خطر لجام گسيختگي

خطر لجام
گسيختگي

خداوند از
لطف و کرمش، بندگان خويش را به نعمتهاي مادي و معنوي بهره مند مي سازد تا نمودا
رشود که چه کساني شکرگزار و سپاسگوي منعم اند و چه کساني کفر پيشه و منکر. و لذا
همه نعمتهاي الهي، آزمايش و امتحان انسان است چه تمدن خيره کننده امروز و چه
نعمتهاي طبيعي مادي و چه رهنموهاي اخلاقي و معنوي آسماني از کتب الهي و پيامبران و
اولياء و علماي متعهد و دلسوز و چه عقل و فطرتي که در نهاد انسان او را خوبيها
دعوت مي کند و از بديها برحذر مي دارد.

خطر کفران
نعمت ها

يکي از
نعمتهاي بزرگ الهي در جامعه کنوني ما، وجود رهبري آگاه و قاطع و خيرخواه است که
آگاهي او چراغي فراراه جامعه انقلابي و در حال تحول ما است و قاطعيت او موانع را
از جلوي تصميمات بلندش برمي دارد و خيرخواهي او همواره، او را مترصّد فرصت قرار
داده تا تغيير و تحول لازم را در جامعه از بعد معنوي و مادي پديد آورد. ولي اگر ما
قدر اين نعمت بزرگ را ندانيم، بايد منتظر خشم الهي باشيم که خود فرموده است:‌«لئن
شکرتم لازيدنکم و لئن کفرتم ان عذابي لشديد»- اگر نعمتهاي مرا سپاس گوئيد، بر شما
مي افزايم و اگر کفران بورزيد، بدانيد که عذاب من سخت و دردناک است.

شکر و
کفران تنها به زبان و قلب نيست بلکه بايد در رفتار و روش، نعمتهاي خدا را ارج نهيم
و اگر از آنها سوء استفاده شود آن بدترين نوع کفران است. اعضا و جوارح انسان،
نعمتهاي الهي است، پس اگر با دست و پا و گوش و چشم و عقل و هوش و ساير نعمتهاي
خدادادي، وظايف فردي و اجتماعي خود را انجام دهيم، اين بهترين شکر و سپاس الهي است
حتي اگر متوجه نعمت هم نباشيم که به زبان شکرش بگوئيم و اگر آنها را در معصيت و
نافرماني خداوند بکار بنديم و سوء استفاده کنيم، اين بدترين نوع کفران و ناسپاسي
است.

خطر
برداشتهاي غلط و سوء استفاده ها

رهنمودها
و ارشادات حضرت امام از بهترين نعمتهاي اين زمان است ولي افراد منحرف و فرصت طلب
از آن سوء استفاده مي کنند و اين يک مصيبت دردآور است که بشر از آيات الهي و
احاديث و گفتارهاي پيامبران و ائمه و سخنان و ارشادات علما و بزرگان دين و رهبران
جامعه، به مجراي غلط استفاده مي کند. خداي متعال در کتاب آسماني گوشزد فرموده است
که چنين برداشتهاي غلط از آيات الهي چه خطري در پيش دارد:

«فأمّا
الذين في قلوبهم زيغٌ فيتّبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة و ابتغاء تأويله»- آنان
که در دلهاشان انحراف و کژي است، از آيات متشابه (که قابل تأويل است) پيروي مي
کنند، اين انگيزه که فتنه اي برپا نمايند و آيات را از معناي اصلي خود منحرف
سازند.

در دوجاي
قرآن، آيه 59 سوره بقره و 162 سوره اعراف، يهود را سرزنش کرده است که به آنها
دستور داده شد و آنان، آن دستور را به چيز ديگر تبديل کردند. «فبدّل الذين ظلموا
منهم قولا غير الذي قيل لهم، فارسلنا عليهم رجزا من السماء» و چون چنين کردند،
خداوند بر آنها عذابي از آسمان فرستاد.

