شرح صدر

مديريت
اسلامي

حجة الاسلام
و المسلمين محمدي ري شهري

قسمت پنجم

شرح صدر

در قسمتهاي
گذشته به اينجا رسيديم که مدير شايسته نيازمند به صفات و وي‍ژگيهائي است که عمده
آنها از شرح صدر ريشه مي‌گيرند و اينک شرح اين ويژگيها ارتباط آن با شرح صدر:

بصيرت

در انواع
مديريتها بويژه در مديريت، جامعه، مدير علاوه بر دانش مديريت نيازمند به روشن‌بيني
و بصيرت و بينشي است که او را قادر سازد در هر موقعيت، نقش مقتضي را ايفا نمايد.

مديريت
اقتضا مي‌کند که مدير گاه خشونت بخرج دهد و گاه نرمش، گاه سخت بگيرد و گاه آسان،
گاه از خودق اطعيت نشان دهد و گاه سازش، گاه فرياد بزند و گاه سکوت کند، گاه زيرکي
نشان دهد و گاه تغافل و تجاهل کند، به يکي ميدان بدهد و از يکي ميدان را بگيرد و
بالاخره با هر کس به اندازه شعور و عقل و استعدادش برخورد نمايد، و بدين جهت
انبياء الهي مأمور بودند که با هر کس باندازه عقلش سخن بگويند. پيامبر اسلام(ص) مي‌فرمود:

«انّا معاشر
الأنبياء امرنا أن نکلم الناس علي قدر عقولهم».

ما گروه
انبياء مأوريم که با مردم به اندازه عقلشان سخن بگوئيم.[1]

ممکن است
کسي دانش مدريت را دارا باشد ولي بينش مديريت نداشته باشد، بتواند کتاب مديريت
تأليف کند و در دانشگاه مديريت تدريس نمايد ولي در مقام عمل بدليل فاقد بودن بينش
مديريت مدير خوبي نباشد.

بينش مديريت
چيست؟

بينش مديريت
احساس ويژه‌اي است که شکوفائي آن انسان را به انجام کار از طريق ديگران قادر مي‌سازد
و او را داراي هنر مديريت مي‌نمايد.

نکته مهمي
که در اينجا قابل بررسي است، چگونگي شکوفائي استعداد مديريت در انسان است که راه
مديريت اسلامي را از مديريت غير اسلامي جدا مي‌سازد، و درست در اينجا است که به
رابطه شرح صدر و مديريت مي‌رسيم، که راه شکوفائي احساس مديريت اسلامي، شرح صدر
اسلامي و راه شکوفائي مديريت غير اسلامي شرح صدر کفري است.

شرح صدر
اسلامي به انسان بينش مي‌دهد که براساس معيارهاي الهي، مدير، سازمان تحت مديريت
خود را بسوي اهداف تعيين شده حرکت مي‌دهد، و شرح صدر کفري نيز به انسانب ينشي مي‌دهد
که براساس معيارهاي مادي سازمان تحت مديريت اوب سوي هدف هدايت مي شود. و بدين
ترتيب خط مشي سياسي مديريت بمفهوم اول با مديريت بمفهوم دوم از هم دجدا مي‌شود، که
اولي سياستمداري الهي و دومي سياستمدار بمفهوم رسمي و متداول است.

شرح
صدر  اسلامي و مديريت

از نظر قرآن
شرح صدر اسلامي موجب مي‌شود که انسان به نورانيت دروني و بصيرت و بينش الهي برسد،
به عبارت ديگر هنگامي که ظرفيت رواني انسان براي پذيرش حق گستر شيافت، با اين
گسترش حس بصيرت انسان تقويت مي‌شود و با تقويت و شکوفائي حس بصيرت گويا چراغي در
کانون جان فروزان مي‌گردد که در پرتو آن انسان مي‌تواند جهت‌گيريهاي خود در رابطه
با خويش  در ارتباط با جامعه را براساس
معيارهاي الهي تنظيم نمايد.

«أفمن شرح
الله صدر للإسلام فهو علي نور من ربه».

