درسهائي از نهجالبلاغه
آيت الله
العظمي منتظري
ملاحظه شرایط جنگی
فارعوا- عبادالله- مابرعايته يفوذ فائزکم، و
بإضاعته يخر مبطلکم، و بادروا اجالکم بأعمالکم، فإنّکم مرتهنون بماأسفلتم، و
مدينون بما قدّمتم، و کأن قد نزل بکم المخوف فلا رجعةً تنالون، ولا عثرةً تقالون،
استعملنا الله و إيّاکم بطاعته و طاعة رسوله، و عفا عنّا و عنکم بفضل رحمته.
الزموا الأرض، واصبروا علي البلاء، ولا تحرّکوا
بأيديکم و سيُونکم في هوي ألسنتکم، و لا نستعجلوا بما لم يعجّله الله لکم، فإنّه
من مّات منکم علي فراشه و هو علي معرفة حقّ ربّه و حقّ رسوله و أهل بيته مات
شهيداً، وّ وقع أجره علي الله، و استوجب ثوا ما نوي من صالح عمله، و قامت النّيّه
مقام إصلاته لسيفه، فإنّ لکلّ شئ مدّة وّ أجلا.
خطبه مورد بحث ما، خطبه 190 نهج البلاغه با تفسير
محمد عبده و يا 232با ترجمه فيض الاسلام بود. در قسمتهاي گذشته، مطالب خطبه را
پيرامون مرگ و عبرت از آن و عالم برزخ و قيامت و جهنم و بهشت تا اندازهاي تفسير
نموديم، و اينک به ادامه بحث
«فارعوا- عبادالله- ما برعايته يفوز فائزکم و
بإضاعته يخسرمبطلکم».
پس رعايت کنيد، اي بندگان خدا، آن چيزي را که به
رعايت کردن آن، رستگاران پيروز بهرهمند ميشود و با ضايع کردن آن، اهل باطل شما
زيان و ضرر ميبيند.
آن چيزي راکه حضرت سفارش ميکنند که بايد رعايت و
نگهداري شود و به بندگان خدا وصيت مينمايد که حتماً آن را بايد رعايت کنيد و گرنه
رستگار نخواهيد شد، همان تقوي است که اگر انسان تقوي داشته باشد، دينش حفظ ميشود
و رستگار و کامياب ميگردد و اهل باطل که از تقوي گريزاناند، بيگمان تيرهبخت و
بيچاره خواهند شد و روزي سياه در انتظارشان خواهد بود.
«و بادروا آجالکم بأعمالکم» با کارهاي نيکتان بر
مرگ پيشي بگيريد.
اعمالتان را پيش از خود بفرستيد
اجل دير يا زود فرا ميرسد و شما خواه ناخواه از
اين جهان بايد رخت بربنديد، پس چه بهتر که با دست پر و قلبي مطمئن به لقاء خدايتان
بشتابيد. مطمئن باشيد که اگر مرگ رسيد، انبارهاي پول و زر، ارزشي برايتان ندارد
و تنها چيزي که شما را سود ميبخشد،
کارهاي خيري است که در دنيا انجام دادهايد. خيرات و عبادتها و گريههاي شبانه و
خدمت به مردم است که رهتوشه شما است و هرچه اعمال خودتان بيشتر باشد، نتيجهاش
شيرينتر و گواراتر است، پس قبل از فرارسيدن مرگ، با کارهاي خوب بر آن سبقت بگيريد
که لحظه آخر زندگي شما، آغاز لذت و آرمشتان باشد.
در روزنامهاي خواندم که شاه ايران در آخرين
روزهايي که اوضاع زندگيش بهم ريخته بود و ميخواست از ايران فرار کند سعي کرد هرچه
بيشتر اموال و ذخاير ملت ر با خود ببرد؛ لذا 28 تُن يعني 28 هزار کيلو طلاي ناب به
بلژزيک فرساد و 14 ميليارد دلار با خود خارج ساخت! اين بيچاره خيال ميکرد اين همه
پول و طلا او را از اجل حتمي ميرهاند، از اين روي پس از آن همه ظلم و طغيان،
اموال ملت محروم را با خود برد، شايد لذتي با آنها ببرد ولي همه ديديد که با چه
وضع فلاکت و بدبختي به جهنم واصل شد و يک دلار هم نتوانست با خودش ببرد.
