تجلي عرفان از مناجات ماه شعبان

تجلي عرفان از مناجات ماه شعبان

قسمت دوم

آيت الله محمدي گيلاني

قوله: «اللهم صل علي محمد و آل محمد»:

حقيقت مناجات و دعاء، همانا جلب عنايت خداوند متعال به
مناجات كننده و داعي است. همه موجودات و از آنجمله عبد نيازمند نيايشگر مملوك
حقيقي خداوند متعالند، و هيچ يك هيچگونه استقلالي در نفس خويش و اوصاف و افعال و
ديگر متعلقات خود نداشته و اصل وجود و صفات و افعال و متعلقات آنها، مواهبي است كه
تكويناً به ‌آنها اعطاء فرموده است و بالطبع بهر موجودي اقرب از ديگران است و
مقتضاي اين مالكيت حقيقي علي الاطلاق،‌ جواز تصرف مطلق در شئون عبد مملوك است و
بهر كيفيتي كه مي خواهد تصرف مي كند و از جمله تصرفات در شئون عبد، اجابت دعاء او
است كه بهر كيفيتي كه اراده فرمايد، مانع و دافعي ندارد و همين است مدلول آيه
شريفه:

« #sŒÎ)ur y7s9r’y™ “ÏŠ$t6Ïã ÓÍh_t㠒ÎoTÎ*sù ë=ƒÌs% ( Ü=‹Å_é& nouqôãyŠ Æí#¤$!$# #sŒÎ) Èb$tãyŠ ( (#qç6‹ÉftGó¡uŠù=sù ’Í< (#qãZÏB÷sã‹ø9ur ’Î1 öNßg¯=yès9 šcr߉ä©ötƒ  »(بقره- آيه 186). اجابت در آيه شريفه
مطلق است و بديهي است كه اطلاق اجابت مستلزم اطلاق دعاء مي باشد يعني هر دعاء از
هر دعا كننده اي در حوزه اجابت حضرت مجيب الدعوات است.

اجابت دعا

اما دو نكته دقيق در آيه شريفه است كه قوام دعاء و مناجات و
اجابت را تشكيل ميدهد كه دانستن آنها حتمي و ضروري است:

نكته اول: آنكه متعلق اجابت، دعاء حقيقي است يعني خواستني
كه از فطرت و ضمير، برخاسته و بر زبان جاري گشته باشد و در عرض حاجت بقاضي الحاجات،
زبان و قلب و ضمير متوافق باشند، و گرنه آنچه بر زبان جاري مي گردد و ضمير و دل از
آن امتناع دارند، آن دعاء نيست و الزاماً متعلق اجابت هم نيست زيرا چنانكه گفتيم:
متعلق اجابت در آيه شريفه «دعوة الداع» دعاء حقيقي است،‌ و خواندن چناني كه دل از
آن اباء دارد، بازيگري و مسخرگي در محضر خداوند متعال است، و در اين باره سيد ابن
طاووس قدس الله تعالي روحه در كتاب اقبال كلام لطيفي دارد كه مقام مقتضي نقل آن
است، در قسمت اعمال ماه رمضان چنين مي فرمايد:

[ و ربما يطلب في هذا الشهر في الدعوات ما كان الداعون قبله
يطلبونه و هو لا يطلب حقيقة ما كانوا يطلبونه و يريدونه مثل قوله: «وادخلني في كل
خير أدخلت فيه محمداً‌و آل محمد»، و قد كان من جملة الخير الذي ادخلهم الله جل
جلاله فيه، الامتحان بالقتل و الحبوس و الاصطام و سبي الحرم و قتل الاولاد واحتمال
اذي كثير من الانام و انت ايها الداعي لا تريد ان تبتلي منه بشيء اصلاً- الي ان
قال:- فليكن قصدك في امثال هذه الدعوات موافقاً لما يقتضيه حالك من صواب الارادات
احذران تكون لاعباً و مستهزئاً و غافلاً في الدعوات]. (اقبال- ص 89)

«بسياي مي شود كه در ماه رمضان در دعاهاي خويش مطلوبي را
خواستار مي شود كه اسلاف صالح امت آن را از خداوند متعال خواستار بودند، ولي اين
دعا كننده حقيقتاً خواستار آن نيست مثل آنكه در دعاء خويش بگويد: خداوندا، داخل كن
مرا در هر خيري كه محمد و آل محمد را در آن داخل كردي، و حال آنكه از جمله خيري كه
خداوند جل جلاله محمد و آلش را در آن داخل فرمودند، ابتلاء بقتل و زندانها و
استيصال و اسارت حرم و كشته شدن فرزندان و تحمل آزار بسيار از مردم بوده و تو اي
دعاكننده، هيچگاه ميل نداري بچيزي از اين امور مبتلا شوي- تا آنجاكه مي فرمايد- پس
بايد قصدت در اينگونه دعاها با مقتضاي حالت موافق باشد به اين معني كه در امثال
اين دعاها قصد كني كه خداوند اراده و نيت درست و صواب بشما موهبت فرمايد، و بر حذر
باش از اينكه در دعاء خويش بازيگر و مسخره و غافل باشي.»

