فتنه و ایمان

آيت الله محمدی
گيلانی

فتنه و ايمان

(9)

·       
اعتراض بر اشتمال
قرآن بر متشابه

·       
 آنكه قرآن خود را نور
و فرقان بين حق و باطل معرفی می كند ، مورد اتّفاق بيگانه و يگانه است * موقيت
رسول الله صلی الله عليه و‌ آله و عترت اطيبين عليهم السلام نسبت به قرآن ، مقام
تعليم و تبيين است ، و معجزه بودن قرآن كريم برهانی است بر اين مدعا * دو روايت در
اين باره از شيعه و سنی * يگانه وسيله̾ متين برای اتحاد بين فرق مسلمين ، قرآن است
و بس * حديث : تركتكم علی البيضاء ليلها كنهارها * معذلك همين قرآن است كه
متشابهات خويش ، اهل زيغ و دلباختگان گنده نمائی را آن چنان تر می كند ! *
تجاوزگران به ناموس افكار و عقائد ، از اين طريق فرقه های متخاصم می سازند *
داستان حنابله با محمدبن جرير طبری كه هزارها دوات و قلم به سويش پرتاب نمودند و
خانه اش را سنگباران كردند * شطّاری و طرّاری هيتلر * دست آويز كردن آثار به وسيله
خوارج و عافيت طلب ها و قرامطه و غير اينها * و بنابراين اگر همه̾ قرآن  محكمات می بود به غرض و هدف نزديكتر نبود ؟

 

مقالات مربوط به فتنه
خصوصا حدوث فتنه و تفرق امت بفرقه های گوناگون از ناحيه متشابهات قرآن اعتراض
برانگيز است به اين توضيح :

آشنايان با قرآن چه
پيروان دين اسلام و چه بيگانگان ، دريافته اند كه قرآن خود را نور و رهنما و گواه
روشن و فرقان بين حق و باطل معرفی می كند ،‌و قاطعانه اعلان می نمايد كه تبيان هر
چيز است و همه مبهمات و معضلات به وسيله̾ آن تبيين و تحليل می شود و موقعيت رسول الله
صلی الله عليه و آله را نسبت به خويش ، موقعيّت معلم می شمارد و بديهی است كه معلم
وظيفه و شأنش در مقام تعليم ، ارشاد فهم متعلّم است به معانی و مقاصدی كه درك آنها
برای‌ وی‌دشوار است و به عبارتی : حقيقتی ‌تعليم همانا ، تسهيل طريق و عبور دادن
متعلّم به سوی‌مقصد است از راه مستقيم ، به گونه ای كه با ترتيب و اسلوبی منظّم در
تعليم تلقی معنای مطلوب بر ذهن متعلّم آسان می گردد و به رنج ترتيب و تنظيم و
اتلاف عمر در اين جهت مبتلا نمی‌شود و همين است مقصود از آيه̾ كريمه : « وانزلنا
اليك الذكر لتبين للنّاس ما نزّل اليهم » ( سورة النمل ـ آيه 44 ). ما كتاب شريف
كه يادآور احكام فطرت است بر تو نازل نموديم تا برای مردم آنچه به سویشان فرود
آمده تبيين نمائی .

و همچنين آيه مباركه
: « و يعلّمهم الكتاب و الحكمة »  ( سورة
الجمعة ـ آيه 2) و امثال اين آيات كه بيانگر مكانت رسول الله صلی الله عليه و آله
و موقعيت حضرتش نسبت به قرآن است  و آن
همانا تبيين معانی‌ و تعليم محتوای كتاب و تفاصيل احكام و قصص و معاد است و معجزه
بودن قرآن كريم نيز خود برهانی است روشن بر اينكه شأن رسول الله صلی‌الله عليه و
آله همين است ، زيرا كتابی كه عموم مردم ( اعم از مردم موجود در عصر نزول قرآن و
مردم آينده الی يوم القيامة ) را دعوت می‌كند كه در قرآن تعقّل و تدبّر كنند ،
خصوصا آيه̾ شريفه̾ « افلا يتدبرون القرآن و لو كان من عند غير الله لوجدوا فيه
اختلافا كثيرا » ( سورة النساء ـ آيه 82 ) :

چرا با تدبّر و ترتيب
صحيح در قرآن نمی‌انديشند ؟! و چنانچه اين كتاب از جانب غير خدای متعال می‌بود ،
مسلّم اختلاف بسياری‌ در آن می‌ يافتند طبيعی است كه ملتزم است ، مدلولات و معارف
آن ، برای اهل تدبّر و تعقّل ، قابل درك و نيل است و انسان با نصفت و وجدان به
وسيله تدبّر و انديشه در آن ، می يابد كه از سوی پروردگار است ، و بنابراين با
توجه به مقام چنين دعوتی‌ ، معنا ندارد كه برای فهم آن به غير رجوع گردد زيرا حجيت
غير با آن ، تثبيت می‌شود ، و چنانچه بيان غير ، آن را حجت قرار دهد ، مستلزم دور
محال است .