بشر تا
اين اندازه کِبر و عُجب دارد که با اعتراف و اقرار به الوهيت ذات احديّت، سخن او
را تغيير مي دهد، پس سزاوار عذاب است. و در چهار جاي قرآن، يهود را به خاطر تحريف
کلام خداوند، مورد مذمّت و نکوهش قرار داده است. «يحرّفون الکلم عن مواضعه»،
«يحرّفون الکلم من بعد مواضعه» و در آيه 75 سوره بقره «و قد کان فريق منهم يسمعون
کلام الله ثم يحرفونه من بعد ما عقلوه…»- برخي از آنان، سخن خدا را مي شنيدند و
پس از تعقل و ادراک، آن را تحريف مي کردند. بهرحال اين يک شيوه بشر بدکردار است که
سخن خداوند را نيز به نفع خود تغيير مي دهد يا آن را به غلط تفسير مي کند، چه رسد
به احاديث و گفتار انبياء و ائمه و تا چه رسد به رهنمودهاي علما و رهبران مذهبي
جامعه.

ترويج لهو
و لعب

اخيراً
مشاهده مي شود که جريان منحرف و خطرناک و فرصت طلبي با سوء استفاده از فتواهاي
اخير امام امّت، سعي در گمراهي جامعه و کشاندن آنان به مراکز فساد و لهو و لعب و
برپا داشتن همان محافل و مجامع مفسده انگيز گذشته دارند با اندکي تغيير نام که
تدريجاً حتي نام و عنوان آن زمان را هم بدنبال خواهد داشت. و در اين راستا، گروهي
جنبه فکري اين خطّ خطرناک و منحرف را به عهده گرفته و گروهي نيز با جسارت و به
سرعت، مراحل عملي آن را مي پيمايند و گروهي نيز با سکوت مرگبار، سير اين حوادث را
تاييد مي کنند و بايد ترسيد از آن روزي که فتنه اي برپا شود که «لا تصيبينّ الذين
ظلموا منکم خاصّة».

اما گروهي
که از نظر فکري، جريان را تغذيه مي کنند مشغول نوشتن مقالاتي سريالوار در روزنامه
ها و مجلات اند که شايد ما حتي فرصت خواندن اکثر آنها را نداشته باشيم و هيچ
ارگاني هم مسئوليت نظارت بر نشر اينگونه نوشتجات گمراه کننده را به خود اختصاص
نداده يا شايد آنها را موجب هدايت و سرافرازي جامعه و رسيدن به همان دروازه تمدن
موعود! مي دانند.

در يکي از
آن مقالات سريالي که متأسفانه در يک روزنامه کثير الانتشار، مندرج شده است،
نويسنده تمدن زده آن که خود را فرزند سلمان زمان مي داند با رسوباتي از انديشه هاي
نياکان خويش با کمال صراحت، ترويج و تشويق به گوش دادن به ترانه هاي دلکش مي نمايد
که او را در زندان به ياد کوه بلند و جام طلا و هواي صحرا انداخته و اشک از
ديدگانش فرو ريخته و اين خود قويترين دليل بر حلال بودن ترانه و موسيقي و غنا است
و آنچه فقها گفته اند و مي گويند ناشي از اين است که اين واقعيت را لمس نکرده اند
و در گوشه حجره خزيده اند و از اين سعادت محروم گشته و از قافله تمدن عقب مانده
اند!! و چون اعتراض و انتقاد به او زياد شده در چند شماره بعد، تنها به اين دليل که
نام يک زن خواننده دوران طاغوت بوده، عذرخواهي کرده و آن را با ديدي شاعرانه لکه
اي بر آن مقاله هاي زرين! دانسته است.

آيا
براستي چنين است و گناه آن زن فقط همين بوده که در دروان طاغوت خوانندگي مي کرده؟!
و آيا آن شعري که خوانده چون در آن نام خدا آمده است، پس بايد مورد ستايش قرار
گيرد؟! آيا تمدني که چشم شما را خيره کرده و حوزه هاي عقب مانده مانع رسيدن به آن
شده است، خوانندگي و نوازندگي و رقّاصي و فيلمهاي مبتذل است؟! اگر اين تمدن است که
براي آن، اين همه فرياد برآورده ايد، همان به که هرگز دروازه اش بر روي اين کشور و
اين ملت گشوده نشود.

