همراه با امام بسوي حج پایگاه انقلاب جهانی اسلام

همراه با امام بسوي:

حج

پايگاه انقلاب جهاني اسلام

حجة الاسلام و المسلمين موسوي خوئيني­ها

بسم الله الرحمن الرحيم

وَ‌أَذِن فيِ النَّاسِ بِالحَجِّ
يَأتوكَ رِجَآلَا وَ‌عَلَي كُلِّ ضَامِرٍ يَأتينَ مِن كُلِّ فَجٍّ عَميِقٍ
لَيشهَدُواْ مَنَفِع لَهُم…

«به ابراهيم خليل خطاب ميشود كه مردم
را به حج بخوان تا براي شهود منافع خود از همه اقطار بيايند، اين منافع، منافع
جامعه است: منافع سياسي، اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي…».

(پيام امام بمناسبت عيد قربان-
12/6/62).

«و از جمله وظائف در اين اجتماع عظيم
دعوت مردم و جوامع اسلامي به وحدت كلمه و دفع اختلافات بين طبقات مسلمين است…».

(پيام امام به زائران بيت الله
الحرام- 7/7/58).

«حجّي كه خداي تبارك و تعالي مي­خواهد
و حجّي كه اسلام از ما خواسته است آن است كه وقتي مي­رويد حج، مسلمين بلاد را
بيدار و با هم متحد كنيد».

(از بيانات امام در ديدار با
روحانيون كاروانها- 26/5/62).

جامعيّت حج

در ميان عبادات اسلامي اگر جستجو
كنيم شايد بتوانيم عبادتي را بيابيم كه علّت تشريع آن تنها تنظيم رابطه فرد با
آفريدگار جهان، رابطه عاشق با معشوق، و تنها نتيجه­اش ثواب آخرت و بهشت و يا
بالاتر لقاء حق باشد بدون كمترين تأثيري در جامعه و ابعاد مختلف آن، ليكن در ميان
همين عبادات نمي­توان انكار نمود كه «حج» از بزرگترين عباداتي است كه از جامعيّت
كاملي برخوردار مي­باشد يعني دنيا و آخرت، فرد و اجتماع، ظاهر و باطن، عرفان و
سياست، عشق و فناء في الله، جهاد و ايثار همه و همه را يكجا در خود جا داده است
نيز مي­توان ادّعا كرد كه در عين شمول و فراگيري نسبت به همه ابعاد زندگي يك ملت
واحد نيرومند بعضي از ابعاد آن بر سايرين غلبه دارد.

«فريضه حج در بين فرائض الهي از
ويژگي­هاي خاصي برخوردار است و شايد جنبه­هاي سياسي و اجتماعي آن بر جنبه­هاي
ديگرش غلبه داشته باشد با آنكه جنبه عباديش نيز ويژگي خاصي دارد… علماء اعلام و
خطباي معظم مسلمانان را به جهات سياسي و وظائف بسيار خطيرشان آگاه سازند».

(پيام امام بمناسبت حج- 15/6/60).

«بعد عبادي حج كه از آغاز آن يعني
محرم شدن تا پايان مناسك سراسر عبادت است و بايد با قصد قربت و اطاعت فرمان خدا
باشد هر چند كه بيشتر از هر جنبه ديگرش مورد توجه مسلمانان است و براي فراگيري
مناسك آن و احكام هر جزءش سعي فراوان ميشود و گاهي در انجام آن تا حد وسواس دقت
بكار مي­رود ليكن اين عبادت بزرگ از آنچنان محتواي عظيم عرفاني و روحاني برخوردار
است كه جز بندگان خاص آن معبود مطلق و عاشقان رازدار آن معشوق حقيقي ديگران از
آنهمه اسرار و اشارات محروم و مهجورند و هر چند كه هر مسلماني كه توفيق حضور در آن
اماكن و مواقف مقدسه را پيدا مي­كند سعي در انجام مكرر طواف و سعي و نماز و عبادت
در مسجد الحرام و يا حرم كعبه و مشاعر را محل قيام و شورش جبهه توحيد و موحدين
عالم در برابر جبهۀ شرك و كفر قرار دهيم.

آية الله العظمي منتظري

امام در اهميت بعد سياسي حج و لزوم
رعايت آن معتقدند كه شرط قبول حج اين است كه همراه با ابعاد سياسي آن برگزار شود و
حج بدون اين بعد قبول نمي­شود بلكه صورتي بي­ معناست و حتي حج نيست زيرا اعمالي كه
بقصد انجام يك عبادت آورده ميشود در صورتي مصداق آن عبادت است كه آن اعمال آنچنان
كه خداوند خواسته است آورده شود نه آنچنان كه شيطان مي­خواهد كه شيطان نه تنها ترك
يك عبادت را مي­خواهد بلكه گاهي عبادت بي محتوي را بيشتر مي­پسندد زيرا كه هم
نيروها هدر ميرود و هم مقصود اسلام تحقق نمي­يابد و برگشتن گمراه از بيراهه به راه
حق بسي مشكلتر است از طي طريق حق براي كسي كه هنوز وارد راهي نشده است «جاهل
متنسّك» كه پيامبر فرمود پشت مرا شكست كسي است كه عبادتي را انجام مي­دهد اما نمي­داند
كه چه ميكند و چگونه بايد آن عبادت را انجام دهد كه نه تنها ثوابي ندارد بلكه پشت
نهضت و انقلاب و اسلام و رهبري آنرا مي­شكند، زيرا اين عبادت بدون رعايت شرائط آن
و فاقد روح و محتوي براي عبادت كننده جاهل بر اثر تكرار و عادت به تبليغ شياطين
چنان مي­شود كه عبادت كننده را كم كم از محور رهبري دور مي­سازد و بتدريج وارد در
خطي و راهي مقابل خط رهبري مي­گردد و در مقاطع حساس و سرنوشت ساز حركت و انقلاب،
رودروي رهبر و انقلاب مي­ايستد و وسوسه­هاي شيطاني هم اين مقابله را براي وي توجيه
مي­كند بطوريكه هم خود مسلمان و پيرو رهبر مي­داند و هم مقابله و رودروئي با رهبري
را جايز مي­شمارد: «انقصم ظهري رجلان: عالم متهتك و جاهل متنسّك». كه تفسير كافي
براي اين سخن دردآلود رهبري را مجال ديگر لازم است:

«حج از مسائلي است كه جنبه سياسي­اش
بسيار بيشتر است از جنبه­هاي عبادي­اش… مسلمين بايد در حج وقتي كه مي­روند يك حج
زنده يك حج كوبنده يك حجي كه محكوم كننده اين شوروي جنايتكار و آن آمريكاي
جنايتكار باشد انجام دهند يك همچو حجي مقبول است اگر ما حج برويم و مصالح مسلمين
را در نظر نگيريم بلكه بر خلاف مصالح مسلمين هي روي جنايتها پرده بپوشيم نگذاريم
مسلمين صحبت بكنند از جنايتهائي كه بر مسلمين مي­گذرد و جنايتهائي كه از حكومتها و
از قدرتهاي بزرگ بر مسملين مي­گذرد اين حج نيست اين يك صورت بي معناست».

(از بيانات امام در ديدار با
روحانيون كاروانها- 26/5/62).

تاكيد بر وحدت مسلمين

امام كه احياء كننده حج و خصوصاً بعد
سياسي آن در اين زمان است در ميان همه مسائل مورد نياز مسلمين بيش از هر چيز بر
مسئله وحدت تكيه نموده و تحقّق اين ضرورت حياتي را از حج و از برگزار كنندگان آن
در ايام حج انتظار دارند امام در اكثر قريب به اتفاق پيامها و سخنانشان كه در
رابطه با حج عنوان نموده­اند بر وحدت مسلمين و پرهيز از هر گونه تفرقه و ايجاد
اختلاف تأكيد فراوان نموده­اند:

«و از جمله وظائف در اين اجتماع عظيم
دعوت مردم و جوامع اسلامي به وحدت كلمه و رفع اختلافات بين طبقات مسلمين است كه
خطبا و گويندگان و نويسندگان در اين امر حياتي اقدام نمايند و كوشش كنند در بوجود
آوردن جبهه مستضعفين كه با وحدت جبهه و وحدت كلمه و شعار «لااله الاّ الله» از تحت
اسارت قدرتهاي شيطاني اجانب و استعمارگران و استثمارگران بيرون آيند و با اخوت
اسلامي برمشكلات غلبه پيدا كنند…».

(پيام امام به زائرات بيت الله-
7/7/58).

امام چون ايجاد وحدت و رفع اختلاف را
از مهمترين اسرار تشريع حج ميدانند لهذا معتقدند كه غلبه بر اين مشكل كه ما در
ساير مشكلاتي است كه براي جهان اسلام پيدا شده است بايد در حج تحقق پيدا كند:

«مشكل مسلمين همين است كه بينشان
اختلاف انداخته­اند و… اين مشكلي است كه در روز عيد و در روز عرفه در پناه خانه
خدا بايد حل بشود سران قوم در مكه معظمه مجتمع شوند و امر خداي تبارك و تعالي را
اطاعت كنند و در آنجا اجتماع كنند و مشكلات خودشان را با هم در ميان بگذارند و بر
آنها غلبه كنند…».

(از بيانات امام در ديدار سفراء
كشورهاي اسلامي- 28/7/59).

تعمق در تشريع مناسك حج و وجوب آن
براي همه كسانيكه توانائي حضور در آن مشاهده معظمه را دارند و تعيين زمان واحد
براي همه آنان و لزوم اطاعت مردم كه بطور اجتماع آن مناسك را انجام ميدهند:
«افيضوا من حيث افاض الناس» همه بيان اين حقيقت است كه هدفي در اين اجتماع و كنگره
عظيم نهفته است كه بدون تحقّق آن اين اعمال كالبدي بي­جان

من دست برادري به تمام مسلمانان
متعهد جهان مي­دهم و از آنان مي­خواهم كه به شيعيان با چشم برداري عزيز نگاه كنند
و با اين عملشان همانند هميشه نقشه­هاي شوم اجانب را خنثي كنند.

