سرمقاله

ولايت فقيه
محور وحدت

بسم الله
الرحمن الرحيم

طرح مسائل
اخير و پاسخهاي مهمّ حضرت امام مدّظله بحثها و تحليلهاي نسبتاً گسترده‌اي را
پيرامون ولايت فقيه موجب گرديد و ريشه‌ها و ابعاد اين مسأله اساسي اسلام مورد
بررسي قرار گررفت اگرچه اين مساله بسيار مهم که اساس حکومت اسلامي را تشکيل مي‌دهد
بايد پيشاز اين روب يش از اين تبيين مي‌گرديد.

بهر حال ما
در اين مختصر چند نکته را فقط مورد اشاره قرار مي‌دهيم:

نکته اول
اينکه هرگاه مسأله ولايت فقيه مطرح شده، دشمنان اسلام و مزدوران آنها و مغرضين با
سوءاستفاده از ذهنيّت مردم در مورد حصر حکومت در سه نوع استبدادي، مشروطه و جمهوري
تلاش کرده‌اند تا از حکومت اسلامي و ولايت فقيه يک حکومت استبدادي ترسيم کنند در
حالي که مسأله ولايت و اعمال آن همچون ساير معارف و احکام اسلام منطبق با سرشت پاک
انسانها است و جهان در طيّ انقلاب و بعد از پيروزي آن شاهد اين حقيقت بوده که
چگونه انسانهاي مؤمن بر شالوده اسلام و تسليم در برابر حق و آفريدگار هستي نه با
کمترين اکراه که با جان و دل‌پذيراي دستورات رهبري الهي خود بوده و هستند و نه
براساس مليت و قوميت و… و تأمين منافع مادي و دنيو که بر پايه حقيقت جوئي و دستيابي
به کمال معنوي و سعادت اخروي و راهيابي بجوار قرب الهي و بر مبناي معيارهاي الهي
شايسته‌ترين انسان را به عنوان رهبر برگزيده و زمام امر دنيا و آخرت خويش را به او
سپرده است پس همانگونه که پذيرش اصل دين قابل اکراه نيست ساير امور مربوط به آن
نيز هيچگونه اکراهي در آن راه ندارد ولي طبيعي است وقتي که اکثريت قاطع يک جامعه
هر نظامي را پذيرفتند اقليتها نيز ملتزم به قوانين حاکم هستند با اين تفاوت که در
نظام اسلامي مصالح تمام جامعه حتي آنها که نظام حاکم را نپذيرفته‌اند اعم از
مسلمان يا غير مسلمان را منظور داشته است و تاز مانيکه فرد برخلاف مسير و مصالح
جامعه حرکتي نکند از مصونيت و آزادي راستين برخوردار است.

و نکته مهمّ
ديگر آنکه در نظام اسلامي در حقيقت فقاهت و عدالت حاکم است نه فقيه و عادل،
بنابراين شخص فقيه عادل بطور طبيعي تا آنجا اطاعت از دستوراتش به عنوان اطاعت از
خدا و رسول خدا واجب الاتباع است که رشته پيوندش با خداوند برقرار باشد يعني با
برخورداري از تقوا و عدالت و فقاهت و درک عميق حقيقت اسلام و التزام به صيانت و
حفظ آن از هرگونه هواها و هوسهاي نفساني و اغراض شيطاني و شخصي مبرّي باشد ولي
آنگاه که در اين رشته اخلال و قطع و انقطاعي حاصل شود طبعامشروعيت و نفوذ او نيز
منقطع مي‌شود و شخص منهاي اين ويژگيها نه آنکه اطاعتش واجب نيست بلکه اگر بخواهد
از اين عنوان سوء استفاده کند قاطعانه با او برخورد و از صحنة جامعه اسلامي اخراج
مي‌گردد پس حکومت اسلامي و ولايت فقيه چيزي جز حکومت خدا و پرتوي از ولايت مطلقه
الهي و عدالت اسلامي بر مردمي که براساس فطرت و عقل و اراده و اختيار، راه سعادت
خويش را برگزيده‌اند نيست و اين از مسائل مهمي است که بايد بطور مستدل و گسترده
درجاي خود مورد بحث قرار گيرد و با ساير شيوه‌ها و سيستمهاي حکومتي مقايسه گردد تا
برتري همه جانبه آن بر تمام نظامهاي ديگر اثبات شود.

