آسيب شناسى مديريت از منظر امام على عليه السلام

آسيب‏شناسى مديريت از منظر امام على(ع)
اسماعيل نساجى زواره‏
ضرورت بحث‏
توسعه و پيشرفت هر جامعه‏اى مرهون موفقيّت‏هاى به دست آمده از ناحيه مديريت مى‏باشد. در فرآيند مديريت اسلامى يكى از مهم‏ترين نكات در خور تأمّل انتخاب شايسته‏ترين افراد براى مسؤوليت‏هاى سالم در جامعه اسلامى است تا از يك سو اشتباهات و انحرافات احتمالى به حداقل برسد و از سوى ديگر جامعه در مسير رشد و شكوفايى قرار گيرد.
وقتى جامعه‏اى بر اساس آرمان‏هاى دينى شكل گرفته باشد، امّا بر اساس افكار و ايدئولوژى مادّى و غير مذهبى اداره مى‏شود، بى ترديد در بخش مديريت آسيب‏هاى جبران ناپذيرى را متحمّل خواهد شد كه شناخت اين آسيب‏ها امرى ضرورى است.
اصطلاح آسيب‏شناسى مديريت، يعنى شناخت اشكالاتى كه در حوزه حكومت متوجه امور ادارى، سياسى و اجتماعى شود كه نگارنده سعى دارد در اين مقال به بيان اهمّ آن‏ها از منظر امام على(ع) بپردازد. اميد است كه در سال نوآورى و شكوفايى مورد توجه مسؤولين محترم نظام جمهورى اسلامى قرار گيرد تا سازمان‏ها و دواير گوناگون كمتر با چالش‏هاى اجرايى، ادارى و قانونى روبرو شوند.
تكبّر و خودخواهى‏
اولين عامل آسيب‏زا در حوزه مديريت و امور اجتماعى غرور و خودخواهى است كه معمولاً پس از رسيدن به مقام در برخى از مسؤولين و مديران مشاهده مى‏شود. در اثر غفلت از حقيقت، بشر ممكن است به محض رسيدن به رياست دچار تكبّر و خودپسندى شود كه اين رذيله اخلاقى بزرگ‏ترين آفت كارى اوست و مى‏تواند تمام آثار مثبت مسؤوليت وى را از بين ببرد. اينجاست كه حضرت على(ع) همواره كارگزاران و مديران نظام اسلامى را به دورى از تكبّر و خود بينى توصيه مى‏كند. آن حضرت در عهدنامه خود به مالك اشتر چنين مى‏فرمايد:
«ايّاك و الاعجاب بنفسك و الثّقة بما يعجيك منها و حبّ الاطراء فانّ ذلك من اوثق فرص الشّيطان فى نفسه ليمحق ما يكون من احسان المحسنين؛(1) مبادا هرگز دچار خودپسندى شوى و به خوبى‏هاى خود اطمينان كنى و به پرهيز از اين كه دوست داشته باشى ديگران تو را ستايش كنند، زيرا حالت غرور و خودپسندى مناسب‏ترين فرصت براى شيطان است تا كردار نيك نيكوكاران را نابود كند.»
بر اساس انديشه سياسى امام على(ع) غرور و خودخواهى بزرگ‏ترين آفت مديريت است كه زمامداران و مديران را به سوى خودكامگى و سرانجام ذلّت و خوارى مى‏كشاند، بنابراين مسؤولين نظام اسلامى نبايد در اثر اين صفت رذيله، گرفتار وسوسه‏هاى شيطانى شده و از راه حق خارج شوند، بلكه هميشه بايد مواظب باشند تا به غرور و خود بينى دچار نگردند.
