نگاهي به سيره امام مجتبي عليه السلام

نگاهي به سيره امام مجتبي عليه السلام

در عصري که ارزشهاي اسلامي بوسيه اسلام ادعائي معاويه، سر دسته منافقان،
در هاله‌اي از فراموش يفرو رفتهب ود و جامعه اسلامي در سراشيبي سقوط و انحطاط قرار
گرفتهب ود؛ اسلام راستيان هم چون خورشيدي فروزان، تنها در پرتو گفتار و کردار امام
مجتبي عليه السلام مي‌درخشيد و تمام تشنگان حقيقت را به صراط مستقيم اسلام
راهنمائي مي‌کرد، و از آنجا  که اين امام
معصوم همانند تمام ائمه هديعليهم السلام حجت تمام انسانها در هر عرص و برايهر
نسلي، از جانب خداوند به حساب مي‌آيد، از اينرو سيره آنحضرت مي‌تواند هادي و
راهگشاي تمام افرادي باشد که به اسلام و حقيقت، عشق ورزيده و براي خويش الگو و
اسوه‌اي مي‌طلبند مجله پاسدار اسلام ضمن عرض تبريک و تهنيت به مناسبت ولادت پر
برکت آنحضرت، توفيق هر چه بيشتر و پويندگان راهش را در عمل به سخن و سيره او از
خداوند متعال مسئلت مي‌نمايد.

زهد و عبادت امام

حضرت صادق عليه السلام درباره زهد و عبادت و بعضي ديگر از ويژگيهاي امام
مجتبي عليه الصلاة و السلام از پدران بزرگوارش چنين روايت مي‌فرمايد:

«ان الحسن بن علي بن ابي‌طالب عليه السلام کان اعبد الناس في زمانه و
ازهدهم و افضلهم و کان اذا حج، حج ماشيا و ربما مشي حافيا و کان اذا ذکر الموت بکي
و اذا ذکر القبر بکي و اذا ذکر البعث و النشور بکي و اذا ذکر الممر علي الصراط بکي
و اذا ذکر العرض علي الله تعالي ذکره، شهق شهقة يغشي عليه منها. و کان اذا قام في
صلاته ترتعد فرائصه بين يدي ربه عزوجل و کان اذا ذکر الجنة و النار اضطراب اضطراب
السليم و سأل الله الجنة و تعوذ به من النار. و کان عليه السلام لا يقرءژأ من کتاب
الله عزوجل«يا ايها الذين آمنوا» الا قال: لبيک اللهم لبيک، و لم يرفي شيءٍ من
احواله الاّ ذاکراً لله سبحانه و کان اصدق الناس لهجة وافصحهم منطقا»

(بحار ـ جلد 43 ـ ص 331)

بدرستي که حسن بن علي علي السلام عابدترين، زاهدترين و فاضلترين مردم عصر
خويش بود، و چون آهنگ حج مي‌نمود، پيوسته پياده و چه بسا با پاي برهنه به حج مي‌رفت
و هنگامي که ياد مرگ، قبر، قيامت، عبور از صراط و حضور و عرضه شدن بر لرزه بر پيکر
مبارکش در پيشگاه پروردگار عزوجل مستولي مي‌شد، و آنگاه که ذکر بهشت و آتش مي‌نمود
مانند مار گزيده ناآرام و مضطرب مي‌گرديد و از خداوند بهشت را مسألت مي‌نمود و از
آتش جهنم به او پناه مي‌برد. «يا ايها الذين آمنوا» را در قرآن تلاوت نمي‌کرد، جز
اينکه عرضه مي‌داشت: لبيک خداوندا لبيک، و در هيچ حالي ديده نشده، جز اينکه ذکر
خداي سبحان مي‌نمود، و در سخن راستگوترين، و در گفتار فصيح‌ترين مردم بود.

خوف و خشيت الهي

امام رضا عليه السلام درباره خوف و خشيت آن حضرت از پدران بزرگوارش چنين
نقل مي‌فرمايد: «لما حضرت الحسن بن علي بن ابي‌طالب الوفاة بکي فقيل له: با ابن
رسول الله أتبکي و مکانک من رسول الله صلي الله عليه و آله الذي انت به؟ و قد قال
فيک رسول الله صلي الله عليه و آله، ما قال؟ و قد حججت عشرين حجة ماشيا و قد قاسمت
ربک مالک ثلاث مرات حتي النعل و النعل؟ فقال انما ابکي لخصلتين: لهول المطلع و
فراق الأحبة.»

