حقوق والدین

حقوق والدين

قسمت دوم

در شماره
گذشته به پنج نکته از نکاتي که در قرآن کريم در مورد حقوق پدر و مادر آمده است
اشاره نموديم و اينک دنباله بحث.

نکته ششم:
برخورد با پدر و مادر مشرک و گمراه و گمراه کننده

شکي نيست که
والدين، بزرگترين نقش را در ساختن زيربناي فکري و اعتقادي فرزند دارند و گذشته از
تأثير عوامل ارثي در طول مدت کودکي و نوجواني، افکار و اعتقادات خود را در مغز
خالي و آماده پذيرش او جاي مي دهند و چنان افکار القا شده از سوي پدر و مادر در
تفکر فرزند، مؤثر و عميق است که مشکل است از همه آنها رهائي پيدا کند، حتي اگر پس
از بزرگ شدن و تحصيل علم و دانش، راهي غير از راه آنها برود و ديني غير از دين
آنها بپذيرد و تفکر آنان را غلط بداند و از آنها بکلي بيزاري جويد و انديشه هاي
آنان را غير قابل قبول بداند، باز هم برخي از آن افکار و ايده ها خواه ناخواه،
بطور مرموزي در بسياري از کردارها و گفتارها و طرز تفکر او خودنمايي خواهد کرد و
رهايي از تمام آنها بسيار دشوار است.

در عين حال
بايد انسان واقع جو و حقيقت خواه- تا حد توان- تلاش کند و براي آزادانديشي و تفکر
سالم، خود را از همه ته مانده هاي افکار گذشته- که آنها را از کودکي، اصل مسلم
پنداشته است- رها سازد و گرنه هرگز نخواهد توانست به حقيقت برسد و هر چه ببيند در
چارچوبي از افکار گذشته و قالبي از ايده هاي ديرين خواهد بود.

 

 

رهايي از
افکار گذشتگان

انقلابهاي
فکري و دگرگونيهاي اجتماعي، معمولاً نخست جوانان و نوجوانان را به خود جلب مي کنند.
اين پديده روشن و واضح که در طي قرون، همه انديشمندان آن را به تجربه يا به الهام
و وحي آموخته اند، تمامي مصلحان و مفسدان را براين داشته که در آغاز حرکت تغييري
خويش، چه بر حق و چه بناحق، جوانان و نوجوانان را گرد خود جمع آورند و از زمينه
فکري خالي و مستعد آنان- که غالباً از افکار خسته کننده قديم به تنگ آمده اند-
استفاده نمايند.

اسلام به
عنوان يک حرکت فکري نيز در بدو پيدايش و انتشار، بيشترين پيروان خويش را در ميان
جوانان يافت؛ جواناني که از افکار پوسيده مشرکان و محيط آلوده و جنايت با قريش و
همه جزيرة العرب خسته شده بودند و از اين يکديگر کشي براي جمع غنيمت، منزجر بودند
و فطرت پاک، آنها را به نفي بت پرسيت ابلهانه و جستجوي پروردگار بي عيب و خالق
مبرا از هر نقص، دعوت مي کرد. پدران و مادران از اين تحول عظيم که در افکار
فرزندان خود مي ديدند، سخت آزرده شدند و تمام تلاش و کوشش خويش را در بازگشت آنان
به سوي دين نياکان به کار گرفتند و شايد در برخي موارد نيز موفق شدند.

خداوند متعال
که آن همه سفارش پدر و مادر را به نوع انسان فرمود بود، در اين مورد، فرماني براي
هدايت انسان فرستاد تا وظيفه خود را در برابر اينگونه پدران و مادران بداند. در
آيات هشتم و نهم سوره  عنکبوت آمده است:

«$uZøŠ¢¹urur z`»|¡SM}$# Ïm÷ƒy‰Ï9ºuqÎ/ $YZó¡ãm ( bÎ)ur š‚#y‰yg»y_ x8Ύô³çFÏ9 ’Î1 $tB }§øŠs9 y7s9 ¾ÏmÎ/ ÖNù=Ï㠟xsù !$yJßg÷èÏÜè? 4 ¥’n<Î) öNä3ãèÅ_ötB /ä3ã¤Îm;tRé’sù $yJÎ/ óOçFZä. tbqè=yJ÷ès? ÇÑÈ   tûïÏ%©!$#ur (#qãZtB#uä (#qè=ÏJtãur ÏM»ysÎ=»¢Á9$# öNßg¨Yn=Åzô‰ãZs9 ’Îû tûüÅsÎ=»¢Á9$#

