قسمت بيست و
سوم
اصول
اعتقادي اسلام
«معاد»
آيت الله
حسين نوري
بحث مجازات
و تجسم اعمال(2)
چنانکه در
مقاله قبل گفتيم: در ضمن مباحث«معاد» پس از ثبوت و مسلم گرديدن اين موضوع که اعمال
انسانها در صحنه قيامت مورد بررسي قرار ميگيرد و اعمال خوب با پاداش خداوند و اعمال
بد با کيفر و مجازات الهي مواجه ميگردد، اين بحث مطرح است که آيا جزاي اعمال در
روز قيامت بوسيله تجسم خود اعمال صورت ميگيرد و اين خود اعمال است که در آن جهان
با چهره نيک و يا بد ظاهر ميشود و عمل هر انساني عينا بوي تحويل داده ميشود
اعمال خوب بصورت«بهشت» و نعمتهاي بهشتي و اعمال بد بصورت«جهنم» و عذابهاي جهنمي؟
يا اينکه
خود اعمال، جزاي اعمال نيست بلکه جزاي اعمال، آثار آنها است که از آنها زائيده شده
و بر آنها مترتب ميگردد؟
دستهاي از
علماي اسلام سخن اول و دستهاي سخن دوم را گفتهاند و چنانکه در مقاله پيش گفتيم
از جمله کساني که با کمال صراحت سخن اول را ميگويند شيخ بهائي در کتاب اربعين و
«علامه طباطبائي» در تفسير الميزان و شهيد بزگوار آقاي«مطهري» در کتاب عدل الهي
است.
و بايد
دانست از جمله کساني که نيز همين راه را پيموده است فقيه فيلسوف«شيخ محمد حسين آل
کاشف الغطا» در کتاب«الفردوس الأعلي» است.
اين عالم
بزرگ در بحث«معاد جسماني» پس از اينکه ميگويد: «اين بدن عينا در روز قيامت بصحنه
محشر باز مي گردد» اضافه ميکند: «نه تنها اين صورتهاي محسوس(بدنها) عود ميکندب
لکه حتي حقيقت و جوهر اعمال و صفات و ملکات و هر عمل خير و شر تو عود ميکند و تجسم
پيدا ميکند سخنچيني«عقربي» است که تو را نيش مي زند و سعايت و بدگوئي از کسي پيش
بزرگترها،«افعياي» استکه تو را ميگزد و غيبت کردن گوشت مردهاي است که آنرا
ميخوري و همچنين هر جنايتي که اعضاء بدنت، دست و پايت وز بانت آنرا انجام داده است
با صورت مناسب خود بتو باز مي گردد و هر عمل خوبي که انجام دادهاي با چهره زيبائي
بسوي تو برميگردد و با او انس ميگيري که خداوند ميفرمايد: «و وجدوا ما عملوا
حاضرا و لا يظلم ربک احدا»[1]
يعني: آنچه که انجام داده بودند را حاضر يافتند و پروردگارت بکسي ظلم نميکند.
و نيز
ميفرمايد: «و ما ظلمناهم ولکن کانوا انفسهم يظلمون».[2]
يعني: ما بر
آنها ستم نکرديم آنها بر خودشان ستم کردند.
و نيز
فرمود: «انما تجزون ما کنتم تعلمون»[3]
يعني: شما آنچه را انجام ميداديد بعنوان جزاء بدست ميآوريد.
از آن پس
اضافه ميکند: آنطور که بعضي از مفسرين تصور کردهاند که در اين مورد حذفي تقديري وجود دارد که معناي عبارت اين باشد: شما
در برابر آنچه که انجام دادهايد جزاء داده ميشود ـ درست نيست در کلام حذف و
تقديري وجود ندارد و مقصود اين است که شما به اعمال خود عيناً مجازات شما خود
اعمال شماست.
و در حديث
آمده است که خداوند در روز قيامت به بندگان خود ميفرمايد: «اعمالکم ردت اليکم»
يعني: اعمال شما عينا به شما باز گردانده شده است. البته آن اعمال با جوهر و حقيقت
يعني: با چهره واقعي خود.
بنابراين
آنچه در دنيا است مجاز است و حقيقت در آن جهان است که ظهور کرده است.
و بالأخره
اين است معناي اينکه: در روز قيامت اعمال انسانها«تجسم» پيدا ميکند.
