پیام شهید

پيام شهيد

اين وصيت‌نامه‌ها
انسان را ميلرزاند و بيدار ميکند. امام خميني

شهيد سيد
نظام جلالي معاونت طرح و عمليات لشگر 17 علي بن ابيطالب عليه السلام

شهيد جلالي
وقتي اسلام را در غرب و جنوب ايران مورد هجوم جدي دشمنان ديد بمنظور لبيک گوئي
بنداي هل من ناصر حسيني قبل از عمليات و الفجر مقدماتي به لشکر علي بن ابيطالب(ع)
اعزام شد و در واحد طرح عمليات مشغول بکار گرديد. پس از مدت مديدي که در لشگر بود
در عملياتهاي و الفجر مقدماتي، 1 و 3 و 4 و خيبر و بدر، و الفجر 8، کربلا(1) و (4)
و(5) شرکت نمود.

ايشان بعلت
هوش و استعداد سرشارش جهت ديدن دوره آموزش عالي فرماندهي بتهران رفت و از دانشجوان
ممتاز دانشکده بود، بعد از اتمام دوره مدت کوتاهي معاونت طرح و عمليات را و اخيرا
مسئوليت اين واحد را عهده‌دار بود.

در عمليات
کربلاي(5)، 2 روز قبل از فتح جزيره بوارين، شهيد سيد نظام در روز روشن با موتور از
ابتدا تا انتهاي جزيره را جهت شناسائي رفته بود و چندين سنگر کمين دشمن را پشت سر
گذاشته بود بدون اينکه دشمن متوجه شود، بايدگفت اولين فاتح بوارين شهيد سيد نظام
جلالي بود.

و در همين
عمليات ظفرمندانه ايشان به آرزوي خود که فوز بزرگ شهادت بود نائل گشت.

شهيد کاوه
نبيري فرمانده تيپ 2 و معاونت لشکر هفده علي بن ابيطالب(ع)

شهيد
بزرگوار کاوه نبيري، فرمانده محور 1 و معاونت عمليات لشگر خط شکن علي بن
ابيطالب(ع) در تهران متولد شد ولي در اراک بزرگ شد، تحصيلات خود را تا پيروزي
انقلاب در اراک ادامه داد، در مبارزات مردم سلحشور ايران در زمان تظاهر ات عليه
رژيم سفاک ستمشاهي شرکت مؤثر داشت، بعد از پيروزي انقلاب لباس مقدس پاسداري را
زينت بخش قامت استوار خود نمود و با آغاز هجوم تجاوزگرانه عفلقيان کافر عراق به
خاک ميهن اسلامي، شهدي کاوه قدم در عرصه دفاع از حريم اسلام گذاشت، بارها در
عملياتهاي مختلف مرجوع شد، خصوصا در عمليات و الفجر(8) که بسيار شديد مجروح شد و
تا مرز شهادت رفت ولي تقدير الهي بود که باز به جهاد مخلصانه خود ادامه دهد. تا در
عمليات کربلا() در منطقه شلمچه به فوز عظيم شهادت نائل گرديد و درجوار رحمت
حقتعالي و ديگر عزيزان شهيد و در پيشگاه سرور سالار شهيدان، استاد بزرگ شهادت و
جانبازي منزل گزيد.

شهيد کاوه
ابتدا فرمانده گردان علي بن ابيطالب عليه السلام بود، بعد بعلت شايستگي و لياقتي
که از خود بنمايش گذارد فرماندهي محور را عهده‌دار شد.

قسمتي از وصيت نامه شهيد حاج حسن الله دادي مسئول طرح و عمليات لشکر علي
بن ابيطالب«ع»

… سلام بر
روانيت متعهد و مسئولي که بارم سنگين اين انقلاب سلامي را بر دوش گرفته و بحق ما
مديون فداکاري‌ها و ارشاد اين رهبران ديني مي‌باشيم.

… پدر
عزيز، اگر خداوند لطفش را شامل حال من کرد و مرا به آن آرزوي خود(شهادت) رساند،
شما انشاءالله هيچوقت ناراحت نشويد چونکه در راه اسلام اين بهترين شيوه مردن و
بهترين انتخاب مرگ است. من با چشم باز اين راه را انتخاب نمودم جز پيروي اسلامي
آرزوئي نداشتم(حال يا کشته شوم يا پيروز شوم).

اگر خداوند
اين امانتي را که بشما سپرده بود بعد از چند سال از شما گرفت بناي ناشکري را خداي
ناکرده نگذاريد و هميشه در پيشگاه خدا شاکر باشيد. از پدرم تقاضا دارم که بعد از
شکشته شدن من بپيراهن سفيد بپوشد و در مجلس ختم برود. نمي‌گويم گريه نکنيد ولي
آهسته گريه کنيد، شيون نکنيد، هيمشه خوشحال و سرفراز باشدي و در پيشگاه خداوند دعا
کنيدکه اين هديه را از خانواده شما قبول کند. و هرگاه به شما خبر مرگ مرا دادند
فقط با اين جمله خودتان را آرامش دهيد(انا لله و انا اليه راجعون) همه از خدايند و
بسوي خدا مي‌روند و هميشه بيادخدا باشيد و ذکر خدا بگوئيد تا قلبان آرام بگيرد.
(الا بذکر الله تطمئن القلوب) ياد خدا قلبها را آرام مي‌کند….

