حقوق والدين
قسمت چهارم
بسم الله الرحمن الرحيم
احساسات و عواطف انسان يکي زا نعمتهاي بزرگ الهي است و روابطي که ميان
افراد براساس اين عواطف استوار است بهترين و پايدارترين روباط است که حتي پس از
مرگ هم با انسان همراه است، و روايات فراوان بر اين معني دلالت دارد. و بدون شک
پرجوشترين احساسات انساني روابط والدين و اولاد است و معمولا اين احساساتب خصوص
از سوي پدر ومادر و بويژه مادر، بدور از هرگونه شائبه خودخواهي و جلب منفعت است و
همين ويژگي است که قداست خاصي به اين علاقه ميبخشد و هر چه از اين شائبه دورتر و
خالصتر باشد قداست بيشتر مييابد. و از اين روي، علاقه مادر به فرزند والاتر و
مقدستر است.
فرزند هر چه در احترام پدر و مادر و احسان و نيکي به آنان کوشا باشد هرگز
نخواهد توانست حق آنها را ادا کند ولي بايد به مقدار امکان، سعي و کوشش داشته باشد
و بايد وجود آنان را ـ بخصوص در زمان پيري که نياز به نگهداري دارند ـ نعمتي از
سوي خداوند بداند و اين فرصت را غنيمت بشمارد و در کسب رضاي الهي کوشا باشد و هرگز
نبايد کار خود را کافي بداند و يا بزرگ بشمارد زيرا اهميت عمل به نيت و قصد انسان
است و هرگز قصد فرزند در نگهداري پدر و مادر همچون قصد و نيت آنان نخواهد بود.
رعايت حق والدين در سن پيري
مردي از رسول خدا(ص) پرسيد: «پدر و مادرم به سن کهولت و پيري رسيدهاند و
نياز فراوان به دستگيري و رعايت و نگهداري دراند و من درباره آنان همان رفتاري را
دارم که آنان با من در کودکي داشتند و آنچه را آنان در آن زمان براي من انجام ميدادند،
من نيز براي آنان انجام ميدهم!(يعني در موقع خوردن لقمه دردهان آنها ميگذارم و
در موقع استراحت آنان را سرگرم ميکنم و در پوشيدن و تعويض لباس به آنان کمک ميکنمو
حتي در هنگام قضاي حاجت، وسائل لازم را تهيه مينمايم و از آنان ازاله پليدي ميکنم
و خلاصه مانند يک کودک از آنها نگهداري مينمايم) آيا من با چنين رفتاري حق آنانرا
ادا کردهام؟ فرمود: نه! زيرا آنها آن رفتاري را درباره تو داشتند با تمناي بقا و
طول عمر تو و تو اين رفتار را گرچه داري ولي منتظر مرگ آنان هستي».
گاهي زمان پرستاري از پدر و مادر پير طولانيتر از دوران پرستاري کودک است
و معمولا کاري از آن دشوارتر است زيرا کودک راميتوان به آساني به پذيرفتن وا داشت
ولي در مورد پدر و مادر پير، گاهي امر بسيار مشکل ميشود و دفع پليدي از انسان
بزرگ بسيار مشکلتر از دفع آن از کودک است با اينحال رسول خدا(ص)، کار آنان را
مهمتر و مقدستر و والاتر شمرده است زيرا هدف آنان فقط خدمت به فرزند و قصد آنان
فقط خيرخواهي و آرزوي آنان فقط سلامتي و سعادت فرزند است. از پرستاري او لذت ميبرند
و با وسوسه و اضطراب، نگران رشد و ترقي کودکاند به خلاف فرزندي که از پدر و مادر
پير پرستاري ميکند و از اين کار احساس خستگي مينمايد و هميشه چشم به راه ملک
الموت است که او و آنها را راحت کند. حتي اگر بظاهر، خودر ا بفريبد که خير آنها را
ميخواهد و راحتي آنها را در مرگ ميبيند ولي اگر دقت نمايد، او راحتي خود را خواهان
است نه آنان!
البته اگر انسان مؤمن با توجه به اين که در اين خدمتر ضاي خداوند است، قصد
قربت داشتهب اشد و از خداوند بخواهد که اين نعمت را براي او نگه دارد تا هرچه
بيشتر از اين راهب ه کمال ـ که همان قرب الهي است ـ نزديک شود ممکن است عمل او در
قياس الهي حتي از عمل پدر و مادر هم بزرگتر باشد. حديث مذکور و امثال آن، اين دو
عمل را از نظر روابط انساني و احساسا مقايسه کرده است و از اين بعد بدون ک، کار
پدر و مادر دورتر از شائبه خودخواهي و جلب منفعت شخصي است و لذا گراميتر است ولي
اگر از بعد الهي بررسي شود در صورتي که انسان کاملا و خالصا، قصد تقرب به خداوند
را داشته باشد و هرگز از اين کار احساس خستگي نکند بلکه آن را از نعم الهي بداند،
شک نيست که عمل فرزند مهمتر و والاتر خواهد بود زيرا معمولا پدر و مادر حتي اگر
منحرف يا کافر باشند بخصوص در دوران پيري و بيماري از بهترين اعمال و موجب آمرزش
الهي است. ابراهيم بن شعيب خدمت امام صادق(ع) عرض کردم: پدرم بسيار پير و ضعف شده
است و ما او را هنگام قضاي حاجت بر دوش ميگيريم و به کار او رسيدگي مينمائيم.