بايد
حصارهاي جهل و خرافه را شکست

البته
بعضي از مطالبي که در آن نوشتجات آمده و انتقادي که از وضع حوزه علميه شده تا
حدودي صحيح و بجا است و ما از گفتن و علني کردنش هم هيچ ابائي نداريم که اگر درد
را نشناسيم، به فکر درمان نخواهيم بود شک نيست که بايد حوزه ها در برنامه هاي درسي
خويش تجديد نظر کنند و نيازهاي جامعه کنوني بلکه آينده را مدّ نظر داشته باشند و
از تقليد و جمود بر افکار گذشته- اگر بر اصول مذهب تکيه ندارد- بپرهيزند و به
فرموده حضرت امام: «ما بايد سعي کنيم تا حصارهاي جهل و خرافه را شکسته تا به اسلام
ناب محمّدي صلي الله عليه و آله برسيم». اما اين هرگز بدان معني نيست که عنصر
جديدي در استنباط حکم خداوند دخالت دارد بلکه اطلاعات از واقعيتهاي جهان که هر روز
گوشه تازه اي از آن کشف مي شود، انسان را به موضوعات احکام آگاهتر مي سازد و البته
آن دوران گذشته است که فقيه فقط حکم کلّي را بگويد و چاره اي براي تشخيص موضوعاتي
که جامعه به آن گرفتار است نيانديشد. و اين جمله که تشخيص موضوع، وظيفه فقيه نيست،
بايد اختصاص به موضوعات فردي داشته باشد نه مسائلي که در جامعه بطور عموم مورد
ابتلا است و شبهه موضوعيه آنچنان فراگير شده که همه موارد را دربر گرفته است. و
اما اصل استنباط حکم، راهي بجز نظر در گذشته يعني کتاب و سنّت ندارد.

مثلا در
آن مقاله آمده است که: «الکل ميکربها را از بين مي برد، پس پاک کننده است»! و اين
بحث که در رساله ها آمده «الکل اگر مسکر است نجس و اگر مسکر نيست پاک است» مورد
تمسخر و استهزا قرار گرفته! اين امر ناشي از جهل به احکام و حدود الهي است؛ طهارت
و نجاست، ربطي به ميکرب زدائي ندارد. مثلا در روايات متعدد و معتبر آمده است که
روغن مايع اگر عين نجس در آن افتاد، همه آن نجس مي شود و فقط بايد در سوخت مصرف
گردد و خوردن آن حرام است، درحالي که بدون شک ميکرب زدائي آن در هر زمان، امکان
پذير است. امام معصوم مي توانست بمردم بگويد: اين گونه روغن مايع را پس از
جوشانيدن مي توانيد مصرف کنيد! اصولاً بعضي از نجاسات فقط براي ايجاد تنفّر، حکم
به نجاست آنها داده شده است مانند خمر و ساير مسکرات و گرنه مسکرات الزاماً محتوي
ميکرب نيستند بلکه گاهي خاصيّت ميکرب زدائي هم دارند.

البته
بعضي از مسائل بکله اکثر آنها نياز به بازنگري دارد و انسان تا در يقينيات گذشته
خود شک نکند و پيرو دليل قطعي زنده و متکامل نباشد، هرگز پيشرفت نخواهد کرد و اين
مطلب که در همه زمينه هاي علمي صادق است، در فقه نيز صادق است، تنها اکتفا به شهرت
مسئله و گفتار بزرگان موجب رکود علمي است.