عدم دسترسى مردم به مسؤولين‏
يكى ديگر از آسيب‏هايى كه مسؤولين و مديران را از مسير اصلى حكومت و مديريت منحرف مى‏سازد، جدايى ميان مسؤولين و مردم است. امام على(ع) در سيره خود همواره كارگزاران و مسؤولين حكومتى را نسبت به اين آسيب مهم هشدار مى‏داد و به آنان مى‏فرمود كه ميان خود و عموم مردم نبايد هيچ گونه فاصله و مانعى قرار دهيد. آن حضرت خطاب به مالك اشتر مى‏فرمايد:
«فلا تطوّلنّ احتجابك عن رعيّتك فانّ احتجاب الولاة عن الرّعيّة شعبة من الضّيق و قلّة علمٍ بالامور و الاحتجاب منهم يقطع عنهم علم ما احتجبوا دونه فيصغر عندهم الكبير و يعظم الصّغير و يقبح الحسن و يحسن القبيح و يشاب الحقّ بالباطل؛(2) هيچ گاه خود را به مدّت طولانى از مردم پنهان مكن، زيرا دور بودن زمامداران از چشم عموم مردم خود موجب نوعى محدوديّت و بى‏اطلاعى نسبت به كارهاى مملكت است. پنهان شدن زمامداران آگاهى آنان را نسبت به بسيارى از مسائل از بين مى‏برد، در نتيجه بزرگ نزد آنان كوچك و كوچك نزد آنان بزرگ مى‏شود و نيز كار نيك زشت و كار زشت زيبا جلوه داده مى‏شود و حق با باطل آميخته مى‏گردد.»
از اين رو مديريت پسنديده در اداره امور بايد پاسخگوى نيازها و پرسش‏ها و جهت دهنده مسير توده‏هاى مردم باشد.
بى‏توجهى نسبت به طبقه محروم‏
از ديگر آسيب‏هاى رفتارى مسؤولان و مديران، كم توجهى يا بى توجهى به طبقه محروم و قشر آسيب‏پذير جامعه است.
مولاى پرهيزگاران در نهج البلاغه مديران و كارگزاران را به توجه بيش‏تر به قشر محروم جامعه و تأمين خواسته‏هاى آنان توصيه نموده است. آن حضرت به مالك اشتر چنين مى‏فرمايد: «مبادا سرمستى حكومت تو را از رسيدگى به محرومان باز دارد كه هرگز انجام كارهاى فراوان و مهم عذرى براى ترك مسؤوليت‏هاى كوچك‏تر نخواهد بود. همواره در فكر مشكلات آنان باش و از آنان روى بر مگردان. امور كسانى از فقرا را رسيدگى كن كه به ظاهر به چشم نمى‏آيند و ديگران اين قشر را كوچك مى‏شمارند و كم‏تر به تو دسترسى دارند.»(3)
حضرت على(ع) در ادامه به اين نكته اشاره مى‏كند كه من از رسول خدا(ص) شنيدم كه فرمود: «لن تقدّس امّة لايؤخذ للضّعيف فيها حقّه من القوىّ غير متتعتعٍ؛(4) ملّتى كه حق ناتوان را از زورمندان باز نستاند، رستگار نخواهد شد.»
پس مديران در جامعه اسلامى علاوه بر تأمين نيازهاى اوليه محرومان از بيت المال بايد براى استرداد حقوق از دست رفته آنان اقدام نمايند و وظيفه دارند كه علل و عوامل ثروت‏هاى بادآورده را شناسايى و ريشه كن كنند و اجازه ندهند كه عدّه‏اى با تجاوز به حقوق ديگران، به انباشت ثروت نامشروع بپردازند.(5)
انحصار طلبى‏
انحصارطلبى آن است كه مدير و كاگزار در حوزه قدرت و اختيارش همه چيز را به خود و خويشاوندانش اختصاص دهد، بدين معنا كه قدرت، امكانات و ديگر امتيازات اجتماعى را به اقوام و دوستان خود اختصاص دهد و ديگران را از آن‏ها محروم سازد. اميرالمؤمنين على(ع) در انديشه سياسى خود فرمانروايان و كارگزاران را به شدّت از اين مسئله برحذر داشته، به طورى كه به مالك اشتر مى‏فرمايد: «از امتياز خواهى بپرهيز و چيزى را كه همه مردم نسبت به آن يكسان هستند به خود اختصاص مده. هر كارگزار و مسؤولى نزديكان و خويشاوندانى دارد كه توقع برترى، امتيازخواهى و دخالت در قراردادها بدون رعايت انصاف را دارند، ولى تو چاره‏اى بينديش و به هيچ يك از اطرافيان و وابستگان چيزى از مال، زمين و…واگذار مكن و مبادا در تو طمع كنند تا قراردادى به سود آنان منعقد كنى، زيرا اين كار مايه ضرر ساير مردم مى‏گردد.»(6)
از فرمان‏هاى امام على(ع) به مسؤولين و مديران نظام اسلامى چنين بر مى‏آيد كه انحصارطلبى بزرگ‏ترين آفت دولت است.