پس قرآن شريف خود نور
فرقان بين حق و باطل است و رسول صلی‌الله عليه و آله ، و عترت طاهرين آن حضرت
عليهم السلام كه آنان را ، طبق حديث متفق عليه بين فريقين : « انّی تارك فيكم
الثقلين كتاب الله و عترتی … » قائم مقام خويش فرموده ، مقام تعليم و تبيين را
دارند و نبی اكرم صلی‌الله عليه و آله به امّت توصيه فرمودند كه هنگام فراگيری
فتنه ها جملگی به قرآن پناهنده شوند و به نور آن استضائه نموده تا از ديجور فتنه
ها رهائی يابند : « اذا التبست عليكم 
الفتن كقطع الليل المظلم فعليكم بالقرآن ، فانه شافع مشفّع و ما حل مصدق ،
من جعله امامه قاده الی الجنة و من جعله خلفه ساقه الی النار و هو الدليل يدل علی
خير سبيل و هو كتاب تفصيل و بيان و تحصيل و هو الفصل ليس بالهزل … » ( ج 1 ص 2
از تفسير عياشی و ج 92 ص 17 از بحار الانوار ) .

هنگامی‌ كه فتنه ها
همچون پاره های شب ديجور بر شما بمانند پوششی احاطه كند ،‌بر شما است كه جملگی‌ به
قرآن تمسّك جوئيد چه قرآن شافعی است كه شفاعتش پذيرفته شده و شاكيی است كه شكوه اش
مورد تصديق است ، هر كس قرآن را پيش روی خويش قرار دهد ، او را به بهشت می‌كشاند و
هر كس قرآن را پشت سر خويش قرار دهد ، او را به آتش ميراند ، قرآن دليلی‌ است كه
به بهترين راه دلالت می نمايد و قرآن كتابی است روشن و در آن تفصيل هر چيزی است و
گزيده̾ هر مطلوبی در آن است و قرآن فاصل و جداساز بين حق و باطل است و ناگزيدگی در
حريمش راه ندارد .

محدّث كبير ترمذی در
سنن از برادرزاده̾ حارث اعور « حارث همدانی جدّ شيخ بهائی ره » نقل كرده كه عمويش
جناب حارث گفت كه اميرالمؤمنين عليه السلام فرمودند : « … اما انّی سمعت رسول
الله صلی‌ الله عليه و سلم يقول : الا انّها ستكون فتنة ، فقلت ما المخرج منها يا
رسول الله ؟ قال : كتاب الله فيه نبأ ما كان قبلكم و خبر ما بعدكم ، و حكم ما
بينكم ، و هو الفصل ليس بالهزل . من تركه من جبّار قصّمه الله ومن ابتغی الهدی في
غيره اضلّه الله و هو حبل الله المتين و هو الذكر الحكيم … » ( ج 5 ص 172 ) .

شنيدم از پيغمبر اكرم
صلی‌ الله عليه و سلم كه می ‌فرمودند : هان كه فتنه پديد خواهد آمد ، عرض كردم :
راه خروج از آن فتنه چيست يا رسول الله ؟ فرمودند : كتاب خدا ، در آن است اخبار
مهم عبرت انگيز گذشتگان و خبر های آيندگان و حكم مابينتان و آن كتاب ، فاصل بين حق
و باطل است و هزل و لا طائل نيست ، هر زورگوئی كه آن را ترك كند خدای‌ هلاكش
گرداند و هر كس كه از غير قرآن هدايت جويد ، خدای‌ گمراهش خواهد نمود قرآن وسيله̾
الهی‌ محكم و يادآور ميثاق فطرت است با روش حكيمانه .

و ظاهرا مراد از حديث
نبوی : « وايم الله لقد تركتكم علی البيضاء ليلها كنهارها لايزيغ عنها بعدی الّا
هالك » كه در سنن ابن ماجه قريب به اين تعبير ( ج 1 ص 6 ) آمده ، ملت و طريقه ای
است كه قرآن رهنما و دليل آن است : « ان هذا القرآن يهدی للّتی هي اقوم » و آيات و
روايات ديگر از فريقين يعنی شيعه و سنی در اين باره آنقدر است كه استقصاء آنها
تأليف كتاب مستقلی را مقتضی است .

