مبعث پیامبر «ص»

مبعث پیامبر «ص»

در دورانی که تاریکی جاهلیّت، جهان
انسانیّت را فرا گرفته بود و روز به روز بر ظلم و فساد و تباهی افزوده می شد؛
سنتهای پیامبران فراموش شده و بت پرستی عالمگیر شده بود، نوری از مکّه تابید که همه
عالم را فراگرفت و آتشفشانی خروشید که بنیان ظلم و ستم را برانداخت. خداوند مهربان
منّت گذاشت و رحمت خویش را در انسانی متجلّی ساخت که قافله بشریّت را به اوج سعادت
رهنمون گشت و تاریکیها را شکافت. فجری بود که شب تیره جهل را درید و آفتابی بود که
گرمی و نور  خویش را تا ابد بر صحرای
تفتیده انسانیّت ارزانی داشت تا بذرهای لایق برومند و غنچه ها بشکفند.

«لقد منّ الله علی المؤمنین اذ بعث
فیهم رسولاً من انفسهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة وان
کانوا من قبل لفي ضلال مبین»

خدا بر مؤمنان منّت گذاشت که در میان
آنان پیامبری از خود آنان برانگیخت تا بر آنها آیات خدا را بخواند و آنان را رشد و
تعالی بخشد و حکمت و کتاب خدا را بیاموزد، هر چند پیش از آن در گمراهی آشکاری می
زیستند.

در بیست و هفتم رجب بنا بر قول مشهور
که شاید میان علمای شیعه مورد اتفاق باشد اوّلین آیه قرآن برآن حضرت نازل شد. «کوه
حراء» که در نزدیکی مکّه قرار دارد، مدتها پیش از آن روز شاهد عبادت و تفکر و خلوت
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بود که در غاری از غوغای بت پرستان پناه می برد
و با خدای خویش خلوت می کرد. آن روز فرشته وحی، جبرئیل امین فرود آمد و پنج آیه از
اوّل سوره علق را بر آن حضرت نازل نمود:

«اقرأ باسم ربّک الذي خلق خلق
الانسان من علق اقرأ و ربّک الاکرم الذي علّم بالقلم علم الانسان مالم یعلم»:

بخوان بنام پروردگارت که جهان را
آفرید. و انسان را از خون بسته به وجود آورد. بخوان که پروردگار گرامی تو همان است
که به وسیله قلم تعلیم داد. و انسان را آن چه نمی داند آموخت.

شاید سایر آیات این سوره نیز همان
روز و در همان غار نازل شده باشد. و بدین ترتیب اسلام با دستور علم و دانش و نشر
آگاهی و رسالت قلم متولد شد.

پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و
آله از کوه فرود آمد در حالی که بدن مبارکش به شدت می لرزید و گوئی تب شدیدی بر آن
حضرت عارض شده بود. و همواره در طول مدت رسالت هنگام نزول وحی آثار آن بر چهره
مبارکش هویدا بود، بدنش سنگین می شد و عرق از پیشانیش می ریخت. خدیجه علیهما
السّلام همسر مهربان آن حضرت او را استقبال نمود و چون دگرگونی حال او را دید
جریان را از او پرسید. خدیجه او را تشویق نموده و برای موفقیتش دعا کرد. آن حضرت
فرمود: «دثّرینی»، یعنی مرا بپوشان. اینجا بود که پس از اندکی، آیات سوره مدّثر
نازل شد:

«یا ایها المدّثر قم فانذر و ربّک
فکبّر و ثیابک فطهّر و الرجز فاهجر ولا تمنن تستکثر»:

ای آن که خود را در رختخواب پیچیده
ای برخیز و خلق را از عواقب بدیها بترسان و اندرز ده و خدای را به بزرگی یاد کن و
دامن خویش را پاک نگهدار و از هر ناپاکی و پلیدی دوری بجوی و احسان خود را بر مردم
منّت منه و ان را بسیار مشمار.