امام خميني 21/6/59

خواهد بود و آن وحدت و اتحاد است. حج
افراد و آحاد مسملين را از بلاد مختلف و از نژادهاي گوناگون با فرهنگها و زبانهاي
بيگانه از هم، مجتمع ميسازد و لحظه به لحظه آن از مُحرِم شدن كه آغاز دور ريختن
تشخيصات فردي و قومي و محلي است تا طواف بر گرد يك محور تا «رومي» و هجوم و حمله
به يك دشمن؛ همه تفسير و بيان اين حقيقت است كه بايد مسلمين متحد شوند بر يك هدف و
مقصد واحد و اطاعت از يك فرمان و فرمانده و حمله بر يك دشمن كه همان دشمن اصلي است
و هر كه و هر چه در جبهه دشمن اصلي است. در حج يك آهنگ وجود دارد و آن آهنگ وحدت و
هماهنگي است:

«رمز تمام گرفتاريهاي كشورهاي اسلامي
اختلاف كلمه و عدم هماهنگي است كه خداوند تعالي در يك جمله بيان فرموده است: و
اعتصموا بحبل الله جميعاً و لا تفرّقوا… اعتصام به حبل الله بيان هماهنگي جميع
مسلمين است براي اسلام و به سوي اسلام و براي مصالح مسلمين و گريز از تفرقه و
جدائي و گروه گرائي كه اساس همه بدبختي­ها و عقب افتادگي­هاست».

(پيام اما به زائران بيت الله-
7/7/58).

امام با نگاهي فقيهانه به ژرفاي
احكام و واجبات الهي و دقتي جامعه شناسانه در مناسك حج و جامعيّت اين عبادت بزرگ
اسلامي، غير ممكن ميداند كه اسلام و شارع مقدّس آن براي مسلمين چنين اجتماعي را
فراهم آورد و بهره­برداري از آن اجتماع را براي تحقق مهمترين عامل اعتلاء مسلمين
يعني ايجاد وحدت و تفرقه زدائي منظور نكرده باشد در حاليكه اتحاد و وحدت عظيمترين
نفعي است براي مسلمين كه ميتوانند در حج شاهد آن باشند!

«… و اين وحدت كه اسلام شريف و
قرآن كريم بر آن پافشاري كرده­اند با دعوت و تبليغ دامنه­دار بايد بوجود آيد و
مركز اين دعوت و تبليغ مكه معظّمه در زمان اجتماع مسلمين براي فريضه حج است…».

(پيام امام بمناسبت عيد قربان-
12/6/62).

در حديث آمده است كه «حجرالاسود» دست
خداست در روي زمين كه مسلمين بوسيله اسلام آن با خداوند بيعت ميكنند و پيمان مي­بندند
و امام اين پيمان را چنين تفسير مي­كنند:

«… و با اتّكال به خداي بزرگ در
اين مواقف عظيمه پيمان اتّحاد و اتفاق در مقابل جنود شرك و شيطنت ببنديد و از
تفرّق و تنازع بپرهيزيد «و لا تنازعوا افتفشلوا و تذهب ريحكم».

(پيام امام بمناسبت روز عرفه-
30/8/58).

گوئي كه اساساً حج براي بهم پيوستن
مسلمين و آموزش هماهنگي و هدف گيري واحد و حركت و اطراق و باز هم كوچ كردن، حركت و
كوچ و روز، در شب، درنگ و ايستادن و اردو زدن در روز،‌ در شب، آماده شدن، مسلّح
شدن، حمله كردن و ايثار نمودن،‌ امّا همه اينها در حال بهم پيوستن و حتي دعا و راز
و نياز در حال اجتماع و بهم پيوستن.

«اي زائران خانه خدا در مواقف و
مشاعر الهي به هم بپيونديد و از خداوند تعالي نصرت اسلام و مسلمين و مستضعفان جهان
را بخواهيدن.

(پيام اما بمناسبت روز عرفه-
30/8/58).

امام خميني كه وحدت و كاربرد آن را
از قرآن و سنت بعنوان يك فقيه و اسلام شناس استنباط كرده بود در مسير مبارزاتش
عليه ستم و طاغوتيان كاربرد عملي آن را نيز آزمود بطوريكه هميشه يكي از اركان اصلي
پيروزي را وحدت كلمه مّلت ايران مي­داند

«رمز پيروزي مسلمين در صدر اسلام
وحدت كلمه و قوت ايمان بود…»
به هنگامي كه امام از پاريس انقلاب را هدايت مي­نمود به اطلاع ايشان رساندم كه
بعضي از گروهها براي رسيدن به پيروزي مبارزه مسلّحانه را پيشنهاد مينمايند و
معتقدند كه بدون مبارزه مسلّحانه و تنها با تظاهرات و اعلاميه، شاه و رژيم
شاهنشاهي سرنگون نخواهد شد! امام در پاسخ فرمودند: «براي بيرون كردن شاه نياز به
مبارزه مسلحانه نيست مبارزه مسلحانه براي كارهاي بزرگتر لازم است و اگر ما موفق شويم
كه فقط علماء ايران را متّحد كنيم كه هم يكصدا بگويند كه شاه بايد برود و بر اين
كلمه واحده متّفق شوند، شاه ساقط ميشود» و امام آزمودند كه چنين شد و در حقيقت شاه
آنروزي ساقط شد كه اوّلين اعلاميه علماء قم در پاسخ مثبت به اين خواسته امام صادر
شد و در آن اعلاميه عدم مشروعيّت رژيم شاهنشاهي و سلطنت شاه اعلام گرديد و امام در
پاسخ اضافه نمودند كه مبارزه مسلّحانه و سلطنت شاه اعلام گرديد و امام در پاسخ
اضافه نمودند كه مبارزه مسلّحانه و حمله به نيروهاي نظامي و انتظامي از ناحيه مردم
و با اسلحه مشروعيّت مبارزه را در افكار عمومي دنيا از بين مي­برد زيرا در همه
دنيا پذيرفته شده است كه اگر به نيروي مسلح حمله شد لازم است كه از خود دفاع نمايد
وليكن امروز رژيم شاه محكوم است چرا كه همه دنيا مي­بينند مردم در خيابانها راه مي­روند
و خواسته خود را اعلام ميكنند و اين رژيم شاه است كه پاسخ مردم و شعارهايشان را با
گلوله مي­دهد و… امام كه سلاح وحدت را از هر سلاح ديگري كارآمدتر مي­داند و
كاربرد آنرا قطعي­تر و مؤثرتر ميشناسد در هر فرصتي ملتها را به اين

عموم برادران و خواهران اسلامي بايد
توجه داشته باشند كه يكي از مهمات فلسفه حج ايجاد تفاهم و تحكيم برادري بين مسلمين
است.