تقيه از
پيروان

در اينجا
لازم است اين نکته نيز تذکر داده شود که تقيه از عوام مقدس که به عنوان يک نقص در
جامعه روحانيت و برخورد مراجع تقليد به شمار آمده، يک سياست اجتماعي مهمّي است که
بايد هميشه مورد توجه رهبران جامعه باشد و اين را نبايد به عنوان عوام زدگي محکوم
کرد. اين همان تقيه اي است که ائمه عليهم السلام به آن اهميت فوق العاده مي دادند؛
تقيه هميشه از دستگاه حاکم و مفتيان درباري نيست. تقيه موارد مختلفي دارد که براي
توضيح آن نياز به بحث مفصلي است و اين مختصر را گنجايش نيست و يکي از آن موارد
رعايت مصالح اجتماعي و ظرفيت جامعه در بيان احکام است و اين همان «مدارات» است که با عاقه مردم بايد مورد توجه رهبران و
علما باشد. و نه تنها ائمه و پيامبران اين ملاحظات را داشته اند بلکه خداوند متعال
نيز احکام شرعيه را به تدريج بر مردم فرو فرستاده است.

مصلحت تدرج در احکام اقتضا مي کند که خداوند تدريجاً
مردم تازه مسلمان را دعوت به فعل خير و ترک شرور و مفاسد نمايد و لذا در آغاز
اسلام، هيچ تکليفي بجز گفتن «لا اله الا الله» نبود و تدريجاً احکام عبادات و
معاملات و حدود و ديات تشريع شد.

بايد در هر زماني با فساد مقابله کرد

بهرحال در رابطه با نياز به تحول و تکامل در حوزه ها هيچ
جاي ترديدي نيست و اين سخن نه امروز که هميشه در ميان اصلاح طلبان حوزه مطرح بوده
است ولي متأسفانه عملاً هنوز کار مهمي صورت نگرفته. ولي اين هرگز موجب اين نمي شود
که پيشرفت و تمدن را به رخ روحانيت بکشيد و حوزه را مخالف تمدن بدانيد؛ اين همان
سخن طاغوت است که حضرت امام در پاسخ آن، همان زمان فرمودند «ما کي با تمدن
مخالفيم؟ ما با فساد و فحشاء مخالفيم» اکنون نيز همين است و فرقي ميان فسادي که در
زمان طاغوت باشد و ترويج شود و فسادي که در دوران جمهوري اسلامي باشد از اين نظر
که بايد با آن مقابله کرد، نيست بلکه بدون شک، کمترين فساد امروز از بدترين فساد
آن روز بدتر است زيرا لکه ننگي بر دامن اسلام و حوزه و روحانيت است. آن روز هرچه
واقع مي شد، مستند به طاغوت بود و ديگر اسلام متهم نبود؛ امروز هرچه واقع شود به
نام اسلام و امام تمام مي شود و اين درد آور است که در تالارها به همان گونه دوران
فسق و فجور، خواننده هاي زن يا مرد همان ترانه ها با تغييري در محتوي يا بدون آن
بخوانند و هيچ فرقي بجز نام و عنوان با غنا و ترانه سابق نداشته باشد و همه آن را
تشويق و تاييد کنند و فتواي مقدس حضرت امام را مستند قرار دهند!! اين يک جنايت
نابخشودني نسبت به اسلام و خيانت به امام است.

حضرت امام در آن فتوي که مستند مطربان و يارانشان شده
است، اشاره فرمودند که بعضي از سرودهاي راديو مورد اشکال است و سرپرستي صدا و سيما
از دست اندرکاران خواست که آنها را از برنامه ها حذف کنند. انصافاً از آن روز تا
کنون سرودهاي راديو و تلويزيون به چه سوئي تغيير جهت داده است؟! آيا مرتّب به
ترانه ها نزديکتر نشده است؟!

اين سرپرستي هيچ مراجعه اي به اعلاميه خويش کرده است تا
ببيند چه تغييري داده با آن اعلاميه هم مانند ساير برخوردهاي مسئولين با پيامهاي
حضرت امام است که فقط از آنها تجليل و احترام مي شود و پس از بوسيدن و قاب گرفتن و
با آب طلا نوشتن، کناري گذاشته و به مرور ايام فراموش مي شود. کجا رفت پيام هشت
ماده اي، پيام حج (منشور انقلاب)، رهنمودهاي بازسازي، دستور در مورد تعزيرات
حکومتي و بالاخره منشوري که به نام منشور برادري خوانده شد و امثال آن؟ آن فتوا هم
مانند ساير فتواها و پيام ها فقط مورد استفاده فرصت طلبان قرار گرفت. و فقط آن بخش
که اکثراً سرودهاي راديو را بي اشکال دانستند، مورد توجه واقع شد و از آن هم پا را
فراتر نهادند و انواع و اقسام ترانه ها و موسيقي ها را حلال کردند و حتي اخيراً در
راديو با نام ترانه نيز پخش شده است و اما آن بخش که بعضي مورد اشکال است، فراموش
شد. با قرآن نيز چنين مي کنند:

کلوا و اشربوا را دُرِ گوش کن             و لا تسرفوا را فراموش کن!

«افتؤمنون ببعض الکتاب و تکفرون ببعض»؟

اين فتوي مربوط به سرودهاي راديو بود که بسيار ساده تر
از سرودهاي منتشر در نوارهاي مجاز از سوي ارشاد اسلامي است. معلوم نيست آن آقايان
ديگر چه ملاک و معياري براي تشخيص حرام و حلال دارند؟ ظاهرا نظر آنها فقط، معيار
هنر است! و ظاهراً از تمدن شگفت انگيز امروز فقط غنا و موسيقي مورد توجه قرار
گرفته است.

جلوي پيشروي اين روند خطرناک را بگيريد

اگر اين روند خطرناک را از نظر سياسي هم بررسي کنيم،
مسئله وحشتناک است. البته بعيد نيست بعضي از مسئولين که با اين وضع موافقند و روي
خوش نشان مي دهند از سياست آزاديهاي مطلوب بي بند و باران براي سرپوش نهادن بر
ضعفهاي اداري و کمبودها و نابسامانيها بخواهند استفاده کنند، همانگونه که در نظام
هاي طاغوتي رايج است که فساد و فحشاء را به تمام معنا ترويج مي کنند تا مردم را
سرگرم نموده و زبان اعتراض را ببندند، ولي اگر چنين فکري در سر بعضي از افراد
باشد، سخت در اشتباهند، براي اينکه تنها پشتوانه اين انقلاب- از نظر ظاهري-
متدينين و حزب اللهيان و خانواده هاي شهدا و جانبازانند که آنها از اين وضع بشدت
عصباني و ناراحت و نااميد و سرخورده اند. اگر باور نداريد از خانواده هاي شهدا و
مسجديان و بسيجيان و طلاب حوزه ها نظرخواهي کنيد. و اما مطربان و رقصان و
خوانندگان و نوازندگان و ياران و ياوران آنها هرگز از اين نظام، راضي و خشنود
نخواهد شد و شما هرچه آزادي به آنها بدهيد بيشتر فيلشان ياد هندوستان خواهد کرد و
منتظر آزادي بيشتر و لجام گسيختگي افزونتر خواهند بود. آنها هرگز راضي نخواهند
شدکه عمامه بسري، رئيس جمهور يا رئيس مجلس يا نخست وزير باشد. از اظهار ارادت آنها
فريب نخوريد. جلوي پيشروي آنها را بگيريد تا دير نشده است. اگر سياستمداريد بدانيد
که پشتوانه سياست شما تجمعات نماز جمعه است که بايد سعي کنيد بسردي نگرايد نه
تجمعات تالارهاي خوانندگي و نوازندگي! و اگر متدينيد و پشتوانه خود را خدا و مردم
مسلمان مي دانيد، بدون شک اين روند به سود تقواي جامعه نيست.

بررسي اغوائات منحرفين

گفته مي شود اين روند، عکس العمل سختگيري مقدسيني است که
حلال را حرام کرده اند؛ البته صحيح است، حلال را حرام کردن مانند حرام را حلال
کردن گناه است و عکس العمل آن در جامعه خطرناک، ولي حرام و حلال معيار دارد و
معيار در غنا و موسيقي که حرام است به فتواي فقها مختلف مي باشد و از نظر حضرت
امام دام ظله- طبق رساله و فتواهاي منتشره- اين است که مطرب و مناسب مجلس لهو و
عياشي باشد، اما از نظر محتوي هيچ فرقي ندارد چه شعرهاي باطل و دعوت به فسق و فجور
باشد و چه گفتارهاي صحيح و شعرهاي انقلابي يا اخلاقي.

