركوع خم ميكنند و براي سجود
پيشانيها و كف دستها و زانوها و اطراف
قدمهاي خود را بر روي زمين ميگسترانند و از خداوند متعال آزادي خويش را از عذاب
جهنّم درخواست مينمايند.
و چون روز پديد آيد آنان، بردباران، دانشمندان، نيكوكاران و با تقوايان ميباشند».[1]
ولي گروه ديگر چنان در برابر تعهّدها و مسئوليّتهاي انساني بيتفاوت هستند كه
شبهاي خويش را به سرگرميهاي بوالهوسانه و غفلت و روزهاي خود را در سايۀ حرص و آز
به جمع ثروت و تكاثر اموال و احتكار ميگذرانند و يا به بطالت تن در ميدهند و يا
در شهوات خود فرو رفتهاند.
آيا ممكن است در حساب خداوند عادل اين دو گروه يكسان باشند؟
طائفهاي از نويسدگان، قلم خود را در راه تربيت به كار انداخته حركتهاي افراد
و جوامع را در مسير تكامل مادّي و معنوي جهت ميبخشند و نهضتهائي را در راه
پيشرفتهاي بشري و آزادي واقعي هدايت ميكنند و با نوشتن مقالهها و كتابهاي مفيد
تحوّل فرهنگي اجتماعي و سياسي درخشاني را بوجود ميآورند كه ارزش كار آنها فقط با
خون شهدا مورد مقايسه قرار ميگيرد.
امّا طبقهاي از ارباب قلم با نيش قلم خود بذر نفاق و اختلاف و انحراف را در
مزرعۀ مغزها ميافشانند و قلم خود را در خدمت امپرياليستها و استعمارگران مستكبر
بكار مياندازند و يا باطل را به صورت حق جلوه ميدهند و يا بر اندام حق لباس باطل
ميپوشانند.
آيا جزاي اين دو طبقه ممكن است مساوي باشد؟
طائفهاي از حكمرانان در حكومت خود، جز اعلاي كلمۀ حق و احياي عدالت و اجراي
قوانين الهي هدفي ندارند ولي دستهاي از فرمانروايان در طي فرمانروائي خود غير از
تأمين لذّات شخصي و شعله ور ساختن آتش هوسهاي استكباري به چيز ديگري نميانديشند.
آيا اين دو گروه مساوي خواهند بود؟ آيا جهادگران و شهيدان راه حق با خونخواران
و مزدوران استكبار يكسان خواهند بود؟
و بالأخره بدكاران و جنايت پيشگان نيز با هم تفاوت دارند چنانكه نيكوكاران نيز
در پيمودن راه ايمان و تهذيب اخلاق و انجام كارهاي نيك داراي درجات و مراتب بسيار
متفاوت ميباشند و لذا جزاي بدكاران نيز نسبت به يكديگر و پاداش نيكوكاران نيز
نسبت بهم نميتواند متفاوت نباشد.
نتيجه
نتيجه اين دو مقدمه اين است كه چون خداوند عادل است لذا لازم است اين گروههاي
مختلف را مساوي قرار ندهد و بدكاران را به كيفرهائي كه شايستۀ آن ميباشند برساند
و به نيكوكاران نيز پاداشهائي را كه شايستگي آنرا دارند عنايت بفرمايد.
اين را نيز ميدانيم كه در «اين دنيا» نوعاً بدكاران به كيفر اعمال خود نميرسند
و نيكوكاران نيز پاداش كارهاي نيك خود را بدست نميآورند بلكه در بسياري از موارد
بدكاران در آغوش رفاه و راحتي بسر ميبرند در حالي كه نيكوكاران در دامن رنجها ميگذرانند
و انواع تلخيها و مصيبتها و گرفتاريها ميبينند.
بنابراين لازم است «خداوند عادل» صحنۀ ديگري بوجود بياورد تا در آن صحنه
نيكوكاران پاداش نيكي و بدكاران كيفر كارهاي زشت خود را ببينند يعني: آنچه را كه
اين دو گروه در كشتزار اين جهان كشتهاند برداشت نمايند.
