حسن خلق

مدیریت
اسلامی

قسمت
هفتم

حجه
الاسلام و المسلمین ری شهری

«شرح
صدر»

حسن
خلق

در
قسمتهای گذشته سخن به دومین اثر از آثار شرح صدر یعنی «بینش سیاسی» رسید و گفتیم
که برای تبیین این اثر سه مسأله باید مورد بررسی قرار گیرد. اول معنای سیاست و دوم
رابطه سیاست و مدیریت و سوم رابطه شرح صدر و سیاست، مسأله اول و دوم در مقاله قبلی
توضیح داده شد و اینک ادامه بحث:

سیاست
و شرح صدر

اگر
معنای شرح صدر و مفهوم سیاست را کنار هم بگذاریم، رابطه این دو، و نقش شرح صدر در
تقویت بینش سیاسی نیازی به توضیح ندارد.

عرض
کردیم که شرح صدر به معنای گسترش ظرفیت فکری و روحی است و گسترش اندیشه و روان
موجب می شود که بینش مدیریت در انسان تقویت شود بنابراین با در نظر گرفتن اینکه
سیاست چیزی جز روان شناسی فرد و جامعه برای اجراء نقش مدیریت نیست، نقش شرح صدر در
تقویت بینش و بنیه سیاسی مدیریت جامعه مشخص می گردد.

چیزی
که هست شرح صدر اسلامی یعنی گسترش ظرفیت انسان برای پذیرش حق، بینش سیاسی اسلامی
آدمی را تقویت می کند و مدیریت را در مسیر حق و عدل قرار می دهد. و شرح صدر کفری
بینش سیاسی کفری را در انسان تقویت می نماید و مدیریت را در مسیر کسب قدرت از هر
طریق و با هر وسیله موفق می سازد.

3-حسن
خلق

حسن
خلق یکی دیگر از ویژگیهائی است که برای مدیریت بسیار لازم و ضروری است، اگر یاد
داشته باشید گفتمی مدیریت عبارت است از «انجام کارها از طریق دیگران» و علم مدیریت
«علمی است که انسان را به انجام کارها از طریق دیگران هدایت می کند». و عمل به این
علم، هنر مدیریت نامیده می شود و اخلاق مدیریت خصلتهائی است که عمل باین علم را
میسر می سازد و در میان این خصلتها حسن خلق از اهمیت فوق العاده برخوردار است حسن
خلق نیز یکی از آثار شرح صدر است و تنها افراد با ظرفیت می توانند خوش اخلاق
باشند، برای توضیح این معنا چند مسئله بادی اجمالا مورد بررسی قرار گیرد.

1-تفسیر
حسن خلق.

2-نقش
حسن خلق در مدیریت.

3-زیانهای
سوء خلق برای مدیریت.

4-رابطه
شرح صدر و حسن خلق.

تفسیر
حسن خلق

حسن
خلق را دو گونه می توان تفسیر کرد:

1-زیبائی
جان.

2-خوش
برخورد کردن انسان.

نخستین
معنای حسن خلق زیبائی روان در کنار زیبائی اندام است، گاه اندام انسان زیبا است و
چهره ظاهری او دلربا است و گاهی اندام جان و چهره باطنی او زیبا و جالب توجه است و
اگر این دو زیبائی با هم آمیخته شوند و زیبائی ظاهر در کنار زیبائی باطن قرار گیرد
انسان در کمال زیبائی است.

زیبائی
جسم در زبان عربی حسن خلق، و زیبائی جان حسن خلق نامیده می شود.

ابوحامد
غزالی در این رابطه می گوید:

«الخلق
و الخلق عبارتان مستعملان معا یقال: فلان حسن الخلق و الخلق…».

خَلق
و خُلق دو عبارت هستند که با هم بکار می روند، گفته می شود که فلانی خَلق و خُلق
او نیکو است یعنی ظاهر و باطن او زیبا است، بنابراین مراد از خَلق چهره ظاهری و
مراد از خُلق چهره باطنی است.

در
ادمه این کلام غزالی در تفسیر «خُلق» می گوید:

«خُلق
عبارتست از هیئت راسخه ای در نفس که افعال به آسانی از آن صادر می گردد بدون اینکه
نیازی به فکر و تأمل باشد، بنابراین اگر صورت باطنی بگونه ای باشد که کارهائی که
عقلا و شرعا نیکو هستند از آن صادر گردد، این چهره باطنی «خُلق حسن» و اخلاق نیک
نامیده می شود، و اگر آنچه از چهره باطنی انسان صادر می گردد افعال زشت باشد، آن
هیئت و چهره باطنی که ریشه این زشتیها است «خُلق سیء» و اخلاق زشت نامیده می گردد»[1].