آيا کسي که
خداوند سينه‌اش را آمادگي براي پذيرش اسلام داده و در نتيجه همواره با نوري الهي
قدم برمي‌دارد قابل مقايسه با کسي است که اينگونه نيست؟!

همانطور که
ملاحظه مي‌کنيد دراين آيه کريمه نور الهي بعنوان نتيجه شرح صدر اسلامي آمده است.
يعني وقتي انسان عملا پذيرش حق از خود نشان داد خداوند به او نورانيت و بصيرتي
عنايت مي‌کند که در تشخيص حق اشتباه نکند، و چنين فردي با کسي که فاقد نور بصيرت
است قابل مقايسه نيست.

بصيرت و
نروانيتي که جان و انديشه انسان در نتيجه شرح صدر و ظرفيت پذيرش حق پيدا مي‌کند دو
نقش اصلي در تصحيح حرکت تکاملي انسان دارد: يکي در رابطه با خودسازي و ديگر در
رابطه با برخوردهاي اجتماعي. آنچه در مبحث مديريت طرح آن ضروري است مسأله دوم است
ولي چون اين دو مسأله از هم تفکيک ناپذيرند، مسأله اول را نيز اجمالا مورد بررسي
قرار ميدهيم.

بصيرت و
خودسازي

آمادگي
انسان براي پذيرش حق در نظام آفرينش روشن‌بيني ويژه‌اي را براي او ايجاد مي‌کند که
مي‌تواند حق را آنگونه که هست ببيند، و چراغي را درکانون جان روشن مي‌نمايد که اين
چراغ راه خودسازي را به انسان نشان ميدهد، راهي که حرکت در آن، او را به فلسفه
آفرينش خود و به اوج قله تکامل مي‌رساند. اين چراغ در مرحله‌اي از سير تکاملي
انسان به نور پرفروغي تبديل مي‌شود که نه تنها راه رسيدن به مطلوب را به انسان
نشان مي‌دهد بلکه او را در وصول به مقصود نيز همراهي و امداد مي‌نمايد و معناي
هدايت موصله نيز همين است.

اين نور
همان است که در سخن امام علي عليه السلام در ارتباط با ويژگيهاي رهروان بسوي خدا و
سالکان الي الله مطرح شده است.

«قد احيا
عقله و امات نفسه حتي دق جليله و لطف غليظه و برق له لامع کثير البرق، فأبان له
الطريق و سلک به السبيل..»

او عقل خويش
را زنده کرده و نفس خود را ميرانده است تا آنجا که ستبرهاي بدنش تبديل به نازکي و
خشونتهاي روحش تبديل به نرمي شده است، و برق پر نوري بر قلب او جهيده و راهرا بر
او روشن و او را به رهروي سوق داده است.[2]

سلوک بسوي
خدا، و حرکت بسوي کمال مطلق جز با جهاد اکبر و مبارزه مداوم با تمايلات نفساني در
راه حاکميت عقل در همه ابعاد زندگي ممکن نيست، هر چه انسان در اين جهاد قدرت و
توانائي بيشتري از خودنشان دهد بهتر مي‌تواند خود را به قله کمال نزديک کند، و در
نبرد عقل و نفس هر چه عقل زمام امور انسان را بيشتر در کف داشته باشد انسانيت
انسان کاملتر مي‌شود تا آنجا که به تعبير امام نفس ميميرد و عقل حاکم مطلق مي‌گردد
و اين نقطه اوج شرح صدر اسلامي و آمادگي براي پياده کردن حق بطور مطلق در زندگي
است، و در اينجا است که نوري پر فروغ و بگفته امام«لامع کثير البرق» کانون جان را
روشن مي‌کند، و اين نور هم راه رسيدن به کمال مطلق را بطور کامل براي سالک مشخص مي‌کند
و هم او را در اين راه همراهي مي‌نمايد تا به منزل سلامت و بار انداز اقامت«في
مقعد صدق عند مليک مقتدر» ميرسد.