ما انسان را
به نيکي درباره پدر و مادر سفارش کرديم ولي اگر کوشش کنند و نهايت تلاش را به کار
برند تا تو از روي ناداني به من مشرک شوي، از آنها پيروي مکن؛ برگشت همه شما به
سوي من است و شما را از کردار خويش آگاله خواهيم ساخت. و ما آنان را که ايمان
آوردند و عمل صالح انجام دادند، در زمره صالحان و شايستگان قرار خواهيم داد.

پيروي نکردن
از ايده هاي غلط والدين

آيات فوق، پس
از سفارش احسان و خوشرفتاري با پدر و مادر، چند مطلب را گوشزد مي نمايد:

1-   
احسان و نيکي با پدر
و مادر نبايد موجب پيروي کورکورانه از افکار و ايده هاي آنان باشد. تو اي انسان به
نيروي عقل مجهزي تا در راز هستي و آينده خويش فکر کني و نبايد از دين نياکان و
پدران و مادران، چشم بسته تقليد کني. و اين مطلبي است که در ده ها آيه قرآن بر آن
تأکيد فراوان شده است. قرآن، انسانهاي مقلد را که در شناخت حقيقت هستي و آينده
جهان و انسان، بجاي آزادانديشي، از افکار پوسيده پيشينيان و نياکان و پدران و
مادران، کورکورانه پيروي مي کنند، به شدت مورد نکوهش قرار داده است. بدون شک
بزرگترين مانع پيشرفت فکري و تمدن بشري، تقليد از پيشينيان است. ساليان دراز
اروپاي متوحش، به دليل احترام افکار گذشتگان، محققان و انديشمندان خويش را- که
مايه افتخار و سربلندي هر امتي هستند- مي سوزانيد تا مردم را گمراه نسازند!

2-   
ممکن است پدر و مادر
مشرک و مخالف دين حق براي برگرداندن فرزند به گروه خويش از هرگونه تلاش و کوششي
دريغ نورزند؛ از تطميع و تهديد و تحريک احساسات و خواهش و هر روش ديگر استفاده مي
کنند تا فرزند را به دين و آئين پدران و نياکان برگردانند. خداوند مي فرمايد: هر
چه تلاش کنند تو از آنها پيروي مکن، و براي اينکه انسان بداند که چرا نبايد پيروي
کند، مي فرمايد: «لتشرک بي ما ليس لک به علم»-تلاش آنها براي اين است که از روي
جهل و ناداني، به من شرک ورزي. يعني آنها براي تو دليل قانع کننده اي ندارند زيرا
شرک و بت پرستي با هيچ منطقي سازگار نيست. و خداوند متعال در قرآن کريم مکرر از
پيش گرفتن راهي که با علم و منطق مخالف است نهي فرموده:

«و
لا تقف ما ليس لک به علم».

و ممکن است
منظور از «ما ليس لک به علم» اين باشد که آنچه را به تصور خود شريک من قرار مي
دهند، هرگز نمي شود متعلق علم قرار بگيرد زيرا معدوم مطلق است و چيزي نيست تا به
آن علمي تعلق بگيرد.

تسلي دادن به
فرزند متعهد

3-   
نگران مباش (اي
انسان) که مخالفت پدر و مادر در اين امر به تو زياني نخواهد رساند. برگشت همه بسوي
من است و شما را از واقعيتهاي پنهان اعمالتان آگاه مي سازم؛ آنجا که ملکوت و غيب
جهان آشکار مي گردد خواهيد ديد که معناي بت پرستي چيست، و خواهيد دانست که اطاعت
از پدر و مادر، حد و مرزي دارد. و در ضمن، لحن آيه براي پدران و مادراني که چنين
کوششهائي در راه گمراه کردن فرزندان به عمل مي آورند، لحني تهديد آميز است.

