پرورش عقل

اسلام، مکتب
انسان سازی

قسمت هشتم

پرورش عقل

حجة الاسلام
رحيميان

در اسلام
بیشترین تاکید بر ارزش، اهمیت و شکوفائی عقل شده است. قرآن مجید به طور مکرر از
خردمندان به عنوان «اولواالالباب» یاد کرده است. اَلباب جمع لبّ است و لب به معنی
مغز است و مغز در ازاء قشر و پوست از ارزش اصلی برخوردار است. مثلا در امور مادی
ارزش اصلی گردو به مغز آن است و گردوی پوک یا گردوئی که مغز آن فاسد و سیاه شده
باشد بی ارزش است. این تعبیر ابتکاری قرآن بیانگر این نکته است که ارزش واقعی و
والای انسان به عقل او است و آنکه عقل خود را تباه کند یا آن را درست به کار نگیرد
و در جهت صحیح رشد قرار ندهد پوک است و پوچ و بی ارزش.

اصل وجود عقل
در انسان قابل انکار نیست گرچه همچون بسیاری از واقعیات انکارناپذیر دیگر تعریف
دقیق آن میسور نیست و مهم در این موارد شناخت کاربرد و راه شکوفائی آنها است.

حال در اینجا
نمونه ای از این آیات را متذکر می شویم:

«الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ
الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ
هُمْ أُولُو الألْبَابِ»

(زمر/18)

پس بشارت ده
بندگان مرا، که سخن را گوش فرا دهند و نیکوتر را پیروی کنند، آنان همان کسانی
هستند که خدایشان هدایت فرموده و آنها خردمندانند.

این آیه از
معدود آیاتی است که خداوند بنده را به خود منسوب فرموده که حاکی از نوعی ویژگی و
عنایت خاص است و خصیصه این بندگان ویژه در این است که عقل خویش را به کار گرفته
اند و با بهره گیری از هدایت تکوینی و تشریعی خداوند به راه بندگی او       دست یافته اند بدین ترتیب که گوش را برای
شنیدن سخن باز کرده و معلومات را با دقت فرا می گیرند و آنگاه با اندیشه و تعقل
خویش آنها را مورد ارزیابی و تجزیه و تحلیل دقیق قرار می دهند خوب را از بد تفکیک
می کنند و در میان خوبها آنچه خوبتر است را       
برمی گزینند و سپس از آن پیروی می کنند.

برخلاف مکاتب
و ادیان باطل که مرگ خود را در آزاد اندیشی و رشد عقلی پیروان خود     می بینند و بر این اساس آنان را از گوش فرا
دادن به سخنان دیگران باز می دارند و اگر هم تظاهر به آزادی اندیشه می کنند مغز
پیروان خود را شستشو داده و از اندیشه های پیش ساخته پر می کنند و دید آنان را از
قبل نسبت به گفته های دیگران مشوب و بدبین      
می سازند تا زمینه پذیرش را از آنان سلب نمایند، اسلام که خود براساس عقل و
حق   پایه ریزی شده هرگز از آزادی اندیشه و
شکوفائی عقل و رشد علمی مردم نمی هراسد بلکه بیشترین تاکید را بر آن دارد چرا که
هرچه بر رشد علمی و شکوفائی اندیشه ی انسانها افزوده شود زمینه برای پذیرش حقایق
اسلام فراهم تر می گردد.

بی گمان می
توان ادعا کرد که تنها آئینی که بعد از گذشت قرنهای متمادی و پیشرفت علوم گوناگون
پایه های آن مستحکم تر شده است، آئین مقدس اسلام است که گذشته از تثبیت روز افزون
پایگاههای اعتقادی آن، در زمینه ی اخلاقیات و احکام عملی آن نیز        -که تمام شئون زندگی فردی، اجتماعی،
درونی و برونی انسانها را در برمی گیرد- هیچ موردی را نمی توان یافت که پیشرفت علم
و آگاهی خلاف آن را اثبات کرده باشد درحالی که صدها و هزارها مورد را می توان یافت
که پیشرفت علوم درستی آنها را به اثبات رسانده است و به طور کلی مجموعه ی اموری که
اسلام درباره آنها نظر داده است یا در پرتو علم اثبات شده یا آن که علم نتوانسته
است خلاف آنها را اثبات کند یعنی علم از درک و کشف حکمت آنها عاجز بود نه آن که آن
را درک و درستی آن را نفی کرده است و     
بی گمان هرچه در آینده انسان به مراتب بالاتری از خرد و آگاهی دست یابد،
تدریجاً حکمت بسیاری دیگر از مسائل اسلامی به اثبات خواهد رسید و حقانیّت قرآن و
اسلام آشکارتر خواهد شد. و فقط این قرآن است که چهارده قرن پیش و از سرزمینی که
حتی سواد خواندن و نوشتن در آن کمتر یافت می شد، قاطعانه از چنین آینده ای
سخن       می گوید: «سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا
فِي الآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ
يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ»