حاصل آنكه دعاء حقيقي يعني دعائي كه زبان مقال و لسان ضمير
و فطرت با هم متطابق باشند، متعلق اجابت است،‌و اما تلفظ بالفاظي كه معاني آنها
مورد امتناع جان و دل است،‌ و عقل از خواننده در شگفت و نفرين نثار وي مي كند كه
وه چه بي شرمي كه استهزاء را در محضر ولي النعم به عنوان دعاء انجام مي دهد!
هيچگاه متعلق اجابت نيست و همين است مدلول: «اجيب دعوة الداع».

نكته دوم: آنكه مسئلت فقط از خداوند متعال باشد و فقط ذات
اقدس را بخواند نه آنكه لسان قال خدا را بخواند ولي لسان حال و ضمير به اسباب عادي
تعلق گرفته و اسباب عادي را در واقع قاضي الحاجات و كافي المهمات مي داند و يا
آنها را – العياذبالله- شريك الله مي پندارد كه با اشتراك با خدا، قضاء حاجات و
كفايت مهمات مي كنند، بديهي كه اين نه فقط دعاء نيست كه در نظر كاملين از اهل
توحيد، اشراك بالله تعالي است كه از اعظم كبائر موبقه است و چنان دعا كننده در نظر
اهل كمال مرتكب كبيره مهلكه گرديده و بايد از اين شرك دعاء نام، توبه و استغفار
نمايد و اگر عنايت «يعفو عن كثير» نمي بوده بي ترديد، مستحق اصابت سجيل است، نه
اجابت از رب جليل و جمله شريفه: «اذادعان» گوياي لزوم استصحاب همين اخلاص در دعا و
مناجات است.

اين دو نكته اساسي وارد در كتاب شريف، مقوم حقيقت دعاء و
اجابت مي باشند، مضافاً بر اين دو جزء جوهري، آدابي براي مناجات و دعاء است كه در
سنت خصوصاً آثار آل البيت (ع) آمده است، و ادب عبارت از هيئت نكوئي است كه فاعل،
بفعل يا قول خود مي دهد و گفتار يا كردارش را با آن هيئت مرغوب اداء مي كند مثلاً
وقتي كه كسي در مقابل ديگري بر دو زانوي خود نشست مي گويند: فلاني با ادب نشست، يا
در مقام دستور جلوس دادن بجاي بنشين، گفت: بفرمائيد: مي گويند: فلاني با ادب سخن
گفت و نظير اينها، و مراد از اينگونه تعبير، همان اداء فعل يا قول در شكل مرغوب و
هيئت نكو است كه بر حسب عرف اقوام و ملل و درجات معرفتشان، آداب نيز متفاوت
الدرجات است.

ابتداء دعا به صلوات

از جمله آداب مناجاب و دعاء ابتداء نمودن به صلوات و درود
بر پيمبر است كه در روايات بسياري بر آن تأكيد گرديده است و در كثيري از ادعيه و
مناجاتها ابتداء به آن شده بلكه بگونه ترجيع بند در بعضي از ادعيه آمده است مانند
دعاء مكارم الاخلاق و دعاء بوالدين در صحيفه سجاديه. چنانكه در همين مناجات
شعبانيه در بدء و ختام آن – اين ادب- مراعات شده است، و بنابراين، تعدادي از
روايات مربوطه به اين مناسبت نقل مي شود، تا راز آن معلوم گردد:

هشام بن سالم از امام صادق(ع) نقل مي كند كه فرمودند: «لا
يزال الدعاء محجوباً حتي يصلي علي محمد و آل محمد» (اصول كافي ج 2 ص 491.)

«همواره دعاء از عرج بمرتبه اجابت، ممنوع است تا آنكه دورد
و صلوات بر پيمبر و آلش، فرستاده شود».

و سكوني از امام صادق(ع) روايت كرده كه فرمودند:

«من دعا ولم يذكر النبي (ص)، رفرف الدعاء علي رأسه فاذا ذكر
النبي (ص) رفع الدعاء» (اصول كافي ج 2 ص 491).

«اگر كسي دعا كند و نام مبارك رسول الله را با درود ياد
نكند، آن دعاء بر بالاي سرش پرپر مي زند و توان عروج ندارد و چون نام مبارك رسول
الله (ص) را با درود يادآوري كند دعايش بمرتبه اجابت عروج مي نمايد».