در
بسیاری از روایات اسلامی حُسن خلق به این معنا به معنای زیبائی چهره باطن آمده
است، روایتی نقل شده از امام علی علیه السلام که می فرماید:

«لو
کنا لانرجوا جنه و لا نخشی ناراً و لا ثواباً و لاعقاباً لکان ینبغی لنا أن نطلب
مکارم الاخلاق، فانها تدل علی سبیل النجاح»[2].

فرضا
اگر ما نه امید بهشت داشتیم و نه ترس از دوزخ، نه ثوابی وجود داشت و نه عقابی، هر
آینه عقلا شایسته بود برای ما که در طلب مکارم اخلاق و صفاتی که موجب کرامت و
بزرگواری است باشیم، زیرا این صفات است که انسان را به راه کامیابی دلالت می
نماید.

و
به عبارت دیگر چهره باطنی انسان بحکم عقل باید زیبا باشد و انسان برای تحصیل
زیبائی باید تلاش کند، چه بهشتی وجود داشته باشد و چه وجود نداشته باشد، و چه
اینکه دوزخی وجود داشته باشد و یا اینکه وجود نداشته باشد، زیرا انسان برای
کامیابی و خوب زندگی کردن در این جهان نیز نیازمند به حسن خلق است و مکارم اخلاق
راه خوب زندگی کردن را به انسان نشان می دهد.

در
حدیث دیگری رسول اکرم صلی الله علیه وآله می فرماید:

«ان
الله یحب معالی الاخلاق و یکره سفسافها»[3].

خداوند
اخلاق والا را دوست دارد و از خصلتهای پست بدش می آید[4].

روایت
اول درباره حکم عقلی در رابطه تحصیل حسن خلق است و روایت دوم درباره حکم شرع.

این
معنای اول خسن خلق و اما معنای دوم خسن خلق که در رابطه با مدیریت در این بحث مورد
عنایت است عبارت است از «خوش برخورد بودن».

در
همه روایاتی که «حسن خلق» در کنار سایر صفات نیک مطرح شده است، مقصود از آن خوب
برخورد کردن با مردم است، از باب نمونه امام صادق علیه السلام در حدیثی [5]
مکارم اخلاق را ده صفت می داند، و این صفات را بدین ترتیب ذکر می فرماید:

1-یقین  2-قناعت 
3-صبر  4-شکر  5-حلم 
6-حسن خلق  7-سخاوت  8-غیرت 
9-شجاعت  10-مروت

همانطور
که ملاحظه می کنید در این روایت امام، حسن خلق را قسیم سایر اخلاق حسنه قرار داده
از این تعبیر معلوم می شود که مقصود از آن چیزی غیر از معنای اول است زیرا حسن خلق
به معنای اول مقسم برای همه صفات نیک است نه قسیم آنها، مقصود از حسن خلق در این
کلام همانست در روایت دیگری توضیح داده است.

شخصی
از امام صادق علیه السلام پرسید که حسن خلق را برای من تعریف کنید؟ امام فرمود:

«تلین
جانبک، و نطب کلامک، و تلقی اخاک ببشر حسن»[6].

با
فروتنی با مردم برخورد کنی، سخنت عطرآگین باشد و با برادر دینی خود با چهره باز و
بشاش ملاقات نمائی.

شخصی
آمد خدمت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و از او تقاضا کرد که دین اسلام را
برای او تعریف و تفسیر کند، پیامبر اسلام فرمود: دین عبارت است از حسن خلق، از
آنجا که این تفسیر برای او نامأنوس و نا مفهوم بود پس از مدتی دوباره خدمت حضرت
رسید و باز همین سؤال را تکرار کرد و مجددا همان پاسخ را شنید، دفعه سوم پیش
پیغمبر آمد و سؤال خود را تکرار کرد، پاسخ پیامبر همان جواب اول بود، در ورایت است
که او هر بار برای مسأله خود پیش پیامبر می آمد از سمت خاصی می آمد، بار اول از
روبرو، و بار دوم از سمت راست و بار سوم از سمت چپ، برای آخرین بار از پشت سر حضرت
ظاهر شد و باز پرسید که یا رسول الله دین چیست؟ پیامبر اسلام رو بسوی او کرد و
فرمود: متوجه نمی شوی معنای دین را؟! دین اینست که در برخوردها عصبانی نشوی![7].