(سوره فصلت
آیه 53)

به زودی آیه
ها و نشانه های خویش را در آفاق و در ضمیرشان، به آنها می نمایانیم تا آشکارشان
شود که قرآن حق است. و طبیعی است که چنین آئینی که خردمندی و آگاهی را پشتوانه
نیرومند خود می داند، باید بیشترین تاکید را روی گسترش علم و رشد اندیشه داشته
باشد. در مورد کاربرد و هماهنگی عقل با دین و همسوئی آن دو در به سعادت رساندن به
چند نمونه از روایات اشاره می کنیم.

از امام صادق
علیه السلام سوال شد که عقل چیست؟ در جواب فرمود:

«ما عبد به
الرحمن واکتسب به الجنان»

(کافی ج
1/11)

خرد وسیله
پرستش خدا و تحصیل بهشت و سعادت جاویدان است. و همچنین از آن حضرت چنین نقل شده
است که فرمود: «من کان عاقلاً کان له دین ومن کان له دین دخل الجنة».

(کافی ج
1/11)

نتیجه ی
خردمندی دینداری است و دستاورد دینداری بهشت است. و از پیغمبر اکرم «ص» چنین نقل
شده: «انما یدرک الخیر کلّه العقل ولا دین لمن لا عقل له».

(تحف العقول
/ 44)

تمام خوبیها
بوسیله عقل درک می شود و هر که را عقل نیست، دین نیست. و از امام کاظم علیه السلام
است که: «ان لله علی الناس حجتین: حجة ظاهرة وحجة باطنه فاما الظاهرة فالرسل
والانبیاء والائمة -علیهم السلام- واما الباطنه فالعقول»

(کافی ج
1/16)

همانا خداوند
دو حجت بر انسان ها دارد: حجت ظاهری و حجت باطنی که حجت ظاهری فرستادگان و
پیامبران و امامانند و حجت باطنی عقل است. پس با برخورداری انسان از عقل است که
پیغمبران خدا بوسیله وحی می توانند انسان را به سوی دین و سعادت راستین هدایت کنند
و انسان دیوانه اصلا موضوع تکلیف نیست و انسانی که نخواهد عقل خویش را به کار گیرد
از هدایت وحی و سعادت جاویدان محروم است:

«وَقَالُوا لَوْ
كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ»

(ملک / 10)

و گویند اگر
می شنیدیم و تعقل می کردیم در صف اهل جهنم نبودیم. این بس که اصول دین که زیر بنای
کلی اسلام است، تقلید و تعبد در آنها راه ندارد و هر فرد مسلمانی باید اعتقاد به
آنها را با استقلال فکر و تعقل و اندیشه خویش تحصیل نماید و این که از باب مثال
انسان بگوید خدا را قبول دارم چون پدر و مادرم به او اعتقاد دارند یا برای این که
فلان عالم گفته و یا حتی چون پیغمبر و امام و مرجع تقلید گفته اند تعبدا می پذیرم
کافی نیست. در همین جا به برجسته ترین ویژگی اساسی در تربیت اسلامی پی می بریم که
اسلام ضمن اولین گام در راه تثبیت اصول و مبانی خود، بزرگترین ویژگی انسان یعنی
عقل را به کار گرفته و به سوی شکوفائی و کمال سوق می دهد. و در حقیقت معارف و اصول
اعتقادی اسلام، عامل تربیت عقلی و فکری انسان است، همانگونه که اخلاقیات آن
راهگشای تربیت اخلاقی و خودسازی انسان و احکام عملی آن زمینه ساز تربیت عملی انسان
است. مسلم است که بازدهی و ثمر بخش بودن عقل تابعی است از رشد و شکوفائی و کاربرد
صحیح آن. بنابراین مهم در بحث تربیت آن است که موانع و عوامل بازدارنده ی عقل و شرایط
و مقتضیات شکوفائی عقل و محورها و منابع تغذیه و کاربرد صحیح عقل را شناسائی و
مورد توجه قرار دهیم.

موانع
شکوفائی عقل

1- اتکاء به
گمان:

عقل اگر
بخواهد به نتیجه ی قطعی و استواری دست یابد باید براساس امور یقینی و قطعی کار خود
را استوار سازد چرا که نتیجه ای که مبتنی بر مقدمات غیریقینی باشد متزلزل و سست
است همچون ساختمانی که بر پایه های لرزان بنا شده باشد.          قرآن مجید به شدت از این روش نهی کرده
و آن را از عوامل گمراهی به شمار آورده است: «وَلا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ
إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولا»

(اسراء / 36)

چیزی که به
آن «علم نداری» پیروی مکن که گوش و چشم و دل همه اینها مورد بازخواست قرار می
گیرند.