عقيده و ايمان و کار خير است که هرچه زيادتر باشد،
دم مرگ براي انسان لذتبخشتر و اهوال قيامت کمتر است و ما هم که سندي دريافت
نکردهايم که هريک چقدر در اين جهان زندگي ميکنيم؛ يکباره ميبينيد «بانکي برآمد
خواجه مرد» پس قبل از رسيدن مرگ بايد زاد و توشه خود را آماده سازيم و با دست خالي
سفر نکنيم که راه بسي دراز است و پرپيچ و خم. گو اينکه اين زمان با افزايش و سائل
تخريب از قبيل موشکها و بمبها و مواد منفجره و حتي اتومبيلها و هواپيماها که
براي آسايش ما فراهم آمده و همچنان تصادفهاي وحشتناک در بردارد مرگ و ميرها
زيادتر شده است، و از آن سوي ما که ميخواهيم روي پاي خود بايستيم و به شرق و غرب
پشت کنيم، دشمن آن همه توطئهها و جنگها برايما تدارک ديده است، پس بايد بيش از
پيش به فکر خود باشيم؛ مرگ هم با کسي شوخي ندارد، پير و جوان هم سرش نميشود شاه و
گدا هم نزدش يکسان است؛ بنابراين بايست با اعال خوبمان، مهيّاي سفر آخرت باشيم.
چرا که در آنجا ديگر پشيماني اثري ندارد. مثل فارسي ميگويد: «هرچه کاري همان
بدروي» اينجا که جهان فاني است، جاي کشت و زرع است، هرچه بيشتر بکاريم، در آن جهان
بيشتر درو خواهيم کرد.
«فانّکم مرتهنون بما أسلفتم و مدينون بما قدّمتم».
چرا که شما گروگان چيزي هستيد که قبلاً فرستادهيد
و به آنچه تقديم کردهايد، جزا داده ميشويد.
شما بندگان خدا در گرو کارهاي خود هستيد، اگر پيش
از رفتن اعمال صالحه را براي خود بفرستيد رها ميشويد و اگر خداي نخواسته کارهاي
بد داشتيد، کيفر خواهيد شد، پس شما گروگان کارهاي خود هستيد.
«و کان قد نزل بکم المخوف فلارجعة تنالون ولا
عثرةً تقالون.»
و گويا مرگ، همان چيزي که از آن ميترسيديد، شما
را دريافته و نه دسترسي به بازگشتي داريد و نه لغزشي را ميتوانيد تدارک کنيد.
هر لحظه منتظر مرگ باشيد
هان! اي بندگان خدا، همان مرگي که از آن وحشت
داشتيد، و ميترسيديد شما را دريابد، به شما دسترسي پيدا کرد و شما را دريافت،
يعني هر لحظه بايد منتظر مرگ باشيد، و حالا ديگر توان برگشتن به دنيا و تدارک
کارهاي گذشتهتان را نداريد و اگر لغزشي از شما سرزده، ديگر وقت بازگشت و اصلاح آن
نمانده است، پس هر چه زودتر توبه کنيد و خود را دريابيد و از اين پس تلاش کنيد
لغزشي از شما سرزند زيرا مرگ ناگهان ميرسد. «الموت يأتي بغتةً والقبر صندوق
العمل»
«استعملنا الله وايّاکم بطاعته و طاعة رسوله
و عفاعنّا و عنکم بفضل رحمته».
خداوند ما و شما را به اطعات از خود و پيامبرش وا
دارد و به فضل و رحمتش از تقصيرات ما و شما بگذرد.
در اين فراز، حضرت دعا ميکنند و از خدا ميخواهند
که خداوند توفيق اطاعت و پيروي کردن از دستوراتش و دستورات پيامبرش را به خودش و
به بندگان الهي عطا نمايد و با فضل و رحمتش برما منت نهد و از تقصيرات ما درگذرد.
توج کنيد، حضرت با آن مقام والائي که دارد باز هم
خودش را مستحق عفو و بخشش الهي ميداند و از خدا ميخواهد که از او و بندگان خدا
درگذرد. و اين درسي است به ما بيچارگان با آن همه گناه و لغزشي که داريم و واقعاً
بايد همواره از خدا بخواهيم خودش ما را به کار خير وا دارد و توفيق بندگي و اطاعات
به ما عطا فرمايد و بر ما منت نهد و از تفصيرات ما بگذرد چرا که اگر با عدلش
بخواهد با ما رفتار کند، بيچاره خواهيم بود و لذا از خدا بايد بخواهيم که ما ر با
فضل و کرمش ببخشد و از گناهانمان بگذرد.
«الزموا الأرض و اصبروا علي البلاء، ولاتحرّکوا
بأيديکم وسيوفکم في هوي السنتکم».