تا اينجا
سخن براي کساني بود که خارج از مرز اسلام راستين قرار دارند و مغرضانه يا جاهلانه،
به خطا قضاوت مي‌کنند ولي:

نکته ديگري
که مربوط به خودما است و بسي مهمتر است آنکه يکي از ابعاد مهم در رهبري و ولايت
الهي و اطاعت از آن ايجاد و حفظ وحدت در جامعه اسلامي است. در قرآن مجيد مي‌فرمايد:
«و اطيعو الله و رسوله و لا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ريحکم و اصبروا انّ الله مع الصابرين«.
(سوره انفال ـ آيه 46).

خدا و رسول
خدا را اطاعت کنيد و تنازع نکنيد که سست اراده شويد و شوکتتان بر باد رود و صبر را
پيشه خود سازيد که خداوند با صابران است.

گرچه سياق
آيه در مورد جهاد است ولي شمول و اطلاق آن ساير شئون جامعه اسلامي را نيز در برمي‌گيرد
و بدينسان پيوري از فرامين الهي ـ و دستورات ولي امر که نشأت گرفته و مشروعيت
يافته از سوي خدا است و فرد و جامعه را بسوي خداي يگانه سوق مي‌دهد ـ مهمترين
کانون و محور اتحاد و يگانگي و همسوئي جامعه اسلامي است.

و تمام
منازعات و اختلافات داخلي ناشي از سريچيي ـ حداقل يک طرف و احياناً هر دو طرف نزاع
ـ از دستورات الهي و وليّ امر مسلمين است و اين سرپيچي چيزي جز اطاعت از نفس
امباره و ياطين کوچک و بزرگ نيست و نتيجه آن نيز چيزي جز ايجاد صف‌بنديها و بغضها
و کينه‌توزيها و بالاخره فروپاشيدن اجامعه اسلامي و سوختن در آتش ذلّت وعذاب جهنم
نيست. و در مقابل آن حفظ وحدت و همسوئي در سايه اطاعت از خدا و رسول خدا است که
البته ملازم با صبر و شکيبائي در برابر هواهاي نفساني و توطئه‌هاي شيطاني
است(واصبروا) که در اين صورت خدا در اين جبهه و همراه با آن است(انّ الله مع
الصابرين) و دستاورد جبهه‌اي که خدا خود را با آن و همراه با آن قرار داده است
چيزي جز پيروزي و رستگاري نيست.

پس ما دو
راه بيشتر در پيش روي نداريم: يکي راه اطاعت از خدا و در طول آن اطاعت از ولايت
امر که وحدت آفرين است و تحقق بخشيدن به آن نيازمند به صبر و تحمّل بر ناملايمات
است که اين جبهه الهي است و سرانجام آن پيروزي است. و ديگر، راه شيطان نفس و يطاني
جن و انس است که جدائي‌آفرين و کينه افروز است و نتيجه آن«فشل» و بر باد دهنده همه
چيز و زايل کننده نعمت است.

و اين خود
گوشه‌اي ديگر از نقش سرنوشت‌ساز رهبري الهي و ولي فقيه در عصر غيبت است و بايد از
خدا بخواهيم که ما را همچون امت حزب الله و گل سر سبد آنان يعني رزمندگان جان بر
کف اسلام، قدر دان اين نعمت بزرگ قرار داده و از شيطاني که عامل جدائي‌ها و
اختلافها و منازعات است مصون فرمايد. انشاءالله. و السلام.

رحيميان.