و در روايت ديگري از امام صادق(ع) است كه فرمودند:

«من كانت له الي الله عزوجل حاجة فليبدء بالصلاة علي محمد و
آله ثم يسأل حاجته، صم يختم بالصلاة علي محمد و آل محمد، فان الله عزوجل اكرم من
ان يقبل الطرفين و يدع الوسط اذ كانت الصلاة علي محمد و آل محمد لا يحجب عنه»
(اصول كافي ج 2 ص 494):

«اگر كسي خواست بخداوند عزوجل، عرض حاجت كند، بايد نخست
درود و صلوات بر پيمبر و آلش فرستد سپس حاجت خويش را مسئلت نمايد، آنگاه خاتمه
دعايش را نيز صلوات و درود بر پيمبر و آل قرار دهد، زيرا خداوند عزوجل كريم تر از
اين است كه طرفين مسئلت و حاجت كه درود و صلوات بر پيمبر و آل است بپذيرد و وسط
حاجت دعا كننده است رد فرمايد چه، درود و صلوات بر پيمبر و آل از اجابت حقتعالي
محجوب و ممنوع نيست».

نظير اين اخبار در آثار اهل سنت آمده است، مي توانيد بقسم
«اسرارالاذكار و الدعوات» از كتاب «احياء العلوم» غزالي مراجعه كنيد، النهايه
ايشان روايت سومي كه از امام صادق(ع) نقل كردم به ابوسليمان داراني اسناد ميدهد و
آل محمد نيز در آن ذكر نگرديده است.

اصل فرستادن صلوات و تسليم بر رسول الله(ص) مورد امر خداوند
متعال در قرآن عظيم است كه مي فرمايد: «ان الله و ملائكته يصلون علي النبي يا ايها
الذين آمنوا صلوا عليه و سلموا تسليماً» (سوره احزاب- آيه 56).

استحباب صلوات بر آنحضرت در هنگام ذكر نام آن بزرگوار يا
استماع نام مباركش از شخص ديگر مورد اتفاق است و سيد الفقهاء العظام آية الله حكيم
قدس سره رد «مستمسك» وجوب آن را از صدوق الطائفه و فاضل مقداد و حدائق و شيخ بهائي
و محدث كاشاني و ملا صالح مازندراني و شيخ عبدالله بحراني رضوان الله عليهم از
«مفتاح الفلاح» نقل مي كند، و فرموده كه صاحب مدارك(ره) وجوب آن را بعيد ندانسته،
و ادله بر وجوب را نيز ذكر فرموده اند.

و بخاطر فتواي اين جماعت بوجوب صلوات و درود بر آنحضرت،
مرحوم آية الله العظمي صاحب العروة الوثقي(ره) بعد از فتواي باستحباب اگر چه در
اثناء نماز هم باشد،‌ فرموده اند كه احوط عدم ترك صلوات و درود بر آنحضرت است چه
خود نام آنحضرت را ببرد يا از ديگري بشنود، و فرقي در اين حكم بين نام علمي حضرتش
مانند محمد و احمد، يا كنيه و لقب مانند ابوالقاسم و مصطفي و رسول و نبي نيست،
بلكه ذكر آن بزرگوار اگر چه بضمير هم باشد،‌ حكمش همين است كه گفته شد و نظر مبارك
حضرت امام است نيز همين است، و جناب زرارة بن اعين كه يكي از اوتاد چهارگانه بناء
فقه آل بيت(ع) است در خبري صحيح از امام باقر(ع) نقل مي كند كه فرمودند:

«صل علي النبي كلما ذكرتة او ذكره ذاكر عندك في اذان او
غيره» (وسائل- خبر اول از باب 42 از ابواب اذان و اقامه):

« درود و صلوات بر پيمبر ميفرستي در هر وقت كه ذكرش نمودي
يا ديگري در نزد تو آنحضرت را ياد كرد در اذان باشد يا غير اذان».

و درباره سائر پيمبران (ص) نيز فتوي باستحباب صلوات هنگام
ذكر اسماء شريفشان داده شده، النهايه در صلوات بر آنها اول صلوات بر پيمبر اعظم
اسلام و آل او فرستاده ميشود سپس بر انبياء، مگر در ذكر نام حضرت ابراهيم(ع)
چنانكه در روايت آمده كه پيمبر اكرم(ص) شبي در مسجد نشسته با اصحاب، حديث مي
گفتند، فرمودند:

«يا قوم اذا ذكرتم الانبياء الاولين فصلوا علي ثم صلوا
عليهم و اذا ذكرتم ابي ابراهيم فصلوا عليه ثم صلوا علي»: «وقتي پيمبران را ذكر
نموديد نخست صلوات و درود بر من فرستيد سپس بر آنان و چون پدرم ابراهيم را ذكر
نموديد اول بر او سپس بر من درود فرستيد».