وحی دوم به این معنی بود که اسلام
دین قیام و اندرز و حق گوئی است نه دین آرامش و سکون و سکوت. اسلام فقط خدا را
بزرگ می داند و هر گونه برتری جوئی را منع می کند. اسلام دعوت به پاکی و پاکدامنی
و حسن خلق و تواضع می نماید. برنامه دعوت دیگران بر این وحی بر رسول خدا صلی الله
علیه و آله نازل شد. ولی مدتهای طولانی فقط خدیجه همسر گرامی آن حضرت
وامیرالمؤمنین علیه السّلام دست پرورده آن بزرگوار تنها کسانی بودند که به او
ایمان آورده و پشت سر او نماز می گذاردند.

مهمترین حادثه اسلام

تاریخ گویا نیست و تحقیق این مسائل
تاریخی بسیار مشکل است. مهمترین حادثه اسلام بعثت است. وهنوز در روز و حتی ماه آن
اختلاف است. گر چه از نظر شیعه مسلم است که بعثت در بیست و هفتم رجب بوده ولی
علمای عامه آن را در ماه رمضان می دانند و در روز آن اختلاف دارند و برخی آن را
دوازدهم ربیع الاوّل ذکر نموده اند. و ظاهراً منشأ این توهّم که بعثت در ماه رمضان
بوده آیاتی است که دلالت دارد بر نزول قرآن در این ماه. ولی ظاهراً نزول قرآن در
ماه رمضان و در خصوص شب قدر معنای دیگری دارد که این مقاله را گنجایش بحث از آن
نیست.

اختلاف دیگر در این است که آیا قرآن
در آغاز بعثت نازل شده یا ابتدا مطالب به گونه ای دیگر برآن حضرت القاء می شده
است. در روایت است که آن حضرت در سی و هفت سالگی در خواب می دید که او را «یا رسول
الله» می خوانند. و در بعضی روایات است که مدتی آن حضرت صدا را می شنید و کسی را
نمی دید. ولی مشهور میان علما ومقبول از روایات همین است که اولین آیات قرآن در
بدو بعثت و در بیست و هفتم رجب نازل شده است.

البته این بعثت به معنای اعلام رسمی
شریعت و دستور تبلیغ و فرمان مأموریت است و گرنه آن حضرت از بدو امر همه مطالب را
می دانست. واضحترین سند در این رابطه خطبه امیرالمؤمنین علیه السّلام است که
فرمود:

«و لقد قرن الله به صلی الله علیه و
آله من لدن ان کان عظیما اعظم ملک من ملائکته یسلک به طریق المکارم و محاسن اخلاق
العالم لیله و نهاره…:

از دوراان کودکی آن حضرت خداوند
عظیمترین فرشته از فرشتگانش را بر او موکل نمود که او را به راه مکرمتها سوق دهد و
به بهترین اخلاق جهانیان شب و روز وادارد… بنابراین ارتباط او با عالم غیب تازگی
نداشته. و بعثت چهل سالگی یا کمتر از آن بمعنای لزوم تبلیغ و دعوت دیگران و نزول
شریعت بوده است. و این دعوت نیز تدریجی بوده و ظاهراً سالها فقط امیرالمؤمنین علیه
السّلام و حضرت خدیجه سلام الله علیها پیروان آن حضرت بودند و سپس لزوم دعوت
نزدیکان نازل شد. در آیه:«وانذر عشیرتک الاقربین» یعنی عشیره و نزدیکان خود را
دعوت کن و از عذاب خدا بترسان. که این دعوت خود نیز داستان جالبی دارد. و سپس دعوت
عمومی لازم شد که بر اساس بعضی روایات آیه:«فاصدع بما تؤمر و اعرض عن المشرکین» در
این مرحله نازل شده است: به صراحت مأموریت خود را اعلام کن و از مشرکان روی
بگردان. یعنی از نپذیرفتن آنها دلسرد مشو و به تبلیغ خود ادامه ده.

و بدین گونه اسلام بعنوان دین جهانی
و همگانی بر عالم عرضه شد و بر افق انسانیت پرتو افشانی کرد و روز به روز بر درخشش
و نورانیتش افزوده شد.

به امید آن روز که در جهان بشریت
تاریکی نماند و همه عالم را نور اسلام فراگیرد.