مي گويند موارد مشکوک نيز جايز است زيرا شبهه موضوعيه
است ولي با اين روندي که مشهود است آيا به مرز محرمات وارد نشده ايم؟ و بالاخره
آيا غنا و ترانه و موسيقي حرام مصداقي دارد يا نه؟ بدين ترتيب که مطربان پيشروي
کرده اند، همه انواع ترانه ها و موسيقي ها تدريجاً رايج خواهد شد با فرض اينکه نوع
شعر و محتواي آن تأثيري از نظر حرمت آواز ندارد گرچه در صورت بطلان محتوي و مفسده
انگيز بودن آن حرمت مضاعف مي شود و اخيراً پا را فراتر نهاده و محتوي را نيز طبق
دلخواه خود انتخاب کرده اند. کافي است که فقط شعر، شعر سعدي يا حافظ يا مولوي باشد
يا اگر در تلويزيون پخش شود با آن فيلمي از رزمندگان اسلام ارائه شود همين، محتوي
را و همه چيز را عوض مي کند. مگر شعر «اي ساربان آهسته ران…» شعري است انقلابي
يا اخلاقي يا دعوت به جنگ و جهاد است؟! اين شعر چه ربطي به رزمندگان اسلام دارد؟!
بدون شک اين دغلبازيها فقط براي سوء استفاده از سادگي متدينين و روحانيون بمنظور
پيشروي بيشتر مفسدين و مطربين است.

گفته اند: فيض کاشاني (ره) غنا را حرام نمي دانسته! آنچه
از سخن ايشان- در وافي- ج3 ص35- استفاده مي شود اين است که ايشان غنا را بمعناي
صداي خوب با ترجيع مي دانسته و فرموده است که غنا يعني صداي خوب، في حد ذاته حرام
نيست ولي آنچه همراه آن است از خواندن زن در محضر مردان و بازي با آلات لهو از
قبيل عود و ناي و امثال آنها موجب حرمت است و در آخر گفته است که اهل نظر مي
توانند حق و باطل غنا را از هم تميز دهند و اکثر غناهاي صوفيان از قبيل باطل و
حرام است. بنابراين، ايشان نوعي از غنا را که ظاهراً فقط صداي خوب و با ترجيع
منظور او است، بدون اينکه هرگونه آلات لهو با آن همراه باشد يا شعر باطل باشد يا
زن براي مردان بخواند، حلال دانسته است و اين هرگز مقصود عاشقان ترانه دلکش را
تأمين نمي نمايد.

گفته اند: چيزي تحت عنوان موسيقي در روايات، حرام نشده
است! و اين واقعاً عجيب است. آيا انتظار داريد در روايات، پيانو و امثال آن از
وسايل موسيقي جديد تحريم شده باشد؟! آنچه در آن روز به عنوان آلات موسيقي شمرده مي
شده است، صريحاً در روايات بسيار زيادي که در وسائل، بخشي از آن آمده، تحريم شده
است. مراجعه شود به وسائل، ج2، از صفحه 230 تا 236 که البته بخش کوچکي از روايات
فراواني است که در ابواب متعدد ذکر شده است. در اين روايات از عود و ناي و بربط و
طنبور و طبل و دف و مزمار و معازف نام برده شده و همه آنها به شدت نکوهش و تحريم
شده است.

البته مي توان گفت: همه اينها به عنوان آلات لهو، حرام
شده است و اگر هر کدام از اينها در غير لهو استعمال شود حرام نيست.

ولي بايد مرزها را نگه داشت تا همچنان به عنوان شبهه
موضوعيه پيشروي نشود و به محرمات قطعيه تجاوز نشود.