تاريخ جهان دولت‏هاى فراوانى را سراغ دارد كه در اثر انحصارطلبى زمامداران و مديران به سرعت رو به ضعف رفته و زمينه زوالشان فراهم گرديده و نابود شده‏اند .امروزه نيز زمامداران و مسؤولين بسيارى از كشورهاى اسلامى و غير اسلامى گرفتار انحصارطلبى‏هاى گوناگون حزبى، نژادى، زبانى و مذهبى هستند كه همين عوامل موجب نابسامانى‏هاى حكومتى شده است، بسيارى از جنگ‏ها و تجاوزها در جهان معلول انحصارطلبى زمامداران است، از اين رو دست اندركاران امور حكومتى بايد تلاش نمايند تا با تربيت درست مديران و مسؤولين از بروز اين آفت جلوگيرى كنند.
روى كار آمدن افراد نالايق‏
ورود افراد نالايق به حوزه مديرت يك جامعه ضربات جبران ناپذيرى بر پيكره ارزش‏هاى آن جامعه مى‏زند.
حضرت على (ع) درباره انسان‏هاى بيمار و ناكارآمد مى‏فرمايد: «فانّ المتكاره مغيبه خيرٌ من مشهده و قعوده اغنى من نهوضه؛(7) سست عنصران ناراضى نبودشان بهتر از حضورشان و بى‏كارى آنان از اقدامشان مفيدتر است.» واگذارى امور به افراد نالايق و ناآگاه از آسيب‏هاى مديريتى است. با توجه به گستره دامنه دار مديريّت و مسؤوليت نبايد كارها به كسانى سپرده شود كه احساس وظيفه نكنند و نتوانند بار سنگين اين رسالت را تا پايان بر دوش بكشند.
داستان حضرت يوسف(ع) و اشاره آن حضرت به استعداد و قابليّت خويش در اداره امور اقتصادى مؤيّد مطالب مزبور است. قرآن كريم از زبان اين پيامبر(ع) مى‏فرمايد: «قال اجعلنى على خزائن الارض انّى حفيظٌ عليمٌ؛مرا سرپرست گنجينه‏هاى سرزمين مصر قرار بده، زيرا امانت دارى با وفا و آگاه هستم.»
مولاى پرهيزگاران(ع) در عهدنامه خود به مالك اشتر درباره انتخاب مديران لايق اين گونه توصيه مى‏كند: «و اجعل لرأس كلّ امرٍ من امورك رأساً منم لايقهره كبيرها و لايتشتّت عليه كثيرها؛(8) براى هر يك از كارها رييس و مديرى انتخاب كن، مسؤولى كه كارهاى بزرگ او را مغلوب نسازد و زيادى كارها وى را پريشان و خسته نكند.»
بنابراين شايستگى، كاردانى و تعهد و در يك كلام شايسته سالارى برخاسته از دين يكى از لوازم اساسى در مديريت در عرصه فرهنگى، ادارى و اجتماعى است.