4-   
در آيه بعد نيز،
فرزند با ايمان و متعهد را دلداري و تسلي مي دهد که اگر از پدر و مادر جدا شدي، تو
را چه باک که من مؤمنان نيکوکار را در گروه صالحان و شايستگان قرار مي دهم. و
ضمناً اين آيه به انسان گوشزد مي نمايد که انسان مؤمن و هدفدار بايد به گروه فکري
و اعتقادي خويش بپيوندد نه به پدر و مادر و فاميلي که با او در عقيده و فکر
مخالفند.

اين مطالب به
گونه اي روشنتر در سوره لقمان، آيه 15 آمده است:

bÎ)ur š‚#y‰yg»y_ #’n?tã br& š‚͍ô±è@ ’Î1 $tB }§øŠs9 y7s9 ¾ÏmÎ/ ÖNù=Ïæ Ÿxsù $yJßg÷èÏÜè? ( $yJßgö6Ïm$|¹ur ’Îû $u‹÷R‘‰9$# $]ùrã÷ètB ( ôìÎ7¨?$#ur Ÿ@‹Î6y™ ô`tB z>$tRr& ¥’n<Î) 4 ¢OèO ¥’n<Î) öNä3ãèÅ_ötB Nà6ã¥Îm;tRé’sù $yJÎ/ óOçFZä. tbqè=yJ÷ès? ÇÊÎÈ  

و اگر پدر و
مادر تلاش کنند که تو ندانسته به من مشرک شوي، از آنان پيروي مکن ولي در امور مادي
و مسائل دنيوي، با آنان معاشرتي نيکو داشته باش و راه بازگشتگان به سوي من را
پيروي کن، سپس بازگشت همه شما بسوي من است که شما را از راز کارهايتان آگاه خواهم
ساخت.

دو مطلب در
اين آيه اضافه شده است:

رفتار
فرزندان انقلابي در محيطهاي فاسد

1-   
با پدر و مادري که
سعي در گمراهي تو دارند نيز معاشرتي نيکو و رفتاري متعارف مانند ساير پدران و
مادران داشته باشد يعني عدم پيروي از خط فکري و اعتقادي آنان نبايد موجب تضييع حق
آنها شود. بهرحال آنها در راه پرورش تو در زندگي دنيا، متحمل زحمتها و مشقتها شده
اند و سپاسگزاري و  تشکر از آنان، بر تو
ايجاب مي کند که همچنان احترامشان را نگه داري و با محبت و مهرباني، با آنان
معاشرت کني، در عين حال از افکار و ايده هاي آنان پيروي مکن و پيرو راه صالحان
باش.

«اين
مسئله در جامعه انقلابي ما چهره ديگري يافته است. در نامه هايي که به دفتر مجله مي
رسد، موارد فراواني ديده شده است که جوانان انقلابي و متدين از وضع خانواده هاي
خود بخصوص پدران و مادران شکايت مي کنند و نمي دانند که چگونه بايد با آنان رفتار
نمايند. جواناني مؤمن و متعهد به انقلاب در خانوده هاي مرتجع يا ضد انقلاب يا لا
ابالي، دچار مشکلات فراواني مي شوند و بخصوص دختران که جايي بجز خانه ندارند. و ما
مکرر در پاسخ به نامه ها، اين نکته را يادآور شده ايم که مقاومت و پايداري اين
فرزندان در چنين محيطهايي، خود يک نوع مجاهدت و ستيز با گروه باطل است. و در صدر
اسلام نيز اينگونه موارد بسياري بوده است. معمولاً جوانان تازه مسلمان از سوي پدر
و مادر و ديگر بزرگان فاميل زير فشار و شکنجه قرار مي گرفتند، اين خود نوعي امتحان
و آزمايش است. چه بسيارند جوانان با ايماني که زندگي مرفه خود را در اينگونه خانواده
ها رها ساخته و راهي جبهه هاي جنگ يا مراکز بسيج مقاومت شده اند. اين ايمان و گذشت
و پايداري ارزش فراواني دارد.

