ياران امامان محمد بن ابي عمير
سيد محمد جواد مهري
محمد بن ابي عمير، يکي از تابناکترين چهرههاي
ياران امامان است که از پيچ و خمهاي گردنههاي دشوار بالا رفت و به قله عظمت و اوج
افتخار رسيد.
محمد بن ابي عمير ازدي، شخصيتي است والا که در علم
و عمل، تقوي و پارسائي، خدمت و عبادت والاترين مقام و ارزندهترين مکانت را در
ميان ياران اصحاب و نزد متفکران و دانشمندان، دار است.
ابواحم، محمد بن ابي عمير ازدي بغدادي، کسي است که
از ترس خدا، يکدم از عبادت و سجود در برابر اذت اقدس پروردگارش باز نايستاد و
جويبار جودش از منبع بيپايان سه امام معصوم[امام کاظم، امامر ضا و امام جواد(ع)]
سرچشمه گرفته است و در برابر شکنجهها و اذيت و آزار دشمنان اماما، تا دم مرگ رفته
و هرگز تسليم خواستههاشان نشده است.
ابن ابي عمير، وارسته مردي که به خاندان وحي راه
يافت و در اين راستا، به دانشي سرشار و ايماني والا رسيد و در مجد و عظمت از کرانههاي
آفاق فراتر رفت تا آنجا که هرچه فقيه و حديثدان پس از او آمد، از او به بزرگي و
فرزاندگي ياد کرد و تا قيام قيامت، کتاب حديثي را نميتوان يافت که صفحات زرينش به
اين نام مقدس، مزين نشده باشد.
محمد بن ابي عمير کيست؟
نجاشي دربارهاش گويد: محمد بن ابي عمير(زياد بن
عيسي) ابو احمد ازدي از موالي مهلب بن ابي صفره، بغدادي الاصل، خدمت امام ابوالحسن
موسي بن جعفر(س) رسيد و ازآن حضرت احاديثي شنيد که در برخي از آن احاديث، حضرت او
را خطاب به ابو احمد کرد. و از امام رضا(ع) نيز احاديثي روايت کرده است. او مردي
جليل القدر، والا مقام و بلند پايه است چه نزد ما و چه نزد مخالفين ما. جاحظ در
کتابهايش او را ستوده است.
جاحظ«در بيان و تبيين» درباره او ميگويد: ابراهيم
بن داجه درباره ابن ابي عمير براي من سخن گفت و همانا ابن ابي عمير از شخصيتهاي
برجسته رافضيان! است. وي در ايام حکومت هارون الرشيد به زندان افکنده شد، براي
اينکه مراکز شيعيان و اصحاب موسي بن جعفر را معرفي کند. آنگاه نجاشي ميفرمايد: و
نقل کردهاند که اينقدر به او چوب زدند که نزديک بود ـ از شدت درد ـ اقرار کند تا
اينکه فرياد محمد بن يونس بن عبدالرحمن را شنيد که به او ميگفت: اي محمد بن ابي
عمير تقواي الهي داشته باش. او هم صبر کرد و خدا او را از زندان آزاد نمود.
و نقل شده است که مأمون نيز او را زنداني ساخت
… و گفتهاند که خوارش از ترس حکومت، کتابهايش را مخفيانه به زير خاک دفن نمود،
و چون مدت زندان چهار سال بطول انجاميد، کتابها نابود شدند و از بين رفتند. و گفتهاند
که کتابها را در اطاقي پنهان کرد و باران بر آنها باريد و پوسيده شدند. و او هر چه
روايت ميکرد از حافظهاش بود و از هر چه قبلا به ديگران آموخته بود و از اين رو
اصحاب ما به مراسيل[1] او
اطمينان دارند. و او کتابهاي زيادي تصنيف و تأْيف نموده است.
احمد بن محمد بن خالد گويد: محمد ابن ابي عمير چهل
و نه کتاب نوشته است، از جمله کتابي«مغازي» است.