تا اينکه در
پايان کلام خود ميگويد: «شيخ بهاء الدين در اربعين خود از برخي از صاحبدلان نقل
کرده است که صفات مذمومه(از قبيل حسد، تکبر، بخل و غرور) در روز قيامت انقلاب
يافته ما رهائي ميشوند» ولي تعبير صحيحتر اين است که بگوئيم: صفات مذمومه در آن
نشأه عينا مار هستند نه اينکه انقلاب يافته مار ميشوند زيرا دنيا غلاف آخرت و
پوست آن است و آخرت مغز و حقيقت، و آخرت هم اکنون در باطن دنيا وجود دارد(منتها ما
تا در دنياي هستيم آنرا درک نميکنيم).
چنانکه
خداوند ميفرمايد: «يعلمون ظاهرا من الحيوة الدنيا و هم عن الآخرة هم غافلون».[4]
يعني: بيشتر
مردم تنها از زندگي دنيا ظاهر را ميبينند و از آخرت غافل ميباشند. «يستعجلونک
بالعذاب و ان جهنم لمحيطة بالکافرين»[5]
«يعني: کافران از تو با شتاب عذاب آخرت را ميطلبند و حال آنکه جهنم هم اکنون
کافران را فر گرفته است و معناي اين عبارت اين است که الآن عذاب جهنم آنها را
احاطه کرده است(چون اعمال آنها عينا جهنم آنها)».[6]
و نيز بايد
دانست از جمله مواردي که اين بحث در آن مطرح گرديده است«شرح سيد عليخان بر صحيفه
سجاديه»، زبور آل محمد(ص) است که رياض السالکين ناميده ميشود.
وي که در
ظرف 12 سال صحيفه سجاديه را که مشتمل بر 54 دعا است در ضمن 54 روضه، با دقت و
عالمانه شرح کرده است در شرح اين دعا که دعاي 41 صحيفه و عنوان دعا و دعا اين است.
«و من
دعائه(ع) في طلب الستر و الوقاية». يعني دعاي آن حضرت در طلب پردهپوشي بر اعمال
است:
«اللهم صلي
علي محمد و آله وافرشني مهاد کرامتک و اوردني مشارع رحمتک و احللني بحبوحة جنتک و
لا تسمني بالرد عنک و لا تحرمني بالخيبة منک و لا تقاصني بما اجترحت و لا تناقشني
بما اکتسبت و لا تبرز مکتومي و لا تکشف مستوري و لا تحمل علي ميزان الأنصاف عملي و
لا تعلن علي عيون الملاء خبري اخف عنهم ما يکون نشره علي عارا و اطوا عنهم ما
يلحقني عندک شنارا شرف درجتي برضوانک و اکمل کرامتي بغفرانک و انطمني في اصحاب
اليمني و وجهني في مسالک الآمنين و اجعلني في فوج الفائزين و اعمر بي مجالس
الصالحين آمين رب العالمين».
يعني: «بار
الها بر محمد و آلش رحمت فرست و بسترهاي اعزاز و اکرام را براي من بگستران و از
زلال رحمت خود سيرابم فرماي و مرا در آغوش بهشت جاي بده و از درگاه مرحمت خويش
مران و با نوميدي از درگاه خود محروم منما و بر آنچه که از گناهان انجام دادهام
مؤاخذهام مکن و بر رفتام خرده مگير و رازم را آشکار مساز و سرم را فاش مکن«و عملم
را به ميزان عدالت مسنج» و اسرارم را در پيش چشم ديگران بر ملا مکن آنچه را که
انتشارش بر من شکست است بپوشان و طوماري را که جز از سياهي و تباهي کردارم حکايت
ديگري ندارد هم در پيچ مرا در صقع شامخ ملکوت آنجا که مقام رضا و رضوان تست جاي ده
و بدين عنايت بر شرافتم بيفزاي کرامت انساني مرا بواسطه آمرزش و کرمت تکميل کن،
مرا در سلک اصحاب مين جاي بده، مرا از گروه ايمن شدگان بشمار درآور، مرا در فرقه
رستگاران قرار بده، مرا وسيله رونق مجالس صالحين و شايستگان بگردان آمين رب
العالمين» بمناسبت اين جمله: «و لا تحمل علي ميزان الأنصاف عملي» (عمل مرا به
ميزان عدالت مسنج) ميگويد:
«در آيات
قرآن کريم و روايات اهل بيت(ع) «وزن اعمال» و «ميزان اعمال» در روز قيامت آمده
است:
خداوند
فرموده است: «و الوزن يومئذ الحق فمن ثقلت موازينه فاولئک هم المفلحون و من خفت
موازينه فاولئک الذين خسروا انفسهم بما کانو بآياتنا يظلمون»[7]
يعني: «امروز سنجش اعمال حق است آنانکه ميزانشان سنگين باشد. البته رستگار خواهند
بود و کساني که موازينشان سبک باشد کساني هستند که بواسطه ظلم بر آيات ما بر
خودشان زيان رساندند».