توهين به ساحت قدس معصومين عليهم السلام

مسئله ديگري که در آن از فتواي حضرت امام سوء استفاده
شده مسئله شطرنج است حضرت امام فرمودند که اگر از آلات قمار شمرده نشود، بازي با
آن اشکال ندارد و در پاسخ آقاي قديري ايده الله فرمودند: «اگر چنين چيزي ثابت
نباشد بازي نکنند». از اين فتواي واضح و روشن، بعضي سوء استفاده کرده اند و هرگونه
قماري را بدون برد و باخت حلال دانسته و انجام مي دهند و بعضي شطرنج را- که قطعاً
در زمان گذشته به عنوان قمار مطرح بوده و روايات فراوان در نکوهش آن وارد شده است-
به عنوان هديه ايرانيان به دنياي اسلام معرفي کرده اند و از آن بدتر و قبيحتر اين
است که نويسنده- به اصطلاح پژوهشگري- در مجله اي که منتسب به يک ارگان انقلابي و
فرهنگي است و از پول بيت المال مسلمين اداره مي شود، با کمال وقاحت و بيشرمي و
جسارت و بي ادبي، بازي شطرنج را به ائمه اهل بيت عليهم السلام و بخصوص حضرت امام
حسين (ع) و خانواده او و حضرت امام زين العابدين (ع) نسبت داده و نوشته است که آن
حضرت در بازي شطرنج مهارت داشته اند! و حضرت امام حسين (ع) هنگام نظاره شطرنج اگر
اشتباهي در پوزسيون بازي شطرنج ملاحظه مي فرموده اند، متذکر مي گرديده اند!!!

و اين مطلب قبيح و زشت را که ما با ترديد و دودلي آن را
نقل کرديم زيرا حتي از بازگو کردن چنين جملات انسان متنفر و منزجر مي شود، آن جمله
با کمال بيشرمي نقل کرده و سپس در شماره بعد، در مقدمه بخش دوم آن مقاله زشت و
ناهنجار که به عنوان يک پژوهش مطرح شده، اظهار داشته است که مجله مسئول مطالب
مندرج در مقاله هاي پژوهشي نيست!! آيا اين عذر بدتر از گناه، مي تواند توجيه کننده
نشر اکاذيب و اراجيف و تهمت زدن به ساحت پاک و مقدس اهل بيت عصمت و طهارت عليهم
السلام باشد؟! آيا سکوت در مقابل چنين جسارتي به مقام ائمه عليهم السلام جايز
است؟!

چرا علما و مراجع ائمه جمعه و مبلغين و نويسندگان و
گويندگان و نمايندگان و هرکس که به نحوي مي تواند فرياد خود را برآورد و در برابر
چنين گستاخي و بي شرمي که بدون شک مقدمه اي براي پژوهشهاي رسواي آينده است، فريادي
برنمي آورند و دهان چنين افراد منحرف و منافقي را نمي کوبند؟ و چرا مسئولين ارشاد
اسلامي که باي از توهين و جسارت به مقام مراجع و علما جلوگيري کنند، در برابر چنين
توهين فاحش و آشکار نسبت به مقام عصمت و طهارت هيچ اعتراضي نمي کنند؟

چه شده است؟ چرا تدريجا همه مقدسات زير سؤال مي رود و
بلکه بکلي نفي مي گردد و هيچ عکس العملي از حاميان دين و مدافعان حق صورت نمي
گيرد؟!

نويسنده گستاخ آن مقاله، مطلب سرتا پا دروغ و تهمت خويش
را از کتاب «تاريخ شطرنج» تأليف «هانس مواري» نقل کرده که او اين مطلب تاريخي که
در هيچ يک از کتب تاريخ مسلمين اعم از سني و شيعه نيامده است، در کتب خطّي قديم
ديده!! چگونه ممکن است چنين مطلبي در تاريخ اسلام باشد و هيچ مورخ مسلمان آن را
نشنيده و نديده و پس از قرنها يک مستشرق کافر- که دشمني مستشرقان با اسلام و فرهنگ
اسلامي واضح و روشن است- از لابلاي کتابهاي پوسيده خطي که نويسنده اي ندارد، آن را
يافته و پژوهشگر بي فرهنگ آن را به عنوان يک سند تاريخي معتبر، مدرک قرار داده است
و به ساحت مقدس آن انسانهاي والا و وارسته که اگر فرضاً شطرنج در آن زمان، حلال
بود هم از آن مبرّا و منزه بودند، چنين جسارت و توهيم مي کند؟!