«إِنَّ رَبَّكَ
هُوَ أَعْلَمُ مَنْ يَضِلُّ عَنْ سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ»

(انعام /
117)

اگر اکثر
مردم زمین را اطاعت کنی ترا از راه خدا گمراه خواهند کرد چرا که آنها جز «گمان» را
پیروی نمی کنند.

«وَمَا يَتَّبِعُ
أَكْثَرُهُمْ إِلا ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ
عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ»

(یونس / 36)

اکثر آنها جز
«گمانی» را پیروی نمی کنند و «گمان» هرگز جای حق را نمی گیرد.

2- کشش ها و
خواسته های نفسانی:

از آنجا که
کار عقل تمیز و تشخیص بین حق و باطل و خوب و بد است در مقام تشخیص و قضاوت، اگر
تحت تاثیر عامل و جاذبه ای قرار گرفت کاربرد خود را از دست می دهد و به انحراف و
کژی می گراید و همچون قطب نما است که اگر تحت تاثیر جاذبه ی آهن قرار گیرد هرگز در
جهت یابی قابل اعتماد نخواهد بود. امیال و هواهای نفسانی که عموما با عقل همسو
نیستند جاذبه هائی هستند که مانع از جهت یابی صحیح عقل هستند و عقربه فکر را به
سوی خود منحرف می سازند. پس انسان در مقام تفکر و به کارگیری عقل باید همچون تراز
بی طرف باشد و به هیچ طرفی متمایل نباشد تا بتواند نتیجه ی درست را ارائه دهد.
قرآن مجید هواهای نفسانی را در کنار پیروی از گمان عاملی دیگر برای گمراهی انسان
معرفی فرموده است.

«إِنْ هِيَ إِلا
أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ
سُلْطَانٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الأنْفُسُ وَلَقَدْ جَاءَهُمْ
مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدَى»

(نجم / 23)

بتها جز
نامهائی نیستند که شما و پدرانتان نامیده اید و خدا دلیلی درباره ی آنها نازل
نکرده است. آنان جز گمان را و آنچه هوای نفسانی است پیروی نمی کنند. معلوم است که
پیروی کردن از امری نتیجه ی گزینش است و گزینش اگر بدون به کارگیری عقل یا به
کارگیری نادرست آن باشد نتیجه ای جز اشتباه در هدف و خطا در راه رسیدن به آن
ندارد. معروف است که یکی از فقهای بزرگ اسلام وقتی می خواست درباره ی «منزوحات
بئر» به تحقیق و بررسی بپردازد چاه خانه اش را پر کرد و سپس به اجتهاد در این
مساله پرداخت و با این که او از وارستگی بسیار والائی برخوردار بود باز هم از خوف
اینکه مبادا به احتمال بسیار ضعیف و ناخودآگاه تحت تاثیر منافع شخصی خود قرار گیرد
و در تفکر و تعقل خود روی منابع فقهی ولو در حدی بسیار کم از حق منحرف شود اقدام
به چنین کاری کرد. هواهای نفسانی بخصوص آنگاه که حالت سرکشی پیدا کنند در وجود
انسان سلطه و حاکمیت مطلق می یابند و به تناسب آزادی و سرکشی و حاکمیت آنها عقل در
اسارت و زندان آنها قرار می گیرد و کاربرد خود را از دست می دهد.

حضرت امیر
(ع) می فرماید:

«وکم عن عقل
اسیر تحت هوی امیر»

(نهج البلاغه
کلام 211)

چه بسا خردی
که اسیر و مغلوب فرمانروائی هوای نفس است.

و مسلم است،
آنگاه انسان می تواند به هدایت دست یابد که با هواهای نفسانی خود به ستیز برخیزد و
در صحنه ی «جهاد اکبر» و با آزادسازی عقل خویش از سلطه حاکمیت هواهای نفسانی و
نشاندن آن به سریر فرماندهی در دیار جان خویش خواسته های نفسانی را به بند کشد که
آزادی عقل جز با زنجیر شدن هواهای نفسانی میسور نیست و بر عکس آزادی هواهای نفسانی
چیزی جز اسارت عقل نیست، قرآن کریم می فرماید:

«وَالَّذِينَ
جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ»

(عنکبوت –
69)

کسانی که در
راه ما جهاد نمایند هر آینه آنها را به راههای خویش هدایت می نمائیم.

پس جهاد به
ویژه جهاد اکبر و سرکوب هواهای نفسانی راهگشای هدایت یافتن انسان است به سوی حق،
همانگونه که پیروی از هواهای نفسانی موجب از کار افتادن عقل و بی اثر بودن وحی و
در نتیجه گمراهی و ضلالت انسان است.

ادامه دارد