حقوق فرزندان

حقوق فرزندان

در شمارۀ گذشته اهميت اين موضوع را
متذكر شديم و اولين حق فرزند را پس از ولادت تذكر داديم و آن حق نامگذاري است. طبق
روايات پيامبر اكرم(ص) و اهل بيت عليهم السلام از حقوق فرزندان اين است كه نام
نيكو بر او نهد. و اين يك نوع گرامي داشتن فرزند است و در زندگي و حالت رواني و خط
مشي او تأثير به سزائي دارد.

دومين حق اساسي و مهم فرزند تربيت و
تأديب است. در همان رواياتي كه در شمارۀ گذشته ذكر كرديم بر اين نكته تأكيد شده
است. در روايت پيامبر (ص) آمده است «تحسّن اسمه وادبه…» و در نهج البلاغه است
«ان يحسّن اسمه و يحسّن ادبه…» و در روايت امام صادق(ع) آمده است: «و تحسين اسمه
و المبالغة في ادبه».

در رساله حقوق امام زين العابدين(ع)
در فرازي كه مربوط به حقوق فرزندان است حسن تاديب و تربيت را يك مسئوليت شرعي
معرفي فرموده­اند و آن فراز اين است: «و حق ولدك ان تعلم انه منك و مضاف اليك في
عاجل الدنيا بخيره و شره وانك مسئول عما وليته من حسن الادب والدلالة علي ربه
عزّوجلّ و المعونة له علي طاعته فاعمل في امره عمل من يعمل انه مثاب علي الاحسان
اليه معاقب علي الاسائة اليه».

در مورد حق فرزندان بايد بداني كه او
از تو است و در اين جهان از نظر خير و شر به تو تعلق دارد (خير و شر او به تو نسبت
داده مي­شود) و بايد بداني كه تو مسئولي از آن چه متكفل مي­شوي در امر تربيت او به
آداب نيكو و هدايت او به سوي پروردگارش و كمك و ياري او در راه اطاعت خداوند. پس
بكوش در رابطه با او و بدان كه اين احسان و نيكوئي به فرزند ثواب و اجر الهي دارد
و اگر نسبت به او بدرفتاري كني عقاب خواهي شد.

رسول خدا(ص) فرمود: «الزموا اولادكم
و احسنوا آدابهم فانّ اولادكم هدية اليكم».

فرزندان خود را ملازم باشيد و آنها
را رها نكنيد و آداب و رفتار نيكو بياموزيد كه آنان هديه خداوند براي شما هستند.

نكته­اي كه در اين حديث جلب توجه
ميكند دستور به ملازمت فرزند است. گاهي عدم تناسب پدر و فرزند مايه تعجب و شگفتي
است. پدري روحاني، زاهد و عابد، خانواده و محيط مهيا براي ساختن و تربيت فرزندي
صالح و نيكوكار ولي فرزندي منافق به جامعه تحويل ميدهد كه مايۀ سرافكندگي خانواده
و محيط و شهر و كشور است. شايد يك دليل اين ناهماهنگي عدم ملازمت پدر با فرزند
باشد. برخي از پدران بدليل اشتغال به علم يا كارهاي اجتماعي مهم و حساس از ملازمت
و ادامۀ نظارت بر كليۀ حركات و رفتار فرزند غفلت ميكنند و شايد برخي از پدران
مناسبت شأن و شخصيت خود نمي­بينند كه با كودك يا نوجوان خويش رفتاري دوستانه داشته
باشند و احتاجات مادي و معنوي او را برآوردند. و اين درست برخلاف سيره و دستور
رسول اكرم(ص) است.

اما سيرۀ آن حضرت دربارۀ فرزندان
خويش امام حسن و امام حسين عليهما السلام بر همگان روشن و هويدا است كه چگونه آن
حضرت به آنان محبت و ملاطفت مي­فرمود. اگر بر فراز منبر مشغول وعظ و خطابه و هدايت
مردم بود و يكي از آنان را مي­ديد كه افتان و خيزان بسويش در حركت است از منبر
بريز مي­آمد و آنان را در آغوش مي­گرفت و بجاي خود باز مي­گشت و ادامه ميداد. آيا
هرگز چنين رفتاري از شخصتيهاي ديگر ديده شده است؟ و ظاهراً دليل همۀ آن رفتار
خصوصيت آن دو بزرگوار نبوده گر چه بعضي مسائل اختصاص به آنان دارد. در همين قضيۀ
منبر كه در تواريخ عامه و خاصه ذكر شده است هنگاميكه بر منبر قرار گرفت اين آيه را
تلاوت فرمود: إِنّما أَموالكُمْ وَ أولادُكُمْ فِتْنة. يعني اموال و فرزندان شما
مايۀ آزمايش شما هستند تا دربارۀ آن چگونه رفتار خواهيد كرد. با اين سخن حضرتش
ديگران را مي­آموخت كه بايد با فرزندان خويش مهربان باشند.