سرجايتان بنشينيد (و آرامش داشته باشيد) و بر
بلاها و مصيبتها شکيبائي ورزيد و دستها و شمشيرها را بيجا براي هوا و هوس
زبانتان به حرکت درنياوريد.
لزوم برنامهريزي قبل از جنگ
از اين قسمت خطبه معلوم ميشود، برخي از ياران
حضرت از دست معاويه و يا خوارج کاسه صبرشان لبريز شده بود، و نميتوانستند تحمّل
بلاها را بکنند و لذا خيلي براي رفتن به جبهه و جنگيدن با دشمنان عجله داشتند و
ملاحظه اوضاع و شرايط زمان را نميکردند، و شايد تنها براي رسيدن به فيض شهادت
اينقدر شتابزده بودند، حضرت امير عليه السلام با اينکه همواره در خطبهها مردم را
تحصريص و تشويق به رفتن به جبهه و کارزار ميکرده و از بهانههاي واهي ياران سستعنصرش
گله و شکاي ميکرده و راجع به جهاد و تحريک کردن مردم سخنان زيادي از آن حضرت در
لابلاي کتابها و خصوصاً در نهج البلاغه نقل شده است، با اين حال در اينجا حضرت از
يارانش ميخواهد که عجله نکنند و شتابزده عمل ننمايند و بايد آرامش خود را
نگهدارند و بربلاها و مصيبتها تا وقتي که شرايط جوّي، زماني و مکاني حمله فراهم
آيد، شکيبا باشند و بيهوده از اين شاخه به آن شاخه نپرند و دستها را حرکت ندهند که
پس از حرکت دادن دست، شمشيرها به حرکت درميآيد و چه بسا تنها براي هواي نفس يا
براي سخن باطلي ک گفتهاند باشد و هنوز وقت رفتن به ميدان کارزار نرسيده باشد.
و در اين فراز مشخص ميشود که حضرت روي برنامهريزي
و تهيّه عدّه و عُدّه لازم تکيه ميکنند وگرنه کسي بيشتر از آن حضرت در رابطه با
جنگ و جهاد سخنراني نکرده، بلکه همواره از بيوفائي اصحابش که بهانه سرما و گرما
ميآوردند و به جبهه نميشتافتند، گله کرده و به خدا پناه برده است، ولي در اينجا
که حضرت از اشقان شهادت ميخواهد که صبر کنند و عجله نکنند و شتابزده به ميدان
نروند، براي اين است که در آن وقت که حضرت خطبه را ايراد فرمودهاند، براي اين است
که در آن وقت که حضرت خطبه را ايراد فرمودهاند، قطعاً شرايط جنگ فراهم نبودهاست
لذا آنها را دستور به صبر و بردباري ميدهد، نه اينکه برخي از مرتجعان و راحتطلبان
بخواهند از اين فراز سوء استفاده کنند و جنگ و جهاد را بکلّي ناديده بگيرند و دفاع
از حق و حقيقت را تخطئه نمايند.
در هر صورت مواجهه با دشمن، نياز به جمعآوري نيرو و تهيّه مهمات و
ملاحظه جوّ و اوضاع زماني و شرايط مکاني دارد؛ پس فرزندان عزيز ما نيز نبايد عجله
کنند، اگر ديدند حمله مقداري دير شده است، لابد مصلحتي در کار بوده است. گاهي بچههاي
ما از روي علاقه و عشقي که دارند خيال ميکنند خود شهادت هدف است در صورتي که هدف
احقاق حقو پيروزي بر باطل و اعلاء کلمة الله است و شهادت وسيلهاي است براي
رسيدنبه آن آرمان مقدس و والا. آنجه مهم است و بايد جانها و مالها در راهش فدا
کرد، حق و اسلام است که حسين عليه السلام يا آن عظمتش در راه اسلام فدا شد و حتّي
از طفل شيرخوارش نيز در همين راه گذشت.
پس اگر بشود حق را تأمين کرد و پيروزي را با
تلفاتي کمتر بدست آورد چه بهتر، ولي اگر شرايط فراهم آمد و جبهه نياز به افراد
داشت، ديگر جاي درنگ نيست، بايد هرکس توان دارد به ميدان کارزار بشتابد مگر افرادي
که براي اداره کردن امور و پشتيباني جبهه، وجودشان هنوز در پشت جبهه لازم است.
«ولا تستعجلوا بمالم يعجّله الله لکم».
و در آنچه خداوند هنوز دستور نداده، شتاب نکنيد.