(بحار ـ جلد 43 ـ ص 332)

چون حالت احتضار حضرت حسن بن علي عليه السلام فرا رسيد، شروع به گريستن
نمود، عرض شد: اي فرزند پيامبر خدا! با وجود اين موقعيت و نسبتت به رسول الله صلي
الله عليه و آله، و آنچه را که آنحضرت درباره مقام و فضيلت شما فرموده، و با اينکه
بيست بار پياده به مکه رفته‌ايد و در مدت زندگي سه مرتبه نيمي از اموال خويش حتي
نعلين خود را بين مستمندان در راه پروردگارت تقسيم نموده‌اي، گريه مي‌نمائي؟ امام
در پاسخ فرمود: براي دو چيز گريه مي‌نمايم! براي اهوال روز قيامت و فراق دوستان.

پاداش احسان

انس بن مالک گويد: کنيزي، شاخه گلي به امام مجتبي عليه السلام تقديم
نمود«فقال لها: انت حر لوجه الله فقلت له في ذلک، فقال ادبنا الله تعالي: فقال»:
«و اذا حييتم بتحية فحيوا باحسن منها و کان احسن منها اعتقاها».

بحار جلد 43 ص 343

امام فرمود: تو در راه خدا آزادي، انس مي‌گويد: با امام در اين مورد صبحت
کردم امام فرمود: خداوند ما را چنين تربيت نموده و فرموده: هنگامي که کسي به شما
تحيت گويد پاسخ آن را بگونه‌اي بهتر دهيد. و بهتر از هديه او، آزاد ساختن او بود.

دستگيري از نيازمندان

مردي بنام سعيد بن عبدالعزيز گويد:

«ان الحسن سمع رجلا يسأل ربه تعالي ان يرزه عشرة آلاف درهم فانصرف الحسن
الي منزله فبعث بها اليه».

(کشف الغمه)

امام حسن عليه الصلوة و السلام شنيد مردمي از پيشگاه پروردگار تعالي ده
هزار درهم مسئلت مي‌نمايد. امام که نياز و احتياج او را دريافت، به منزل مراجعت
فرموده و مبلغ ياد شده را برايش فرستاد.

تواضع و فروتني

روزي امام مجتبي عليه السلام از کنار جمعي از مستمندان گذشت که نشسته و از
خرده نانهائي که در پيش داشتند ميل مي‌نمودند و چون حضرت را ديدند از ايشان
خواستند که نشسته و با آنها از آن نانها ميل نمايدف امام از مرکب پياده شد و
فرمود: «ان الله لا يحب المستکبرين» خداوند مستکبران را دوست نمي‌دارد، و سپس با
آنان شروع به خوردن نان نمود، تا همگي سير شده و کناري رفتند ولي ببرکت وجود امام
آن نانها هم چنان باندازه قبل باقي ماند، سپس حضرت آنان را به خانه خويش دعوت نمود
با غذا و لباس از آنها پذيرائي فرمود: (بحار ـ جلد 43 ـ ص 352)

اجتناب از ناسزاگوئي

شخصي بنام عمير بن اسحاق مي‌گويد:

«ما سمعت منه کلمة فحش قط، و انه کان بين الحسن بن علي و عمرو بن عثمان
خصومة في ارض فعرض الحسن امرا لم يرضه عمرو، فقال الحسن عليه السلام: ليس له عندنا
الا ما ارغم انفه فان هذه اشدّ وافحش کلمة سمعتها منه قط».

(بحار ـ جلد 43 ـ ص 358)

هرگز از آنحضرت سخني ناسزا نشنيدم، بين امام حسن عليه السلام و عمرو بن
عثمان در مورد زميني اختلافي به وجود آمده بود، امام به او راه حلي ارائه داد که
عمرو به آن رضايت نداد، امام حسن عليه لاسلام فرمود: او را چيزي پيش ما نيست، مگر
آنچه بيني او را به خاک بمالد. و اين تنها تندترين و ناسزاترين سخني بود که از او
شنيدم.

تکيه بر آرزوها

*اميرالمؤمنين«ع»:

«اياک و الا تکال علي المني فانها بضائع النوکي». (نهج البلاغه فيض ـ ص
922)

در ضمن نصايح به حضرت مجتبي: فرزند عزيز! از تکيه کردن بر آرزوهاي نفساني
خويش بپرهيز که آرزوها متاع احمقان و نادانان است.