و از بالاتر اينكه در حال نماز كه
صفوف جماعت مسلمين به حضرتش اقتدا كرده بودند هر گاه يكي از اين دو بزرگوار در حال
سجده بر دوش آن حضرت مي­نشست سجده را طولاني مي­كرد بحدي كه مأموين مي­پنداشتند
وحي نازل شده، يا حادثه­اي رخ داده و حضرت پس از نماز توضيح مي­دادند كه نخواستم
فرزندم را ناراحت كنم.

رفتار خارق العادۀ آن حضرت اختصاص به
فرزندان خود نداشت، در روايت است هر گاه كه كودكي را به خدمتش مي­آوردند كه برايش
دعا كند يا براي او نام بگذارد حضرت آن كودك را بر دامن خويش مي­گذاشت، اتفاقاً
گاهي كودك ادرار مي­كرد و بعضي كه متوجه مي­شدند فرياد بر مي­آوردند رسول خدا (ص)
مي­فرمود: از ادارار او جلوگيري نكنيد و سپس پس از پايان دعا و يا نامگذاري اولياي
كودك در نهايت خوشحالي او را مي­گرفتند، زيرا كمترين آزردگي از پيامبر در اين باره
نمي­ديدند، آن حضرت لباس خود را پس از رفتن آنها مي­شست. از لحن حديث واضح مي­شود
كه اين اتفاق مكرر واقع شده. و در روايتي فرمود: «خمس لاادعهن حتي الممات: الا كل
علي الحضيض مع العبيد و ركوبي الحمار موكفا و حلبي العنزبيدي و لبس الصوف و
التسليم علي الصبيان لتكون سنة من بعدي» پنج چيز را تا دم مرگ ترك نخواهم كرد:
خوردن با بردگان بر روي خاك و سوار شدن بر الاغ همراه با ديگري و دوشيدن بز با دست
خود و پوشيدن لباس پشمينه و سلام كردن به كودكان تا سنّتي بماند بعد از من.

ظاهراً منظور اينست كه هر چه موقعيت
اجتماعي و گسترش دامنۀ مسئوليتها بالا رود اين اخلاق متواضعانه را ترك نخواهم كرد
تا آيندگان از من اين سنت را فرا گيرند. ممكن است منظور، همۀ اين پنج چيز باشد
همان گونه كه كلمۀ لتكونَ (فعل مؤنث) بر آن دلالت دارد و ممكن است منظور فقط قسمت
آخر باشد، در دو مصدر ديگر (علل الشرايع و عيون اخبار الرضا) يَكونُ آمده است.

عجبا فاصلۀ ما كه خود را پيرو آن
حضرت ميدانيم با اين اخلاق متواضعانه چقدر زياد است؟ آيا در كنار يك فقير با لباس
ژوليده (نه با بردگان) مي­نشينيم و هم غذا مي­شويم؟ آيا بر يكديگر (نه بر كودكان)
سلام مي­كنيم؟ بلكه آيا پاسخ سلام را با تواضع مي­گوييم؟

در تاريخ و در سيرۀ آن حضرت بر اين
امر تأكيد شده كه هرگز از كنار كودكان نمي­گذشت مگر اينكه بر آنان سلام مي­كرد و
با اين عمل به آنها گوشزد مي­فرمود كه آن شخصيتهاي محترمي هستند و بايد مواظب
رفتار و كردار خويش باشند و اين بهترين تربيت است و ديگران را نيز مي­آموخت كه
بايد كودكان را احترام كنند و براي آنان ارزش قائل شوند و همچنين در سيرۀ آن حضرت
امده است كه هر گاه از مسافرت برمي­گشت كودكان نيز به استقبالش مي­شتافتند او مي­ايستاد
و دستور مي­داد كه آنان را بلند كنند تا او را ببينند و گاهي خود بعضي را بلند مي­كرد
و اين موجب افتخار آنان مي­شد.

و اما دستور آن حضرت در اين باره در
روايتي آمده است: لاعب ابنك سبعاً و ادّبه سبعاً و صاحبه سبعاً ثم اترك له الحبل
علي الغارب.

با فرزندت هفت سال هم بازي باش و هفت
سال او را تأديب كن و هفت سال با او دوست و رفيق باش و سپس او را رها كن.

