گفته ها و نوشته ها

گفته ها و
نوشته ها

پاداش و کيفر

* حضرت
امير(ع):

«کل امريء
يلقي ما عمل و يجزي بما صنع»   (غررالحکم)

هر کس هر کار
خوبي کرده پاداشش را مي بيند و هر کار بدي کرده کيفرش را در مي يابد.

کسي کو بره
بر کند ژرف چاه                           سزد
گو کند خويشتن را نگاه

جز از بد
نباشد مکافات بد                                        چنين
از ره داد، دادن سزد

نگر تا چه
کاري، همان بدر وي                          سخن
هر چه گويي همان بشنوي

درشتي ز کس
نشنوي نرم گوي                       سخن
ناتواني به آزرم گوي 

                                                                                                  
(فردوسي)

در لحظات
وداع

رزمنده اي
راهي جبهه بود. مادر در کنارش ايستاده و ديده از چهره فرزند بر نمي داشت ولي آن
جوان با مادر شيردل از «احدي الحسنيين»- پيروزي يا شهادت- سخن مي گفت. به او
گفتند: چرا در آخرين لحظات وداع با مادر چنين سخن مي گويي؟ پاسخ داد: او خود اين
عشق را بر دلم نشانده است.

سعدي چه خوش
گويد:

پرده بر خود
نمي توان پوشيد                   اي برادر
که عشق پرده درست

جان شيرين
فداي صحبت يار                    شرم دارم
که نيک مختصرست

اين قدر دون
قدر اوست و ليک                  حد امکان
ما همين قدر است

***

حجت بر بي
سوادان

عبدالله بن
صفوان، رئيس«بني جمع» که قبيله اي بزرگ از اعراب است، عامي صرف بود و از خواندن و
نوشتن هيچ بهره نداشت. روزي از روي تعرض به عبدالله بن جعفر بن ابي طالب گفت: اي
ابوجعفر! به درستي که تو حجتي شده اي براي جوانان ما،‌اگر نهي کنيم آنها را از لهو
و لعب مي گويند: عبدالله بن جعفر که سيد بني هاشم است، به آنها مشغول است!

عبدالله بن
جعفر پاسخ داد: و تو اي اباصفوان! نيز حجتي شده اي نزد بچه هاي ما اگر ملامت يا
تأديب کنيم برترک درس و مکتب مي گويند: اباصفوان، رئيس بني جمع،‌با آن عظمت نه
نوشتن مي داند و نه خواندن. عبدالله بن صفوان از اين جواب منفعل شد.

 

 

خط پيامبر(ص)

روزي پيامبر
اکرم(ص) با جمعي از اصحاب در جائي نشسته بود و خطوطي روي زمين مي کشيد که يکي از
آنها راست و بقيه کج و منحرف بودند. آنگاه با اشاره به آن خط مستقيم فرمود: اين
راه من است و بقيه راه ها ربطي به من ندارند.

توکل

پيامبر
اکرم(ص):

«لا تتکل الي
غير الله فيکلک اليه».                
(مستدرک-ج 2- ص 289)

بر غير
خداوند توکل مکن که خداوند ترا به او واگذارد.

غلام همت آنم
که زير چرخ کبود                        زهر
چه رنگ تعلق پذيرد آزاد است    (حافظ)

***

 دوبلا

روزي منصور
دوانيقي به يک عرب شامي گفت: چرا خداي را شکر نمي گذاري که تا من بر شما حکومت
کرده ام، طاعون از سرشما رفع شده است؟ عرب گفت: خداوند سبحان از آن عادل تر است که
دو بلا برسر ما بفرستد. منصور از آن سخن بسيار خجل گشت و کينه آن بيچاره را در دل
گرفت تا به بهانه اي او را کشت.

نعوذ بالله!

يکي از خلفاي
عباسي که بغايت ظلم پيشه و ستم انديشه بود با يکي از ندماي خويش گفت که به جهت من
لقبي پيدا کن مانند المعتصم بالله و الناصر لدين الله. آن نديم گفت:

«هيچ لقبي
براي تو مناسب تر از «نعوذ بالله» نيست!»

بي نيازي

خداوند به
داود(ع) وحي فرمود: من بي نيازي را در قناعت قرار داده ام و مردم آن را در ثروت
بسيار جستجو مي نمايند و در نتيجه آن را نخواهند يافت. (بحار-ص 87-ص 453)

آزاد زيستن

«گاندي» رهبر
بزرگ هند مي گفت:

«اگر نتوانيم
آزاد زندگي کنيم، بهتر که مرگ را با آغوش بز استقبال نمائيم».

عفو و گذشت

حکيم يونان گويد:

اگر از دوستت
تقصيري سر زد، او را به ديده مقصر ننگر بلکه آن گونه به او نگاه کن که گويا برادر
تني تو است و با هم از يک پستان شير خورده ايد و بر سر يک سفره نشسته ايد و عمري
در غم و شادي هم شريک بوده ايد.

 

با هم ساخته
اند

طبيبي، کسي
را ديد که دو طعام سنگين با هم مي خورد، بدو گفت: اين دو طعام با هم نمي سازند!
روز ديگر شنيد که آن بيچاره بيمار شده است. به سر بالينش آمد و گفت: به تو نگفتم
اين دو غذا با هم نمي سازند. پاسخ داد: اتفاقاً حالا که خوب با هم ساخته اند تا
مرا از ميان بردارند!

حروف مقطعه
قرآن

دکتر رشاد
شيميدان و دانشمند مصري درباره حروف مقطعه قرآن مجيد به کمک مغز الکترونيکي، طي
مدت سه سال، به تحقيق پرداخته و سرانجام به اين نتيجه نائل شده است:

حروف مقطعه
قرآن که عبارتند از «الف- ح- ر- س- ص- ط- ع- ق- ک- ل- م- ن- هـ- ي» و نصف الفباي
عربي را تشکيل مي دهند، در صد آنها در سوره هايي که با حروف مقطعه شروع شده است،‌بيشتر
از ديگر حروف الفبا مي باشد. مثلاً نسبت حرف «ق» در سوره مبارکه «ق» بيشتر از بقيه
سوره هاي قرآن است و سه حرف «الف- لام- ميم» در سوره هايي که با «الم» آغاز مي
شود،‌نسبت به مجموع اين حروف در ديگر سوره هاي قرآن بيشتر است.

حشره هاي
مامور

روزي منصور
عباسي در حضور امام صادق(ع) نشسته بود. ناگهان مگسي روي صورت او نشست. منصور مگس
را از خود دور کرد، باز آمد و همينطور چندين بار تکرار شد. با عصبانيت از امام
پرسيد: چرا خداوند مگس را آفريده است؟

امام فرمود:
«ليذل به الجبارين»- براي اينکه ستمگران را خوار و ذليل کند.

يک بار ديگر،‌
حشره اي ديگر ماموريت يافت تا ستمگري ديگر را خوار کند:

در ميدان شهر
فريمان، رضا خان در ميان مردم حاضر شد و نايب توليه آستان قدس به دادن گزارش مشغول
شد و رضا خان با ژستي ديکتاتور مآبانه به سخنان او گوش مي داد.

ناگهان
زنبوري از ميان درختهاي کنار ميدان پرواز نموده و در يک لحظه روي گردن اعليحضرت!
نشست و آنچنان نيشي دردناک در گردن او فرو برد که ابهت ملکوکانه را درهم شکست و
سراسيمه فرياد زد: آي بر پدر فريمان لعنت!!!