همكارى با صاحبان قدرت و ثروت‏
جدا شدن از عموم مردم و همراهى با قدرتمندان و صاحبان ثروت، از ديگر آسيب‏هاى بزرگ است كه استقلال مديريت صحيح را تهديد مى‏كند و روند آن را از رسيدن به اهداف آرمانى، همچون جامعه عدالت محور دور مى‏كند و به پرتگاه‏ها و چالش‏ها خواهد كشاند. در دين مبين اسلام آن چه از ابتدا مايه افتخار بوده است، دورى از صاحبان زور و ثروت و مقابله با آنان جهت اجراى عدالت.
نبى مكرّم اسلام از آغاز تا پايان رسالت خود تمامى تلاش‏هاى خويش را مبذول داشت تا از وادى منفعت پرستان و زراندوزان به دور باشد و بتواند رسالت الهى را خالى از هرگونه جانب دارى و مصالح به صورت ناب در اختيار تشنگان مكتب الهى قرار دهد.
امام على(ع) در خطابى به مسؤول جمع آورى زكات چنين سفارش مى‏كند: «فاذا قدمت على الحىّ فانزل بمائهم من غير ان تخالط ابياتهم؛(9) هنگامى كه بر قبيله‏اى وارد شدى در منازل آنان مسكن نگزين و بر سر سفره كسى ننشين و بر لب آب چشمه يا قنات آنان كه عمومى است فرود آى.»
به راستى رمز پويندگى و بالندگى مديريت سالم دورى از وابستگى به قدرت‏هاست و اين امر مهم جز با ايجاد صفاتى همچون قناعت، شجاعت و بردبارى در مجموعه سازمان‏ها ممكن نيست.
جزئى نگرى و عدم اولويت بندى‏
يكى ديگر از عوامل آسيب زا در موفقيّت مديران، عدم شناخت اولويت‏ها و طبقه بندى كارهاست. پرداختن به كارهاى روزمره و ادارى بدون اولويت بندى زمينه سردرگمى را فراهم مى‏نمايد. هم چنين اقدام به امور جزئى و غير ضرورى پردازش كارهاى مهم را به تعويق مى‏اندازد.
امام على(ع) راز كاميابى در مديريت را دورى از امور كوچك و پرداختن به امور مهم مى‏داند و در اين زمينه مى‏فرمايد: «به دنبال كارهاى مهم برو و از پرداختن و دل مشغولى به كارهاى غيرضرورى بپرهيز، زيرا با ترك كارهاى غير مهم زمينه رسيدگى به امور اساسى فراهم مى‏آيد.»(10)
بى‏ترديد در مقوله پر ارزش و مهم مديريت هرگونه سستى و جزئى نگرى و نداشتن اولويت‏بندى، چيزى جزء انهدام و پاشيدگى به دنبال نخواهد آورد. آن حضرت باز در اين زمينه مى‏فرمايد: «من اشتغل بغير المهمّ ضيّع الاهمّ؛(11) هر كس خود را به امور جزيى مشغول سازد، زمينه پاشيدگى و تضييع مسائل مهم‏تر را فراهم نموده است.»
بنابراين بر مديران و برنامه ريزان لازم است تا خود را از بند مسائل جزئى و امور غير مفيد برهانند و با اولويت‏شناسى زنجيره‏اى از زمينه‏هاى كارى سنجيده شده را به ترتيب اهميّت فراهم آورند تا با تمركز نيروها بر يك محور، كارها با سرعت و دقّت بيش‏تر به پيش روند. با توجه به مطالب ياد شده پرداختن به امور اساسى و اولويت‏شناسى و داشتن طرح و برنامه‏اى كلى مى‏توان مديريت سازمان‏ها و ادارات را با سرعتى مطمئن به سوى اهداف تعيين شده به پيش برد.
ناهماهنگى و سهل انگارى‏
سهل انگارى در مديريت و ناهماهنگى در سازمان دهى منابع انسانى و غير انسانى تلاش‏ها را در درون مجموعه خنثى مى‏كند و موجب دوباره كارى، تخريب نيروها و حتّى دور شدن از اهداف اصلى خواهد شد.