دستوري است حكيمانه و اعجازآميز و
مناسب با فطرت انسان و به همين دليل دائمي و همگاني است. كودك هفت سال نياز به
بازي دارد. هيچگونه كنترلي نبايد در اين دوران بر روح پرنشاط كودك باشد بجز
جلوگيري از كارهاي خطرناك و منع از اذيت ديگران و اما كساني كه سعي در تأديب كودك
در اين هفت سال دارند بخيال اينكه پايۀ تأديب از همان كودكي آغاز مي­شود سخت در
اشتباهند. از نظر روان شناسي نيز اهميت آزادي كودك در اين دوران و بخصوص اهميت
شركت بزرگان با آنها در بازي مورد توجه قرار گرفته است. در روايتي ديگر رسول خدا (ص)مي­فرمايد:
«من كان عنده صبي فليتصاب له» كسيكه نزد خود كودكي را تربيت مي­كند بايد براي او
رفتار كودكانه داشته  باشد.

همچنين از اميرالمؤمنين (ع)به همين
مضمون نقل شده كه فرمود: «من كان له ولد صبا» از امام صادق (ع)روايت شده: دع ابنك
يلعب سبع سنين كودكت را هفت سال آزاد بگذار تا بازي كند.

هفت سال هم بازي و هفت سال تأديب و
هفت سال مصاحبت و دوستي و سپس رهائي. اين همان ملازمه است كه در اولين روايت ذكر
شده است. در هفت سال تأديب تنها مواظبت از رفتار آنان و تنبيه و گوشمالي نيست كه
كودك را پرورش ميدهد بلكه مهمتر از آن رعايت رفتار تربيت كنندگان است. پدر و مادر
بايد عملاً فرزند را به راستي و درستكاري راهنما باشند. در روايات بسيار تأكيد شده
كه به فرزندانتان دروغ نگوييد و اگر وعده­اي داديد وفا كنيد.

پدري كه در برابر فرزند خردسالش از
هر گونه عمل زشت و ناپسند ابائي ندارد و رعايت ادب و اخلاق نمي­كند و فحاشي و
بدگوئي و دروغ و حيله گري و خيانت او آشكار است چگونه مي­تواند فرزندي صالح و
شايسته به جامعۀ خويش تحويل دهد؟ با چنين پدري بهتر آن است كه آن ملازمت و مصاحبت
و دوستي هرگز نباشد. بنابراين شرط اول حسن تربيت، ايجاد محيط سالم و با ايمان و
تقوا است و در عين حال بايد كاملاً رفتار و كردار كودك در دوران تربيت كه از هفت
سالگي شروع مي­شود مورد مراقبت باشد. نكتۀ ديگر اينست كه نبايد در تنبيه كودك عجله
نمود چه بسا كودك براي عمل ناشايست خود دليلي دارد يا اشتباهي مرتكب شده است بايد
او را متوجه نمود. خونسردي و آرامش شرط اساسي حسن و پرورش و تربيت كودك است. از
سوي ديگر بايد سعي بر اين باشد كه كودك بطور طبيعي و فطري بسوي خوبيها سوق داده
شود و به ميل خود از عادتهاي زشت و ناپسند دوري كند. بايد توجه داشت كه غرايز در
او بطور طبيعي رشد مي­كند و او نيز طبق خواستها و تمايلات غريزي حركت مي­كند. بايد
روح ايمان و تقوي و درستكاري را در او پرورش داد تا به طبع خو غرائزش را تعديل
نمايد. مثلاً او براي حسن تفوق طلبي كه خود يك احساس مفيد و سادزنده است ممكن است
تمايلي به تجاوز به حقوق كودكان ديگر نشان دهد. اين يك حالت عدم تعادل در غرايز
است ولي نبايد او را ابتدائاً به زور و تهديد از آن كار بازداشت بلكه بايد حسن نوع
دوستي را در او تحريك كرد، و اگر در محيط سالم و با ملاحظه تعديل غرايز باز هم
كودك به عادات ناپسند كشيده شده بايد او را به نحوي كه موجب آزردگي سخت او نشود
تنبيه نمود تا در صورت سركشي غرايز از عقاب قانون هراس داشته باشد كه اين خود نيز
يكي از عوامل دروني بازدارنده از گناه و تجاوز است. در اينجا بايد توجه به اين
وظيفۀ شرعي داشت كه اگر تنبيه بدني موجب سرخ شدن يا كبود شدن بدن كودك باشد ديه بر
انسان واجب است و ديۀ آن تا حدودي سنگين است، كساني كه زود به تنبيه بدني متوسل مي­شوند
بايد به اين مسئله توجه داشته باشند. بنابراين يكي ديگر از حقوق فرزندان حسن تربيت
است ولي اين موضوع مسائل فراواني دارد و در اين باره كتابهاي بسيار نوشته شده است.
ما در اينجا فقط بطور فهرست­وار بعنوان يكي از حقوق فرزند نام مي­بريم.