و معذلك می‌ بينيم هر
صاحب مذهبی از مذاهب مختلف منسوب به اسلام و رئيس هر فرقه ای از فرق اسلامی در
اثبات مذهب خود به قرآن متمسك می شود و اين استدلال های متقابل به خاطر اين است كه
قرآن مبين در عين مبين بودن مشتمل بر آيات متشابهی است كه برای‌ اهل زيغ و تيره در
و نان برتری جو ، وسيله و دست آويزی است تا به مقاصد شوم خويش نائل شوند و به حريم
عقائد و افكار اهل كتاب واحد و قبله واحد و نبی واحد ، تجاوز كنند و امت واحده را
به فرقه هائی متخاصم مبدّل سازند !

ياقوت حموی در معجم
الادباء‌ اين داستان اسف انگيز را آورده است :

« چون محمد بن جرير
طبری از طبرستان به بغداد بازگشت ابوعبدالله جصاص و جعفربن عرفه و بياضی به
مقابله̾ با او برخاستند و پيروان مسلك حنبليه تحرك شده قصد وی نمودند و در مسجد
جامع روز جمعه او را درباره̾ احمدبن حنبل زير سؤال بردند كه احمد را چگونه ميداند
؟ و از حديث « جلوس بر عرش  » پرسش نمودند
.

او در پاسخ گفت : اما
خلاف احمد بن حنبل در آراء فقهی قابل اعتناء نيست گفتند فقهاء او را در اختلافات
فقهی ذكر كرده اند ، پاسخ داد : من نديده ام كسی از وی روايت كرده باشد و نيز
نديده ام كه دارای اصحاب مورد اعتمادی باشد، و اما حديث « جلوس بر عرش » امری‌ است
ممتنع ، آنگاه اين بيت را انشاء كرد :

سبحان من ليس له انيس
و لا له في عرشه جليس  و چون حنابله  واصحاب حديث اين كلام را از طبری شنيدند ، بر
وی پريدند ، دواتها و قلم ها را بسويش پرتاب نمودند و گفته شده : تعداد مهاجمان به
هزارها نفر می رسيده، پس طبری برخاسته و به خانه خود رفت و آنان خانه اش را
سنگباران كرده به گونه ای كه در جلو در خانه̾ وی تلّ عظيمی از سنگ پديد آمد و
نازوك رئيس انتظامی‌ شهر با ده هزار مأمور انتظامی به سوی خانه̾ طبری روان شدند و
او را از خشم مردم تحميق شده نجات دادند و يك شبانه روز در آنجا توقف نمود و دستور
داد سنگ ها را از جلو خانه اش بردارند و در اين اثناء برخی از اصحاب حديث كه
احمدبن حنبل را هم نشين خدا « والعياذ بالله » در عرش می دانسته اند ابياتی بر در
خانه طبری نوشتند كه از آن جمله است :

لأحمد منزل لا شكّ
عال اذا وافی الی الرحمن وافد فيد نيه و يقعده كريما علی‌ عرش …….

طبری پس از اين واقعه
ناگزير خانه نشين شد و كتاب مشهور خود را در عذرخواهی از حنابله نوشت و متذكر مذهب
خود شد و كسانی را كه گمانی جز آن درباره اش داشته اند تكذيب نمود و كتاب را بر
آنها خواند و ابن حنبل را به برتری ياد كرد و مذهب وی را متذكر شده و اعتقادش را
صواب دانست ! … ( ج 18 صفحه 57-59 )

تاريخ شگفتی های‌
بسياری را در ابعاد مختلف زندگی بشر يادآور است كه اسف انگيزتر از همه̾ آنها
داستان تجاوز به افكار و عقائد مردم است كه تاريك دلان طرّار حتی بدون دست آويز
نمودن كتاب و آثار الهی ، بلكه فقط با انتخاب واژه های‌ فريبا ، ماهرانه جلو فهم
مردم ساده لوح را گرفته و شطّارانه ، افكار و عقائد آنان را به يغما برده اند ، از
« پاولو » دانشمند روسی نقل شده كه گفته است : « می‌ توان شرائطی به وجود آورد كه
انسان ها را تبديل به افرادی بی اراده و اتومات نمود » و رمز توفيق هيتلر در جهان
سوزی ، انتخاب همين طريقه بوده است و اين نقاش ، امتيازش در طراری بوده و نه در
نقاشی ، او و وزير تبليغاتش گوبلز چنان در اين فنّ ماهر بودند كه توانستند تقريبا همه
دانشمندان و متفكران و ديگر اقشار كشور آلمان را كه قلب تمدن قاره اروپا به شمار
می آمده ، بی‌ اراده و اتومات سازند و كوركورانه به دنبال خويش بكشانند و هيتلر با
شناخت روانی ‌كه از مردم داشت ، سخنرانی های‌ خويش را در انبوه صد هزار نفری هنگام
غروب يا شب كه مردم خسته و بی حالند و مجالی برای‌ انديشيدن ندارند ، ترتيب می داد
مضافا به نورافكن های قوی و نواختن مارش ها و موزيك ها‌ی حساب شده كه طرّاری و
تحميق وی مؤثر تر واقع شود.