فرمود: اگر ميتواني اين کار را خود انجام بده و در موقع خوردن نيز لقمه در دهانش
بگذار که اين عمل براي تو در روز قيامت سپري خواهد بود. يعني سپري در برابر آتش
جهنم و عذاب الهي.
و در حديثي از رسول خدا(ص) آمده است: «رغم انف رجل ادرک ابويه عندالکبر
فلم يدخلاه الجنة» بيني آن کس به خاک ماليده باد(کنايه از بيچارگي و بدبختي) که
پدر و مادر خود را در پيري درک کند و آنها او را به بهشت نبرند يعني او نتواند با
احسان و نيکي به آنان مستحق بهشت شود.
رعايت حق والدين پس از مرگ
رعايت حق والدين اختصاص به دوران حيات آنان ندارد بلکه پس از مرگ نيز بايد
اين حق عظيم رعايت شود بلکه عدم رعايت آن موجب عقوق است حتي اگر در دوران حيات،
رايت کرده باشد.
امام باقر(ع) فرمود: «ان العبد ليکون بارا بوالديه في حياتهما ثم يموتان
فلا يقضي عنهما دينهما و لا يستغفر لهما فيکتبه الله عزوجل عاقا و انه ليکون عاقا
لهما في حياتهما غير بار بهما فاذا ماتا قضي دينهما و استغفر لهما فيکتبه الله
عزوجل بارا».
گاهي انسان در دوران حيات پدر ومادر به آنان احسان و نيکي ميکند ولي پس
از مرگ، آنان را فراموش نموده دين آنها را ادا نميکند و براي آنها از خداوند طلب
آمرزش نمينمايدفخداوند چنين کسي را عاق والدين ثبت ميکند و گاهي انسان در دوران
حيات پدر و مادر نسبت به آنان عاق است و از هرگونه احساني درباره آنان دريغ ميورزد
و چون مرگ فرار سد، قرض آنها را ادا ميکند و براي آنها از خداوند مغفرت ميخواهد،
خداوند او را جزء نيکوکاران به پدر و مادر ثبت ميکند.
شک نيست که انسان پس از مرگ بيش از دوران حيات نيازمند است زيرا دست او از
مرحله عملي بکلي کوتاه شده و گرفتار عواقب کار خويش است حتي اگر انسان نيکوکار و
مؤمن با تقوي باشد باز هم پس از مرگ متوجه ميشود که کم کار کرده است و بسيار وقت
گرانبها را تلف نموده است و هرچه کولهبار خود را ميگردد توشه راه دشوار را بسيار
اندک ميبيند و از حسرت اوقات فراغت را که به بطالت گذرانده است، انگشت پشيماني و
ندامت به دندان ميگيرد و لذا طبق روايات، اموات هميشه چشم به راهند و از هر توشهاي
که بازماندگان براي آنها بفرستند خوشحال ميشوند چرا که ديگر اميدي بجز اين
ندارند. البته اين هم از رحمت واسعه خدانوند است وگرنه عمل ديگران نبايد براي شخص
مفيد باشد ولي خداوند مهربان اين را نيز ميپذيرد و براي او توشه به حساب ميآيد.
بنابراين نبايد از احسان به پدر و مادر، پس از مرگان غفلت نمود که اين خود
جبران کوتاهيهاي دوران حيات را ميکند بلکه طبق اين حديث و با توجه به نياز شديد
انسان پس از مرگ، اين احسان از احسان دوران زندگي مهمتر و برتر است.
رسول خدا(ص) فرمود: «سيد الابرار يوم القيام رجل بر والديه بعد موتهما»
سرور نيکوکاران در روز قيامت، کسي است که به پدر و مارد، پس از مرگ آنها، نيکي و
احسان نمايد.
و در حديثي امام صادق(ع) فرمود: «ما يمنع الرجل منکم ان يبر والديه حيين
او ميتين يصلي عنهما و يتصدق عنهما و يحج عنهما و يصوم عنهما فيکون الذي صنع لهما
و له مثل ذلک فيزيده الله عزوجل ببره وصلته خيرا کثيرا».