ساختن نظامى پيوسته، هماهنگ و متمركز بدون مديران هم دل و هم سو ممكن نيست، از اين رو انتخاب همراهانى دلسوز مى‏تواند به ساختارى فرهنگى، اجتماعى، نظام‏مند و پيشروى به سوى هدف مشترك منجر شود.
مولاى مؤمنان در اشاره به همين مسئله در توصيه‏اى به مالك اشتر بر ايجاد شبكه‏اى از مسؤولان همدل و فداكار تأكيد مى‏كند: «وليكن آثر رؤوس جندك عندك من واساهم فى معونته؛(12) فرماندهان تو بايد كسانى باشند كه از همه بيش‏تر به سربازان كمك رسانند و از امكانات مالى خود بيش‏تر در اختيارشان بگذارند.» بنابراين يكى از عوامل هدر رفتن و فرسايش نيروها در مجموعه يك سازمان، سهل انگارى و روى برتافتن از مديريت صحيح است.
خود رأيى‏
تحقيقات نشان داده است مديرانى كه در كارها و برنامه‏هاى خود با افراد نخبه و كارشناس مشورت مى‏كنند، در امور ادارى و اجتماعى كم‏تر گرفتار خطا و لغزش مى‏شوند و بيش‏تر امور آنان با موفقيت كامل تحقق مى‏پذيرد. بر عكس مديران و مسؤولانى كه مستبد هستند و خود را بى‏نياز از افراد، ديگران و تبادل نظر با آنان مى‏دانند هرچند از نظر موقعيّت و مقام جايگاه والايى دارند، ولى بيش‏تر به خطاهاى بزرگ دچار مى‏شوند و خود را به هلاكت مى‏اندازند.
حضرت على(ع) در اين زمينه مى‏فرمايد: «من استبدّ برأيه هلك و من شاور الرّجال شاركها فى عقولها؛(13) كسى كه خود رأى باشد، هلاك مى‏شود و كسى كه با افراد صاحب انديشه مشورت كند، در عقل آنان شريك مى‏شود.»
تلاش در عرصه مشاوره و نظارت بر عملكرد زير مجموعه يكى از مؤلّفه‏هاى مهم در مديريت صحيح و سالم است.
نبود نظارت و كنترل‏
نبود كنترل و نظارت بر عملكرد يك زير مجموعه، اصل مديريت و رياست را دچار مشكل مى‏كند. از آن جايى كه دين مبين اسلام دينى كامل و جامع است، در اين زمينه دستوراتى دارد و مسؤولين سازمان‏ها را به داشتن يك نظام دقيق و عادلانه نظارت و بررسى سفارش مى‏كند، زيرا كه سلامت و موفقيّت هر مجموعه و سازمانى وابسته به وجود نظارت و بازرسى دقيق در آن سازمان است.
امام على(ع) در عهدنامه معروف خود به مالك اشتر درباره نظارت چنين دستور مى‏دهد: «ثمّ تفقّد اعمالهم و ابعث العيون من اهل الصّدق و الوفاء عليهم فانّ تعاهدك فى السّر لامورهم حدوةٌ لهم على استعمال الامانة و الرّفق بالرّعية…؛(14) با فرستادن مأموران مخفى و راستگو و با وفا كارهاى كارگزاران را زير نظر بگير، زيرا بازرسى مداوم و پنهانى سبب مى‏شود كه آنان به امانت دارى و مدارا با زير دستان ترغيب شوند.»
آن حضرت در دوران حكومت خود در زمينه نظارت و مراقبت بر كارگزاران و مسؤولين بسيار دقيق و هوشيارانه عمل مى‏كرد. نامه هايى كه براى كارگزاران و عمّال خود در شهر و استان‏هاى گوناگون مى‏نوشت و در آن‏ها نقاط قوّت و ضعف آنان را متذكّر مى‏شد گوياى اين مطلب است كه امام همواره بازرسان و ناظران مخفى بر كارگزاران و مسؤولان جامعه مى‏گماشت تا كليه رفتار و عملكردشان را به طور دقيق زير نظر بگيرند و نتيجه اين نظارت و بررسى را براى آن حضرت گزارش كنند.