امام خميني

سلاح توصيه مي­كنند و هر جا كه دردها
و مصائب و بدبختي­هاي جهان اسلام را برمي­شمارند براي چاره آنها به وحدت سفارش مي­كنند:

«امروز چاره چيست و براي شكستن اين
بتها چه تكليفي متوجه مسلمانان جهان و مستضعفان مي­باشد؟ يك چاره كه اساس چاره­ هاست
و ريشه اين گرفتاريها را قطع مي­كند و فساد را از بن مي­سوزاند وحدت مسلمانان بلكه
تمامي مستضعفان و دربند كشيده شدگان جهان است…».

(پيام امام بمناسبت عيد قربان-
12/6/62).

امام خميني آنقدر بر ضرورت وحدت در
بين مسلمين و دولتهاي آنان تأكيد نموده و مينمايد كه اگر درباره هدف و  انگيزه نهضتش بگوئيم كه براي وحدت بين مسلمين و
تفرقه زدائي قيام كرده است، سخني به صواب گفته­ايم. امام در مجموعه سخنان و
پيامهايشان بيش از هر موضوعي بر مسئله وحدت تكيه كرده و توصيه نموده­اند و عوامل
تفرقه را معرفي و افشاء ساخته­اند و بهانه­هاي اختلاف و تفرقه را كه دشمنان از
آنها براي جلوگيري از اتحاد مسلمين استفاده ميكنند بيان كرده­اند و تا آنجا كه
براي ما قابل جستجو بوده است امام بيش از دهها بار بر مسئله وحدت انگشت گذاشته و
سفارش نموده­اند.

«هان اي مسلمانان جهان و مستضعفان
تحت سلطه ستمگران بپا خيزيد و دست اتحاد به هم دهيد و از اسلام و مقدرات خود دفاع
كنيد و از هياهوي قدرتمندان نهراسيد كه اين قرن بخواست خداوند قادر قرن غلبه
مستضعفان بر مستكبران و حق بر باطل است».

(پيام امام به زائران بيت الله-
15/6/60).

نه تنها امام كه در زمره دانشمندان
برجسته و نامدار تاريخ اسلامند بلكه از صدر تاريخ اسلام تاكنون تمامي علماء بيدار
به پيروي از پيامبر عظيم الشأن اسلام منادي وحدت و اتحاد بوده­اند.

«عقلاء و علماء اسلام از صدر اسلام
تا كنون كوشش كردند تا اينكه مسلمين همه با هم مجتمع باشند و همه بر غير مسلمين يد
واحد باشند. در هر جا كه مسلمي پيدا بشود بايد با ساير مسلمين تفاهم كنند و اين
مطلبي است كه خداي تبارك و تعالي در قرآن كريم سفارش كرده است و پيغمبر اكرم(ص)
سفارش فرموده است و ائمه مسلمين عليهم السلام سفارش فرموده­اند و علماء بيدار اسلام
دنبال اين امر را گرفته و كوشش كرده­اند به اينكه مسلمين را در تحت لواي اسلام به
وحدت و يگانگي دعوت كنند مسلمين بايد يد واحده بر ماسوايشان باشند… و لا تنازعوا
فتفشلوا و تذهب ريحكم…».

(از بيانات امام در ديدار با گروهي
از حجاج پاكستان- 16/8/59).

چرا كه همه علماء بيدار و دانشمندان
دلسوز اسلام به روشني به اين حقيقت پي برده­اند كه حكومتهاي باطل در شرائط تفرقه
مسلمين به وجود آمده­اند و تا زمانيكه اين تفرقه بوده است اين حكومتها نيز بوده­اند
و آنگاه كه مسلمين متحد شده­اند حتي در بخش كوچكي از مناطق اسلامي در همان منطقه
بساط اين حكومتها برچيده شده است و امام به يك تجربه عملي و مثال عيني براي اثبات
اين حقيقت استدلال مي­كنند تا شايد موجب بيداري مسلمين شود:

«آن چيزي كه آنها ميخواهند اين است
كه مسلمين متفرق باشند و آنها بر مسلمين حكومت كنند… ليكن مي­بينند كه اگر يك ميليارد
مسلم با هم مجتمع بشود و آن معنائي كه در سي و پنج ميليون جمعيّت ايران تحقق پيدا
كرد و آنها ضربه زد- آنچنان ضربه­اي كه تا آخر سر خودشان را نمي­توانند بلند كنند-
اگر در يك ميليارد جمعيّت مسملين تحقق پيدا كند چه خواهد شد…»

(از بيانات امام در ديدار با گروهي
از حجاج پاكستان- 16/8/59).

