دانستيهائي از قرآن

دانستنيهائي از
قرآن

خادم و خائن را
به يک چشم ننگريد

((ام حسب الذين
اجترحوا السيئاتان نجعلهم کالذين آمنوا و عملوا الصالحات سواء محياهم و مماتهم ساء
مايحکمون.))        (سوره جاثيه-/آيه 21)

آيا کساني که به
ارتکاب اعمال زشت پرداخته اند،پنداشتند که ما آنها را مانند کساني قرار مي دهيم که
ايمان آورده و عمل صالح انجام داده اند که مرگ و زندگيشان يکسان باشد؟ چه بد داوري
مي نمايند!

اجترحوا السيئات:
اجتراح از جرح گرفته شده و جرح بگفته راغب عبارت از اثري است که بواسطه بيماري بر
روي پوست بدن بر جاي مي ماند و سيئات جمع سيئه و به معني((ما تسوء بها صاحبها))
است يعني چيزي که به مرتکب آن آسيب مي رساند و نقطه مقابل آن حسنات و حسنه مي
باشد.

بنابراين جمله
فوق اشاره به اين واقعيت است که گناه ير روح و روان انسان اثر نامطلوب مي گذارد و
سرشت پاک و الهي او را جريحه دار و آلوده مي سازد.

امام صادق عليه
السلام در رابطه با تاثير سوء سيئات از حضرت عيسي((ع)) روايت مي نمايد که فرمود:
موسي بن عمران((ع)) به شما دستور دادند، زنا ننمائيد و من به شما امر مي کنم که
فکر زنا را هم به خاطر خطور ندهيد تا چه رسد به انجام آن، زيرا آنکه انديشه زنا
نمايدمانند کسي باشد که در عمارتي زيبا و مزين آتش افروزد و در نتيجه دود ناشي از
آتش، تزئينات عمارت را خراب نمايد گرچه خود عمارت آتش نگيرد.[1]

بنابراين طبيعي
است که ميان گنه پيشگان و خداباوراني که اعمال شايسته انجام مي دهند تفاوت وجود
داشته باشد. بگفته ابن عباس اولين مصاديق اين آيه جمعي از مشرکان اموي و عده اي از
مؤمنان بني هاشم و از آنجمله علي بن ابيطالب و حمزة بن عبدالمطلب بودند که زندگي
دسته اول تا سرحد مرگ براي نابودي اسلام به کار گرفته شد و حيات و شهادت دسته دوم
در خدمت پاسداري از ارزشهاي والاي اسلامي قرار گرفته بود.و اينجاست که قرآن کريم،
هرگز حيات و ممات اين دو گروه را با هم برابر نمي داند چرا که در فرهنگ قرآن گاهي
حيات و موت، مفهومي وسيع تر از آنچه در نظر ما است پيدا مي نمايد، در اين رابطه مي
بينيم قرآن مشرکان را مردگاني بي بهره از حيات مي شمرد((اموات غير احياء))[2]
و شهدا را زندگاني جاويد، چنانچه در سوره بقره مي خوانيم: (( ولا تقولوا لمن يقتا
في سبيل الله اموات بل احياء))[3]
به کساني که در راه خداوند جان باخته اند مدگان نگوئيد بلکه آنان زندگانندو در
سوره آل عمران از اين گامي فراتر نهاده و فرموده آنها را مرده نپنداريد.[4]
و بدن ترتيب مي بينيم حيات و مرگ هر انساني در عقيده و عمل او که هويت انساني او
را تشکيل مي دهد در ارتباط است.وبگفته مولوي :

مرگ هر کس اي پسر
هم رنگ اوست              آينه صافي يقين
هم رنگ اوست

اي که مي ترسي ز
مرگ اند فرار                     هان ز
خود ترساني اي جان هوشدار

زشت روي توست ني
رخسار مرگ                  جان و تو همچون
درخت و مرگ برگ

بنابراين آيه ياد
شده اين درس را به همگان به خصوص کساني که مسئوليتي را در جامعه پذيرا شده اند مي
آموزد که به خياتنکار و خدمتکار به يک چشم ننگرند چنانچه اميرالمومنين عليه السلام
به مالک فرماندار حضرت در مصر موکدا توصيه مي نمايد: ((و لا يکونن المحسن والمسيء
عندک بمنزلة سواء فان في ذلک تزهيدا لا ها الاحسان في الاحسان و تدريبا لا هل
الاسائة و الزم کلا منهم ما الزم نفسه))[5]
نبايد نيکوکار و تبه کار در نزد تو از موقعيتي همسان برخوردار باشند چرا که چنين
روشي نيکوکاران را در انجام کار نيک بي رغبت و بدکاران را به اعمال زشت وا مي دارد
و هر يک از آنان را به آنچه انتخاب نموده اند جزا بده.



[1] 0وسائل جلد 5 ص 37