صلوات بر پيامبر و اهل بيتش

موضوع اين حكم يعني استحباب يا وجوب صلوات و درود، هنگام
ذكر نام مقدس رسول الله(ص)، آن حضرت و آل او هستند كه شيعه بر آن اتفاق دارد و از
فريقين، نصوص كثيره اي در اين باره آمده است كه سيوطي در در منثور ذيل آيه مذكور از
سوره احزاب، كثيري از آن نصوص را ذكر نموده يعني قريب به بيست روايت از اصحاب سنن
و جوامع نقل كرده كه دلالت دارند بر تشريك آل نبي با آن حضرت در صلوات ودرود مورد
بحث كه از آنجمله است روايت كعب بن عجرة كه ابن قدامه موفق الدين در كتاب «المغني»
و شمس الدين ابن قدامه در «شرح كبير» در كتاب صلوات در مبحث تشهد نقل كرده اند و
آن روايت چنين است كه كعب مي گويد: پيمبر اكرم بر ما وارد شد، عرض كردم يا رسول
الله! كيفيت تسليم بر شما را مي دانيم، اما كيفيت صلوات ما بر شما را بيان
فرمائيد؟ فرمودند: «قولوا اللهم صل علي محمد و علي آل محمد كما صلبت علي ابراهيم
انك حميد مجيد…» (كتاب المغني و الشرح الكبير- ص 580- ج 1).

در وسائل الشيعه از عبدالله بن سنان بسند صحيح از امام
صادق(ع) روايت كرده كه رسول الله فرمودند: «اذا صلي علي و لم يتبع بالصلاة علي اهل
بيتي كان بينها و بين السماوات سبعون حجاباً و يقول الله تبارك و تعالي: لا لبيك و
لا سعديك يا ملائكتي لا تصعدوا دعاء ان لم يلحق بالنبي عترته فلا يزال محجوباً حتي
يلحق بي اهل بيتي» (حديث 10- باب 42 از ابواب ذكر):

«هنگامي كه درود و صلوات بر من فرستد و صلوات بر اهل بيتم
را بدنبال نيارد، بين اين صلواتش و آسمانها هفتاد حجاب و مانع خواهد بود و درودش
بمقام قبول نمي رسد و خداوند متعال بچنين درود فرستنده اي مي فرمايد: اجابت و خوش
آمدي براي تو نيست، اي فرشتگانم، دعاء وي را بالا مبريد اگر عترت رسول الله را به
آن حضرت در درود ملحق نكنند. پس همواره دعاء او ممنوع و محجوب از عروج بمنصه قبول
است مگر اهل بيتم را در درود بمن ملحق نمايد».

الغرض ابتداء به درود و صلوات بر‌آل البيت (ع) كه از آداب
دعاء و مناجات و راز و نياز با حضرت قاضي الحاجات است چنانكه مورد بحث ابتداء و
اختتام بآن گرديده است، به اين جهت است كه آن بزرگواران صلوات الله عليهم صراط
اقوم الي الله تعالي هستند كه هر كس اراده «الله» دارد بايد از اين صراط مستقيم طي
طريق كند: «من اراد الله بدءكم» حتي فرائض خمس بدون تشريك آنان در صلوات و درود بر
رسول الله (ص) در تشهد مورد قبول نيست، و هم اكنون ديوان محمد بن ادريس شافعي امام
شافعيه رو برويم هست كه مي گويد:

«يا آل بيت رسول الله حبكم                     فرض
من الله في القرآن انزله»

«يكفيكم من عظيم الفخر انكم                 من لم يصل عليكم لا صلاة له»   (ص 72)

حب مفروض در كلام شافعي اشاره است بآيه كريمه: «قل لا
اسئلكم عليه اجراً الا المودة في القربي» (سوره شوري) كه د ر‌آيه :«قل ما اسألكم
عليه من اجر الا من شاء ان يتخذ الي ربه سبيلا» از سوره فرقان، تفسير به سبيل الي
الله گرديده است.

باري راز ابتداء بصلوات و درود بر پيمبر و آل اطهرش(ص) همين
است كه اجمالاً اشاره نمودم كه راه عروج دعاء و مناجات است و ذينفع، دعا كننده و
راز و نيازگر است: «و جعل صلواتنا عليكم و ما خصنا به من ولايتكم طيبا لخلقنا و
طهارة لا نفسنا و تزكية لنا و كفارة لذنوبنا» (زيارت جامعه كبيره) وگرنه بيان
تفصيلي مقامات آن اولياء الله صلوات الله عليهم، مجال اوسعي را اقتضاء دارد كه اگر
حجاب كثيف و ضيق و ضعف صدور نمي بوده:

در مديحشان داد معنا دادمي                           غير
اين منطق لبي بگشاد دمي

                                                                                                    
ادامه دارد.