براي اينكه عوامل تفرقه انگيز از
همين سخن كه براي وحدت و دعوت به اتحاد است سوءِ استفاده نكنند و نگويند كه مقصود
از دعوت به وحدت برداشتن مرزها بين كشورهاي اسلامي و ايجاد يك جمهوري در تمام
كشورها است و تحميل رهبري ايران بر ساير بلاد اسلامي است و اين خود دخالت در امور
داخلي ساير كشورهاست؛ براي جلوگيري از امثال اين وسوسه­هاي شيطاني امام تصريح
ميكنند:

«و چنانچه مسلمين كه جمعيّت بسيار
كثيري هستند- شايد تعداد آنها بيش از يك ميليارد باشد- و خزائن بسيار دارند. با
حفظ مرزهاي خودشان با هم اتحاد پيدا كنند و قلب­هايشان با هم متحد بشود احتياج به
هيچ كشوري ندارند و همه كشورها تقريباً به آنها محتاج هستند…»

(از بيانات امام در ديدار با افسران
نيروهاي سه گانه ارتش پاكستان- 3/9/58).

مكه مكرمه را با هماهنگي زائران
سراسر جهان به كانون فرياد عليه ستمگران تبديل كنيد كه يكي از اسرار حج است.

امام خميني

و در همين كلام امام به وسوسه گراني
پاسخ ميدهند كه ممكن است بگويند اگر هدف اتحاد است و نه چيز ديگر امروز سازمانها و
شوراها و كنفرانسهاي بين رؤساي كشورهاي اسلامي و يا ساير مسئولين اين كشورها و يا
كشورهاي عربي اين اتحاد وجود دارد پس از اينجهت مشكلي نيست همه با هم اجتماع مي­كنند
و قطعنامه و بيانيه صادر مي­نمايند امام با اضافه نمودن اين جمله كه «قلب­هايشان
با هم متّحد بشود…» بي اساس بودن اين مجامع را روشن ميكنند زيرا كه اين اجتماعات
نه براي رسيدن به يك هدف است و آن نجات كشورهاي اسلامي بلكه در اين اجتماعات هر يك
دنبال هدفي جداي از اهداف ديگران مي­روند، بنام اسلام اجتماع مي­كند و در همان حال
يكي با اسرائيل رابطه پنهاني دارد و ديگري با آمريكا عليه مسلمين وارد مذاكره و
عقد قرارداد ميشود و سوّمي هدفهاي شوروي را تعقيب مي­كند يكي به جناحي از جناحهاي
داخل نظام آمريكا وابسته است و از منافع آن دفاع مي­كند و ديگري به جناح مقابل
مرتبط است و مدافع منافع آن.

عوامل تفرقه

براي ايجاد وحدت و اتحاد بين مسلمين
و براي اينكه حج اين نقش وحدت آفرين خود را ايفاء نمايد بايد عوامل تفرقه و از هم
پاشيدگي مسملين را شناخت تا بتوان در پرتو مبارزه با آن عوامل خصوصاً در ايّام حج
و در پناه خانه خدا كه سمبل وحدت است به مقصود يعني اتحاد مسلمين رسيد. امام دو
عامل را معرّفي ميكنند و بر يكي ازآن دو عامل سخت پافشاري دارند كه آن را به
مسلمين بشناسانند.

يك: سران فاسد كشورهاي اسلامي و
دربارهاست.

دو: كه مهمترين نيز هست آخوندهاي
درباري و وعاظ السلاطين و به تعبير ديگر يكي زور و ديگري تزوير و روشن است كه عامل
زور در لجنزار همان دو عامل زور و تزوير متولّد شده و امكان رشد مي­يابد.

«مسلمانان جهان بايد اين تفرقه افكن­ها
را بشناسند و توطئۀ پليد آنان را خنثي كنند».

(پيام امام به زائران بيت الله-
21/6/59).

دولتها و سران كشورهاي اسلامي

«يكي از بزرگترين و اساسي­ترين
مشكلات عدم اتحاد بين مسلمين است كه بعضي از به اصطلاح سران كشورهاي اسلامي منشاء
آن مي­باشند…».

(پيام امام به زائران بيت الله-
15/6/60).

«چرا بايد دولتهاي اسلامي اينطور از
هم منفصل و جدا باشند؟!…».

(از بيانات امام در ديدار با گروهي
از حجاج پاكستان- 16/8/59).

«… و در وقتي كه مسلمانان بيشتر از
هر زمان احتياج به وحدت كلمه دارند سادات اين نوكر خيانتكار آمريكا و دوست و برادر
بگين و شاه مخلوع معدوم و صدام آن خادم سرسپرده آمريكا دست به تفرفه افكني
مسلمانان بايد به خيانت اين سرسپردگان آمريكا به اسلام و مسلمين توجه داشته
باشند».

(پيام امام به زائران بيت الله-
21/6/59).

نقش قدرتهاي استكباري در تفرقه
مسلمين

امام كه دولتها از منشاء اختلاف و
تفرقه معرفي ميكنند، به اين نكته مهم هم اشاره دارند كه اين دولتها چون نوكر اجانب
و دشمنان اسلامند منشاء اختلافند زيرا دشمنان اسلام ميدانند كه قدرت مسلمين در
اتحاد آنهاست و اگر مسلمين قدرتمند شوند استكبار و قدرتهاي شيطاني در برابر قدر
تاسلام و مسلمين ذليل و خوار خواهند بود؛ از اينرو قدرت خود را در ضعف مسلمين ديده­اند
و ضعف مسلمين هم در اختلاف و تفرقه آنان است و اين فتنه را با دست نوكرانشان يعني
دولتهاي دست نشانده و وابسته در كشورهاي اسلامي بر پا ساخته­اند:

«… و اين نقشه بعد از جنگ عمومي
كشيده شد. قدرت اسلام را ديدند و دولتهاي اسلامي را از هم جدا كردند و مسلمين را
با هم مخالف كردند و دولتهاي اسلامي با هم دشمن شدند».