احمد بن هارون نقل کرده است که کتابهاي«بداء»،
«احتجاج در امامت»، «حج» و «فضائل الحج» از تأليفات ايشان است.
کتابهاي ديگري نيز براي آن بزرگوار نقل کردهاند
از جمله: «الاستطاعة»، «الملاحم»، «يوم و ليله»، «الصلاة»، «مناسک الحج»،
«الصيام»، «اختلاف الحديث»، «المعارف»، «التوحيد»، «النکاح»، «الطلاق» و «الرضاع».
محمد بن ابي عمير در سال 217 از دنيا رفته است.
شيخ طوسي دربارهاش گويد: محمد بن ابي عمير، کنيهاش
ابو احمد و نامش زياد و از موالي قبيله«ازد» است. او از موثقترين مردم نزد خاصه
وعامه است، و از همه زاهدتر، پارساتر، عابدتر و پرهيزکارتر بوده است. و گفته شده
است که او در تمام اين امور، گوي سبقت را از ديگران، در دوران خويش، ربوده است. وي
سه امام را درک کرده: ابو ابراهيم موسي(ع)، و از او روايت نميکند![2]
و امام رضا(ع) و امام جواد(ع). احمد بن محمد بن
عيسي از او روايت کرده است. او زندگي 100 نفر از رجال اصحاب امام صادق(ع) را
نگاشته است و داراي تأليفات بسياري است. ابن بطه براي او 49 کتاب ذکر کرده از
جمله: کتاب النوادر(که کتاب بزرگ و جالبي است)، کتاب الاستطاعه و الافعال، کتاب
الامامه، کتاب البداء، کتاب المتعه و کتابي ک در آن سئوالهايي را از امام رضا(ع)
نموده و پاسخ دريافت کرده است.
زندان و شکنجه
درباره شکنجه و زنداني شدن اين رادرد، روايتها نقل
شده از جمله فضل بن شاذان گويد: سعايت کنندگان به سلطان وقت(که گويا هارون باشد)
خبر دادند که محمد بن ابي عمير اسامي تمام شعياين را در عراق ميداند. سلطان او را
خواست و به او دستور داد که آن اسامي را بازگو نمايد. محمد بن ابي عمير امتناع
ورزيده، لب به سخن نگشود. سلطان به جلادان خويش دستور داد او را برهنه کرده وميان
دو قطعه چوب آويزان کنند و صد تازيانه به او بزنند. فضل ميگويد: شنيدم ابن ابي
عمير را که ميگفت: هنگامي که صدمين تازيانه را بر بدنم فرود اوردند، بقدري درد
داشت که نزديک بود، نام ياران را افشا کنم؛ در آن هنگام فرياد محمد بن يونس بن عبدالرحمن
را شنيدم فرياد برآورد: اي محمد بن ابي عمير! ياد آر ايستادنت را در برابر خداي
تعالي. و اين سخن روحيه مرا چنان تقويت کرد که صبر کردم و هيچ نامي را بر زبان
جاري نساختم و خداي را سپاس و شکر ميگويم که چنين توفيقي بمن داد.
فضل ميگويد: ابن ابي عمير براي رهائي خود از
زندان، بيش از صد هزار درهم صرف کرد تا آزاد شد.
اين مرد برزگ پس از آزادي از زندان، وضع زندگيش رو
به وخامت گذاشت، با اينکه پيش از آن داراي پول و ثروت بسياري بود و با اين حال نه
تنها صبر و بردباري را پيشه خود ساخت که ايثار نيز مينمود. محدث قمي در سفينة
البحار نقل کرده است که: ابن ابي عمير پارچه فروش بود. او ده هزار درهم از شخصي
طلب داشت. در اثر محنتهاي وران، اموالش را از دست داد و فقير شد. آن مرد که
بدهکارش بود، چون وضعيت بسيار آشفته ابن ابي عمير را ديد، ناراحت شد، منزلش را به
ده هزار درهم فروخت و پولها را با خود برداشته، به سوي منزل وي روانه شد. در را
زد، ابن ابي عمير در بر او گشود. آن مرد گفت: اي ابن ابي عمير! اين پولي است که از
من طلب داشتي، آن را بردار. ابن ابي عمير فرمود: پول را از کجا آوردي؟ آيا ارث به
تو رسيده است؟ گفت: نه! ولي من خانهام را فروختم تا دينم را ادا نمايم.