چه چيزي شما را باز ميدارد از اينکه به پدر و مادر در دوران زندگي و پس
از مرگ احسان و نيکي کنيد. هر فرد از شما ميتواند بجاي آنها نماز بخواند، صدقه
بدهد، حج برود و روزه بگيرد، پس آن چه را انجام ميدهد براي آنها ثبت ميشود و
براي او نيز مانند همان ثبت ميشود و بعلاوه خداوند بخاطر احسان وصله او، خير
فراواني به او ميرساند. و در نتيجه از اين عمل هم آنها بهره کافي ميبرند و هم
انسان عمل کنند دو بهره ميبرد، ثوابي باي خود عمل و خير فراواني براي احسان به
پدر و مادر.
اولويت حق مادر
از روايات بسيار استفاده ميشود که حق مادر بزرگتر و مهمتر است و دليل آن
مشقتها و و رنجهاي طاقتفرسائي است که مادر در به وجود آمدن و تربيت فرزند تحمل
کرده است.
امام زينالعابدين(ع) در رساله حقوق چنين ميفرمايد:
«و اما حق الرحم فحق امک ان تعلم انها حملتک حيث لا يحمل أحد احداً
واطعمتک من ثمرة قلبها مالا يطعم احد احداً و انها وقتک بسمعها و بصرها و يدها و
رجلها و شعرها و بشرها و جميع جوارحه مستبشرة بذلک فرحة موبلة محتملة فيه مکروهها
والمه و ثقله و غمه حتي دفعتها عنک يد القدره و اخرتجتک الي الارض فرضيت ان تشبع و
تجوع هي و تکسوک و تعمري و ترويک و تظلمأ و تظلک و تضحي و تنعمک ببؤسها و تلذذک
بالنوم بارقها و کان بطنها لک وعاء حجرها لک حواء و ثديها لک سقاء و نفسها لک وقاء
تباشر حر الدنيا و بردها لک و دونک فتشکرها علي قدر ذکل و لا تقدر عليه الا بعون
الله و توفيقه».
و اماحق مادرت اين است که بداني او تو را حمل کرده است آن گونه که هيچکس،
ديگري را حمل نميکند(يعني هيچ کس بجز مادر ديگري را در درون خود حمل نميکند) و
از شيره جان ود تو را خورانيده است چيزي که هيچکس ديگري را نميخوراند. (يعني
هيچکس بجز مادر موادغذائي که جزء بدن او شده است به دگيري تقديم نميکند) و گوش و
چشم و دست و پا و مو و پوست و همه اعضاي خود را سپر بلاي تو قرار داده است(يعني در
دوران بارداري در همه اعضاي مادر کمبود و
نقص به وجود ميآيد) در حالي که خوشحال و راضي است و در اين راه، تحمل ناگواريها و
دردها و سنگينيها و مشکلات فراواني کرده است تا آن که به قدرت خداوند از بار تو
رها شود و تو را به زمين گذارد آن گاه نيز راضي است که تو سير باشي و او گرسنه
بماند و تو را ميپوشاند وخود برهنه ميماند و تو را سيراب ميکند و خود تشنه ميماند
و بر تو سايه ميافکند و خود را در معرض آفتاب قرار ميدهد. بينوائي و بيچارگي را
برخورد ميپسندد تا تو در ناز و نعمت باشي و بيداري را تحمل ميکند تا تو در خواب
خوش فرو روي. شکم او جايگاه تو بود و دامن او پناهگاه تو و پستان او منبع تغذيه تو
و جان او سپر بلاي تو، گرما و سرما را به جان ميخريد براي تو و بجاي تو پس تو
بايد در برابر اين همه احسان و محبت، او را سپاسگذار باشي و هرگز نخواهي توانست
مگر اين که خداوند به توفيق خاصي تو را ياري دهد.
و ظاهرا اين استثنا که در آخر اين قسمت از حديث است براي افراد بسيار
نادري حصال شده است زيرا در و روايت ديگر، رسول خدا(ص) ميفرمايد: «حق الوالدان
تطيعه ما عاش و اما حق الوالده فهيهات هيهات لوأنه عدد رمل عالج و قطر المطر ايام
الدنيا قام بين يديها ما عدل ذلک يوم حملته في بطنها» حق پدر اين است که از او در
طول زندگي اطاعتش کني و اماحق مادر هرگز نميتواني ادا کني اگر بعدد شنهاي بيابان
و قطرههاي باران، روزهائي در خدمتش بايستي، تنها به جاي زحمات طاقت فرساي دورانب
ارداري او نخواهد بود.
گويند: مردي که مادر خود را به دوش گرفته و به دور خانه کعبه طواف ميداد،
خدمت رسول خدا(ص) آمده پرسيد: آياحق او را ادا کردهام؟ فرمود: هرگز! حتي در برابر
يک ناله او(هنگام وضع حمل) نخواهد بود.