و نيز ميفرمايد:
«و نضع الموازين القسط ليوم القيمة فلا تظلم نفس شيئا و ان کان مثقال حبة من خردل
اتينا بها و کفي بنا حاسبين»[8]
يعني: ما ترازوي عدل براي روز قيامت را نصب ميکنيم و بهيچ کس ستم نخواهد شد و اگر
عملي بقدر خردلي باشد در حساب ميآوريم و براي حساب کردن کافي هستيم.
و حضرت
پيغمبر(ص) در خطبهاي که بمناسبت فرا رسيدن ماه رمضان ايراد کردند فرمودند: «هر کس
بر من درود بيشتر بفرستد خداوند روز قيامت ميزان او را سنگينتر خواهد کرد».
و نيز
فرمودند: «بنده را در زو قيامت به پيشگاه خداوند ميآورند و حسنات او را در کفهاي
و گناها او را در کفه ديگري قرار ميدهند»…
در اينجا
است که علماي اسلام در کيفيت اين وزن و سنجش که از قرآن مجيد و احاديث ديني
استفاده ميشود اختلاف نظر دارند که آيا اين تعبيرات کنايه از عدل انصاف است که
روز قيامت درباره اعمال انسانها بعمل آمد ميباشد؟ و معناي اين تعبيرات اين است که
بررسي اعمال و دادن پاداش و يا کيفر بر اساس عدل الهي انجام خواهد گرفت؟
يا اينکه
منظور اين استکه حقيقتا«وظن» و کشيدن اعمال، عملي خواهد شد؟
عالم بزرگ
اسلامي«شيخ مفيد» رضوان لله عليه فرموده است: «منظور از زون اعمال در روز قيامت
اين است که ميان اعمال و پاداشو کيفر آنها تعديل يعني بررسي براساس عدالت بوجود
خواهد آمد و مقصود اين نيست که ترازوئي داراي دوکفه نصب شود و بدينوسيله سنجش بعمل
بيايد زيرا اين قبيل جريانها اختصاص به اجسام دارد و اعمال انساني اعراض است[9]
و عرض قابل کشيدن و وزن کردن نيست.
و موضوع
سنگين بودن و سبک بودن کنايه از زيادي و کمي ثواب و طاعت است.
و بايد توجه
کنيم که قرآن براساس لغت عرب نازل گرديده است و در کلمات عرب کنايه و مجاز زياد
است.
ولي عالم
بزرگ ديگر اسلا شيخ بهائي گفته است که اين قبيل تعبيرات(سبک و سنگيني بودن موازين)
را به معناي حقيقي خود حمل ميکنيم و منظور اين نيست ک نامههاي اعمال را بسنجند
بلکه در روز قيامت از آنجا که اعمال تجسم پيدا ميکنند سبکب ودن و سنگيني بودن که
از خواص اجسام است در آنها راه پيدا ميکند.
«و بنابراين
خود اعمال، مورد موازنه و کشش قرار ميگيرند و اينکه ميگويند اعمال عرض است و عرض
قابل کشيدن و وزن کردن ينست، درست نيست زيرا ممکن است چيزي در صحنه دنيا عرض و در
صحنه آخرت جوهر باشد و تفاوت تجليات اشياء بر حسب تفاوت صحنهها و نشأهها قابل
قبول است مگر ما نميبينيم يک چيز در عالم بيداري داراي خاصيت مخصوصي است و همان
چيز در عالم رؤيا خاصيت ديگي دارد».[10]
اين بود
کلام عالم بزرگوار سيد علي خان در شرح صحيفه سجاديه، عجالتا تکميل اين بحث به
مقاله آينده با توفيق خداوند متعال موکول ميشود و در پايان توجه شما باين اشعار
از«مولوي» که در رابطه با«تجسم اعمال» است جلب ميشود«
چون رکوعي
يا سجودي مرد کشت شد در آن عالم
سجود او بهشت
چونکه پريد
از دهانش حمد حق مرغ
جنت ساختش رب الفلق
چون زدستت
رست ايثار و زکوة گشت ايندست
آنطرف نخل و نبات
آب صبرت آب
جوي خلد شد جوي شير خلد
مهر تست وود
ذوق طاعت
گشت جوي انگبين مستي و شوق تو جوي خمربين
چون زدستت
ظلم بر مظلوم رست آن درختي گشت
از آن قوم رست
چون زخشم
آتش تو در دلها زدي آنچه از وي
زاد مرد افروز بود
آن سخنهاي
چو مار و کژدمت مار و عقرب
گردد و گير دمت
ادامه دارد