در عين حال
سفارش ما مکرراً به اين جوانان، اين است که پدر و مادر را بخصوص احترام کنيد حتي
اگر ضد انقلاب باشند و سعي در گمراهي شما نيز داشته باشند زيرا هر خط فکري انحرافي
داشته باشند، بدتر از شرک نيست. شرک زشت ترين گناه و بدترين ستم به نفس است و
خداوند فرموده است: «ان الله لا يغفر ان يشرک به و يغفر مادون ذلک لمن يشاء»-
خداوند شرک  را نمي آمرزد و هر گناهي را بجز
شرک براي ان کس که بخواهد مي بخشد. بنابراين 
حتي در مورد شرک و وادار ساختن فرزند به آن، خداوند متعال دستور خوش رفتاري
در مسائل مادي و زندگي دنيوي داده است چه رسد به انحرافهاي عملي يا اعتقادي.

انتخاب راه
وسط و حد اعتدال

2-   
«و اتبع سبيل من أناب
الي» با اينکه در جمله قبل، نهي از اطاعت آنان کافي بود که انسان را از پيروي خط
انحرافيشان باز دارد ولي چون با معاشرت نيکو با آنها تأکيد شده بود، براي اينکه
مبادا اين معاشرت، موجب پيروي از آنها شود، فرمود: «ولي راه آنان را که به سوي من
باز گشته اند، پيروي کن» معيار در پيروي و خط پذيري توجه به سوي خداوند است و تنها
راهي که به سوي رضاي او مي رود، صراط مستقيم است.

نتيجه اينکه
در آيه فوق، راه وسط و حد اعتدال را در مورد چنين پدر و مادري نشان مي دهد که
انسان به سوي افراط در احترام و گراميداشت آنان بگرايد و در مسائل اعتقادي و فکري
و مذهبي، گفته خلاف منطق آنان را بپذيرد و نه به جانب تفريط روي آورد و به دليل
انحراف عقيدتي، حرمت آنها را نگه ندارد و در زندگي به آنان کمک ننمايد. بلکه راه
وسط انتخاب کند و از هر گونه احترامي در مورد آنان دريغ نورزد و به نحو متعار و
معمول فرزندان با آنان معاشرت کند ولي سخن باطل آنان را هرگز نپذيرد و راه
خداجويان را پيش بگيرد زيرا: «الي مرجعکم فأنبئکم بما کنتم تعملونن بازگشت همه به
سوي او است و آنجا که پرده ها بالا مي رود، پدر و مادر و زن و فرزند به کار انسان
نمي آيند. «يوم يفر المرء من أبيه و امه و اخيه و صاحبته و بنيه» (سوره عبس-
34-36)- روزي که انسان از پدر و مادر و برادر و همسر و فرزندان خويش مي گريزد (تا
او را بي پرده نبينند).

نکته هفتم:
حق مادر از حق پدر، برتر و والاتر است

گرچه از نظر
حکم شرعي، پدر بر فرزند قبل از بلوغ و در بعضي موارد حتي پس از بلوغ، ولايت دارد و
مادر را ولايتي نيست ولي احسان و نيکي و خوشرفتاري که سفارش شده است، در مورد مادر
تأکيد بيشتري دارد، گرچه اين مطلب در قرآن به صراحت نيامده و از روايات استفاده مي
شود ولي در دو آيه پس از سفارش پدر و مادر، تنها از مشقتها و رنج و تعبهاي مادر
ياد شده است.

در سوره
لقمان آيه 14 مي فرمايد:

«$uZøŠ¢¹urur z`»|¡SM}$# Ïm÷ƒy‰Ï9ºuqÎ/ çm÷Fn=uHxq ¼çm•Bé& $·Z÷dur 4’n?tã 9`÷dur ¼çmè=»|ÁÏùur ’Îû Èû÷ütB%tæ Èbr& öà6ô©$# ’Í< y7÷ƒy‰Ï9ºuqÎ9ur ¥’n<Î) 玍ÅÁyJø9$# ÇÊÍÈ  

«انسان را
درباره پدر و مادر سفارش کرديم که مادرش او را حمل کرد، در حالي که شعف و ناتواني
از اين بار، پيوسته بر او افزوده مي شد و تا دو سال او را شير داد، (سفارش کرديم)
که مرا و پدر و مادرت را سپاسگزار باشد(و بدان که) بازگشت همه به سوي من است».