در مسئله حادي كه بنام اسرائيل بصورت
يك فتنه خطرناك براي جهان اسلام پيش آمده است وقتي دقت مي­كنيم مي­بينيم همه
مسلمانان بحسب اعتقاد مخالف وجود اسرائيل و غضب فلسطين و مسجد اقضي قبله اوّل
مسلمينند و براي نابود كردن اسرائيل هم امكانات و شرائط لازم را دارند و ليكن
فلسطين نه تنها رو به آزادي نيست بلكه روز به روز درهاي آزادي به روي آن يكي پس از
ديگري بسته ميشود چرا كه عامل اصلي اشغال فلسطين همچنان بقوّت خود باقي است:

«… اين اختلافات سران كشورهاي
اسلامي است كه مشكله فلسطين را بوجود آورده و نمي­گذارد حل شود

بايد مراسم عظيم حج بصورت كانوني
خروشان و دريائي موّاج و طوفان آفرين در برابر تمام توطئه­هاي شرك آميز و تفرقه گر
درآيد.

آية الله العظمي منتظري

اگر هفتصد ميليون مسلمان با اين
كشورهاي عريض و طويل رشد سياسي داشتند و با هم متحد و متشكل شده در صف واحد قرار
مي­گرفتند براي دولتهاي بزرگ استعمار ممكن نبود كه در ممالك آنها رخنه كنند تا چه
رسد به مشتي يهود كه از عمّال استعمارند».

(پيام امام به زائران بيت الله- بهمن
1349).

امام نه تنها مشكله فلسطين را معلول
اختلاف سران كشورهاي اسلامي ميداند كه اين يكي از مصائب و فتنه­هاي جهان اسلام است
هر چند كه مصيبت و درد بزرگي است بلكه همه بدبختي-ها را معلول همين اختلاف سران
ميداند:

«… آيا ميدانيد كه تمام بدبختي­هاي
شما در تفرقه و اختلاف بين سران كشورهاي شما و بالنتيجه بين خود شماست»

آخوندهاي درباري

گفتيم كه عامل اختلاف دو چيز است يكي
زور و ديگري تزوير، و يا به تعبير ديگر: عامل سياسي و عامل فرهنگي. و اشاره كرديم
كه چرا نامي از عامل زور و يا عامل اقتصادي در كلام امام برده نشده است و گفتيم كه
چون عامل اقتصادي و يا«زر» در لجنزار و فضاي آلوده مابين آن دو عامل زور و تزوير
شكل مي­گيرد و رشد مي­كند براي آن نقش فرعي و تبعي معتقديم برخلاف انديشه­اي كه
اقتصاد را زيربنا و داراي نقش اصلي ميداند و فرهنگ و سياست را زائيده و روبناي
عامل اقتصادي ميشناسند وليكن قبل از پرداختن به نقش عامل تزوير و يا عامل فرهنگي
در ايجاد اختلاف و تفرقه و جلوگيري از پيدايش اتحاد بايد اشاره كرد كه عامل زور
نيز چهره ديگري از عامل تزوير است و بعبارت ديگر آنروي سكّه است!

انسان پيش از آنكه زور پذير شود منطق
پذير است اگر بخواهند به انساني زور را تحميل كنند ابتدا بايد در ذهن و فكر و
انديشه او زمينه و آمادگي پذيرش آنرا فراهم كنند كه در غير اينصورت در برابر زور
مقابله و مقاومت خواهد كرد پس ابتدا انسان را تحميق مي­كنند تا باطلي را بوي تحميل
كنند و شيطان نيز براي تحميل باطل خود به «آدم» ابتدا با استدلال ذهن و فكر او را
آماده كرد و بي­جهت نيست كه در كلام امام كه خواهيم آورد لحن و آهنگ پرخاش نسبت به
اين عامل يعني عنصر تزوير با لحن و آهنگ برخورد با عامل اوّل بسيار متفاوت است
يعني امام نيز اهمّيت را به اين عامل دوم ميدهند:

«… گرچه مع الاسف بعضي از آخوندهاي
بسيار نافهم يا بسيار موذي در همين مقطع از زمان شروع كردند به نوشتن چيزهائي و
پخش كردن رساله­هائي… آن آخوند احمقي كه در چنين مقطع از زمان به بعضي مقدّسات
شيعه جسارت ميكند در صدد اين است كه در مقابل او هم يك كسي پيدا بشود، آن هم يك
چيزي بگويد و موجب بشود كه در بين مسلمين در چنين مقطع از زماني كه دارد وحدت
ايجاد ميشود، اختلاف ايجاد بشود…»

(از بيانات امام در ديدار با مسئولين
كشور در عيد قربان 15/6/63).