در اينجا حضرت بازهم ميخواهند تاکيد کنند که چون
شرايط جنگ هنوز فراهم نيامده لذا نبايد عجله کرد، چرا که هرگاه شرايط آماده شد و
خدا ميخواست که با کفّار و مشرکين و دشمنان اسلام به جنگ بپردازيم، خواه ناخواه
جنگ را آغاز خواهيم کرد و از حق و اسلام دفاع خواهيم نمود ولي الآن هنوز وقت آن
نرسيده است، پس فعلاً نبايد دست به کار شد بلکه بايد مقدمات کارزار را فراهم آوريم
تا در وقت مناسب بتوانيم از پي جنگ برآئيم.
«فانّه من مات منکم علي فراشه و هو علي معرفة حق
ربّه و حقّ رسوله وأهل بيتهمات شهيداً و وقع اجره علي الله.»
پس هرگاه يکي از شما در بستر استراحتش هم از دنيا
برود ولي نسب به حقوق پروردگارش و پيامبرش و اهل بيت پيامبرش شناخت داشته باشد،
شهيد مرده است و اجرو پاداشش با خداست.
نيّت، قائم مقام عمل
گويا حضرت خطاب به مؤمنيني ميکند که نميخواهند
در رختخواب بميرند و ميل دارند در ميدان کارزار و در حال جهاد به درجه رفيعه شهادت
برسند و به آنها اين اميد را ميدهد که چون شما حاضريد در راه خدا از جان خود
بگذريد و شهيد شويد و ايمانتان کامل است و نسبت به احکام شرع و حقوقي که خداوند و
پيامبرش و اهل بيت پيامبر بر شما دارند وفادار هستيد و شناخت داريد، گرچه امکان
رفتن به جبهه و در ميدان جنگ به شهادت رسيدن براي شما نيست ولي مطمئن باشيد- که در
رختخواب هم اگر بميريد چون با اين نيّت هستيد، خداوند اجر و مزد شهيد را به شما
خواهد داد و اجر و پاداشتان را خودش معيّن فرموده است. «واستوجب ثواب مانوي من
صالح عمله».
و سزاوار پاداش نيک براي کار نيکي که نيت کرده است
خواهد بود.
همين که نيت کار خيري کرده است کافي است که پاداش
آن را دريابد گرچه نتواند به مرحله عمل برساند و اين است معناي روايتي که ميفرمايد:
«نيّة المؤمن خير من عمله».
در هر صورت اين فراز از خطبه گويا استيناف بياني
است يعني جواب از اشکال مقدّر است. و اشکال عبارت از اين است که شايد برخي از
جوانان اعتراض کنند که چرا نميگذاريد به جبهه برويم و به فيض عظيم شهادت نائل
آئيم، حضرت در پاسخ آنها ميگويد مطمئن باشيد همين که چنين نيّت خيري داريد، اگر
در رختخواب آسايش نيز از دنيا برويد، ثواب شهيد را به شما خواهند داد.
«وقامت النّيّة مقام إصلاته لسيفه، فان کلّ شيءٍ
مدّةً و أجلاً»
و نيّتش قام مقام شمشير کشيدنش ميباشد، و همانا
براي هر چيزي مدّت واجلي است.
اينچنين انساني که مايل است به جبهه برود و شهيد
شود، اگر شرايط براي او فراهم نباشد، نيّتش کافي است که بجاي شمشير کشيدن و سلاح
بدست گرفتنش، به همان مقام ارجمند برسد. و اين را مطمئن باشيد که هر چيزي در دنيا
اجل و زماني دارد تا وقتش نرسد پديد نميآيد و هرگاه مدتش تمام شود فاني ميشود.
ادامه دارد
مولودي مبارک
حضرت رضا عليهالصلاة و السلام درباره ولادت با
سعادت فرزند عزيزش حضرت جوادالأئمه عليه السلام به اصحاب خود چنين فرمود: «قدولدلي
شبيه موسي بن عمران فالق البحار و شبيه عيسي بن مريم قدست ام ولدته قد خلقت طاهرة
مطهرة. (بحار جلد5، ص 15)
من داراي فرزندي شدم که شبيه موسي بن عمران
شکافنده درياها و شبيه عيسي بن مريم است. پاک و پارسا است مادري که او را بدنيا
آورد که با طهارت و پاکيزگي آفريده شده است.
مجله پاسدار اسلام سيام بهمن ماه امسال که مصادف
است با سالروز ولادت اين مولود مسعود به همه پويندگان راهش و بويژه به رزمندگان
عزيز جبهه نور عليه ظلمت تبريک ميگويد.