قسمتي از
وصيتنامه روحاني شهيد شيخ جواهد قاسمپور

اي شهيدان
عاشق و اي پاک باختگان لايق و اي ياران امام حسين(ع) اي مظلومان تاريخ اي حضور
يافتگان در محضر خدا، اي برادرانيکه خود را شناختيد، اي کسانيکه روح بزرگ شما نمي‌توانست
در جسم کوچکتان جاي گيرد و از قفس کوچک جستمان بيرون آمد و اوج گرفت و بسوي ملکوت
اعلي پرواز نموده‌اي دوستاني که از ما سبقت گرفتيد و به مقصد رسيديد و ما بچيارگان
را تنها گذارديد که فراق شما بسي سنگين است، اي شهيدان هميشه تاريخ: ديدار تازه
کنيد و مرا به جمع خود بپذيريد. اي عموزادگان: آقا علي قاسم‌پور و عموزاده جواد
قاسمي اي برادر عزيزم وش هيد مظلومم، حسين غريبم که جنازه مقدست و پيکر اکت در
بيابان مانده است و مادرمان هنوز چشم براه توست، برخيزيد و مردانه بدشمن بتازيد و
پا بميدان نهاده چون سيل بخروشيد و با صداي رعد آساي خود بانگ تکبير سر دهيدو عرصه
را بر دشمن تنگ کنيد چنانکه خداي ناکرده دشمن از ما سستي ببيند جرأت پيدا کرده
برمي‌گردد و آنوقت است که کار از دست همه رفته است، بيت المقدس غريب که سهل است،
کعبه معظمه هم در خطر قرار مي‌گيد حتي مساجد شهرستانها مانند کشور پهناور مسلمان
مصر نيز در خطر جدي واقع ميشود، اي شهيدان بخون خفته: دا کنيد که من هم در جمع شما
قرار گيرم و از شربت شيرين شهادت بنوشم چون آرزوي من شهادت است که ديگر دير ميشود
و خجالت مي‌کشم که همه دوستان من رفتند و من تنها مانده‌ام.

شما اي امت
اسلامي: از پا ننشينيد و بعد از اين که به پيروزي نهايي رسيد نوبت بيت المقدس غريب
و کعبه معظمه است که بايدآزاد شود. بايد بخورشيد، بايد ننگ ظالم را، از دنيا
برداريد. و زمينه را فراهم کنيد تا امام زمان(عج) تشريف بياورند و حکومت اسلامي
جهاني را تشکيل دهند.

اي ابر
قدرتهاي جهان: بدانيد زماني که اسلام«نو ظهور بود تا دروازه چين پيشرفت کرد و
توانست پيام اسلام را، بگوش جهان برساند،.

 حال که جامعه اسلامي خود، يک امت پرتوان و قوي و
بيدار است بزودي شما ابر قدرتها را به جهنم خواهد فرستاد.

برادران:
قدر خود را بدانيد که در چه زماني هستيد و چنين امام و رهبري داريد، که همه فضائل
و پيروزيها، و سرافرازيها در سايه رهبريت امام است.

قسمتي از
وصيتنامه شهيد رضا مهدوي

خدايا! من
از دنيا وارسته‌ام از همه چيز خود دست سته‌ام… دليلي ندارم که تسليم ظلم و کفر
شوم و خدا را به طاغوت بفروشم من ميسوزم تا راه حق را روشن کنم و همه قيود و بندها
را بريده‌ام که آزادانه در معرکه حيات جولان دهم خدايا مرا از بلاي غرور و
خودخواهي و… نجات ده تا حقايق را ببينم و جمال زيباي ترا مشاهده نمايم. خدا با
پستي دنيا را و ناپايداري روزگار را هميشه در نظر جلوه‌گر ساز تا فريب زرق و برق
عالم خاکي مرا از ياد تو دور نکند اين آب و خاک و مکتب اسلام بر گردن من حق دارند
در حفظ آنها کوشش کنيد و نگذاريد بست اجنبيان از بين برود. اسلحه‌ام را زمين
نگذاريد و راهم را ادامه دهيد که اطمينان دارم خواهيد داد. رهبر عزيز را تنها
نگذاريد و هميشه از او تبيعت کنيد اميدوارم، هيچ‌وقت بمن ناکام نگوئيد چون در
نهايت کامم را گرفتم که بهرين نعمتهاست. در تشييع جنازه من فقط ذکر خدا را داشته
باشيد و الله اکبر را تکرار کنم قلبم روشن است که اسلام پيروز ميود و بايد پيورز
شود پس در راه پيروزي کوشش کنيد. در اين مسير خدايي هيچ چيز ندارم جز جان خودم که
هديه‌ايست ناقابل براي رهائي مردم مستضعف و بدانيد که راه انقلاب و راه رهايي بسوي
جامعه امام زمان را دراز و پر سنگلاخي ميباشد و من به همه توصيه مي کنم که مبادا
با اسير شدن بهذ هينت و نقش شيطاني خود از کاروان اين راه که همانا راه شهداء
کربلا و…

شهديا جنگ
اسلام و کفر مي‌باشد عقب بمانيد من اکنون قلب خود را براي سر نيزه‌هاي صداميان
حاضر کردم ولي براي زورگوئيها و خضوع در مقابل آنها حاضر نخواهم کرد. جبهه
آزمايشگاهي است که انسان ميتواند نسبت وابستگي‌اش را به دنياي مادي بسنجد.