محمد بن اب يعمير گفت: ذريح محاربي از امام
صادق(ع) برايم نقل کرد که حضرت فرمود: «انسان را از منزل مسکوني خودش براي خاطر
قرضش بيرون نميکنند».
پولت را بردار و بر، به خدا قسم آن را بر نميدارم
گرچه امروز به يک درهم نيازمند. برو ک من هرگز يک درهم از چنين پولي را به اموالم
اضافه نمينمايم.
و امام درباره عبادت و پرههيزکاري و راز و نياز
شبانهاش باز هم از فضل بن شاذان«ره» نقل شده است که گفت:
به عراق مسافرت کردم، در آنجا شخصي را ديدم که
دوستش را سرزنش ميکرد و ميگفت: تو را عائله و فرزنداني است که ميبايست کسب و
کاري داشته باشي تا هزينه زندگيت را تأمين نمائي و من نميتوانم بر تو تضمين کنم
که چشمت در اثر سجدههاي طولاني، سالم بماند و آسيب نبيند! و پس از اينکه زياد او
را ملامت کرد، او در پاسخ گفت: چه خبر است؟ چه ميگوئي؟ اگر بنا بود چشم کسي در
اثر سجدههاي طولاني از بين برود، ميبايست چشم ابن ابي عمي راز بين رفته باشد.
نظر تو چيست درباره شخصي که پس از نماز فجر(نماز صبح) سر بسجده شکر ميگذارد و تا
برآمدن آفتاب سر را از سجده برنميدارد؟
عبادت و مناجاتهاي شبانه و طول سجود ابن ابي عمير
زبان زد خاص و عام بود، تا جائي که ديگران را به او تشبيه ميکردند. فضل بن شاذان
ميگويد: روزي پدرم دست مرا گرفت و نزد ابن ابي عمير برد. او در اطاقي نشسته بود و
بزرگان و علما کنارش را گرفته و او را بسيار احترام و تقدير ميکردند. به پدرم
گفتم: اين کيست که دانشمندان در برابرش سر تعظيم فرود آوردهاند؟ گفت: اين ابن ابي
عمير است. گفتم: همان مرد شايسته عباد پرهيزکار که همه نامش را شنيدهاند؟ گفت:
آري!
و همچنين او نقل کرده است که در اثر تشيع اين مرد
بزرگ، هارون لعنة الله عليه به سندي بن شاهک دستور داد که او را صد تازيانه بزنند،
آنگاه او را به زندان انداخت وا و 121 هزار درهم پرداخت نمود تا توانست آزاد گردد.
شيخ مفيد در اختصاص نقل کرده است که: «آن بزرگوار
مدت 17 سال در زندانها و سياه چالها بسر برد» و با اين حال هرگز در روحيه بزرگش
تأثير ننموده و تا زنده بود و رمقي داشت، از خدمت به مکتب و پيروان مکتب باز
نايستاد تا اينکه در سال 217 قمري به سوي بهشت برين شتافت. درود بيپايان بر او
باد.
[1]– مراسيل جمع مرسله،رواياتي
است که سند آنها ذکر نشده يعني نام روايت کنندگان آن بصراحت نيامده است. و چون ابن
ابي عمير اصل احاديث را از حفظ ميدانست ولي در سياري از موارد نام راوي را فراموش
کرده بود و کتب او از بين رفته بود، علما روايت مرسله و بيسند او را نيز ميپذيرفتند
و اين بدليل اعتماد آنها بر اين امر است که او هرگز از شخص غي رموثقي روايت نميکند.