نکوهش بازي با شطرنج در روايات

و اما هديه اي که به گفته اين پژوهشگر، ايرانيان به
اسلام داده اند، امام صادق (ع) آن را رد کرده است. در روايتي که راويان آن در کتب
رجال توثيق شده اند، آمده است که از آن حضرت درباره شطرنج پرسيدند، فرمود: «دعوا
المجوسية لأهلها لعنها الله»- يعني اين بازي مجوسي را براي اهلش واگذاريد، خداوند
آن را لعنت کند رواياتي که در مذمّت و نکوهش بازي با شطرنج وارد شده بسيار زياد
است و بيش از آن است که نياز به تحقيق از سند داشته باشد، گذشته از اينکه بعضي از
آنها از نظر سند هم معتبر است. البته از نظر فقهي مي توان گفت که روايات، دلالت بر
حرمت آن به عنوان آلت قمار دارد و اگر اين عنوان منتفي شود و به صورتي درآيد که
فقط وسيله آزمايش هوش باشد، اشکالي ندارد ولي مادامي که آلت قمار است، بازي با آن
حرام است.

و اما خدشه اي که مرحوم آية الله خوانساري در ادلّه کرده
اند، نه از جهت سند است بلکه از جهت دلالت است و ايشان در خصوص شطرنج نفرموده اند،
بلکه بطور کلي، بازي با آلات قمار را بدون برد و باخت حرام ندانسته اند؛ البته
اعتراف دارند که لغو و باطل است ولي هر باطلي را حرام نمي دانند.

بنابراين، بر فرض که امروز به دليل تبدل عنوان شطرنج
حلال باشد، در ان زمان قطعاً حرام بوده و بر فرض که در آن زمان هم حلال باشد، بدون
شک لغو و باطل است و معصوم از هر باطلي، منزه و مبرّا است. در روايتي از امام صادق
(ع) درباره شطرنج و بعضي بازيهاي ديگر سؤال شد، حضرت فرموده اند: اگر خداوند حق و
باطل را از هم جدا کند، اين بازيها جزء چه گروهي است؟ سؤال کننده جواب مي گويد: از
گروه باطل است. امام مي فرمايد: «پس در آن خيري نيست».

در پاسخ ديگري، امام مي فرمايند: مؤمن آنقدر مشغول است
که به بازي نمي رسد «ان المؤمن لمشغول عن اللعب». کاري که امام، مؤمن را از آن
منزّه مي داند، چگونه به امام معصوم نسبت داده مي شود؟! اين يک توهين آشکار است که
براي سرپوش گذاشتن بر رسوائيهاي خود به آن متوسل مي شوند، درست مانند کاري که
جاعلان حديث در دوران بني اميه و بني عباس براي توجيه کار خلفا که هميشه مجالس و
محافل غنا و شب نشيني هاي کثيف را داير مي کردند، رواياتي را ساختند و در آن، رسول
خدا (ص) را متهم کردند که مجالس لهو و لعب و غنا و موسيقي را مي ديد و اعتراض نمي
کرد بلکه خودش هم گوش مي داد بلکه… در اينجا چيزي در احاديث دروغ آن ياوه گويان
آمده است که غيرت مسلماني اجازه بازگويي آن را هم نمي دهد!

بهرحال، اين روند خطرناک که براي ترويج عياشي و گرم کردن
بازار و هنرهاي مفسده انگيز و ضد دين و مذهب و اخلاق به نام تمدن، نه تنها فتواي
حضرت امام را به بازيچه گرفته اند بلکه مقام منيع عصمت و طهارت را نيز مورد توهين
قرار داده اند بايد متوقّف شود و گرنه اين لجام گسيختگي بجائي خواهد رسيد که ديگر
کنترل آن مشکل است.