منطق قرآن و حديث
اين برهان چنانكه ملاحظه كرديد بر اساس عقل استوار گرديده است ولي قرآن كريم
كه راهگشاي عقل و احاديث اهلبيت عليهم السلام كه مبيّن قرآن است در اين زمينه
مطالب فراواني را بيان و حكم عقل را تأييد و تثبيت مينمايند، مانند اينكه:
قرآن مجيد ميگويد: «و ما خَلَقنَا السَّماءَ وَاْْلأرضَ وَ ما بَينَهُما
باطِلاً ذلك ظَنُّ الَّذينَ كَفَروا فَوَيلٌ لِلَّذينَ كَفَروا مِنَ النَّارِ اَمْ
نَجْعَلُ الَّذينَ امَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ كَالْمُفسِدينَ في الْأرضِ
اَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقينَ كَالْفُجَّارِ»[2]
يعني: ما آسمان و زمين و آنچه را كه در ميان آنها قرار گرفته است هرگز بر اساس
باطل و بيهوده نيافريدهايم اين نوع تصوّر و پندار، پندار كافران است و واي بحال
كافران از آتش دوزخ آيا ما افرادي كه ايمان آوردند و اعمال شايسته انجام دادند را
با اشخاص مفسد كه در روي زمين فساد برميانگيزند و همچنين افراد باتقوا را با
فاجران يكسان قرار ميدهيم؟ هرگز».
و نيز ميفرمايد: «اَمْ حَسِبَ
الَّذينَ اجْتَرحوا السَيَّئاتِ اَنْ نَجْعَلَهُم كَالَّذينَ آمَنوا وَعَمِلُوا
الصَّالِحاتِ سَواءً مَحْياهُم وَ مَماتُهُمْ ساءَ ما يَحْكُمُونَ وَ خَلَقَ اللهُ
السَّمواتِ وَ اْلأَرضَ بِاْلحَقَ والِتُجري كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبْتْ وَهُمْ
لايُظْلَمُونَ»[3]
يعني: «آيا كساني كه مرتكب اعمال زشت و تبهكاري شدند چنين ميپندارند رتبۀ
آنها را مانند كساني كه بخدا ايمان آورده و اعمال شايسته انجام دادند، قرار ميدهيم
تا در زندگي و مرگ با هم يكسان باشند هرگز چنين نيست و كساني كه چنين قضاوت و حكم
ميكنند انديشه و قضاوت آنها باطل و بياساس است خدا آسمانها و زمين را بر اساس
حق آفريده تا سرانجام هر كسي بدون هيچ ستم، مجازات و پاداش هر عملي را كه انجام
داده است ببيند».
حضرت اميرمؤمنان عليه السلام ميفرمايد:
«حتّي اِذا تصَرَّمَتِ الاُمورُ وَ تقَضَّتِ الدُّهُورْ وَاَزِفَ النُّشُورُ
اَخْرَجَهُمْ مِنْ ضَرائحِ القُبُورِ وَاَوْكارِ الطُّيُورِ وَ اَوْجِرَةِ
السّباعِ وَ مَطارح الْمَهالِكَ سِراعاً اِلي اَمْره مُهْطِعينَ اِلي مَعادِهِ
رَعيلاً صُمُوتاً قِياماً صُفُوفاً يَنْفُذَهُم اَلْبَصَرُ وَيُسمِعُهُم الدّاعي عَلَيْهِمْ لَبُوسُ الأسْتِكانَةِ
وَضَرعُ الأسْتِسْلامِ وَالذِلَهِ قَدْضَلَّتِ اْلحيَلُ وَانْقَطَعَ الأمَلُ
وَهَوتِ اْلأفئدةُ كاظِمَةً وَخَشَعَتِ الأَصْواتُ مُهَينِمَةً وَاَلْجَمَ
الْعَرَقُ وَعَظُمَ اَلشَّفَقُ وَاُرْعِدَتِ الأسْماعُ لِزَبْرةِ الدّاعي اِلي