ديگري به آنحضرت از کج خلقي مادر شکايت برد. فرمود: او در آن نه ماه که
بار تو را تحمل ميکرد و آن دو سال که تو را شير داد و شبهائي که بيداري کشيد و
روزهائي که براي تو تحمل تشنگي کرد، کج خلق نبود. مرد گفت: من جزاي زحماتش را
پرداختهام، او را دو بار بردوش گرفته و به حج بردهام. فرمود: هرگز! جزاي يک ناله
او هنگام وضع حمل را نپرداختهاي.
روايتي را به تعبيرات و صور مختلف، عامه و خاصه نقل کردهاند که اکثر علما
آن را دليل بر رجحان حق مادر بر پدر دانستهاند. کليني(قده) در کافي شريف بسند
معتبر و کوتاه از امام صادق(ع) آمد و گفت: يا رسول الله به چه کسي احسان و نيکي
کنم؟ (يعني چه کسي اولي به احسان و محبت است؟) فرمود: مادرت. پرسيد: بعد از او چه
کسي اولي است؟ فرمود: مادرت. بار سوم سؤال را تکرار کرد فرمود: پدرت. و به مين
مضمون در صحيح مسلم از معتبرترين کتب حديث نزد عامه نيز آمده است که: مردي از رسول
خدا(ص) پرسيد: چه کسي اولي و احق به حسن صحبت و همزيستي است؟ فرمود: مادرت. و پس
از سه بار تکرار سؤال، در مرتبه چهارم فرمود: پدرت. و در بعضي نقلها پس از دوبار.
و اين موجب بحثي ميان علما شده است که حق مادر شايد سه برابر يا دو برابر حق پدر
است وحتي بعضي به اين تمسک کرده و گفتهاند: اگر شخصي تمکن مالي پرداخت نفقه هر
دو را ندارد، مادر اولي است گرچه اکثر علما اين فرق را قائل نيستند. ولي شک نيست
که تاکيد رسول خدا(ص) بر حق مادر و تأخير ذکر پدر تا بار سوم يا چهارم دليل رشوني
است بر فرق بزرگي ميان پدر و مادر در لزوم رعايت واحسان.
کليني(قده) حديث ديگري ردکافي شريف از امام صادق(ع) نقل کرده که پيامبر(ص)
در پاسخ سؤال از احسان و نيکي به والدين فرمود: «ابررامک، ابررامک، ابررامک،
ابرراباک ابرراباک، ابرراباک». امام فرمود: «و بدأ بالام قبل الاب» ظاهرا اين جمله
از امام صادق(ع) است گرچه هر دو را سه بار براي تاکيد ذکر فرموده ولي تقديم نام
مادر، خود دليل بر اهميت حق او است.
و باز در حديثي ديگر از طرق عامه نقل شده است که رسول خدا(ص) فرمود:
«يوصيکم الله بامهاتکم ثم يوصيکم بامهاتکم ثم يوصيکم بأمهاتکم ثم يوصيکم بالأقرب
فالأقرب» خداوند سفارش مادران را به شما فرموده است و باز هم سفارش مادران را
فرموده و باز هم سفارش مادران را فرموده و سپس سفارش نزديکان به ترتيب هر که
نزديکتر است اولي از ديگران است.
همچنين در کتب حديث عامه است که: مردي از رسول خدا(ص) پرسيد: کدام يک از
والدين، حق او اعظم و اهم است؟ فرمود: «التي حملته بين الجنبين و ارضعته الثديين و
حضنته علي الفخذين وفدته بالوالدين» آن کس که فرزند را ميان دو پهلوي خويش ببرداشت
و از دو پستان خويش شير داد و در دامن خويش نگه داشت و پدرو مادر خود را فداي او
ميکرد.
و درحديثي ديگر فرمود: «بر الوالدة علي الوالد ضعفان» احسان به مادر بايد
دو برابر احسان به پدر باشد و همين طملب نيز از آيات قرآن که در مورد حقوق پدر و
مادر است، استفاده ميشود زيرا گرچه هر دو را امر به احسان فرموده است ولي تنها
ويژگيهاي مادر را براي تحريک عواطف انسان ذکر نموده که ما قبلا در بخش آيات در اين
باره مختصرا بحثي داشتيم.
خلاصه هيچ جاي شکيک و ترديدي نيست که حق مادر بزرگتر از حق پدر است و بهر
حال هر دو را بايد در بالاترين حد امکان و قدرت، مورد محبت و احترام و تواضع قرار
داد و از تحصيل رضايت خاطر آنان دريغ ننمود که دعاي خير آنان در زندگي و پس از مرگ
براي انسان، بسيار مايه سعادت و خوشبختي است.
دارد