در اين آيه
کريمه، خداوند متعال، احساسات و عاطفه انسان را نسبت به مادر بشدت تحريک مي کند و
به او تذکر مي دهد که دليل لزوم شکرگزاري از مادر، اين است که او نه ماه يا قدري
بيشتر يا کمتر، سنگيني تو را تحمل کرده و از نيرو و توان خود، تو را نيرو بخشيد و
بدين ترتيب رفته رفته ناتوان شد تا تو را بر زمين نهاد و آن روز نيز نياسود بلکه
بطور معمول م متعارف تا دو سال از شيره جان خود، متکفل تغذيه ات شد، پس بايد او را
سپاس گويي و در برابرش سر تعظيم فرود آوري.

اداي حق مادر

و در سوره
احقاف، آيه 15 نيز نظير همين مطلب آمده است:

«و وصينا
الانسان بوالديه احسانا حملته امه کرها و وضعته کرها و حمله و فصاله ثلاثون
شهراً…»- ما انسان را به نيکي و احسان درباره پدر و مادر سفارش کرديم چرا که
مادرش او را با ناراحتي حمل کرد و با ناراحتي بر زمين گذاشت و (حداقل) دوران
بارداري و شيردادنش سي ماه به طول انجاميد…»

براستي انسان
بايد هميشه به ياد داشته باشد که مادر چه رنجها و زحمتهاي طاقت فرسايي را در دوران
بارداري و نگهداري او تحمل کرده و چقدر در راه حفظ  و سلامت او فداکاري نموده است. از اولين روزهاي
بارداري،مادر همچون يک بيمار از کمبود ويتامين ها، املاح و ساير مواد مورد نياز
بدن رنج مي برد، و همراه با رشد جنين، فشار بيشتري بر قلب و اعصاب مادر وارد مي
شود و در اثر سنگيني جنين و جفت، گرفتار واريس و ساير ناراحتيهاي اعصاب و درد
استخوان مي گردد. خداوند اين ناراحتي ها را «کره» ناميده است  گرچه مادر همه اينها را- معمولاً- با رضايت
خاطر و به شوق ديدار فرزند تحمل مي کند، پس «کره» در اينجا بمعناي کراهت و نارضايتي
نيست بلکه بمعناي سختي و مشقت است.

و از آن
بالاتر، مشکل وضع حمل است که گاهي به قميت جان مادر تمام مي شود و از آن پس، دوران
شيردادن و نگهداري است که اگر جنين بمقدار حداقل حمل يعني شش ماه در شکم مادر
باشد، با دو سال شيردادن، سي ماه تمام مي شود و اگر بطور معمول نه ماه باشد، سي و
سه ماه خواهد بود. اين دوران نيز براي مادر وظيفه شناس- که اکثر مادران در اين
رابطه چنين اند- دوران بسيار دشوار و سختي است؛ رعايت نظافت، بهداشت و تغذيه و
برطرف ساختن دردها و ناراحتيهاي کودک و نگهداري او از سرما و گرما و ساير نيازهاي
فراوان کودک با توجه به ناتواني او حتي از اظهار نياز، کري بسيار سخت و خسته کننده
است. ولي مادر همه اينها را با مهر و محبت تحمل مي کند و هيچ توقعي در برابر آن
ندارد. انسان بايد چنين نعمت عظيم را ارج نهد و از تلافي آن همه محبت و لطف، اقرار
و اعتراف به عجز و درماندگي نمايد؛ هرگز انساني قادر بر اداي حق مادر نيست.

«رب اوزعني
ان اشکر نعمتک التي انعمت علي و علي والدي».

پروردگارا به
من الهام بخش تا شکر گويم نعمتي را که بر من و پدر و مادرم تفضل فرمودي. ادامه
دارد

* پيامبر
اکرم(ص):

قانون شکنان
حيا ندارند

«اذا لم تستح
فافعل ما شئت».                   (مستدرک-
ج 2- ص 86)

وقتي که شرم
و حيا را از دست دادي هر چه مي خواهي بکن(يعني افراد بي حيا از گناه و قانون شکني
باک ندارند).