خطر روحاني نمايان

امام در ضمن معرفي اين عامل خطرناك
تفرقه انگيز به يك نكته مهم در ارتباط با شيوه عمل اين عامل اشارها ميكند و آن
اينكه اين «آخوندهاي بسيار نافهم و يا بسيار موذي» در سر راه يك حركت
اسلامي-انقلابي قرار مي­گيرند و نسبت به مسائلي كه عنصر انقلابي در حال حركت به
آنها وابستگي اعتقادي دارد مطالبي را مطرح مي­كنند كه آن عنصر انقلابي ناخودآگاه و
يا ناگزير در مقام پاسخگوئي و عكس العمل برمي­آيد كه اوّلين زيان اين عكس العمل
بازماندن از ادامه حركت است و زيان دومش اصلي شدن مسائل فرعي است زيرا كه عوامل
تفرقه هرگز مسائل اصلي را مطرح نمي­سازند چرا كه در طرح مسائل اصلي به سرعت مشت
آنان باز شده و شناخت ميشوند وليكن زيان مهمتر از دو زيان مورد اشاره، اختلاف و
تفرقه­اي است كه ايجاد ميشود زيرا طبيعي است يك گروه در حال انقلاب و مبارزه علي
رغم توافق و اتفاق بر سر اصول در مسائل فرعي اختلاف نظر داشته باشند وليكن خطر
آنگاه انقلاب را تهديد مي­كند كه اين نيروهاي انقلابي بر سر اين اختلاف در فروع
اصول را قرباني كنند و بجاي مبارزه با دشمن مشترك يعني دشمن اصول مورد اتفاق به
مبارزه و درگيري با يكديگر برخيزند و آن «آخوندهاي بسيار موذي» همين هدف را تعقيب
ميكنند: هدف شكستن وحدت مسلمين هدف خدمت به استعمار و خدمت به قدرتهاي بزرگ.

و هميشه رهبران بزرگ كه در برابر همه
دشمنان اسلام و انقلاب چون كوهها محكم و استوار بوده­اند و همه طوفانها و زلزله­ها
و رعد و برقها را در مسير انقلاب پشت سر گذاشته­اند در برابر اين فتنه يعني فتنه
اختلاف و تفرقه خصوصاً از ناحيه روحاني نمايان بخود لرزيده­اند و براي انقلاب و ره
آوردهاي آن احساس خطر جدي كرده­اند و براي مبارزه با آن با اين بيان استمداد مي­كنند:

«… واقعاً اسلام با اين طرز فكرها،
با اين طرز عملها چه كند؟ اسلام با اين آخوندهائي كه خودشان را به صورت يك روحاني
درآورده­اند و در بين مردم پخش هستند چه كند؟ اين گرفتاري است كه در چنين

اي مسلمانان و اي مستضعفان عالم! دست
به دست هم دهيد و به خداي بزرگ رو آوريد و به اسلام پناهنده شويد وعليه مستكبران و
متجاوزان به حقوق ملتها پرخاش كنيد.

امام خميني

موقعي كه مسلمين دارند فكر مي­كنند
او به عنوان اينكه من ديدم كه بعضي از جوانها متمايل به اين اجتماع شدند متمايل به
ايران شدند تكليف ديدم كه بگويم اينها مشتركند، اينها مجوسند، اينها چطورند و به
بعضي مقدسات جسارت كردند. اين جز خدمت باستعمار است؟!، خدمت به قدرتهاي بزرگ است و
كار شكني براي اسلام ومسلمين است؟! ما بايد براي اين مسائل فكر كنيم. مسلمان­ها
بايد براي اين مسائل و اين اشخاصي كه اينطور در صدد شكستن وحدت مسلمينند فكر
كنند».

(از بيانات امام در ديدار با مسئولين
كشور در عيد قربان 15/6/63).

امام در معرفي اين چهره نفاق افكن
يعني آخوندهاي بسيار موذي و روحاني نما، در مواردي به يك خصيصه اينان اشاره مي­كنند
كه شايد سرّ انحراف آنان همين خصيصه باشد و آن عبارت است از دنياگرائي و وابستگي
به دربارها و سلاطين يعني سمبلهاي زور و زر. روحاني آنگاه از مسير اسلام و خدمت به
مستعضفين منحرف ميشود كه در او انگيزهاي رفاه طلبي پيدا شده و رشد مي­نمايد،
انگيزه دنيا زدگي و به رنگ اهل دنيا شدن و لباس زهد و تقوي را از تن به در كردن و
به زيّ اشراف و دنيا پرستان و ارتباط و پيوند زدنگي و معاشرت با قشر متوسط و محروم
جامعه را قطع كردن انحراف از همينجا شروع ميشود انحراف به جهت توجيه زندگي و رفاه
طلبي و تجمل پرستي خود، انحراف به جهت دفاع از منافع آن گروهي كه خود را وابسته به
آنان مي­بيند و رسول اكرم(ص) علماء و امانتداران انبياء مي­دانند تا زماني كه داخل
در دنيا نشده­اند: ما لم يدخلوا في الدنيا قيل يا رسول الله و ما دخولهم في الدنيا
قال اتباع السلطان فاذا فعلوا ذلك فاحذروهم علي دينكم.»

«… و هماهنگ خروشيدن بر دشمن مشترك
كه دشمن اسلام عزيز است و… و با تفرقه افكني و نفاق پراكني مي­خواهد اين مانع
ملموس را از سر راه خود بردارد و عمّال مزدور آنان كه در رأس آنها آخوندهاي حسود
دنياگراي درباري­اند و در هر جا و هر وقت خصوصاً در ايام حج و مراسم الهي آن مأمور
اجراي اين مقاصد شوم مي­باشند.»

(پيام امام بمناسبت حج- سال 1357).