بصيرت و
مديريت

نور بصيرت و
بينشي که در نتيجه شرح صدر اسلامي براي انسان حاصل مي‌شود علاوه بر اينکه در
خودسازي چنانکه اشاره شده نقش اساسي داردف در تصحيح برخوردهاي اجتماعي انسان نيز
فوق العاده مؤثر است و لذا نقش تعيين کننده‌اي را مي‌تواند در مديريت جامعه ايفا
نمايد.

قرآن کريم
تصريح مي‌کند که انسان در نتيجه ايمان و تقوا مي‌تواند به نورانيت و بينشي برسد که
حرکت اجتماعي او را تصحيح نمايد:

«يا ايها
الذين آمنوا اتقوا الله و آمنوا برسوله يؤتکم کفلين من رحمته و يجعل لکم نوراً
تمشون به».[3]

اي کساني که
ايمان آورده‌ايد تقواي خدا پيشه کنيد و به فرستاده او ايمان بياوريد تا خداوند دو
بهره از رحمت خود به شما عنايت کند و براي شما نوري قرار دهد که در پرتو آن حرکت
کنيد.

«أو من کان
ميتاً فأحييناه و جعلنا له نورا يمشي به في الناس کمن مثله في الظلمات ليس بخارج
منها؟![4]

آيا کسي که
مرده بود سپس او را زنده کرديم و نوري بر او قرار داديم که با آن در ميان مردم
حرکت کند همانند کسي است که در ظلمتها باشد و از آن خارج نگردد؟!…

اين نور به
انسان بينش اجتماعي ميدهد که با افراد مختلف و گروههاي گوناگون و حوادث و پيش
آمدهاي رنگارنگ چگونه برخورد کند و راه رهبري و مديريت صحيح را ارائه مي‌نمايد و
لذا همه پيامبران الهي در عرفه از خداوند شرح صدر و نور بصيرت مي‌خواستند.

در تفسير«در
المنثور» از اميرالمؤمنين عليه السلام نقل شده که پيامبر اسلام«ص» فرمود:

«اکثر دعائي
و دعاء الأنبياء قبلي بعرفة … اللهم اجعل في سمعي نورا، و في بصري نورا، و في
قلبي نورا اللهم اشرح لي صدري و يسرلي امري…»[5]

بيشتر دعاي
من و دعاي پيامبران پيش از من در عرفه اين دعا بود… خدايا در قوه شنوائي من نور
قرار ده، و در قوه بينائيم نور عنايت کن، و دلم را نوراني کن، خدايا شرح صدر بمن
ده و کارم را آسان کن.

امام چهارم
زين العابدين عليه لاسلام نيز در دعاي بيست و يکم از صحيفه سجاديه چنين مي‌فرمايد:

«و هب لي
نورا امشي به في الناس و اهتدي به في الظلمات».

خدايانوري
بمن عنايت کن که در پرتو آن در جامعه حرکت کنم و با آن در تاريکيها راه يابم.

امام علي
عليه السلام پس از واقعه نهروان، جنگي که جمع کثيري از مقدسين بي‌بصيرت را از دم
تيغ گذراند درباره استضائه خود در موضعگيريهاي سياسي و برخوردها و مديريت جامعه از
نور بصيرت در بخشي از سخنانش چنين مي‌فرمايد:

«فقمت بالأمر
حين فشلوا و تطلعت حين تقبعوا، و نطقت حين تعتعوا، و مضيت بنور الله حين وقفوا.»

من براي
ياري اسلام هنگامي قيام کردم که آنان سست شدند، و خود را آَشکار نمودم آنگاه که
آنان سردرگريبان کردند، و سخن گفتم وقتي آنان جرأت حرف زدن نداشتند، و با نور الهي
حرکت کردم هنگامي که آنان توقف نمودند.[6]

با اميد
اينکه اين اسوه انسانيت الگوي زندگي و برخوردهاي اجتماعي و مديريت ما باشد و از
اين چراغ فروزان هدايت بيش از پيش استضائه نمائيم.

ادامه دارد

 



[1]– ميزان الحکمه، حديث 19216.