فٌَصْلِ الخَطابِ وَمُقايَضَةِ الْجَزآء وَتكَالِ الْعِقابِ وَنَوالِ الثّواب»
«يعني هنگامي كه رشتۀ كارهاي دنيا از هم گسيخت و روزگار سپري گرديد و انگيختن
مردم نزديك و قيامت بر پا شد خداوند آنان را در آغوش قبرها و آشيانۀ پرندگان و
لانۀ درندگان (منظور كساني است كه جسد آنها در دنيا طعمۀ پرندگان و درندگان گرديده
است) و ميدانهاي جنگ بيرون ميآورد در حالي كه آمادۀ انجام فرمان خداوند گرديده به
سوي معاد و جايگاه بازگشت كه خداوند براي آنها مقرّر فرموده به سرعت و تنيد ميروند
سپس ساكت و خاموش صف ميكشند در حالي كه خداوند بهمۀ آنها احاطه دارد در پيشگاه وي
ايستادهاند صداي منادي الهي به همۀ آنان ميرسد لباس خضوع و فروتني و فرمانبرداري
و ذلّت بر آنها پوشيده ميشود در آنروز مكر و حيله بكار نميآيد و آرزوها از بين
رفته است دلها افسرده و غمگين و صداها با خشوع توأم و دهان پر از عَرَق و ترس از
كيفر گناهان بر آنها سايه افكنده براي جدا شدن حق از باطل و پاداش كارهاي نيك و
كيفر كارهاي زشت و تباه آمادهاند و هيبت صداي منادي الهي گوشها را بلرزه در
ميآورد»[4]
و نيز ميفرمايد: «وَذلِكَ يَوْمٌ يَجْمَعُ الله فيهِ اْلاوَّلينَ وَالاخرينَ
لِنِقاشِ الْحِسابِ وَجَزاءِ اْلأعمال»
يعني در روز قيامت روزي است كه خداوند در آن روز براي حسابرسي و جزاي اعمال
همۀ انسانها را از گذشتگان و آيندگان گرد ميآورد[5]
و بالأخره اينكه روز قيامت روز جزا است موضوعي است كه در بسياري از آيات قرآن
متجلّي است و بطور كلي اين كتاب مقدس در 115 مورد از بازگشت كيفر و پاداش اعمال
انسانها به آنان با تعبير «جزاء» سخن گفته است و ما هنگامي كه اين كتاب بزرگ الهي
را مورد مطالعه قرار ميدهيم اين قبينل عبارات را كه ما را به حقيقتي كه گفتيم
رهنمون ميگردد فراوان ميبينيم:
«اَلْيَوم تُجري كُلِّ نَفْسٍ بِما كَسَبْتْ»[6]
يعني: امروز هر كسي به جزاي آنچه را كه انجام داده است خواهد رسيد.
«اَلْيَوْمَ تُجْزَوْنَ ما كُنتُمْ تَعْلُمونَ»[7]
يعني: امروز هر آنچه را كه انجام دادهايد به جزاي آن خواهيد ريد.
و بالاخره تعبيراتي ماندن وَ كذلِكَ نَجْزي المُجرِمينَ، نَجْزي الظّالِمينَ،
نَجْزي المُفْتَرينَ، نَجْزي القَوْمَ المُجْرِمينَ، نَجْزي المُحْسِينَ، يَجزي
اللهُ المُتَّقينَ، لِيَجْزي اللهُ الصادِقينَ بِصِدقِهِمْ[8]،
لِيجزي الّدين اَساؤُ بِما و يَجْزِيَ الَّدينَ اَحْسَنُوا بِالْحُسْني[9]
يعني: ما گناهكاران ستمكاران و تهمت زنندگان را به كيفر ميرسانيم و به
نيكوكاران متقين و راستگويان پاداش ميدهيم تا آنانكه مرتكب كارهاي بد و ناپسند
گرديدند و نيز كساني كه به انجام كارهاي نيك پرداختند هر يك جزاي اعمال خويش را
دريابند.