فقدان عدالت اجتماعى‏
آخرين عامل آسيب زا در حوزه مديريت و امور اجتماعى كه در اين نوشتار بدان اشاره مى‏شود، فقدان عدالت اجتماعى در متن جامعه است. نبود عدالت در حوزه مديريت ضربات جبران ناپذيرى بر پيكره ارزش‏هاى راستين جامعه مى‏زند و مسؤولين و مديران را از مسير اصلى حكومت و مديريت منحرف مى‏سازد.
امام على(ع) براى زدودن شرايط ناعادلانه زندگى و دست‏يابى به عدالت، آن هم با توجّه به بى عدالتى جامعه آن روز كه حكومت خليفه سوم به آن دامن زده بود، شعار عدالت اجتماعى را مطرح كرد و در راه تحققّ آن سياست هايى را در پيش گرفت.
سراسر زندگى امام نشان دهنده اعتدال و اجراى عدالت در جامعه است. ظلم ستيزى و مبارزه با ستم و بيدادگرى چه در دوران حكومت و چه پيش از آن از ويژگى‏هاى زندگى امام متقين است. آن حضرت به مالك اشتر در اين زمينه مى‏فرمايد: «برترين چيزى كه موجب چشم روشنى واليان مى‏شود، برقرارى عدالت در جامعه و آشكار شدن علاقه رعايا نسبت به آنان است.»(15)
على(ع) در اين فراز از گفتار خود به مالك او را به رفتار عادلانه با مردم و پرهيز از ظلم و ستم و دورى از تبعيض در بين آنان سفارش مى‏كند، يعنى مديران و مسؤولين نبايد خود و بستگان خويش را در مسائل شخصى و امتيازات اجتماعى بر ديگران مقدّم بدارند، زيرا در صورتى كه مسؤول يك سازمان عدالت را رعايت نكند، مرتكب ظلم شده است. چنين مسؤولى محبوبيّت مردمى خود را از دست مى‏دهد. طبيعى است كه با رفتار ناعادلانه و تبعيض‏آميز مسؤولين نارضايتى عمومى پديد مى‏آيد و در اثر آن پايه‏هاى قدرتشان به تدريج رو به ضعف مى‏رود. بر اين اساس يكى از ويژگى‏هاى مديران و كارگزاران طبق فرمان‏هاى حكومتى حضرت على بن ابى طالب(ع) عدالت خواهى است، بنابراين مسؤولين نظام اسلامى بايد از چنين خصوصيّتى برخوردار باشند تا بتوانند حق و عدالت را در جامعه اجرا نمايند.
امروز بيش از هر زمان ديگر به خصوص در نظام جمهورى اسلامى ضرورت اين موضوع (عدالت خواهى) احساس مى‏شود، زيرا نظام مقدّس جمهورى اسلامى براى رسيدن به اهداف و آرمان‏هاى جديد خود نيازمند نيروهاى متخصص و كاردان است كه داراى ويژگى‏هاى تعهد و عدالت خواهى باشد كه اگر اين خلأ ايجاد شود، نظام اسلامى با چالش‏هاى اجرايى و قانونى روبرو مى‏شود.
پى‏نوشت‏ها:
1. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتى، نامه 53، ص 588.
2. همان، ص 584.
3. همان، ص 582.
4. همان، ص 584.
5. اخلاق كارگزاران، آيت اللّه جوادى آملى، ص 134.
6. مأخذ قبل، ص 586.
7. همان، نامه 4، ص 484.
8. سوره يوسف، آيه 55.
9. مأخذ قبل، نامه 53، ص 580.
10. همان، نامه 25، ص 504.
11. ميزان الحكمه، محمد محمدى رى شهرى، ج 8، ص 513.
12. همان، ج 5، ص 514.
13. نهج البلاغه، نامه 53، ص 574.
14. همان، حكمت، 161، ص 664.
15. همان، نامه 53، ص 587.
16. همان، ص 575.