ملاحظه
می فرمائید که پیامبر اسلام سه بار دین را به حسن خلق و بار آخر به عصبانی نشدن در
برخوردها تفسیر می کند، تأکید پیامبر اسلام تا این حد بر حسن خلق و خوب برخورد
کردن با مردم خیلی قال تأمل است، آری برخوردهای اجتماعی هواداران هر دین، معرف و
مفسر عملی آن آئین برای کسانی است که از حقیقت آن بی اطلاعند، چه بسا برخوردهائی
که مخالفین را جذب و چه بسا برخوردهائی که موافقین را نیز دفع می نماید.

روایاتی
که ذکر شد از جمله روایاتی است که حسن خلق را به خوش برخورد بودن تفسیر می کنند، و
اینک دو نمونه از روایاتی که سوء خلق را به بد برخورد کردن تفسیر می نمایند:

به
پیامبر اسلام گفته شد که فلان خانم هر روز روزه می گیرد و شبها تا صبح عبادت می
کند ولی زن بداخلاقی است و همسایگانش را در برخوردها با زبان آزار می دهد، پیغمبر
فرمود:

«لا
خیر فیها هی من اهل النار»[8].

خیری
در او نیست، او از اهل دوزخ است.

در
مراسم تدفین سعد بن معاذ یکی از اصحاب بزرگ پیامبر اسلام ک آنحضرت شخصا در این
مراسم شرکت کرد و فوق العاده نسبت به این صحابی بزرگ تجلیل نمود پس از تمام شدن
کار دفن. حضرت فرمود: «قد اصابته ضمه» سعد گرفتار فشار قبر شد!، اصحاب تعجب کردند
که مرد بزرگواری که پیامبر اسلام در تشیع جنازه و دفن او آنهمه از وی تجلیل کرده
چگونه می شود گرفتار فشار قبر شود! لذا یکی از حضار علت این گرفتاری را از حضرت
پرسید، پیامبر اسلام پاسخ داد: آری «انه کان فی خلقه مع اهله سوء»: او در برخوردها
با خانواده خود بداخلاق بود.[9]

تا
اینجا مسأله اول از مسائلی که برای تبیین رابطه شرح صدر و حسن خلق ضروری است را
اجمالا توضیح دادیم یعنی حسن خلق را تفسیر کردیم و اما مسأله دوم:

نقش
حسن خلق در مدیریت

مدیر
برای اینکه بتواند دیگران را خوب به کار بگیرد باید برای افراد تحت مسئولیت خود
جاذبه داشته باشد، و جاذبه داشتن فرع حسن خلق به معنای دوم یعنی خوش برخورد بودن
است.

روش
مدیریت پیامبر اسلام در برخورد با مردم برای ما درست بزرگی است که پیامبر اسلام
چگونه توانست آن مردم نیمه وحشی و تندخو و بداخلاق و پراکنده را به خود جذب کند و
از آنها امتی متحد و نیرومند و نمونه بسازد؟ از نظر قرآن کریم عمده ترین عامل جاذب
پیامبر برخوردهای خوب او بود.

«فیما
رحمه من الله لنت لهم ولو کنت فظا غلیظ القلب لا تفضوا من حولک»

از
پرتو رحمت الهی در برابر آنها نرم شدی و اگر خشن و سنگدل بودی از اطراف تو پراکنده
می شدند.

یعنی
این رحمت و عنای خدا است که تو برای مردم جاذبه داری، برخودر نرم و نیک تو با مردم
آنها را جذب می کند و به خدمت اسلام در می آورد، اگر تو سنگدل بودی و برخوردهایت
تند و تیز بود آنها از اطراف تو پراکنده می شدند و در ادامه آیه خداوند به پیامبر
اسلام تأکید می کند که:

«فاعف
عنهم و استغفرلهم و شاورهم فی الامر».[10]

یعنی
اگر در ادامه همکاری باز هم دیدی آنها مقصرند- در آنجا که عفو زیانبار نیست – آنها
را ببخش و برای آنها دعا کن که من هم آنها را ببخشم، علاوه بر این توجه داشته باشد
که برای قوت مدیریت ضروری است  آنها مورد
مشورت تو در کارها قرار گیرند و موظف هستی که با همین مردم در کاهای اجتماعی و
سیاسی مشورت کنی.

ادامه
بحث را در شماره آینده ملاحظه خواهید فرمود

ادامه
دارد

 



[1] – محجه
البیضاء جلد 5 صفحه 96.