و اگر عميقاً به مسئله نگاه كنيم
خواهيم ديد همانطور كه اساس هدايت و سرچشمه اصلي آن انبياء عظام و اوصياء طاهرين
آنان صلوات الله عليهم اجمعين و به پيروي و جانشيني از آنان علماء الهي هستند اساس
ضلالت و منبع اصلي آن شيطان و علماء سوء‌ و همين آخوندهاي درباري­اند همانطور كه
در قرب به ساحت قدس ربوبي پس از انبياء و ائمه عليهم السلام علماء رباني قرار
دارند در قرب به شيطان و اتصاف به صفات شيطاني، آخوندهاي فاسد نزديكتر و شيطاني­ترند.

«مسلمانان در مواقف و مراسم اين
عبادت،… لازم است با هوشياري مراقب اعمال ضد اسلامي و قرآني اين عمّال خبيث و آخوندهاي
نفاق افكن باشند و آنان را كه با نصيحت به اسلام و منافع مسلمين وقعي نخواهند
گذاشت، از خود برانند كه اينان از طاغوتيان شيطانتر و پست­ترند»…

(پيام امام بمناسبت حج- سال 1375).

امام در برخي موارد از اين آخوندهاي
بسيار موذي كه از طاغوتيان شيطان­تر و پست­ترند با وف «وعّاظ السّلاطين» ياد مي­كنند
كه قابل تأمل است و بحق در خور عمل و شأن همان آخوندها هم هست زيرا آن روحاني
نمائي كه دعوت به اختلاف مي­كند، واعظي است كه از طرف سلاطين جور سخن مي­گويد؛ او
به نفع سلاطين مردم را موعظه مي­كند و پند و اندرز مي­دهد؛ او مردم را از قهر
سلاطين مي­ترساند و به لطف آنان وعده مي­دهد؛ او از طرف خداي عالم و شارع مقدس
اسلام سخن نمي­گويد و براي حفظ اسلام به مبارزه با سلاطين و اربابان آنان دعوت نمي­كند
و خود را قلعه­اي محكم براي حفظ حرمتهاي اسلام نمي­داند كه اينها صفات آن دسته از
علمائي است كه رسول اكرم (ص) درباره آنان فرمود:

«الفقهاء امناء الرسل ما لم يدخلوا
في الدنيا. قيل يا رسول الله: و ما دخولهم في الدنيا؟ قال: أتباع السّلطان فاذا
فعلوا ذلك فاحذروهم علي دينكم».

و يا سيد الشهدا حسين بن علي (ع)درباره
آنان مي­فرمايد:

«مجاري الامور و الاحكام علي ايدي
العلماءِ بالله الأمناءِ علي حلاله و حرامه…».

و يا امام موسي بن جعفر (ع)ميفرمايد:

«… لانَّ المؤمنين الفقهاء حصون
الاسلام كحصن سور المدينة لها»ۀ
اينها شأن علماء ربّاني و رسالت و مسئوليّت آنان است و امّا آن آخوند درباري كه
رسول گرامي فرمود: بترسيد از آنان بر دين خود، او حتي كفر و شرك و نفاق را بر
اسلام و كفّار و مشركين و منافقين را بر مسلمين ترجيح مي­دهد و بالاتر آنكه سركوبي
آنان را نيز لازم مي­داند و حتي لازمتر از مبارزه با سرمداران كفر.

«آيا وعّاظ السّّلاطين… كه از
سلاطين جور سياه روي­ترند… سركوبي انقلاب اسلامي ايران را از مخالفت با آمريكا و
اسرائيل لازمتر مي­شمارند؟!«

(پيام امام به زائران بيت الله-
15/6/60).

«آن ضروري كه اسلام از اين آخوندهاي
درباري مي­خورد بدتر از آن ضرري است كه از آمريكا مي­خورد براي اينكه آمريكا اين
كار را نمي­تواند بكند آمريكا اينها را وادار مي­كند».

(از بيانات امام در ديدار با
روحانيون كاروانها- 26/5/62).

اسلام با نورانيتي كه دارد اگر
آنچنانكه هست تبليغ شود وجدانهاي پاك و انسانهاي طالب حق و عدالت و خسته از بندگي
اربابان زر و روز و تزوير مي­پذيرندت و اگر تبليغ نشود همچنان زمينه تبليغ بافي مي­ماند
چرا كه هيچ چيز جايگزين آن نمي­شود وليكن اگر اسالم مُحرَّف تبليغ گرديد و ا فرادي
بنام اسلام،‌ غير اسلام را تبليغ كردند و ظلمت را بجاي نور به ملّتها عرضه نمودند
در حقيقت عليه اسلام تبليغ كرده­اند و اسلام را منزوي نموده­اند و پذيرفت اسلام
حقيقي براي اين ملتها بسيار مشكلتر است از آنكه اگر با چنين اسلام تحريف شده­اي از
آغاز آشنا نمي­شدند.

در اينجا لازم است به يك نكته توجه
شود و آن اينكه هر چند در كلام امام از عامل دوم يعني عامل تزوير كه نقش مخرّب
تفرقه افكني را بر عهده دارد با نام آخوند درباري و وعّاظ السلاطين و… ياد شده
است وليكن اين خيانت در انحصار اين قشر نيست بلكه كليه دانشمندان و فيلسوفان و
جامعه شناسان و هنرمندان و نويسندگان و شاعران و ساير گروههاي فرهنگي كه وابسته به
سلاطين و دربارها و كاخها و قدرتهاي ضد مردمي هستند از همين گروه دوم يعني عامل
تزوير محسوب مي­شوند يعني همه اين دستجات به نوعي وعّاظ السّلاطينند كه بايد
شناخته شوند و شناسانده شوند تا مردم فريب آنان را نخورند.