باری ! اهل زيغ و
دلباختگان گنده نمائی ، بسا كه بدون تشبّث به متشابهات كتاب و سنت ، رهزنان انديشه
های مردم می‌شوند و به روح و ناموس عقيدتی آنان تجاوز می كنند ، تا چه رسد كه دست
آويزی از متشابهات كتاب و سنت بيابند ، در اين صورت است كه از حبّه قبّه می سازند
! و فتنه ها به پا نموده و خون ها به خاك می‌ ريزند.

پديدآوران فرقه خوارج
علاوه بر احتجاج به متشابهات كتاب ، به متشابهاتی از آثار مانند : « صفوا سيوفكم
علی عواتقكم ثم أبيدوا خضراء هم » . شمشيرهايتان را بر گرده تان بگذاريد و جماعت
مخالف خود را تباه كنيد .و: « و لا تزال طائفة من امتی ظاهرين علی الحق لايضرّهم
من خالفهم » . همواره طائفه ای از امتم پشتيبان حقّند ، زيانی از مخالف نمی بينند
. احتجاج نمودن چه فتنه هائی در طول تاريخ انجام دادند !

و زرنگ های‌ دلباخته
زندگی و خور و خواب و زن و عيش و نوش نيز به آثاری مانند : « عليكم بالجماعة فان
يدالله عزّ و جلّ عليها » . همرنگ جماعت شويد و همراه آنان باشيد كه قدرت خداوند
عزّ و جلّ پشتيبان جماعت است . و : « صلّوا خلف كلّ برّ و فاجر » . پشت سر نكوكار
و بدكار نماز بگذاريد تمسّك جسته چه بی‌ تفاوتی هائی به ارث گذاشتند !

و مرجئه بودند كه با
استدلال به مثل اثر : « من قال لا اله الا الله » فهو فی الجنة ، قيل : وان زنی و
ان سرق ؟ قال : و ان زنی و ان سرق‌» هركسی كه لا اله الا الله گفت در بهشت است ،
عرض شد : اگر چه زنا و دزدی كرده باشد ؟ فرمودند : اگر چه زنا و دزدی كرده باشد ،
چگونه خط بطلان بر نكوكاری ها كشيدند و ترويج فساد اخلاق و اعمال شنيع نمودند !

و نظائر اين ها از
آثاری كه دست آويز قرامطه و باطنيه و ملاحده و برخی از متكلمان گرديد و تأويلات
ركيك و برداشت های‌ سوء از آنها كردند كه فقها و متفكران متعهد اسلام ناگزير شدند
بر رد آنان ، كتاب و مقاله بنويسند و خود امام احمد بن حنبل بر ردّ سوء برداشتی كه
زنادقه و جهميّه از متشابهات قرآن كرده بودند ، كتابی تصنيف نمود و اعوجاجات آنها
را روشن ساخت و در اين راه چه مواهبی از اعمار و اوقات گرانبها مصرف گرديده تا
شبهات ناشی از متشابهات را دفع و رفع كنند !

آيا اگر همه̾  قرآن آيات محكمات می بود يا از متشابهات خالی
می‌شد نزديكتر به هدف يعنی هدايت بشر و سعادت او نبود؟ آيا در اين صورت بهانه از
دست زيغ و كژدلان ، گرفته نمی شد و مادّه فتنه و سوء تأويل قلع نمی‌گرديد ؟ و جلو
اين همه فريبكاری و گمراهی مسدود نمی شد ؟ وعفّت عقائد ، از تجاوز فاجران قديس نما
مصون نمی ماند ؟ و موهبت عمر و وقت در مقام ردّ شبهات ، به هدر می رفت ؟

مگر نه اين است كه
خداوند متعال لطيف است ؟ و لطف يعنی انجام عملی كه طرف را به مقصد صاحب لطف نزديك
سازد مثلا : اگر كسی را به ضيافت دعوت كنيد و می دانيد او اجابت نمی كند مگر
مركوبی برایش ارسال نماييد اين فرستادن وسيله سواری را لطف می گويند كه خوانده شده
به مهمانی را به مقصد ميزبان نزديك می كند و بنابراين آيا قائده لطف، اقتضاء ندارد
كه قرآن از متشابهات خالی باشد ؟ آيا خلوّ از متشابهات ، با ملاحظه تفسيری كه از
معنی لطف به عمل آورديم ، لطف نيست ؟

و حاصل اين اعتراض
ديرينه آنكه راز اشتمال قرآن مجيد بر متشابهات ، چيست ؟ وچرا بسياری از اخبار نيز
از سنخ متشابهات است ؟ آيا راز وقوع متشابهات در كتاب و سنت ، متفاوت است يا مشترك
؟

                                                                                                    
ادامه دارد